سميه رشيدي
محمود معتقدي :در شعر امروز اغلب حركت ها به سمت نوعي معناگريزي است. اين قضيه در ميان شاعران جوان، كه همواره در معرض آزمون هاي نوانديشي و نوعي آشنا زدايي هستند، پيش از ديگران ديده مي شود
«شعر دانشجويي» چيست؟ آيا «شعر دانشجويي» نوع خاصي از شعر است كه در كنار عناويني چون شعر سپيد و شعر نيمايي و غيره قرار مي گيرد؟
اين روزها كه بازار سرودن شعر و شعرگونه، گرم است، عنوان هايي اين چنين، زياد به گوش مي خورند: شعر جوان، شعر دانش آموزي، شعر دانشجويي، شعر دفاع مقدس، شعر انقلاب اسلامي شعر زنان ، شعر اعتراض و... كه بر اين اساس مي توان براي هر طبقه و صنف و قشري از جامعه، عنواني شعري را معرفي كرد. اما آيا اين نوع شعرها فرم و شيوه خاصي از سرودن دارند؟ و آيا مفاهيم و مضامين اين گونه اشعار با يكديگر متفاوتند؛ آيا فرم و ساخت شعري كه فردي دانشجو مي سرايد، با فرم شعري كه جواني با همان موقعيت سني، اما غير دانشجو سروده است تفاوت دارد و آيا قالب خاص و ويژه اي مي طلبد؟
مي دانيم كه اين گونه نيست. جوان غيردانشجو مي تواند در همان قالب و فرم و با همان مضامين و مفاهيمي شعر بگويد كه جواني دانشجو.اما گويي در شعر، هنوز اين توافق حاصل نشده است كه نامگذاري انواع شعر بر چه اساسي است؟ پيشه و موقعيت اجتماعي شاعر، مانند شعر دانشجويي؟ موضوع شعر، مانند شعر دفاع مقدس؟ و يا فرم و ساخت شعرمثل قتل شعر سپيد. اين نوع نامگذاري زماني مشكل آفرين خواهد شد كه اين اصطلاحات متفاوت در كنار يكديگر و به عنوان مفاهيمي هم ارز به كار روند و در آن زمان است كه اين سؤال پيش مي آيد كه فصل تمايز ميان اين انواع كجاست؟ و چرا شعري كه دانشجو مي سرايد با عنوان «شعر دانشجويي» در كنار قالب هاي شعري و فرم هاي خاص سرودن شعر مثل شعر شاملويي و نيمايي قرار مي گيرد كه هر يك از اين دو ويژگي هاي ساختاري و زباني خاصي دارند كه شعر دانشجويي مجزا از آن نيست و با همين عنوان، گاه بيگاه نشست ها و همايش ها و شب شعرهايي برگزار مي شود. هر چند كه آنچه باعث مي شود چنين عنواني به اين قبيل اشعار اطلاق شود، شخص شاعر و موقعيت اوست كه «دانشجو» است يعني به دليل موقعيت سني فرد كه از حدود ۱۸ تا ۲۵-۲۶سال است و موقعيت مكاني و به نوعي شغلي او كه «دانشگاه» است. شعري كه او مي سرايد تحت عنوان «شعر دانشجويي» مطرح مي گردد البته اين موقعيت سني و مكاني، ويژگي هايي را به طور ناخودآگاه به شعر دانشجو خواهد بخشيد. ويژگي هايي در زمينه زبان، دايره لغات و اصطلاحات و شيوه گزينش آنها و انتخاب كلمات متأثر از محيط. در واقع هدف از اين نوشتار نفي اين ويژگي ها نيست. بلكه سؤال اين است كه آيا اطلاق عنوان «شعر دانشجويي» به شعري كه «شاعر» دانشجو بوده است، صحيح است يا خير؟
در همين ارتباط، چندي پيش به همت انجمن ادبي تكاپو(دانشجويان دانشكده توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي تهران) ، همايشي با عنوان «نخستين همايش بررسي فرهنگ شعر دانشجويي» برگزار شد و در آن تني چند از شاعران و صاحبنظران شعر معاصر همچون، محمود معتقدي، بهروز ياسمي، عبدالجبار كاكايي و سعيد بيابانكي حضور داشتند و طي سخناني نظر خود را در مورد شعر معاصر و شعر دانشجويي بيان كردند. محمود معتقدي نخستين سخنران اين همايش بود كه با اشاره به مولفه هاي شعر امروز گفت: در شعر امروز به ويژه در فضاي شعر غيركلاسيك، اغلب حركت ها به سمت نوعي معناگريزي و گاه حتي به روايتي معناستيزي است. اين قضيه در ميان شاعران جوان، كه همواره در معرض آزمون هاي نوانديشي و نوعي آشنا زدايي هستند، پيش از ديگران ديده مي شود.
در اين سال ها مقوله زبان و توجه به كارگيري «حس زبان گفتار» در شعر و نزديك شدن شاعر به نوعي شناخت روزمره از زندگي و دريافت باورهاي زيبايي شناسانه، به دور از تناسب هاي رايج، يك چشم انداز كاملاً تماشايي است، كه به جز مواردي چند، اغلب به چيزهايي غير از دنياي شاعر مي انجامد. معتقدي با تحليل شعر پسانيمايي و دستاوردهاي آن به آسيب شناسي شعر امروز پرداخت: آسيب پذيري شعر امروز، از آنجايي شروع مي شود كه ما در عرصه هاي بازانديشي ذهن و زبان، خود، چندان نتوانسته ايم، از مرزهاي بومي، به راحتي عبور كنيم و فضاي شعر اين روزگار را به نرم هاي شكوهمند تري در موقعيت هاي تجربي ساختمندتري، با موتيوهاي هنرمندانه تري همراه كنيم.وي افزود: بي شك در فضاي شعر كلاسيك اين دشواري ها به مراتب كمتر است، اما در فضاي شعر سپيد و آزاد، آسيب پذيري و نبودن يك جريان نقد حرفه اي و سيال، به وضوح ديده مي شود و شاعران جوان امروز، در رفتار با زبان، از ساده ترين موقعيت شروع مي كنند و سياليت شاعرانه و حس موسيقايي و آن زبان ديگر را چندان جدي نمي گيرند و اين مقوله در فضاهاي فرهنگي به ويژه دانشگاهي، در نزد شاعران دانشجو همواره ديده و شنيده مي شود.
|
|
سعيد بيابانكي :من نمي دانم كه چرا جريانات ادبي ، بيشتر در رشته هاي غيرادبي اتفاق مي افتد و در دانشكده هاي ادبيات، چنين خبرهايي نيست و اگر هست بسيار رسمي و كلاسيك و آكادميك است
بهروز ياسمي ، ديگر سخنران اين همايش، «فرهنگ شعر دانشجويي» و يا «شعر دانشجويي» را عناويني نادرست و ناكارآمد ناميد. به عقيده او: «تعداد شاعراني كه وارد دانشگاه شده اند. زياد است و به اين نسبت مي توان فرهنگي براي دانشجوياني كه شاعر هستند در نظر گرفت. اما نمي توان آن را به شاعراني كه دانشجو هستند تعميم داد، كه در صورت در نظر گرفتن فرهنگ، بايد چارچوبهايي نيز براي آن در نظر گرفت. بهروز ياسمي در بخشي از سخنان خود به آسيب هايي كه متوجه شعر امروز است اشاره كرد و گفت:» از آسيب هايي كه متوجه شعر دانشجويان است فاصله گرفتن آنها از آرمان گرايي و آرمان خواهي است. نكته ظريفي كه در شعر جوان ما و از جمله شاعراني كه دانشجو هستند، وجود دارد. «خط شكني به خصوص در اشعار عاشقانه» است كه تا حدي هم مي تواند خوب باشد و هم بد و مخرب؛ اين تجربه از اين بابت كه باعث دور شدن از كلي گويي ها مي شود ، خوب است اما شكستن خط قرمزهايي كه در جامعه وجود دارد و بيش از حد، دست مالي كردن اين مضامين خيلي جالب نيست.
عبدالجبار كاكايي، ديگر سخنران اين همايش، تقدس زدايي را در شعر جوان امروز ما، از آسيب هاي شعر بر شمرده و عنوان كرد:» تقدس زدايي از جهان جديد كه يكي از وجوه تفكر مدرنيزم شده و در شعر جوان ما هم به شدت در حال گسترش است، گشودن بابي است كه به مسايل جنسي در جهان امروز مي پردازد. اين پديده براي فرهنگ ما كه ايراني و شرقي و معتقد به متون مذهبي هستيم، آسيبي است. هرچند اين پديده ممكن است براي نسل جوان و براي ارائه شعرها و فروش آثارشان جاذبه ايجاد كند. اما ما بايد اين باور را در خودمان تقويت كنيم كه در فضايي و با فرهنگي زندگي مي كنيم كه بي اخلاقي را بر نمي تابد و مقيد به اصول اخلاقي بودن،لازم است.
سعيد بيابانكي با اين نكته كه چرا اين گونه نشست ها و همايش ها در بيشتر مواقع از جايي غير از رشته هاي ادبي آغاز مي شود،سخن خود را شروع كرد: من نمي دانم كه چرا ذائقه هاي ادبي، كه من اسم آن را«جريانات ادبي »مي گذارم، بيشتر در رشته هاي غيرادبي اتفاق مي افتد و در دانشكده هاي ادبيات، چنين خبرهايي نيست و اگر هست بسيار رسمي و كلاسيك و آكادميك است. به عقيده من اين به بهره ذهني در ميان دانشجويان مهندسي و پزشكي در كشور ما برمي گردد. چراكه در كشور ما نظام آموزشي وارونه است. يعني كساني كه بهره ذهني بالايي دارند به رشته هاي مهندسي و پزشكي وارد مي شوند و نهايتآً پس از خروج از دانشگاه نقشي در وضعيت اجتماع ندارند يا نقش آنها بسيار كم است. در حالي كه مديران ارشد و آنان كه كشور را مي سازند. معمولاً بايد از رشته هاي علوم انساني مانند مديريت، حقوق، ادبيات و ... باشند. در خارج از ايران وضعيت دقيقاً عكس اينجاست.
كساني كه بهره هوشي بالاتري دارند معمولاً به رشته هاي علوم انساني سوق داده مي شوند و نهايتاً سر از مديريت هاي كلان در مي آورند.سعيد بيابانكي نظر خود را در مورد عنوان اين همايش چنين بيان كرد: بحث اين همايش و نام آن كه پارادوكسيكال هم هست ناشي از اين است كه قيد دانشجويي به هر چيز اضافه شود. به نوعي آماتور بودن قضيه را مي ر ساند اين كه ما خيلي هم نبايد كاستي ها را در نظر بگيريم. با اين حال من فكر مي كنم اگر بايد در حوزه شعر و ادبيات، حركتي شروع شود، فقط بايد از دانشگاه شروع شود، چراكه در بيرون از دانشگاه، بستر فراهم نيست.