شهره مهرنامي
كباب تركي هاي ستارخان آنقدر خوشمزه است كه مردم برايش در صف هاي طولاني مي ايستند. ستارخان امروز با كباب تركي هايش معروف است، البته منظورم خيابان ستارخان است.
قطعا ستارخان سرآشپز غذاهاي تركي نبوده است، اما امروز دست تقدير نام اين انقلابي آذري را در تهران با رستوران و فست فود و كباب تركي پيوند زده است.
ستار يا (ستارخان) فرزند حاج حسن قره داغي در روستاي بيشك در اطراف تبريز به سال 1245 ه.ش متولد شده است.
در ابتدا شغلش پرورش اسب بوده. او بيشك را در جواني به قصد تبريز ترك كرده و در محله اميرخيز تبريز به عنوان يكي از تفنگداران مظفرالدين ميرزا مستقر مي شود. از آنجا كه حضور او در بين تفنگداران مظفرالدين ميرزا همزمان با جنبش مشروطيت و به توپ بستن مجلس مي شود، ستار از خود لياقت هاي زيادي نشان مي دهد و لقب خان را براي خود كسب مي كند. وقتي جنبش مشروطيت در تهران فروكش مي كند، اين جنبش در منطقه اميرخيز تبريز دوباره شكل مي گيرد و مشروطه خواهان در محلات مختلف با نيروهاي دولت مبارزه مي كنند. در اين زمان ستارخان به همراه باقرخان به مشروطه خواهان مي پيوندد و طي يك سال محاصره تبريز، از اين شهر دفاع مي كنند.
از آنجايي كه جنبش هاي ديگري هم در ديگر نقاط كشور ايجاد مي شود، ستارخان عنوان رهبر مجاهدان تبريز و جنبش تبريز را مي گيرد.
وي در همين زمان به دعوت نايب السلطنه به تهران مي آيد و اعاده مشروطيت مي كند و مجلس آن زمان لقب سردار ملي و سالار ملي را به اين دو آزاديخواه (ستارخان و باقرخان) عطا مي كند.
مدتي بعد قانون خلع سلاح در مجلس تصويب مي شود. ستارخان و يارانش نمي خواستند خلع سلاح شوند و نيروهاي دولتي، آن جمع 300 نفري را در پارك اتابك تهران در يك جنگ خونين خلع سلاح مي كنند. ستارخان در آن واقعه تيري مي خورد كه موجب شهادتش در روز سه شنبه 25 آبان 1293ه.ش مي شود.
آرامگاه اين آزاديخواه در باغ طوطي در جوار حضرت عبدالعظيم است.
حال بعد از 91 سال گذر از رشادت هاي اين بزرگمرد قرار است مجسمه اي از نيم تنه ستارخان در تهران نصب شود.
اين مجسمه، كاري از شهريار ضرابي است كه به همت شهرداري منطقه 2 و سازمان زيباسازي شهرداري تهران قرار است در خيابان ستارخان، مقابل پارك ستارخان نصب شود.
طول اين مجسمه 85 سانتيمتر است كه روي پايه 120 سانتيمتري قرار مي گيرد، جنس آن برنز و وزن آن 70 كيلوگرم است و مقياس آن 2/1 ابعاد طبيعي بدن انسان است. شهريار ضرابي از مجسمه ساخته شده ستارخان مي گويد كه اخيرا كامل شده و آماده نصب است.
اين مجسمه ساز 37 ساله كه تحصيلاتش را در رشته مكانيك به پايان رسانده است، مي گويد كه از سال 68 وارد هنر مجسمه سازي شده، كنار بزرگان مجسمه سازي كار كرده است و در اولين كارهايي كه بعد از انقلاب ساخته و در پارك ملت نصب شده، افتخار همكاري با استادها را داشته است.
ضرابي از مجسمه ستارخان به عنوان چهاردهمين كار خود ياد مي كند و مي گويد: از آنجا كه مجسمه ،يك حجم سه بعدي است، از روي عكس، آنهم عكس هاي قديمي ساختن مجسمه كار بسيار سختي است، چون عكس هاي قديمي بيشتر تمام رخ بوده و بايد چهره بازيابي شود. البته بازيابي چهره با دستگاه هايي كه مي توانند مختصات فضايي خطوط چهره را پردازش كنند كار بسيار آساني شده و سختي كار آنجايي است كه بايد بتواني حس شخصيت مورد نظر را به مخاطب منتقل كني و آنچه را كه بايد باشد نشان دهي. من آدم شوخي هستم و اگر قرار باشد حس خودم را منتقل كنم، مجسمه حجمي كمدي مي شود.
او از لحظات ساخت اين مجسمه به عنوان لذتبخش ترين لحظات زندگي خود ياد مي كند و در ادامه مي گويد: وقتي احساس مي كنم كه كاري انجام مي دهم كه همه مي توانند آن را ببينند از آن كار لذت مي برم.
شب هاي زيادي را با اين مجسمه صبح كرده ام و تمام روايات زندگي ستارخان را مطالعه كرده و مي دانم؛ شب هايي كه با صداي موسيقي بيدار مي ماندم و دور از چشم همسرم سيگاري مي كشيدم كه خوابم نبرد، مي ديدم كه ستارخان با آن چهره جدي و مغرورش حس جنگجويي اش را به من منتقل مي كند. با خواب مي جنگيدم و از اين احساس غرور و قدرت جذاب در چهره اش احساس غرور مي كردم و تا صبح كار مي كردم.
او اضافه مي كند: سعي كردم به تمام جزئيات صورتش توجه كنم، شكستگي روي ابروي راست، بيني بلند قوزدار و ... .
ضرابي بچه خيابان ستارخان بوده و كودكي اش را در اين خيابان گذرانده است. از احساس غرورش از ساخت اين تنديس صحبت كرده و از كارش به عنوان يادگاري براي خيابان دوران كودكي اش ياد مي كند. مي گويد كه اي كاش از افراد قديمي باز هم كسي در آن خيابان باشد تا او پز مجسمه اش را به آنها بدهد.
او مي گويد: دوستي دارم كه در حال حاضر خارج از كشور به سر مي برد. با او دوران كودكيم را گذرانده ام، اولين كارم بعد از نصب مجسمه، انداختن عكس كنار آن و فرستادن عكس براي دوستم خواهد بود.
ضرابي از مجسمه ديگر ستارخان كه 2 ماه پيش در شهر ري نصب شده ياد مي كند و مي گويد: قرار بود اين دو مجسمه همزمان نصب شود كه متاسفانه اين كار عملي نشد. در سر در شهر آستارا نيز يك نماي حجمي 13 متري نصب شده كه از كارهاي اين دو برادر است. حالا فقط مانده است نصب تنديس ستارخان در تهران و در خياباني به نام خودش تا اگر كسي سر رشته اي در تاريخ مشروطه نداشت، نام اين خيابان عريض و طويل و پر از غذاخوري را با نام آشپزي معروف و ترك اشتباه نگيرد.