حضور زنان در استاديوم آزادي
۹۰ دقيقه فوتبال براي تمام ايران؛ زن و مرد
فهيمه خضر حيدري
همه چيز از بازي ايران – آلمان، از مهر ماه سال 1383 شروع شد. زنان مي خواستند بازي مهم و پرهيجان تيم ملي فوتبال را با يكي از بزرگ ترين و حرفه اي ترين تيم هاي فوتبال جهان ببينند، اما نه در خانه و به واسطه تلويزيون. عده اي از زنان مي خواستند بازي را از نزديك و در استاديوم آزادي تماشا كنند.
شايد قانون نانوشته و عرف پذيرفته شده استاديوم هاست كه تاكنون امكاني براي حضور به زنان علاقه مند به ورزش نداده است. عده اي از مسئولان با پيش كشيدن بحث مردانه بودن فضاي استاديوم و غير اخلاقي و نه چندان محترمانه توصيف كردن مناسبات حاكم در ورزشگاه، بحث حضور زنان در اين مكان را براي خود ايشان نامناسب مي دانند. آنها مي گويند چنين فضايي حتي براي مردان و بچه ها نيز نا خوشايند است و براي همين بسياري از خانواده ها ترجيح مي دهند از لذت ديدن بازي هاي فوتبال از نزديك و تشويق تيم هاي مورد علاقه خود به خاطر مواجه نشدن با فحاشي و لمپنيسم صرف نظر كنند. آنها اعتقاد دارند حتي قبل از انقلاب هم در استاديوم هاي فوتبال تعداد زنان بسيار كم بوده است.
زنان در مهر ماه 1383 تصميم گرفتند به استاديوم بروند و شانس خود را براي گشودن درهاي بسته بيازمايند. آنها فقط 7 نفر بودند؛ 7 نفر نماينده جمع مشتاق زنان علاقه مند به فوتبال. ساعت ها پشت درهاي بسته معطل شدند و سرانجام هم موفق نشدند.
اين بار 30 زن علاقه مند به حضور در استاديوم پشت در غربي گرد آمده بودند. با روسري هايي سفيد، به رنگ صلح و پلاكارهايي در دست كه بر حقوق برابر زن و مرد تاكيد مي كرد. اين بار روسري هاي سفيد زنان و لباس سفيد رئيس جمهور رنگ وقار، صلح و آرامش را در فضاي استاديوم مي پراكند.
ساعت 3 بعد از ظهر، در غربي استاديوم
آفتاب گرم خرداد ماه عمود بر زمين و آدم هايش مي تابد. صداها و سخن ها در همهمه جمعيت گم مي شود. هياهويي برپاست. تا ساعاتي ديگر تيم ملي فوتبال ايران مي رود تا با پشت سر گذاشتن حريف بحريني اش راه خود را به سوي آلمان، جايي كه رقابت هاي جام جهاني فوتبال 2006 را ميزباني خواهد كرد، باز كند.
اما در حاشيه اين بازي سرنوشت ساز و بيرون از فضاي شاد و سرشار از هيجان ورزشگاه، زناني با روسري سفيد و زانو بند قرمز پشت در تجمع كرده اند. 30 زن، مصمم پشت در غربي ايستاده اند و تشويق تيم ملي فوتبال را در استاديوم آزادي مطالبه مي كنند. زن ها هم مي خواهند بازي را از نزديك و در فضاي استاديوم ببينند. اما هيچ كس كاري به كار آنها ندارد. هيچ كس اين حضور مشتاقانه را جدي نمي گيرد. ماموران نيروي انتظامي و گارد ويژه حراست ورزشگاه مشغول انجام وظايف معمول خود هستند و به طرز معناداري در برابر زنان پلاكارد به دست سكوت كرده اند. اما زنان سكوت را مي شكافند و در اولين قدم بليت هاي خود را به ماموران حراست در غربي نشان مي دهند و مي گويند: ما بليت خريده ايم.شما كه اعلام نكرده بوديد خانم ها حق ندارند بليت بخرند.
هياهوي جمعيتي كه مي آيند و مي روند همچنان ادامه دارد ولي ميان ماموران حراست و زنان مشتاق حضور در ورزشگاه آزادي، سكوت سخن مي گويد!
ساعت 4:30 بعد از ظهر؛ همچنان پشت در غربي
زنان با بليت ها و پلاكاردهايشان همينطور پشت در ايستاده اند. تعداد نيروهاي انتظامي كم كم بيشتر مي شود. ماموران آرام آرام خيابان عريض جلو ورودي غربي استاديوم را تنگ كرده اند. زنان تصميم مي گيرند با نيروهاي انتظامي وارد مذاكره شوند.
- ما تقاضاي غيرقانوني يا نادرست نداريم، بليت داريم و فقط مي خواهيم بازي را ببينيم.
ماموران نيروي انتظامي محترمانه توضيح مي دهند:
ما اينجا كاره اي نيستيم، در اين مورد بايد با حراست خود ورزشگاه صحبت كنيد.
اما پيدا كردن اعضاي حراست در اين شلوغي كار ساده اي نيست.
كسي از ميان ماموران مي پرسد: شما مگر خبرنگار نيستيد؟ خب، كارت هايتان را بدهيد، كارت VIP بگيريد و برويد بازي راببينيد.
زنان مي خواهند بدون استفاده از كارت VIP وارد ورزشگاه شوند. با بليت هايشان به سمت در ورودي نزديك مي شوند. جلو در شلوغ شده است. نيروهاي حراست مي خواهند در را ببندند، اما زنجيره به هم پيوسته 30 زن راه را سد كرده است. محل تردد خودروها نيز بسته شده است. مردي با لباس شخصي و قامتي بلند در را با تمام توش و توانش فشار مي دهد. تمام توش و توان او نيروي عظيمي است. ناگهان صداي چندش آور قرچ در فضا مي پيچد. پاي يكي از زنان لاي در مانده و بشدت آسيب ديده است. زنان حالا تقاضاي امداد فوري و آمبولانس دارند... زن مجروح به سختي درد مي كشد، اما سرانجام آمبولانس از راه مي رسد و زن مجروح را به همراه يكي ديگر از جمع زنان روسري سفيد به بيمارستان منتقل مي كند. حالا زنان 28 نفرند.
ساعت 5 بعدازظهر؛ ورودبازيكنان بحريني
سرنشينان اتوبوس بحرين پيش از ورود به استاديوم يك ربع پشت در غربي معطل شدند، اما هيچ وقت متوجه نشدند اين معطلي و اين سروصدا براي چيست. زنان پلاكارد به دست به محض ديدن اتوبوس بحرين راه ورود اتوبوس را سد كردند.
بازيكنان بحريني با تعجب، خنده و شوخي سر از شيشه هاي اتوبوس بيرون آورده اند، اما چيزي از ماجرا دستگيرشان نمي شود. نتيجه اين مي شود كه مردان بحريني گمان مي كنند زنان ايراني به نشانه علاقه شديد به آنها اينجا جمع شده اند و مي خواهند اسباب شادي آنها را فراهم آورند!!
ساعت 5:30؛ همچنان پشت در غربي
بالاخره حدود ساعت 5:30 يك مقام مسئول براي رسيدگي و پاسخگويي به مسئله زنان در محل حاضر مي شود. نماينده جمعيت زنان با محمدپور، رئيس حراست استاديوم آزادي وارد مذاكره مي شود. محمدپور با برخوردي بسيار محترمانه و با خونسردي يك مقام مسئول كه كار خود را خوب بلد است، صحبت مي كند. او مي خواهد بداند تقاضاي زنان چيست و چرا يك نفر از آنها در اين جريان آسيب ديده است. نماينده زنان مي گويد: ما بليت خريده ايم، از مراكزي كه خودتان اعلام كرده ايد، ولي نمي گذارند وارد استاديوم بشويم.
محمدپور توضيح مي دهد كه در استاديوم جايگاه ويژه زنان وجود ندارد ولي با اين حال قول مي دهد كه تحت شرايطي جايي را براي زنان علاقه مند به حضور در استاديوم باز كند. زنان بايد حجابشان را بهتر رعايت كنند تا بتوانند به داخل ورزشگاه راه پيدا كنند. مذاكره باموفقيت به پايان مي رسد و محمدپور نويد مي دهد كه تا دقايقي ديگر ورود زنان به ورزشگاه ميسر خواهد شد. همه در انتظارند و يكي يكي زانوبندهاي قرمز را از پا مي گشايند.
ساعت 6 بعدازظهر؛ زنان مهمتر از رئيس جمهور!
عده اي مي گويند، رئيس جمهور از دري مخصوص وارد استاديوم شده است. عده ديگري، اما معتقدند هنگامي كه زنان بشدت درگير انتقال يار مصدوم خود به نزديك ترين بيمارستان بودند، اتومبيل رئيس جمهور وارد استاديوم شده است. هر چه هست زنان تا اين لحظه رئيس جمهور را نديده اند. ساعت 6 بعدازظهر زنان با همراهي گارد ويژه و در معيت 2 موتورسوار حراستي در ورودي استاديوم را پشت سر مي گذارند. محمدپور به وعده خود وفا كرده است. زنان در راه ورود به استاديوم هستند و از پيروزي خود شادمانند... اما عمر اين شادماني چند لحظه اي بيشتر نيست. ماموران جلو هيات زنان را مي گيرند. با يگان ويژه هماهنگي نشده است. زنان نمي توانند وارد استاديوم شوند. چنين اتفاقي كاملا بي سابقه است...
ساعت 7 بعدازظهر، بازي شروع شده است
زنان همچنان پشت در ايستاده اند. پيدا كردن مجدد رئيس حراست، كار ساده اي نيست. تجمع كوچك زنان همه را كلافه كرده است. بيسيم ها هشدار مي دهند: يك گروه مشخص از زنان پشت در جمع شده اند، روسري هاي سفيد به سر دارند.
زنان پشت در بلاتكليف ايستاده اند. بازي تازه شروع شده است، اما بازي ورودي زنان به استاديوم مدتي است كه ادامه دارد. سرهنگ اصلاني از سوي نيروي انتظامي در استاديوم حضور دارد. با همكاري او محمدپور، رئيس حراست ورزشگاه را بار ديگر پيدا مي كنند. هماهنگي ها صورت مي گيرد. زنان دوباره با اسكورت ويژه راه مي افتند. در طول راه اما ماموران ديگر پايگاه هاي يگان ويژه هم يك به يك جلو ورود زنان را مي گيرند.
از هر گيت به گيت ديگر، گروه زنان معطل مي شوند تا براي چندمين بار هماهنگي هاي لازم انجام شود. آخرين خوان رستم، ماموران حراست رياست جمهوري مستقر در جايگاه VIP هستند. نيمه اول بازي تمام شده است. زنان تازه وارد جايگاه ويژه شده اند. جايي براي نشستن نيست. آخرين رديف جايگاه درست جلو اتاق تلويزيون، جايي كه عادل فردوسي پور با هيجان، بازي را گزارش مي كند، زنان مي ايستند تا نيمه دوم بازي را با تيم ملي فوتبال، همراه باشند. محمد نصرتي درست در دقيقه 47 بازي پس از ورود زنان به استاديوم، گل پيروزي ايران را راهي دروازه حريف بحريني مي كند. زنان براي تيم ملي فوتبال ايران خوشقدم بودند! بازي كه تمام شد، شادي ها آغاز شد.
|