پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۱۸
آرمانشهر
Front Page

متن هاي رو به زوال
آثار سوءحاشيه نشيني نيازمند كالبدشكافي
004497.jpg
عكس: گلناز بهشتي
براي كشوري كه به يك روايت 7 ميليون و به روايتي ديگر 5 ميليون نفر حاشيه نشين دارد، بحث وقوع جرم و افزايش اين شاخص، در چنين فضايي كه آبستن درگيري و حادثه است كاملا جاري و ساري است
وقتي روسري پشت روسري، چادر پشت چادر، همه حامل خبر كشف اجساد زنان جوان و گاهي ميانسال در بلوار شهيد فهميده و جاده قديم مشهد-قوچان شد، موضوعي در كنار اين قتل هاي سريالي پررنگ شد.
همه قربانيان قاتل عنكبوتي مشهد ساكن بلوار شهيد فهميده و جاده قديم مشهد-قوچان بودند. قربانيان همه از زناني بودند كه هيچ يك ساكن و متولد مشهد نبوده و به روايتي مهاجراني از روستاهاي مرزي خراسان يا ديگر نقاط كشور بودند.
همان وقت درتب و تاب جست وجو براي يافتن عامل اين جنايت ها افسري كار كشته از پليس كه در اين باره تحقيق مي كرد گفت:  ساكنان اين منطقه از مشهد، همه از روستاهاي مركزي كوچانده شده بودند. آنها در حوالي مرز، خانه و مرغ وخروسي داشتند، به دليل مبارزه با قاچاقچيان مواد مخدر، خانه هاي اين عده تخريب شد و اهالي به مشهد و ديگر شهرها كوچ كردند.
اين افسر پليس همچنين تاكيد كرد: اين خانواده ها به دليل آمدن به شهر با بيكاري مواجه شدند و به دليل اعتياد يا دخالت در امر قاچاق مواد مخدر، به زودي به چنگال قانون افتادند. آنچه از اين ماجرا باقي ماند،  زناني تنها و بي سرپرست بود كه يا شوهرانشان در زندان محبوس شده يا در حين قاچاق مواد مخدر جان سپرده بودند. بدين ترتيب اين زنان به دام رفتارهاي نابهنجار، براي گذران زندگي افتادند.
بالاخره در مرداد ماه سال 1380 قاتل عنكبوتي مشهد پس از وقوع 17 فقره قتل به وسيله پليس شناسايي و دستگير شد. سعيد حنايي فروردين ماه سال 1381 به دور از چشم ناظران عمومي به دار مجازات آويخته شد.
پس از آن ديگر كسي نه آن روايت ساكنان شمال شهر مشهد را شنيد و نه سخني درباره ديگر زنان حاضر در آن منطقه.سه سال پس از دستگيري سعيد حنايي همايشي در مشهد برگزار شد. همايشي كه گويا مي خواست همان روايت افسر كاركشته آگاهي پليس در بررسي قتل هاي سريالي سعيد حنايي را بازگويد.
رئيس شوراهاي اسلامي استان خراسان مدت ها پس از واقعه قتل هاي سريالي مشهد در سال هاي 80-79 به نكته خاصي اشاره كرد، بصيري پور در اين باره گفته است: ميزان وقوع جرايم در حاشيه شهرها 30 درصد بيشتر از ساير نقاط است.
اظهارنظر ديگري هم در اين باره يعني حاشيه نشيني وجود دارد. البته اين اظهارنظر در نقطه اي دورتر از مشهد مطرح شده است. سيد محمود حسيني استاندار اصفهان در اين خصوص گفته بود: حاشيه نشيني و افسردگي جوانان ازمهمترين مشكلات اصفهان است.البته براي كشوري كه به يك روايت 7 ميليون و به روايتي ديگر 5 ميليون نفر حاشيه نشين دارد، بحث وقوع جرم و افزايش اين شاخص، در چنين فضايي كه آبستن درگيري و حادثه است كاملا جاري و ساري است.دكتر سيدحسن علم الهدايي معاون امور اجتماعي سازمان بهزيستي كشور درباره حاشيه نشينان مي گويد: دست كم 75 درصد از اين جمعيت در اطراف تهران ساكن هستند. پس از تهران اين مشهد است كه دومين حاشيه نشين كشور را داراست. 5/2 ميليون نفر جمعيت مشهد، 600 هزار نفر حاشيه نشين دارد. در واقع قريب به يك سوم اين جمعيت، حاشيه نشين است. از 600 تا 750 هزار نفر جمعيت حاشيه نشين مشهد يك سوم آن در شمال اين شهر، يعني همان جاده قوچان و بلوار شهيد فهميده ساكن هستند.
وقتي پسر بچه پشت پسربچه در پاكدشت گم شد دوباره فرصتي دست داد تا موضوع جايي به نام حاشيه نشيني آن هم از نوع پايتختي آن مطرح شود.
پس از آن بود كه در مشهد و در همايش شوراهاي كلانشهرهاي ايران اين بحث جاي يافت.
رسول خادم، رئيس كميسيون فرهنگي و اجتماعي شوراهاي كلانشهرهاي ايران، در اين باره گفت: 90 درصد از حاشيه نشينان كلانشهرها بويژه استان تهران و مشهد روستائيان هستند. در اين همايش جواد آرين منش، نايب رئيس كميسيون فرهنگي اجتماعي مجلس شوراي اسلامي نيز به وجود 7 ميليون نفر حاشيه نشين در نواحي مختلف اشاره كرد.به هر حال اين روزها تب و تاب بحث و بررسي درباره حاشيه نشيني داغ است. دكتر سيدهادي معتمدي نيز چندي قبل از نتايج طرحي پژوهشي تحت عنوان اولويت بندي آسيب هاي اجتماعي كشور خبر داد كه به مدت چهار سال به طول انجاميده بود.
در اين طرح كه 823 نفر مديران سطوح استاني هم در آن نقش داشتند، بيكاري با 81 درصد در صدر اولويت هاي آسيب هاي اجتماعي قرار گرفت.
در ميان 19 آسيبي كه رتبه بندي شده بود، حاشيه نشيني  و مهاجرت رتبه هاي پاياني را به خود اختصاص داده بودند،  حال آنكه اين دو، عامل بسياري از آسيب هاي اجتماعي محسوب مي شوند.
براساس اين رتبه بندي، اعتياد، فقر، طلاق، خانواده نابسامان، رشوه خواري، سرقت، دختران فراري، فحشا و فرار مغزها، رباخواري، ناهنجاري هاي آموزشي، تكدي گري، خودكشي، مشكلات جوانان،  كودكان يتيم، جنايت، فرار از منزل، كودكان خياباني،  مهاجرت و حاشيه نشيني براساس طرح سازمان بهزيستي كشور به عنوان اولويت هاي مختلف آسيب هاي اجتماعي شناخته شده اند.بچه پشت بچه، روسري پشت روسري يا... اينها نمودهاي تلخ حاشيه نشيني و مهاجرت محسوب مي شوند، اما ديگر خلاء ها و نقصان هاي منجر به وقوع جرم اين پديده ناخوشايند اجتماعي مشخص نيست.آماري هم در اين باره نيست. همين اندازه كه نوزدهمين اولويت آسيب هاي اجتماعي به چنين بحثي اختصاص يافته نشان از اين حاشيه نشيني در مباحث دارد!به گفته سيمين حناچي مدير توسعه شهري سازمان شهرداري ها، در سال 1381 بودجه ساماندهي حاشيه نشين ها 21 ميليارد ريال براي هفت كلانشهر بود. اين رقم در سال 1382 به 25 ميليارد ريال افزايش يافت، اما براي 11 كلانشهر و در سال 1383 نيز بودجه ساماندهي حاشيه نشيني 20 ميليارد ريال براي 12 كلانشهر بود.
حال تصور كنيد براي بحثي كه سازمان ملل نيز نسبت به آن حساسيت دارد و كوفي عنان درباره آن مي گويد، مديريت شهري نامطلوب، حاشيه نشيني را افزايش مي دهد ، با اين بودجه ها چه كاري مي شود كرد؟جمعيت شهري جهان طي سه دهه آينده دو برابر مي شود، حال آنكه تا سال 2020 ميلادي تعدادحاشيه نشينان شهرهاي بزرگ جهان 100 ميليون نفر خواهد بود.در واقع ايران ما يك دهم جمعيت حاشيه نشين را در خود جاي داده، ولي هنوز از آسيب هاي آن بي خبر است!شايد همايشي كه قوه قضائيه تحت عنوان حاشيه نشيني و امنيت قضائي تدارك ديده و تنها تا 20 خرداد فرصت باقي است تا بتوان در آن سهيم شد، بتواند در متمركز كردن آثار سوء اين پديده و برجسته سازي آن گامي بردارد. شناسايي درد مهمترين كار براي درمان است و حالا ما با سرطاني به نام حاشيه نشيني مواجه هستيم.

زنگ خطري براي امنيت جامعه
خشونت در گوشه هايي از مهر مادري
004452.jpg
وقتي شهريور دو سال قبل مادري حوالي ميدان بهارستان فرزند 2 ساله خود را به قتل رساند و مدعي شد كودكش را ربوده اند، جرقه اي تازه در اخبار حوادث رقم خورد. جرقه انفجاري كه كمتر در ميان اخبار حوادث شاهد وقوع آن بوديم؛ جنايت مادر عليه جگر گوشه خود!
تا به حال هر چه شنيده بوديم بحث كودك آزاري به وسيله نامادري، ناپدري و برخي پدران بود اما در ميان جنايات و آزارها نام مادر كمتر به چشم مي خورد. شهريور 82 ، اين طلسم خوب به نوعي شكست. بهاره كودكش را خفه كرده بود تا بتواند از پدر مهدي جدا شده و با مرد ديگري ازدواج كند. سرگرد مداحي، افسر تجسس كلانتري 109 بهارستان با اعلام شكايتي مبني بر ربوده شدن مهدي 2 ساله به سرعت تحقيقات خود را آغاز كرد و از لا به لاي حرف هاي بهاره سرنخ جنايتي را به دست آورد. كمتر از يك بعد از ظهر طول كشيد تا پليس توانست در بهشت زهرا جسد مهدي را كشف كند. پس از اين ماجرا به نوعي طلسم قتل كودكان به دست مادرانشان شكست. اين واقعه به سبب قوت مهر مادر و فرزند كمتر روي داده بود.
اندكي بعد از اين واقعه جسد بي جان پسري  9 ساله كه باز هم مهدي نام داشت، در بيمارستان فياض بخش تهران دوباره زنگ خطري را به صدا درآورد.
آثار جراحت هايي ناشي از اصابت كابل نازك برق بر تن پسرك مشهود بود. پسر 9 ساله مرگ مغزي شده و شهناز مادرش او را به بيمارستان منتقل كرده و متواري شده بود.
در بررسي هاي بعد مشخص شد پدر اين پسر از 3 سال قبل در زندان محبوس بوده و شهناز بايد 3 بچه خودش را اداره مي كرد.
اين بررسي ها نشان مي داد كه مهدي از رابطه مادرش با جواني مطلع شده بود و همين اطلاع سبب شده بود تا در درگيري با مادرش به او ناسزا گفته و سركوفت اين رابطه را بزند. مادر نيز در آخرين درگيري او را بلند كرده و به زمين كوبيده بود. رفتار مادر سبب مرگ مغزي مهدي شد و بدين ترتيب يك قتل ديگر از نوع فرزندكشي به دست مادر رقم خورد.
سال 82 ، باز هم از اين وقايع در خود جاي داد. بهمن ماه همان سال مادري در بندرعباس دو كودك خود را با زودپز به قتل رساند.
اين وضع سبب شد تا پرونده قتل كودكان به دست مادران دوباره در ميان اخبار حوادث جايي براي خود پيدا كند. نكته حياتي و جالب توجهي كه در اين وقايع پنهان مانده بود، چرايي وقوع قتل به دست مادران بود.
همواره اين آموزه و اين غريزه كه مادر و مهر مادري جايگاه ويژه اي دارد تصور هر قتلي كه مادر مرتكب آن و مقتول فرزند او باشد را غير ممكن جلوه داده بود. از اين ماجرا تا سال 84 ، مدت زيادي نگذشته بود كه واقعه اي مشابه روي داد. پسربچه اي 6 ساله به دست مادرش با ضربات چاقو به قتل رسيد. مادر 36 ساله فرزندش را پس از يك مشاجره با شوهر 60 ساله اش بر سر رفتن به مسافرت به قتل رسانده بود.
او نزد بازپرس ويژه قتل تهران مدعي شد كه شيطان در روح او حلول كرده است. به هر حال ماموران كلانتري 105 سنايي، نخستين تحقيقات را در اين باره انجام دادند كه تصريح مي كرد اين زن از شوهرش خواسته او را نزد دخترش در شمال ببرد ولي او نپذيرفته و همين امر موجبات خشمگيني وي را فراهم كرده كه به اين شكل ناخوشايند آن را تخليه كرده است. با گذشت قريب به يك ماه از اين واقعه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)  در خبري گزارش داد مادري نوزاد 40 روزه اش را به ضرب دمپايي به قتل رسانده است.
اين زن 30 ساله، هنگام دفن فرزندش دستگير و مدعي شده  بود فرزندش هنگام خواب خفه شده ولي پس از بررسي هاي بيشتر اعتراف كرد فرشيد 40 روزه را به ضرب دمپايي به قتل رسانده است. كنار هم قرار گرفتن همين چند خبر قتل آنهم از نوع فرزندكشي و آنهم به دست مادران، زنگ خطري جدي را به صدا درمي آورد. زنگ خطري كه به صدا درآمده است، تاكيد مي كند بايد وضع مادران آنهم از نوع خشن را به سرعت بررسي و كالبد شكافي كرد.
از سوي ديگر از آنجايي كه مادران در حال حاضر بيشترين زمان را با كودكان خود سپري مي كنند و ارتباط بيشتري نسبت به پدر با ديگر اعضاي خانواده دارند، اين خطر وجود دارد كه نابساماني هاي مادران سبب بروز رفتارهاي نابهنجار و خشني از سوي آنان عليه جگرگوشه هاي خود شود. اين ماجراها همگي بر اين نكته تاكيد دارند كه به نوعي خانواده و محيط آن دستخوش خشونت و نابساماني است.
نگاهي به سن و سال اين مادران نيز نشان مي دهد كه همگي بين 20 تا 35 سال سن داشته  و عموما در قشر مادران جوان قرار مي گرفته اند.
از طرف ديگر هم به نظر مي رسد تربيت و نگهداري فرزند در دنياي كنوني ما به شيوه سنتي سابق ديگر جوابگو نيست و دولت براي داشتن فرداي بهتر بايد حمايت هاي ويژه اي از فرزند داري و بچه ها تدارك ببيند. اين حمايت اصلا مانع از اعمال تربيت والدين بر فرزندان نيست،  بلكه سبب مي شود تا مانع بروز خشونت و نابهنجاري در قشر آسيب پذير كودكان شود.
اين حمايت ها مي تواند به صورت مشاوره هاي رايگان اما اجباري نظير بسيج عمومي كه دولت با ORS و بهداشت جسماني عملي كرد، شكل بگيرد. به هر حال كودكان خشونت ديده امروز خود خشونت گران فرداي جامعه هستند و همين دليل خوبي است براي آنكه محيط كودكان را امن و ايمن كنيم.

پيشنهاد
پليس خوب و پليس بد
004479.jpg
فيلم هاي پليسي كه عموما در رده فيلم هاي حادثه اي قرار مي گيرند مثل اخبار صفحه حوادث علاقه مندان بسياري دارند.
همين خصيصه هم سبب شده سازندگان فيلم هاي پليسي حادثه اي از اين فرصت استفاده كنند و به شكل كاملا حرفه اي در تقويت چهره پليس خود و افراد آن محصولات پربيننده و جذابي تهيه كنند.
در اين بين هاليوود سهم بسزايي از اين روش را در ساخت فيلم هاي ژانر حادثه اي پليسي به خود اختصاص داده است. اما در همين حال فرانسه نيز محصولات خوبي دارد كه اتفاقا با بازيگري هنرپيشه هايي جذاب و دوست داشتني، هدف مورد نظر يعني تصوير سازي پليس خوب را محقق كرده اند. يكي از اين محصولات كه موسسه فرهنگي هنري قرن 21 آن را دوبله و به بازار كشور عرضه كرده پليس جسور نام دارد و محصول فرانسه است.
در اين فيلم باز هم پليس بد و پليس خوب مقابل همديگر قرار مي گيرند و نشان مي دهند كه پليس خوب با وجود قدرتمند بودن پليس يا پليس هاي بد و قدرت نفوذ آنان مي تواند شان پليس را حفظ كرده و قانون شكنان را به چنگال قانون بيندازد.
آلن دلون در اين فيلم همچون ديگر فيلم هاي پليسي محصول فرانسه كه در سالهاي اخير تهيه شده، نقش پليس خوب را بازي مي كند.
آنچه در اين فيلم ها حائز اهميت است اينكه شخصيت پليس هاي خوب اشخاصي فوق بشر و خارق العاده نيست و اين چنين آنها را به تصوير نكشيده اند.
در واقع در فيلم به ظرافت و هوشياري شخصيتي براي پليس خوب تعريف شده كه اتفاقا هم قابل شكست  دادن است، هم ضعف دارد و هم معمولي و مثل بقيه است. اما دست آخر همين پليس خوب است كه به دليل حفظ اخلاق حرفه اي و تقويت جوهره انساني موفق به پيروزي بر پليس هاي بد مي شود.
در كشور ما متاسفانه ژانر پليسي حادثه اي كمتر به چشم مي خورد و كمتر كارگرداني هم حاضر شده پا به چنين عرصه اي بگذارد. از سوي ديگر در اين سالها كه نگاه پليس به مسائل امنيت اجتماعي عوض شده، اين نيرو حاضر به سرمايه گذاري و سفارش دادن كارهايي شده است كه نتيجه اش سريال هايي نظير پليس جوان، خواب و بيدار و امثال آن بوده است.
در اين فيلم ها برخلاف هزينه بسياري كه صرف شده، تصويرسازي قابل قبولي از پليس انجام نگرفته و پليس هاي ما پليس هايي خارج از نيروي پليسي كه هر روز در خيابان و كلانتري و آگاهي مي بينيم ساخته و نشان داده شده است.
همين امر هم باورپذيري اين داستان ها را سخت كرده و دست آخر بخش حادثه اي فيلم از بخش پليسي آن برجسته تر شده است.
فيلم پليس جسور گرچه به قوت ديگر فيلم هايي كه آلن دلون نقش پليس خوب را در آن بازي مي كند نيست، ولي باز هم ساخت خوبي دارد و باورپذير است. شايد براي تعطيلي فردا و فراغت امشب بد نباشد. اگر نمي خواستيد فيلم سينما يك را ببينيد، به تماشاي اين فيلم مشغول شويد.

در همين حوالي
گيم نت ها و جايي براي جنايت
004494.jpg
تا به حال كانتراستريك بازي كرده ايد؟ براي انجام اين بازي لازم است حتما چند كامپيوتر يا به اصطلاح بيش از دو رايانه را به هم متصل كنيد. در واقع يك شبكه درست كنيد.آن وقت مي شود كانتراستريك هيجان انگيز بازي كرد! اين بازي بين دو گروه تروريست و پليس ضد تروريست سراسر بزن و بكش است.سال قبل، 27 دي ماه 83 ، خبرگزاري كار ايران خبري منتشر كرد بر اين مضمون كه گيم نت ها محل هايي هستند كه امكان وقوع قتل در آنها وجود دارد.اين جمله و اين احتمال در واقع نظر يكي از وكلاي دادگستري فعال در حوزه كودكان و نوجوانان بود.
او گفته بود در بسياري از محيط هاي تكراري، كوچك و يكنواخت كه كودكان در آن مشغول كار هستند، زمينه درگيري و اختلاف وجود دارد كه به دنبال آن درگيري ها، وقوع قتل امكانپذير است.وي سپس تاكيد كرده بود، زمينه هاي وقوع قتل در افراد زير 18 سال بايد شناسايي شده و از بين برود. كارگاه هاي كوچك و گيم نت ها محل هايي هستند كه امكان وقوع قتل در آنها وجود دارد.حالا پس از گذشت قريب به پنج ماه رئيس اداره اماكن نيروي انتظامي در گفت وگو با خبرگزاري فارس اعلام كرده، ساماندهي گيم نت ها يكي از اولويت هاي كاري آنان در سال جاري است.
سردار محمدعلي نجفي در اين باره افزوده است: گزارش هاي زيادي از سوي خانواده ها مبني بر احساس نگراني از فعاليت گيم نت ها به اداره اماكن رسيده كه در راستاي آن تحقيقات خوبي به وسيله پليس انجام گرفت و در صورت تخلف برخوردهاي قاطع صورت مي گيرد.
اگر تا به حال كانتراستريك بازي نكرده يا بازي هاي گيم نت را تجربه نكرده ايد، بايد يك بار چنين كنيد تا بتوانيد موضوع را لمس كنيد. به گفته سردار نجفي روزانه حداقل بين 20 تا 30 هزار نفر از پسران 11 تا 21 ساله تهراني، اوقات فراغت خود را در گيم نت ها مي گذرانند. اين رقم در حالي به دست آمده كه حداقل مراجعه، روزي فقط 10 نفر به 2 هزار گيم نت موجود باشد.

نگاه
رابطه تصادفات و محل سكونت
004461.jpg
وقتي سال قبل معاون راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي خبر داد كه بيشترين تخلفات از سوي رانندگان داراي مدرك تحصيلي ديپلم و سيكل انجام مي گيرد، اين موضوع مورد توجه قرار گرفت كه مي شود نشست و بررسي كرد تا مشكل اين همه ترافيك و آمار بالاي تصادفات را بدرستي و ريشه اي شناخت. جالب آنجا بود كه دارندگان مدارك دانشگاهي كمتر تصادف كرده و كمتر مرتكب خلافي شده بودند. اين نكته اي بود كه نشان مي داد افرادي كه به دانشگاه مي روند، نمي خواهند پرستيژ خود را با اين قبيل موارد خدشه دار كنند. حالا بعد از آن تجزيه و تحليل، معاون راهنمايي و رانندگي پليس، خبر ديگري منتشر كرده است. خبرگزاري فارس براساس بررسي شركت مطالعات جامع حمل ونقل وترافيك تهران اعلام كرده است كه نيمي از تصادفات پايتخت در 3منطقه رخ مي دهد. مناطق مورد نظر كه 45درصد تصادفات در آن روي داده، مناطق 2 ۳، و۶ تهران هستند. مناطق 2 و۳ دو منطقه شمال شهري پايتخت محسوب مي شوند كه مي توان گفت در آن قشر متوسط رو به متمول زندگي مي كنند. دسترسي آنان به امكانات رفاهي و رسانه هاي جمعي از جمله ماهواره نيز قابل تصور است. منطقه 6 نيز در واقع محدوده هفت تير و شاهراهي براي رفتن به جنوب شهر و شمال شهر و مسير رفت و آمد به نقاطي نظير بازار تهران و ...است.
براساس نتايج اين بررسي كه در 6ماهه نخست سال۸۳ در تهران انجام گرفته، 11هزار و 601 تصادف روي داده است. در منطقه۶ بيشترين تصادفات روي داده ويكهزار و 866 فقره تصادف سهم اين منطقه بوده. در رتبه دوم منطقه 3 با يكهزار و 799 فقره تصادف قرار دارد. منطقه 2 نيز با يكهزار و 646 تصادف جايگاه سوم را به خود اختصاص داده است. جالب توجه آنكه مناطق 17 و 20 با كمترين ميزان تصادفات در پايين جدول قرار دارند. مناطقي كه به پايين شهر معروف شده اند!
حال مي توان از اين نتايج چه تحليلي به دست آورد، جاي تامل است. به گفته معاون راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي، سالانه۵۰۰هزار تصادف در سطح كشور روي مي دهد. حال اگر در سطح كشور هم بدانيم تصادفات بيشتر متوجه چه شهرها يا چه جاده هايي است، مي توان با اصلاح هندسي و بكارگيري تدابيري در آن مناطق، آسيب را كاهش داد. دسترسي به چنين آماري كمك مي كند تا بتوان دريافت مشكل فرهنگي وجود دارد يا مشكل ساختاري. مثلا به گفته متوليان پليس راه، نقاط حادثه خيزي قريب به۹۰۰ منطقه در كشور وجود دارد و تا زماني كه اين نقاط از سوي وزارت راه و ترابري اصلاح نشود بايد چشم انتظار حوادث مختلف و متعدد بود. در بحث تصادفات شهري نيز اين مهم قابل تعميم است. اگر شركت مطالعات جامع حمل و نقل و ترافيك تهران مشخص مي كرد بيشترين تصادفات در چه رده سني صورت گرفته و نوع خودروهاي تصادفي مقصد نيز از چه نوع و مدلي بوده، مي شد دست به تحليلي جامع زد. اما همين مسئله هم مي تواند يك فرضيه بسازد. اگر بپذيريم كه در مناطق 2 و۳ اقشار متوسط و مرفه جامعه ساكنند و دسترسي  آنان به خودروهاي سريع و پرشتاب بيشتر است، مي توان دريافت يا اين فرضيه را بنا كرد كه ساكنان اين مناطق به سبب رانندگي سريعتر و پرشتاب تر، بيشتر دچار تصادف مي شوند اما براي مناطق 17 و 20 چه فرضيه اي مي توان طرح كرد. مشكل خيابان بندي يا عدم دسترسي به خودروهاي سريع و پرشتاب يا مشكل فرهنگي؟! به هر حال اگر بررسي دقيق و درستي انجام گيرد تا بتوانيم، ببينيم تصادفات كشور چه در شهرها و چه در جاده ها از چه جنسي است، بهتر مي توانيم براي آن راهكار بيابيم. براي نمونه به تازگي سردار رويانيان، فرمانده پليس راه كشور اعلام كرده كه بيشترين تصادفات جاده اي به وسيله كاميون ها و خودروهاي سنگين رقم مي خورد. بنابراين براي تحليل تصادفات مي توان با استناد به همين نكات جزئي برنامه ريزي كرد؛ برنامه هايي كه در عين حال كه واقعي هستند، به حل معضل مي پردازند. اين روش به درمان قطعي مي انجامد و نه درمان سطحي و زودگذر! كالبدشكافي حوادث ايران، چه از منظر جنس شناسي تصادفات و چه از نظر فرهنگ شناسي اين واقعه، در كنار بررسي علل زيرساختي بايد همزمان باشد وگرنه باتوجه به رشد روزافزون توليد خودرو و افزايش افراد گيرنده گواهينامه، نمي توان به درمان هاي مقطعي متوسل شد.

|  آرمانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   دخل و خرج  |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |