شهره مهرنامي
به نظر كارشناس امور گردشگري، در تمام دنيا جهانگردي و گردشگري ابتدا با توريسم شهري شروع شده و توسعه پيدا كرده است، ما هم كه در ابتداي راهيم بايد همين كار را بكنيم
شما به عنوان يك شهروند تهراني، چقدر تهران را مي شناسيد؟ آيا تا حالا شده كه يك روز فقط براي ديدن آنچه از تهران نديده ايد، كفش و كلاه كرده و بيرون زده باشيد؟ اصلا به غير از خيابان ها، كوچه ها و محله هايي كه بنا به ضرورت هايي مثل واقع شدن در مسير خانه يا محل كار يا منزل بستگان آنها را ديده ايد، چقدر با گوشه گوشه تهران آشنا هستيد؟
قديم ترها كه تهران خيلي كوچكتر از حالا بوده، اين امكان خواه ناخواه براي اكثر شهروندان وجود داشته كه در سفرهاي روزمره خود با بيشتر نقاط اين شهر آشنا شوند، از طرف ديگر آن وقت ها مردم وقت هاي آزاد بيشتري هم داشته اند و مي توانسته اند گاه گاه سركي هم به اين طرف و آن طرف بكشند، اما در روزگار ما گستردگي شهر از يك سو و گرفتاري هاي روزمره و كمبود وقت از سوي ديگر اين امكان را سلب كرده است. خيلي كه زرنگ باشي، مي تواني صبح اول وقت از خانه بيرون بزني و عصر يا شب خسته از كار روزانه و شلوغي سرسام آور شهر به خانه برگردي.
اما اين روزها معاونت هاي اجتماعي شهرداري هاي مناطق تهران حاضر هستند معامله پرسودي با شهروندان تهراني انجام دهند. آنچه شما بايد متعهد شويد، چشم پوشيدن از خواب ناز صبح جمعه است، فقط و فقط همين. در مقابل، معاونت اجتماعي شهرداري منطقه شما همه امكانات را براي شما و خانواده محترمتان فراهم مي كند كه بتوانيد از نقاطي كه شايد يادتان رفته باشد كه در تهران هستند، بازديد كنيد. حتما برايتان اين اتفاق بارها افتاده كه شرمنده خودتان بشويد و بگوييد كه مگر من ساكن تهران نيستم و مگر فلان نقطه ديدني و تاريخي بيخ گوشم نيست؟ پس چرا تا حالا همت ديدن آن را نداشته ام. بعد هم به خودتان قول مي دهيد كه حتما در اسرع وقت اين كار را انجام دهيد و بعد هم باز فراموشي و گرفتاري و روزمرگي.
يكي ديگر از دستاوردهايي كه اين طرح علاوه بر ديدن نقاط مختلف تهران نصيب شما خواهد كرد، امكان آشنا شدن با افرادي است كه در چند قدمي شما زندگي مي كنند و هر روز با عجله از كنار آنها مي گذريد و شايد فرصت سلام و عليك با آنها را هم نداريد. در برنامه تهرانگردي مسلما در طول مسير مي توانيد از فرد بغل دستي خودتان بپرسيد كه در كدام خيابان و كدام كوچه زندگي مي كند و خدا را چه ديديد؟ شايد فهميديد كه ايشان همسايه بغل دستي شماست و در واحدي از ساختمان محل سكونت شما زندگي مي كند كه شما هيچ وقت ساكنان آن را نديده ايد. آشنايي هايي از اين دست مي توانند باعث گستردگي شبكه همكاري هاي محلي و منطقه اي در راستاي برنامه ريزي و اجراي طرح هاي شهروندي ديگري نيز باشند؛ طرح هايي كه مي توانند در بهتر شدن شرايط زندگي شما و لذت بردن بيشتراز آن موثر باشند.
از سوي ديگر وقتي شما غبار سالها را با ديدن بناها و اماكن تاريخي و مذهبي از روي ذهن خودتان كنار مي زنيد، خواه ناخواه با سئوال هاي تازه تري مواجه خواهيد شد و همين سئوال ها باعث مي شوند كه انگيزه تحقيق و مطالعه نيز در شما افزايش يابد. مسلما مطالعه هم كار لذتبخشي است، اگر در راستاي علايق شخصي ما باشد؛ علايقي كه گاهي آنها را فراموش مي كنيم.
بهره بردن از هواي پاكي كه در روزهاي ديگر هفته كمتر مي توانيد آن را ميهمان ريه هايتان كنيد نيز يكي ديگر از امتيازاتي است كه در اين سفر چندساعته نصيب شما خواهد شد. اگر به ترافيك و سرعت كم اتوبوس در روزهاي كاري هفته عادت كرده ايد، اين بار با تعجب خواهيد ديد كه اتوبوس حامل شما مي تواند با سرعتي نسبتا بالا در خيابان هاي تهران مي تازد.
اما مهمترين دستاورد اين سفرهاي شهري چيست؟ مسلما خيلي از ما به دليل گرفتاري هاي گوناگون روزمره خيلي از دلبستگي هايمان را فراموش كرده ايم؛ دلبستگي هايي كه اگر برايشان وقت نگذاريم به حسرت هايي بزرگ و كوچك تبديل خواهند شد. يكي از اين دلبستگي هاي فطري انسان نياز به سفر و گشت و گذار است. ديدن هميشه زاويه اي براي دانستن بوده است و آنهايي كه از پنجره هاي بازتري به دنياي اطراف خود نگاه كرده اند، داناتر بوده و هستند. شايد به همين قرينه است كه در پيشينه فرهنگي و مذهبي ما نيز تاكيد زيادي بر سفر شده است. مسلما اين سفرهاي كوتاه شهري مي توانند تجربه هايي باشند كه با به دست آوردن آنها بتوان سفرهاي بزرگتري را برنامه ريزي كرد و كم كم در برنامه ريزي هاي اقتصادي و زماني خانواده هزينه بيشتر و بيشتري را به سير و سياحت اختصاص داد.
حتما شما هم بارها از خود پرسيده ايد كه چرا ايران به عنوان كشوري كه يكي از جذاب ترين تمدن هاي بشري را به خود اختصاص داده است، جايگاه ويژه اي در صنعت توريسم ندارد، اما آيا تا به حال به پاسخ اين سئوال هم فكر كرده ايد؟ مسلما در اينكه توريسم به عنوان صنعتي جذاب و در حال گسترش در جهان پذيرفته شده، شكي نيست، ولي بهره برداري دقيق و حرفه اي از اين صنعت دوست داشتني نياز به برنامه هاي دقيق و حرفه اي دارد. اين برنامه ها نه تنها شامل ايجاد امكانات رفاهي و تفريحي براي گردشگران خارجي مي شود، بلكه شامل فرهنگسازي در جامعه نيز هست. مسلما وقتي يك شهروند تهراني در جايگاه بازديدكننده واقع شود، مي تواند آشنايي بيشتري با دغدغه ها و كمبودهاي يك گردشگر پيدا كند و در همين راستا مي تواند از طريق ارائه پيشنهاد به مسئولان و نيز درك بيشتر ضرورت مشاركت در معرفي بهتر فرهنگ و هنر امروز و گذشته ايران به گردشگران خارجي، در زمينه گسترش و بهينه سازي صنعت توريسم كشور موثر باشد.
حالا شما بگوييد! مسلما شما هم مي توانيد محسنات بيشتري كه در طرح تهرانگردي نهفته است را ذكر كنيد؛ محسناتي كه هركدام از ما مي توانيم به اين طرح اضافه كنيم. حالا همه اين خوبي ها به چشم پوشيدن از خواب صبح جمعه مي چربد يا نه؟ به قول سعدي عليه الرحمه:
خواب نوشين بامداد رحيل
باز دارد پياده را ز سبيل
همين صبح جمعه آينده مي توانيد ساعت شماطه دار خودتان را كوك كنيد و راس ساعت 9 سوار بر اتوبوس هاي معاونت اجتماعي شهرداري منطقه محل سكونتتان، گوشه تازه اي از تهران بزرگ را ببينيد.
***
ساعت 9 صبح جمعه، سه اتوبوس پر از مسافر، پر از هياهو و نشاط. اولين مكان ديدني تهران بناي قديمي مقبره امامزاده صالح در منطقه يك بود. اتوبوس ها از مقابل معاونت اجتماعي شهرداري منطقه يك در نزديكي باغ فردوس زيبا حركت كرده بودند. مسافرها همه ساكنان منطقه يك بودند، امامزاده صالح را هر روز مي ديدند، شوق ديدار از مكان هاي نديده را داشتند.
تور تهرانگردي به همت معاونت اجتماعي شهرداري هاي مناطق به راه افتاده بود و هر هفته جمعه، جمعي از مردم تهران را رايگان براي بازديد از مكان هاي ديدني تهران در سطح شهر مي گرداند؛ به گونه اي بازپروري صنعت توريسم آنهم در بين مردم پرمشغله تهراني.
انتظار ديدن اين همه شهروند براي ديدن تهران آنهم صبح روز جمعه را نداشتم، به هر حال اتوبوس ها با پلاكاردهاي بزرگ تور تهرانگردي ويژه منطقه يك از خيابان وليعصر حركت كردند و بزرگراه مدرس را طي كردند. ميدان هفت، تير تابلو ميدان امام خميني (توپخانه) به سمت جنوب را نشان مي داد.
مقابل در ورودي كاخ موزه گلستان به سمت جنوب، خانم شاه حسيني، راهنماي يكي از اتوبوس ها توضيح داد: از زمان صفويه تهران مورد توجه شاه عباس قرار مي گيرد و براي تهران حصاري مي سازد. بعد از آن آقامحمدخان قاجار به دليل خوش آب و هوايي تهران ترجيح مي دهد اينجا را پايتخت كند. بعد از آن در دوران پهلوي و بعد از انقلاب نيز به دليل اهميت سياسي - اقتصادي، اين شهر همچنان پايتخت مي ماند.
در زمان شاه عباس در ارگ بزرگ شهر، عمارتي بنا مي كنند كه چهارباغ اطراف آن بوده و بعد كاخ هاي آن را مي سازند. در 50 سالگي حكومت قاجار، ناصرالدين شاه دستور ساخت كاخ گلستان را مي دهد كه چندين تالار از جمله تالار آيينه، تالار برليان و ... را داشته است.
اتوبوس تهران گشت منطقه يك، تنها اتوبوسي نيست كه براي بازديد آمده، اتوبوس هاي منطقه 16 نيز آنجا هستند و جماعت زيادي براي بازديد از كاخ، بيرون بنا صف بسته اند.
باغ مقابل كاخ بسيار زيبا بود، پر از گل، عمارت كاخ بعد از گذر سالهاي زياد هنوز ابهت خود را از دست نداده بود. اولين بنايي كه از كاخ گلستان ديديم، ايوان تخت مرمر بود. ساخت اين بنا به دوران كريم خان زند بازمي گردد؛ تابستان 1138 ه.ش. تخت بزرگ ساخته شده از مرمر زردرنگ، در ضلع شمال غربي كاخ گلستان مقابل در ورودي كاخ قرار دارد و به دليل وجود اين تخت در اين ايوان، نام ايوان تخت مرمر را به خود گرفته است. در اين تخت، پادشاهان به مراسم سلام مي نشستند. سابقه اين رسم به دوره داريوش بازمي گردد.
اين تخت از مرغوب ترين مرمر زرد از معادن شهر يزد با طراحي ميرزاباباي شيرازي نقاش باشي ساخته شده است. مكان دوم اتاق نقاشي بود كه ديوارهايي نقاشي شده داشت و فرش زمين، كاشي هاي دست ساز رنگي بود. قبل از ناصرالدين شاه، سربازها در اين اتاق منتظر فرمان شاه مي ماندند، اما از دوران ناصرالدين شاه به بعد كاربري خاصي نداشته و تنها نام اتاق نقاشي را به خود گرفته است. اين اطلاعات را راهنماهاي تور به بازديدكننده ها دادند.
ماموران موزه از حضور جمعيت زياد مردم ناراحت بودند و مردم هم از ناپديد شدن خيلي از كاشي هاي روي ديوارها. تالار آيينه به دليل عدم هماهنگي سازمان گردشگري و ميراث فرهنگي بسته بود و اجازه بازديد به شهروندان داده نشد.
البته توريست هاي خارجي كه با موهاي بورشان از ديگران متمايز شده بودند هم نتوانستند از تالار آيينه، همان شاهكار عصر ناصري بازديد كنند.
بناي دوم خلوت پادشاهي بود. باز هم تختي از مرمر در قسمتي از باغ قرار داشت كه مسقف شده بود و زماني از زير آن جوي آبي مي گذشت. سنگ عظيم قبر ناصرالدين شاه بعد از انقلاب اسلامي از شهر ري، از مجاورت شاه عبدالعظيم به اين مكان منتقل شده است؛ سنگ مرمري كه هيبت ناصرالدين شاه روي آن تراشيده شده است. بعد نوبت بازديد از نگارخانه رسيد كه آثار نقاش معروف، كمال الملك در آنجا قرار داشت و بعد هم عكاسخانه كه پر بود از عكس هايي كه عكاس بيشتر آنها، ناصرالدين شاه بود.
ديگر عمارت هاي كاخ بسته بود و به دليل عدم هماهنگي ميراث فرهنگي، باز هم با در بسته مواجه شديم. در مسير رفتن به موزه پست، خانم شاه حسيني گفت كه اين بنا در سال 1307 ه.ش ساخته شده و اداره پست آن زمان بوده است، چون اطراف آن باغ بوده سال 1313 ه.ش باغ ملي را در اطراف آن بنا مي كنند كه اولين پارك ايران بوده است، همان مكاني كه امروز سردر آن معروف است. سبك معماري بناي موزه پست، ايراني - اروپايي است. بعد از انقلاب اسلامي به دليل ترافيك كار پستي، اداره پست به خيابان كارگر جنوبي منتقل و اين مكان به موزه تبديل مي شود.
البته بازديد از اين مكان هم عملي نشد و صف طولاني شهروندان گردشگر بعد از ساعت ها انتظار، با در بسته موزه مواجه شد، چون سازمان گردشگري و ميراث فرهنگي باز هم با موزه هماهنگ نكرده بود. بعد از ساعت ها انتظار در گرماي تابستان ظهر روز جمعه، جماعت به قصد بازديد از پارك جمشيديه محل را ترك كردند.
اميد است كه دلسرد نشده باشند
اواخر سال 82، يعني پيش از اوج گيري سفرهاي نوروزي، در گفت وگويي با يكي از كارشناسان بخش گردشگري به اين نتيجه رسيديم كه پرداختن به گردشگري داخلي و شهري و رونق بخشيدن به آن مي تواند زيرساخت هاي گردشگري در كشور را تقويت كرده و ما را براي جذب گردشگر خارجي بيشتر و تبديل گردشگري به صنعت، آماده كند. در آن گفت وگو غفارپور، كارشناس گردشگري گفت كه ما اصلا در اين شبكه توزيع حضور نداريم. وقتي از نظر جذابيت هاي اكوتوريسم در رتبه پنجم و از نظر جذابيت هاي ميراث فرهنگي و تاريخي در رتبه دهم جهاني هستيم و وضع ورود جهانگردان به ايران اين است، در واقع بايد نتيجه بگيريم كه در شبكه توزيع حضور نداريم. هواپيماهاي جهانگردان فقط از آسمان ايران مي گذرند و ما همينطور چشم به راهيم. مثل اين است كه عضو اوپك باشيم، اما نفت نداشته باشيم.
افسرده شديم. سعي كرد بيشتر توضيح دهد. به نظر غفارپور علت اين عدم حضور در ليست توزيع، مي تواند عدم آموزش، فقدان مديريت و كارآزموده نبودن عوامل مختلف در بخش توريسم باشد و وقتي صاحبان توريسم خارجي به ايران مي آيند و اين موضوع را احساس مي كنند، بي نتيجه برمي گردند. يك بخش هم شايد به عدم سرمايه گذاري در اين بخش برگردد و بعد راه حلي ارائه داد: ايجاد شبكه براي توريسم شهري و توريسم داخلي، اين گردشگري را به سمت بازدهي بالا براي صنعت گردشگري مي برد. مشكل ما اين است كه توريسم داخلي ما صنعتي نيست. در ايران سالانه 25 ميليون سفر داخلي داريم كه 14 ميليون آن، زائران عازم مشهد هستند. اين رقم سفر، بسيار بالاست، اما بايد مكانيسم آن را درست و صنعتي كنيم.
به نظر اين كارشناس امور گردشگري، وقتي در تمام دنيا، جهانگردي و گردشگري ابتدا با توريسم شهري شروع شده و توسعه پيدا كرده است، ما هم كه در ابتداي راهيم بايد همين كار را بكنيم. مي گويد كه جذابيت هاي آن هم فراوان است. به نظر او وقتي مي شود يك ساعته از تهران به كوير رسيد، چرا فقط بايد عكس كوير را در كتاب درسي به بچه ها نشان داد؟
براساس نظر كارشناسان گردشگري، كشور ما بايد آزمون توريسم داخلي را بدهد و بعد براي جذب جهانگردان خارجي تلاش شود. توريسم داخلي در حال تقويت و فعال شدن، نيروها را آموزش مي دهد و به طور اتوماتيك دانش اين صنعت به حد قابل قبولي مي رسد. راهنماها باتجربه و كارآزموده مي شوند و هتلدارها و آژانس ها بازاريابي را تمرين مي كنند.
در همين ارتباط است كه دولت مي تواند مسئوليت گردش 2 ميليون دانش آموز را به آژانس ها واگذار كند و چون تعداد زياد است، آژانس ها با هزينه كمتري آن را انجام مي دهند. بازديد دانش آموزان از تصفيه خانه آب شهري يا نيروگاه توليد برق، علاوه بر جذابيت و آموزش علوم به طور ارتباط از نزديك، آنها را بيشتر به صرفه جويي در منابع ترغيب مي كند و از طرف ديگر بخش گردشگري شهري هم فعال مي شود. شهري مثل تهران هنوز براي خيلي از تهراني ها ناشناخته است. بچه هاي تهران، لاله زار و سنگلج را نمي شناسند و با فرهنگ تهران آشنا نيستند، در حالي كه ابزار و زمينه و پتانسيل اين ايجاد آشنايي وجود دارد: موزه، فرهنگسراها، مراكز توليد، مراكز علمي، آثار باستاني و پارك هاي حيات وحش.
به نظر مي رسد همين توضيحات براي نشان دادن اهميت رونق بخشيدن به گردشگري شهري كافي باشد و باز به نظر مي رسد كه سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري به عنوان متولي اين بخش از درجه اهميت گردشگري شهري و برنامه هايي نظير تورهاي تهرانگردي اطلاع داشته باشد، اما با وجود همه اينها وقتي معاونت فرهنگي - اجتماعي شهرداري هاي مناطق مختلف تهران، با برگزاري تور تهرانگردي رايگان، سعي در آشنايي شهروندان با هويت تاريخي و فرهنگي تهران و پر كردن اوقات فراغت آنها در يك روز تعطيل دارند، با درهاي بسته موزه ها و سرگرداني بازديدكننده ها زير آفتاب گرم تابستان، آنهم به دليل عدم هماهنگي سازمان گردشگري و ميراث فرهنگي با موزه ها مواجه مي شوند.
پرسش اصلي اين است كه سازماني كه نمي تواند برنامه بازديد چند اتوبوس شهروند تهراني از موزه هاي پايتخت را هماهنگ كند، چطور مي تواند جهشي در گردشگري كشور به وجود آورده و آن را متحول سازد؟ عدم كارايي متوليان اين بخش در تهرانگردي روز جمعه حتي به شهروندان عادي كه شايد سررشته اي از مسائل گردشگري نداشتند هم ثابت شد، جاي تعجب است كه چطور طي سالهاي قبل براي مسئولان محرز نشده بود. جمعه گذشته مسئولان معاونت فرهنگي - اجتماعي شهرداري منطقه يك و چند منطقه ديگر به جاي مسئولان ميراث فرهنگي و گردشگري شرمنده صدها بازديدكننده تهراني شدند، اميد است كه دلسرد نشده باشند.