پنجشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۸۴ - - ۳۶۷۹
با شاهرخ نادري در حوالي سالروز
دلم براي خانه تنگ است
000279.jpg
عكس ها : هادي مختاريان
ايرج باباحاجي
اينجا تهران است راديو تهران
در كارنامه كاري اش برنامه هاي درخشان و پرشنونده اي داشت كه از آن جمله مي توان به برنامه هاي راديو دريا و صبح جمعه با شما اشاره كرد. صبح جمعه با شما با اين لوگوي معروف شروع مي شد: هفته 7 روزه، آخرش امروزه، اگر خوش نباشي، دلت مي سوزه كه از 8: 03 صبح شروع مي شد و تا ساعت 12 ادامه داشت.
برنامه راديو دريا را در چالوس اجرا مي كردند با يك تيم 10 نفره و دو تا فرستنده 10 كيلوواتي كه آنها را با هم رله كرده بودند كه شده بود يك فرستنده 20 كيلوواتي و از 7 صبح تا 7 شب برنامه داشت؛ 3 ماه تابستان. وقتي صحبت اين برنامه مي شود ابايي ندارد كه بگويد: مشابه اين راديو قبلا  در پراگ چكسلواكي معروف به راديوساحل امتحان شده بود كه به كشتي هاي عبوري آمار توفان و وضعيت آب و هوا و خط سير كشتي هاي عبوري را مي داد تا دچار حادثه نشوند. بعد از آن مي گويد كه ما هم تصميم گرفتيم مشابه اين راديو را داشته باشيم، منتها با اين تفاوت كه علا وه بر برنامه هاي راهنمايي، برنامه هاي تفريحي نيز اجرا كنيم و قرار شد هر سال از 15 خرداد تا 15 شهريور اين برنامه را روي آنتن ببريم.
در كارنامه اش برنامه راديو تعطيلي را هم دارد كه آن هم جزو برنامه هاي پرشنونده شد. وقتي صحبت مي كند دلش مي خواهد بيشتر از خودش، از ديگران بگويد.
عمده ترين نگراني ايشان اين بود كه برخي از نام ها را درآن لحظه خاص كه گفت وگو مي كرد فراموش كند، اما فراموش نكرد كه بگويد در سالروز تولد راديو به خانم مرحوم قدسي رهبر اشاره كنم و با حروفي درشت بنويسم كه براي اولين بار او بود كه در روز چهارم ارديبهشت 1319، روز افتتاح راديو در منطقه بي سيم از پشت ميكروفون اعلا م كرد: اينجا تهران است، راديو تهران
حذف كنيد!
اصل مطلب را خودش در طول مصاحبه گفته است: از يك خانواده 123 نفري، 18 نفر باقيمانده اند. يكي از اين 18 نفر خود اوست.
با هر كدام از قديمي هاي راديو كه گفت وگو مي  كني ردپايي از شاهرخ خان پيدا مي  كني. شاهرخ خان كه نه، آقاي شاهرخ نادري. وقتي از خـاطـرات راديـو مـي  گويد، مي  تواند مسلسل وار چندين و چند ساعت پشت سر هم بگويد و هيچ كدام تكراري نباشد و همه اش شنيدني باشد در حاليكه نقش اول خود اوست، خود او كه همه خاطرات راديو را زندگي كرده است.
ظاهرا راهي جز اين نداشت. بايد وارد حيطه هنر مي  شد. در محله خانقاه اطراف ميدان بهارستان به دنيا آمده است. مهدي خالدي و استاد بنان همسايه شان بودند و بعد هـنـرمندان ديگري كه باعث شده بود با بچه هاي محل بروند و رفت وآمد هنرمندان را تماشا كنند تا كي بشود كه خودشان هم يكي از آنها شوند. اين را نگفت كه از آن بچه هاي عاشق كدام يك، يكي ديگر شده است و نگفت خودش شد همه كاره راديو. همه كاره يعني همه كار كرده؛ از گويندگي و نويسندگي تا بعدترها تهيه كنندگي كه البته در اين رشته بود كه از سرآمدان شد.
با اين همه، بعد از مصاحبه يادداشتي را برايم فرستاده به اين مضمون كه تقاضا دارم در مـصـاحبه اي كه انجام داده ايد، تمام قـسمت هاي شخصي حذف شود و فقط مـطـالـب چهـارم ارديبهشت منتشر شود چون...
گفتم كه، وقتي از راديوي قديم مي  گويند و با همه قديمي ها كه حرف مي  زنيد حتما اشاره اي مي  شود به جناب نادري. خودش هم كه خاطره مي  گويد خاطراتي است كه خود در آنها زندگي كرده است اما چه طور مي  شود مطالب شخصي را حذف كرد نمي  دانم. شما مي  دانيد؟
000282.jpg
اهالي باكوي آذربايجان نامه داده و گله كرده بودند كه چرا مدت پخش راديو دريا كم است؟ چرا اين برنامه براي تمام طول سال ساخته نمي شود
از يك خانواده 123 نفري، 18 نفر باقيمانده اند كه آنها هم زمين گير هستند؛ هنرمنداني كه سالا نه هزاران نامه تشكر دريافت مي كردند، عشق شان كار و هنر بود

از حرف هايتان اينطور بر مي آيد كه چاره اي جز كشيده شدن به سمت هنر نداشته ايد.
چه عرض كنم در دوران كودكي هنرمندان زيادي در محله رفت و آمد داشتند، به جز اينكه با مرحوم مهدي خالدي و استاد بنان همسايه بوديم، انجمن موسيقي نيز در محل ما بود. ديدن اكثر هنرمندان بنام آن زمان براي ما عادي بود.
كدام منطقه تهران؟
من متولد 1312 در محله خانقاه و بهارستان هستم. ديدن اين هنرمندان و استادان موسيقي باعث كشش من به موسيقي شد. اولين بار در كلا س آكاردئون شركت كردم، اما به طور حرفه اي آن را دنبال نكردم
همكلا سي مشهور هم داشته ايد لا بد.
بسيار. خيلي از آنها جزو استادان بنام موسيقي شدند. مثلا  استاد حبيب اله بديعي در آن زمان در مدرسه 15 بهمن صفي عليشاه درس مي خواند. يكي از كارهاي ما اين بود كه بعد از ظهرها جمع مي شديم و در گـوشه اي رفت و آمد هنرمندان را تماشا مي كرديم.
چه سالي جذب راديو شديد؟
من در سال 1336 وارد راديو و در قسمت فني مشغول شدم، آن زمان برادرم كه مهندس مخابرات بود، بعد از ظهرها به راديو مي آمد وبا همديگر در قسمت نگهداري دستگاه ها و سيستم ها همكار بوديم. بعد از چند وقت در قسمت تهيه كنندگي راديو امتحان دادم و با رتبه بالا يي پذيرفته شده و به قسمت تهيه و توليد، انتقال پيدا كردم.
آن زمان محل راديو كجا بود؟
آن موقع تازه به ميدان ارك منتقل شده بود، اما تا قبل از آن در منطقه بي سيم قرار داشت. راديو با روزي 2 ساعت برنامه شروع كرد و بعد به مرور زمان، بر ساعات آن افزوده شد؛ 2 ساعت صبح، 2 ساعت ظهر و 2 ساعت شب.
مشهورهاي آن موقع را نام مي بريد؟
مرحوم نواب صفا، مجيد وفادار، ياحقي و حسين قوامي، بنان، عبدالعلي وزيري، تقي روحاني، رهي معيري،معيني كرمانشاهي، بيژن ترقي،تورج نگهبان، نظام فاطمي، كريم فكور، حسين شاه زيدي، ابوالقاسم حالت،عبدالله الفت و ... اسم زياد است. مي ترسم جا بيندازم.
تجهيزات و وسايل راديو چطور بود؟
نگاه به الا ن نكنيد كه مــوبــايـل و مـاهـواره و مـايكـرويـو و ايـن همـه دستگاه هاي پيشرفته وجود دارد. راديو تهران در سال 1319 با يك ميكروفون شروع كرد و با برنامه هاي زنده به اينجا رسيد. يادم هست در ماه هاي سوگواري سكوت كامل برقرار مي شد. بعد از انتقال به ساختمان ارك، محل كارمان را كه در يك ساختمان قديمي بود و با امكانات آن موقع، تغيير داديم، به اين صورت كه 4 اتاق آن را تبديل به استوديو كرديم. تمام لوازم سيستم امپكس بود، سيستمي كه امروز به درد نمي خورد. از داخل همين استوديو بود كه برنامه هاي پر طرفداري چون صبح جمعه با شما و گل هاي جاويدان بيرون آمد. ذوق بود و شور. روزهايي كه تكرار نمي شوند.
اشاره به برنامه گل هاي جاويدان كرديد، درباره آن توضيح بيشتري بدهيد.
در شروع كار راديو، 2 اركستر وجود داشت و بعدها اين اركسترها در ساختمان ارك توسعه پيدا كرد و از يك تا 8 شماره گذاري شد كه به سرعت آنها را از شماره برگرداندند و به نام استادان نـامگـذاري كـردنـد، مـاننـد اركسترتجويدي، اركستربديعي، مرحوم صبا، مرحوم محجوبي و ديگر استاداني كه نام هاي بزرگي بودند. يكي از برنامه هاي پرطرفدار راديو در آن زمان برنامه گل هاي جاويدان بود كه توسط داوود پيرنيا ساخته مي شد. او يكي از پركارترين ها بود و در برنامه اش استاداني چون كلنل خان وزيري، روح الله خالقي، صبا، احمد عبادي، جواد معروفي و علي تجويدي همكاري داشتند. او وقتي اركستر 60 نفره شروع به نواختن مي كرد، چشمانش را مي بست و به عالم ديگري مي رفت. در درياي ادبيات ايران كمتر كسي به اندازه او غوطه خورده است... پيرنيا علا وه بر اين برنامه مبتكر برنامه كودك نيز بود كه از 7: 15 صبح تا 7: 30 اجرا مي شد و بچه ها قبل از رفتن به مدرسه شنونده آن بودند و از پرطرفدارترين ها بود. او بعدها برنامه هاي برگ سبز، يك شاخه گل، گل هاي رنگارنگ و گل هاي صحرايي را نيز توليد كرد.
صحبت از برنامه كودك كرديد، آيا برنامه ديگري براي بچه ها در آن زمان ساخته مي شد؟
بله، داوود پيرنيا برنامه كودك را متنوع تر كرد و بعدها آوازهايي با صداي كودكان را نيز به آن اضافه كرد و در آن زمان صدها، بلكه ها هزارها كودك منتظر به پاي راديو كشانده مي شدند و بيشتر اطفال 5سال به بالا  مشتري دايمي اين برنامه ها بودند . از ديگر برنامه هاي پرطرفدار بچه ها برنامه بچه ها سلا م بود كه قصه ظهر جمعه را مي گفت. هرجمعه از ساعت دوازده و نيم تا يك بعدازظهر اكثر بچه ها و شايد هم بزرگسال ها بي صبرانه منتظر برنامه او بودند .
در ايام خاص و سوگواري، برنامه هاي راديو به چه صورت بود؟
هر زمان شرايط خودش را داشت، مثلا  همه ما عاشق روزهاي ماه رمضان بوديم. هنگام سحر برنامه زيباي مرحوم سيد جواد ذبيحي همراه با مناجاتش همه را بيدار مي كرد. برنامه او زنده اجرا مي شد و آنقدر گيرا و روحاني بود كه تمام مردم سحر خود را با نواي سيدجواد ذبيحي شروع مي كردند و هنگام افطار نيز مردم با نواي همه با هم به سوي خدا برويم كه توسط ايرج گرگين اجرا مي شد و با نواي ربناي سيدجواد ذبيحي روزه را باز مي كردند. در هنگام اجراي ربنا بچه هاي استوديو نيز با او همراه مـي شـدنـد و بـه صورت كر با او نواي آمين و رب العالمين سر مي دادند.
آقاي نادري، مي رسيم به پرطرفدارترين برنامه راديو يعني صبح جمعه با شما كه به تهيه كنندگي شما اجرا مي شد. در اين باره توضيح مي دهيد؟
برنامه صبح جمعه با شما كه به نام شما و راديو نيز شناخته مي شد، يكي از پرطرفدارترين برنامه هاي راديو بود كه از سال 1338 توليد و پخش مي شد با لـوگـوي معـروف هفتـه هفت روزه، آخرش امروزه، اگر خوش نباشي، دلت مي سوزه كه از ساعت 8 و 3 دقيقه شروع مي شد و تا ساعت 12 ادامه داشت. در اين برنامه هنرمنداني چون مرحوم عزت الله مقبلي، مـرحـوم سـارنـگ، علـي تـابش، علي مشكين، مستجاب الدعوه، فروزنده اربابي، منوچهر نوذري، تاجي احمدي، حسين امير فضلي، مهين ديهيم، خانم لورين، مهين بزرگي، علي زرندي(شاباجي خانم)، مرتضي احمدي، رضا عبدي، ژاله علو و خيلي نام هاي ديگر اجراي نقش مي كردند. اين برنامه ويترين و جلوه تمام برنامه هاي راديو بود و مردم جمعه خود را با صبح جمعه با شما شروع مي كردند. از اين برنامه كاراكترهايي مانند شاباجي خانم با اجراي زرندي و ميرزا عبدالغني و آميرزا و دردونه حسن كبابي در يادهاي ما باقي مانده است.
000276.jpg
نويسندگي اين برنامه بر عهده چه كساني بود؟
اكثر نويسندگان برنامه هاي راديو از مطبوعات آن زمان بودند . در واقع مطبوعات و راديو قرينه هم بودند و از روزنامه به راديو مي آمدند. در برنامه صبح جمعه با شما نويسندگاني چون پرويز خطيبي، حسين مدني، هوشنگ مرادي كرماني، منوچهر اشتهاردي، اسماعيل پورسعيد و مهدي سهيلي و عمران صلا حي همكاري داشتند و همانطور كه ملا حظه مي كنيد آدم هاي درجه اول هستند.
انتخاب نوشته و سوژه براي اجرا برعهده چه كسي بود؟
شور مي كرديم، برنامه زير نظر شوراي نويسندگان بود؛ افرادي همانند دكتر شاه حسيني، دكتر سجادي، نواب صفا، دكتر نيرسينا و دكترمحيط طباطبايي عضو شورا بودند و تمام برنامه ها و نوشته ها زير نظر اين شورا مطرح و بررسي مي شد. به اين صورت كه سوژه ها انتخاب و برنامه  ساخته مي شد، اما علا وه بر اين شوراي نويسندگي، گروه ديگري برنامه هاي ساخته شده يا نوشته شده را قبل از ضبط و بعد از ضبط، قبل از پخش كنترل مي كردند تا اشتباهي صورت نگيرد.
بهترين نويسندگان شما كداميك بودند؟
نوشته هاي پرويز خطيبي... خطيبي چيز ديگري بود، يك نابغه مسلم. كافي بود درباره سوژه اي چند خط برنامه بخواهي، بدون معطلي كاغذ و قلم برمي داشت و در يك چشم به هم زدن بدون قلم خوردگي تا آخر مي رفت. در مورد شعر نيز همينطور بود، اگر به كاغذ دسترسي نداشت، روي كاغذ سيگار مي نوشت.
