در حاشيه آخرين لرزش زمين جنوبي
مساحتي به وسعت فاجعه
|
|
اقلام امدادي و سبدهاي غذايي در اختيار زلزله زدگاني كه تخريب كامل خانه داشته اند قرار گرفته اما به كساني كه تنها از روي ترس از تخريب منازلشان به چادرها پناه برده اند، كمك هاي غذايي تعلق نمي گيرد. عكس : ساتيار
پژمان راهبر
كوچيك باشيم قد نخود، گنده باشيم قد يه غول؛ اندازه هميم وقتي چراغا خاموش مي شه . اين شعري بود كه بعد از شنيدن خبر كوچكترين و بزرگترين قرباني زلزله زرند به ذهن رسيد. سالمندترين قرباني يك پيرمرد 98 ساله و كوچكترين دو دختر 6 ماهه هستند كه بعد از زلزله هيچ فرقي با هم ندارند. هر دو، خوابيده اند زير خاكي كه مثل يك معشوق هميشگي در برشان گرفته است. انتشار اين آمار پر از ذوقي بود كه بروزش در اين شرايط عجيب به نظر مي رسيد، شم ژورناليستي در قلب حادثه...
رئيس جمهوري گفت كسي كمك نكند. ظاهرا آمادگي اش را دارند. بعد از تجربه زلزله بم از بي دست و پايي و به هم ريختگي افراطي و طبيعي مديريت بحران ايراني خبري نيست و در لابه لاي همه اخبار تلخ، اين خود مايه اميدواري است. چه، خط زلزله هميشه بيخ گوش ماست و كسي كه آمادگي بيشتري دارد، برنده است. اينكه تا شنبه عصر 30 هزار تخته چادر در مناطق زلزله زده توزيع شده و 3 هزار تخته چادر مورد نياز ديگر تا امروز صبح به دست زلزله زده ها رسيده تا در بيابان خدا سرگردان نباشند، خود گواه بهبود خدمات رساني بعد از زلزله است؛ گرچه چادرها جنس مناسبي ندارد و مقابل باران استوار نيستند.
چه خبر جالبي: اقلام امدادي و سبدهاي غذايي در اختيار زلزله زدگاني كه تخريب كامل خانه داشته اند قرار گرفته اما به كساني كه تنها از روي ترس از تخريب منازلشان به چادرها پناه برده اند، كمك هاي غذايي تعلق نمي گيرد. لابد ترس از تجربه بخشندگي بي حدوحصر پس از بم است كه منجر به هجوم غيربومي ها به منطقه شد! سبدهاي غذايي شامل برنج 3 كيلوگرم، قند وشكر 1 كيلو و 200 گرم، حبوبات 1 كيلو و 200 گرم، چاي 500 گرم، كنسرو 10 قوطي و روغن نباتي يك كيلوگرم و ست بهداشتي به ازاي هر فردي از اعضاي خانوار توزيع شده است. نان هم به وفور هست. غصه نخوريد.
شايعه دزدي و غارت در بم از آن چيزهايي بود كه آزاردهنده و دلخراش مي نمود و روزنامه ها اكثرا از چاپ اخبار مربوطه ابا داشتند. به هر حال تاثيري كه اين خبر مي توانست بر افكار مشوش عموم داشته باشد و حتي آنها را از كمك نااميد كند، دليلي بود بر اين نكته كه خبر فوق چاپ نشود. از روز زلزله زرند تا امروز چيز زيادي در اين باره نشنيده ايم. يعني از اخبار مشابه خبر چنداني نيست.
اين هم ماجرايي است. پس لرزه ها زرند را رها نمي كنند و اين خود به ترس مردم وحشت زده اضافه مي كند. آخرين آمار در زمان چاپ اين مطلب 51 پس لرزه را نشان مي داد كه آخرين آن 1/4 ريشتر بوده كه براي خود زلزله اي است ماشاءالله (!) و گرچه شانش تا پس لرزه سقوط كرده اما مي تواند مخرب و خطرناك باشد. البته پس از هر زلزله بزرگ پس لرزه هاي كوچك و بزرگ طبيعي است. تقريبا هم كمتر نمونه اي ثبت شده كه پس لرزه قوي تر از برادر بزرگ باشد؛ درست مثل نسبت زلزله زرند به زمين لرزه بم!
امروديه، حتكن، مدبون، سوسفيدو... به سرعت دايره واژگان روزنامه نگاري شدند؛ دهات خسارت ديده از زلزله كه بين 60 تا 100 درصد خسارت ديده و كشته هاشان بالغ بر 600 الي 700 نفر مي شود. در زلزله بم تمركز روي شهر بود و از روستاها خبر چنداني نشنيديم، اما اينجا اوضاع متفاوت است. در حالي كه از امروز روستاي حتكن فقط در نقشه جغرافيا وجود دارد، در انتظار بازگشت زندگي به اينجا هستيم؛ جايي كه اين روزها دلمردگي است و ياس و نااميدي.
رئيس جمهوري گفت كسي كمك نكند. ظاهرا آمادگي اش را دارند. بعد از تجربه زلزله بم از بي دست و پايي و به هم ريختگي افراطي و طبيعي مديريت بحران ايراني خبري نيست و در لابه لاي همه اخبار تلخ، اين خود مايه اميدواري است
خبرگزاري ايسنا از شنبه در حواشي پوشش گسترده زلزله زرند به يك نكته باريكتر از مو پرداخته است. پس از اختلافي كه بين آمار رسمي كشته شدگان و آمار ارايه شده از سوي ايسنا پيش آمد، ايسنا پنبه مسوولان را زد: آمار حوادث از جمله آماري است كه معمولا به خوبي منعكس نمي شوند؛ هر چند كه آمار به روزي هستند. براي ساماندهي آمار حوادث به ويژه در مواقع زلزله لازم است همانگونه كه براي توزيع اقلام امدادي وغذايي ستاد بحران فعاليت مي كند، ستادي هم صرفا مسوول جمع آوري آمار و اطلاعات باشد تا تصميمات به درستي اتخاذ شود. در اين ستاد حضور نماينده معاونت آمار سازمان مديريت و برنامه ريزي ضرورت دارد.
ساتيار امامي با يك دوربين قرضي مثل بقيه عكاس هاي خبري به سرعت خود را به زرند رساند. اينكه كار چه كسي بهتر بوده، هنوز مشخص نيست اما اين ايسنا بود كه جلوتر از تمام خبرگزاري هاي ايراني عكس حادثه را روي خروجي فرستاد. در اين رابطه آژانس هاي خبري خارجي هم با عكاسان غالبا ايراني و با امكانات نسبتا بهتر در محل حاضر بودند، اما پوشش خبري اين زلزله مثل بم وسيع نبود، چرا كه فاجعه انساني در آن مقياس اتفاق نيفتاد.
وقتي يك رئيس جمهوري به مناطق زلزله زده مسافرت مي كند، بايد خورجيني از جملات اميدوار كننده به همراه داشته باشد. خاتمي نيز جز اين نكرد. طبق آنچه در اخبار آمده اولين جمله ايشان خبري بود كه درباره لايحه دو فوريتي تامين بودجه بازسازي زرند به مردم داد و البته پس از اين كمي درباره تقدير گفت. در عين حال اگرچه تماشاي چهره هاي خسته و رنج ديده بسيار دشوار است ولي يك رئيس جمهوري بايد محكم و استوار سخنراني خود را ادامه دهد و حتي براي تسلاي دل ها كمي اغراق كند.
تشكيل شوراي عالي بحران هم خبر ديگري بود. اين شورا زير نظر معاون اول رئيس جمهوري تشكيل مي شود. اينكه بالاخره به اين نتيجه رسيدند كه جان و سلامت مردم بزرگترين سرمايه و مهمترين داشته اي است كه بايد حفظ شود، نكته اي است اميدواركننده؛ اگر منجر به پيمودن راهي شود كه ديگران رفته اند و ما در جهت مخالف آن گام زده ايم!
امدادگرها كه سختكوش ترين ساكنان امروز زرند هستند، چند نفرند؟ مدير عامل جمعيت هلال احمر استان كرمان گفت: هم اكنون 2 هزار امدادگر جمعيت هلال احمر در قالب تيم هاي امدادي و درماني در نقاط زلزله زده زرند مشغول كمك رساني به آسيب ديدگان اين شهرستان هستند. علاوه بر اين، 117 دستگاه آمبولانس، يك فروند چرخبال و 76 دستگاه خودرو سبك و سنگين جهت كمك به آسيب ديدگان زلزله اين مناطق اعزام شده اند.
مي ماند خدا قوتي كه سهم ماست، گرچه نجات هر انسال بزرگترين مزدي است كه هر امدادگر دريافت مي كند.
اين هم براي خودش نكته اي است كه وسط هياهوي به پا شده براي زلزله زرند و مساله كمك رساني به مردم اين منطقه، گزارشي از ناامن بودن آپارتمان ها در كرج روي خروجي ايرنا قرار گيرد. نتيجه گزارش يادشده اين است كه اگر زمين لرزه اي ناچيز بيايد، خانه هاي نوساز كرج هم مي ريزند! نكته اين است كه هيچ جاي ايران، كرج و زرند ندارد؛ در مقابل زلزله امن نيست، بنابراين تفاوت قائل نشويد!
گروه هاي مددكاري كه در بم به داد مردم رسيدند، در زرند هم دست به كار شدند. آنها حتي مهدكودك هاي چادري را هم راه اندازي كردند تا بچه ها فعلا براي مدتي توي اين چادرها احساس غريبي نكنند. قرار است اين مهدكودك ها در روزهاي آتي افزايش پيدا كنند. جايي كه كودك باشد زندگي است، حتي داخل چادري كه با گورستان تازه نونوار شده، فاصله اي ندارد!
پايان خوبي بود. جايي كه ذره اي اميد است... البته آنقدر خوشبين نباشيم كه از يادشان ببريم:
اسم من ... است، از تاريكي مي ترسم.
مي خواهم چراغ ها را شب وروز روشن بگذارم.
هميشه پتو را دور خودم مي پيچم،
عروسكم را محكم در بغل مي گيرم،
و انگشت شستم را مي مكم.
وقت خواب مي خواهم سه بار برايم قصه بگويند،
دو بار دعا مي خوانم و پنج بار مامانم را در آغوش مي گيرم.
حالا هم از شما خواهش مي كنم اين صفحه را روي من نبنديد. ... خواهش مي كنم.مي دانيد زلزله آمده، مي ترسم!
|