شادي در لبه پرتگاه زندگي
تصور عمومي بدون ترديد بر فروپاشي شخصيتي و روحي بيمار تاكيد خواهد داشت. مگر ممكن است يك بيمار در آستانه مرگ شرايط روحي مناسبي داشته باشد؟
|
|
دكتر عليرضا آشوري
لنس آرمسترانگ سمبل مقاومت در برابر يك بيماري مهلك مثل سرطان است. اين دوچرخه سوار بزرگ با فتح چند باره توردو فرانس، مشهورترين رقابت حرفه اي دوچرخه سواري جهان فصل تازه اي از اراده و علا قه به زندگي را به بشر نشان داده است
پيشرفت هاي خيره كننده علم پزشكي طي دو سه دهه اخير، غير ممكن هاي متعددي را امكانپذير ساخته است. بهبود كيفيت آنتي بيوتيك ها براي درمان بيماري هاي عفوني، ساخت داروهاي جديد براي درمان سرطان، ابداع روش هاي جديد جراحي و طراحي دستگاه هاي جديد براي درمان، اميد زندگي را براي بسياري از بيماران افزايش داده است. ولي به رغم تمام اين پيشرفت ها علم پزشكي هنوز در برابر بسياري از بيماري ها درمانده است.
ابتلا به برخي بيماري ها در گذشته هاي دور مساوي با مرگ بود اما اكنون ديگر اينگونه نيست. از سوي ديگر هنوز هم وقتي كسي به بيماري مهلك ام. اس مبتلا مي شود، پزشكان صرفا مي توانند با تجويز برخي داروها و درمان هاي فيزيكي سرعت پيشرفت بيماري را كند كنند ولي قادر به درمان آن نيستند. وضعيت بيماري ايدز از بقيه شاخص تر و ملموس تر است. به رغم تمام حرف و حديث ها مبني بر كشف واكسن هاي آن، هنوز هم هيولا ي ايدز قرباني مي گيرد.
جدا از بيماري هاي مرگبار، بيماري هايي كه منجر به انواع معلوليت ها مي شوند هم وضعيت مشابهي دارند. بيماري هايي كه بدون امكان درمان باعث كوري، كري، قطع يا معلوليت اندام ها مي شوند هنوز هم پزشكان را به مبارزه مي طلبند. گرچه تعداد اين قبيل بيماري ها كاهش يافته ولي هنوز هم حضور سنگين آنها در علم پزشكي حس مي شود.
حال سوال اينجاست كه بيمار مبتلا به يك بيماري بدون درمان احتمالا چه وضعيتي خواهد داشت؟
وقتي بيماري مي داند كه امكان درماني حتي اندك وجود دارد، قطعا با روحيه اي بهتر با بيماري خود خواهد جنگيد. حتما بارها و بارها شرح حال افرادي را شنيده ايد كه توانسته اند مثلا بر سرطان خود غلبه كنند و اكنون زندگي عادي و طبيعي دارند. سر راجر مور، بازيگر معروف انگليسي ها كه در حال حاضر يكي از سفيران يونسكو است، سالها پيش به سرطان پروستات مبتلا شد ولي توانست بر اين بيماري غلبه كند. سر بابي رابسون، مربي كهنه كار فوتبال انگلستان نيز با روحيه اي مثال زدني از چنگ سرطان گريخت. مثال هايي از اين دست بسيارند.
جدا از بيماري هاي مرگبار، بيماري هايي كه منجر به انواع معلوليت ها مي شوند هم وضعيت مشابهي دارند. بيماري هايي كه بدون امكان درمان باعث كوري، كري، قطع يا معلوليت اندام ها مي شوند هنوز هم پزشكان را به مبارزه مي طلبند
اما اگر كسي مبتلا به ايدز باشد يا سرطان پيشرفته و غير قابل درمان به وجودش دست انداخته باشد وضعيت چطور خواهد بود؟ به عبارت ديگر كسي كه مي داند به تقريب دقيقتر از آن چيزي كه مرگ طبيعي است، خواهد مرد چه وضعيتي پيدا خواهد كرد؟
تصور عمومي بدون ترديد بر فروپاشي شخصيتي و روحي بيمار تاكيد خواهد داشت. مگر ممكن است يك بيمار در آستانه مرگ شرايط روحي مناسبي داشته باشد؟ شايد اين فرضيه كمابيش دور از ذهن نباشد. اما بياييد از زاويه ديگري نگاه كنيم. با اين تفاسير آيا افراد سالم و سرحال الزاما از افراد بيمار و رنجور خوشحال تر و با روحيه تر هستند؟
پاسخ اين سوال در نگاه اول، مثبت به نظر مي رسد ولي تحقيقات اخير يك تيم پزشكي آمريكايي از دانشگاه پرينستون كه در ژورنال روانشناسي تجربي به چاپ رسيد، چيزي كاملا مغاير با ذهنيت عمومي مردم را ارايه مي كند.
در آن تحقيق گروهي از بيماران كه به واسطه از كار افتادگي كليه، هفته هاي آخر زندگي خود را تجربه مي كردند انتخاب شده و به هر كدام تعدادي دستگاه هاي الكترونيك متصل شده تا واكنش هاي عصبي و روحي آنها در موقعيت هاي متفاوت ثبت شود. گروهي از افراد سالم و داوطلب نيز براي مقايسه مورد مطالعه قرار گرفتند.
وقتي محققان نتايج به دست آمده را با هم مقايسه كردند، دريافتند كه سطح شادي اين دو گروه تقريبا با هم مساوي بوده است. محققان به سرپرستي دكتر جيسون ريس كه از دانشگاه ميشيگان فارغ التحصيل شده است، همچنين دريافتند كه افراد سالم چقدر نسبت به افسردگي و مايوس بودن بيماران در اشتباه هستند.
يكي از دانشمندان اين تيم تحقيقاتي مي گويد: از ديد بسياري از ما اين قضيه خيلي فاجعه آميزتر از آن چيزي است كه واقعا وجود دارد.
براي اين تحقيق به 49 بيمار مبتلا به بيماري كليوي كه 3 بار در هفته دياليز مي شدند، لوازم ديجيتال متصل شد. همين وضعيت براي 9 فرد سالم هم تكرار شد و به لحاظ آماري از لحاظ نژاد، جنس و تحصيلا ت با گروه بيماران مطابقت داده شدند. وقتي دستگاه مورد نظر بوق مي زد از فرد مورد نظر سوالا تي براي تعيين وضعيت روحي او پرسيده مي شد كه سقف آن كاملا عالي با عدد+2 و كف آن كاملا بد با عدد۲ برآورد شده بود. به طور ميانگين وضعيت روحي بيماران كليوي 7 درصد و وضعيت روحي افراد سالم 83 درصد به دست آمد. از شركت كنندگان در اين تحقيق سوالا تي براي تعيين مسايلي كه روي احساسات آنها موثر است پرسيده شد. سوالا تي از قبيل لذت و اضطراب و چگونگي توصيف آرامش فيزيكي، گاهي اوقات از آنها پرسيده مي شد. در مجموع چه احساسي نسبت به زندگي خود داريد؟
محققان دست اندركار اين مطالعه معتقدند درك اين مساله كه بيماران چقدر خوب مي توانند خود را با وضعيت ناخوشايند سلا مت خود وفق دهند، براي پزشكان عامل موثري در جهت طراحي درماني بهتر خواهد بود.
جالب اينكه مطالعه قبلي نيز افرادي كه به شدت بيمار بودند را به لحاظ روحي شاد توصيف كرده بود. ولي در مطالعات قبلي بيماران به پرسش هاي محققان مانند تحقيق پاسخ نداده بودند. بنابراين مطالعه دكتر ريس تصوير دقيق تري از زواياي روحي و احساسي افرادي كه اصطلا حا در لبه پرتگاه زندگي قرار دارند ارايه داده است.
اگر اهل سينما باشيد، حتما نام جان فورد را شنيده ايد. جان فورد بزرگترين اسطوره فيلمسازي تاريخ هاليوود است. جان فورد تنها كارگرداني در تاريخ سينماست كه 4 بار برنده جايزه اسكار بهترين كارگرداني شده و ركوردي دست نيافتني را خلق كرده است. نزديكان فورد همواره او را مردي با شخصيت قدرتمند و محكم توصيف كرده اند. جان فورد در سال 1973 به دليل ابتلا به سرطان درگذشت. پيتر باگرانوويچ (مورخ و فيلمساز آمريكايي) روزي را تعريف مي كند كه به اتفاق هاوارد هاكس، ديگر غول بزرگ سينماي آمريكا براي عيادت از جان فورد به منزل او رفتند. باگرانوويچ در كتاب سينماي جان فورد مي نويسد، وقتي وارد اتاق شديم او طوري با ما رفتار مي كرد كه انگار نه انگار در بستر مرگ افتاده است. او سيگار مي كشيد و سرحال با ما حرف مي زد؛ انگار كه در يك بعد از ظهر عادي با دو دوست قرار ملا قات دارد. يك بار ديگر هم كه هاكس به ديدن او رفته بود، فورد عمدتا درباره فيلم جديدي كه هاكس در دست توليد داشت با او حرف زده و ايده هايي عالي به هاكس داده بود (نقل به مضمون.) امثال شخصيت جان فورد در مواجهه با مصائب اطراف كم نيست. ما چشمانمان را بسته ايم.
|