سه شنبه ۲۳ فروردين ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۷۱
خيابان، گلوي گرفته كانال و شعارهاي قشنگ
دست هاي فرو رفته در لجن
032259.jpg
عكس : گلناز بهشتي
كسي دوست ندارد جاي مردي باشد كه ناچار است، فقط ناچار است تا آرنج در لجن فرو رود. درشهري كه زمان و مكان مفهوم عجيبي دارند، عجيب نيست كه همه فراموش كنند، اين انجام وظيفه ناچاري از فراموش كردن يك وظيفه ساده آمده
شهرام فرهنگي
زمان معيار عجيبي است. هر دقيقه، بي شمار حادثه را آبستن است. درست در لحظه هايي كه يكنفر از سر بي تفاوتي و نه گرسنگي، در يخچال را باز مي كند تا چه مي دانيم مثلا  جرعه اي آب پرتقال بنوشد، يكنفر وسط خيابان تا آرنج در لجن فرو رفته تا يك لقمه نان براي سر ماهش بسازد. زمان، حكايت عجيبي دارد. در اين معيار كه خوب و بد مي گذرد، گاهي يك اتفاق- چه خوب و چه بد- بيرون كشيده مي شود تا بي زمان شود. زمان معيار عجيبي است!
بعد از زمان خواسته يا ناخواسته اسير مكان مي شويم. مطمئن نيستيم، خيلي وقت است كه فهميده ايم اصلا  مطمئن وجود ندارد، اما تهران احتمالا  يكي از عجيب ترين مكان هاي جهان است. درست در لحظه اي كه يك فراري قرمز در گوشه اي از خيابان ويلا پارك شده تا چشم ها از حدقه بيرون بيايند، چند كيلومتر آنطرفتر، مردي تا آرنج در لجن فرو رفته تا آشغال ها از گلوي جوي گرفته بيرون بيايند. اينجا مكان هم حكايت عجيبي دارد.
يك نفر مي گفت: حق با شماست، صحنه غم انگيزي است. اما به هر حال هر كس وظيفه اي دارد ديگر. دراين لحظه كه اين حرف ها از زبان يك رهگذر بيرون مي آمد، يك نفر با لباس نارنجي، تا آرنج در لجن فرو رفته بود تا آشغال از گلوي جوي آب بيرون بيايد. مكان؟ تقاطع طالقاني و نجات الهي، روبه روي بانك تجارت. نوشتيم بانك تجارت و ياد آن مرسدس بنز معروف سال گذشته افتاديم كه در رويا چه گير افتاده هايي را رها ساخت. حالا  آن رويا، تابلوي بانك، آشغال هاي وسط خيابان و مردي كه تا آرنج در لجن فرو رفته؛ چه عكس گيرايي!
بين لجن و آسمان، وقتي واژه ها ولو شوند، هر كسي ممكن است در فكر فرو رود. كلمه ها به هم چسبيدند و اين جمله را ساختند: چرا حاضر به اين كار شده اي؟ افشين شايد براي لحظه اي به بيرون كشيدن دست هايش از لجن فكر كرد، اما اين فقط يك لحظه بود كه گذشت.
چاره اي نيست. جوي آب گرفته و به من گفته اند بايد آن را بازكنم. بدون بيرون كشيدن آشغال ها هم كه جوي آب باز نمي شود. مي بينيد كه آشغال خيابان را برداشته، بالا خره يك نفر بايد اين كار را بكند. افشين وقت بيشتري براي تلف كردن ندارد. او حتي اين فرصت را ندارد كه به پاسخ يك سوال و نوع ديگر زندگي كردن فكر كند. آشغال هاي جوي آب منتظر دست هايش هستند. بالا خره يكنفر بايد اين كار را انجام دهد. اين شايد تنها دلخوشي مردي باشد كه با خنده - اگر مفهوم اين تغيير ظاهري صورت همان خنده باشد- دست هايش را تا آرنج در گلوي كثيف كانال فرو مي كند.
قصه، قصه نخ نما  شده بالا ي شهر و پايين شهر نيست. اين سوژه البته هنوز هم به درد فيلم  هاي زرد گيشه پسند مي خورد، اما حقيقت در خيابان هاي تهران مفهوم ديگري دارد. آدم بين زمان و مكان در اين شهر سرگيجه مي گيرد. تهران شايد تنها شهر جهان باشد كه حتي در بهترين نقطه اش بد و خوب يا چه فرق مي كند، زشت و زيبا يا شايد هم كثيف و تميز به هم چسبيده اند. اين حقيقت را گاهي خيابان، گاهي كنار خيابان و گاهي كانال آب فرياد مي زند.
جماعت در همين لحظه كاري انجام مي دهند. آنها بي تفاوت از كنار صحنه مي گذرند. كسي پيدا نمي شود كه در ذهنش جوي پر از لجن بسازد و دست هايش را بگذارد جاي دستان مردي كه تا آرنج در لجن فرو رفته. تنها جمله اي كه مي شنوي همان است كه انتظارش را داري: نگاه كن اين هم وضعيت خيابان هاي تهران است. هنوز هم كانال آب مي گيرد و آشغال وسط خيابان پخش مي شود.
در اين مكان و زمان عجيب، آسانترين كار ممكن فراموش كردن هـمه چيز است. در اين فراموشي، كسي به خاطر نمي آورد آشغال هايي را كه بي تفاوت در جريان آب رها شدند اين فراموشي عجيب نيست كه درگذر زمان تنها مسايل كم اهميت فراموش مي شوند!
يكي از مسوولا ن شهرداري ناظر مراسم رفع گلو گرفتگي كانال آب است و مي گويد: هر سال شهرداري مبلغ قابل توجهي را صرف تبليغ براي افزايش فرهنگ شهرنشيني مي كند، اما متاسفانه هنوز خيلي ها آشغال هايشان را در جوي آب رها مي كنند. ما سعي كرديم با نظارت بر عملكرد مغازه ها، به خصوص ميوه فروشي ها، مانع از آلودگي كانال هاي آب شويم، اما باز هم مي بينيد كه مردم قوانين را رعايت نمي كنند در نتيجه ما بايد هر سال كلي هزينه و وقت را صرف باز كردن كانال هاي آب كنيم.
حالا  دست هاي افشين از جوي آب بيرون آمده. يك تپه لجن و آشغال كنار دريچه كانال آب جمع شده، حتي نگاه كردن هم به اين تپه دشوار است. بوي لجن ازگلو گرفتگي جوي آب بلند مي شود و حرف هاي يك رهگذر روي تصوير مي نشيند: نگاه كن چقدر آشغال ريخته بودند داخل جوي آب، طفلك رفتگر كه ناچار است با دست جوي آب را باز كند. حالا  نزديك به يك هفته گذشته از روزي كه هفته سلا مت با پيام رئيس جمهوري آغاز شد. تاريخ مصرف شعارهاي قشنگ در هفته سلا مت هنوز به پايان نرسيده كه يك نفر ناچار است تا دست در لجن فرو رود تا يك خيابان، زشت نباشد. اين تنها زمان كنده شده از يك مكان در اين شهر عجيب بود. چند سطر كه چشم هايتان را به عقب برگردانيد، به حرف ها منطقي)!( يك رهگذر مي رسيد. ... هر كسي وظيفه اي دارد، ديگر. توجيه قشنگي است؛ هر كس وظيفه اي دارد، ديگر!

اصفهان قديم در يك كتاب
032244.jpg
شهريار رادپور-كتاب عكس پرتره هايي از اصفهان به كوشش پريسا دمندان، عكاس و پژوهشگر ايراني تاريخچه مصوري است از زندگي در بزرگترين شهر تاريخي ايران در نيمه اول قرن بيستم؛ زماني كه چهره ايران و ايراني تغيير كرد.
مجموعه پرتره هايي از اصفهان بهترين داستانگوي اين تغييرات است، چون در اين شهر زيبا و استثنايي است كه دو جامعه مسلمان و مسيحي چند قرن در كنار هم زيسته اند. در اصفهان است كه نخستين مراكز و كارگاه هاي نيمه مدرن صنعتي بنا مي شود و در اين پايتخت شاهان صفوي است كه شمار كثيري از پناهجويان لهستاني سكني مي گزينند.
پريسا دمندان با جمع آوري عكس ها و نگاتيوهاي تقريبا فراموش شده و معني دادن به آنها يا به عبارتي جان بخشيدن به تصاويري استثنايي و كمياب، عشق خود به عكس به عنوان سندي از هويت فردي، اجتماعي و ملي را به بهترين شكل ممكن نشان داده است.
بيننده مجموعه پرتره هايي از اصفهان بايد ممنون دو چيز باشد؛ اول علا قه اصفهاني هاي سالهاي 1315 - 1330 به عكس گرفتن و دوم عشق و علا قه يك اصفهاني هنرمند به تاريخچه مصور زادگاهش.
در مجموعه 230 صفحه اي پرتره هايي از اصفهان ما همه ساكنان اصفهان را مي بينيم. در پرتره هاي تكي و خانوادگي، عكس هاي گروهي و انجمني و حزبي و مدرسه اي، پوسترهاي تبليغاتي و دسته هاي موسيقي و ژست هاي جلوي دوربين هنرمندان تئاتر شهر و همچنين اجتماعات كارگري و ورزشي را مي بينيم.
در پرتره هايي از اصفهان همه هستند؛ ايراني و خارجي، روحاني و كشيش، مسلمان و مسيحي، عروسي و تشييع جنازه.
كتاب پرتره هايي از اصفهان گنجينه اي است، براي هر بيننده كتاب يك شهر فرنگ به حساب مي آيد و براي پژوهشگران سرنخي براي آغاز كاري نو محسوب مي شود.
اين كتاب در انگلستان به چاپ رسيده است.

ستون شما
۸۰ يا 8، مساله اين است
يكي از خوانندگان محترم روزنامه تفقد نمودند و طي تماسي اعلا م كردند كه دكه هاي روزنامه  فروشي مسير تهران - شهريار زحمت مي كشند و نيازمندي هاي روزنامه را بر مي دارند.
- اول اينكه اين كارها خوبيت ندارد. دوم اينكه اگر قرار است روزنامه را مثله كنيد 8 صفحه ايرانشهر را برداريد، نه 80 صفحه نيازمندي ها را و دست آخر اينكه بابا شماها ديگه كي هستيد؟
از پشت فرمان
آقا اين 2، 3 روز تعطيلي هم دست كمي از عيد نداشت. چقدر تهران بي ماشين خوب است ! وقتي از اين خواننده روشنفكر پرسيديم از كجا زنگ مي زنند فرمودند پشت فرمان ماشين شان هستند!
بگو مگو
به مسوولا ن بگوييد همين بود عدم تغيير قيمت ها و تثبيت نرخ ها؟
-چه بگوييم برادر...
چقدر ديگه...
چقدر عكس پلنگ، آهو، گوزن، ببر و ... بي خيال شويد ديگر (خواننده اي بودند كه از حيوانات متنفر بودند يا شايد مي ترسيدند.)
-به مسوولا ن عرض كرديم، ديديم مسوول صفحه مي گويد: بي ماريتا نمي شه !
بي صدا
چرا صداي فوتبال هاي پخش زنده اين طوري است؟
-چطوري است؟
-صـداي يـك گـزارشگـر عرب زبان از لا به لا ي صداي گزارشگر سيما بيرون مي زند. صداي تماشاگران را هم هر وقت لا زم باشد مي شنويم
-در اينجا بود كه دچار خود سانسوري شديم
چرت لا زم
يك گزارش تهيه كنيد از كارمنداني كه ساعت مفيد كاريشان 2 ساعت هم نمي شود؛ يا چاي مي خورند يا روزنامه مي خوانند يا تلويزيون مي بينند و راديو گوش مي كنند و البته شوخي هم كه سهم خاص خودش را دارد.
-ببخشيد شما همكار جديد هستيد؟
چه بي وقت
مسوولا ن برنامه سينما 4در ايام عيد فيلم هاي ضعيفي پخش كردند، اما هفته گذشته در يك اقدام عجيب فيلم زمين مرده (خلا ء)، اين بي برنامگي از كجا مي  آيد؟
- بي برنامگي وجود ندارد. دوستان مي خواستند ريا نشود!

پرده
هارولد و ماد
در ستون هاي قبلي پرده نوشتيم كه دوره نمايش فصل بهار فيلمخانه ملي آغاز شده و در ضمن نوشتيم كه چه فيلم هايي قرار است در اين مدت به نمايش گذاشته شود. يكي از آن فيلم هايي كه در مورد آن نوشتيم هارولد و ماد بود.اين فيلم امروز ساعت 18:30 به نمايش گذاشته خواهد شد. فيلم هارولد و ماد ساخته هال اشبي كارگردان آمريكايي است كه اين كار را در اواخر فعاليت هاي خود در سال 1972 ساخته است و بازيگراني چون روت گوردون، بادكوروت و ويون پيكلز در آن ايفاي نقش مي كنند؛ ساعت 18:30، فيلمخانه ملي.
9 مستند در باشگاه مستند
انجمن تهيه كنندگان سينماي مستند ايران با همكاري خانه هنرمندان ايران برنامه اي با عنوان مروري بر آثار منتخب به نمايش درآمده در سال ۸۳ را در باشگاه سينماي مستند برگزار خواهد كرد. اين برنامه از امروز آغاز مي شود و در اولين روز آن فـيلـم هـاي گزارش زيرخاكي به كارگرداني مهدي نادري نجف آبادي و كليساي اشتفان به كارگرداني گئورگ ريها به نمايش در مي آيد. اين 2فيلم ساعت۱۶ تا۱۸ نمايش داده مي شود.
اما از ساعت 18 تا 20، 2 فيلم مستند ديگر با نام هاي خانه مادري ام مرداب به كارگرداني مهرداداسكويي و بنكوه پستچي ايل ساخته كيومرثدرم بخش نمايش داده خواهد شد.
روز دوم برنامه، يعني فردا نمايش صداي ماه آغـازگـر بـرنامه خواهد شد كه فيلمي است از فرحنازشريفي درباره قمرالملوك وزيري و فيلم بعدي هم كاخ گلستان خواهد بود. نمك اشك زمين و ميهمان خانه عذرا خانم هم برنامه هاي بعدي فردا را تشكيل خواهند داد. روز سوم اين برنامه روز سه شنبه 30 فروردين ماه خواهد بود و كاري از مهرداداسكويي به نمايش درخواهد آمد.

شاتر
032247.jpg
عكس : گلناز بهشتي
در نگاه اول اين تنها يك عك س معمولي است، اما وقتي فصلي را كه در آن به سر ميبريم در نظر بگيريد، مفهوم اين عكس فرق مي كند. در روزهاي سبز تهران، مي توانيد اين تابلو را در هر نقطه ديگري از شهر نصب كنيد.

امروز
فرودگاه قهرمانان
032277.jpg
يك رسم مهم ايراني است كه وقتي يك نفر قرار است از سفر فرنگ برگردد يا اينكه به فرنگ برود، كاميوني از دوستان و آشنايان براي استقبال يا بدرقه او به فرودگاه مي روند. اين دليل اصلي ازدحام كم نظير سالن انتظار مهرآباد است. لا بد امشب هم خيلي ها مجبور هستند از روي وابستگي، رودربايستي يا تريپ معرفت يا به دليل سرگرم كنندگي فرودگاه امشب يا فردا شب در فرودگاه مهرآباد باشند كه حتما در ميان اين افراد، عده زيادي هم طالب تماشاي مسابقات ليگ قهرمانان هستند و قلبشان با ميلا ن، اينتر، چلسي و بايرن مي زند. هفته گذشته دوستي كه در بليه مشابه گرفتار شده بود، پس از كلي اين در و آن در زدن در ترمينال، به دنبال تلويزيوني روشن، به نتيجه جالبي رسيد. در حالي كه فرودگاه مملو بود از مدل هاي مختلف تلويزيون، اما هيچ كدام از آنها فوتبالي پخش نمي كرد و مشغول پخش تصاويري از داخل سالن ترانزيت بود و به نظر كسي هم به فكر فوتبال نبود. در گوشه اي از فرودگاه كه محل فروش لوازم گوناگون خانگي است يك تلويزيون 14اينچ را پيدا كرد كه فوتبال را پخش مي كرد.
مـســوول آن قـسمـت بـا ديـدن علا قه مندي دوست ما با تماسي با مسوول تلويزيون گوشه اي از همه تلويزيون هاي فرودگاه را به فوتبال تبديل كرد آن طور كه ما شنيده ايم با ظهور فوتبال، مردمي كه تا چند لحظه قبل به نظر مي آمد اصلا  فوتبال را نمي شناسند چنان سربالا  خيره فوتبال شده بودند كه فراموش كرده بودند براي چه كاري به فرودگاه آمده اند.
قصدمان از نوشتن اين خاطرات چيزي نبود جز اينكه به شما بگوييم اگر احتمالا  امشب و فرداشب كارتان به فرودگاه مهرآباد افتاد و دوست داشتيد كه فوتبال را هم تماشا كنيد، فراموش نكنيد به مسوولا ن فرودگاه تذكر دهيد كه تلويزيون را به فوتبال متصل كنند. خلا صه، فال است و تماشا!

جعبه
پيش به سوي نيمه نهايي
يك روز ديگر از راه رسيد. امروز هم از آن روزهايي است كه ضدفوتبالي ها از ستون جعبه ما ناراضي خواهند بود.
سـاعـت 13:40 مـي توانيد تكرار سريال همسفران را از شبكه سوم تماشا كنيد. مجموعه لوركا را ساعت 14 خواهيد ديد از شبكه دوم، البته تكرار قسمت ديشب آن را. تكرار سريال مشق عشق هم ساعت 15:10 از شبكه اول پخش مي شود. هشدار براي كـبـري۱۱ سـاعت 19 از شبكه تهران پخش مي شود. 20:15 مجموعه ماموران پرونده هاي راكد را خواهيد ديد از شبكه سوم. سه شنبه شب ها و فيلم سينمايي شبكه دوم؛ ساعت 21 امـشـب هم شاهد يكي ديگر از فيلم هاي سينمايي اين شبكه باشيد. 22:10 مي توانيد سريال پرستاران را تماشا كنيد از شبكه اول. به فوتبال مي رسيم و ليگ قهرمانان اروپا. امشب ميلا ن با اينتر و بايرن با چلسي مصاف خواهند كرد. هفته قبل بازي چلسي و بايرن پخش شد اين هفته بايد ديد كدام بازي براي پخش مستقيم انتخاب خواهد شد. البته فرقي هم نمي كند، هر كدام باشد ديدني خواهد بود. ساعت 23:15 را فراموش نكنيد.

كتابخانه
۳ كتاب جديد براي سال جديد
خبر اول اختصاص به چاپ و انتشار كتاب اول دارد. اين كتاب اول را با كتاب اول زردرنگ كه در آن كلي شماره تلفن نوشته شده اشتباه نگيريد.
اين كتاب اول دربرگيرنده نامه هاي سيمين دانشور به جلا ل آل احمد( در سفر دانشور به آمريكا) است كه در سالهاي 31 و 32 نوشته شده و با تدوين مسعود جعفري از سوي انتشارات نيلوفر روانه بازار شده است. كتاب اول در 503 صفحه با شمارگان 3 هزار و 300 نسخه و قيمت 4 هزار و 200 تومان روانه بازار شده است.
خبر دوم در خصوص انتشار جلد اول و دوم كتاب نوشتن است كه پيرامون مقالا تي درباره نوشتن در حوزه هاي فلسفه، تاريخ، روزنامه نگاري، اينترنت و ... به كوشش كاظم رهبر توسط انتشارات كتاب خورشيد روانه بازار شد. جلد اول اين كتاب با تيراژ 2 هزار و 200 نسخه به قيمت يكهزار و 500 تومان و جلد دوم آن در 234 صفحه با تيراژ 2 هزار جلد و با قيمت 2 هزار و 200 تومان روانه بازار شده است.
و آخرين خبر هم مربوط به كتاب آسمان مي شوم نوشته پاكسيما مجوزي است كه روانه بازار شده. 2 كتاب روي ديگر سكه هدايت و طرح وهم از ديگر آثار مجوزي به شمار مي آيند. اين مجموعه شامل 13 داستان است كه در 126 صفحه با قيمت يكهزار و 200 تومان توسط انتشارات نقش و نگار روانه بازار كتاب شده است.

نمايشگاه
نقاشي
از روز جمعه 26 فروردين ماه، نمايشگاه گـروهـي بـا آثار نقاشي رنگ روغن، شهناز گلا ب دار، رزيتااكبري، نيكو آزادي و نفيسه صالحي در نگارخانه طياري برپا خواهد شد. علا قه مندان براي تماشاي اين نمايشگاه گروهي مي توانند به محل اين نمايشگاه كه تا تاريخ 31 فروردين داير است مراجعه كنند. ساعت كار نمايشگاه 17 الي۲۰ است.

هوا
گرما براي صبح، سرما براي شب
تهران بهاري شده. اين جمله را نمي توانستيم هفته گذشته با صداي بلند بگوييم. چرا كه بادي سرد مانع از خارج كردن لباس گرم از تن مي شد و نمي گذاشت با خيال راحت در خيابان قدم بزنيم.
اما امروز هوا حسابي خوب شده. گرماي صبح فردا در تهران تا 23 درجه سانتيگراد بالا ي صفر مي رسد. اين دما به همراه آفتابي كه ابري مزاحم تابش آن نيست، موجب مي شود تا شما بتوانيد بدون نياز به لباس هاي گرم روزتان را سپري كنيد. شب هم هوا صاف است، اما تفاوت عمده آن با روز اختلا ف زياد دماي آن اســـت. دمـــاي هـــواي فـــردا شــب را 8 درجهسانتيگراد بالا ي صفر پيش بيني كرده اند، يعني 15درجه اختلا ف با صبح. اگر فردا جايي مي رويد كه كارتان تا شب طول مي كشد حتما يك ژاكت يا لباس گرم همراه خودتان داشته باشيد.

ذهن زيبا
بايد هدف هاي بلند مدت داشته باشيد تا تـحـت تاثير شكست هاي كوتاه مدت قرار نگيريد.
پرمودبترا

مرد نيك، صداي وجدان را مي شنود.
ضرب المثل اسپانيايي

وظيفه اصلي يك روزنامه نگار، برافروختن آتش جنجال، چاپ آگهي_ و اگر احيانا جايي باقي مانده بود_ درج حقايق در ستون هاي روزنامه اش است.
ويلبراستوري

تهرانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |