خبرهاي خوب در روزهاي خاكستري تئاتر
اسم فعلا خيلي طولا ني است، اما اين اسم طولا ني تنهاعنواني است براي جدي شدن يك اتفاق. اسمش شبيه داستان است؛ مجلس شبيه خواني نويدماكان و همسرش رخشيد فرزين. اين اسم را داشته باشيد تا روزهاي آينده كه بهرام بيضايي اسم نهايي تئاتر تازه اش را انتخاب كند
حالا تئاتر شده هنر اول ايران، البته روي صفحه روزنامه ها فقط همه چيز خوب پيش مي رفت. حتي آخرهاي آن سال، برنامه نمايش هاي اين سال هم مشخص بود. اما درست در آخرين ماه ازسالي كه گذشت، همه چيز به هم ريخت. حالا هيچ كس نمي داند چند روز بعد بايد دلش را به چه چيز اين هنر خوش كند و اين البته خبر مهمي است براي روزنامه.
همه مي دانند كه تئاتر با يك خبر روي صحنه روزنامه ها رفت. مركز هنرهاي نمايشي اعلا م كردكه اگر بودجه لا زم براي تئاتر نرسد، نمايش هاي سال۸۴ باقرارداد گيشه روي صحنه مي روند. بعد؟ بعد ديگري ندارد. اهالي تئاتر تنها كاري كه نكردند، تحصن مقابل ساختمان مركز هنرهاي نمايشي بود كه البته شايد اين يكي را گذاشته اند براي تبديل شدن به تيتر يك روزنامه ها!
بگذريم. لحن اخباري اش مي شود: خبرها حاكي از آن است كه تئاتر ايران روزهاي پرتشنجي را پشت سر مي گذارد. اما در همين روزهاي خاكستري تئاتر، وضعيت چندان هم قرمز نيست. اول سال 84، دلمان خوش است به چندخبر خوب. شايد بشود همين اندك را به فال نيك گرفت. هرچه باشد اول سال است و مي گويند هرچه خوب است، از اولش خوب است.
روزهاي داغ تالا ر اصلي
اسم بهرام بيضايي كه مي آيد، اهالي تئاتر كلمه هاي روي كاغذ را با چشم هايشان مي بلعند. از بهرام بيضايي و كارهايش مي شود خيلي چيزها نوشت و مگر مي شود اين نوشته ها براي كسي تكراري نباشد. پس بايد از تكرار گذشت وتا هيجان نخوابيده به اصل ماجرا رسيد. اسم فعلا خيلي طولا ني است، اما اين اسم طولا ني تنهاعنواني است براي جدي شدن يك اتفاق. اسمش شبيه داستان است؛ مجلس شبيه خواني نويدماكان و همسرش رخشيد فرزين. اين اسم را داشته باشيد تا روزهاي آينده كه بهرام بيضايي اسم نهايي تئاتر تازه اش را انتخاب كند.
اين خبر را امروز بخوانيد و تا تيرماه منتظر باشيد. زمان پيشنهادي اجراي نمايش بهرام بيضايي، تيرماه 84 است. اين البته توافق ضمني است كه بين مديريت مجموعه تئاترشهر و بيضايي انجام شده. قرار است گروه اجرايي اين نمايش از همين روزها تمرين را آغاز و در تيرماه، تالا ر اصلي مجموعه تئاتر شهر را گرم كنند. در اين روزهاي چندش آور تئاتر، چه خبر بهتر از روي صحنه رفتن نمايشي كه كارگردانش بهرام بيضايي است . اين شايد بهانه اي باشد براي سفيد شدن بخت تئاتر.
۶ نمايش
تا نوبت به گروه نمايش بهرام بيضايي برسد، اهالي تئاتر بايد بهانه اي براي سرگرم شدن پيدا كنند. تئاتر شهر از 28 اسفندسال گذشته تعطيل بود تاهمين امروز كه شما چشم هايتان را روي اين مطلب گذاشته ايد. با اين حال گروه هاي تئاتر كه بايد در اين روزها روي صحنه بروند، تعطيلا تشان در روز 7فروردين به پايان رسيد.
در روزهاي باقيمانده تا پايان فروردين و ارديبهشت 84، 6 نمايش درتالا رهاي مختلف تئاتر شهرروي صحنه مي رود.
شما خانمي با مانتو آبي نديديد به كارگرداني رحيم نوروزي در تالا ر سايه، عروسي خون با يك نمايش همراه به كارگرداني امير دژاكام در تالا ر شمار،۲ نقل زنان سنگي به كارگرداني شيوا بلوريان در تالا ر نو، خانم سرگرد باربارا به كارگرداني مهرداد راياني مخصوصدر تالا ر قشقايي، سانتاكروز به كارگرداني هما دوستدر تالا ر چهارسو و چشم اندازي از پل به كارگرداني منيژه محامدي در تالا ر اصلي پس از بازبيني كه از تاريخ 15 تا 19 فروردين۸۴ و جلسات هماهنگي كه انجام مي شود در اين مجموعه روي صحنه مي رود.
تا اواخر فروردين براي برنامه ريزي و ديدن اين نمايش ها فرصت داريد. روي نام كارگردان ها، بيش از عنوان نمايش دقت كنيد.
تئاتر روي صفحه مانيتور
اين خبر خوب، هيچ وقت روي صحنه نمي رود، اما دلتان نگيرد از اين جمله، مطمئن باشيد كه خبر خوبي است.
يك ويرگول و آغاز خبر. گروه تئاتر ويرگول براي اولين بار با طراحي وب پرفورمنس به اجراي نمايش هاي اينترنتي مي پردازد. كار اين وب سايت از تعطيلا ت عيد آغاز شده. علا قه مندان به تئاتر، ميان ديد و بازديدهاي عيد، اگر فرصتي بود، پاي كامپيوتر مي نشستند و نمايش هاي زنده گروه ويرگول را از طريق اينترنت تماشا مي كردند. حالا با خواندن اين خبر، هر وقت كه حوصله اين تئاتر را داشتيد، اما حوصله بيرون رفتن ازخانه را نداشتيد، سري به اينترنت بزنيد تا از شر بي حوصلگي خلا ص شويد. البته غير از گروه ويرگول، شما مي توانيد كارهاي زنده گروه هاي»بازي، به سرپرستي آتيلا پسياني و گروه تئاتر تينوش نظم جو را هم در سايت ويرگول ببينيد.
اين نمايش ها به صورت كوتاه و اپيزوديك روي مانيتور به نمايش در مي آيد.
شما در اين لحظه ها به بازيگراني فكر كنيد كه در دنياي انتزاعي اينترنت، براي خودشان مخاطباني پرشمار فرض كرده اند و باتمام وجود بازي مي كنند. حسن اين نمايش هاي مدرن اين است كه روي صفحه مانيتور رفتن، نيازي به قرارداد گيشه ندارد!
|
|
لذت سخيف
اين همان كاجي است كه عمرش به سال جديد قد نداد.
كاج دوست داشتني كوچه ما.
عكس : ساتيار
|
|
برديا يادگاري- نيروهاي ويژه سر كوچه ايستاده و خيره اند به رفت و آمد صدباره اتومبيل هايي كه پر از آدم است. امشب ماشين تك سرنشين نداريم. امشب شب بي صنمي نيست. شبي است كه نبايد تنها باشيد. صداي مهيب ترقه آسمان را پر كرده. پرنده ها رفته اند بيرون شهر تا منور به پرشان نگيرد و سوخاري نشوند.
شهر بي پرنده در تسخير موجودات دوپايي است كه امشب به توهم اجراي يك سنت قديمي مدام در حال تركاندن هستند. امشب چهارشنبه سوري است، شب برون فكني نسل جوان ايراني با تكنولوژي انفجار خفيف ومخوف. تخفيف كه بدهند سهمت يك سيگارت است، اما اگر از تو خوششان نيايد به نارنجكي ميهمان مي شوي كه با فرمول جاودانه اكليل به اضافه سرنج و كمي خرده سنگ درست شده، اختراعي كه اواخر دهه 60 زاده شد و به سرعت همه گير شد، اختراعي كه گرچه جواد به نظر مي رسد، اما كاربرد خود را از دست نداده. به هر حال وقتش كه برسد نياز است كوچه را بلرزاني.
پسرك و دوستانش با كوله اي پر از منفجره جاتمشغول كارند. يكي شان با موبايل موقعيت را گزارش مي دهد. انگار جنگي در گرفته و اينجا ستاد فرماندهي است. وانت دوكابين گشت كه مي آيد يكي فتيله را روشن مي كند و مي دود تا بيندازد پشت وانت تا جميعا تفريح كنند.
راننده اما سريع تر است، پسرك به اطراف نگاهي مي كند و ديناميت را مي اندازد زير پاي چند دختر كه خدا مي داند امروز چند انفجار را تحمل كرده اند. دختر بي محابا برمي گردد سمت جمع شر پسرانه و اعتراض مي كند و لحظه اي بعد جنگ مغلوبه است. مردم ايستاده اند و تماشا مي كنند كه دختر جواني مشغول احقاق حق شهروندي خود از جمع مذكري است كه با ترقه او را تحقير كرده اند.
صداي ترقه و بد و بيراه قاطي شده . اين حاشيه و متن اركستر شبانه مشتقات گوگرد است كه با آتش گرفتن يك كاج كهنسال به نقطه اوج مي رسد. در انتهاي شيب كوچه، در ميان باغچه يك ساختمان قديمي، لا نه كلا غي آتش گرفته. شعله ها بي رحمانه به آسمان مي روند و كاج از بالا فرو مي ريزد. همسايه ها، ترسيده 125 را مي گيرند و با شلنگ به جان آتش مي افتند، اما آتش زردي اهالي كوچه و خيابان را گرفته و مشغول سرخ كردن جهان است. آب كارگر نيست تا سومين عنصر عناصر چهارگانه وارد ماجرا شود. يك نفر روي كاج خاك مي پاشد تا ديگري بگويد: با بيل خاموشش كن!
كوچه لحظات هيجان انگيزش را تجربه مي كند آژير دو ماشين آتش نشاني كه بايد آتش فشاني را به سرعت خاموش كنند تا پاي درخت مي رسد و لحظه اي بعد يك سيخ سوخته عمودي، باقيمانده جشن سنتي و باستاني ماست. يك مامور مي گويد : بايد مردم را خاموش كرد! اما مردم يعني جوان ها، تازه روشن شده اند...
حوالي ساعت 23 كه صداهاي بدون قطع جاي خود را به تكتيراندازي ! داده است به ذهنت مي رسد كه مي تواني فاصله ترسناك محل كار تا سر كوچه را طي كني تا به خانه برسي، اما امان از تو با كت و شلوار و كيفت! جماعت جين پوشند و تيپ رسمي را به رسميت نمي شناسند و تو براي همرنگي با جماعت، براي ملا حظه، فاقد اداوات كافي هستي... اولين هديه، سيگارت كوچكي است. دومين ترقه اي با صداي بيشتر، اما از آخري نمي شود نوشت!
چهارشنبه سوري سالي كه گذشت تكرار يك رفتار ناهنجار در مقياس وسيع بود گرچه ديگر تعداد آنها كه از ترس در خانه نشستند، يا حداقل در سر و صدا جوانترها را همراهي نكردند كمتر بود، اما اين بار هم ماجرا به نفع عملگراهايي تمام شد كه در برون فكني قايل به هيچ مرزي نيستند.
آنها كه دهه 60 و آن روزهاي پر تب و تاب را به ياد مي آورند، سير صعودي تب آتشين استفاده از نارنجك و اضمحلا ل وسيله ساده و نه چندان صدا دار »دارترا نوعي رفتار واكنشي در مقابل محدوديت هاي طبيعي آن روزها مي دانند، اما همين جمع درباره هيجان لجام گسيخته اي كه ساعت ها شهر را لرزاند، هيچ توضيحي ندارند. آنها كه جنگ و موشكباران را به خاطر دارند، اما مي ترسيدند پاي در خيابان هايي بگذارند كه گوشه و كنارش مملو از جواناني بود كه به سر و صورت هم ترقه پرت مي كردند!
در شرايطي كه استراتژي نيروي انتظامي در شب چهارشنبه سوري خودداري از برخورد مستقيم بود، ذكر اين نكته ضروري است: نسل جواني كه در چهارشنبه سوري خشونت پنهان خود را به رخ كشيد، نيازمند تحليل دوباره است.
استحاله چهارشنبه سوري به چيزي كه در آخرين سه شنبه سال گذشته آزارمان داد، قابل توجه است. چگونه از آتش ديروز به دود امروز رسيديم؟
|
|
ستون شما
خبرنگار بالقوه
از ميدان رسالت زنگ مي زنم. آقا از آبگرفتگي پارسال كلي عكس دارم. مي خواهيد؟
نكته: از آقاي كريمي متشكريم. هر آدمي يك خبرنگار بالقوه است و مي تواند كلي به جرايد كمك كند. شما هم اگر موردي ديديد ستون شما را در جريان بگذاريد.
بگو كه دروغ مي گي
يك تماس عجيب: مي خواهم بچه ام را بفروشم... خيلي ارزان، ۲ميليون تومان... پول ندارم ديگر، چه كنم... من در ملا رد زندگي مي كنم... اين راه آخر است... و بعد بوق ممتد تلفن. ما هنوز اميدواريم با ما شوخي كرده باشند، گرچه كاملا جدي به نظر مي رسيد.
چند سوال
۱– تيتر ديگر گلوي كسي را نمي برند، تيتر ترسناكي بود. مگر تا حالا مي بريدند. لطفا در سال جديد از اين مطالب خطري نزنيد كه ما دلمان نازك است!
۲– چرا از ورزش گلف گزارشي تهيه نمي كنيد؟
۳– پيشنهاد مي كنم مرور روزنامه هاي جهان را تبديل به يك صفحه مستقل كنيد. آيا ممكن است؟
دقايق وجد آور
دوستي بودند صاحب سخن. زنگ زده بودند تا نظرشان را درباره آنچه ما مي نويسيم بگويند. دقايقي طولا ني با هم حرف زديم و سر ذوق آمديم. شايد اين بهترين پاداش خستگي يكساله بود كه امروز بايد جاي خود را به انرژي بي پايان يك جمع براي شروع سال تازه داده باشد.
ببخشيد كه قطار ايستاد!
نكته: اين قسمت ستون شما اختصاص دارد به جوابيه روابط عمومي مترو به مطلبي كه 16اسفند پارسال در اين صفحه چاپ شده بود، كه گزارشي بود از اتفاقي كه براي يكي از نويسندگان ايرانشهر رخ داده بود... و به زعم دوستان بزرگنمايي است!
قبل از هر سخني مسوولا ن و تمامي پرسنل شركت مترو هرگز مايل نيستند كه در برنامه تنظيمي و جداول حركت قطارها، حتي يك لحظه تاخير و در نتيجه دغدغه خاطري براي مسافران گرامي به وجود بيايد.
اين حقيقت بر كسي پوشيده نيست كه شركت راه آهن شهري تهران و حومه مترو با 560 حركت قطار طي روز در خطوط مختلف، منظم ترين و سريع ترين سامانه حمل و نقل شهري تهران است كه بيش از 750هزار سفر را در روز سامان مي دهد. بايد باور داشت كه با اين حجم كاري ممكن است به هزاران دليل فني، يكي از قطارها براي دقايقي دچار توقف شود كه اين مشكل در پيشرفته ترين كشورهاي دنيا هم اجتناب ناپذير و غيرقابل پيش بيني است.
شركت راه آهن شهري تهران و حومه مترو به استحضار مي رساند، تاخير ذكر شده در گزارش آن روزنامه به علت بارش شديد برف و نفوذ آب به داخل اتاقك موتورهاي اصلي يكي از لكوموتيوهاي قطار تهران – كرج به وجود آمد و قطار مذكور در ورودي ايستگاه وردآورد متوقف گرديد. پس از مدتي به محض رسيدن تيم تعميراتي و خارج كردن مدارهاي مشكل دار، قطار رفع عيب شده و پس از 35 دقيقه تاخير به سمت تهران حركت كرده و با 34 دقيقه تاخير به ايستگاه تهران مي رسد. به ياد بياوريم در روزهاي برفي بهمن ماه امسال تقريبا حمل و نقل در تهران مختل شده بود و اين در حالي است كه مترو غير از 3مورد تاخير، به طور كامل به مردم سرويس دهي نمود.
حال آيا از انصاف به دور نيست كه با بزرگنمايي چنين مشكلا ت كوچكي همه تلا ش و فعاليت مثبت مجموعه مترو را ناديده بگيريم و ....
شركت راه آهن شهري مترو
|
|
شاتر
سيزده بدر ايراني در دالا س آمريكا. حميد و حسين كوبيده سنتي را با گوشت گوسفند يا شايد گاو هاي آمريكايي پرداخت كرده و كباب ميكنند.
وقتي بوي كوبيده تا چند مايل آن طرف تر مي رود، همه مي فهمند روز، روز ايراني هاست.
|
|
امروز
بزرگداشت قصه گوي بزرگ در خانه هنرمندان
مهر ماه سال گذشته، هنگامي كه جشنواره اروپايي ادبيات كودكان با حضور بيش از 60 نويسنده و تصويرگر از كشورهاي مختلف در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان برگزار مي شد، فراخواني در اختيار علا قه مندان قرار گرفت كه خبر از جشنواره بزرگداشت هانس كريستين آندرسن مي داد. بزرگداشت ايراني دويستمين سال تولد آندرسن به همت شوراي كتاب كودك درحالي از فردا آغاز مي شود كه پيش از اين ازكودكان و نوجوانان 3 تا 16 ساله خواسته شده بود كه صحنه دوست داشتني يكي از قصه هاي آندرسن را روي مقوا نوشته و تحويل دهند. همچنين از آنان خواسته شده بود كه در قالب نامه، داستان و شعر با آندرسن گفت وگو كنند. فصلنامه پژوهشنامه ادبيات كودك و نوجوان كه معتبرترين مجله تخصصي ادبيات كودك ايران است ويژه نامه اي را به مناسبت اين سالگرد منتشر مي كند. در فراخواني كه شوراي كتاب كودك چند ماه پيش منتشر كرد از تصويرگران هم خواسته شده بود صحنه اي از يكي از قصه هاي آندرسن را تصويرگري كنند و از نويسندگان هم خواسته شده بود پيامي به اين مناسبت بنويسند.
و حالا روزي كه بايد از اين نويسنده دانماركي در ايران تقدير به عمل آيد فرا رسيده است. البته اين تقدير بيش از اينكه به نفع اين نويسنده مرحوم و هموطنانش باشد بهانه اي است براي آشنايي هرچه بيشتر خوانندگان كوچك كتاب در كشور ما. خانه هنرمندان مكاني است كه اين مراسم در آن برگزار مي شود و تا۳ روز ادامه خواهد داشت. البته اين فعاليت ها محدود به ايران نيست و در كشورهاي مختلف برنامه هاي متنوعي به صورت همزمان برگزار خواهد شد. در دانمارك كه زادگاه اين نويسنده است براي 3 روز متوالي از 1 تا۳ آوريل برنامه خاصي اجرا مي شود. در مراسم افتتاحيه، اعضاي خاندان سلطنتي و سفراي آندرسن در كشورهاي مختلف و 40 هزار نفر از علا قه مندان آندرسن در استاديومپاركن دور هم جمع مي شوند كه قرار است به شكل دنياي جادويي آندرسن درآيد.
300 هنرمند موزيسين پاپ و كلا سيك، نمايشي با نام روزي روزگاريبرگرفته از نوشته هاي اين نويسنده شهير را اجرا مي كنند و اين برنامه از شبكه هاي مختلف تلويزيوني پخش خواهد شد.
همچنين در اين جشنواره جايزه 50 هزار يورويي آندرسن به يك شخصيت جهاني در محل زادگاهش اودنزه اهدا خواهد شد. هانس كريستين آندرسن اين روزها نام جالبي است.
|
|
امروز
ايران چند كيلو چاق شد؟
|
|
گرچه آمار و ارقام خاصي در دست نداريم تا صحت اين قضيه را به طور علمي ثابت كنيم، ولي چندان دور از ذهن نخواهد بود، اگر بگوييم كه مردم ايران تا پايان تعطيلا ت نوروز به طور متوسط 3-4 كيلوگرم چاقتر مي شوند.
عيدنوروز و تعطيلا ت نوروزي فرصتي است براي خيلي كارها كه به طور معمول در ايام عادي نمي توان آنها را انجام داد. مهمترين ويژگي نوروز تعطيل بودن آن است. افرادي كه ناچارند مدام سركار باشند، حال فرصتي مي يابند تا دو هفته اي بدون دغدغه استراحت كنند. به همين دليل تعطيلا ت به پايه اي براي انجام كارهاي ديگر تبديل مي شود.
خوردن و به عبارتي شايد پرخوري، يكي از اساسي ترين مولفه هاي ديد و بازديدهاي نوروزي است. مردم در هر سطح و طبقه اجتماعي تا حد امكان از ميهمانان خود پذيرايي شاياني انجام مي دهند. ما ايراني ها هم اصولا در چنين شرايطي خوش خوراك بودن ميهمان را به حساب احترام و توجه او مي گذاريم. در نتيجه در ايام عيد همه تا سر حد امكان مي خورند! خوردني ها همه مواد پر كالري و چرب هستند مثل انواع و اقسام شيريني ها، آجيل و مغزهاي بو داده و تنقلا تي مثل آب نبات، شكلا ت، چيپس و... تمام اين مواد به شدت چاق كننده هستند.
اما زياد خوردن به خودي خود چاق نمي كند. بسياري از افراد خوش اشتها و پرخور، لا غر اندام و تركه اي هستند و لا غر هم مي مانند. اصلي ترين دليل چاقي جدا از زمينه ژنتيك كم تحركي است. ايام عيد ايام استراحت است. مردم شب تا دير وقت يا ميهماني هستند يا ميهمان دارند. بنابراين بعد از نماز صبح اغلب تا ديروقت مي خوابند و نزديك ظهر بيدار مي شوند. بعد هم همان ماجرا تكرار مي شود. اصولا فضاي نوروز چندان تحرك و تلا ش را القا نمي كند.
وقتي كسي مشغول كار است، جدا از اينكه تحرك دارد، به واسطه همين تحرك در معرض فشارهاي اجتماعي و كاري قرار مي گيرد. هر چقدر فعالتر باشد استرس هايش بيشتر خواهد بود. استرس يكي از اصلي ترين دلا يل كم اشتهايي و بي اشتهايي است، چون در اين شرايط فعاليت به جاي خود باقي است، فرد لا غر مي شود. حال وقتي كار موقتا تعطيل باشد استرس هاي شغلي و محيطي هم كم مي شوند از سوي ديگر تحرك انسان هم كاهش مي يابد و برعكس كالري وارد شده بدن افزايش مي يابد. چاقي واضح ترين نتيجه اين شرايط است. بسياري از مردم ايام عيد به مسافرت مي روند. طبق يك اصل نانوشته هر كسي در مسافرت به طرز عجيبي خوش اشتها و پرخور مي شود. مسافرت هاي تفريحي يكي از اساسي ترين دلا يل فرار از استرس هاي محيطي است. بنابراين با حذف استرس، فرد به طورخودكار بيشتر مي خورد، كمتر دلشوره دارد و چون به قصد تفريح آمده، بيشتر استراحت مي كند. به همين دليل هر كسي كه از مسافرت برمي گردد، به احتمال زياد چند كيلوگرمي اضافه وزن پيدا كرده است.
وقتي تعطيلا ت نوروز تمام مي شود، مردم تازه به خود مي آيند و متوجه اضافه وزن نابهنجاري مي شوند كه در ايام عيد به طرز گريزناپذيري دچارش شده اند. جالب تر از همه، وضعيت خانم هاست كه ايام عيد اغلب رژيم هاي سفت و سخت لا غري و ورزش هاي طاقت فرسا را كنار گذاشته و حالا افسوس ناپرهيزي خود را مي خورند.
واقعيت اين است كه عيد يا هر مناسبت ديگري نبايد باعث به خطر انداختن سلا مت فرد شود. پرخوري و كم تحركي به هر دليل و مناسبتي قابل توجيه نيست. اگر بيشتر مي خوريد به همان نسبت بايد بيشتر ورزش كنيد و اگر واقعا به سلا مت خود اهميت مي دهيد، نبايد تحت هيچ شرايطي بي حساب و كتاب مواد غذايي پركالري مصرف كنيد.
از سوي ديگر وقتي تعطيلا ت نوروز تمام مي شود، مشكل ديگري هم بر مشكلا ت مرتبط با وزن و چاقي و ... افزوده مي شود و آن هم بي پولي است. راستش بد نيست كمي از پولي كه براي خريدن خوراكي و مواد غذايي در ايام عيد خرج مي شود، پس انداز كنيد تا دست كم بتوانيد تا پايان فروردين به شكلي معقول و منطقي غذا بخوريد.
البته استرس هاي محيطي خيلي ها را لا غر مي كند، اما حتما ديده ايد كه بعضي ها در حالت استرس بيشتر غذا مي خورند !
|
|
ذهن زيبا
حكومت ، ميدان آزمايش مردان است.
امام علي (ع)
كسي كه وجدانش پاك باشد، هميشه شادمان است.
ضرب المثل چيني
شهرت بيش از زندگي عمر مي كند.
ضرب المثل انگليسي
عشق و نابينايي، خواهران دوقلو هستند.
ضرب المثل روسي
هيچ چيز آسانتر از فريب دادن يك آدم درستكار نيست.
ضرب المثل اسپانيايي
يك حلقه سست زنجير، كافي است كه همه زنجير را پاره كند.
پرمودبت
|