امير موسي كاظمي
مي گويند تهران براساس مهاجرت پايه گذاري شده است. آدم هايي از اقصي نقاط كشور كه طي مدت زماني كوتاه گردهم آمده و يك كلانشهر غول آسا بنا نهادند. كلانشهري كه نامش كماكان تهران است، اما نه همان تهراني كه 200 سال قبل پايتخت ايران لقب گرفت.
تهران همواره پذيراي مهاجران بوده، گاهي به سرعت و گاه به آهنگ كندتر، اما اين رويه هيچ گاه متوقف نشده است. حتي در فاصله سالهاي 1360 تا 1365 كه حدود 500 هزارنفر از اين شهر كوچ كردند هم اين پروسه روند معكوس پيدا نكرد. البته كاهش مهاجرت به تهران در دهه 60 را نبايد فقط به پاي تاثير انقلاب و جنگ در ميان مردم نوشت چراكه بخش اعظمي از اين كوچ تدريجي ناشي از فرآيند حومه نشيني بود. هزينه بالاي زندگي در شهرها و همچنين تاثير جيره بندي در دوران جنگ ، بسياري از مهاجران را به جاي سكونت در تهران به سمت شهرك ها و روستاهاي حاشيه شهر سوق داد و به پديده حاشيه نشيني رونق تازه اي بخشيد. بدين ترتيب روند رو به افزايش مهاجراني كه قادر به زندگي در شهر نبودند يا در جست وجوي شرايط زيستي بهتر به خارج از شهر نقل مكان مي كردند، موجب توسعه سكونتگاه هاي اقماري پيرامون بافت شهري شد و به عاملي براي تمركز ساخت و سازهاي جديد شهري در روستاها و شهرك هاي موجود در حومه شهر و ايجاد سكونتگاه هاي جديد بدل شد.
سكونتگاه هاي حومه
علي مدني پور در كتاب« تهران، ظهور يك كلانشهر» مي نويسد: آبادي هاي روستايي اطراف تهران كه بافت رو به گسترش شهر، آنها را در درون خود احاطه كرده يا هنوز جداي از شهر هستند، هسته هاي اصلي بيشتر حومه هاي جديد تهران را تشكيل مي دهند كه از طريق انضمام تدريجي ساخت و سازهاي جديد به وجود آمده اند. ابعاد رو به رشد بنگاه ها و نهادهاي دست اندركار ساخت و ساز، كشش به سوي توليد شهرك هاي بزرگتر در جست وجوي سود بيشتر را برانگيخته است. بنگاه هاي كوچك دست اندركار ساخت و ساز تنها قادر به ساخت و ساز مناطقي خالي يا افزودن تدريجي به حاشيه بافت شهري هستند. در حالي كه بنگاه هاي بزرگ توانسته اند با استفاده از سرازير شدن مازاد درآمد نفتي از جانب بانك ها و نهادهاي مالي به سوي بخش ساختمان سازي و افزايش اعتباراتي كه به اين بخش اختصاص يافت، شهرها و شهرك هاي جديدي را در اطراف پايتخت به وجود آورند.
نهادهاي بزرگ دست اندركار توسعه در تشكيلات خود از مازاد نيروي كار كه حاصل رشد سريع جمعيت و تضعيف كشاورزي توسط دولت بود، سود مي جستند. اين در حالي بود كه علاوه بر مجاري و نهادهاي رسمي دست اندركار، شبكه هاي غير رسمي نيز در توسعه سكونتگاه هاي حومه كه غالبا تبديل به خوش نشين ها يا محله هاي فقيرنشين جنوب شهري مي شد دخيل بودند.
حلبي آبادها
با اينكه تهران هيچ گاه در ابعادي كه در برخي ديگر از شهرهاي بزرگ كشورهاي در حال توسعه ديده مي شود، با گسترش حلبي آبادها رو به رو نبوده است، اما سكونتگاه هاي جديد در اطراف شهر و در زمين هايي كه به دليل فقدان آب و غير قابل كشت بودن رها شده و بي صاحب بودند، همچون قارچ مي روييدند.
طبق قوانين اسلامي، هر كس زمين بي صاحبي را آباد كند مي تواند ادعاي مالكيت آن را بكند و بر همين اساس با رشد شهر، سوداگران روي قطعات بيشتري از زمين هاي پيرامون شهر دست گذاشته و به اين ترتيب مناطق بيروني به كالايي با ارزش بدل شد.
سيل مداوم مهاجران به شهر و افزايش هزينه زمين، به اين معنا بود كه دسترسي به زمين مسكوني براي تهيدستان بيش از پيش محدود مي شد و نتيجه اين روند پيدايش مناطقي مانند حلبي آبادها بود. اين مناطق معمولا از چند خانوار تا چند صد خانوار تشكيل مي شوند. بعضي از اين سر پناه ها، از قطعات چوب، فلز و پلاستيك ساخته شده اند و داراي اتاق هاي بسيار كمي هستند. علاوه بر اين معمولا از مشكلات بهداشتي، فقدان نور طبيعي، برق، آب، گاز و سيستم دفع زباله رنج مي برند. جمعيت ساكن در اين مناطق اغلب مهاجران روستايي هستند كه با مناطق مسكوني پيرامون خود، رابطه اي دشوار دارند. در بعضي از اين مناطق، بيكاري، بدهكاري، جرائم و خريد و فروش موادمخدر به عينه ديده مي شود. بسياري از آنها به مشاغل غير رسمي و دستفروش و تكدي گري اشتغال دارند كه آنان را بسيار آسيب پذير ساخته است.
مقامات شهرداري، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامي كوشيده اند اين مناطق خوش نشين را تخليه كنند كه در مواردي به برخوردهاي خشونت آميز بين ساكنان و نيروي انتظامي منجر شده است.
اين مجموعه ها كه معرف محروميت شديد و حذف اجتماعي هستند در اطراف مناطق جنوب و شرق و غالبا در حاشيه هاي شهر پراكنده اند.
ناهمگوني تهران
شايد به جرات بتوان مهمترين پيامد حاشيه نشيني را ناهمگوني شهر و رواج فساد در سطح آن دانست. يك كارشناس ارشد مديريت شهري در اين باره مي گويد: «در مناطق حاشيه نشين، فساد در حال افزايش است و مناطق همجوار نيز تحت تاثير عواقب آن قرار مي گيرند.»
محمد مزيناني كاهش قيمت خانه هاي مناطق همجوار حاشيه نشين ها را از ديگر پيامدهاي اين پديده نامطلوب مي داند و معتقد است: «با توجه به اين مشكلات، به طور طبيعي قيمت خانه هاي اطراف مناطق حاشيه نشين پايين مي آيد. آن دسته از ساكناني كه در همسايگي اين مناطق زندگي مي كنند به مرور تعلق نسبت به محله خود را از دست مي دهند و به مناطق ديگر كوچ مي كنند و به جاي آنها افرادي كه از شهرستان هاي مختلف به تهران آمده اند، ساكن مي شوند.»
وي از «لويزان» به عنوان يك نمونه نام مي برد و مي گويد: «در گذشته لويزان داراي ساكنان قديمي بود، اما به دليل ورود بيش از حد افراد غير بومي به آنجا، احساس تعلق آنان نسبت به محل سكونتشان از بين رفت و به مناطق ديگر مهاجرت كردند.»
اين كارشناس ارشد مديريت شهري با بيان اينكه معضل حاشيه نشيني ارتباطي با مناطق خاصي از شهر ندارد، مي گويد: «معضل حاشيه نشيني مختص مناطق شمالي يا جنوبي شهر نيست، بلكه موضوع اصلي برمي گردد به اين نكته كه تهران مرزبندي درستي ندارد.»
مبارزه با حاشيه نشيني
تهران مجموعه اي از مردم و مكان هايي است كه طي 50 سال به تدريج گرد هم آمده اند. گرچه اين شهر به محل گذار و تغيير تبديل شده، اما جايي است كه مردم آن به يكديگر و به محل زندگي خود علاقه مند و وابسته شده اند. بنابراين فضاي تهران باز و سيال است حتي اگر براي آن مهاجراني كه بي هدف وارد آن شده اند، مانع ايجاد كند.
مبارزه با رواج حاشيه نشيني در تهران مانعي است كه بايد بر سر راه مهاجرت هاي بي رويه به اطراف پايتخت ايجاد شود و در اين ميان شايد هيچ راهكاري به اندازه اجراي طرح هاي جامع و تفصيلي توسط شهرداري تهران، نتواند پديده حاشيه نشيني در اين شهر را ريشه كن كند.