دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۵۶
ترس از جنون گاوي بيشتر مي شود
بيماري گاوي- انساني
002919.jpg
محمدعلي نمازي خواه
از سال 1996 دانشمندان انگليسي با اطمينان اعلام كردند كه بيماري جنون گاوي قابل انتقال به انسان است. اين خبر به حدي تكان دهنده بود كه مردم كشورهاي اروپايي از خريد گوشت پرهيز مي كردند
بيماري هاي قابل انتقال بين انسان و جانوران ديگر مبحثي است كه هميشه دانشمندان را به خود مشغول نگه داشته است. در اين بين شايد به جرات بتوان گفت كه گاوها پرتوليدترين و پرفايده ترين حيوانات براي انسان ها هستند. چند سالي است كه تب جنون گاوي مردم را درگيرخود كرده و حتي در بعضي مواقع آنها را ترسانده. برنامه هاي يك ميليارد دلاري اتحاديه اروپا براي ممنوع كردن صادرات گاو از كشورهاي آلوده و ضررهاي اقتصادي فراوان به كشورهايي نظير انگلستان باعث شد تا متخصصان دامپزشكي و پزشكي با يكديگر همكاري كنند، به طوري كه مي توان ديگر براي هر دو گروه تنها شاهد پيدا كردن راه حل هاي علمي براي جلوگيري از شيوع فراوان اين بيماري بود. شايد بتوان گفت بعد از تب برفكي معروفي كه در اروپا شيوع پيدا كرد، اين بيماري باعث اختلال در توليد اصلي ترين ماده غذايي بشر (گوشت) در جهان و بخصوص اروپا بود.
در اين هفته با ارائه آخرين مقالات و اخبار درباره جنون گاوي و خود بيماري، حرف دكتر راجر بلووي – متخصص بيماري هاي داخلي دام هاي بزرگ- را نشان خواهيم داد كه اين بيماري يك بيماري قابل انتقال به انسان و بسيار كشنده است، بيماري كه توان بهم ريختن حيات وحش را نيز دارد.
جنون گاوي يا ضايعات اسفنجي شكل مغز گاوها، بيماري است كه سالها دانشمندان را درگير خود كرده. در ابتدا كه اين بيماري اوايل دهه 90 در اروپا شيوع گسترده اي پيدا كرد، تنها به بيماري گاوهاي صنعتي و گاهي بومي ربط داده مي شد، ولي بعد از اتفاق نظر دانشمندان در مورد اينكه اين بيماري مي تواند عاملي براي ايجاد بيماري كراتزفلد- جاكوب (Creutzfeldt- Jakob) در انسان باشد، آنگاه همه دست به كار شدند تا بتوانند به سرعت جلو اين بيماري را بگيرند. اكنون انسان ها و گاوها به عنوان اعضايي معروف از دنياي حيات وحش بشدت درگير بيماري بودند كه آنها را به مرز جنون مي كشاند. در 13 ژوئن، آمريكا به عنوان كشوري پاك از اين بيماري، گزارشي ارائه داد كه نشان مي داد دومين گاو مبتلا به اين بيماري پيدا شده است. اگرچه گوشت گاوهاي آلوده در زنجير غذايي وارد نشده و تنها نمونه پيدا شده در آمريكا نيز از بين رفته است، ولي چگونه با توجه به مراقبت هاي شديد بهداشتي اين گاو، آلوده به دنيا آمده است.
اولين و تنهاترين گاو آلوده آمريكا، گاوي بود كه در سال 2003 از كانادا وارد شده بود. در سال 2004 دولت دستور به انجام آزمايش هايي داد كه نشان دهند اين بيماري در گاوهاي مشكوك وجود دارد يا نه. از آن زمان 375 هزار گاو مشكوك در آمريكا آزمايش شده اند كه هيچ كدام آلوده نبوده اند و اين در حالي است كه در كانادا تنها با آزمايش 30 هزار گاو آلوده، 3 نمونه داراي بيماري پيدا شده اند، ولي با تمام اين اوصاف، ماركوس دوهر از دانشگاه برن و عضو موسسه مراقبتي جنون گاوي سوئيس اعتقاد دارد كه آمريكاي شمالي آزمايش هاي كاملي انجام نداده است و هنوز گاوهاي آلوده اي نيز وجود دارند كه آنها قادر به پيدا كردن آنها نيستند.
