سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۴۹
ايرانشهر
Front Page

مقدمه بي موخره صف هاي بي انتهاي تهيه بليت سفرهاي نوروزي 
نامعادله قطار و تعطيلات
030489.jpg
عكس تزئيني است 
شما هم مثل بقيه افرادي كه اينجا ايستاده اند، همه مفهوم تعطيلات نوروزتان برمي گردد به اينكه نفر چندم صف عريض و طويل باشيد. راستي شما نفر چندميد؟
يكشنبه نهم اسفندماه، ساعت 3 نيمه شب. مكان: يكي از آژانس هاي مسافرتي.
لحظه به لحظه به شمار مردمي كه توي صف ايستاده اند، اضافه مي  شود. اين افراد هدف مشتركي دارند، آنها مي  خواهند بليت رفت و برگشت سفرهاي نوروزي خود به مقصد مورد نظر را از همين حالا در دست داشته باشند.
بي   خوابي و خيابان نشيني و سرماي زمستان كه به مغز استخوان رضايت نمي دهد. كسي حوصله ندارد و پلك ها سنگين است، اما صداي بلند بگومگوي صف نشينان كه آخرسر به رد و بدل شدن چند مشت و لگدبدل مي  شود، خواب را از چشم ها مي پراند.
حكايت ايستادن در صف و انتظار براي بليت مثل فيلم هاي سردستي است كه همان ابتداي فيلم، تمام داستان لو مي  رود و انگيزه اي نمي  ماند براي ديدن مابقي ماجرا. شما بعد از چند دقيقه ايستادن در صف و ديدن مردمي كه حاضرند براي گير آوردن بليت هر كاري بكنند، دو راه بيشتر پيش رو نداريد. يا در صف بمانيد، حرص بخوريد و نمره اعصابتان را ببريد بالا، يا اينكه قيد مسافرت با قطار را از بيخ و بن بزنيد. البته شايد هم راه سومي وجود داشته باشد؛ راهي كه در توسعه نيافتگي جهان سومي ناگهان و در اوج نااميدي خود را نشان مي دهد. مي فهميد كه! اما زياد هم نااميد نشويد چون روابط عمومي قطارهاي مسافربري رجاء اصولا تمام شدن بليت قبل از باز شدن دفاتر فروش را تكذيب مي  كند و امكان ندارد مثلا بگوييد بليت ها از قبل فروخته يا براي نور چشمي ها كنار گذاشته شده است و از اين دست شايعات! قلي نژاد، مسوول روابط عمومي شركت قطارهاي مسافربري رجاء در اين باره مي  گويد: چنين چيزي اصولا امكان ندارد. ما ليست تمام آژانس ها و بليت  فروشي ها را داريم و مي  توانيم به دفتر روزنامه ارسال كنيم. تمام آژانس هاي فروش بليت در سراسر كشور از ساعت 6 صبح كارشان را به صورت همزمان شروع كردند. ما افرادي را براي نظارت بر كار اين مراكز فرستاده بوديم تا در صورت مشاهده تخلف آن را گزارش دهند.
تصاوير ساعت 2 نيمه شب را مرور مي  كنيم؛ صداي زوزه چند اتومبيل- سرگردان هاي هميشگي خيابان هاي تهران - صداي خش خش جاروي رفتگر كه تمام شب را وقت دارد براي تميز كردن تودرتوهاي تهران، يك آژانس مسافرتي در گوشه اي از شهر كه در روزهاي معمول  واژه مشتري برايش كمي غريب است.
مسوولان شركت مسافربري رجاء اعلام كرده اند امسال بر تعداد قطارها و واگن  ها افزوده شده است، آنقدر كه خيلي از مشكلات حل مي  شود و شما كه پيگير ماجرا هستيد، كمي گوشه  دلتان اميدواريد امسال اوضاع حتما با سال قبل متفاوت باشد، اما وقتي در همين حين ناگهان صف عظيم مردمي را مي  بينيد كه از ساعت هاي ابتدايي شب جلو يكي از آژانس هاي مسافرتي خيابان هاي فرعي غرب تهران ايستاده اند، به اين نتيجه مي رسيد كه خير، داستان دوباره آغاز شده. با همان نويسنده و با همان كاراكترها.
مردي كه بين جمعيت  نام نويسي مي  كند در حالي كه خنده اش با خميازه قاطي شده، مي  گويد: نفر 190 هستيد. دندان هاي سياهش از داخل دهنش پيداست. راستي با اين همه آژانس  مسافرتي، اين همه مشتري آن هم در ساعت دو و نيم صبح. اگر نوبرانه نيست، پس چيست؟
جناب مسوول مي گويد: ما 400 آژانس مسافرتي براي فروش بليت ها در نظر گرفتيم. اين امكان وجود ندارد كه شما در يك صف مثلا نفر 190 باشيد و در آژانسي آن طرف تر نفر بيستم. چون اصولا مردم وقتي مي  بينند جايي ازدحام است، سعي مي  كنند به جاي خلوت تر بروند و اينطوري صف ها ناخواسته  تعديل مي  شود، اما قبول دارم كه در آن شب ها تعداد نفرات در يك صف، به اين مقداري كه مي  گوييد رسيده باشد. ضمنا اين را هم در نظر داشته باشيد كه اگر شما نفر 70  يك صف باشيد رتبه كلي تان در كشور مي شود 28 هزار. چون بايد ضربدر 400 كنيد! راه حل جالبي است. انسان هم سرگرم مي شود و هم رياضياتش قوي مي شود. در عين حال مي شود قيمت بليت ها را ضربدر بيست كرد و عددي به دست آورد كه گرچه باعث سرگيجه است، اما نمي شود فهميد كه بالاخره چرا اين سر و آن سر معادله با هم نمي خوانند و چرا تساوي برقرار نمي شود؟
جناب مسوول ادامه مي دهد: سرعت فروش در اينترنت 45 بليت در ثانيه بوده. پس خيلي راحت در بسياري از مسيرها، بليتي براي ارايه شدن وجود ندارد و اگر گفته مي شود بليت تمام شده، لابد به خاطر اين است كه قبلا رزرو شده.
مردي كه نفر اول است با افتخار لحاف ضخيمي دور خودش پيچيده و كلاهش را تا زير گوش پايين كشيده و درست جلوي در آژانس مسافرتي نشسته است. مردي كه اسم مي نوشت و حالا خميازه اش تمام شده، مي گويد: اين را مي بيني؟ از ساعت 10 شب اينجا نشسته و تكان هم نخورده.
احتمالا مي داند كه اگر حتي براي يك ثانيه از جايش بلند شود، سفري پيش رو نخواهد داشت كه برايش بليت تهيه كند. ياد روزهاي زمستاني اواخر دهه 60 مي افتيد كه پدرها براي گرفتن لاستيك دولتي ساعت ها توي ماشين كز مي كردند و از شدت سرما، ناي حرف زدن هم نداشتند و اينجا اما بليت جايش را داده به لاستيك. لابد اين صف لعنتي در پيشاني نوشت جماعت شرقي است!
با خودتان حساب مي كنيد نفر 190 هستيد. فرض اين است كه هم از سرما يخ مي زنيد و هم جاي خالي در صف يكي ديگر از آژانس ها را از دست مي دهيد، بنابراين ايستادن جايز نيست. شما هم مثل بقيه افرادي كه اينجا ايستاده اند، همه مفهوم تعطيلات نوروزتان برمي گردد به اينكه نفر چندم صف عريض و طويل باشيد و خب، نمي شود به رتبه 190 اعتماد كرد، پس مي رويد به سمت مناطق مركزي تهران؛ خدا را چه ديديد، شايد صف خلوت تري پيدا كرديد.
نزديكي هاي ميدان فاطمي در يكي از فرعي ها آژانس ديگري هست كه مثل آژانس مسافرتي قبلي كركره اش پايين است و خيل اتومبيل ها و مردم دور كركره پايين كشيده شده جمع شده اند و خودشان هم نام  نويسي مي كنند تا به قولي حق كسي ضايع نشود. در هر صفي نيروهاي داوطلبي يافت مي شوند كه به صورت خودجوش مسووليت انتظامات و ساماندهي صف ها را به عهده بگيرند.
بيشتر اين آدم هايي كه توي صف ايستاده اند، به اين دل خوش اند كه بهاي بليت در ايام نوروز افزايش نخواهد داشت. نمي دانيم واقعا چنين چيزي امكان دارد يا نه!
قلي نژاد درباره افزايش يا ثابت بودن قيمت ها مي گويد: نه تنها افزايش قيمت در فروش بليت نداشتيم و نداريم كه حتي قيمت خدمات ما مثل پزشك قطار، آب معدني و ... هم حتي يك ريال تغيير نكرده است. تنها تغييراتي كه در اين مورد داشتيم، برمي گردد به افزايش ظرفيت هاي ناوگان حمل و نقل. ما نسبت به نوروز سال قبل 9 درصد و نسبت به ساير ايام سال، 47 درصد افزايش ظرفيت داشتيم؛ ولي باز هم اين افزايش ظرفيت، جوابگوي مردم و نياز مسافرتي آنها نيست.
كسي هميشه انگار ميان جمعيت پيدا مي شود كه از سروسامان دادن به صف بدش نيايد. شما نفر دويستم مي شويد، بنويسم؟ سرتان گيج مي رود.
اين جمله را مردي مي گويد كه كاغذي دستش گرفته و نام مردم را يادداشت مي كند. وضعيت بدتر شد و هنوز تا آمدن ناظران رجاء و مسوولان آژانس مسافرتي چند ساعتي باقي مانده است. يكي از مشتري ها در مي آيد و مي گويد: خانم، من از ساعت 4 بعدازظهر آمدم اينجا، حالا نفر سي ام هستم. پس تكليف امثال ما معلوم است. دوباره راه افتاديم به اميد آژانس مسافرتي ديگري در گوشه ديگري از اين ناكجاآباد.
كم كم به اين فكر مي كنيد بليت بخت خود را از بازار سياهي كه حتما در كار خواهد بود تهيه كنيد، گرچه آقاي مسوول آب پاكي را روي دست كاسبان هميشگي بازار سياه مي ريزد و مي گويد: بليت ها در دو مقطع ايستگاه و خود قطار توسط ماموران بازرسي مي شوند. اين بليت ها فقط به نام خريدار صادر شده است و اين اطلاعات با شناسنامه يا كارت شناسايي معتبر چك مي شود. اگر مردم كسي را ديدند كه مبادرت به فروش بليت ها مي كند، مي توانند با شماره تلفن هاي 139 يا 5125243 تماس بگيرند. او توصيه مي كند كه اين بليت ها را حتي به قيمت عادي يا نازل تر از قيمت رايج تهيه نكنيم!
پس فكر خريد بليت از بازار سياه هم منتفي است، به هر حال روسا فكرشان را ريخته اند روي هم، فقط به خاطر ما، اما ما كه به بازار سياه هم قانع بوديم!
حالا كم كم ريل هاي راه آهن توي ذهن آخر صفي ها كمرنگ تر مي شود و جاي خود را به خطوط آسفالت جاده ها مي دهد. اينجا هم قابل اعتماد نيست. شايد در آژانس مسافرتي بعدي وضع بهتر از اين باشد و بود. شما نفر 86 هستيد و اينكه نفر 86 آيا موفق خواهد شد كه بليت قطار مقصد موردنظر را بگيرد يا نه، سوالي است كه پاسخ دقيقي بر آن متصور نيست. تا دقايقي ديگر ساعت 6 فرا مي رسد و اين يعني شروع كورس خريد بليت قطار.
توي صف ايستاده ايد و منتظريد كه دعوايي با بهانه پارتي بازي و جا زدن آدم هاي داخل صف شروع شود. دلتان براي ساكنان خانه هاي اطراف مي سوزد كه سكوت شبانه شان تبديل شده است به صداي داد و فرياد... يكي مي گويد: حالا مثلا اينجا جاي باكلاس تهران است، بقيه آژانس ها چه خبر است؟! كه سروكله ماشين كلانتري منطقه 6 هم پيدا مي شود. دست وپاها كمي جمع مي شود و سروصدا براي دقايق كوتاهي مي خوابد...
حالا شمارش معكوس فروش بليت شروع شده است. نفر اول وارد آژانس مي شود.
ناظران رجاء هم مي خواهند ثابت كنند حضوري فعال دارند. صداي جروبحث ها با حضور آنها بالاتر مي رود...
يك ساعت و اندي از شروع فروش گذشته و 20 نفر بيشتر بليت نگرفته اند. با اين حال روي يك سري از مسيرهاي حركت قطار خط  خورده است، به نشانه اينكه در تاريخ هاي 25، 26، 27، 28، 29 و 30 بليت تمام شده و دقايقي بعد روي روزهاي اول، دوم و سوم... خط مي خورد. بقيه مسيرها و بقيه تاريخ ها هم همچنين. ساعت 11 ظهر است، هوا گرم شده، اما لرز نيمه شب و بي خوابي هنوز توي تنتان مانده و امانتان را بريده است. دلتان مي خواهد تمام عيد را بخوابيد. صداي سوت قطار توي ذهن است.
از تمام شدن بليت در محورهاي كشور كه مي گوييد، قلي نژاد با آمار و ارقام دقيق، حساب تمام شهرها را از هم تفكيك مي كند. وي در اين باره مي گويد: الان در محور مشهد تا روز ششم در مسير رفت بليت نداريم و در مسير برگشت از سوم تا چهاردهم. مسير اهواز تا روز سوم در مسير رفت و در مسير برگشت از دهم تا پانزدهم بليت تمام شده. همين طور در محور خرمشهر - انديمشك. در محور تبريز تا روز سوم در مسير رفت و از سوم تا سيزدهم در مسير برگشت بليت نداريم. در مسيرهاي گرگان و اصفهان - بندرعباس بليت رفت و برگشت نداريم. براي بندرعباس از دهم به بعد بليت هست و براي شهرهاي اصفهان، ساري، ميانه و زنجان فعلا براي هر روز بليت داريم. ضمنا به مقصد كرمان تا روز 29 اسفند در مسير رفت و از 9 تا 15 فروردين در مسير برگشت بليت نداريم.
حالا مي توانيد با اين اطلاعات بليت مسافرت عيد خود را تهيه كنيد و اين پايان سناريوي تهيه بليت مسافرتي با قطار است؛ قطاري كه فكر مي كرديم چرخش به مراد ما بچرخد. اينكه نچرخيد، اشكال ندارد. به هر حال امسال تجربه اي كسب كرده ايد كه سال بعد به دردتان مي خورد؛ سال بعدي كه خدا بزرگ است.

ستون ما و شما
صف سفر به... تمام شد
از چند هفته ديگر، تهران پايتخت ايران نيست. براي اسباب كشي به پايتخت جديد به تكاپو نيفتيد. قرار نيست پايتخت جايي برود، اهالي پايتخت شهرشان را ترك مي  كنند. بحث، بحث تعطيلات عيد و خلوتي تهران است. بالاخره اين آدم هايي كه چند هفته نيستند، به آسمان نمي  روند و آب هم نمي  شوند تا داخل زمين بروند. جمعيت ساكن در تهران راهي شهرهاي ديگر مي  شوند و اين رفتن البته با پاي پياده نيست. از حالا تا روز تحويل سال مي  شود از صف نوشت. يكي هم گزارشي از صف تهيه بليت قطار.
در شهر
محاكمه بدون وكيل مدافع ممنوع 

دوباره گزارشي كه با اين جمله آغاز مي  شود: قرار است... آخرين قرار است منجر به نوشتن گزارشي درباره پرونده هاي قضائي شده. متن كامل خبر اين است: قرار است طرح وكيل اجباري در تمام مراحل آئين دادرسي و كيفري در ايران اجرا   شود. حالا مي  توانيد با اعتماد به نفس بيشتري جمله  اي را كه معمولا در فيلم  و سريال هاي پليسي مي  بينيد، به زبان بياوريد: بدون حضور وكيلم حرف نمي  زنم.
شهر آرا
زلزله را دستگير مي  كنيم 

چند زلزله ديگر كه بيايد، همه چيز درست مي  شود. زلزله بم خيلي چيزها را تكان داد. مثلا حالا كه در زرند زلزله آمده، ديگر نيروهاي هلال احمر دچار سردرگمي نمي  شوند. افراد ديگر هم مي  دانند چطور بايد در امدادرساني به زلزله  زده ها مشاركت كنند. حالا خبر تازه اينكه پس از زلزله زرند، نيروي انتظامي هم به خود آمده. اين بار بحث آمادگي نيروي انتظامي براي مقابله با زلزله مطرح شده، چند زلزله ديگر كه بيايد، همه چيز درست مي  شود. دعا كنيد اين چند بار شامل حال شما نشود!
يك شهروند
در زندگي تند و روي پيست كند!

شايد اين بهترين تيتر ممكن باشد براي مصاحبه با كسي كه روي صندلي رياست فدراسيون فوتبال مي  نشيند. شايد هم مثلا چيزي درباره خط آغاز و پايان ، اما حسين جلالي- رئيس فدراسيون دووميداني- نه در آغاز و نه در پايان. صفحه يك شهروند به حرف هاي او اختصاص دارد.
محيط زيست 
مرگ تالاب گاوخوني
 
منتظريد كه يك روز مطلب اصلي صفحه محيط زيست، گزارشي باشد از بهبود وضعيت محيط زيست در يكي از نقاط ايران، اما تا آن روز برسد، نمي  شود كه صفحه محيط زيست را سفيد گذاشت. امروز غم نامه  ديگري بخوانيد از نابودي قريب الوقوع يكي از گوهرهاي طبيعي ايران؛ مرگ تالاب گاوخوني.
خبرسازان 
پاپ، بودن يا نبودن 

پاپ ژان پل دوم روزهاي سختي را تجربه مي  كند. 84 سالگي شايد زمان مناسبي براي كسب تجربه هاي جديد نباشد، مخصوصا اگر پاپ پس از جراحي ناي قادر به حرف زدن و دفاع از خود نباشد. كتاب جديد پاپ جنجال ساز شده است، حالا در مورد او يك سوال مهم به وجود آمده: او مي  ماند تا زماني كه خدا بخواهد يا اينكه استعفا مي  دهد چون ديگران مي  خواهند؟!
دخل و خرج 
سطح خدمات فرودگاهي ارتقا مي يابد

به عمر اين عيد كه قد نمي  دهد، اما شايد براي عيد سال بعد پرواز خوبي داشته باشيد. خبر اصلي صفحه دخل و خرج درباره ائتلاف شركت هاي هوايي و ارتقاي سطح خدمات فرودگاهي است. صبورانه منتظر باشيد.
تهرانشهر
بازگشت به دوران روحوضي 

خواندن مطلب اصلي صفحه تهرانشهر براي علاقه مندان به تئاتر دشوار است ، اما چاره اي نيست. چه بخوانيد و چه نخوانيد، خطر، تئاتر انديشه مدار را تهديد مي  كند. مركز هنرهاي نمايشي اعلام كرده كه در صورت فراهم نشدن بودجه لازم از طرف دولت، سال آينده قصد دارد تا اجراهاي عمومي تئاتر را با عقد قرارداد گيشه روي صحنه ببرد. مفهوم تئاتر گيشه را هم كه مثل فيلم گيشه مي  دانيد، لابد!

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |   محيط زيست  |
|  شهر آرا  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |