توازن در شهر؛ تعادل در مديريت
ديگر در آغوش شهر جايي نمانده
محمد مطلق
اجازه بدهيد گزارشمان را با حرف هاي تكراري شروع كنيم. گاهي تكرار حرف هايي كه همه مي دانيم، مفيدتر از برخي حرف هاي نويي است كه...
ايران كشور نسبتا بزرگي است كه شهرهايي بزرگ با ريشه تاريخي ديرينه اي در اين جغرافيا نفس مي كشند. با اين همه منابع آگاه مي گويند 60 درصد فعاليت هاي اقتصادي جامعه، در تهران متمركز است. تمركز بيش از اندازه دستگاه ها و شركت هاي دولتي و مراكز تصميم گيري در تهران، ده ها هزار ميليارد تومان از سرمايه كشور را در خود بلوكه كرده، نزديك به 26 درصد توليد ناخالص داخلي كشور در استان تهران توليد مي شود و بيش از 33 درصد صنايع در اين استان قرار دارد.
طي همين روزهاي اخير، استاندار تهران عنوان كرد: 30 درصد منابع مديريتي، 40 درصد كار كارشناسي و 20 درصد نيروي انساني كل كشور در استان تهران مستقر هستند . كارشناسان مي گويند رشد شهر و زندگي شهري در ايران از نرخ بسيار بالاي 5 درصد در سال برخوردار است كه جرقه آن از سالهاي پس از جنگ جهاني دوم زده شد. از سال 1321 تاكنون، جمعيت شهرنشين ايران بيش از چهار برابر شده كه تاكنون نزديك به 50 درصد از رشد شهري را در ايران فراهم مي كند، اما در بررسي علل و ريشه هاي مهاجرت، دو علت عمده اهميت ويژه اي دارد:
الف: دستيابي به منابع جديد نفت و گاز كه به پيدايش كانون هاي فعاليت تازه اي انجاميد؛ فعاليتي كه در درجه اول به صادرات توجه داشته و كمتر به ديگر بخش هاي كشور ارتباط يافته است.
ب: نوخواهي و شيوه جديد زندگي كه از تهران يعني نقطه تماس با كشورهاي صنعتي آغاز شده است.
در سال 1351، 13 ميليون ايراني، يعني 43 درصد جمعيت كل كشور در 290 شهر كه هريك از آنها داراي بيش از 5 هزار نفر جمعيت بوده، سكونت داشته اند. گفتني است يك سوم شهرنشينان در اين تاريخ فقط در تهران و نزديك به نيمي در سه شهر بزرگ كشور يعني مشهد، اصفهان و تبريز و سه چهارم نيز در 36 شهر بيش از 50 هزار نفري سكونت داشته اند.
در نظام كنوني شهري نيز صرف نظر از تهران مي توان پنج شهر ديگر را يافت كه از نوعي تمركز سرمايه گذاري هاي دولتي و كوشش براي ايجاد تغييرات شهري برخوردار هستند و البته باز در اين زمينه به نام شهرهايي چون اصفهان، تبريز، مشهد و در انتها شيراز و اهواز برخواهيم خورد.
به نظرمي رسد اكنون براي يافتن ريشه هاي گرايش يا بهتر بگوييم هجوم جمعيت به تهران، علاوه بر نوخواهي، تمايل به زندگي مصرفي، بالا بردن سطح رفاه و تماس با كشورهاي صنعتي، بايد به دنبال علل ديگري بگرديم كه مهمترين آنها تمركز مديريت و تمركز سازمان ها و ادارات دولتي در تهران است. اين موضوع را در لايه هاي مختلفي مي توان مورد ارزيابي قرار داد:
۱ گسترش منابع توليد به دليل نزديكي به مراكز تصميم گيري و پيگيري آسان امور
۲ - مهاجرت نيروهاي متخصص و نخبه
۳ مهاجرت جويندگان كار
۴ مسافرت هاي متعدد براي پيگيري امور اداري و سازماني و ...
يك تئوري قديمي در مديريت شهري مي گويد: تمركززدايي در بافت شهري و تمركز در مديريت ، در حالي كه اين تئوري اساسا در شكل عكس خود در كشور ما پياده شده؛ به اين معنا كه تا حد امكان تمركز در كلانشهر تهران و تمركز در مناطق خاصي از اين شهر را سرلوحه كار خود قرار داده و از سوي ديگر، مديريت آن را تقسيم كرده ايم و ناگفته پيداست كه تقسيم مديريت، آفاتي همچون موازي كاري و ارائه برنامه هاي همعرض را نيز در پي داشته است.
تمركزگرايي در شهر تهران، مشكلات عديده اي را نه تنها براي مردم اين شهر، بلكه براي تمام شهروندان ايراني به وجود آورده كه طي سالهاي متمادي، دولت ها هزينه هاي گزافي را در اين راستا به ناچار پرداخته اند. بنا به گزارش رسمي شركت مطالعات جامع حمل و نقل و ترافيك شهر تهران، جمعيت اين شهر تا سال 1380 به 5/7 ميليون نفر رسيده و ميزان سفرهاي شهري در سال 80 نسبت به سال 73 رشدي معادل 8/11 درصد داشته كه عمده اين سفرها نيز براي مراجعه به ادارات و سازمان هاي مختلف بوده است. در گزارش فوق آمده: حجم سفرهاي شهري از 000/232/5 در سال 73 به 000/849/5 بالغ شده و فقط كافي است كه بدانيم انرژي مصرفي براي هر سفر ارتباطي از 64 كيلووات با يك ارتباط تلفني به يك وات تقليل مي يابد.
پراكنش نامناسب و سنتي مراكز اداري، آموزشي و تجاري كه خود از نمودهاي عيني تمركز شهري تهران است، اين مشكل را مضاعف مي كند. دكتر حميد نوري - كارشناس مديريت شهري - معضل فوق را چنين تحليل مي كند: وضعيت تهران، وضعيت پيچيده اي است، به طوري كه حتي براي توصيف معضل به مشكل برخورديم، چه برسد به اينكه تحليل عميقي از هر لايه ارائه دهيم. از يك سو شكل سنتي بافت شهري و نامناسب بودن پراكندگي باعث اختلال در ارتباط مي شود و از سوي ديگر ساده ترين تكنولوژي هاي مدرن همچون تلفن به دلايل مختلف نتوانسته اين مشكل را تلطيف كند، يعني در ارتباط با تمركزگرايي در تهران، هم بايد در مورد بافت شهري تجديدنظر كنيم و هم در مورد نوع تعامل، تا لااقل از تمركز مضاعف به دليل سفرهاي مختلف درون شهري يا سفر از ساير نقاط كشور به تهران جلوگيري كنيم كه در اين بخش به فرهنگسازي و البته تزريق امكانات مدرن به سازمان ها و نهادها و مراكز دولتي نيازمند هستيم . وي در ادامه مي افزايد: تمركزگرايي در شهر تهران، تبعات بسياري دارد كه ترافيك، آلودگي هوا، آلودگي صوتي، حاشيه نشيني و ... تنها گوشه اي از ماجراست؛ يعني آنچه كه عملا و به عينه شاهدش هستيم، در حالي كه هزينه هاي دولت و مردم، اتلاف وقت شهروندان، خالي از زندگي و تهي از حيات شدن ديگر شهرهاي كشور و ... مسائلي هستند كه كمتر به آنها توجه مي كنيم.
تمركزگرايي در تهران صرفا به معناي بزرگ شدن اين شهر نيست. تهران رشد ناموزون و بي قواره اي داشته كه تمام كشور متاثر از اين بي قوارگي است .
آمارها نشان مي دهد كه كل زمان فعال بودن تمام اتومبيل ها به غير از وسايل نقليه عمومي در تهران، روزانه 19 ميليون و 500 هزار ساعت و زمان غيرفعال، اما روشن بودن اتومبيل هاي غيرعمومي 25 ميليون ساعت است.
به گزارش ستاد خبري ترافيك، در تهران روزانه 2 ميليون و 500 هزار اتومبيل تردد مي كنند و اين در حاليست كه كل سطح تهران 700 كيلومتر مربع است.
چه كنيم با تهران؟
براي رفع مشكل تمركزگرايي در تهران، علاوه بر برنامه هاي بلندمدت و ميان مدت بايد به فكر برنامه ها و طرح هاي فوريتي نيز بود.
دولت دكتر احمدي نژاد يكي از مهمترين برنامه هاي خود را تمركزگرايي مديريتي و تمركززدايي شهري عنوان مي كند؛ برنامه اي كه اجراي آن ديگر تنها دغدغه مردم تهران نيست، چراكه متمركز بودن مراكز مديريت دولتي در تهران و تبعات آن، تمام مردم كشور را آزار مي دهد؛ يعني رشد بي قواره تهران مساوي با تهي شدن كشور از امكانات نيز بوده كه بازخورد آن باز چيزي جز مهاجرت مردم به پايتخت يا تشديد چهره فقر نيست.
حال اگر از زمزمه انتقال پايتخت بگذريم كه گاه اوج مي گيرد و گاه فراموش مي شود، نبايد راهكارهاي ميانبر را هم از نظر دور داشت. دكتر نوري در اين زمينه مي گويد: مهمترين كار به اعتقاد من، فرهنگسازي و اعتمادسازي براي استفاده مردم از وسايل ارتباطي مدرن است. اين موضوع تا حد قابل ملاحظه اي سفرها را كاهش مي دهد و از جمعيت شناور و غيرساكن تهران مي كاهد. از سوي ديگر بايد براي ترافيك و تناسب ورود خودروها به خيابان هاي شهر و ظرفيت شهري فكري اساسي كنيم.
در گام بعدي اگر بتوانيم برخي از نهادهاي دولتي را از تهران خارج كنيم، كار بزرگي كرده ايم؛ در عين حال كه نبايد از برقراري توازن در بافت شهري هم غافل بود .
كلانشهر يا كشور شهر
معمولا واژه همسايه مزاحم را براي واحدهايي به كار مي برند كه وجودشان - به دليل كاربري خاص آنها - به نوعي به همسايگان آزار مي رساند؛ مثل واحدهاي صنعتي كوچك كه آلودگي هاي صوتي يا زيست محيطي ايجاد مي كند. اما اخيرا همسايگان مزاحم ديگري هم به اين جمع پيوسته اند كه به دليل تشديد حجم سنگين مهاجرت و در نتيجه نياز به تردد و خدمات بيشتر، براي همسايگان آن مراكز مزاحمت ايجاد مي كنند. در حال حاضر با بالارفتن تعداد اين همسايگان در نقاط مختلف تهران، معضلات به وجود آمده، به وسيله آنها به كل شهر تسري پيدا كرده و به يكي از دلايل مهم تشديد مهاجرت به پايتخت تبديل شده است. لابد همه شما وقتي از خيابان هاي شهر عبور مي كنيد، چشمتان به تابلو شركت هايي مثل فلان توليد كننده فولاد و آهن اصفهاني يا بهمان شركت استخراج كننده مس كرماني برخورده است. نمونه اين شركت ها در سطح شهر آنقدرزياد است كه از شمار خارج شده و دليل اينكه تاثير گذاري آنها هم بالا رفته، همين است. در مقابل، پرسش شهروندان تهراني اين است كه چرا ما بايد هزينه هايي نظير اتلاف وقت در ترافيك، آلودگي هوا، بالا رفتن تقاضاي خدمات شهري و نظير اينها را بابت حضور دفاتر شركت ها و مراكزي بدهيم كه اجباري براي بودن در تهران ندارند؛ شركت هايي كه فقط با حضورشان مهاجرت كاذب را منجر مي شوند.
|