يكشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۲۰
از پارك ملت تا مقابل استاديوم آزادي
نظاره فوتبال در ميان جمع
گزارش :سعيده امين
عكس ها :گلناز بهشتي
004671.jpg
همه خود را براي جشن بزرگ جام جهاني آماده كرده بودند. نتيجه تقريبا براي همه روشن بود.باوجود شكستي كه 4سال قبل از بحرين خورده بوديم اين بار وضعيت فرق مي كرد. كركري هاي بازيكنان تيم ملي بعد از پيروزي بر كره شمالي نشان مي داد كه وضعيت روحي عالي است. همه چيز در شهر طوري نظم مي گرفت كه براي بي نظمي دلچسب بعد از بازي آماده باشد.
نيروي انتظامي به مرور در مبادي احتمالي شادي آفرين شهر مستقر شد. سرهنگ محمدي مي گويد: گفته اند كه مردم مي توانند شادي كنند و فقط در صورت خسارت به اموال عمومي، ما دستور برخورد داديم. او اميدوار است كه حتي اين اتفاق هم نيفتد.
تلويزيون بزرگ 3 در 3متري شهري درست جلوي محوطه ورودي پارك ملت از دو هفته قبل انتظار بازي را مي كشيد: اين هم يك خدمت شهري براي تماشاگراني كه نمي توانند به موقع براي تماشاي فوتبال، خود را به خانه يا حتي يك تلويزيون برسانند. اين جمله را يكي از متصديان نصب تلويزيون مي گويد.
خب فكر بدي هم نبود چون درست 3ساعت قبل از بازي تماشاگران سيار جلوي تلويزيون بساط پهن كردند. تلويزيون بزرگ شهري كه نماد اوج توجه مسئولان به خواسته هاي شهروندي بود ساعت 19:35 يعني درست 30دقيقه بعد از بازي روشن شد. تماشاگران سرگردان با شنيدن صداي عادل فردوسي پور، گزارشگر بازي جلوي تلويزيون جمع شدند. صدا اگرچه در ابتدا كمي ضعيف بود اما با گذشت چند دقيقه واضح شد. اما تصوير به دليل نور زياد و نامناسب در ابتدا محو بود، چند دقيقه بيشتر به پايان نيمه اول بازي نمانده بود كه جمعيت مقابل تلويزيون شكل كلي گرفت.
حدود 150 نفر مقابل مانيتور نشسته بودند و بقيه پشت اين تماشاگران و دور تلويزيون حلقه زدند. بادكنك هايي با طرح پرچم جمهوري اسلامي به طور رايگان در اختيار مردم قرار مي گرفت. صداي شيپور آشناي فوتبال به صورت همنوايي و گاه به صورت تك و توك فضا را به يك استاديوم كوچك تبديل كرده بود.
فردوسي پور با حرارت بازي را گزارش مي كرد و صداي ايران ايران تماشاگران در استاديوم آزادي با صداي ايران ايران از محوطه پارك ملت يكي شده بود. نه فقط لبها كه چشم ها مي خنديد چون از همان نيمه اول دروازه بحرين چندبار مورد هجوم بازيكنان ايران قرار گرفته بود . نيمه اول در حالي تمام شد كه تلويزيون بزرگ شهري جز صدا و چند هاله رنگي كه به اين طرف و آن طرف مي دويدند تصويري پخش نمي كرد. هنوز چند لحظه از پايان نيمه اول نگذشته بود كه چند جوان عصباني از پايه هاي چوبي تلويزيون بالا رفته و كاور تلويزيون را به زمين انداختند البته تلويزيون صدمه نديد و متصديان تلويزيون بدون هيچ عصبيتي نردبان را جلوي تلويزيون آورده و با آرامش كاور خاكستري رنگ تلويزيون را مجددا در جاي خود نصب كردند.
004674.jpg
نيمه دوم بازي شروع شده بود. جمعيت حاضر در محوطه پارك به 400 نفر رسيده بود و هر لحظه بر تعداد آنها نيز افزوده مي شد.
صدا واضح بود اما تصوير زير انوار عصر گاهي روز، محو بود.
دقيقه 47 بازي بود و با صداي توي دروازه ! خبر اولين گل تيم ملي به جمعيت مبهوت محوطه رسيد. صداي بوق اتومبيل ها در كنار فرياد حضار گم شده بود. ماموران نيروي انتظامي كف مي زدند و بدون زحمت زياد نظم را كنترل مي كردند.
فرياد شايد همه محوطه را پر كرده بود. پرچم هاي ايران در اندازه هاي مختلف به هوا بلند شده بود. پرچم هاي كاغذي كوچك كه به چوب حصيري نازكي وصل شده بود با ريتم جالبي در هوا تكان مي خورد. جمعيت بيشتري جلوي تلويزيون جمع شده بودند و همه با دهان باز هاله هاي متحرك روي مانيتور را دنبال مي كردند. صورت ها در مدل هاي مختلف به سه رنگ سفيد و سبز و قرمز رنگ شده بود.
يكي از جوانان كل موهاي سر خود راتراشيده و سرش را به سه قسمت سبز، سفيد و قرمز رنگ كرده بود.
چند دقيقه از گل ايران گذشته بود كه صداي هو هواا هو هو اا با تقليد از مارش فوتبال اروپا از جمعيت بلند شد. دست ها در يكديگر حلقه شده بود و فرياد ايران ايران حتي براي يك لحظه قطع نمي شد. محوطه پارك ملت ديگر نه فقط جوانان رنگارنگ شهر، بلكه مردان و زنان از رده هاي سني مختلف را به خود مي ديد كه براي ديدن نتيجه بازي در اطراف تلويزيون حلقه زده بودند.
در دقايق آخر بازي وقتي هوا رو به تاريكي مي رفت، تصوير واضح تر شد. در تاريكي هوا صفحه درخشان شد و به بازي جلوه ديگري بخشيده شد.
هر بار كه طي يك حمله توپ به طرف دروازه بحرين مي رفت جمعيت از جا بلند مي شد و يكسره فرياد مي زد گل گل ... اما ظاهرا روزگار به نفع كساني بود كه نتيجه بازي را يك - صفر پيش بيني كرده بودند.
بازي تمام شد و همان طور كه خيابان ها در نيمه دوم بازي پر مي شد شهر شلوغ شد. صداي بوق اتومبيل ها، ترقه و نارنجك خيابان ها را پر كرده بود. عكس هاي انتخاباتي آنهايي هم كه مي خواستند از اين فرصت استفاده كنند، در ميان شادي ملي مردم ايران به زمين مي ريخت. پرچم ايران از آنتن و برف پاك كن  هاي هر اتومبيل آويزان بود. گاهي دستي كه روي آن علامت پرچم با آرم الله وسط آن نقاشي شده بود از ماشين بيرون مي آمد و علامت پيروزي را به همشهريان نشان مي دهد.
در خيابان وليعصر، ترافيك كور آغاز شد؛ يك ترافيك آزاردهنده. بسياري از جوانان و حتي افراد ميانسال پياده لابه لاي ماشين ها را گز كرده و رانندگان را به زدن بوق تشويق مي كردند. در ميادين اصلي شهر از جمله ميدان صادقيه و ميدان علامه جعفري تماشاگران تجمع كرده و به شادي و پايكوبي مي پرداختند.
ماموران نيروي انتظامي هم جز براي روان كردن ترافيك مانعي در مقابل شادي مردم ايجاد نمي كردند. آنها قرار نبود اين كار را بكنند مگر در زمان تخريب اموال عمومي.
مقابل استاديوم آزادي پس از بازي جاي سوزن انداختن نبود. كنترل در آن قسمت شهر به طور كلي از دست نيروي انتظامي خارج شده بود. شيشه اتوبوس ها كه در اين مواقع مثل مرغي است كه هم در عزا و هم در عروسي سر بريده مي شود، طبق معمول خرد شده بود. باند چپ استاديوم به قدري از خرده شيشه انباشته شده بود كه هيچ اتومبيلي امكان تردد در آن را نداشت.
صداي ضبط خودروها فضاي خيابان ها را پر كرده بود و عده اي از خودروها پياده شده و مشغول به پايكوبي محلي شدند.
جمعيت نزديك به 12 نيمه شب در بسياري از ميادين شهر رو به پراكندگي گذاشت. فقط در برخي از نقاط شهر جمعيت همچنان مشغول شادي بود. ترافيكي كه براي 3 ساعت كاملا قفل شده بود به آرامي باز شد و چند ساعت بعد تكه هاي كاغذ دستمال، مقواهاي شيريني و پوسترهاي انتخاباتي چيزي بود كه از اين جشن ملي در خيابان باقي مانده بود، تنها چيزي كه روي زمين زير دست و پا باقي نمانده بود پرچم سه رنگ ايران بود كه به خانه ها برده شد.

از خيابان بهشتي تا وليعصر
چهار سال براي شنيدن صداي اين سوت صبر كرده بوديم
گزارش :مهدي طاهباز
عكس ها:علي اكبر شير ژيان
004692.jpg
چند روزي است كه تب و تاب بازي همه شهر را فرا گرفته است. با اينكه يك بار در شرايطي تقريبا مشابه طعم تلخ شكست را در مقابل بحرين چشيده ايم و همه برنامه هاي جشن و شادي به عزا و ماتم تبديل شده، اما امروز همه فقط و فقط از پيروزي حرف مي زنند. انگار همه فراموش كرده اند كه چهار سال پيش با وجود اينكه پيروزي در مقابل بحرين مي توانست صعود ايران به جام جهاني را رقم بزند و كلي برنامه براي جشن و پايكوبي در نظر گرفته شده بود، اما به يكباره ورق برگشت و همه چيز به هم ريخت. ناگهان در طول كمتر از يك ساعت همه تلاش هاي چندين و چند ماهه نقش بر آب شد و آرزوهاي يك ملت بر باد رفت.
با اين وجود امروز توقف در مقابل تيم نه چندان دوست داشتني بحرين در ذهن هيچ ايراني نمي گنجد و هيچ كس دوست ندارد به آن فكر كند. همه به جشن بعد از بازي فكر مي كنند و اينكه مي توانند سال آينده تيم محبوبشان را در ميان نمايندگان قاره هاي مختلف تماشا كنند و از ايراني بودن لذت ببرند.
امروز همه چيز براي بردن و انتقام گرفتن مهياست. تيم ايران بر خلاف چهارسال پيش كه كمي در رويا و خيال به سر مي برد و همتاي آرژانتين و برزيل ناميده مي شد، به يك واقع بيني در عين خود باوري رسيده است. هيچ كس تصور شكست مقابل بحرين را ندارد و همه مطمئن از صعود هستند و اين مسئله از روي خوش خيالي نيست و براساس واقعيت شكل گرفته است؛ واقعيتي كه امروز ما را به جام جهاني خواهد برد.
هر چه به زمان شروع بازي نزديك تر مي شويم خيابان ها شلوغ تر مي شود. تقريبا همه خيابان هاي اصلي و بزرگراه ها بند آمده است چون همه مي خواهند به خانه يا جايي بروند كه بتوانند بازي را تماشا كنند. ترافيك امروز كمتر كسي را آزار مي دهد چون يك پيروزي بزرگ در راه است. يك دلخوشي كه بيش از يك سال با ايراني ها همراه خواهد بود، مانع از آن مي شود كه مشكلاتي از اين دست باعث آزارشان شود. امروز تقريبا همه آنهايي كه در اين ساعت در خيابان ها در رفت و آمدند يك هدف دارند و در دلشان يك چيز مي گذرد. آنها مي خواهند تا چند ساعت ديگر از ته دل به ايراني بودن خود افتخار كنند، پرچم سه رنگشان را تكان دهند و پس از مدت ها، حس با هم بودن و در كنار هم بودن را با ساير همشهريان و هموطنانشان تجربه كنند. آنها مي خواهند تا چند ساعت ديگر اسم ايران را از ته دل فرياد بزنند و لحظاتي را فارغ از دغدغه هاي نه چندان خوشايند روزانه سپري كنند.
نبرد آغاز مي شود
همه چيز براي يك برد دلچسب و شيرين آماده است. تقريبا همه ايرانيان بازي را به نوعي دنبال مي كنند و مي خواهند از نتيجه آن مطلع شوند. امروز هيچ كس منتظر وقوع معجزه نيست چون اينبارما به آن نيازي نداريم و بيشتر به كار بحريني  ها مي آيد. همه فقط توقع يك كار معمولي و نه چندان دشوار را دارند و آن پيروزي در مقابل تيمي است كه باعث شكل گيري خاطرات نه چندان خوشي در ذهنشان شده است.
براي اولين( و شايد آخرين بار) سيد محمد خاتمي به عنوان رئيس جمهور ايران به استاديوم آزادي آمده است. خاتمي آمده تا يادآور طعم پيروزي و مشاركت براي ايرانيان باشد و در آخرين روزهاي رياستش خاطره اي خوش را در كنار مردم تجربه كند. فقط و فقط پيروزي است كه مي تواند چاره كار باشد و بچه ها اين را فهميده اند. بازي كه آغاز مي شود مي توان حس كرد كه كمتر از دو ساعت ديگر ايران منفجر خواهد شد. خيابان ها خلوت شده و همه در جايي مشغول تماشاي بازي هستند. سكوت و آرامش عجيبي شهر را فرا گرفته ولي هيچ كس دوست ندارد اين آرامش تا شب ادامه داشته باشد و همه مي خواهند تا ساعتي ديگر شاهد سر و صدا و شادماني ناشي از پيروزي تيمشان باشند.نيمه اول كه به پايان مي رسد ته دل خيلي ها كمي خالي شده و موقعيت هاي زيادي كه از دست رفته، تا حدودي باعث به وجود آمدن نگراني شده است. اما بايد كمي صبر كرد و تاب آورد چون امروز روز ايران است.
كمتر كسي صعود به جام جهاني به واسطه تساوي با بحرين را دوست دارد. همه برد مي خواهند و صعودي شايسته و با اقتدار. با آغاز نيمه دوم دوباره توفان برپا مي شود و پس از چند دقيقه اتفاقي كه خيلي ها منتظرش بوده اند به وقوع مي پيوند. ايران به گل مي رسد و ...
امروز برخلاف آذر 76 براي شنيدن سوت پايان بازي عذاب چنداني كشيده نمي شود و حتي لحظاتي زودتر از وقت مقرر سوت زده مي شود. بحريني ها بازي را واگذار كرده اند و با پرچم خودشان كه هيچ، حتي با پرچم كشور ديگري نيز نمي توانند دور افتخار بزنند.
با شنيدن صداي سوت پايان بازي، صداي بوق ماشين ها و شادماني مردم به گوش مي رسد. انگار كه همه آماده باش شنيدن صداي سوتي بوده اند كه چهار سال براي شنيدنش صبر كرده اند...
همه با هم شاد
اتفاقي كه ملت ايران چهار سال در حسرتش مانده بودند، به وقوع پيوسته و هيچ كس نمي خواهد فرصت شادي كردن در اين شب را از دست بدهد. خيلي ها از كوچه ها و خيابان هاي فرعي به سمت ميادين و خيابان هاي اصلي شهر در حال حركتند. بيشتر فلاشرها روشن است و برف پاك كن ها كه پرچم يا دستمالي روي آن گذاشته شده، كار مي كند. بوق زدن هم كه نقل مجلس است.
جوانان اولين كساني هستند كه به خيابان ها آمده اند و آرام آرام خانواده ها نيز با بچه هايشان به جمعيت مي پيوندند. خيابان هاي فرعي و كوچه ها از تجمع خالي است و همه به سوي خيابان هاي اصلي حركت مي كنند. در عرض چند دقيقه خيابان وليعصر كاملا بند مي آيد و تردد غيرممكن مي شود. فقط موتوري ها هستند كه مي توانند از لابه لاي ماشين ها عبور كنند. با بند آمدن خيابان رفته رفته سرنشينان از اتوموبيل ها پياده مي شوند و هر جايي كه فضاي بازتري دارد تجمع مي كنند و به شادي مي پردازند. خيلي ها هم تا كمر از شيشه ماشين ها بيرون آمده اند و مشغول شادماني هستند. از ماشين ها صداي آهنگ هاي مختلفي به گوش مي رسد به طوري كه تقريبا هيچ كدام به وضوح قابل شنيدن نيستند و صداها در هم آميخته شده. بيشتر افراد پرچم ايران را به دست دارند و آن را تكان مي دهند. حتي برخي دختران از پرچم به عنوان روسري استفاده كرده اند. چند نفر كه مشخص است گلفروش دوره گرد هستند به جمعيت گل تقديم مي كنند كه اين كارشان باعث به وجد آمدن جمعيت مي شود. برخي مي خواهند در ازاي دريافت گل، پولي پرداخت كنند كه گلفروشان دوره گرد قبول نمي كنند. در طول مسير اثري از نيروهاي انتظامي ديده نمي شود و فقط ماموران راهنمايي و رانندگي حضور دارند كه به وظيفه شان كه دادن نظم به عبور و مرور است عمل مي كنند.
چند ساعتي از پايان بازي گذشته و خيابان وليعصر كاملا بند آمده است. هيچ كس از ترافيك به وجود آمده گله مند نيست و حتي آنهايي كه قصد رفتن به جايي را دارند و به ناچار در اين وضعيت قرار گرفته اند، گله اي ندارند.
نكته جالب اينكه پس از گذشت مدتي چندين ماشين و موتور به علت تمام كردن بنزين قادر به حركت نيستند و رانندگانشان به دنبال جاي پارك مناسب مي گردند. نزديك ترين پمپ بنزين نيز تعطيل كرده و قصد فروش بنزين ندارد. با سپري شدن اولين دقايق روز پنج شنبه و نيز با تلاش ماموران راهنمايي و رانندگي، عبور و مرور ماشين ها حالت عادي تري به خود مي گيرد و حركت ماشين ها حدفاصل خيابان بهشتي تا ميدان ونك آغاز مي شود. گويي ديگر همه تخليه شده اند و شادماني ارضايشان كرده است.
با اينكه ماموران نيروي انتظامي به چشم نمي خورند، اما خبري از اوباش گري و زدن خسارت به اموال عمومي يا خصوصي به چشم نمي خورد. همه و همه به يك كار مشغولند و آن شادماني براي هدفي يكسان است.
بازي تمام شد
حدود ساعت سه نيمه شب است و عبور و مرور عادي در خيابان جريان دارد. انگار نه انگار كه تا چند ساعت پيش اينجا ولوله اي برپا بوده است. پوسترها و بروشورهاي تبليغاتي نامزدهاي انتخابات كه كف خيابان را پركرده اند، تنها نشانه هاي به جا مانده از شور و هيجان چند ساعت پيش است.
بسياري امشب را متفاوت تر از شب هاي گذشته سپري خواهند كرد و با خاطره اي خوش به جاي دغدغه هاي نه چندان خوشايند روزانه به خواب خواهند رفت.

از تالار وزارت كار تا ميدان ونك
شبي كه شهر تا صبح نخوابيد
گزارش : علي حسيني
عكس  ها:ساجده شريفي
004698.jpg
يك پرچم بزرگ كه بالايش نوشته شده به اميد پيروزي امضا كنيد نخستين تصويري است كه پس از ورود به تالار وزارت كار مي توان مشاهده كرد؛ پرچمي كه جوانان يكي پس از ديگري رويش يادگاري مي نوشتند: قهرمان جهان هم مي شويم، اين بازي كه چيزي نيست ، ايران قهرمان است ، انتقام 4سال قبل را مي گيريم... و جملاتي ديگر كه همه نشان از اعتماد به نفس بچه ها دارد؛ كساني كه براي اولين بار قرار است در كنار هم ديدن يك بازي فوتبال را روي پرده تجربه كنند. اين گروه البته يك ويژگي مشترك با هم دارند و آن علاقه شان به يك مجله است؛ 40چراغ نشريه جوانانه اي كه حالا اعضاي تحريريه اش را در كنار خوانندگان به تماشاي دسته جمعي فوتبال فراخوانده است. مطمئنم هيچكس تصوري از آنچه كه قرار است داخل سالن آمفي تئاتر اتفاق بيفتد، ندارد. اين را جنب وجوش برگزار كنندگان برنامه مي گويد:ورود دو، سه پسر جوان، با پرچم هايي كه بر پشت بسته اند و چهره هايي كه به سه رنگ تقسيم شده نشان مي دهد كه هركس تصوري منحصر به خود و گروهش از اتفاق داخل سالن دارد. بازي كه شروع مي شود البته مي توان ديد كه تعصبي ترها مثل هميشه سريع تر مي توانند جو را به نفع خود برگردانند. آنها با شيپور و همه لوازم لازم براي حضور در استاديوم، سالن را به يك مدل كوچك از ورزشگاه بدل مي كنند.
اينگونه است كه سالن همزمان با استاديوم وقتي محمدنصرتي توپ را به تيردروازه مي كوبد ديگر نمي تواني تفاوتي ميان اين ورزشگاه كوچك و محل وقوع مسابقه، قائل باشي. از همين دقايق است كه شنيدن صداي عادل  فردوسي پور هم به يك رويا مبدل مي شود و تا لحظه شنيدن سوت پايان، هيچكس نمي داند كه در كنارش چه مي گذرد.
فريادها، هلهله ها و جيغ هاي ممتد، تنها با يك نوا در پايان بازي رنگ مي بازد و آن سرود اي ايران است؛ نواي دلنشيني كه هميشه هر ايراني را در هر جايي مي تواند آرام كند. بيش از 300 جوان اي ايران خوانان مدل كوچك استاديوم را ترك مي كنند تا به جمعيتي بپيوندند كه شادماني را از دقايقي پيشتر آغاز كرده اند. وقتي از سالن بيرون مي زنم بازهم اولين تصوير همان پرچم ابتدايي است؛ پرچمي كه سفيدي ميانش پر از دستنوشته هاي جواناني  است كه هيچ كدام نااميدي را باور نكردند و براي همين، نوشته هايشان سرشار از اميد است. پرچم ايران با امضاهاي جوانان نخستين عكس از شادي ملي در غروب روز چهارشنبه است.
محل تالار وزارت كار كمي پايين تر از پارك وي است. وقتي بيرون مي زنيم، دقايقي است كه جمعيت به خيابان آمده اما هنوز اتومبيل ها از حركت باز نايستاده اند. جوان ترها پرچم هايي به دست دارند كه اكثرا ارتباط مستقيم با يكي از نامزدهاي رياست جمهوري دارد، اما جمعيت كه مي خواهند نشاني از ايران داشته باشند بي تفاوت نسبت به اين مسئله هر پرچمي را به دست مي گيرند.
004701.jpg
حالا ديگر ترافيك حركت خيابان را متوقف كرده است و دقايقي كوتاه زمان لازم است تا خيابان وليعصر به كلي از حركت باز ايستد. حالا اتومبيل ها همه در مسيري كه راهنمايي و رانندگي تهران بزرگ از ساعتي پيش يكطرفه كرده، ايستاده اند و بي سرنشين چشم به راننده و همراهاني دارند كه به پايكوبي در ميان خيابان مشغولند.
تجربه قديمي اين بار به كمك آمده است. حالا ديگر هيچ راننده خشمگيني را نمي  توان ديد كه به دنبال كاري دراين فوران احساسات گير كرده باشد، همه براي شادي بيرون آمده اند و آنها كه حوصله شادي ندارند، در خانه مانده اند تا از تلويزيون اين نواي پيروزي را پي بگيرند. نكته غريب اين شادي ها همچون هميشه، يك چيز است ، از بين رفتن مرزهاي اجتماعي، طبقاتي و سياسي. در ميان جمعيت مي شد جواناني از طبقه هاي مختلف اجتماعي و فرهنگي و حتي پيرمردها و پيرزن هايي ديد كه در كنار هم نام ايران را فرياد مي كشيدند، پايكوبي همگاني در جشن هاي فوتبال حد و مرز نمي شناسد و اين بار همراهي بي درگيري نشان مي داد كه ما به درك بهتري از هم رسيده ايم. بارزترين مثال براي اين مسئله در مقابل ساختمان جام جم اتفاق افتاد. وقتي طرفداران دو گروه وابسته به دو نامزد انتخاباتي به هم رسيدند و دو، سه كلمه معترضانه مي توانست بلوايي به پا كند اما يك جمله جواني كه آنجا ايستاده بود همه چيز را ختم به خير كرد: اين شب و دعوا؟
حدود ساعت۱۲شب ورودي ميرداماد در خيابان وليعصر جا براي سوزن انداختن نداشت و ميدان ونك در ساعت 12:30 از چهار طرف به سمت ميدان هنوز مسدود مانده بود. ونك از جمله ميدان هاي شهر بود كه قرار بود شادماني هاي اطراف به آن ختم شود و همين هم در فاصله چهار ساعت پس از پايان بازي چنين وضعي را براي ونك پديد آورده بود. صبح روز بعد بود كه اعلام شد مسير پارك وي- ونك شلوغ ترين خيابان شهر در شادي ملي بوده است. چهارشنبه شب، شهر تا صبح نخوابيد و بامداد پنج شنبه شهروندان تهراني با خاطره شبي به خواب رفتند كه در بيداري روز بعد، بيشتر به افسانه يا قصه مي ماند.

از بلوار ميرداماد تا خيابان شريعتي
يك جشن بي سابقه مردمي
گزارش :الهام اناري
004704.jpg
چهارشنبه شب گذشته، پس از راهيابي تيم ملي فوتبال ايران به جشنواره گل جهان، خيل بيشمار مردم، بويژه جوانان در خيابان هاي شريعتي، ظفر، بلوار ميرداماد، بلوار آفريقا و وليعصر تهران به خيابان ها ريختند و تا ساعت 3 بامداد پنج شنبه به جشن و پايكوبي پرداختند.
خيل جمعيت كه با خود پرچم ايران را حمل مي كردند، محدوده خيابان شريعتي حد فاصل خيابان دولت تا ميدان محسني را به طور كامل پر كرده بودند، به نحوي كه امكان تردد هيچ خودرويي وجود نداشت.
اتومبيل هايي كه بناچار يا از سر علاقه امكان حركت نداشتند نيز همراه با بلند كردن صداي موسيقي، بوق هاي ممتد مي زدند و برخي نيز با صداي بلند شيپور، ديگران را به شادي و پايكوبي دعوت مي كردند.
يك خودروي پرايد نيز تمام سطح خود را با گل هايي به رنگ پرچم ايران تزئين كرده بود و در آن ميان چشم هر كسي را براي لحظاتي به خود خيره مي كرد.مردم علاقه مند و دوستدار تيم ملي با حضور گسترده در ميدان محسني تهران، مراسم جشن، سرور و شادماني را به اشكال گوناگون برگزار كردند.بيشتر مردم با شعارهاي ملي، فريادهاي ايران-ايران و خواندن دسته جمعي سرود اي ايران شادي خود را ابراز مي كردند.اين در حالي بود كه نيروهاي انتظامي و امنيتي، جمعيت حاضر در ميدان محسني و حوالي خيابان شريعتي را بخوبي كنترل مي كردند.
طرفداران برخي از كانديداهاي رياست جمهوري، در ميدان محسني و خيابان ميرداماد به پخش بروشورهاي تبليغاتي نامزدهاي رياست جمهوري در بين مردم مي پرداختند كه به دليل حجم گسترده شادي عمومي با استقبال چنداني از جانب مردم روبه رو نشدند.در حالي كه اهالي بلوار ميرداماد تهران به مناسبت صعود تيم ملي به جام جهاني، مشغول پايكوبي و شادماني بودند، برخي هواداران ستادي نامزدهاي نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، اقدام به توزيع پرچم ملي و پوستر كانديداهاي خود كردند.اهالي اين منطقه شهري با حفظ نظم عمومي همچون ديگر محلات تهران، در حالي كه هنوز سوت پايان مسابقه ايران و بحرين به صدا درنيامده بود،  دور ميدان محسني حلقه زدند و رفته رفته بر تعداد آنها افزوده شد، به طوري كه مردم ساكن در خيابان ميرداماد اين جشن گروهي را بي سابقه ترين جشن پس از شادي هاي مشابه در 8 سال پيش در زمان راهيابي تيم ملي ايران به جام جهاني 98 فرانسه دانستند.
پيش از پايان ديدار، حدود 100هزار نفر از نيروي انتظامي در محل حاضر بودند و بر نحوه شادماني مردم نظارت مي كردند.
در زمان برگزاري جشن مردم، هيچگونه درگيري در ميدان محسني و حوالي آن صورت نگرفت و هيچ خسارتي نيز به مكان هاي خصوصي و عمومي وارد نشد، اما چيزهايي هم هست كه نمي توان چشم بر آن بست. مردمان اين شهر خوشحالند و مي خواهند همه را هم در خوشحالي خود سهيم كنند اما برخي، نمي توانند اين خوشحالي را با نظم و انضباط شهري همراه كنند.
004707.jpg
چهارشنبه شاد تهران اگرچه خيلي كمتر از همه دفعات پيشين چنين وضعي را شاهد بود اما باز هم مي شد اين صحنه ها را در مناطق مختلف شهر به كرات ديد. خيابان هاي مسدود شده و خسارت هايي كه به برخي از اموال عمومي وارد شد از جمله اتفاقاتي بود كه جشن صعود را تاحدي تحت الشعاع قرار داد. درست است كه در اين روز با تجربه بدست آمده از قبل آنها كه دوست نداشتند در ميانه جشن گير بيفتند از خانه بيرون نزدند يا كارهايشان را پيش از بازي انجام دادند اما اتفاقاتي هم هست كه پيش بيني نشده رخ مي دهد. فقط فرض كنيد كه اگر در يكي از خيابان هايي كه از همه سو مسدود شده بود نياز به آمبولانس وجود داشت و يا مكاني در آتش مي سوخت اين وسايل نجات بخش از چه مجرايي بايد به محل مي رسيدند؟ جز اين مگر آنها كه خود جزئي از جشن بودند نبايد با امنيت به شادي بپردازند؛ پس چگونه شيشه هاي مغازه ها و اماكن خصوصي و عمومي بي توجه به ذات شادي بخش جشن پايين آمد و بر زمين ريخت؟ آيا چنين اتفاقاتي صاحبان اين اماكن را به مخالفان برپايي جشن در دوره هاي بعدي تبديل نمي كند؟
تا اينكه از ساعت 24 چهارشنبه، رفته رفته از جمعيت حاضر در ميدان محسني كاسته شد و در ساعت 2 بامداد نيروي انتظامي به متفرق كردن مردم حاضر در اطراف ميدان محسني پرداخت و مردم نيز پس از دقايقي اين ميدان را با خواندن سرود ملي ترك كردند. نكته جالب توجه، حضور گسترده و ابراز احساسات و حضور منطقي مردم در اين منطقه شمال تهران بود كه با درايت ماموران انتظامي همراه شد و از وقوع حوادث نامطلوب جلوگيري كرد.
پدر يك خانواده كه در ميدان محسني تهران حضور يافته بود به پخش شيريني ميان ماموران نيروي انتظامي و مردم عادي مي پرداخت. كمي آنطرف تر چند جوان با مشايعت يك خانم ميانسال كه توانايي راه رفتن در ميان جمعيت را نداشت،  او را براي حركت در ميان خيل جمعيت همراهي مي كردند. همچنين مردم شركت كننده در اين شادماني با حفظ هنجارهاي فرهنگي، جشن صعود را به خاطره اي شيرين در ذهن اهالي خيابان ميرداماد تبديل كردند.فضاي ابراز احساسات اهالي ميرداماد و خيابان هاي منتهي به آن، به گونه اي بود كه به گفته فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ، پس از پايان جشن هاي خياباني در پايتخت، ميدان محسني و بلوار ميرداماد به عنوان يكي از منظم ترين مناطق شهري تهران در برگزاري جشن و سرود خياباني معرفي شدند.

يادداشت
تحولات فراوان پيش رو
مجيد جهانپور - مربي پيشين تيم ملي
يك - همه ما انتظار داشتيم با يك نمايش عالي راهي جام جهاني شويم. البته حساسيت اين نوع بازي ها هميشه روي بازيكنان تاثير منفي مي گذارد. تيم ما مملو از بازيكن باتجربه بود درحالي كه بحرين انگيزه آنچناني براي رويارويي با ايران نداشت. نيمه اول نكته قابل بحثي از بازيكنان تيم ملي نديديم. تيم ما فقط 10 دقيقه ابتداي بازي آنهم از روي ضربات كرنر خطرساز شد.
ما توانستيم از روي ضربات ايستگاهي كه با اضافه شدن مدافعان ما همراه مي شد روي دروازه حريف فشار بياوريم. اين تنها حربه برانكو براي رسيدن به گل بود. تيم ما در دو بازي اخير 2 گل از روي همين ضربات به دست آورد؛ شش امتياز از روي يك تاكتيك مشابه. خط دفاع و حمله ما پايين تر از استانداردهاي معمول بود. البته بازيكنان ما با نزديك شدن به پايان بازي نمايش دلپذيرتري ارائه دادند كه در نهايت مسافر جام جهاني شوند.
دو- راهيابي ايران به جام جهاني وضعيت فوتبال ما را در چهار سال آينده دستخوش تحولات فراواني خواهد كرد. اين صعود مانند يك اهرم به پيشرفت فوتبال ايران كمك مي كند، اما بايد از همين حالا به فكر جام جهاني باشيم. تيم ملي براي آنكه بتواند از جايگاهش در رنكينگ فيفا دفاع كند، احتياج به يك فرم جديد در جام جهاني دارد. ما مجبوريم در جام جهاني در حد استانداردهاي دنيا فوتبال بازي كنيم. بايد نفرات جديدي به اين تيم تزريق شوند. براي بازيكنان هميشه جايگزين و سكونشين هم بايد فكري نو داشت. در اين شرايط احساسي و در حالي كه تنها چند روز است راهي جام جهاني شده ايم نمي توان وارد جزئيات شد. اما راهكار مناسب، بررسي موشكافانه و دقيق همه جوانب است تا در جام جهاني بتوانيم فوتبال قابل قبولي ارائه دهيم.

كار درست را بازيكنان ايران انجام دادند...
محمد پنجعلي -كاپيتان پيشين تيم ملي فوتبال
يك - هدف پيروزي بود كه برانكو به آن دست يافت. ايران روز چهارشنبه حرفه اي فوتبال بازي كرد. برانكو باز هم به فوتبال زيبا اهميت نداد تا اين بار بدون دردسر راهي جام جهاني شويم. بازيكنان ما به هدفشان كه همان يك گل بود رسيدند و براي گل هاي بيشتر به آب و آتش نزدند. البته كار درست را بازيكنان ايران انجام دادند. شرايط حساسي بر اين بازي حكمفرما بود، به همين دليل گهگاهي بازيكنان  ما احساساتي عمل مي كردند و بحريني ها هم مثل هميشه به دنبال مسائل حاشيه اي بودند تا از اين راه به تيم  ما ضربه بزنند اما به هر حال همه چيز به خير و خوشي سپري شد تا ايران از اولين تيم هاي صعود كننده به جام جهاني 2006 آلمان باشد.
دو- بايد بپذيريم كه از نظر تاكتيكي هنوز ضعف داريم. البته تيم، مثل آب خوردن راهي جام جهاني شده و از اين بابت نمي توانيم از برانكو ايرادي بگيريم. بازيكنا ن ما ريشه اي ساخته نمي شوند چرا كه در فوتبال ايران در اين خصوص برنامه ريزي وجود ندارد. اگر خلاقيت هاي فردي بازيكنان ايراني را كنار بگذاريم، ممكن است اتفاقاتي غير از اين براي فوتبال ما بيفتد. يك جهش تماشايي از محمد نصرتي در ميان چند مدافع بلند قامت بحريني نتيجه را به نفع ايران رقم زد. اينها چيزهايي است كه بازيكنان ما از بچگي ياد گرفته اند. نمي توانيم تنها برانكو را عامل صعود ايران به جام جهاني بدانيم. نمي توانيم خلاقيت هاي فردي و غيرت و تعصب بازيكنان تيم ملي را ناديده بگيريم. در اين كه برانكو براي رفتن سهل و راحت ايران به جام جهاني زحمات فراواني كشيده شكي نيست، اما قطعا دليل موفقيت تيم ملي فقط به دستورهاي تاكتيكي مرد كروات بر نمي گردد.
سه - اين پيروزي خيلي به مردم ايران چسبيد. چهارشنبه شب، ايران تا صبح بيدار بود. همه انتظار اين صعود را مي كشيدند به همين دليل مقدمات جشن ملي فراهم شده بود. من هم تا صبح در ميان مردم بودم تا در اين شادماني شريك باشم.
ترك عادت
ميثم قاسمي
يك - ما ايراني ها سالهاي سال است كه عادت كرده ايم تا وقتي زخم، ناسور نشود به فكر درمانش نمي افتيم. همه كارهايمان دقيقه نودي است. از پرداخت قبوض آب و برق و تلفن بگيريد تا درمان بدترين امراضي كه مي توانند به مرگ ما منجر شوند. پشت گوش انداختن كار هر روزه ما شده است. با اينكه خيلي هايمان داستان برزگر و بلدرچين را در كتاب هاي درسي مان خوانده ايم و با آنكه بسيار شنيده ايم كار امروز را به فردا مينداز اما بازهم گوشمان بدهكار نيست. اين ديگر عادتمان شده است. اما مرد خوش تيپ كروات، خوشبختانه هنوز اين عادت ايراني ها را پيدا نكرده است. او از فرهنگ ايراني چيز زيادي نمي داند. تنها دو كلمه فارسي بلد است: سلام عليكم و انشاءالله . شاگردان برانكو هم خيلي هايشان لژيونر هستند و انگار عادت هاي ايراني ها را فراموش كرده اند. اين چنين شد كه براي يك بار هم كه شده كارمان به روز آخر نكشيد. بدون اما و اگر صعود كرديم. براي يك بار هم كه شده نوشدارو قبل از مرگ سهراب رسيد و ما عادت مان را ترك كرديم. مريض نشويم خوب است!!
دو- بازي تمام شد. اما مثل خيلي از ايراني ها دلم مي خواست فريدون زندي گل بزند. دلم مي خواست مهدي مهدوي كيا يك گل بزند و انتقام۴ سال پيش و لگدهايي كه در اين بازي جلوي چشم داور مي خورد را بگيرد. دلم مي خواست شرايط جدول جوري بود كه بحرين كلا حذف و كره شمالي تيم سوم مي شد. دلم مي خواست درس خوبي به آن بازيكن بحرين كه در ثانيه  آخر لگد محكمي به مهدوي كيا زد، بدهم. اما بازي تمام شده بود و بايد شادي مي كرديم. بهتر است برد شيرين مان را با اين افكار تلخ نكنيم.
سه - چهارشنبه شب 70ميليون ايراني مزد حمايت هايشان را گرفتند. خسته نباشيد. خسته نباشيم.

در شهر
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
طهرانشهر
عكاس خانه
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  عكاس خانه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |