يكشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۲۰
طهرانشهر
Front Page

به دنبال فضاهاي شهري براي شادي
جايي براي جشن بيكران
004677.jpg
عكس :گلناز بهشتي
مهرداد مشايخي
بعد از مسابقه كجا برويم؟ اين سئوالي بود كه خيلي از تهراني ها حتي قبل از اينكه محمد نصرتي توپ را به گوشه دروازه بحرين بفرستد، از همديگر كرده بودند، براي خيلي از ما روشن بود كه فوتبال ايران بعد از بازي چهارشنبه در جام جهاني حضور پيدا مي كند و تنها چيزي كه نياز به برنامه ريزي داشت، جشن بعد از پيروزي بود. در واقع آن روز همه ما از فوتبال انتظار داشتيم كه حقيقت عالم جامعه ايراني و اقتدار اجتماعي آن را به طور قدرتمندانه اي بازنمايي كند و از آنجايي كه مي دانستيم چنين اتفاقي مي افتد به دنبال فضايي بوديم كه اين بازنمايي اقتدار اجتماعي را جشن بگيريم، جشني بزرگ همراه با جمعي كه اگر چه نمي شناسيمشان، اما در حس لذت بخش افتخار به واقعيات جامعه ايراني با ما شريكند. اما كجا؟
جايي براي آدم ها نيست
شايد فقط چنين موقعي متوجه مي شويم كه در اين شهر جايي براي يك جمع انساني وجود ندارد. واقعيت اين است كه وقتي تصميم گرفتيم بعد از مسابقه به جايي برويم كه شادي جمعي پس از فوتبال بدون هيچ مشكلي براي چند ساعت ادامه داشته باشد، به اين نتيجه رسيديم كه پيدا كردن چنين جايي با در نظر گرفتن بدون مشكل بودن آن محل، اصلا راحت نيست. چرا؟ چون اصلا در تهران جايي براي تجمعات اين چنيني وجود ندارد. چند مثال از نقاطي كه بيشترين استقبال مردمي را داشتند، مي تواند اين ادعا را ثابت كند:
خيابان وليعصر، حد فاصل ونك تا پارك وي- اين فاصله فاقد يك محل ميدانگاهي است و صرفا خياباني است كه از آن براي عبور خودروها استفاده مي شود، ضمن اينكه پارك ملت در اين خيابان چندان مورد استقبال قرار نمي گيرد. (دليل آن در ادامه خواهد آمد) بلكه مردم ترجيح مي دهند كه راه خيابان را با اتومبيل ها بند بياورند و به اين ترتيب جايي براي تجمع بسازند. اشكال اين كار هم روشن است، يكي از خيابان هاي اصلي شهر بسته شده، آن هم براي چند ساعت و اگر كسي در اين بين دچار مشكل و عارضه اي جدي شود، راهي براي رساندن سريع او به مراكز درماني وجود ندارد، چرا كه خيابان كناري (آفريقا) هم دچار همين مسئله است و به دليل جشن و پايكوبي بسته شده است، سمت ديگر خيابان وليعصر توسط پارك و مراكز بزرگ دولتي بسته شده و تنها يكي، دو معبر در آن سو وجود دارد.
خيابان ميرداماد، ميدان مادر- حتي در حالت عادي رفت و آمد در خيابان ميرداماد مشكل است، دليل آن هم اين است كه اين خيابان اصولا در دسترسي به شريان هاي اصلي اطراف دچار مشكل است. يكي از شريان هاي كناري اين خيابان، بلوار آفريقا است كه در روز جشن، خود دچار راهبنداني طولاني است. يك سوي ابتدايي اين خيابان به خيابان ولي عصر (همان حد فاصل ذكر شده) و سوي انتهايي آن به خيابان شريعتي (كه مشكلي نظير وليعصر دارد) مي رسد. در اين بين ميرداماد به بزرگراه مدرس نيز راه دارد، اما اين خروجي نمي تواند براحتي و بسرعت بار سنگين ايجاد شده را تخليه كند. ضمن اينكه ميدان مادر هم ميداني كوچك با دسترسي هاي محدود است. اين ميدان اصولا در معناي ميدانگاهي، صرفا كاربرد ترافيكي، آن هم به طور محدود را دارد. زيرا پياده روهاي آن مثل بيشتر پياده روهاي تهران كم عرض و فاقد فضايي مناسب براي تجمع است. همين جا بايد دو نكته را يادآوري كنم. اول اينكه اين نوشته با ذكر چنين محدوديت هايي اصلا درصدد آن نيست كه چنين جشن هاي خودجوشي را نهي كند. دوم اينكه لابد فكر مي كنيد تقريبا بيشتر ساكنان چنين مناطقي مي دانند كه جشن فوتبال در آن نقاط براي چند ساعت از شب برقرار است، پس اين موضوع باعث مي شود كه اگر كسي نيازي اضطراري به رفت و آمد داشته باشد، مسير ديگري را انتخاب كند. اين موضوع درست است، اما نبايد فراموش كرد كه در اين نقاط از شهر و خيابان هاي اطراف آن، صدها هزار نفر ساكن هستند و چندين بيمارستان و مركز درماني وجود دارد. با احتساب محدوديت هاي ترافيك و شرياني اين مناطق براحتي مي توان حدس زد كه اگر كوچكترين اتفاق جاني در اين نقاط بيفتد، نيروهاي امداد و اورژانس بختي براي موفقيت در رساندن كمك هاي خود ندارند.
جشن چهارشنبه شب تهران نشان داد كه خيابان ها و ميادين اين شهر كه فقط براي رفت و آمد خودروها در نظر گرفته شده است، جايي براي تجمعي چند ساعته و بدون مشكل ندارد.
در شهرسازي پيش بيني نشده بود
معماران و شهرسازان، ميادين را محل هاي تجمع در شهرسازي گذشته مي دانند، اما اين ميدان ها در زمان حال به محلي براي تردد خودروها تبديل شده اند و هرچه اين تردد بيشتر شده، از عرصه پياده رو ها در ميدان ها كم شده است. در شهرسازي اسلامي فضاهاي تجمع به مصلاها اختصاص داده مي شد و در شهرسازي غربي هم به طور اصولي جايي براي آن در نظر گرفته نمي شد، اما با اين وجود، در حال حاضر دولت ها نياز به چنين جاهايي را احساس كرده اند، ضمن اينكه برخي از كشورها نظير كشورهاي كمونيستي، چون مراسم عمومي و تجمعات بسياري را برگزار مي كردند (و مي كنند) در شهرهاي خود داراي چنين مياديني هستند. كره شمالي، چين، روسيه و كوبا به طور مشخص ميدان هايي براي تجمع مردم در پايتخت هاي خود در نظر گرفته اند.
مهندس صمد ذواشتياق، كارشناس شهرسازي و معماري با اشاره به لزوم وجود اين اماكن در شهرها مي گويد: در طرح جامع سابق شهر تهران در اراضي عباس آباد، جايي به نام ميدان ملت پيش بيني شده بود كه گويا بعدها در طراحي دوباره طرح جامع شهر فراموش شد. به نظر او چون پس از انقلاب، اتفاقاتي نظير جشن و تجمع چهارشنبه شب نيفتاده بود، لزوم وجود محل هاي مناسب تجمع احساس نمي شد و از طرف ديگر كمبود فضاهاي بزرگ در تهران باعث مي شد كه كوچكترين فضاي موجود هم به بخش هاي خدماتي يا فضاي سبز تبديل شود.
ذواشتياق پارك ها و ميادين فعلي تهران را هم چندان مناسب تجمعات عمومي نمي داند، او مي گويد: در پارك هاي تهران اصلا به موضوع تجمع شهروندان توجه نشده است و به عبارت ديگر فضاي پارك با درختان بسيار، فضاهاي چمن كاري، نيمكت ها و مبلمان آن خفه شده است. در پارك هاي تهران فقط جايي براي نشستن و راه رفتن وجود دارد. از طرف ديگر ميادين هم فقط براي تردد خودروها طراحي شده اند و فضاي پياده در آنها كوچك است و امكانات موردنياز براي ساعت ها تجمع و احتمالا برگزاري مراسمي نظير جشن اصلا وجود ندارد.
جايي براي جشن بيكران
ذواشتياق معتقد است كه پيش بيني چنين جايي در هر شهر بزرگي لازم است و بعد مثال مي زند كه هنگام بيماري و مرگ پاپ، در شهرهاي بزرگ اروپا نقاطي بود كه امكاناتي نظير تلويزيون هاي بزرگ كه تصاوير ميدان سن پيترز رم را نشان مي دادند، دستشويي هاي سيار، واحدهاي كمك هاي اوليه، فروشگاه هاي سيار مواد غذايي و خدماتي نظير اين، توسط شهرداري در آنها مستقر شده بود. اين امكانات در ناپل، شهرهايي از لهستان و حتي خود رم موجود بود.
به نظر اين كارشناس شهرسازي، در تهران هم در صورتي كه مشكلات طراحي هاي ترافيك مراكز و ميدان هاي مورد استقبال مردم حل شود، مي توان چنين برنامه ريزي ها و خدمت رساني هايي را انجام داد. او ضمن اشاره به اينكه مي توان در جاهايي مثل فضاي باز پارك لاله پرده يا تلويزيون بزرگ براي نمايش فوتبال نصب كرد، مي گويد: در تهران نقاطي مانند فلكه دوم صادقيه، ميدان هفت حوض، ميدان ونك يا جاهايي نظير آن، به دليل داشتن سابقه ذهني در مردم، وجود مراكز خريد، دسترسي  به شريان هاي ديگر شهري و وجود مراكز حمل و نقل به طور خودجوش براي تجمع يا جشن مورد استقبال قرار مي گيرد. اين محل ها هم نيازمند برنامه ريزي براي چنين مواقعي است.
به نظر او و كارشناسان شهرسازي، ارائه خدماتي نظير سرويس هاي بهداشتي و آبخوري، محلي براي ارائه غذا، آبميوه و خوراكي هاي آماده، نصب تلويزيون هاي بزرگ در مراسمي نظير جشن فوتبال، سرويس هاي امدادي و اورژانس و از همه مهمتر در نظر گرفتن فضايي مناسب براي ايستايي پياده ها براي تجمع مردم در چنين اماكني ضروري است.
يادمان باشد كه اين آخرين جشن فوتبال در تهران نبود. تيم ملي قرار است در جام جهاني هم پيروزي هايي داشته باشد.

بازتاب صعود ايران در رسانه هاي خارجي
ناباوري به شيوه بيگانگان!
004680.jpg
عكس: گلناز بهشتي
راهيابي تيم ملي ايران به رقابت هاي جام جهاني بازتاب گسترده اي در سطح جهان داشت. جدا از تبريك ها و اظهارنظرهاي افراد مختلف و شخصيت هاي مهم فوتبال از جمله بكن بائر، خبرگزاري ها و سايت هاي مختلف جهان به انعكاس خبر صعود تيم ايران پرداختند.
ايران پس از ژاپن به عنوان دومين تيم به رقابت هاي جام جهاني 2006 راه يافت. رويترز با اين مقدمه و با اشاره به پيروزي يك بر صفر ايران در مقابل بحرين به كسب جواز حضور در رقابت هاي جام جهاني 2006 اشاره كرد.
در گزارش رويترز آمده كه ايران براي صعود به جام جهاني تنها به يك امتياز احتياج داشته كه محمد نصرتي، مدافع تيم فوتبال ايران در دومين دقيقه از نيمه دوم بازي با ضربه  سر خود، ضربه اي رواني به بحرين وارد كرده است. در گزارش رويترز به بخت هاي مهدي مهدوي كيا براي بازكردن دروازه تيم بحرين نيز اشاره شده است.
اما بي بي سي در گزارش جامع خود درباره جشن هاي خياباني تهران نوشت: پليس شادماني مردم را تنها به نظاره ايستاد. اين خبرگزاري كه باور نداشت ايراني ها در تعامل ميان مردم و پليس به چنين آرامشي در يك جشن ملي برسند، ادامه داد: صدها هزار نفر از ايرانيان، صعود تيم ملي كشورشان به جام جهاني را با پايكوبي در خيابان هاي تهران جشن گرفته اند. اين بزرگترين حضور خياباني مردم طي 26 سال گذشته از زمان انقلاب اسلامي سال 1357 است. پس از پيروزي ايران مقابل بحرين، مردم فورا با شور و هيجان خيابان ها را لبريز كردند. مردان جوان درحالي كه پرچم ايران را به دوش گرفته بودند و زنان نيز در كنار آنها حاضر بودند. حتي در اتوبان ها، مردم در اتومبيل هايشان بوق ها را به صدا درآوردند، چراغ زدند و ترقه تركاندند.
بي بي سي در بخش پاياني گزارش اش كه از تهران ارسال شده، آورد كه ماموران پليس تنها به نظاره ايستاده اند و بسياري از آنها با ديدن منظره جمعيت عظيمي كه به طور علني در خيابان ها شادماني مي كنند، لبخند به صورت دارند.
  پايگاه اينترنتي خبري FIFA WORLD CUP نيز با اعلام خبر پيروزي تيم كشورمان، تاريخچه  مفصلي از حضورهاي تيم ملي كشورمان در جام هاي جهاني 78 آرژانتين و 98 فرانسه ارائه كرد. فيفا نوشت: به رغم عدم راهيابي تيم ايران به جام جهاني 2002، ايران با راهيابي به جام جهاني 2006 آلمان نشان داد هنوز يكي از قدرتمندترين تيم هاي آسياست.خبرگزاري فرانسه نيز در گزارشش با عنوان انفجار شادي همزمان با صعود ايران به جام جهاني اعلام كرد: درپي پيروزي تيم ايران، مردم تهران به خيابان ها آمده و با به صدا درآوردن بوق هاي خودروهايشان به شادي پرداختند.
سي.ان.ان نيز گزارش داد: ايران كه همچون ژاپن تنها به يك امتياز نياز داشت تا به رقابت هاي جام جهاني راه يابد، در حالي به مصاف بحرين رفت كه با گل دقيقه   دوم نيمه دوم محمد نصرتي، مدافع تيم ملي ايران، از بحرين پيشي گرفت. جمعيت 70 هزار نفري در استاديوم آزادي به محض شنيدن صداي سوت پايان بازي، غرق شادي و شعف شد. صدها هزار تن در گوشه و كنار تهران در خيابان ها حضور پيدا كرده و با به اهتزاز درآوردن پرچم ايران، به آتش بازي و شادي پرداختند.
شبكه ها ي اي.بي.سي و روزنامه  اينديپندنت نيز پيروزي كشورمان در اين ديدار را در سطح جهان منعكس كردند.
خبرگزاري آسوشيتدپرس نيز گزارش داد كه ايران با پيروزي يك بر صفر خود مقابل بحرين، به عنوان دومين تيم جهان به جام جهاني راه يافت. پايگاه ايرلند آنلاين نيز با گزارش صعود تيم ملي فوتبال كشورمان به جام جهاني نوشت: ايران جايگاهي را در جام جهاني آلمان براي خود رزرو كرد. پايگاه اينترنتي فاكس اسپرت نيز گزارش داد: ايران با پيروزي در مقابل بحرين توانست به رقابت هاي جام جهاني آلمان راه پيدا كند. محمد خاتمي، رئيس جمهور ايران و چند تن از مقامات بلندپايه  ايراني نيز در ورزشگاه حضور پيدا كرده بودند. در برخي مناطق تهران نيز مردم به توزيع شيريني پرداختند.

يادداشت
امنيت در كنار خودروهاي قرمز
اسفنديار رستمي
با عجله، سوار تاكسي مي شوم، دير شده است،  مثل خيلي از وقت ها، مثل هميشه. ياد متلك يكي از همكاران سابق مي افتم كه تو همه عمر دير رسيدي! اگر شانس بياورم يا معجزه اي اتفاق بيفتد و در ترافيك نمانم... . اتفاق نمي افتد و مي مانم. گرما راننده را كلافه كرده است، اما فرصت توقف پشت چراغ قرمز نواب- آزادي او را هم مثل من متوجه صداي آژيري مي كند كه لحظه به لحظه نزديك تر مي شود.مي گويم: در اين ترافيك دير مي رسند، هر كس باشد تا حالا مرده است.
راننده مي گويد: صداي آژير آتش نشاني است.
- پس لابد تا به آنها برسد هر جا باشد خاكستر شده است.
- نفوس بد نزن آقا
خودروهاي آتش نشاني از خيابان آزادي وارد نواب مي شوند. اول وانت قرمز و بعد كاميون و وانت هاي ديگر. عجيب است، انگار اصلا عجله ندارند. راننده ها، مسافران و عابران، همه كنجكاوانه به كاروان آتش نشاني خيره شده اند. گروهي از آتش نشانان با لباس كار كامل و آن كلاه هاي معروف قرمز و بزرگ، با همان ژست هنگام ماموريت پشت كاميون آتش نشاني ايستاده اند و ...، تابوت. تابوت چوبي و پرچم ايران روي آن به همه كنجكاوي هاي آن دقايق، پايان مي دهد. ماموري حين انجام وظيفه جان خود را از دست داده است و حالا همكارانش پيكر او را با همان اكيپ و تركيب اعزام به ماموريت، به بهشت زهرا مي برند.
با خودم فكر مي كنم كه روي تابوت او، همان پرچمي است كه امشب روي دستان هزاران نفر به بهانه جشن صعود تيم ملي، خواهد چرخيد. با افتخار و با احترام، مثل مرگ همين آتش نشان جوان؛ سليم ابراهيمي.
شب از نيمه گذشته و جشن و پايكوبي رو به اتمام است، اما كاميون هاي آتش نشاني همچنان در نقاط مختلف شهر مستقرند تا در صورت بروز هر حادثه اي وارد عمل شوند. خيلي از آن ماموران، فوتبال دوستاني هستند كه يك دقيقه از بازي را هم نديده اند، مثل سليم ابراهيمي 27 ساله كه حالا ديگر در مقبره شهداي آتش نشاني بهشت زهرا خوابيده است. وقتي از كنارشان رد مي شوي فقط يك حس داري؛ حس شيرين و آرامش بخش امنيت. كافي است اتفاق ناگواري بيفتد تا هزار بار به جانشان دعا كني و خوشحال باشي كه هستند.
اين شهيد با توجه به سابقه كوتاه خدمت چند ساله اش در آتش نشاني، در انجام ماموريت هاي محوله از انجام هيچ تلاش و جانفشاني دريغ نكرده بود. او مي گفت كسي كه وظيفه آتش نشاني را انتخاب مي كند، براي نجات جان و مال ديگر انسان ها بايد از جان خود بگذرد و در جايي كه همه از صحنه خطر و حادثه مي گريزند، بايد جان بر كف به ميدان درآيد و با بلايا مبارزه كند. بلافاصله ياد گفت وگو با ماموران آتش نشاني به مناسبت تعطيلات نوروزي مي افتم و پاسخ هاي آنها كه با افتخار از ماموريت در تعطيلي نوروز و آرامش بخشي به شهروندان در جشن نوروزي مي گفتند.خودروي آتش نشاني مقابل شهر بازي و كنار بزرگراهي كه حالا ديگر تقريبا خلوت شده، همچنان متوقف است، لابد آنقدر مي مانند تا خيالشان از هر اتفاقي راحت شود. در يكي از خيابان ها، باد، شاخه هاي گل را روي زمين مي انداخت و جعبه هاي خالي شيريني را اين طرف و آن طرف مي برد. هر از چند گاهي موتور يا خودرويي كه سرنشينانش پرچم ايران را در دست دارند با سروصدا و بوق رد مي شوند و من كه برگه پرينت گزارش خبرگزاري از تشييع جنازه آتش نشان 27 ساله را مي خوانم به خودروي قرمزي فكر مي كنم كه تابوتي را پوشيده با پرچم ايران حمل مي كند؛ به خودرويي كه سرنشينان آن برخلاف مردم پرچم به دست امشب، آرام و مغموم به سمت بهشت زهرا مي روند.
درگذشت سليم ابراهيمي چنان ناگهاني بود كه هنوز همكاران و خانواده اش فقدان او را باور ندارند. او بامداد 17 خرداد، در حالي كه مشغول انجام وظيفه و اطفاي آتش سوزي يك مغازه خواربارفروشي بود، در كمال ناباوري همكارانش جان سپرد.

|  آرمانشهر  |   ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   در شهر  |   طهرانشهر  |   عكاس خانه  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |