يكشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۴ - - ۳۶۹۸
يك شهروند
Front Page

علي انصاريان:
تهران بزودي از شدت ترافيك مي تركد
002157.jpg
عكس ها :گلناز بهشتي
ميثم قاسمي
متولد چه سالي هستيد؟
متولد 14/4/56 خيابان غياثي تهران.
ماه اول تابستان به دنيا آمديد، آدم گرمايي هستيد؟
نه، اما تابستان را به زمستان ترجيح مي دهم.
اما يادم هستم يك بار كه براي بازي رفته بوديد اهواز خيلي گله داشتيد.
آن سال مردادماه يك بازي براي ما در اهواز انداختند. در مرداد از اهواز تا جهنم 2 دقيقه راه است! تهران كه بوديم براي اينكه عادت كنيم ساعت 12 ظهر تمرين مي كرديم اما وقتي رفتيم آنجا خورشيد واقعا يك وجب تا سرمان فاصله داشت در هر صورت بازي را برديم.
فوتبال را از همان محله غياثي شروع كرديد؟
بله، آنجا فوتباليست هاي زيادي دارد. بهروز رهبري فر، مهدي مهدوي كيا، داوود فنايي، علي پروين و...
الان كجا ساكن هستيد؟
ميرداماد.
كدام محله را بيشتر دوست داريد؟
قبلا آنجا را بيشتر دوست داشتم. بافت سنتي و قديمي اش را دوست داشتم ولي الان نه. چون بيشتر دوستهايم يا ازدواج كرده اند يا از آنجا رفته اند.
كلا ترجيح نمي داديد كه در همان محله هاي قديمي باشيد؟
ترجيح مي دادم. چون آن تبي كه فوتبال در آن محله دارد اينجا ندارد اما به هر حال اينجا راحت تر و با آرامش بيشتري زندگي مي كنم.
به محله قديمي تان سر مي زنيد؟
نه.
آخرين دفعه اي كه رفتيد آنجا كي بود؟
فكرمي كنم حدود 3سال پيش، ختم پسر خاله ام.
فوتبال را از چه تيمي شروع كرديد؟
از نوجوانان پيام در سال 68 . بين دبيرستان ها بازي بود من هم آن موقع فوروارد بازي مي كردم. بهمن رنجبران براي ديدن بازي ها آمده بود. من را برد به نوجوانان پيام. اولين روز يك كيف ورزشي به من دادند كه پيراهن و كفش تويش بود. وقتي كيف را بردم خانه مادرم گفت: «از هر جا دزديدي ببر پس بده!!»
سال بعد به بانك سپه رفتم. سه سال بانك ملي بودم، 2 سال فجر سپاسي شيراز بازي كردم الان هم سال هشتمي است كه در پرسپوليس بازي مي كنم.
از اول پرسپوليسي بودي يا نه پيش آمد؟
از اول پرسپوليسي بودم. ما كل خانواده مان پرسپوليسي هستند. هر وقت شايعه رفتن من به استقلال پيش مي آيد. در خانه بيشتر از هوادارها بحث و درگيري پيش مي آيد.
اين مدت كه در پرسپوليس بوديد با چه دفاع هايي كار كرديد؟
در دوره ام با كساني بازي كرده ام كه جزو افتخاراتم محسوب مي شود؛ كساني كه خودشان از اسطوره هاي پرسپوليس بوده اند مثل نادر محمدخاني، افشين پيرواني، مجتبي محرمي، احمدعابدزاده و...
با كدام دفاع ها راحت تر هستيد؟
بهترين تركيب، فصلي بود كه رهبري فرد دفاع آخر بود و من و مهدي هاشمي نسب جلو بوديم. آن فصل قهرمان شديم.
بچه تهران هستيد. از سال 56 تا حالا تهران ساكنيد؟
فقط دو سال سرباز بودم در شيراز و در فجر سپاسي شيراز بازي مي كردم.
به عنوان يك شهروند تهراني چه دغدغه هايي داريد؟
قبلا خوب بود.5- 4 سال پيش خيلي خوب بود. الان مي خواهم بروم سر تمرين، بايد يك ساعت و نيم زودتر راه بيفتم كه به ترافيك نخورم. از آن طرف هم 2 ساعت ديرتر به خانه مي رسم. بيشتر به اين فكر مي كنم كه به قول و قرارهايي كه در تهران مي گذارم، نمي توانم عمل كنم چون هيچ وقت به موقع نمي رسم. فكر كنم تا چند وقت ديگر تهران بتركد.
از يك طرف ماشين هاي فرسوده را جمع مي كنند از آن طرف مدام ماشين هاي جديد تبليغ مي كنند. من خوشحال مي شوم همه ايراني ها ماشين داشته باشند اما بايد فكري هم به حال ترافيك كرد.
ما در تهران دير به مترو رسيديم در حالي كه در فيلم هاي خارجي مي بينيم از مدت ها پيش مترو داشته اند.
تا به حال سوار مترو شده ايد؟
002178.jpg
نه.
اتوبوس چي؟
وقتي بچه بودم، سوار شدم
آخرين باري كه سوار اتوبوس شديد كي بود؟
يادم نمي آيد
چند سال است ماشين داريد؟ 
از سال 75 تا حالا.
اولين ماشيني كه خريديد چي بود؟
اول پرايد، بعد اپل و گالانت و بي.ام.و حالا هم كه پرشيا دارم.
تا حالا پيكان نداشته ايد؟
(مي خندد) نه.
ماشين ايراني را ترجيح مي دهيد يا خارجي؟
ماشين ايراني را ترجيح مي دهم. ماشين خارجي دوست دارم اما ايراني مي خرم چون لوازمش را از بقالي هم مي توان خريد.
تابستان ها كار هم كرده ايد؟
هميشه. چون مدرسه تعطيل مي شد. نگاه مي كردم، ببينم چي به درد مي خورد. شانسي مي فروختم. بلال و آلاسكا مي فروختم. اصلا برايم عيب و عار نيست چون آن كارها را كرده ام كه الان به اينجا رسيده ام. من تراشكاري، مكانيكي و قابسازي هم كرده ام. هر چند پدرم زحمت زيادي مي كشيد، اما با پول كارمندي تامين زندگي سخت بود.
آشغال هايتان را ساعت 9 شب بيرون مي گذاريد؟
نه، هميشه.
چرا؟ مگر اين همه نمي گويند ساعت 9 شب آشغال ها را بيرون بگذاريد؟
چرا، تبليغ هايش را ديده ام. گربه مي آيد و ... البته قبل از 9 بيرون مي بريم به بعد از آن نمي رسد اما 8 يا 8:30 هم مي شود.
آخرين باري كه ورود ممنوع رفتيد كي بود؟
امروز صبح.
چه خياباني؟
خيابان خودمان.
هر روز اين كار را مي كنيد؟
نه، امروز چون مي خواستم دنبال برادرم بروم. احتمال اين كارها براي همه هست. مثل اين است كه كسي بگويد هيچ وقت دروغ نمي گويم.
تا حالا فكر كرده ايد بعد از فوتبال عضو شوراي شهر يا شهرداري تهران شويد؟ چه برنامه اي داريد؟
تهران شهردارهاي خوبي تا حالا داشته است. اگر من شهردار بودم اتوبان و پل زيرگذر زياد مي ساختم. فكر مي كنم مترو هم براي كاهش ترافيك بد نباشد. آسفالت ها را هم بهتر مي كردم.
يعني دغدغه  شما بيشتر ترافيك و آسفالت است؟
آخر براي همه هست. كسي كه در تهران زندگي مي كند بايد ساعت 6 صبح از خانه خارج شود و تا 9 شب در ترافيك باشد.
از محله هاي قديم تهران كجاها را بلد هستيد؟
همه تهران را بلدم.
شما براي خريد به محله هاي قديمي مي رويد يا جديد؟
بيشتر از مغازه هاي دوستانم خريد مي كنم. هر جا ارزانتر و بهتر باشد از آنجا مي خرم. قديم و جديد فرقي ندارند.
تهران را دوست داريد؟
خيلي، بهترين شهر دنياست.
دوست نداريد در شهري زندگي كنيد كه خلوت باشد و ترافيك نداشته باشد...
تهران را با ترافيكش دوست دارم. هر جا بروم مثل كش به تهران برمي گردم.
چي دارد كه دوستش داريد؟
نمي دانم، شايد عادت باشد. اما تهران را دوست دارم. با ترافيكش. با آلودگي اش با هياهويش با خوبي و بدي اش دوستش دارم. فكر مي كنم ساده ترين آدم ها تهراني ها باشند. هر چند كه همه جا خوب و بد دارد.
آخرين باري كه گريه كرديد كي بود؟
۱۵ يا 20 روز پيش بود كه رفتم بهشت زهرا گريه كردم.
چه چيزي در تهران خوشحالت مي كند؟
همين كه در تهران زندگي مي كنم خيلي خوشحالم مي كند. دوست دارم تهران هميشه مثل عيدها باشد. آن موقع خيلي خوب و خلوت است. دوست دارم، بتوانيم ترافيك را كنترل كنيم. براي كنترل ترافيك همه و همه بايد دست به دست هم بدهيم. فقط نمي شود گردن راهنمايي و رانندگي يا شهرداري انداخت.
پارك هاي تهران را دوست داريد؟
(با مكث) آره.
كدام يك را بيشتر دوست داريد؟
پارك چيتگر را دوست دارم. پارك جهان كودك جاي خيلي خوبي است وسط شهر. ولي در تهران فضاي سبز كم است.

به جاي مقدمه
طعم مرگ
تحريريه يك روزنامه ، تنها در يك روز تعطيل مي تواند محلي براي انجام يك مصاحبه باشد، هرچند بيرون آمدن از خانه كار چندان ساده اي نيست، اما در هر حال ساعت 14 روز پنج شنبه قرار مصاحبه با علي انصاريان مدافع پرسپوليس هماهنگ شده است.
انصاريان با 20دقيقه تاخير به دفتر مي رسد. نكته اي كه در طول مصاحبه بارها به آن اشاره مي كند، ترافيك سنگين شهر و بدقولي هاي مكرر است.
او ساده حرف مي زند. تقريبا چيز زيادي براي مخفي كردن ندارد. مخصوصا هنگامي كه ضبط صوت خاموش مي شود، از هرچه بپرسي براحتي جواب مي دهد. از پروين، سوبل، پرسپوليس و تيم  ملي و حاشيه هايش، از دانشگاه رفتنش مي گويد. كه دوستش ندارد، از دوستانش مجيد صالحي و مهران غفوريان. بيشتر مي خندد و صحبت مي كند، اما هنگامي كه به بحث مرگ مي رسد ديگر نمي خندد. انصاريان در طول مصاحبه چندين بار تكرار كرد كه از مرگ مي ترسد. ترسش را پنهان نمي كند و به وضوح حالش دگرگون مي شود. مي گويد گاهي بهشت زهرا مي رود و گريه مي كند، حتي يك بار در قبر هم خوابيده است.
وقتي مي پرسم اگر روزي شهردار شوي چه مي كني؟ مدت طولاني مكث مي كند و چندبار جمله ام را تكرار مي كند. انگار برخلاف برخي فوتباليست ها او نمي  خواهد وارد دنياي سياست شود. آخر سر هم مي گويد: « خيلي سخت است» او نه تنها علاقه اي به سياست ندارد، بلكه مربيگري فوتبال را هم دوست ندارد. مي خواهد بعد از فوتبال به كارهاي اقتصادي روي بيارود و ديگر گرد چمن سبز نچرخد. مي گويد:« مردم ما از هر چيزي بگذرند از شكمشان نمي گذرند!»
انصاريان از آن دسته پرسپوليسي هايي است كه علي پروين را بشدت دوست دارد. يك نكته جالب در مورد پروين مي گويد كه شايد خيلي ها ندانند. پروين واليبال دوست دارد و خوب هم بازي مي كند! اين موضوع هنوز انصاريان را هم به تعجب وا مي  دارد، اما در هر صورت علي آقاي پرسپوليسي ها با قدنه چندان بلندش واليبال بازي مي كند و روي آن بسيار هم حساس است، آنقدر كه اگر كسي هنگام بازي جدي نباشد عصبانيت او را به دنبال خواهد داشت. انصاريان اهل روزنامه خواندن نيست. فقط روزنامه هاي ورزشي را مي خواند، آن هم وقتي از خودش مصاحبه اي داشته باشند. اين مصاحبه ها را مدتي آرشيو هم كرده است، اما حالا نه او دل چندان خوشي از نشريات ورزشي و بخصوص برخي روزنامه نگاران اين حوزه ندارد. امروز كه اين مصاحبه چاپ مي شود انصاريان و پرسپوليس در اردو هستند تا بازي بعدازظهر با تيم سپاهان در تهران را با موفقيت پشت سربگذارند و در كورس قهرماني بمانند. روند مصاحبه به گونه اي پيش رفت كه براي من كه اولين بارم بود يك مصاحبه ورزشي مي گرفتم، چندان مشكلي پيش نيامد. اين شايد خصلت ورزشي ها باشد، شايد هم مختص به علي انصاريان باشد. در هر حال راحتي و سادگي مصاحبه آن را به يك گپ خودماني تبديل كرد كه البته اين حالت هنگام مصاحبه لذتبخش است، اما اگر بخواهي يك مصاحبه شسته و رفته از ميانش در بياوري اندكي سخت است و شايد حس و فضا را هم منتقل نكند .
آدمي كه ساده حرف مي زند را سخت مي شود گير انداخت. در طول مصاحبه دوبار انصاريان مجبور شد سكوت كند و به اصطلاح گير افتاد. يكي بحث شهردار شدن بود و ديگري هنگامي كه پرسيدم هيچ فكر كرده است اگر روزي بهشت زهرا پر شود چه خواهد شد؟ پاسخش براي هر دو سوال سكوت بود و نمي دانم.
انصاريان اكنون 27 سال دارد و مي گويد حداكثر تا 32 سالگي به فوتبالش ادامه خواهد داد، تازماني كه احساس كند ديگر نمي تواند ادامه دهد و با احترام خودش كنار برود، نه اينكه كنارش بگذارند. مي گويد اگر در اين چند سال باقيمانده بتواند 400 يا 500 ميليون تومان جمع كند فوتبال را كنار مي گذارد و مي رود. اولويت اولش براي سال آينده خريد يك خانه است.

|  آرمانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   دخل و خرج  |   زيبـاشـهر  |   شهر آرا  |
|  يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |