شنبه ۲۵ تير ۱۳۸۴ - - ۳۷۴۸
يادش بخير راديو
محمد مطلق
002268.jpg
وقتي مارشال مك لوهان رسانه ها را به دو دسته سرد و گرم تقسيم مي كرد، شايد كمتر كسي به نسبت ميان آنها و اوقاع فراغت مي انديشيد، اگرچه با حلقه واسط مفهومي به نام خلاقيت پرداختن به آن نيز چندان دور از ذهن به نظر نمي رسيد و البته امروزه جامعه شناسان ايراني مي كوشند تا بسيار مصداقي و حتي به واسطه ارائه آمار و ارقام، ارتباط هر سه سويه بحث را روشن سازند؛ يعني رسانه هاي سرد و گرم ، خلاقيت و اوقات فراغت . براي ما كه جذاب است، براي شما چطور؟
رسانه سرد، رسانه اي است كه مخاطب در تكميل پيام آن كمترين نقش را دارد و حق انتخاب نيز به همين ميزان تنزل پيدا مي كند. بارزترين رسانه در ميان رسانه هاي سرد، تلويزيون است كه برخي از جامعه شناسان آن را به عنوان يك فرد مستبد در ميان اعضاي خانواده تعريف و توصيف مي كنند. فرد مستبدي كه آرام آرام رابطه ها را تيره كرده و خود به جاي تك تك افراد مي نشيند. با اين نظريه از سوي متخصصان رسانه، سازندگان وسايل صوتي و تصويري مكلف شدند تا ويدئوهاي خانگي را روانه بازار كرده و تا حد امكان حق انتخاب و زمان پخش فيلم ها را به خانواده ها واگذار كنند.
اما رسانه هاي گرم كه معمولا از انواع قديمي تر رسانه همچون كتاب هستند، قدرت خلاقيت مخاطب را به دليل فرصت دادن در تكميل نتيجه و مشاركت در چينش مفاهيم، بالا مي برند و به همان ميزان كه مخاطب شخصي خالي از داشته هاي ذهني پنداشته نمي شود، قطعا حق انتخاب نيز در مورد استفاده كردن يا استفاده نكردن را داراست. البته در فرهنگ عامه معمولا عكس چنين نظريه اي وجود دارد يعني ارتباط تلويزيوني زنده تر از ارتباط به واسطه كتاب ارزيابي مي شود، در حالي كه در ارتباط تلويزيوني مخاطب كمترين نقش را ايفا مي كند و قدرت خلاقيت او نيز در پايين ترين حد قرار دارد.
اما اوقات فراغت: قاعدتا جز آنهايي كه به شكل حرفه اي با يك رسانه خاص تماس دارند، اكثر مردم از اين ابزار براي پر كردن اوقات فراغت خود بهره مي  برند.
پژوهش ها نشان مي دهد در ايران بيش از 50درصد اوقات فراغت افراد صرف رسانه هاي صوتي و تصويري و كمتر از 20 درصد، صرف رسانه هاي مكتوب مي شود. اين در حالي است كه براي هر ايراني در طول روز ميانگين 6 ساعت وقت فراغت تخمين زده مي شود. تا اينجا البته هيچ مشكلي وجود ندارد و احتمالا پر كردن اوقات فراغت با رسانه هاي صوتي و تصويري بويژه از نوع سرد مي تواند تفريحي سالم تلقي  شود، اما با توجه به آنچه كه گفته شد آيا چنين پديده رايجي اختلالي هم در قدرت خلاقيت افراد ايجاد مي كند؟ اگر اين فرض به اثبات برسد قطعا با در نظر گرفتن روزانه حداقل 420 ميليون ساعت وقت فراغت براي ايرانيان، پديده عجيبي را پيش رو خواهيم داشت. ساده تر آنكه به طور متوسط روزي 420 ميليون ساعت در جهت تخريب استعداد و پايين آوردن قدرت خلاقه،  وقت صرف مي كنيم كه نتيجه گيري عجيبي مي تواند باشد. يكي از استادان جامعه شناس دانشگاه تهران در توصيف اين پديده گفته است: گذراندن اوقات فراغت در پاي رسانه هاي صوتي و تصويري مانع خلاقيت و نو زايش روحي و رواني است، چرا كه فرد در برابر اين رسانه ها بيشتر نقش انفعالي دارد، در حالي كه در ساير امكانات فراغتي مانند گردش و تفريح قادر به برقراري يك رابطه فعال با ديگران خواهيم بود. به عبارتي مي توان گفت رسانه هاي صوتي و تصويري فرد را دچار نوعي از خود بيگانگي مي كنند، بنابراين اگر چنين اوقاتي صرف اموري كه موجب خلاقيت، نوآوري، احساس، ابتكار و بازسازي قواي انساني شود، مي تواند نقش اصلي خود يعني بازآفريني قدرت روحي را به درستي ايفا كند.
يادش به خير راديو
يادش به خير راديو و آن گزارش هاي گرم كه امروزه با ورود انواع و اقسام رسانه هاي مدرن تر - رسانه هايي كه مفهوم جغرافيايي مرز را كمرنگ مي كنند – ديگر جز لحظات اجباري مثل زماني كه در تاكسي نشسته ايد، كاربردي ندارد.
متخصصـــان رسانه مي گويند كه راديو، سريع ترين وسيله براي انتقال پيام است و هنوز هيچ رسانه اي نتوانسته است در اين زمينه جاي راديو را پر كند.
از سوي ديگر اين وسيله سريع، به واسطه اينكه صداي صرف است و در آن از تصاوير، خبري نيست بشدت قدرت تصور و تخيل را بالا مي برد.
يادش به خير راديوهاي هفت موج مبلي كه يك تنه جماعتي را به خود مشغول مي كردند و البته اين تنها صداست كه مي ماند. يك كارشناس رسانه اي در اين باره مي گويد: اگر يادتان باشد، زماني گزارش هاي ورزشي بويژه فوتبال كه از راديو پخش مي شد، طرفداران بسياري داشت. آن زمان اگر 10 نفر با هم از يك راديو به يك گزارش گوش مي دادند، هريك تصور و تخيل خاص خود را داشتند، يعني صداي گزارشگر باعث مي شد تا هر مخاطبي به فراخور توانايي ذهني خود، صحنه را بازسازي كند.
به اعتقاد من، اين يعني قدرت خلاقه و از سوي ديگر گزارشگر هم مجبور بود از المان هايي استفاده كند كه ردپاهاي درستي براي ايجاد تصور نهايي در اختيار مخاطب قرار دهد، بنابراين او هم تصور و تخيل و دايره واژگاني اش را يكجا به كار مي گرفت. بنابراين مجموع اين دو حوزه ذهني يعني گوينده و مخاطب و البته خود رسانه كه راديو بود، در هم مي آميخت و علاوه بر پر كردن اوقات فراغت، به شكلي مهيج و سالم باعث بالا رفتن كاركردهاي ذهني، تخيل و قدرت خلاقه مي شد و اساسا به همين دليل است كه همه، بويژه آنهايي كه در سن بالاتري هستند، نسبت به اين وسيله رسانه اي حس عاطفي و نوستالژيك دارند، اما اين حس هيچ گاه در مورد تلويزيون نمي تواند به وجود آيد، چون تلويزيون يك رسانه سرد است و واژه سرد در فرهنگ ما، بار معنايي خاص خودش را دارد.

نگاه
هدفمند كردن يارانه ها و قوانين حمايتي
يكي از منابع مالي حمايت از آسيب ديدگان همچون معلولان، وجوهي است كه از هدفمند كردن يارانه ها به دست مي آيد. بنابراين در صورتي كه يارانه هاي مراكز و سازمان هاي دولتي و وزارتخانه ها به نفع محرومان و آسيب ديدگان اجتماعي هدفمند نشود، نمي توان ساير موارد قانوني و حمايتي را اجرايي كرد.
طرح جامع حمايت از معلولان اجتماعي نيز با هدف اشتغالزايي، مناسب سازي سازمان ها و محيط هاي شهري و ساير خدمات حمل و نقل عمومي، مسكن معلولان و خدمات حقوقي و مشاوره هاي خصوصي به معلولان، خدمات آموزش رايگان در واحدهاي مختلف از مقاطع ابتدايي تا دانشگاه و خدمات ورزشي، تفريحي، آشنايي با توانمندسازي معلولان از سوي سازمان بهزيستي طراحي شده است، اما بخش عمده قانون حمايت از معلولان، نياز به منابع اعتباري دارد و در صورتي كه در بودجه هاي سالانه اعتباري براي اجراي اين قانون به صورت جداگانه پيش بيني نشود، اين قانون در مقام اجرا با مشكل مواجه مي شود. از سوي ديگر سازمان بهزيستي هم اكنون براي اجراي اين قانون با مشكلات مالي فراواني مواجه است.
هم اكنون 550 هزار معلول و مددجو زير پوشش بيمه خدمات درماني قرار دارند و حدود 300 هزار نفر نيز در نوبت صدور دفترچه بيمه خدمات درماني هستند.
محدرضا راه چمني، رئيس سازمان بهزيستي با اشاره به كسري اين سازمان اظهار داشت: سازمان بهزيستي همه ساله با كسري بودجه سالانه مواجه است كه اين مسئله موجب كاهش خدمات اين سازمان مي شود. امسال نيز كسري بودجه 20 درصد برآورد مي شود.
از سوي ديگر طرح بيمه اجتماعي زنان خانه دار، طرحي است كه با عنوان بيمه زندگي مطرح شده و براساس آن 50 درصد حق بيمه از سوي زنان خانه دار و 50 درصد مابقي از سوي دولت در حساب مشتركي گذارده مي شود تا در صورت بروز حوادثي خاص مانند بيوه  شدن، زنان خانه دار بتوانند مستمري ماهيانه دريافت كنند.هم اكنون طرح بيمه زنان خانه دار در سطح 60 شهرستان در حال اجراست و بتدريج در شهرستان هاي ديگر نيز گسترش مي يابد تا در 20 سال آينده همه زنان خانه دار زير پوشش بيمه قرار گيرند.براساس اين طرح، تمامي زنان 18 سال به بالاي خانه دار از شمول اين طرح برخوردار مي شوند. اين طرح از امسال نيز در شهر تهران اجرا مي شود.
هم اكنون 2 ميليون و 670 هزار مددجو زير پوشش سازمان بهزيستي هستند و 145 هزار زن سرپرست خانوار و خود سرپرست نيز از سازمان بهزيستي مستمري دريافت مي كنند.اين در حالي است كه سالانه حدود 3 هزار و 900 زن آسيب ديده به مراكز بازپروري و حمايتي بهزيستي آورده شده و در حدود همين تعداد نيز سالانه از اين مراكز خارج شده و به اجتماع بازمي گردند.

دريچه
خبرهاي لوكس و فانتزي
بعضي از خبرها يا بهتر بگويم بعضي از اظهارنظرها - كه البته با كار بلدي ما خبرنگار جماعت تبديل به خبر مي شود- آنقدر لوكس و فانتزي و دوست داشتني هستند كه هيچ رقمه نمي شود از آنها گذشت. اصلا مهم نيست كه محتواي خبر چه چيزي باشد، رويكرد آن هم اهميتي ندارد، سوژه هم همين طور، ولي در كمال اين همه بي اهميتي و مهم نبودن ها، آدم دوست دارد چندبار بخواند، براي ديگران تعريف كند و حتي سالها بعد در يك بحث جدي در موردش حرف بزند، شايد هم بهانه اصلي همان بحث شود.اجازه بدهيد كمي جلومتر برويم و ادعا كنيم بسياري از سبك ها و مكتب ها از دل چيزهاي بي اهميت، اما دوست داشتني و جذاب بيرون آمده اند، مثلا مگر همين دادائيسم نبود كه يك عده در كافه اي دور هم جمع شدند و با چاقو يك كتاب را پاره پاره كردند تا از حروف تكه تكه شده، كلمه دادا بيرون آمد. اگر فرصت بود بيشتر توضيح مي دادم و حتما ثابت مي كردم كه پايه همه اين مكاتب و شاخه هاي مهم علمي و فلسفي و هنري، يك اتفاق ساده و غير مهم بوده؛ فرض بفرماييد يك سيب از درخت كنار نيوتن مي افتد و ايشان جاذبه زمين را كشف مي كنند. خبرها هم از اين قاعده مستثني نيستند، البته خبر كه نه، همان طور كه عرض كردم اظهارنظر!
اظهارنظري كه با تكنيك هاي خبري شكل و شمايل خبر به خودش مي گيرد. خب، وقتي هم خبري نباشد، بايد خبر را ساخت و آن را مثل يك حادثه مهم جلوه داد كه بعضي وقت ها هم چيز خوبي از آب در مي آيد.
اجازه بدهيد از اول شروع كنيم؛ فرض كنيم بنده يك خبرنگارم و به اندازه همين مطلب كه در حال خواندنش هستيد بايد به توليد بپردازم يعني در اصطلاح روزنامه چي ها پر كنم. از قضا مطلب توليدي بايد خبري هم باشد و باز از قضا وقت هم ندارم، بنابراين سريع تلفن را برمي دارم و به يكي از مسئولان كه با او ارتباط دارم تماس مي گيرم اين ارتباط فوق العاده اهميت، دارد چون كسي كه با من عياق نيست، خيلي راحت هم حرف نمي زند، همان طور كه عرض شد موضوع هم مهم نيست، مي توانم به وي بگويم در مورد زنان كولي حرف بزنند، بهانه خوبي است تا از اين منظر نقبي بزنيم و در مورد  آسيب هاي اجتماعي هم حسابي چالش كنيم ، آسيب ها و آفاتي كه محوريت آن موضوع زنان كولي است يا بهتر بگويم آفاتي كه محور آنها زنان كولي هستند و اصلا اگر زنان كولي نبودند اين آفات و آسيب هاي اجتماعي هم وجود نداشتند و از آن مهمتر اينكه بحث ما با آن مسئول محترم در نمي گرفت و اين جاي خالي را هم بايد با مطلب ديگري پر مي كردم، مطلبي كه مي توانست در نوع خودش باز محور آسيب هاي اجتماعي تلقي شود. مهم همان محوريت است و اينكه يك سوژه چقدر مي تواند محور باشد. ببخشيد اين جمله آخر اشتباه بود، چون تمامي سوژه ها اين قابليت را دارند، بويژه سوژه زنان كولي.
از مسئول محترمي هم مثال زديم كه در مورد زنان كولي مي گويد: اگر اين زنان بزهكار باشند. بهزيستي آنها را جمع آوري مي كند. اگر فقط كولي باشند، شهرداري و اگر عضو يك گروه خاص باشند نيروي انتظامي. جالب است، نه؟

تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
علمي
شهر آرا
|  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |