باشگاه پاس تيم فوتبالش اول شد، تيم دو و ميداني را حذف كرد. پيكان هم همينطور. سپاهان و سايپا هم همينطور. به محضي كه درگيري تيم فوتبالشان زياد مي شود، تيم دو وميداني شان را حذف مي كنند
آرش نصيري
يك راست آمد اتاق رئيس فدراسيون
رفتيم فدراسيون دو و ميداني كه گفت وگو كنيم در يك بعدازظهر پنج شنبه. به خيالمان كه حتما مي توانيم در يك فضاي آرام گفت وگو كنيم، در حالي كه از پنجره اتاق رئيس به چمن مصنوعي ورزشگاه شهيد كشوري نگاه مي كرديم، همه چيز مهيا بود، اما فضا آرام نبود و ايشان هنوز هم كار داشتند و ارباب رجوع. مجبور بوديم صبر كنيم حتي اگر گفت وگوي ايشان با چند نفر كه آمده بودند سر جرياناتي كه به فدراسيون دو و ميداني مربوط بود و به ما مربوط نبود، حال خوب ايشان را به پريشاني تبديل كنند. صبر كرديم تا دير وقت شود و همه بروند و رفتند و او با وجود خستگي هنوز خوشرو بود.
گفت كه خيلي دير ورزش حرفه اي را شروع كرد و در سال 1353 وقتي وارد دانشكده بازرگاني شده و به صورت اتفاقي كشيده شده بود به اين ورزش كه البته در متن مصاحبه مشروحش را مي خوانيد. درهمانجا مي خوانيد كه خيلي زود و در حدود يك سال بعد به تيم ملي راه يافت. در همان سال در مسابقات دانشگاه هاي كشور چهار مدال طلا گرفت و ستاره مسابقات شد. در سال۵۹ ركورددار دو 400 متر امدادي كشور شد به همراه آقايان غلامي، لارستاني و مردانيان. اين ركورد حدود 15 سال پا برجا بود و 8-7 سال پيش شكسته شد.
روال مصاحبه هاي ما در اين صفحه آن است كه بيشتر به خود افراد مي پردازيم نه به كاري كه انجام مي دهند و هنري كه دارند . در كل بيشتر ترجيح مي دهيم خواننده ما شاهد تجديد خاطرات باشد تا مسايل روز، اما اين بار اين طور نشد و ما رفتيم سراغ دو و ميداني، شايد به اين علت كه آقاي حسين جلالي هم اكنون رئيس فدراسيون دو و ميداني است و دو و ميداني كلا ورزش مهمي است كه مظلوم هم هست.
اواسط مصاحبه بود كه يك نفر وارد اتاق رئيس فدراسيون شد، گفت كه از راه دوري آمده است؛ از جنوب شهر تا در يكي از كلاس هاي دو و ميداني شركت كند. يك راست آمده بود از رئيس فدراسيون بپرسد و رئيس داشت راهنمايي اش مي كرد كجا برود و چه كار كند. كسي چه مي داند شايد قرار بود او هم در آينده يك قهرمان باشد در يكي از رشته هاي دو و ميداني، در دوره رياست يك نفر ديگر بر فدراسيون مهم و مظلوم اين ورزش پايه.
گاوصندوق قندي!
اوايل انقلاب ما يك توليدي پوشاك ورزشي زده بوديم به اتفاق آقاي محمدصادقي كه عضو تيم ملي فوتبال بودند و آقاي نصرالله عبداللهي كه ايشان همانطوري كه مي دانيد از فوتباليست هاي مطرح آن روزها بودند.
تازه از جام جهاني آمده بودند و كلي به اصطلاح بيا و برو داشتند. آن زمان البته مثل الان نبود. آن موقع اگر مارادونا هم در ايران بود بيشتر از 20 هزار تومان به او نمي دادند. مثل الان هم نبود كه 400 ميليون و 500 ميليون پول بگيرند. خلاصه آنكه آن موقع فوتباليست ها مجبور بودند كه خودشان هم اقداماتي بكنند و ما هم آمده بوديم آن توليدي را زده بوديم و آنجا شده بود مركز فوتباليست ها ودوندگان. در خيابان شريعتي بود و هر روز 50، 60 نفر آنجا جمع مي شدند از فوتباليست هاي تيم ملي و دوندگان. يك روز يادم هست كه حدود 65 غذا گرفتيم و باز هم چند تا كم آمد. هر چي درمي آورديم خرج غذا مي كرديم (مي خندد). بعد از 7۸، سال ديديم كاري نكرديم و همه را خرج كرديم. مي گويد: بابا آن موقع تيم ملي هم تشكيل نمي شد چه برسد به تيم پيشكسوتان و بعد مي گويد كه الان اين تيم تشكيل شده و حتي رفته اند مسابقات آسيايي و چند تا مدال هم گرفتند. همان موقعي كه ما توليدي را زده بوديم يكي از دوستان ما به نام آقاي قدس گفت كه من يك گاوصندوق مي آورم در كارگاه به اين اميد كه در اين گاوصندوق هميشه پول باشد. 100 توماني هم چسبانده بود داخل آن. خلاصه اينكه ما هيچ موقع پول داخل اين گاوصندوق نديديم و تنها چيزي كه داخل آن مي گذاشتيم قند بود. آن موقع قند كوپني بود و كم گير مي آمد و كارگرهاي ما هم زياد قند مي خوردند و از ترس آنها شب كه مي رفتيم قند را مي گذاشتيم داخل آن و قفل مي كرديم ، صبح هم كه مي آمديم قندها را در مي آورديم.
من و علي كفاشيان
مي گويد كه با آقاي كفاشيان بيشتر از 30 سال است كه دوستي دارد و وقتي كه مي خواهد خاطره اي بگويد هم خاطره اي از ايشان را به خاطر مي آورد. البته قبل از آن مي گويد كه اين خاطره را قبلا آقاي كفاشيان هم گفته است: رشته آقاي كفاشيان 110 متر مانع بود. من 400 متر مانع را مي دويدم و آقاي كفاشيان در اين رشته هم مي دويد. ولي براي اعزام به خارج فدراسيون براي تيم ملي يك جدول داشت كه از فدراسيون جهاني آمده بود به اسم جدول فنلاندي و امتيازها را در آن محاسبه مي كردند و اعزام مي كردند. رشته 110 متر مانع كه آقاي كفاشيان قهرمان آن بودند امتياز چندان جالبي نداشت ولي رشته 400 متر مانع امتياز بالايي داشت. هميشه آقاي كفاشيان وقتي مي خواست كه اعزام شود مي آمد در رشته 400 متر مانع مي دويد و مي خورد به سد ما و دوم مي شد. يك بار يك مسابقه انتخابي داشتيم كه براي اعزام به روماني بود. شب قبل از مسابقه كه فردايش مسابقه داشتيم در خانه داشتم راه مي رفتم، خواهرزاده ام اتفاقي يك ليوان انداخت جلوي پاي ما و پايم رفت روي آن و 7، 8، 10 تا بخيه خورد و فردا آقاي كفاشيان با خيال راحت در مسابقه شركت كرد و اول شد و رفت روماني. وقتي برگشت يك عروسك هم براي خواهرزاده ما جايزه آورد كه ليوان را انداخت جلوي پاي ما كه دفعه ديگر اگر مسابقه داشتيم يك پارچ آب بيندازد جلوي پاي ما كه 30، 40 تا بخيه بخورد و با خيال راحت تر اول شود.
|
|
ماجرايي بود كه به صورت اسطوره يا افسانه آمده بود و آن هم آقاي جديكار بود. بين بچه هاي همسن و سال من شايعه بود كه مي گفتند ايشان اجازه ندارد با پاي چپش شوت بزند چون دروازه بان اگر توپ را بگيرد مي ميرد
آقاي جلالي، از كجا شروع كنيم؟
هركجا كه شما تشخيص مي دهيد. مهم اين است كه شروع شود جايش مهم نيست. مي خواهيد از آب و هوا شروع كنيد.
باشد، از آب وهوا شروع مي كنيم ولي نه آب وهواي الان، بلكه آب و هواي گذشته كه شما كوچك بوديد. شما آن موقع چه ورزشي را دوست داشتيد؟
آن موقع منزل ما در امام حسين، انتهاي خيابان شهرستاني بود. ورزشكاران خوبي هم داشت، به هرحال نزديك محله چهارصد دستگاه بوديم و همانطوري كه مي دانيد زمين فوتبال چهارصددستگاه هم معروف بود و تعداد زيادي از بچه هاي عضو تيم ملي هم در آن زمين بازي مي كردند و اهل آن محله ها بودند. البته آنها فوتباليست هاي خوبي بودند و ما را در آن زمين بازي نمي گرفتند و ما مجبور بوديم كه در خيابان بازي كنيم. تا از مدرسه مي آمديم كيف و كتابمان را از بالاي در و ديوار پرت مي كرديم داخل خانه ومي رفتيم به يك خيابان كه آنجا بود به نام خيابان رئيسي و از بعدازظهر مي رفتيم آنجا بازي مي كرديم تا شب كه حاج خانم مادر ما مي آمد و مي گفت كه بابات آمده بيا ....
با اين تفاصيلي كه شرح داديد طبيعتا كشيده شديد به سمت فوتبال...
... بله، من فوتباليست خيلي خوبي هم بودم.
ولي چهارصد دستگاه آنقدر فوتباليست داشت كه نوبت به شما نمي رسيد...
بله، طبيعي هم هست. علاقه مردم بيشتر به فوتبال است، مي توانم بگويم شايد 90 درصد مردم اينگونه هستند و اصلا 90درصد كل ورزش مملكت شده است فوتبال، پنج، شش درصد هم كشتي و بسكتبال و واليبال و دو سه درصد باقيمانده هم براي كل ورزش هاي ديگر.
با اين توضيح فكر مي كنيد به دووميداني چند درصد مي رسد؟
فكر مي كنم كه اگر مقداري هم طرفداري كنيم مي شود يك درصد.
مردم شايد به صورت رسمي دونده نباشند ولي آنقدر مشكلات زندگي زياد است كه همه در حال دويدن هستند يعني به صورت غير مستقيم دونده هستند، در حالي كه هيچ كس وقتي دنبال يك لقمه نان مي گردد، در حال بازي فوتبال يا واليبال نيست. بنابراين مي شود گفت كه شايد 80 درصد از مردم دونده هستند...
... اگر اينجوري باشد ما بايد دلمان را خوش كنيم كه رئيس فعال ترين فدراسيون كشور هستيم(خنده). نمي دانم مردم چرا وقتي دنبال معيشت هستند تند مي دوند ولي وقتي كه توي پيست مي آيند كند هستند...
... توي پيست كه شما به آنها چيزي نمي دهيد. اگر آنجا هم نان داشته باشد، تند مي دوند...
... خودمان از صبح تا شب در فدراسيون مي دويم هيچ كس چيزي به ما نمي دهد(خنده).
برگرديم به سرگذشت شما. با آن صحبت هايي كه كرديد و گفتيد كه كيفتان را از بالاي در مي انداختيد توي حياط، لابد از درس خبري نبود...
... نه، اتفاقا من درسم هم خوب بود. يعني متوسط بود. آن موقع زياد طوري نبود كه پدر و مادرها روي درس بچه هايشان سرمايه گذاري كنند. اين يك واقعيت است، الان زمين تا آسمان با آن موقع فرق كرده است. آن موقع همه دنبال 25 صدم نمره انگليسي بودند كه صفر نگرفته باشند و بتوانند آن درس را تك ماده كنند. الان ديگر همه بلد هستند. اينقدر كلاس مي روند و پدر و مادرها سرمايه گذاري مي كنند. با همه اينها چيزي كه مسلم است اين است كه آن زمان ها توجهي كه پدر و مادرها به ما مي كردند شايد يك دهم اين توجهي نيست كه الان ما به فرزندان خودمان مي كنيم، ولي احترامي كه ما به پدر و مادرها مي گذاشتيم 10برابر احترامي است كه بچه هايمان به ما مي گذارند...
... يكي ازدوستان هم چند روز پيش آمده بود و مي گفت كه ما نسل پوست هندوانه خور هستيم. آن موقع ها توي خانه مي گفتند كه گل هندوانه ها مال پدر و مادرهاست و پوست هندوانه را شما بخوريد، الان هم خانم خانه مي گويد كه گل هندوانه مال بچه هاست و باز هم پوستش به ما مي رسد. يك حكايت ديگر هم هست: قديم ها كه مي آ مديم خانه مي گفتند: هيس، پدر خواب است، حالا هم كه مي رسيم مي گويند: هيس بچه ها خواب هستند...
... آن دوره پوست هندوانه خوري اول، (مي خندد)، اولين قهرمان ورزشي كه الگوي ورزشي شما بود چه كسي بود كه دوست داشتيد از نزديك ببينيدش؟
آن موقع مسابقات محمدعلي كلي در آ مريكا برگزار مي شد و به وقت اينجا نيمه شب ها بود و همه دنبال تلويزيون بودند و منتظر كه بروند و آن مسابقه را تماشا بكنند و چون ايشان مسلمان هم بودند، تعصب خاصي داشتيم و دل ما مي خواست كه برنده شود...
اين اولين قهرمان مورد علاقه خارجي شما بود و البته دست شما به ايشان نمي رسيد. از قهرمانان داخل كشور چه كسي؟
من به صورت تخصصي هنوز به دووميداني وارد نشده بودم و بعدا يك اتفاق باعث شد بيايم دووميداني. بگذاريد همين جا اين اتفاق را بگويم. سال 1353 بنده وارد دانشكده بازرگاني شدم. يكي از دوستان گفت كه هر كسي وارد يكي از تيم هاي دانشكده شود، يك دست لباس گرمكن مي گيرد. يك ليست هم زده بودند روي ديوار قسمت تربيت بدني دانشكده و ماهم رفتيم در همه رشته ها اسم نوشتيم: كشتي، فوتبال، واليبال، بسكتبال، دووميداني و همه چيز. اولين رشته اي هم كه رفتم امتحان دادم همين دووميداني بود و آقاي بيژن شادمهر هم مربي اش بود. يك روز رفتم و با كفش كتاني امتحان دادم و اول شدم، آقاي شادمهر هم گفت خيلي خوب دويدي. تو جزو تيم هستي...
بالاخره لباس گرمكن را گرفتيد؟
بله، گرفتم.
كشتي و فوتبال و ورزش هاي ديگر را هم رفتيد؟
نه، در بيشتر از يك تيم نمي توانستيم عضو شويم و تازه ما كه گرمكن را گرفته بوديم، ديگر دور بقيه را خط كشيديم. اگر تيم فوتبال هم مي رفتم صد درصد انتخاب مي شدم و حالا نمي دانم بدشانسي من بود يا خوش شانسي كه اولين رشته اي كه تست گرفتند دووميداني بود و ماهم ماندگار شديم. مثل اينكه مي گويند هركس آب تهران را بخورد جايش در بهشت زهرا است. ما هم رفتيم آنجا تست داديم و بعد جايمان شد در دووميداني.
قبل از آن قرار بود درباره الگو يا قهرمان ورزشي كه در نوجواني دوستش داشتيد صحبت كنيد.
... آن زمان البته مثل الان نبود كه اين همه رسانه و تلويزيون و اينها باشد. يك ماجرايي بود كه به صورت اسطوره يا افسانه آمده بود و آن هم آقاي جديكار بود. بين بچه هاي همسن و سال من شايعه بود كه مي گفتند ايشان اجازه ندارد با پاي چپش شوت بزند چون دروازه بان اگر توپ را بگيرد مي ميرد. اسطوره اي براي مادرست شده بود. بعدا فهميديم كه اينطوري نيست و صحت ندارد. آن زمان آقاي شيرزادگان بود، آقاي بهزادي بود و كسان ديگري كه مطرح بودند در تيم ملي و به هر حال در نظر ما قهرمانان موفقي جلوه مي كردند.
در همان محل بوديد و درستان را هم مي خوانديد ديگر.
بله، درس را در مدرسه مي خواندم كه از فوتبال عقب نيفتم.
بعد هم كه رفتيد دانشكده...
بله، من درسم بد نبود. گفتم كه در دانشكده بازرگاني قبول شدم و ورزش حرفه اي را هم خيلي دير شروع كردم، از همان سالي كه رفتم دانشكده. آنجا پيش آقاي شادمهر بودم و خيلي سريع هم عضو تيم ملي شدم. حدود يك سال يا يك سال و نيم بعد. خيلي خوب هم پيشرفت كردم.
در همان دوي صدمتر بوديد؟
۴۰۰مترمانع بودم. تا 6-5 سال پيش هم ركورددار 400متر امدادي كشور بودم.
در تيم ملي با چه كساني همدوره بوديد؟
آن موقع همين آقاي كفاشيان با ما بود. ايشان قهرمان 110 متر ايران بودند و 400 متر مانع را هم مي دويدند، يعني با هم مي دويديم. تقريبا مي توانم بگويم كه از صفر با هم شروع كرديم. يعني 31 سال است كه با آقاي كفاشيان شروع كرده ايم. خاطرم هست كه ايشان تازه در بانك مركزي استخدام شده بود و كارمند بايگاني بانك مركزي بود. موقعي هم كه كار بانك را گذاشتند كنار، معاون بانك مركزي شده بودند. اينقدر پرتلاش بودند. روزي كه تازه استخدام شده بودند با هم بوديم و حدود 2ماه پيش هم رفتيم بانك مركزي كه مراسم توديع ايشان بود.
در دانشكده كه با هم نبوديد؟
نه، وي در دانشگاه ملي بود كه الان شهيد بهشتي است اما مربي ما مشترك بود، يعني آقاي شادمهر هم مربي تيم دووميداني دانشكده شهيد بهشتي بودند و هم مربي تيم دانشكده بازرگاني. با هم تمرين مي كرديم و تقريبا با هم رفتيم تيم ملي.
چطور وارد كار در فدراسيون شديد؟
بعد از انقلاب و در سال 57 سيستم اداره كردن فدراسيون تغيير كرد و شورايي شد. اين شورا متشكل از نماينده ورزشكاران، نماينده سازمان تربيت بدني و نماينده مربيان و داوران بود. آقاي تيمور غياثي نماينده تربيت بدني بودند، آقاي تيمسار نيليان نماينده مربيان و داوران بودند و ورزشكاران هم به من راي دادند و مرا به عنوان نماينده خودشان انتخاب كردند، يعني من۲۲ سالم بود كه عضو شوراي فدراسيون شدم. در جلسه اي كه خودمان 3 نفر با هم گرفتيم، آقاي بهرام نيلي به عنوان رئيس فدراسيون، من نايب رئيس و آقاي تيمور غياثي هم شد دبير فدراسيون. يعني در اول انقلاب 22 سالم بود كه به عنوان نايب رئيس فدراسيون انتخاب شدم.
همين طور هم در فدراسيون مانديد؟
نه، نماندم. رفتم دنبال كار خودم تا اينكه آقاي كفاشيان مجددا آمد و من هم آمدم. سيستم شورايي تقريبا يك سال بعد منسوخ و رئيس فدراسيون انتصابي شد. يعني رئيس سازمان تربيت بدني يك نفر را به عنوان رئيس فدراسيون منصوب كردند. البته تمام رشته ها همين بود.
هيچ كدام از شما 3 نفر نبوديد؟
نه، فكر مي كنم آقاي شيرزاد انتخاب شده بود.
موقعي كه ركورد 400 متر شكسته شد شما در چه مقطعي بوديد؟ در فدراسيون كه نبوديد؟
نه، فكر مي كنم آن موقع در دانشكده كامپيوتر بودم. البته من مدت كوتاهي در دانشكده كامپيوتركار مي كردم.
دلم مي خواهد لطف كنيد و راستش را بگوييد. وقتي كه ركورد شما شكسته شد ناراحت شديد يا خوشحال؟
راستش را بگويم خوشحال شدم. من دوست دارم كه ركوردها شكسته شود.
الان طبيعي است چون رئيس فدراسيون هستيد و اين براي شما افتخار است. آن موقع را مي گويم كه حتي در فدراسيون هم نبوديد...
هميشه دوست داشتم كه ركوردها تغيير كند چون قرار نيست كسي كه ركورد را شكست تا ابد ركورددار باشد. هر چه سريعتر شكسته شود آدم بيشتر خوشحال مي شود.
يك دوره اي هم كه ركوردها همينطور پابرجا مانده بودند، واقعا به دو و ميداني اصلا رسيدگي نمي شد و...
اين برمي گردد به توجه جامعه. ما حتي بين 3 ورزش پايه شنا، ژيمناستيك و دو و ميداني از آن دو تاي ديگر هم فقيرتر بوديم. شما ديديد كه فصل تابستان كه مي شود پدر و مادرها دست بچه ها را مي گيرند و مي برند براي ژيمناستيك و شنا مي نويسند و هزينه مي كنند ولي شما در عمرتان ديديد كسي را كه بيايد و اسم بچه اش را بنويسد و بگويد كه به او دو و ميداني آموزش دهيد؟
شايد به اين خاطر است كه جذابيت دو و ميداني كم است...
... نمي توانيد بگوييد كه جذابيت دو و ميداني كم است. پس اين مسابقات المپيك چيست كه دو و ميداني ورزش اول المپيك هاست. بيشتر زمين مسابقات المپيك ها در اختيار دو و ميداني است. بيشترين مدال در دو و ميداني توزيع مي شود. بيشتر تماشاچي با اختلاف خيلي زياد مربوط به دو و ميداني است. اگر جذاب نيست پس آنهايي كه از ساعت 9 صبح مي آيند در استاديوم و تا ساعت 2 صبح روز بعد بازي ها را نگاه مي كنند، چرا اين كار را مي كنند، اگر برايشان جذابيت ندارد؟
به هر حال پدر و مادرها اسم بچه هايشان را در ورزش هايي مي نويسند كه يا براي خودشان يا براي فرزندانشان يك ذهنيت هايي درست شده باشد و يك سري الگوهايي در ذهن شان خلق شده باشد...
ما داريم الگوسازي هم مي كنيم. البته يك مقداري هم به سطح فرهنگ جامعه برمي گردد. نقش صدا و سيما، نقش رسانه ها و نقش پدرو مادرها اينجا مشخص مي شود كه اين ورزش را بشناسانند. بايد همه متوجه شوند كه چرا صدها هزار نفر مي آيند و از يك سال قبل بليت يك مسابقه 9 ثانيه اي را مي خرند. علت چيست؟ اين همه آدم مي آيند تا بتوانند يك فينال 9 ثانيه اي را ببينند...
... 83/9 ثانيه اي...
(خنده) بله حالا. اين چه جذابيتي است؟ مي بينيد كه ديگران متوجه جذابيت اين ورزش شده اند. صدها هزار نفر مي آيند و ميليون ها نفر هم پاي تلويزيون ميخكوب مي شوند به خاطر يك مسابقه 9 ثانيه اي...
من فكر مي كنم اين كار پدر و مادرها نيست. اين كار فدراسيون است...
كار فدراسيون كه مشخص است چيست. وظيفه اش در اساسنامه اي كه آمده مشخص شده. اين كار آموزش و پرورش و رسانه ها و ارگان هاي ديگر است...
به هر حال شما بايد الگوسازي كنيد، خط بدهيد به ارگان هاي ديگر...
ما الان داريم اين كار را انجام مي دهيم. در اين 7-6 سال شايد دقت كرده و ديده باشيد كه اسم ورزشكاران دو و ميداني به هر صورت مطرح شده. الان آقايان عباس صميمي و احسان حدادي مطرح شده اند و بازيكنان ديگر هم. قبلا آقاي سجادي و ديگران بودند، الان ما در پرتاب ها سرمايه گذاري كرديم كه جواب داده و به سرعت داريم پيشرفت مي كنيم و با شتاب داريم به سطح اول آسيا نزديك مي شويم. من فكر مي كنم كه تا يكي، دو سال ديگر ورزشكاران ما در بعضي رشته ها درسطح اول آسيا باشند. البته اين كارها، كارهاي زمان بري است، بايستي از سطح آموزشگاه ها شروع شود، آموزش و پرورش بايد سرمايه گذاري كند و ... خوشبختانه الان شروع شده و بعضي از ارگان ها سرمايه گذاري خوبي كرده اند و من فكر مي كنم كه اگر به همين صورت ادامه پيدا كند، ما در 10 سال آينده صاحب دو و ميداني خوبي خواهيم بود. البته هنوز هم اندك است، دو و ميداني يك رشته استراتژيك است و لازم است كه همه ارگان ها يك توجه ويژه به آن داشته باشند. مي دانيد كه يك زماني توسعه يافتگي كشورها را بر اساس درآمد ناخالص ملي تعيين مي كردند، ولي الان ديگر اينطور نيست. يك زماني مثلا كويت مي آمد و اول مي شد ولي الان ديگر با شاخص هايي كه وجود دارد اين اتفاق نمي افتد. الان مي آيند سطح بهداشت را در جامعه بررسي مي كنند، وضعيت آموزش را بررسي مي كنند، سطح آموزش و تندرستي را بررسي مي كنند و مي بينند كه يكي، دو آيتم آن برمي گردد به ورزش، خصوصا ورزش دو و ميداني كه يك ورزش پايه است. جامعه اي كه بدود هميشه سالم است.
خوب شد كه باز هم قضيه دويدن را مطرح كرديد و گفتيد جامعه اي كه بدود هميشه سالم است و بعد قضيه توسعه يافتگي كه فكر مي كنم الگوهاي جديد واقعا دقيق تر است. اگر خيلي كم به ورزش هاي پايه پرداخته مي شود به خاطر اين است كه مشكلات زياد است و مردم مي دوند دنبال معاش به جاي اينكه بدوند كه سالم باشند و شما هم خوشحال شويد كه دو و ميداني رشد كرده است...
... اين 2 تا مقابل است و صحبتي هم كه كرديد درست است. اين كشورها توسعه يافته و تامين هستند و اين فرصت را دارند كه بيايند بدوند و تندرست باشند. الحمدلله الان همانطوري كه گفتم بعضي ارگان ها اقداماتي كرده اند. مثلا الان شركت نفت آمده و يك طرحي گذاشته كه همه بدوند. قرار است همين جمعه - چهاردهم اسفند ماه - حدود 30 هزار نفر را بدوانيم. جوايز خيلي خوبي هم درنظر گرفتيم كه البته به كمك شركت است. خيلي خوب است كه ارگان هاي ديگر هم همين كار را بكنند مثلا سازمان هواشناسي بيايد در يك روز خاص كه مناسب با سازمان خودش دارد اين كار را انجام دهد. اين كارها در دنيا عرف است كه بيايند در سالروزها دو همگاني برگزار كنند. در روز المپيك، هم همانطوري كه مي دانيد در دنيا همه مي دوند. روز بهداشت بيايند بدوند، روز صنعت، روز درختكاري و روزهاي ديگر بيايند و ما هم از آنها حمايت و استقبال مي كنيم. به هر حال ما امكانات محدودي داريم. اگر اين اتفاقات بيفتد اينها نهادينه مي شود و خوشبختانه الان شروع شده است.
الان آقاي كفاشيان نايب رئيس كميته ملي المپيك هستند كه خودشان خوشبختانه دو و ميداني كار بودند. آيا سعي مي شود كه از اين امكان استفاده شود كه اين فرهنگسازي ها انجام شود؟
بله، ما اعلام كرديم كه الان شركت نفت آمده و دارد اين كار را انجام مي دهد...
... مثلا سعي كرديد كه از امكانات و پتانسيل شهرداري استفاده كنيد؟
بله، شهرداري الان واقعا دارد خوب كار مي كند و خيلي موثر است. درستش هم همين است. در دنيا شهرداري هاي خصوصا پايتخت هميشه سردمدار حركات ورزشي بودند. همين چند وقت پيش آقاي مشايي اعلام كردند كه ما مي خواهيم حدود 40 - 30 زمين ورزشي احداث كنيم و انتظار داريم كه شهرداري كه دارد اين زمين را درست مي كند، يك پيست دو و ميداني اطرافش بگذارد كه ورزشكاران دو و ميداني بيايند و فعاليت كنند. الان زمين فوتبال درست مي كنند و براي زيبايي مي آيند دورش را پيست تارتان احداث مي كنند. ما اميدواريم يك روز بيايند پيست دو و ميداني بزنند و براي زيبايي اين پيست بيايند وسط آن چمن بكارند تا مردم فوتبال هم بازي كنند (خنده) ما منتظريم كه اينطوري بشود. البته هيچ وقت اينطوري نمي شود چون هيچ كجاي دنيا اين طوري نيست.
بله، مي دانم كه اينطوري نمي شود و البته من هم شوخي كردم.
به عنوان رئيس فدراسيون دو و ميداني وقتي ببينيد به بهترين قهرمانان شما مثل احسان حدادي يا عباس صميمي كه در سطوح بالاي ورزشي هستند، توجهي نمي شود يا حقوق كمي مي گيرند و در عوض يك فوتباليست درجه 3 چندين برابر آنها پول مي گيرد، چه احساسي داريد و سعي مي كنيد چه كاري براي آنها انجام دهيد؟
واقعا خيلي ناراحت مي شوم. ورزشكاران دو و ميداني واقعا رياضت مي كشند و تمرينات طاقت فرسايي را شبانه روز انجام مي دهند. احسان حدادي هفته قبل از بوشهر آمده بود به او گفتم چقدر تمرين مي كني، گفت روزانه 9 ساعت تمرين مي كنم؛ تمرين با مشقت و رياضت. ولي وقتي مي بينم آن ارزشي كه جامعه مي گذارد در حدش نيست، ناراحت مي شوم. او ورزشكار ارزشمندي است كه در سطح جهان و بين 186 كشور اول شد. ولي تشويقي كه شد در حد مقامش نبود. البته روي سخنم بيشتر به مسوولان ورزش كشور نيست بلكه باشگاه ها بايد بيايند و توجه كنند. روي سخنم مثلا به وزير صنايع است، وزير دفاع است. مسوولاني كه مي آيند ميلياردها تومان خرج تيم هاي فوتبالشان مي كنند ولي نمي آيند 100 ميليون تومان خرج تيم دو و ميداني شان كنند.
مثلا باشگاه پاس تيم فوتبالش اول شد، تيم دو و ميداني را حذف كرد. پيكان هم همينطور. فولاد مباركه سپاهان هم همينطور. سايپا هم همينطور. به محضي كه درگيري تيم فوتبالشان زياد مي شود اولين كاري كه مي كنند تيم دو وميداني شان را حذف مي كنند و اين واقعا سخت است براي ما وقتي مي بينيم ورزشكاراني كه با اين مشقت تمرين مي كنند و مقام هاي خوبي به دست مي آورند بيايند قراردادهايي ببندند كه بالاترين شان عباس صميمي باشد كه 3 ميليون تومان گرفته است و آن وقت يك فوتباليست كه شايد يك دهم آنها تمرين نمي كند و موقعي هم كه مي آيد تمرين تفريح مي كند، چندصد ميليون بگيرد. مسوولان صنايع وقتي به فوتبال مي رسند اينقدر گشاده نظر هستند و وقتي به دووميداني مي رسند اينقدر تنگ نظر.
بايد همه سطح ورزش مملكت اينطور باشد كه ما مي بينيم كه در بازي هاي آسيايي بوسان كاروان 100 نفره ايران 7 مدال طلا گرفته و تيم 8 نفره دووميداني عربستان معادل كاروان ايران طلا گرفتند.
آنها كه نمي توانند بيايند دوستانه كار كنند و براي دو وميداني بودجه بگذارند. آنها هم مسايل تبليغاتي روز را در نظر مي گيرند. چرا به فكر گذراندن لايحه يا قانوني نيستيد كه صنايع را مجبور كند درصدي از بودجه ورزشي خود را به ورزش هاي پايه اختصاص دهند؟
اين وظيفه مسوولان ارشد ورزش كشور است. وظيفه ما نيست، ما پيشنهاد مي دهيم و شروع هم كرديم.
به نظر من پيگيري يك مساله با اين درجه از اهميت شايد حتي از تشكيل تيم ملي هم مهمتر باشد.
دقيقا صحيح مي فرماييد. من هميشه گفته ام كه ورزش دو وميداني مثل درس فيزيك و رياضي است، پايه است. دو و ميداني هم بايد همينطور باشد. چطور دولت مي آيد براي واردات، دارو و آرد يارانه مي دهد. براي دو و ميداني هم بايد چنين اقدامي صورت بگيرد. چون مفيد است براي جامعه، حالتي مثل دارو را دارد براي جامعه. چرا اهميت نمي دهند نمي دانم.
به نظر من حتي شايد لازم باشد مثل كميته مربيان براي تيم ملي يك كميته حقوقي براي پيگيري اين قضيه درست كنيد كه در مجلس، دولت و ارگان ها اين قضيه را پيگيري كنند.
... اتفاقا اين كارها را كرديم. همين چند روز پيش آقاي حميدي، نماينده سنندج كه رئيس فراكسيون جوانان هستند در مجلس ميهمان ما بودند. ما اين بحث را پيش كشيديم كه براي ورزش هاي پايه يك رديف بودجه داشته باشيم و ستاد ورزش هاي پايه تشكيل دهيم و ايشان هم خيلي استقبال كردند.
حالا ما دنبال اين قضيه هستيم. البته اقدامات ديگري هم شروع شده و موج پيست سازي در كشور شروع شده است و آقاي كفاشيان هم خيلي لطف دارند نسبت به ما. حدود 7، 8، 10 پيست اضافه شده به پيست هاي كشور و سال ديگر هم چند پيست اضافه مي شود. و ان شاءالله تاثيرات خوبي هم در آينده خواهد داشت.
يك سوال ديگر؛ اينكه دو نفر از ورزشكاران خوب شما در يك رشته هستند (آقايان صميمي و حدادي) از بدشانسي شما نيست؟ چون مي توانستند در دو رشته باشند ودر دو رشته قهرمان داشته باشيد.
نه. الان ما چندين ورزشكار خوب در رشته هاي ديگر داريم. آقاي نيك فر هست كه در پرتاب وزنه كار مي كند و به سرعت دارد پيشرفت مي كند. دارد مرز بالاي 19 متر را طي مي كند. آقاي مهدي شاهرخي است كه 19 سال دارد و در همين مسابقات اخير ركورد داخل را شكسته است. قهرمان آسيا و نفر چهارم جوانان در پرتاب وزنه است. آقاي ايوب عارفي است كه جديدا يك مربي بلاروس برايش آورديم، به سرعت دارد در پرتاب نيزه پيشرفت مي كند و دارد به مرز 76 و 77 نزديك مي شود. توجه خوبي را روي نوجوانان شروع كرديم. ارگان هاي خوبي هم به ما كمك مي كنند مثل وزارت پست و تلگراف و تلفن كه آقاي مهندس فائقي خيلي به ما كمك مي كندو اين علاوه بر سازمان تربيت بدني و كميته ملي المپيك است.
آقاي صميمي در يك مصاحبه مي گفت كه زمين براي تمرين ندارد و...
بله. به هر حال زمين ما با فوتبال مشترك است و به چمن آسيب مي رسد، الان خوشبختانه ما براي اولين بار صاحب يك زمين اختصاصي شديم كه سند آن به نام فدراسيون دو و ميداني است. سال 75، 76 بود كه آقاي كفاشيان اقدام به خريد اين زمين كردند. آن موقع عضو هيات رئيسه فدراسيون بودم. متري 2 هزار تومان هم خريديم آن زمان. سمت فلكه آشتياني تهران نو است. آنجا ديگر زمين اختصاصي ما شده است. زمين پرتاب هايش هم ان شاءالله تا يك ماه ديگر افتتاح مي شود.
آنجا زمين الان گران شده، نمي خواهيد آن را بفروشيد و يك جاي ديگر زمين بخريد كه ارزان تمام شود؟
نه خير. ارزش ورزشكاران ما بيشتر از اينهاست.