سوسن لاريجاني
نامزدهاي انتخاباتي چقدر به نيازهاي سالمندان جامعه خود توجه كرده اند؟ نهايت كاري كه در هر دوره انجام شده است سركشي به بعضي مراكز نگهداري آنان بوده يا واريز مبلغي به حساب آن مراكز. ولي آيا آنان تنها نيازمند پول ما هستند
در حالي كه مدت كوتاهي تا برگزاري انتخابات رياست جمهوري باقي مانده است، كانديداها معرفي شدند؛ برخي از جناح چپ، تعدادي از جناح راست و تعدادي هم مستقل. شايد اولين فكر همه اين نامزدها، عبور از صافي شوراي نگهبان بوده باشد كه خب به هر صورت انجام شد.
حال نوبت انديشه دوم است؛ تبليغات!
تبليغات بايدمردم پسند باشد. چون پس از تاييد صلاحيت شوراهاي دولتي، نوبت به مردم مي رسد وچرا كه تقريبا پيروزي بعدي در دست اين گروه قرار دارد. كانديداها دقيق مي شوند و با نگاهي سياستمدارانه مي دانند چه بگويند كه خوشايند مردم قرار گيرد. آنها مي دانند اگر گوش به اشتغالات ذهني مردم دهند، اصلي ترين موضوعي كه به نظر مي آيد، فقدان يك نظام جامع رفاهي است، مثل اينكه بخش بزرگي از نيروي كار از اشتغال محروم است و بخش ديگري به مشكل جامعه گير نداشتن مسكن دچارند، يا آنكه بخش گسترده اي از حقوق بگيران از درآمدهاي پاييني برخوردارند اين امر منجر به آن مي شود كه آنها قادر به ادامه زندگي با شيوه شرافتمندانه نباشند. بنابراين از نظر رفاه اجتماعي بيشترين شعارها به آن برمي گردد كه اقشار آسيب ديده را به آينده اي بهتر اميدوار سازند.
در اين بيست و اندي سال كه از انقلاب اسلامي گذشته است، همه ما با تبليغات نامزدهاي انتخاباتي مواجه بوده ايم كه پس از به قدرت رسيدن يك كانديدا، بسيار كمرنگ به آن پرداخته شده است كه بازهم در آنجا فرد به قدرت رسيده توجيه حرف روزهاي قبل از رياست جمهوري اش را داشته است كه شرايط، شرايط مساعد و هماهنگي براي انجام و رسيدگي به آن امور نبوده و آنقدر موارد مهمتر و جامع تر بر سر راه خود و دولتش قرار داشته كه برخي از آن امور معوقه را بايد به دوره هاي بعدي رياست جمهوري انتقال دهد!
در سالهاي اخير نگاه تازه اي به تبليغات انتخاباتي افتاد. به ياد آوردند كه در اين جامعه زن و جوان نيز وجود دارد! پس با دقتي ديگر به زنان و جوانان توجه شد. حال نوبت جوانان بود؛ طيف گسترده اي از جامعه كه مي خواستند مطابق با جامعه جهاني جوانان از آزادي هاي گفتار و فكر برخوردار باشند. در دو دوره پاياني رياست جمهوري فعلي ايران، جوانان و خواسته هاي آنان، بسيار موردتوجه قرار گرفتند. حال ميزان مثمرثمر بودن اين توجهات چيزي است كه در آينده خود را نشان خواهد داد، اما حرف امروز اين است كه آيا فقط جامعه ايران را جوانان و زنان تشكيل مي دهنديا آنكه اين توجه نيز به خاطر سياست بود؟ اينكه سياسيون با محاسباتشان ببينند كدامين گروه درجامعه، بيشترين تعداد را به خود اختصاص داده اند و پيرو تشخيص اين تفكر، تمام فكر و ذكر و تبليغاتشان را براي آن گروه قرار دهند! خب نمي توان منكر كار سياستمداران شد كه سياست يعني همين، اما يك چيز باقي است و آن اين است كه سياستي موفق تر است كه با تمام ظاهر تبليغاتي اش به همه چيز توجه كند، حتي اگر نتوان وعده ها را به ظهور رساند.
يكي از اين همه چيزها، سالمندان جامعه هستند و امروز اين سوال را داريم كه آيا در بحث مدعيان رياست جمهوري موضوع سالمندان و مشكلات آنان و مقابله با آن مشكلات، سهم واقعي خود را در مبارزات انتخاباتي داشته است؟
اين طيف بزرگ كه يا به دليل نوع مشاغل شان در طول زندگي از حقوق و مزاياي بازنشستگي برخوردار نيستند يا اگر باشند داراي درآمدهايي هستند كه كفاف يك زندگي معمول و آرام را نمي دهد، چگونه نگاه شده اند كه بتوانند با ايمان به نگاهي دلسوزانه قلم به دست گيرند و راي واقعي خود را بنويسند؟ مي گويم واقعي، چون واقعا كدام يك از نامزدهاي انتخاباتي براي مشكلات سالمندان مثل مشكلاتي كه براي زنان و جوانان بود، راهكار ارائه داده اند؟
|
|
نامزدهاي رياست بر دستگاه اجرايي چه برنامه اي را براي قشر بزرگ سالمندان روستانشين يا حاشيه نشين شهري تدارك ديده اند؟ اينجا صحبت از گروهي است كه تمام عمر خود را صرف فعاليت و كار كرده اند تا درآمدي داشته باشند و امروز كه توانايي هايشان محدود است و ديگر قادر به فعاليت مانند سالهاي قبل نيستند بايد به دليل عدم برخورداري از بيمه بازنشستگي به حال خود رها شوند. شايد مراكزي مانند كميته امداد امام خميني(ره) قدم هايي براي پوشش اين گروه برداشته باشند، اما همان مديران و مسئولان كميته امداد مي دانند كه رقم هاي پرداختي به سالمندان تحت پوشش شان بسيار ناچيز است. اين زمان براي سالمندان زماني است كه بيشتر از هر وقت ديگر نياز به حمايت هاي عمومي، بويژه در زمينه بهداشت و درمان و مراقبت نسبت به بقيه اقشار دارند. نامزدهاي انتخاباتي چقدر به نيازهاي سالمندان جامعه خود توجه كرده اند؟ نهايت كاري كه در هر دوره انجام شده است، سركشي به بعضي مراكز نگهداري آنان بوده يا واريز مبلغي به حساب آن مراكز. ولي آيا آنان تنها نيازمند پول ما هستند كه آن هم مقطعي و بنا به دلايلي به آنان تعلق بگيرد؟ كدام نامزد رياست جمهوري در برنامه هاي خود وعده داده است كه براي شهروندان سالمند، اعم از آناني كه تحت پوشش صندوق هاي بيمه بازنشستگي هستند يا آنهايي كه فاقد آن هستند، مقرري ثابت ماهانه به عنوان حق شهروندي تعيين خواهد كرد؟ آنهم مبلغي كه طبق استانداردهاي شناخته شده، زندگي آبرومندانه اي را براي اين گروه آسيب پذير تضمين كند؟ تقريبا مي توان گفت نامزدهاي رياست جمهوري تا به حال چنين حرفي نزده اند و متعاقب آن حركتي در جهت بهينه سازي وضعيت سالمندان نكرده اند اما در نهايت توقع دارند كه اين طيف زحمت كشيده كه روزگار از كار افتادگي خود را به سختي سپري مي كنند و نزديك به 10 درصد از جمعيت كشور را تشكيل مي دهند، در صحنه پرهياهوي انتخابات رياست جمهوري شركت كنند و مشاركت سياسي داشته باشند. گرچه سالمندان اين جامعه مانند تمامي اقشار ديگر، چه از رفاه اجتماعي برخوردار باشند و چه نباشند حتما دست به اين مشاركت سياسي مي زنند و در انتخابات شركت مي كنند كه اين حركتشان را بايد از بزرگي روح و دل دريايي شان ديد.
اما نامزدهاي محترم رياست جمهوري! شما اين دفعه پس از به قدرت رسيدن تان براي اين سرمايه هاي انساني و عظيم كه با فكر و قلم و قدم هايشان شما را حمايت كردند، چه خواهيد كرد؟
كمي كه به اطراف نگاه كنيم در هر كجاي اين زمين خاكي با ممالكي طرف مي شويم كه دولتمردانشان يا به سالمندان خود توجه دارند مثل چين، آمريكا و ايتاليا يا مانند كشوري مثل هند، سالمندانشان را در حاشيه قرار داده اند. ايران شبه قاره اي مانند هند نيست كه بگوييم وجود طوايف و گستردگي جمعيت مانع رسيدگي به امور سالمندان مي شود كه اگر اينطور باشد نگاهي به جمعيت ميلياردي چين بيندازيم كه چگونه سالمندانشان را حداقل از نظر عاطفي حمايت مي كنند.
ما با توجه به وسعت خاك كشورمان از جمعيت معمول و معقولي برخورداريم، بماند كه ثروت افسانه اي ايران از نفت و گاز گرفته تا سرزمين هاي سرسبز و پر محصول و بودن معادن فلزات و سنگ و هنرهاي اصيل و بي بديل، مردمانش را كه موجب توليد سرمايه است نبايد از نظر دور داشت كه اينها همه يعني اينكه سالمندان ما نيز مانند ديگر اقشار جامعه حق دارند از ثروت هاي ملي شان برخوردار باشند و بهره اي ببرند. چگونه در جامعه اي كه تورم غوغا به پا كرده، تصور مي شود با پرداخت حداكثر 20 يا 30 هزار تومان از طرف كميته هاي پوشش دهنده، يك سالمند كه به بيماري و ناتواني جسمي دچار است را در شرايط يك زندگي آرام و خوب مي توان قرار داد؟
گاهي وقتي اين ارقام را به گوش مي شنوم و به چشم مي بينم، فكر مي كنم انگار خيلي ها هنوز در 30 سال پيش زندگي مي كنند و خبر از تورم ندارند كه پرداخت اين مبلغ را مانند لطفي بزرگ در حق اين طيف مي دانند؟
بد نيست نگاهي به انتخابات در كشور ايتاليا بيندازيم. در اين كشور بيشترين مشاركت سياسي از سالمندان خواسته مي شود ولي مشاركتي كه حقيقتا در قبال اعطاي رفاه اجتماعي به آنان است.
نبايد گفت چون ايتاليا بالاترين درصد جمعيت سالمند را دارد، بيشترين مانور تبليغاتي اش را روي اين قشر انجام مي دهد كه اين دليل موجهي نيست كه اگر اين باشد، هنوز سياستمداران ما با تمام شعارهايشان براي جوانان كه بالاترين درصد جمعيت را در كشور دارند كار چنداني نكرده اند. هنوز فعاليت هاي شغلي غير منطبق با تحصيلات دانشگاهي را شاهديم، هنوز نبود مسكن و مشكلات ازدواج را شاهديم و هنوز خيلي چيزهاي ديگر را نيز شاهديم. بنابراين به تجربه ديده ايم تنها چيزي كه باقي مي ماند اين است كه وقتي انتخابات انجام مي شود حتي بسياري از قول هاي داده شده عملي نمي شوند ولو آنكه به فراموشي سپرده مي شوند، چه برسد به مواردي كه هرگز بيان و پرداخته نشد. مواردي مانند سالمندانمان. آنها در پستوهاي ساكت و خاموشي به نام خانه هاي سالمندان يا گوشه اتاق هاي خانه بستگان يا در انزواي خانه خود باز هم تنها رها شده اند. نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري! يادتان باشد هر كدام كه بر مسند قدرت تكيه زديد، اين بار نگاه نويي به سرمايه هاي ارزشمند و ساكت و صبور جامعه تان بيندازيد. آنها خود را از شما مي دانند كه هنوز هم اميدوارانه به پاي صندوق راي مي آيند شما اميدشان را تبديل به ياس نكنيد.
پايان كلام: سالمندان ما تقريبا 10 درصد از جامعه جمعيتي كشور را به خود اختصاص داده اند، سالمندان ما هنوز زنده اند پس بايد از حقوق زندگي برخوردار باشند. سالمندان ما نياز به مراقبت هاي زيادتري دارند، بنابراين بايد وسايل و ابزار اين مراقبت ها برايشان آماده و در اختيار باشد. آنها در حال طي كردن دوران آرامش زندگي شان هستند، بنابراين پس از سالها خدمتگزاري به همه ما كه منجر به توانايي و قدرت برايمان شد، حداقل، آرامش را به آنان ارزاني داريم و نگذاريم اين روزهاي نهايي زندگي و بودنشان در تلخي اين ايام سخت تر، غوطه ور شود. آنان نيز مانند زنان، مردان و جوانان اين سرزمين حق بودن دارند، تنها حق راي دادن را به آنها ندهيد. اين حق را به آنها بدهيد.