خطيبي ذهن خلا قي داشت. نويسنده ديگري به نام احمد سروش داشتيم كه انسان بسيار رئوفي بود، مثلا  يك بار سوار تاكسي شده بود تا به راديو بيايد، آن وقت ها وقتي سوار تاكسي مي شدي و مي گفتي راديو، راننده جور ديگري و محترمانه برخورد مي كرد. خلا صه راننده پيش احمد سروش از نداري ناله مي كند و فكر مي كرده سروش پولدار است و هنگامي كه به ايستگاه مقصد مي رسد سروش چكي به مبلغي چند برابر كرايه مي نويسد و او را خوشحال مي كند. اين چند برابر حقوق يك ماه او بود كه دلش نيامده بود آن راننده را دلشكسته كند.
آيا اجرا و توليد برنامه صبح جمعه با شما هم زنده بود؟ 
خير، برنامه را در طول هفته اجرا و ضبط مي كرديم و تحويل پخش مي داديم.
آن وقت ها تمام بچه هاي راديو با قيمت 11 هزار تومان اپل 2در خريده بودند كه نمايندگي آن در خيابان سعدي قرار داشت. جمعه بعد از يك هفته كار و اجرا تمام بچه ها سرپل تجريش جمع مي شديم و برنامه را از راديو ماشين گوش مي كرديم و به نقد و بررسي مي نشستيم.
جلسه درون گروهي فوق العاده اي بود كه تاثير مستقيمي روي كار ما داشت. يادش به خير.
بعد از صبح جمعه با شما، تهيه كننده كدام برنامه بوديد؟
بعد از موفقيت برنامه شما و راديو يا همان صبح جمعه كه توانسته بود مردم را جذب كند، برنامه ديگري تهيه كرديم به نام همه روز، همين ساعت، همين جا كه هوشنگ مستوفي آن را مي نوشت و گويندگان توانايي چون جمشيد عديلي، فـريبـرز اميـر ابـراهيمي، اسداله پيمان و ماني خواجوي ها اجراي آن را به عهده داشتند و در حضور عده اي تماشاگر اجرا مي شد كه مطالب آن به اخبار سياسي و طنز و اجتماعي و حوادث گوشه و كنار دنيا اختصاص داشت و اين برنامه هر روز ساعت 5: 3 دقيقه بعد از ظهر شروع مي شد و تا 6 بعد از ظهر ادامه داشت.
اين گذشت وقت 3 دقيقه اي شروع برنامه ها به خاطر چه مساله اي بود؟
در آن موقع راديو در هر ساعت يك بخش خبر 3 دقيقه اي داشت. ما در ساعت 2 بعد از ظهر و 9شب خبر مشروح داشتيم و غير از آن در هر ساعت اخبار كوتاه گفته مي شد كه محمود سعادت و مولودعاطفي گويندگان خبر بودند و اتفاقا خبرگزاري نيز در مجموعه راديو بود و اخبار را به بخش خبر مي رساند و براي خواندن و تمرين بين گويندگان تقسيم مي شد.
مي رسيم به راديو دريا كه در تابستان اجرامي شد، از روند توليد آن مي گوييد؟
البته قبل از توليد و اجراي راديو دريا ما برنامه راديو تعطيلي را نيز داشتيم كه از صبح پنج شنبه شروع به اجرا مي كرد تا ساعت 12 شب روز جمعه ادامه مي يافت، اما داستان راديو دريا به سال 1351 بـرمـي گـردد. مشـابـه ايـن راديو قبلا  در پراگ چك واسلواكي معروف به راديو ساحل امتحان شده بود كه به كشتي هاي عبوري آمار توفان و وضعيت آب و هوا و خط سير كشتي هاي عبوري را مي داد تا دچار حادثه نشوند. ما هم تصميم گرفتيم مشابه اين راديو را داشته باشيم، منتها با اين تفاوت كه علا وه بر برنامه هاي راهنمايي، برنامه هاي تفريحي نيز اجرا كنيم و قرار شد هر سال از 15 خرداد تا 15شهريور ايـن برنامه را روي آنتن ببريم.
محل اجراي اين برنامه كجا بود؟
براي اجراي اين برنامه شـهر چالوس را در نظر گرفتيم. اين شهر آن زمان 4 كـيلـومتر با دريا فاصله داشت و آب هنوز پيشرفت نكرده بود و جاده كناره اي وجود نداشت. ما يك خط به نام خط 8 تاسيس كرديم و رفتيم آنجا مستقر شديم. ارتش يك چادر پشه بندي به ما داد تا در آن موقع فصل، پشه ها ما را كباب نكنند! يك تيم 10 نفره بوديم و 2 تا فرستنده 10 كيلو واتي نصب و هر 3 را با هم رله كرديم تا به يك فرستنده 20 كيلو واتي تبديل شود و از 7 صبح تا 7 شب برنامه زنده اجرا مي كرديم. مسافران را راهنمايي مي كرديم در كدام منطقه شنا كنند،  بيماري هاي آب را تشريح مي كرديم،   آدرس كمپ و پلا ژ و رستوران را براي مردم مي گفتيم، موسيقي داشتيم، نشاني پاركينگ و مراكز درماني را مي خوانديم و حتي درباره وضعيت جاده ها نيز به مسافران بين راهي هشدار مي داديم.
برد فرستنده اين برنامه چه مناطقي را شامل مي شد؟
باور نمي كنيد، باتوجه به اينكه فرستنده 20 كيلو واتي بود، از يك طرف به آستارا و اردبيل منتهي مي شد و از طرف ديگر به گرگان و بندر تركمن، اما شب ها صداي ما تا آبادان و مشهد هم مي رفت. شب ها آلودگي صوتي كمتر است و برنامه برد بيشتري پيدا مي كند. يكبار توماري به راديو آوردند كه اهالي باكو آذربايجان امضا كرده و گله كرده بودند كه چرا مدت برنامه كم است؟ چرا اين برنامه براي تمام طول سال ساخته نمي شود و 3 ماه اجرا دارد؟
شما چه جوابي داديد؟
امـكـان مـانـدن دايمـي نبـود. به 3علت ما نمي توانستيم راديو دريا را در فصل هاي ديگر نيز ادامه دهيم.
كدام عوامل؟
هوا، جمعيت، نيروي انساني. چون فصل دريا تابستان است و مسافران در ديگر فصل ها از دريا استفاده نمي كنند و همينطور شرايط جوي از لحاظ امكانات فني اجازه نمي داد و از يك طرف كل تيم برنامه راديو دريا 10 نفر بودند كه روي هم رفته با هنر پيشه هاي ميهمان 15نفر مي شديم، امكان آن نبود كه اين 10 يا 15 نفر يك سال در شمال بمانند و برنامه اجرا كنند.
آيا خاطره اي در زمان اجراي راديو دريا در ذهنتان به يادگار مانده؟
كل آن 3 ماه كه هر سال مي رفتيم، سر تا سر خاطره بود. كار با همكاراني چون محمود معلميان، ايرج فهيمي، مولود كنعاني، جمشيد عديلي، مولود زهتاب، منوچهر نوذري و ژاله علو و محمود اميني هميشه لذتبخش بود. يادم مي آيد يك بار قبل از شروع برنامه كه در تهران مشغول برنامه ريزي بوديم، آقايي به ديدن من آمد و سوال كرد آيا امسال هم راديو دريا برقرار است؟ پرسيدم چطور مگر؟ جـواب داد چـون مـي خواهم 4هزار تا راديو ترانزيستوري به قيمت 30 تومان بخرم و در هنگام اجراي برنامه شما در شمال 50تومان بفروشم. مي خواستم قبل از معامله، از طرف شما خاطر جمع شوم. اينها همه نمونه هايي از استقبال مردم بود، علا قه به راديويي كه خواندن خبرهاي غمگين در آن قدغن بود.
باتوجه به گذشت زمان و روي كار آمدن هنرمندان نامي، وضعيت و امكانات راديو در چه وضعي بود؟
در دهه 40 و 50 همه چـيـز در تغييـر بود . از اواسط دهه 40 تلويزيون سراسري نيز وارد شده بود و مـردم كـه قبل از آن با اسم ها آشنا بودند، بعد از ادغام راديو و تلويزيون آرام آرام چهره ها را نيز شناختند تا قبل از سال 1350 راديو زير نظر وزارت اطلا عات و جهانگردي بود. به طور كلي راديو و خبرگزاري و مطبوعات و چاپخانه هاي دولتي و جهانگردي را شامل مي شد، اما در سال 50 تبصره اي به مجلس برده شد كه پيشنهاد ادغام راديو و تلويزيون در آن بود. با تكذيب اين طرح راديو وتلويزيون ملي ايران را تاسيس كردند و از آن به بعد برنامه ها در ساختمان ارك توليد و در جام جم پخش مي شد.
آيا اين همه فعاليت شبانه روزي و دوري از خانواده به زندگي خصوصي شما آسيبي نمي رساند؟
خوشبختانه همسر بنده از فرهنگيان است و با مشكلا ت كاري بنده آشنا بود و مي دانست كه من عاشق كارم هستم، از آن جهت مشكلي نداشتيم، اما از لحاظ عاطفي به سبب دوري، دلم براي همسرم و 2پسرم نادر و اميد تنگ مي شد، اما فرصت ديدار نداشتم. در واقع آنقدر سرم شلوغ بود كه خودم را فراموش مي كردم، من مديون خانواده ام هستم، اما اگر به بچه هاي راديو آن زمان مي گفتي خانه ات كجاست؟ جواب مي داد ميدان ارك و راديو را خانه اول خود معرفي مي كرد و بعد آدرس خانه دومش را مي داد.
به عنوان سوال آخر آيا حرف ناگفته اي مانده؟
من يادم مي آيد كه در سال 1350، سالروز تاسيس راديو را جشن گرفتيم و آنهايي كه سركار بودند را دعـوت نكـرديـم، بلكـه به سراغ قديمي ها و بازنشستگان راديو رفتيم. عبدالعلي وزيري آمد بـالا ي سن و اعلا م كرد: حق شناسي ايجاد خدمتگزاري مي كند همه ما در راديو يك خانواده دست جمعي بوديم. رهي معيري، ابوالحسن صبا، مهندس عاطفي، حبيب سماعي، قوامي، مرتضي حنانه، فريدون مشيري، نواب صفا، كريم فكور و خيلي نام هاي ديگر كه امروز در گورستان هاي ظهيرالدوله و امامزاده طاهر كرج و قطعه هنرمندان آرميده اند، آدم هاي بزرگي بودند كه جايشان خالي است. از يك خانواده 123 نفري 18 نفر باقيمانده اند كه آنها هم زمين گير هستند؛ هنرمنداني كه سالا نه هزاران نامه تشكر دريافت مي كردند، عشق شان كار و هنر بود. هنرمنداني مثل عماد خراساني كه در يك روز سرد زمستاني با يك پيراهن به اداره آمد و كت خود را در آن سرما به يك برهنه بخشيده بود، چون عماد را شناخته بود و از او انتظار داشت. من تشكر مي كنم از بچه هاي روزنامه همشهري كه در اين روز يعني سالروز تولد راديو به ياد خانواده راديو افتاده اند و يادي از آنها مي كنند، دلم براي خانه تنگ است.

يك شهروند
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  در شهر  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |