با تشكيل هيات بررسي ببر خزر ، اميدهاي تازه اي براي يافتن يا توليد ژنتيك ببر هيركاني در ميان علا قه مندان حيات وحش و محيط زيست به وجود آمده است
عكسي را كه ملا حظه مي كنيد آخرين ببر هيركاني است كه در اوايل دهه 1940 ميلا دي (حدود سالهاي )۱۳۲۴ در شمال ايران شكار شده و پوست آن هنوز موجود است.
يك ببر خزر كه در باغ وحش برلين در اسارت به سر مي برد.
رضا غفاريان
ببر هيركاني، ببر خزر، ببر مازندران؛ ببر ايران؛ سالهاي سال است كه اين نام باشكوه همچنان بر زبان ها مي آيد و هر بار دريغ و افسوسي درازآهنگ را سبب مي شود.
جورج شالر، چهره آشناي جهاني در طبيعت و حفاظت، زماني گفت كه طبيعت هند چه بود اگر ببر را نمي داشت و جنگل هاي هند بدون حضور عظيم ترين و زيباترين گربه جهان چه هويتي مي داشتند.
اما هرچه بود، ببر ايران نابود شد و جنگل هاي مازندران ديري است كه ديگر غرش زيبا و آهنگين او را نمي شنوند. ديري است كه هيچ گذرنده اي در جنگل انبوه به دلهره گام برنمي دارد و در شاخ و برگ گياهان مردابي چشم نمي دواند تا مگر با خط هاي زرد - قهوه اي ببر مواجه شود. او ديري است رفته و جنگل هاي شمال را بي سلطان، تنها گذاشته است.
بسياري از گونه ها از ميان رفته اند و به كلي فراموش شده اند، اما ببر چنان نشان استيلا و حضور خود را بر جنگل هاي شمال مهر كرده است كه هرچه بگذرد نه تنها به فراموشي سپرده نمي شود، بلكه يادش فراگيرتر مي شود.
سلطان چگونه رفت؟
به هرحال ببر هيركاني براي هميشه از ميان رفته و تلا ش هاي متعددي كه تاكنون براي پيدا كردن ردپايي از او صورت گرفته به كلي بي ثمر بوده است، اما آخرين ببر، بازمانده همه ببرهاي يال دار هيركاني، چند سال زيسته، چگونه زيسته و چگونه مرده است؟ اگر به زندگي آخرين بازمانده نسل بزرگترين گربه سان ايران در طول سالياني كه زنده بوده فكر كنيم، در افكاري تاريك و حزن آور فرو مي رويم: تنها مي زيسته، تنها مي خوابيده، تنها در جنگل بزرگ گام برمي داشته و هرازگاه در پي يافتن جفتي و همراهي بانگ برمي كشيده است.انگار ياوري مي طلبيده، نجات بخشي، كسي كه او را يعني نسل ببر هيركاني را نجات دهد و هيچ كس نبوده كه ندايش را پاسخ گويد.
از آن بدتر شايد آواي ياري طلبي او به گوش كس يا كساني رسيده كه تفنگ بر دوش به دنبال يافتن موجودي بوده اند تا نفسش را بگيرند!
گزارش ها چه مي گويند؟
برپايه بعضي از گزارش هاي بين المللي، آخرين ببر خزري در سال 1959 ميلا دي 1336( شمسي) در شمال ايران شكار شد. بعضي ديگر مي گويند در سال 1997 در شمال شرقي افغانستان يك ببر هيركاني زنده گيري شده و به اسارت درآمده است. اخيرا نيز گزارش هاي مشكوكي در رابطه با مشاهده نشانه هاي زندگي ببر ايران در كوهستان ها، جنگل ها و استپ هاي بخش هاي غربي درياي خزر شنيده شده است. همچنين يكي، دو سال پيش گزارش هايي دال بر حضور ببر هيركاني در مناطق جنگلي دورافتاده تركمنستان اعلا م شد كه در همه اين موارد كارشناسان پاي به ميدان گذاردند و مشتاقانه كوشيدند تا مگر اثري از اين جلوه شكوهمند طبيعت سرزمين مان پيدا كنند؛ نتيجه اما هيچ.
ساحل خزر
بسياري از خوانندگان سفر و طبيعت طي تماس هاي مكرر از ما خواسته اند بيشتر راجع به ببر ايران يا همان ببر هيركاني يا خزري بنويسيم.
در واقع درياي خزر بزرگترين درياچه جهان است كه بازمانده باستاني اقيانوس تتيس به شمار مي رود. تتيس در دوران كرتاسه، اقيانوسي بزرگ بود كه از آتلا نتيك (اقيانوس اطلس) تا نواحي مديترانه و درياي چين جنوبي امتداد داشت. اين اقيانوس در منطقه بين قفقاز و البرز حوضچه بسيار بزرگي را تشكيل داد كه از شرق تا كوهستان هاي پامير، هندوكش و كوه هاي هيماليا وسعت مي يافت. ناحيه پيرامون ساحل درياي خزر برخلا ف ديگر مناطق خشك خاورميانه، داراي محدوده هاي بسيار غني و منحصر به فرد تنوع زيستي است. جنگل هاي اين ناحيه زيستگاه گونه هاي متعددي از حيوانات وحشي همچون گرگ، گراز، شغال، پلنگ، خرس قهوه اي، قوچ وميش، آهو، گوزن، يوزپلنگ... و ببر بوده است. بسياري از اين پستانداران هنوز در جنگل هاي محدود باقيمانده خزري مثل پارك ملي گلستان در شرق ساحل خزر و نيز در نواحي غربي ساحل خزر ديده مي شوند كه هنوز پناهگاه زمستاني ميليون ها پرنده، از جمله پرندگان دريايي و كنارآبزي هستند.
زيستگاه ببر خزر
زيست مطلوب ببر خزر (Panthera tigris virgata) بيشتر منحصر به دشت هاي ساحلي اطراف درياي خزر به ويژه در استان مازندران، گيلا ن، گلستان و لنكران (آذربايجان) بوده است. در گذشته نواحي مردابي وسيعي در اين محدوده به چشم مي خورد، اما امروزه فقط محدوده هاي كوچكي از شيب هاي جنگلي و ناحيه هاي مردابي معدودي از زان و مرس، بلوط، آلوش و ممرز، درختچه هاي گز، انار وحشي، زبان گنجشك و شمشاد وحشي به چشم مي خورد و در اين نواحي بزرگترين پستاندار شكارگر شغال است!
چه بر سر ببر آمد؟
اما بر سر ببر مازندران چه آمد؟ در اولين قدم با توسعه محيط هاي انساني و دست اندازي به جنگل و سرزمين هاي مردابي - زيستگاه مطلوب ببر - اين حيوان كه با جنگل زدايي و تخريب زيستگاهش مواجه شده بود، از زمين هاي پست و خيس به ارتفاعات جنگلي كوچ كرد. سپس به جانب مرداب هاي اطراف رودخانه هاي بزرگ رفت و سرانجام بيشتر به داخل كوهستان ها پناه بردتا آنجا كه به كلي منقرض شد. زندگي دركوه براي گربه سان بزرگي چون ببر امكانپذير نيست و نمي تواند زمان درازي درچنين زيستگاهي به حيات خود ادامه دهد. دركوه امكان شكار ندارد و نيز در چين و شكن هاي كوه بانگ جفت يابي اش گم مي شود و به گوش همجنسانش نمي رسد.
از 30 سال پيش تاكنون، به دنبال اعزام گروهي از كارشناسان و محيط بانان سازمان حفاظت محيط زيست براي يافتن اثري از ببر و دست خالي بازگشتن آنان، نسل ببر ايران به صورت رسمي منقرض اعلا م شده، اما اين موضوع به صورت علمي مورد بررسي كامل قرار نگرفته است. طبق نظر بعضي از كارشناسان سازمان حفاظت محيط زيست ايران، ممكن است هنوز ببر در كوهستان هاي جنوب علي آباد، در هر دو سوي مرز تركمنستان و در كنج جنوب شرقي ساحل خزر، وجود داشته باشد. (البته اينها فقط شايعه و سخناني است كه در افواه در ميان مردم محلي مناطق شمالي شنيده مي شود.) چند سال پيش جاي پنجه هاي يك گربه سان بزرگ (شبيه ببر) در مرز تركمنستان ديده شد كه شور و هيجان بزرگي را در سازمان حفاظت محيطزيست و علا قه مندان حيات وحش پديد آورد. 20جاي پاي بزرگ به طول 12 سانتيمتر و عرض 14/5 سانتيمتر، هم در برف و هم روي خاك، پيدا شدند. جاي پنجه ها بزرگتر از آن بود كه به پلنگ خزري (Panthera Padus) نسبت داده شود. پلنگ ايران، برخلا ف ببر به واسطه قدرت تطابق با محيط و امكان زيست و شكار در كوهستان ها، دور از چشم بشر، هنوز به زندگي خود ادامه مي دهد و در برابر همه دشواري هاي زيست محيطي مقاومت كرده است. با اين وجود امكان اينكه جاي پاها متعلق به يك پلنگ بسيار بزرگ غير عادي بوده باشد، فراوان است.
چه بايد كرد؟
بدون شك سازمان محيط زيست، كارشناسان، تشكل هاي زيست محيطي و همه اهل طبيعت موظفند نسبت به مساله ببر خزر در ايران بي تفاوت نمانند. ما بايد ببر را از نقطه نظر علمي، تاريخي و فرهنگي به درستي مطالعه و بررسي كنيم، پيش از آنكه بسياري ازمنابع ارزشمند اطلا عاتي امروز براي هميشه از ميان بروند. هنوز تعدادي از كساني كه مستقيما با ببر خزر رويارو شده و برخورد داشته اند وجود دارند و سالهاي كهولت و پيري را مي گذرانند. اينان منابع بسيار گرانقدري براي كسب اطلا ع و ضبط اطلا عات علمي و تاريخي درباره ببر هيركاني هستند و ما هنوز وقت داريم به سراغشان برويم و خاطرات و تجربه هاي پرارزش شان را ضبط و نگهداري كنيم. بايد كوچكترين احتمال زيست ببر را بررسي و تمامي جوانب آن را مطالعه كنيم و آنچه از دستمان برمي آيد براي يافتن يا حفظ ژن اين گونه بي نظير كشورمان به كار ببريم، اما تا جمع آوري نشانه ها و شواهد واقعي كافي، كاري جز تامل و انديشه زياد درباره آينده اين گربه باشكوه ايران از ما ساخته نيست؛ اين همان كاري است كه اين روزها هيات بررسي ببر خزر(Caspian Tiger Investigation) در پي انجام آن است.