فراموش نكنيم كه ما ملت ايران با وضعيت شكار در ايران و كيفيت زندگي گونه هاي مختلف جانوران در اين سرزمين آشنا نشديم مگر به همت و به خاطر عشق و علاقه طبيعت مرداني كه عاشقانه در اين راه سر به بيابان گذاشتند و كوشيدند
عليرضا شجاع پور براي اهل شعر و ادب همانقدرآشناست كه براي اهل طبيعت و حيات وحش. به اختصار، او ديپلمات بازنشسته، شاعر، اديب و طبيعت مردي است كه اين روزها به تدريس شاهنامه، سعدي و حافظ اشتغال دارد و كرسي سخنش بس پر طرفدار است. از جمله آثار او مي توان، نيمه تمام (كتاب شعر) و وطن يعني همين جا، يعني ايران (كتاب شعر)، تصحيح و مقدمه شاهنامه فردوسي را نام برد.
شجاع پور شكارچي نيز هست و علاوه بر ايران، تجربه شكار در قاره هاي آسيا، اروپا، آمريكا و آفريقا را دارد.
او به سوالات ما درباره شكار، آري يا نه؟ چنين پاسخ نوشته است:
از مهمترين مواردي كه مي خواستم به آنها بپردازم داستان هاي شكار در شاهنامه فردوسي بزرگ بود. چه، بسياري از داستان هاي شيرين و مشهور شاهنامه با رفتن پهلوان يا پهلواناني به شكار آغاز شده است و بعد از آن شكار، جذابيت وقايع داستان اصلي چنان مورد توجه شنونده و خواننده قرار گرفته كه فراموش مي شود كه در آغاز اين داستان قرار بود فقط به شكار رفتني باشد و بس.
داستان رستم و سهراب، داستان سياووش و داستان بيژن و منيژه از جمله داستان هايي هستند كه با شكار آغاز شده اند، حتي مرگ جهان پهلوان شاهنامه پيرطوس، رستم دستان نيز چنانكه مي دانيم در چاه كنده شده به نيرنگ شغاد در شكارگاه و با دعوت كردن از رستم براي شكار اتفاق افتاد.
در هفت خوان رستم، خوان اول كشتن شير و خوان سوم كشتن اژدهاست. در هفت خوان اسفنديار خوان اول كشتن دو گرگ، خوان دوم كشتن دو شير، خوان سوم كشتن اژدها و خوان پنجم كشتن سيمرغ است.
در دوران اساطيري و پهلواني شاهنامه، پهلوان تنها به كسي گفته مي شده است كه شيري را كشته باشد و از آن مهمتر اژدهايي را از پاي درآورده باشد.
باز در شاهنامه فردوسي مي بينيم كه بشر در آغاز دوران غارنشيني با شكار كردن حيوانات خوراك و لباس خود را تهيه مي كرده است. از گوشت حيوانات شكار شده غذا تهيه مي كرده اند و پوست آنها را خود به تن مي پوشيده و از استخوان و شاخ آنها سلاح و وسايل زندگي مي ساخته اند. در حقيقت اگر در آن روزگار كسي مي گفته است كه پدرم به شكار رفته به اين مي مانده كه امروزه كسي بگويد پدرم به فروشگاه شهروند رفته است.
رفته رفته شكار از حالت برآوردن نيازهاي اوليه بشر به صورت كاري تفريحي و سرگرم كننده درآمد چنانكه شكارچي دنياي امروز با رعايت قوانين شكار مي بايست به اين كار بپردازد.
پرداختن به داستان هاي شيرين شكار در شاهنامه را براي فرصتي ديگر رها مي كنم و به پاسخ دادن به سوالات مي پردازم.
شكار را تا چه حد در كاهش شمارگونه هاي جانوري ايران موثر مي دانيد؟
پاسخ دادن به اين سوال دقيقا بستگي به معناي شكار از ديدگاه پاسخ دهنده دارد اگر شكار يعني تفنگ برداشتن و بدون رعايت هيچ قانوني به هر جانوري تيرانداختن و حتي شكاربان وظيفه شناس و حافظ محيط زيست را هم تيرزدن، من نه فقط شكار را در كاهش تمام گونه هاي جانوري ايران كه در كاهش گونه هاي انساني نيز موثر مي دانم! كم اتفاق نيفتاده است كه شكاربانان عزيز و شريف و قانونمدار قرباني قانون شكني شكار كشان مناطق مختلف ايران شده اند.
اگر شكار قانوني داشته باشد، بهنجار و سنجيده و آن قانون در نهايت دقت و با كمال قدرت اعمال شود، بي ترديد فقط شكار كردن گونه هايي از جانوران مجاز و ممكن خواهد بود شكار كردن آنها لطمه اي به محيط زيست نخواهد زد و موجبات از بين رفتن گونه خاصي را فراهم نخواهد ساخت.
پرداخت هزينه هاي قانوني از طرف شكارچيان مجاز براي شكار اين نوع از جانوران به تامين بودجه براي حفظ نسل جانوراني كه شكار آنها به موجب قانون ممنوع است كمك خواهد كرد. چه بسا لازم آيد با بررسي دقيق وضعيت محيط زيست منطقه اي، شكار كردن نوعي از جانوران براي چندين سال ممنوع اعلام شود، در حالي كه در مورد انواعي ديگر با رعايت حد و حدود تعداد و وضعيت منطقه هاي مختلف، پروانه هايي صادر شود. حكم كلي در اين موارد براي همه زمان ها و همه مكان ها هرگز نمي تواند يكسان باشد.
كفتار به خاطر ويژگي مردارخواري و پاك كردن دشت و جنگل از لاشه حيوانات مرده و كشته شده در آفريقا در زمره حيوانات حمايت شده اي است كه هيچ شكارچي اجازه تيرانداختن به اين جانور يا امكان خريد پروانه شكارش را ندارد.
پاسخ دادن به سوال دوم نيازمند داشتن اطلاعات دقيق از تعداد جانوران هرگونه در مناطق مختلف ايران و آگاهي از ظرفيت نواحي مختلف و چراگاه هاي اين سرزمين است. معناي موافقت داشتن با ادامه شكار، شكار كردن بي رويه هر نوع جانور نيست.
بله، با ادامه شكار در صورت رعايت دقيق قوانين درست شكار كه تمام جزئيات لازم براي صدور پروانه شكار و ممنوع كردن شكار انواع خاصي از جانوران را در نظر گرفته باشد،موافقم. ادامه شكار به معناي ادامه كشتار نيست. به نظر من ادامه شكار يعني ادامه اجراي قانون شكار كه چه بسا شكار نكردن انواعي و به شكار نرفتن در مناطقي باشد.
فراموش نكنيم كه شكارچيان با اخلاق، جوانمرد و قانونمدار در حفظ محيط زيست همكاران صديق و صميمي شكاربانان هستند و در مواردي در راه جلوگيري از شكار بي رويه قاچاقچيان شكار، قرباني هم شده اند. كم نيستند تعداد شكارچياني كه در ايلات و عشاير ايران پيش از تشكيل سازمان حفاظت محيط زيست، خود تير و تيغ به گونه هايي از پرندگان و حيوانات حرام كرده بودند و حرام مي كنند.
سوال سوم بسيار كلي است، منظور از فشار موجود در زيستگاه هاي طبيعي در اين سوال روشن نيست. اگر انواعي از جانوران در خطر انقراض هستند، مسلما با شكار نكردن آنها تا هر وقت كه لازم باشد موافقم حتي اگر لازم باشد، با ممنوعيت شكار نوعي كمياب براي هميشه موافقت دارم. مگر نه اينكه تا به ياد داريم شكار گوزن زرد در ايران ممنوع بوده است، آيا هيچ شكارچي اعتراضي كرده كه چرا اين ممنوعيت سالهاي سال ادامه داشته است؟ اگر نيازمندان به گوشت حيوانات در كشتار ناهنجار و قانون شكنانه خود حرمت دنياي شكار و شكارچي را حفظ نمي كنند و مردم شريف اما ناآشنا به دنياي شكار، كار ناجوانمردانه آنها را شكار مي دانند و به همين جهت از شكار به عنوان كشتاري دور از انسانيت و انصاف و مروت ياد مي كنند، شكارچيان متعهد و عاشق شكاري هم هستند كه هرگز بر تروفه زده شده خود دوباره تير نمي اندازند و براي حفظ نسل شكار و محيط زيست از هيچ كمك و اقدامي روي گردان نيستند.
و سوال چهارم در مورد تداوم شكار در ايران:
با توجه به اينكه لازم مي دانم شكار كردن و شكار نكردن هر نوع جانوري بايد طبق قانون شكار صورت پذيرد و آن قانون بايد با توجه به وضعيت بررسي شده انواع حيوانات در مناطق مختلف ايران زمين وضع شده باشد، با ادامه شكار در ايران موافقم؛ اين ادامه شكار چه بسا به معناي شكار نكردن گونه هايي از جانوران براي چندين و چند سال يا براي هميشه باشد. فراموش نكنيم كه ما ملت ايران با وضعيت شكار در ايران و كيفيت زندگي گونه هاي مختلف جانوران در اين سرزمين آشنا نشديم مگر به همت و به خاطر عشق و علاقه طبيعت مرداني كه عاشقانه در اين راه سر به بيابان گذاشتند و چشم به دوربين هاي فيلمبرداري و عكاسي به دنبال لحظه اي براي نشان دادن جانوري در منطقه اي چشم انتظار ماندند و به جاي جانوران لحظات زندگي آنان را شكار كردند، اينان نبودند مگر كساني كه ما آنها را شكارچي مي ناميم و مي شناسيم. اين شكارچيان اما چه بسا سالها در شكارگاه ها به تهيه گزارش از وضعيت جانوران گذراندند و هرگز خيال دست به تفنگ شدن هم هنگام ديدن آن حيوانات از مغزشان خطور نكرد. چه، خطر انقراض نوعي از جانوران را در سرزمين خود با تمام وجود مي شناسند. اينان همان پايه گذاران شيوه بگير و رها كن هستند كه تنها هدف آنها از شكار حضور داشتن در طبيعت و حمايت از حفظ محيط زيست است. داشتن يك باشگاه شكار آراسته و مجهز چه بسا بتواند افزون بر اينكه موجبات با هم نشستن شكارچيان را فراهم آورد، مكاني براي به نمايش گذاشتن تروفه هاي شكار همه شكارچي هاي ايران از شكارهاي تمام دنيا باشد و نيز جايي براي ديدارهاي دوستانه و تجديد خاطرات و تماشاي فيلم هاي شكار و شنيدن داستان هاي زندگي شكارچيان. هيچكس به اندازه يك شكارچي عاشق طبيعت، به حفظ انواع شكار و حفظ محيط زيست كشور خود و تمام جهان نمي انديشد.