نيلوفر قديري
اشاره:آنهايي كه دستي در كار ترجمه دارند و اندكي فراتر از متن مبدأ و مقصد، چند كتاب و مقاله هم در اين حوزه خوانده اند نام دكتر فرزانه فرح زاد را شنيده اند. او از ترجمه پژوهان و بنيانگذاران رشته آموزش ترجمه در مقطع كارشناسي ارشد و از دعوت شدگان تقريباً هميشگي ايراني در سمينارها و كنفرانس هاي ترجمه شناسي در خارج از كشور است. دكتر فرح زاد در كنار ترجمه كه وسوسه اي پايان ناپذير است، وقت زيادي را صرف مباحث نظري اين رشته نوپا كرده كه حاصل آن كتابخانه اي است كوچك كه موضوع همه كتاب هاي آن ترجمه و ترجمه شناسي است.
در اين كتابخانه كه به كوشش خود او و از منابع محدود اين رشته بدست آمده بيشتر كتاب هايي به زبان انگليسي ديده مي شود.دكتر فرح زاد و همكاران او در دانشكده ادبيات و زبان هاي خارجي دانشگاه علامه طباطبايي بعد از راه اندازي مقطع كارشناسي ارشد در سال ۱۳۸۰ مشغول راه اندازي مقطع دكتراي ترجمه هستند. درباره آموزش ترجمه و مسائل اين رشته با وي گفتگويي انجام داده ايم كه مي خوانيد.
* ترجمه را چطور مي توان آموزش داد؟ مثلا هنگام آموزش نقاشي مي گويند قلم را اينطور به دست بگيريد و... يا مثلا اينكه اگر رنگ قرمز را با سبز تركيب كنيد فلان رنگ به دست مي آيد. اما در ترجمه ما با كلمات و جملات سر و كار داريم. با متوني كه متنوع هستند و نمي توان قانوني برايش نوشت .
- به نظر من آموزش ترجمه مي تواند در سطوح مختلف مطرح باشد و از جوانب مختلف هم به آن نگاه شود. مثلا يك وقت ترجمه را آموزش مي دهيم كه زباني را آموزش دهيم. پس در اينجا ترجمه مي شود ابزار آموزش زبان. مثل كاري كه در دبيرستان هاي ما انجام مي شود كه در واقع ترجمه است منتها براي يك هدف ديگر. اما يك وقت ترجمه را درس مي دهيم كه فردي را مترجم كنيم. ممكن است بسياري از كساني كه الان ترجمه مي كنند آموزش ترجمه نديده باشند ولي بعد از چندين سال آموزش ترجمه در دانشگاه قطعا عده اي از كساني كه ترجمه مي كنند آموزش ترجمه هم ديده اند. اينكه در دوره آموزش ترجمه چه چيزهايي را و چه تكنيك هايي را مي شود آموزش داد در سطوح مختلف قابل بررسي است. اگر تكنيك هاي خواندن (Reading) را آموزش دهيم چون محور و كانون كار ما خواندن است در واقع به دانشجو ياد مي دهيم دقيق تر متن را بخواند و اينكه چطور دقيق تر متن را بخواند و اين دقيقا بخشي از كار ترجمه است كه همان فهميدن متن مبدأ است. اگر مثلا تكنيك هاي ويرايش را ياد بدهيم قطعا بخشي از كار ترجمه كه به جمله بندي متن مقصد مربوط مي شود را آموزش داده ايم. در واقع آموزش ترجمه آموزش مجموع اين تكنيك ها و شيوه هاست در كنار نگاه زبانشناختي به متن. زبان را همه صحبت مي كنند، نامه نگاري مي كنند، بلدند بنويسند و فرم پر كنند. اما همه اين آدم ها وقتي دو زبانه مي شوند لزوما نمي توانند ترجمه كنند، ترجمه به مفهومي كه در جامعه قابل عرضه باشد. پس ما مجموعه مهارت هايي را به دانشجويان در فهم متن مبدأ و در ارائه متن مقصد آموزش مي دهيم.در كنار اين تكنيك ها و مهارت ها كه در خدمت ترجمه هستند مهارت ها و توانايي هاي ديگري را هم آموزش مي دهيم (كه مستقيما به عمل ترجمه مربوط نمي شود) مثل شناخت انواع متن و نقش زباني و اهداف آن و خوانندگان و مخاطبان آن و همچنين ارزيابي ترجمه توسط خود مترجم. پس آموزش ترجمه يعني آموزش اين مجموعه مهارت ها.
* در صحبت هايتان اشاره كرديد كه عده اي از مترجمان فعال در جامعه آموزش ديده رشته ترجمه هستند. آيا تحقيقي در خارج يا داخل، انجام شده كه در آن كار مترجمان آموزش ديده در رشته ترجمه و مترجمان آموزش نديده در اين رشته مثلا آنها كه ادبيات خوانده اند يا اصلا رشته ديگري خوانده اند، مقايسه شود؟
- نه تاكنون چنين تحقيقي انجام نشده اما يك نكته روشن است و آن اين است كه آن دسته از دانشجويان حتي در مقطع ليسانس (رشته ترجمه) كه مهارت هاي ترجمه را خوب ياد مي گيرند و يا زمينه خوبي در زبان انگليسي دارند و اين دو توانايي يعني توانايي در زبان انگليسي در كنار فراگيري مهارت هاي ترجمه را پرورش مي دهند، اين دانشجويان هرگز بي كار نمي مانند. خيلي از اين افراد جذب روزنامه ها و راديو و تلويزيون مي شوند.
الان بخش هاي خبري روزنامه ها، شبكه سحر يا شبكه هاي انگليسي تلويزيون را نگاه كنيد مي بينيد كه بسياري از آموزش ديدگان رشته ترجمه در دانشگاهها در ميان آنها ديده مي شوند. اخيرا خانم مونابيكر (از محققان بنام ترجمه شناسي) را در كنفرانسي در لندن ملاقات كردم. ايشان مي گفتند چندي پيش دو نفر از خبرنگاران تلويزيون ايران در انگليس با ايشان مصاحبه كرده اند كه هر دوي آنها آموزش ديده و فارغ التحصيل رشته ترجمه دانشگاه علامه طباطبايي بوده اند. خانم بيكر مي گفت برايش جالب است كه اين دو خبرنگار رشته روزنامه نگاري (Journalism) نخوانده اند بلكه ترجمه خوانده اند. تا آنجايي هم كه خود من در كلاس ها برخورد كرده ام و مثلا به دانشجوياني كه در سطح خوبي هستند پيشنهاد كار داده ام دقيقا همان افراد وقت نداشته اند و در جايي مشغول به كار بوده اند. يعني كساني كه خوب آموزش ديده اند قطعا بي كار نمي مانند. ولي اينكه چرا بازار ترجمه ادبي و ادبيات در دست عده اي خاص قرار مي گيرد اين عوامل متعدد دارد و قابل بررسي است.
* آموزش ترجمه در سطح دانشگاه از چه زماني در ايران آغاز شد؟
- از قبل در ايران اين دوره وجود داشت در مركزي به نام مدرسه عالي ترجمه كه اكنون جاي خود را به دانشكده زبان دانشگاه علامه طباطبايي داده است.بسياري از استاداني كه الان ترجمه تدريس مي كنند و يا بسياري از كساني كه به نوعي با ترجمه سر و كار دارند تربيت شدگان و آموزش ديدگان همان مدرسه عالي ترجمه هستند. مثل خود من، دكتر محمود زاده، دكتر صفوي _ دكتر دبير مقدم، آقاي قريشي. در اين مركز به ما ليسانس زبان انگليسي مي دادند ولي تخصصمان ترجمه بود. قطعا آموزش ترجمه آن زمان مثل الان نبوده است اما به هر حال اسم آن مدرسه عالي ترجمه بود. اين رشته سال ۶۳ بازگشايي شد و وقتي بازگشايي شد ما با عده اي دانشجو روبرو بوديم كه جاهاي مختلف زبان، ترجمه يا ادبيات خوانده بودند. مدتي طول كشيد تا اينها را يكدست كرديم تا در سطح ليسانس مشغول به تحصيل شوند. اما طي اين سالها رشته مترجمي (انگليسي) از انحصار زبان آموزي رفته رفته خارج شد. بنابراين كتاب پيدا كرد، مطلب پيدا كرد و كم كم كتاب هايي به صورت جسته و گريخته نوشته شد و كتاب ها و جزوات دانشگاهي در اين رشته تهيه شد.
* مواد درسي رشته هاي مترجمي براي زبان هاي مختلف يعني مترجمي انگليسي يا فرانسه متفاوت است؟
- در سطح تئوري اينها متفاوت است. از هم تغذيه مي كنند. مثل زبانشناسي كه زبانش در اصل انگليسي است (يعني كتاب ها و نظريه پردازان اين رشته اغلب انگليسي هستند) ترجمه هم زبان اصلي اش انگليسي است. اين درباره بسياري از علوم صادق است و اين زبان در حقيقت همه جا را احاطه كرده است. اينترنت هم باعث مي شود كه بر سلطه زبان انگليسي افزوده شود.ممكن است شرح درس ها براي رشته مترجمي انگليسي و مترجمي فرانسه يكسان باشد اما مواد و كتاب ها و مطالب لزوما يكسان نيست.
* آشنايي جامعه ما با موضوع ترجمه كامل نيست. مردم از ترجمه، بيشتر ادبيات را به ذهن مي آورند
* آموزش ترجمه در حقيقت آموزش مجموع مهارت ها، تكنيك هاي درك مطلب و نوشتن و ويرايش متن است
* مقطع كارشناسي ارشد ترجمه از سال ۸۰ راه اندازي شده. ضرورت راه اندازي اين مقطع را در چه ديديد؟
- در واقع اينجا يك تناقض وجود دارد، يا اگر تناقض نگوييم يك تفاوت وجود دارد.شما از دانشجوي ليسانس ادبيات فارسي توقع نداريد كه مثلا بشود جلال آل احمد. از دانشجوي ليسانس ادبيات انگليسي هم توقع نداريد كه مثلا نويسنده هري پاتر بشود. اما نمي دانم چرا از يك دانشجوي ترجمه همه توقع دارند كه قطعا با مهارت هاي كافي از دانشگاه بيرون برود. مگر يك فارغ التحصيل شيمي لاوازيه است يا يك ليسانس فيزيك اينشتين مي شود؟ ولي چرا به ترجمه كه مي رسيم آنقدر از اين رشته متوقع هستيم؟ حتي در مقطع ليسانس.
* شايد به اين خاطر است كه ترجمه يك محصول دارد كه در لحظه مي توان آن را ارزيابي كرد و اعلام نظر كرد. اين محصول هم محصول يك نفره است. ليسانس شيمي در بهترين شرايط در كارخانه اي مشغول به كار مي شود كه محصول كارش يك محصول جمعي است. اما ترجمه كار يك نفر است و اوست كه با اين محصول ارزيابي مي شود.
- قطعا همينطور است. نكته ديگر اين است كه ترجمه يك شغل مي تواند باشد اما ادبيات شغل نيست و اگر بخواهد شغل شود به سالها كار نياز دارد. پس كسي از آن توقعي ندارد. اما از ترجمه همه توقع دارند و به محض اينكه مي گويي ترجمه بلدي همه فكر مي كنند شما بايد همه چيز را بلد باشي. چون جامعه اطلاع كافي از ترجمه ندارد و آن را عمدتا فقط در بخش ادبيات و ترجمه داستان و رمان مي بينند. در سطوح ديگر، كار مترجم را فقط در سطح يك ماشين تكثير مي بينند. مي بينيد كه روي شيشه مغازه ها مي نويسند: تايپ و تكثير و ترجمه. يعني از نظر جامعه، مترجم در حد يك تايپيست يا يك ماشين زيراكس عمل مي كند. يك چيزي را جلويش مي گذارد و كپي مي كند. يك ناشر هفته پيش به من مي گفت، يك سري كتاب كودك جديد برايم آمده ترجمه مي كني؟ گفتم نه من كارم كتاب كودك نيست. گفت: براي تو كه كاري ندارد اين ۳۰ صفحه است و در هر صفحه هم دو خط نوشته شده. توي آشپزخانه كارهايت را بكن من هم كنارت مي نشينم و تو بگو و من مي نويسم! يعني فكر مي كند كه اينطور هم مي شود ترجمه كرد. در جامعه اين ديد نسبت به ترجمه وجود دارد. فكر مي كنند مترجم كه كاري نمي كند يك ماشين تكثير است كه اين زبان را به آن زبان تبديل مي كند. بنابراين ما يعني جامعه توقع داريم كه يك سري مترجم در حد انجام كار ترجمه از مقطع كارشناسي مترجمي بيرون بيايند. ليسانس مثل همه جاي دنيا يك دوره عمومي است و دوره تخصصي نيست.
اين چهار سال هم عمدتاً به زبان آموزي مي گذرد و آشنايي با متون مختلف(مثل متون مطبوعاتي، اقتصادي، حقوقي) و آشنايي با يك سري فنون ترجمه اما تسلط به اين فنون وقتي حاصل مي شود كه آن دانشجو برود و در بازار كار كند. الان در دانشگاه تايوان سه سال درس ترجمه مي دهند و بعد مي گويند كه دانشجويان بايد بروند يك سال كار كنند. هر كاري كه به نوعي به ترجمه نياز داشته باشد مثل اين كه بروند مترجم توريست ها شوند، مترجم بيماران يا پناهندگان يا در شركتي تايپ و ترجمه و منشي گري كنند، يا در بنگاه انتشاراتي يا مجله يا روزنامه كار ترجمه كنند. بعد از يك سال به دانشگاه برمي گردند و بعد تازه اجازه پيدا مي كنند كه سال چهارم را طي كنند. دانشجويي كه در وسط مقطع ليسانس يك سالي بيرون كار كرده و برگشته خيلي فرق مي كند با دانشجويي كه چهار سال در دانشگاه مانده و فقط با كتاب و دفتر سر و كار داشته است. اگر ما در سال ۵۰ دانشجوي مترجمي(در سراسر كشور) بگيريم مي توانيم ما هم اين سيستم را اجرا كنيم. ولي چون وضعيت آموزش عالي ما وضعيت خاصي است و سياست ما جذب دانشجو در تعداد بالاست، نمي توانيم چنين برنامه اي را اجرا كنيم و چنين توقعي البته نمي توانيم داشته باشيم. تأسيس دوره كارشناسي ارشد مهمترين حسنش اين است كه بلافاصله روي دوره ليسانس تأثير مي گذارد و آن را از حالت ركود خارج مي كند. چون كتاب ها و موضوعات جديدي را وارد مي كند و زمينه هاي اين رشته را توسعه مي دهد. فوق ليسانس مقطعي زنده و متحرك است. همچنين در دوره فوق ليسانس اطلاعات نظري ارائه مي شود كه ذهن سامان نيافته يك دانشجوي ليسانس شكل داده شود. به اين ترتيب يك دانشجوي مترجمي ۶ يا ۷ سال فرصت پيدا مي كند تا قطعاً به جايي برسد.
* در دوره ليسانس به دليل تعداد زياد دانشجو نمي شود چند واحد كار عملي گذاشت اما در دوره فوق ليسانس كه مي شود.
- بله مي شود مثلاً دو واحد كار عملي و كار در خارج از دانشگاه قرارداد و اين فكر خوبي است.
* خانم فون فلوتو استاد و ترجمه پژوه كانادايي كه اخيراً براي سميناري به ايران آمده بودند هم مي گفتند كه در دانشگاه اتاوا در دوره كارشناسي ارشد يا دكتري مترجمي چند واحد كار عملي دارند.
- بله البته اينجا يك كمي كنترل كار مشكل است. اينجا ممكن است دانشجو برود و گواهي اشتغال از فاميل و دوست و آشنايي بياورد كه مثلاً مدتي در شركتي يا دارالترجمه اي كار ترجمه انجام داده است.
* مقطع دكتري هم قرار است براي رشته مترجمي تأسيس شود؟
- بله ما تلاش كرديم كه علاقه مندان اين رشته در دوره دكتري هم بتوانند اين رشته را ادامه دهند. در واقع دوره دكتري دوره اي است كه افراد آنقدر متخصص مي شوند كه به قول يكي از استادان به درجه اجتهاد مي رسند. واقعيت اين است كه اين دوره علي رغم امتيازات اجتماعي اش كار بسيار سختي است. جامعه ما جامعه اي است كه در آن ترجمه نقش بسيار حساسي ايفا كرده. هميشه اين طور بوده و الان هم هست. ترجمه هميشه نقش خاصي در ادبيات ما داشته. چه از نظر عرضه ادبيات ما به خارج و چه از نظر ترجمه آثار خارجي، اهميت دارد كه ما رشته مترجمي را در مقاطع بالاتر ادامه دهيم. ترجمه ادبيات را اكنون راهي براي حفظ يا نشان دادن هويت يك قوم يا ملت مي دانند. از سوي ديگر با توجه به اين كه در حوزه ترجمه ما يك جامعه بيشتر گيرنده هستيم تا دهنده يعني بيشتر ترجمه به فارسي مي كنيم تا ترجمه از فارسي، از طريق ترجمه مي توانيم حرف هايمان را بهتر بزنيم براي اين كه الان اين جهان، جهاني همگاني و globalize شده است كه به سمت فشردگي زمان و مكان مي رود و همين باعث شده كه همه به هم توجه كنند. اين جهاني سازي هر اشكالي داشته باشد يك حسن هم دارد و آن اين كه همه در اين فضا فرصت حضور پيدا مي كنند. در اين فضا اگر ما خودمان خودمان را ترجمه نكنيم ما را ترجمه مي كنند و وقتي ما را ترجمه كنند ما را misrepresent (سوء تعبير) مي كنند و باز نمايي درستي از ما به عمل نمي آيد. اكنون بسياري از نظريه پردازان ترجمه به ترجمه هايي كه فيتز جرالد از خيام كرده ايرادهاي بسياري مي گيرند. آيا واقعاً آن طور ديدن شرق و آن طور ديدن خيام ديگر تمام شده؟ فكر نمي كنم. چون مثلاً در سال ۱۹۹۵ كلمن باكس(Colmenbucks) ترجمه مي كند از مولانا به اين صورت كه گزيده هايي از مولوي را انتخاب مي كند و بدون اين كه فارسي بداند آن را ترجمه مي كند. يعني به كمك كسي كه اين اشعار را مي خواند و معني مي كند و كلمن باكس هم ترجمه مي كند. اين ترجمه سال ۱۹۹۵ يكي از پرفروش ترين كتاب هاي آمريكا مي شود. وقتي به اين كتاب نگاه مي كنيم مي بينيم همان كاري است كه فيتز جرالد با خيام كرده يعني براي يك مصرع كه در خيام بوده ۲۲ رباعي خودش سروده است. اين ترجمه نيست بلكه كاري است شبيه ترجمه. فيتز جرالد خيام را از نو ساخته و خيامي ساخته كه خودش خواسته و خيام خودش بوده نه خيام ما.
همه مي دانند كه فيتز جرالد كارهاي زيادي كرده، مثلاً پري را پُري خوانده و مسائل عرفاني كه در شعر خيام بوده با ديد غربي نگاه كرده است. پس خيامي كه غرب مي شناسد آن خيامي نيست كه ما مي شناسيم. نتيجه اين مي شود كه آنها وقتي خيام را اين طور مي بينند ما را اين طور مي بينند. تصويري كه با ترجمه از ما ساخته مي شود جاي واقعيت ما را مي گيرد. اين ترجمه طوري انجام مي شود كه موافق آن برداشتي باشد كه غرب دوست دارد از شرق داشته باشد. ما كه مي خواهيم در اين ميان ابراز هويت كنيم بايد خودمان خودمان را ترجمه كنيم. تأسيس دوره دكتري البته معنايش اين نيست كه ابراز هويت مي كنيم. بلكه معني اش اين است كه اين امكان را براي خودمان فراهم مي كنيم تا از يك زاويه بالاتر ببينيم چطور مي توانيم در خدمت نيازهاي خود و جامعه خودمان از اينها استفاده كنيم. مي خواهيم اين دوره را در فضاي توليد انبوه نبريم و كساني را جذب كنيم كه بتوانند برگ تازه اي از اين كتاب تاريخ ترجمه را ورق بزنند. درباره محتوي درس تحقيقاتي از دانشگاه هاي خارجي كه مقطع دكتري ترجمه دارند انجام شده و مراحلش در حال انجام است.
* گروه ترجمه شناسي انجمن زبان شناسي به عنوان بخشي فعال در اين زمينه تاكنون سمينارها و جلسات سخنراني برگزار كرده است. در اين مورد هم كمي توضيح بدهيد.
- گروه ترجمه شناسي انجمن زبان شناسي ايران با تأسيس انجمن شكل گرفت و من هم خوشحال شدم كه فرصتي پيدا شد تا رشته مطالعات ترجمه جايي براي حضور پيدا كند. خوشبختانه تأسيس اين گروه همزمان شد با تأسيس كارشناسي ارشد مترجمي. آن موقع ما هنوز دپارتماني به نام مترجمي انگليسي در دانشگاه ها نداشتيم اما الان چند ماهي است كه دپارتمان ترجمه از دپارتمان زبان انگليسي جدا شده است. گروه ترجمه شناسي انجمن زبان شناسي تاكنون دو كنفرانس برگزار كرده كه مدرسان و دانشجويان در آن مقاله ارائه كردند و مجموعه مقالاتش اخيراً به صورت كتاب چاپ شده. علاوه بر آن چند ميزگرد هم داشتيم و سخنراني كه به دعوت دانشگاه علامه از دانشگاه اتاوا دعوت شد كه همان خانم فون فلوتو بود. هدف من دراين گروه معرفي هر چه بيشتر اين رشته است.
* ارتباط آموزش ترجمه در دانشگاه با مترجمان حرفه اي بازار كار به ويژه در حوزه ادبيات چگونه است و آيا از اين مترجمان هم براي آموزش ترجمه در دانشگاه استفاده مي شود؟
- در اين مورد فكر كرده ايم. آنها انتظار بازده مالي دارند كه امكان فراهم كردن شرايط اين بازده براي ما فراهم نيست. از طرف دانشگاه علامه چند بار از مترجمان دعوت كرديم كه آمدند در دانشكده سخنراني كردند. البته براي آنها هم گاهي راحت نيست كه در فضاي دانشگاه كه فكر مي كنند اينجا همه چيز با متر و نمره سنجيده مي شود حضور پيدا كنند. بارها از طرف دانشگاه علامه از كساني كه كار ترجمه حرفه اي مي كنند خواهش شده كه ترجمه را تدريس كنند. مثلاً يك مورد آقاي تقي زاده بود كه ايشان استاد خود من بودند و ترجمه در حوزه ادبيات دارند. كلاس هاي ايشان خيلي هم خوب بود اما موانع بروكراتيك مثل الزام مدرك دانشگاهي براي تدريس مانع ادامه كار ايشان شد. ايجاد اين ارتباط خيلي آسان نيست.