جنون گاوي بيماري كشنده و مهلكي است كه از سال 1996 دانشمندان انگليسي با اطمينان اعلام كردند كه قابل انتقال به انسان است. اين خبر به حدي تكان دهنده بود كه مردم از خريد گوشت پرهيز مي كردند.
اتحاديه اروپا و بسياري از كشورهاي ديگر گوشت گاو انگلستان را ممنوع كردند و اين ضربه بزرگي به اين كشور وارد كرد.
گروه هاي آسيب شناسي دامپزشكي سريعا متوجه شدند كه با توجه به ضايعات اسفنجي شكل در مغز گاوها، بيماري، يك بيماري عصبي پيش رونده است كه به مرور زمان حيوان را از پاي درمي آورد. در زير ميكروسكوپ مغز اين گاوها، داراي حفره هاي ريزي بوده كه به شكل يك اسفنج ديده مي شد. اين ضايعات باعث مي شد كه گاوهاي مبتلا از خود رفتارهاي عجيب و غيرطبيعي نشان دهند كه باعث شد در بين مردم به اين بيماري، جنون گاوي گويند. اولين مورد در سال 1986 در انگلستان تشخيص داده شد. اين بيماري يك بيماري اسفناك است كه مي تواند از موجودي به موجود ديگر انتقال پيدا كند. بسياري از مصرف كنندگان براي ساليان طولاني فكر مي كردند كه اين بيماري قابل انتقال از گوشت نيست. متاسفانه به غير از گاوها 16 تا 18 گونه از جانوران ديگرنيز در حيات وحش استعداد ابتلا به اين بيماري را دارند. اين جانوران با خوردن گوشت گاوهاي آلوده، بيماري شبيه جنون گاوي مي گيرند.
بيشتر دانشمندان اعتقاد دارند كه جنون گاوي در انگلستان توسط پودرهاي پروتئين داري كه از گوسفندان آلوده به بيماري اسكرپي (Scrapie) كه بيماري شبيه جنون گاوي است،  به وجود آمده است. در كنار گونه هاي جانوري ديگر، انسان ها نيز مستعد به اين بيماري هستند. اين بيماري كه به نام كراتزفلد- جاكوب ناميده مي شود، به عنوان نوعي از بيماري هاي فراموشي (آلزايمر) شناخته مي شود. در گينه نو، قبيله هاي آدمخواري وجود دارند كه بيماري شبيه اين بيماري را مي گيرند. دليل آن نيز خوردن مغز جسدهاست كه باعث علائم اسفنجي شكل در مغز آنها مي شود و بيماري را به وجود مي آورد. به هر حال تعداد و آمار بيماري كراتزفلد-جاكوب باعث شد تا كميته هاي دامپزشكي بشدت نگران شوند.
اين بيماري در انسان هاي جوان به صورت ضايعات اسفنجي شكل مغز، خود را نشان مي دهد و تمام اينها باعث شد تا دانشمندان انگليسي جنون گاوي را عاملي براي ايجاد نوعي جديد از بيماري كراتزفلد – جاكوب بدانند. طبق يك گزارش علمي هزاران فرد مبتلا به اين نوع جديد بيماري با عامل جنون گاوي وجود دارند و اين تنها مختص به انگلستان نيست، به طوري كه گزارش هاي زيادي از فرانسه و ايتاليا نيز وجود دارد. حتي عده اي از دانشمندان اعتقاد دارند كه بيماري فراموشي يا آلزايمر در بعضي مواقع منشا آن بيماري هاي اسفنجي شكل حاصل از گوشت حيوانات آلوده است. تنها راه حل براي دانشمندان شناسايي عامل اين بيماري مشترك مابين انسان ها و جانوران بود.
بسياري از جانوران توليدي با باكتري يا ويروس ها آلوده اند كه محصولات آنها با شست و شو، يخ زدن يا پخته شدن، پاك و عاري از ميكروب مي شود، ولي عامل بيماري جنون گاوي عامل عفوني به نام پريون است كه عاملي غير معمول محسوب مي شود. اين عامل – پريون – تقريبا نوعي پروتئين محسوب مي شود كه بسيار شبيه ساختمان پروتئين هاي طبيعي در مغز انسان ها و ديگر حيوانات است. اين پريون ها با اتصال به پروتئين هاي مغز، آنها را تحريك مي كنند تا مثل پريون ها تغيير شكل و عمل داده و باعث تغييرات عمده اي در كاركرد مغز شوند كه در انتها به مرگ بيمار مي انجامد. هنوز هيچ درماني براي اين بيماري پيدا نشده است. پريون ها توسط مواد كشنده اي كه روي ميكروب ها اثر مي گذارند از بين نمي روند. عامل بيماري جنون گاوي حتي با حرارت 400 درجه سانتيگراد نيز از بين نمي رود، پريون ها به پرتوافكني نيز مقاومند. متاسفانه علائم نيز به حدي دير نشان داده مي شوند كه تنها در كالبد گشايي بعد از مرگ خود را نشان مي دهند. البته بعضي از جانوران نيز با اينكه عامل بيماري را در خود دارند، ولي علائمي از خود نشان نمي دهند.
كدام محصولات جانوري از عامل بيماري پاك هستند؟
در حقيقت هنوز كاملا مشخص نشده است كه كدام يك از بافت ها عامل عفوني را دارا هستند، ولي تمام تمركز دانشمندان روي بافت هاي عضلاني است. مسلما با خوردن گوشت هاي آلوده به پريون، اين بيماري قابل انتقال است، اگرچه نمي توان شير را نيز به عنوان يك حامل براي عفونت كنار گذاشت، ولي خطر شير آلوده در برابر گوشت آلوده بسيار كم است. شير حيوانات ديگر به جز گاو نيز مي تواند به اين عامل آلوده باشد. چندي پيش يك بز در فرانسه به عنوان اولين جانور توليدي براي محصولات غذايي بشر به غير از گاوها، علائم جنون گاوي را از خود نشان داد. دانشمندان نگران هستند كه پرورش دهندگان گوسفند در سطح اروپا نيز با اين مشكل رو به رو شوند. اين بز احتمالا قبل از قرارداد اتحاديه اروپا براي جلوگيري از استفاده غذاهاي آلوده در سال 2001 آلوده شده است. برعكس گاوها، گوسفندان و بزها قادرند كه جنون گاوي را مستقيما به يكديگر انتقال دهند، همچنين آنها قادرند عوامل عفوني اين بيماري – پريون ها – را در عضلات خود نيز حمل كنند كه بسيار خطرناك است. دانشمندان اعتقاد دارند كه بيماري اسكرپي زمينه را براي حضور جنون گاوي ميان بزها و گوسفندها آماده كرده است.
جانوران با توليد بالاي شير مثل بزهاي فرانسوي كه منابع اصلي صنعت پنيرسازي در فرانسه هستند، از اصلي ترين عوامل انتقال بيماري به انسان ها هستند. كانادايي ها هم در ژانويه 2005 سومين گاو آلوده خود را پيدا كردند. مشكل خوردن گوشت هاي آلوده در گاوهاي مبتلا به جنون گاوي اين است كه باعث ايجاد نوعي جديد از بيماري كراتزفلد – جاكوب در انسان ها مي شود. در حال حاضر در انگلستان تعداد بيماران مبتلا به اين بيماري بسيار زياد شده است كه در اصل مربوط به همه گير شدن بيماري جنون گاوي است. انسان ها بعد از ابتلا به اين بيماري اشكال متفاوتي از بيماري را از خود نشان مي دهند كه همين مسئله باعث به عقب افتادن تشخيص بيماري مي شود.
هر چه زمان بيشتر مي گذرد به تعداد مبتلايان اين بيماري با منشا جنون گاوي افزوده مي شود، به طوري كه در سال 2001 ، 73 نفر از اين بيماري جان باختند، ولي در سال 1995 تنها 38 نفر. در كشور سوئيس تعداد افراد تنها در همين يك سال دو برابر شده است. بيماري كراتزفلد – جاكوب تقريبا از بين هر يك ميليون نفر در سال، يك نفر را آلوده مي كند، در خود آمريكا در هر سال حدود 200 نفر آلوده مي شوند. اين بيماري در اواخر عمر و سنين بالا اغلب خود را نشان مي دهد و به سرعت شخص را از پاي در مي آورد. در انتهاي بيماري، شخص حافظه خود را از دست مي دهد، عادات رفتاريش عوض مي شود و در ديد چشم هايش اختلال به وجود مي آيد. حتي با پيشرفت بيماري كوري و كما نيز براي فرد به وجود مي آيد.
بعد از مرگ در كالبدگشايي نيز در مغز بيمار در زير ميكروسكوپ ، حفره هايي ديده مي شود كه علت آن گفته شد.
متاسفانه براي اين بيماري، نه درماني وجود دارد و نه كنترلي. محققان، داروهاي بسيار فراواني را آزمايش كردند تا بلكه به نتيجه برسند، ولي فايده اي نداشته است. فقط آرامبخش هاي قوي به بيمار كمك مي كند كه راحت تر باشد. تمام دانشمندان امروزه ديگر معتقدند كه عامل اين بيماري نيز مثل جنون گاوي نوعي پروتئين به نام پريون است كه برعكس باكتري ها و ويروس ها در برابر داروها و حرارت كاملا مقاوم است. تحقيقات اخير كمي هم اميدوار كننده بوده است، به طوري كه دانشمندان اميدوار به ساخت واكسن هايي هستند كه حتي در صورت ابتلا به بيماري بتوانند جلوگيري سريعي در برابر آن داشته باشند. اين واكسن ها قرار است هم در انسان ها و هم در گاوها استفاده شوند. اين واكسن ها بايد طوري عمل كنند كه بعد از خورده شدن گوشت آلوده به پريون جنون گاوي، از ورود عامل عفوني به مغز جلوگيري كنند.
در نوامبر 2004 ثابت شد كه تعدادي از انسان ها به صورت ژنتيك در برابر اين بيماري از خود مقاومت نشان مي دهند و همين منشا تحقيقاتي بود تا بفهمند كه چگونه اين افراد به خودي خود در برابر اين بيماري مقاومت دارند؟!
ايران نيز در دسامبر سال 2000 به دليل شيوع بالاي جنون گاوي، واردات گوشت از آلمان را متوقف كرد و به گفته صمد يگانه، يكي از افراد سازمان دامپزشكي ايران، مردم هيچ نگراني درباره آلودگي گوشت ها و شيوع اين بيماري نبايد داشته باشند. به گفته وي بايد تمام دام هاي مشكوك را نيز جدا كرد و واكسيناسيون عليه تمام بيماري ها نيز انجام شود. در همان زمان اولين مراقبت هاي جدي شروع شد، چرا كه در همسايگي ايران، گاوهايي مشكوك از افغانستان وارد مي شدند كه براي ايراني ها تهديد آميز بود. ايران بعد از اين قضايا از كشورهايي كه جنون گاوي داشته اند، گاو وارد نكرده است. به هر حال اين بيماري بيشتر به دست خود بشر تقويت شده است و اكنون خود انسان ها به عنوان اصلي ترين حلقه زنجيره حيات وحش مجبور به اقداماتي شده اند تا بلكه بتوانند ميزان اين بيماري را كم كنند.

امروز
002937.jpg
شكارهاي تزئيني
سرمد نمازي خواه- نشريه بين المللي WWF فاش كرد كه تعدادي از گونه هاي گرانبها و ارزشمند دريايي به صورت پراكنده در تهديد هستند. اين تهديدها بيشتر از جانب شركت هاي تجاري بين المللي و در اصل توسط دزدان اين گونه هاي ارزشمند به وجود آمده است. درباره مراقبت از سياره آبي خودمان بايد بگوييم كه تقريبا نيمي از مناطق حفاظتي ماهي هاي كمياب در سال 2001 توسط اين شركت هاي به ظاهر تجاري تسخير شده است. كوسه ها نيز با افزايش فشار از طرف انسان ها روبه رو شده اند. در مورد كوسه ها بايد گفت باتوجه به رشد آرام، بلوغ جنسي دير و تعداد توله هاي پايين و از طرفي شكار فراوان آنها، اين موجودات در حال كم شدن هستند. آنها كه به كركس آبها معروف هستند، اعضايي مهم در زنجيره اقيانوس ها محسوب شده كه باعث پاكسازي آب درياها از لاشه ها مي شوند. پوست و روغن معروف آنها، اصلي ترين دليل شكارهاي بي رويه آنهاست. WWF همچنين در رابطه با سرنوشت اسب دريايي نگران است.
تنها در دهه 90 ميلادي در آسيا، نزديك به 16 ميليون از آنها ساليانه به مصرف مي رسيد. اين جانوران دريايي كه عمر كوتاهي دارند، گاهي قبل از شكار شدن به توليد مثل هم نمي رسند، بنابراين بايد بشدت آنها را تحت نظر گرفت.
در سال 2002 در ماه نوامبر، نمايندگان 160 دولت در نستيگو در كنار همديگر جمع شدند تا گردهمايي بسيار مهم و حياتي را در رابطه با معاهده بين المللي شركت هاي تجاري در تامين ايمني و سلامتي گونه هاي باارزش جانوري برپا كنند.اين فرصت بي نظيري براي تامين حفاظت كاملي از گونه هاي كم نظيري مثل كوسه ها، وال ها، اره ماهي ها و اسب هاي دريايي بود. به گفته استوارت چمپن، رئيس برنامه هاي حفاظتي گونه ها در WWF اين معاهده در آن زمان بسيار لازم بود تا از اسب هاي دريايي كوچك گرفته تا وال هاي آبي بزرگ از دست غارتگران حريص در امان باشند، ولي بايد توجه داشت كه اره ماهي ها و كوسه وال ها، گونه هايي نيستند كه يك شبه تحت پوشش قرار بگيرند!! و دولت ها وظيفه دارند براي افزايش تعداد آنها، آينده اين گونه ها را تامين كنند و جلو برنامه هاي غير قانوني و خطرناك شركت هاي تجاري بين المللي براي شكار آنها را بگيرند. WWF معتقد است كه اگر اين معاهده درست انجام شود و تعداد اين گونه ها به حد خوبي برسند، آنگاه با وضع قوانين جديدي كمك خواهد شد تا تعداد آنها ثابت بماند يا حتي بيشتر شود!! مثلا چندي پيش WWF ضميمه اي به اين معاهده اضافه كرد كه در آن حفاظت از دو نوع كوسه و يك نوع اره ماهي براي تمام شكارچيان و شركت هاي تجاري واجب اعلام شد. در ادامه به معرفي تعدادي از گونه هايي مي پردازيم كه موزه ها، كلكسيونرها و افراد زيادي به شكارچيان پول هنگفتي براي دستيابي به آنها مي پردازند. WWF روي اين گونه حساسيت خاصي دارد.
اره ماهي: معمولا به نام نوعي ماهي خاردار دريايي در بازارها و رستوران ها عرضه مي شود.
اين ماهي بيشتر در آمريكا، ژاپن و اروپاي غربي طرفداراني خاص دارد. اين ماهي رشدي كم و طولاني و توليدمثلي كم دارد. در نيمكره جنوبي آنها بشدت در حال از بين رفتن هستند، چراكه قايق هاي ماهيگيري و كشتي هاي شكارگر، آنها را فراوان شكار مي كنند. اين ماهي به دليل بيني اره مانند خود، در ميان كلكسيونرها طرفداران زيادي دارد.
كوسه وال ها:از بزرگترين گونه ماهيان جهان با طول 50 فوت است كه در مناطقي گرمسيري استوا و آبهاي گرم زيست مي كند. اين ماهيان بزرگ و بسيار آرام و دوست داشتني به دليل گوشت معروف، پوست روغني، كبد و غضروفشان شكار مي شوند. كشورهايي از جمله آمريكا، مالديو، تايوان هندوراس، استراليا و فيليپين شمشير را از رو بسته اند و در آبهاي خود پرچم شكار اين ماهي بدبخت را قرار داده اند. در اين ميان تنها فيليپيني ها دست از شكار كشيده اند و از طرفداران طرح محافظتي هستند.
وال هاي آبي:تمام وال هاي اين گونه در ضميمه يك معاهده تحت حفاظت هستند كه در اصل بدنه اصلي معاهده را تشكيل مي دهند. هنوز مديريت اين برنامه حفاظتي مطمئن نيست كه حتي با وجود تمام تدابير بتواند تعداد آنها را كنترل كند.
جلبك هاي بزرگ دريايي:اين دسته از جلبك ها، از غذاهاي دريايي زنده تپه هاي دريايي هستند كه در هنگ كنگ به قيمت 170-90 دلار آمريكا به ازاي هر كيلو داد و ستد مي شوند. در ضميمه 2 معاهده، آنها تحت نظر هستند تا كاهش تعداد اين گونه به مرور زمان كم شود.
اسب دريايي:اسب دريايي 32 گونه شناخته شده دارد. حداقل 20 نوع آن براي تجارت هاي غير قانوني تحت شكار هستند. ميزان تجارت اسب آبي خشك شده براي كلكسيونرها حدود 70 تن در سال 2002 بوده است كه بايد اين عدد را به اسب هاي دريايي شكارشده براي آكواريوم ها و داروهاي درماني چيني تهيه شده از آنها اضافه كرد.
تجويزآنتي بيوتيك
مصرف غيراصولي و بي رويه آنتي بيوتيك ها علاوه بر تاثيرات منفي بر بدن انسان، روي محيط زيست هم تاثير مخرب دارد. مصرف آنتي بيوتيك ها در كشور ما بي برنامه و گاه حتي تفنني به نظر مي رسد.
شعبانعلي نظامي، مدير كل حفاظت محيط زيست استان گيلان در اين باره مي گويد: يكي از مهمترين آثار مخرب زيست محيطي اين مواد از طريق ورود آنها به محيط زيست انجام مي شود. تحقيقات نشان مي دهد كه معمولا آنتي بيوتيك ها در سيستم هاي آبي ، پايدار است و اكثرا جذب سطوح ذرات جامد خاك و رسوبات شده و به رغم عمر كوتاه به دليل تخليه پي در پي، هيچگاه از محيط حذف نمي شود. مجاورت آنتي بيوتيك ها با باكتري هاي موجود در پساب ها موجب ايجاد مقاومت در آنها و ايجاد ژن مقاوم و انتقال آن به ساير باكتري  ها از عمده معضلات زيست محيطي فرا روي انسان قلمداد مي شود. همه اين جهش هاي ژني مي تواند به هولناك تر شدن كيفيت باكتري هاي بيماري زا و احيانا كنترل و از بين رفتن باكتري هاي سودمند منتهي شود.

وداع
خداحافظ ببر راه راه
002940.jpg
در مــــورد جانوران منقرض شده يا در حال انقراض، انسان ها آنقدر دير به فكر مي افتند كه ديگر حتي كارآمدترين راهكارها نيز بيهوده به نظر مي رسند. چند روز پيش، دولت استراليا با قرار دادن جايزه اي سنگين، از مردم اين كشور و تاسمانيا خواست تا با ديدن و حتي گرفتن عكسي از ببر تاسمانيا، اين جايزه را دريافت كنند، ولي افسوس كه به گفته تمام جانورشناسان، اين جانور را تنها در مقالات و كارتون هاي كودكان مي توان مشاهده كرد.
ببر تاسمانيا
ببر تاسمانيا كه در جهان به عنوان يك اسطوره شناخته مي شود، با وجود شهرت در ميان جانورشناسان، به عنوان يك جانور بومي تاسمانيا، جزو ناشناخته ترين ها بود. براي مهاجران اروپايي به اين منطقه، اين جانور شگفت انگيز بود و صدالبته ترسناك، بنابراين تا با اين جانور روبه رو مي شدند، آن را مي كشتند. تنها با گذشت يك قرن، نسل اين جانور به مرز انقراض رسيد.
ببر تاسمانيا، بدني شبيه يك سگ بزرگ و كشيده همراه با خط هاي راه راه روي آن دارد. دم سنگين و سفت به همراه سر بزرگ از علائم اختصاصي اين جانور است. در صورت رشد كامل، طول بدن از بيني تا نوك دم به حدود 180 سانتيمتر است. قدش تا شانه به حدود 58 سانتيمتر و وزنش به حدود 30 كيلوگرم مي رسد. موهاي نرم و كوتاه بدنش به رنگ قهوه اي بوده و از كناره هاي دم، روي كمر تا نزديكي هاي شانه حدود 20-13 نوار به رنگ قهوه اي تيره ديده مي شود.
اين جانور در اغلب مواردي كه مشاهده مي شد، ساكت و بي سروصدا بود، ولي هنگامي كه عصباني يا هيجاني مي شد، صداهايي مثل پارس كردن هاي قوي و خشك داشت. در هنگام شكار نيز صداهايي پارس مانند و شبيه صداي تريرها – نوعي سگ – از خود براي مدتي كوتاه درمي آورد . متاسفانه صداي ببرهاي تاسمانيا ضبط نشده است.
توليد مثل در فصول زمستان و بهار انجام مي شد. يك ببر تاسمانيا مانند تمام كيسه داران، در هنگام تولد بسيار كوچك و بدون مو بود. او به سمت كيسه باز مادر خود مي خزيد و خود را به يكي از چهار پستان مادرش مي چسباند. چهار بچه مي توانستند از يك مادر تغذيه كنند، ولي اكثرا در هر نوبت زايمان سه بچه به دنيا مي آمد. در خلال رشد بچه ها، كيسه نيز به حدي بزرگ و جادار مي شد كه به زمين هم كشيده مي شد. بعد از اينكه روي بدن توله ها خطوط ظاهر مي شد، آنها از كيسه خارج و به پناهگاهي مثل يك غار سنگي عميق مي رفتند تا مادرشان به شكار برود. اين جانوران در باغ وحش تا 9 سال هم عمر كردند، ولي در اسارت هيچ گاه توليدمثل نمي كردند و طول عمرشان در طبيعت حدود 7-5 سال بود.
اين جانور گوشتخوار بود و در اصل بزرگترين كيسه دار گوشتخوار بعد از انقراض شير كيسه دار بود. غذاي اصلي او را كانگوروهاي قرمز تشكيل مي داد، ولي جانوران و پرندگان كوچك را نيز مي خورد.
فسيل ها و صخره هاي نقاشي شده محلي نشان مي دهد كه زماني اين جانوران در استراليا و گينه نو زيست مي كردند. ببرهاي تاسمانيايي باقيمانده از 2200سال پيش بوده اند. شكار و رقابتي كه دينگوها با اين جانوران داشتند، يكي از علائمي بود كه آنها را از استراليا و گينه نو بيرون كرد و تنها به محدوده تاسمانيا راند. تنگه ماهي خاردار در تاسمانيا، يكي از مناطق خوبي بود كه جمعيت ببرهاي تاسمانيا را مورد حفاظت قرار مي داد و در هنگام ورود اروپاييان مهاجر در سال 1803، اين جانوران در تمام تاسمانيا پخش شده بودند. زيستگاه اصلي آنها در جنگل هاي كم درخت اوكاليپتوس و مناطق علفدار و تالابي بود. آنها در شب و صبح زود براي شكار كردن در مناطق درختي باز و زمين هاي تخت علفزار پديدار مي شدند.
با ورود مهاجران اروپايي، دوره اي غمناك از روبه رويي بشر و اين موجود دوست داشتني آغاز شد كه با گذشت زمان، اين نبرد و رويارويي به سمت انقراض اين جانور رفت. در اصل ورود گوسفندان در سال 1824 نبرد را براي حفظ بقا بين انسان هاي متجاوز و ببرهاي تاسمانيايي بي دفاع شروع كرد. در سال 1888 پارلمان تاسمانيا براي سر هريك Thylacine يك پوند جايزه قرار داد. در سال 1910 تعداد اين جانوران بسيار كم شد و باغ وحش ها بشدت رقابتي براي يافتن و خريد آنها مي كردند. در سال 1933، آخرين ببر تاسمانيايي يافت شد و به باغ وحش هوبارت فروخته شد. در سال 1936، آخرين ببر تاسمانيايي باقيمانده در باغ وحش هوبارت، در عين ناباوري بشر مرد و در همان سال، اگرچه بسيار دير بود، ولي اين جانور به ليست حيوانات حفاظت شده پيوست و بالاخره در سال 1986 اين جانور به ليست جانوران منقرض شده پيوست.
تله گذاري، سمي كردن مواد غذايي و تيراندازي هم راه هايي بودند تا بشر بتواند بخوبي با دستان خود نسل اين جانور را منقرض كند. از هفتم سپتامبر 1936، هيچ مشاهده قطعي از ببرهاي تاسمانيا گزارش نشده است، اگرچه گزارش هايي هنوز از وجود آنها حكايت مي كند كه صحت آنها در پرده اي از ابهام قرار دارد. به هر حال تحقيقات بسيار زيادي انجام شده تا اميدي به دست بيايد كه اين جانور هنوز منقرض نشده است، ولي هنوز هيچ كدام از اين تحقيقات موفق نبوده اند، به طور مثال در سال 1963 اريك گويلر، گروهي را به منطقه دماغه هاي شني فرستاد، ولي هيچ مدركي در آنجا نيافت.
در سال 1968 گروهي بسيار قوي به رهبري براون، مالي و گريفيت تشكيل شد و به جمع آوري تمام مشاهدات بومي و غير بومي پرداخت، ولي هيچ مدركي نتوانست به دست بياورد. در سال 1980 اداره حيات وحش و پارك ملي تاسمانيا، گروهي را به رهبري اسميت و پيرك با سه عدد دوربين اتوماتيك به منطقه فرستاد، ولي آنها نيز ناموفق بودند و بالاخره تلاش هاي دو عكاس موفق – كري و واتس – در طول مدت پنج سال از سالهاي 1993-1988 براي يافتن اين گوشتخواران زيبا ناموفق بود.

سفر و طبيعت
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
علمي
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |