|
|
|
|
|
|
|
شهر ايراني بر ديوار سازمان ملل
تابلوي شهري خشتي كه توسط هنرمند ايراني نقاشي شده ،همزمان با روز جهاني اسكان بشر پرده برداري مي شود
|
|
ساراي قشقايي
تابلوهاي جذاب
هر چند اين تابلو برداشتي ساده از چند شاخه معماري شهر قزوين است، اما انگار همگي ويژگي هاي آن را دارد. از شهر ايراني به عنوان سمبلي از يك شهر ايران براي نخستين بار روز جمعه 15 مهر ماه
(17 اكتبر 2005) پرده برداري شد.
دراين مراسم كه در مقر سازمان ملل در شهر نايروبي پايتخت كنيا برگزار شد، نماينده كوفي عنان حضور داشت. پرويز كلانتري يك روز قبل خود را به مقر رسانده بود و قرار بود فرداي همان روز به تهران بازگردد. اين تابلوي بزرگ در گوشه اي از بناي مقر سازمان ملل نصب خواهد شد. معماري ايراني براي مردم كنيا ناآشناست.
آنهايي كه ايران را نديده اند، فكر مي كنند اين معماري فعلي شهرهاي بزرگ كشور است. اينكه در هزاره سوم ميلادي افرادي پيدا شوند كه با كاهگل خانه هاي خود را درست كنند، براي مردم نايروبي كه ميزبان شهروند اروپايي با زندگي لوكس است، بسيار جذاب است.
هفتم اكتبر، همزمان با روز جهاني اسكان بشر، از تابلو شهر ايراني پرده برداري مي شود.
شهر ايراني با همان ويژگي خاص خشت و گلين خود حالا قرار است در ابعاد 3 در 5/1متر توسط
پرويز كلانتري، خالق اين اثر در مقر سازمان ملل در شهر نايروبي پرده برداري شود. اين نقاشي در سه قطعه 5/1 در يك متري به كنيا برده مي شود تا در روز هفتم اكتبر براي مراسم پرده برداري آماده باشد.
مركز جهاني پژوهش هاي هنر و معماري با نام IAARA وابسته به سازمان ملل سفارش دهنده اين اثر نقاشي بود. پرويز كلانتري به عنوان طراح اين كار انتخاب شد. آنها مي خواستند كه كلانتري شهر ايراني را از نگاه يك ايراني ترسيم كند. آنها گفتند كه مي خواهند از اين نقاشي تمبر ويژه اي هم منتشر كنند كه مهر سازمان ملل نيز بر آن خواهد خورد. پرويز كلانتري امسال در اين مراسم تنها خواهد بود ، اما نماينده كوفي عنان او را در اين مراسم همراهي خواهد كرد. تابلو شهر ايراني قرار است در مركز اسكان بشر سازمان ملل در شهر نايروبي نصب شود. انگار كه رد پاي هنر معماري ايراني حتي تا نايروبي هم رفته است.
وقتي قرار شد شهر ايراني از نگاه يك ايراني به تصوير كشيده شود، ميراث فرهنگي قزوين جلو افتاد و شد اسپانسر اين پروژه، پرويز كلانتري مي گويد: از ميراث فرهنگي قزوين تماس گرفتند و پيشنهاد دادند تا از قزوين بازديدي به عمل آورده و اگر شد در ازاي تصويرسازي از معماري قزوين، اسپانسر اين پروژه باشند .
اگرچه در ابتدا شهر اصفهان به عنوان نماد شهر ايراني مدنظر كلانتري بود، اما بازديد از شهر قزوين او را متقاعد كرد كه تغيير عقيده دهد و تابلويش برگرفته از معماري شهر قزوين باشد. اين طور شد كه به اتفاق يك مهندس معمار (رضا پور وزيري) روانه شهر قزوين شد. من و رضا در جست وجوي بناهاي تاريخي در كوچه پس كوچه هاي يك محله قديمي در قزوين پرسه مي زديم، او با دوربين عكاسي اش از آثار تاريخي عكس مي گرفت و من غرق در تخيلات گذشته شهر بودم.
دلم مي خواست كه بدانم عبيد زاكاني در چه خانه اي مي زيسته و بر سنگفرش كوچه پس كوچه هاي كدام محلي گام برمي داشته است .
هوس كرد سري به يكي از خانه هاي محلي قديمي بزند. ديوارهاي كوچه بلند بودند و معماري داخل منزل از كوچه پيدا نبود. دق الباب مي كنيم.
پسركي در را باز مي كند. وقتي خود را معرفي كرديم، ما را به داخل خانه دعوت كردند. از راهروي تاريكي عبور كرديم و رسيديم به خانه اي كوچك كه شامل دو حياط بيروني و اندروني بسيار كهنه وقديمي بود .
يادش بخير كه حياط خانه هاي قديمي، حوض داشت و باغچه اي وسط حياط. بوي درختان باغچه آدم را مست مي كرد. حياط خانه يك حوض خوش نقش كوچك در وسط داشت و چهار تا لچك باغچه در اطراف، يك تالار كوچك پنج دري كه بايد از پله هاي ايوان بزرگ آن بالا رفتني تا به آن برسي .
خانه هايي از اين دست چه بسيار زيباست كه تركيبي از معماري صفوي و قاجار است. كلانتري از سه گروه آثار باستاني؛ يعني بناهاي مقدس و مذهبي، قصرها و بناهاي اشرافي و بازارها و مكان هاي عمومي بازديد كرد تا يك تصوير كلي از آن در ذهن خود بنا كند. من فارغ از زيبايي شناسي، در معماري اشرافي به دنبال خانه كوچكي بودم كه نشانه اي از زندگي شاعرانه شاعران و اصحاب قلم و انديشه در آن مي بينيم. مي خواستم بدانم شاعري مثل عبيدزاكاني كجا زندگي مي كرد كه تصادفا به خانه موروثي آقاي بهشتي برخورد كردم و توانستم همان جلوه هاي شاعرانه در معماري سنتي را در آن ببينم .
بازار قزوين يكي از ويژگي هاي معماري اين شهر است؛ تيمچه ها و كاروانسرهاي موجود در بازار و مساجد و اماكن مقدسي كه اين بازار اغلب حول آن به وجود آمده است. به گفته كلانتري مهمترين عنصر در معماري شهر ايراني، همين شبكه ارتباطي و اقتصادي بازارهاي ايراني است كه با سقف هاي ضربي زيبا شهروندان را از تابش زننده و مستقيم آفتاب حفظ مي كند و آن ستون هاي نور غير مستقيم و دلپذير را سبب مي شود. مرغ خيالم به پرواز درآمد و به گذشته هايي سفر كرد كه شبكه بازار با تيمچه هاي گوناگونش يادآور رونق اقتصادي راه ابريشم و راه اروميه بوده اند . در روزگاري كه كاروان با ضرباهنگ زنگ ها و زنگوله هاي شترها از راه هاي عبور به كاروانسراها وارد مي شدند و محموله هايشان را به سراهاي بازار منتقل مي كردند؛ محموله هايي از عقيق يمن، ديباي چيني و ادويه هندي، سفالينه هاي از نيشابور كه به بلخ و سمرقند وبخارا مي رفتند .
ديدني هاي اين شهر تاريخي به قدري زياد هستند كه دستمايه يك نقاشي خوب كه برازنده نصب در دفتر سازمان ملل باشد را فراهم مي آورد.
در ادامه بازديد از اين همه مي دانند كه پرويز كلانتري عاشق ماده كاهگل در تصويرسازي است. كاهگل كه عنصر اصلي در معماري ايراني ست در اين نقاشي ماده اصلي را تشكيل مي دهد كه بيانگر يك تماس كامل از كاهگل در بناهاي شهر قزوين است .
اين تابلو در سه قطعه 5/1 در يك متري ست كه مجموعه يك كادر 3 در 5/1 متري را به نمايش مي گذارد. ما خواستيم كه عنصر اصلي معماري ايراني را در اين تابلو به نمايش بگذاريم . معماري خشتي ايراني به دليل معروفيت ارگ بم در ميان جهانيان جايگاه خاصي دارد. آنها با عنصر خشت و گل و البته كاهگل در معماري ايراني آگاهي دارند. ارائه تصاوير و تابلوهايي با ماده كاهگل، معماري ايراني را براي آن دسته از افرادي كه به ايران نيامده اند، ملموس مي كند.
طراحي طاق ها و گنبدهايي كه به رنگ آبي و سبز نقاشي شده اند و طرح هاي كاشي هاي ايراني، درهاي چوبي و سايه بان هاي بلند، ديوارهاي كاهگلي، سنگ هاي بزرگي كه همه با دست تراشيده شده اند، كاشيكاري داخل طاق ها و پنجره هاي كماني، همه ويژگي هايي ست منحصر به معماري ايراني كه
پرويز كلانتري آن را به زيباترين شكل به تصوير كشيد.
|
|
|
آثار باستاني موزه گِتي دزدي ست
|
|
ثروتمندترين موسسه هنري حال حاضر دنيا، گنجينه اي از آثار باستاني مسروقه را، به رغم آگاهي از دزدي بودن اين اشيا، خريداري كرد.
به گزارش گاردين، به رغم اينكه در سال 1985 پليس هشدار داده بود سارقان به فروش آثار دزدي اقدام خواهند كرد، موزه گتي در لس آنجلس، مدت ها به خريد اين اشيا ادامه داد تا حدي كه در حال حاضر، بيش از نيمي از آثار هنري كه در اين موزه در معرض ديد بازديدكنندگان قرار گرفته اند، دزدي به شمار مي روند.آخرين مورد از خريدهاي غيرقانوني اين موزه ديروز فاش شد. طبق تحقيقات ژليس، مشخص شد مسئولان اين موزه با همكاري قاچاقچيان اشياي عتيقه، محموله اي از اين اشيا را از ايتاليا خارج كرده اند.براساس گزارش روزنامه لس آنجلس تايمز، طبق پرونده قطوري كه پليس براي اين موزه تشكيل داده است، مسئولان رده بالا با وجود آگاهي از وضعيت خريد اشياي باستاني، در پيگيري مواردي كه مبلغ قرارداد چندان بالا نبوده، اهمال كرده اند.
اين روزنامه همچنين نامه اي از مسئول وقت نگهداري از اشياي عتيقه موزه در سال 1986 منتشر كرده كه در آن به روساي موزه هشدار داده شده راه هاي خريد آثار باستاني براي موزه غيرقانوني ست و دير يا زود كشورهاي گوناگون به فعاليت هاي غيرقانوني موزه گتي پي خواهند برد و از مسئولان آن شكايت خواهند كرد.
دولت ايتاليا پس از آگاهي از ماجراي اخير، خواستار بازگشت 42 شيء باستاني خود شد كه در كلكسيون موزه نگهداري مي شوند. در بين اين اشيا، يك مجسمه يك متر و نيمي از آپولو - خداي يونان باستان - به چشم مي خورد كه 2 هزار سال قدمت دارد.
در هر حال، مقامات ايتاليايي، ماريون ترو، مدير پيشين موزه و رابرت هكت، دلال اشياي عتيقه در موزه را متهم به قاچاق اشياي عتيقه كرده اند. متهمان اتهامات را رد كرده اند و قرار است دادگاه مربوط به اين پرونده در ماه نوامبر در رم ايتاليا برگزار شود.
|
|
|
مراسم اختتاميه طرح ايران مرز پرگهر در تهران
|
|
مراسم اختتاميه طرح ملي تقويت روحيه خودباوري دانشجويان با عنوان ايران مرز پرگهر ، يكشنبه، دهم مهر در تالار علامه اميني دانشگاه تهران برگزار مي شود.
جمال رحيميان، معاون فرهنگي جهاد دانشگاهي واحد تهران گفت: براساس اين طرح كه در تابستان ساtل جاري برگزار شد، 4هزار نفراز دانشجويان و استادان دانشگاه هاي سراسر كشور، در قالب 110 اردوي يك تا سه روزه، از بيش از 70 پروژه بزرگ ملي و مركز علمي - تحقيقاتي بازديد به عمل آوردند.
وي با اشاره به استقبال گسترده دانشجويان از اين طرح افزود: به رغم تعطيلي دانشگاه ها در تابستان، در برخي از واحدهاي جهاد دانشگاهي تا بيش از 10برابر ظرفيت طرح، دانشجويان، متقاضي شركت در ارودها بودند. دبير طرح ايران مرز پرگهر ، معيارهايي همچون طراحي و اجراي پروژه بعد از انقلاب اسلامي و انجام بيش از 70 درصد مراحل مختلف طراحي و اجراي پروژه توسط متخصصان داخلي را از جمله ملاك هاي انتخاب پروژه ها عنوان و در اين باره تصريح كرد: بيشترين تعداد بازديد دانشجويان به ترتيب از پروژه هاي فولاد مباركه اصفهان ، سازمان هواپيماسازي اصفهان، صنايع نظامي پارچين و خودروسازي وزارت دفاع ، انرژي اتمي تهران ، شركت ملي پتروشيمي و مديريت منابع آب وزارت نيرو صورت گرفت. وي در پايان از همكاري تمامي دستگاه ها و وزارتخانه ها با جهاد دانشگاهي واحد تهران در برگزاري اين طرح تقدير كرد و گفت: در ميان دستگاه ها و وزارتخانه ها، بيشترين همكاري از سوي وزارتخانه هاي دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح، صنايع و معادن، نيرو، نفت و سازمان انرژي اتمي تهران و شركت ملي پتروشيمي انجام شد.
اين طرح با همت جهاد دانشگاهي واحد تهران و مشاركت نهاد رياست جمهوري، سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، سازمان فرهنگي - هنري شهرداري تهران، مركز پژوهش هاي جنبش نرم افزاري و مركز گردشگري علمي - فرهنگي دانشجويان ايران برگزار شد.
|
|
|
يادداشت
گنبدهاي فراموش شده
|
|
بنيامين بوغيري
به كوچه ها و خيابان هاي شهرهاي ايران امروز كه نگاه مي كنيم، تركيب ناموزون و ناهماهنگي از اختلاط شيوه ها و روش هاي مختلف معماري را مي بينيم كه در گوشه و كنار اين شهرها قد علم كرده اند؛ بدون توجه به اصالت ها و شايد علايق و سلايق واقعي مردمان ايراني يا اينكه نياز شهرنشيني امروز ايراني چيست وچگونه برآورده مي شود.
وارد چارچوب به نسبت كوچكتر ابرشهر تهران كه مي شويم، مسئله جنبه ديگري به خود مي گيرد. شهري كه در حدود 7 الي 15 ميليون نفر را در خود جاي داده است و سيستم هاي مختلف معماري نوين و قديمي بدون توجه به نيازهاي واقعي اين ابر شهر، همچنان رو به رشد، در پي سالها و روزها در كنار هم قد برافراشته اند و تركيبي نه چندان زيبا را به وجود آورده اند.
خود من كه سن چنداني ندارم، ولي زماني كه به معماري خانه هاي قديمي كه به صورت محدود از زمان مادر بزرگ ها و پدربزرگ هايمان( شايد هم مادر و پدرهايشان) باقي مانده نگاه مي كنم، احساس آشنا و قريب دلتنگي به وجود من و چند تا دوست نزديكي كه بامن درد دل مي كنند نفوذي بي حد و حصر دارد.
همه فكر مي كنند نمي توانستيم و نمي توانيم آنهايي را كه داشتيم و داريم حفظ كنيم. بدون تعارف و اغراق مي گويم كه اين خواسته همه ماست حتي شماي خواننده، آيا واقعا امكان ندارد؟
همه مي دانيم كه ديگر به اين شكل مسلما امكان ندارد، اصول و سلايق مقداري تغيير كرده، شهرنشيني و مكانيزه شدن زندگي شهري آنچنان ما را آلوده خود كرده كه حتي اگر امكانات و شرايط هم اجازه دهند، ديگر خود خيلي از اصول قديمي را نمي خواهيم.
و از طرف ديگر، مگر اين شهر چقدر جا دارد؟
حال كه به اينجا رسيده ايم؟ و تهران ديگر حتي جاي چال كردن سوزن هم نيست، چه بايد كرد؟
خيلي ها نشستند و نظر دادند كه بايد چنين كرد و چنان كرد و اصول قديمي را درهم ريخت و معماري مدرن غرب را جايگزين كرد، ولي سالها چنين كردند كه ديديم نتيجه چه شد و به كجا رسيدند، در شهر چه محشر كبرايي به پا شد، به هر سو كه نگاه مي كنيم حكايت از جايي دارد.
تفكر من و بسياري از كساني كه اندك آشنايي بامعماري دارند، اين است كه بايد كاري كرد. آيا مي توان اصول و قوائد قديم را در چارچوب نيازهاي امروز جا داد و از آنها استفاده بهينه كرد؟ همه مي دانيم كه نيازهاي امروز تفاوت شاياني با 10، 20 سال قبل كرده است، چه رسد به 100سال پيش!
همه مي دانيم كه قدم ساده اي نيست. بايد متخصصان و اهل فن را بياوريم. بنشانيم صحبت كنند، بحث كنند، اصول و قوائد قديم را و نيازها و روحيات ايران و ايراني را شناسايي كنند، در كنار نيازهاي امروز شهرنشيني نوين قرار دهند و اصول و قوائدي را تدوين كنند كه هم معماري و هنر قديم ما را در چارچوب هاي جديد حفظ كند و هم نيازهاي جديد ما را براساس محدوديت هاي ابرشهرهاي كنوني برآورده سازد.
فكر مي كنم نياز به يك عزم عمومي است.
بايد مسئولان شهرسازي و شهرداري ها را كه اصول شهرسازي را در كلان كشور و شهرها تدوين مي كنند، در پيامد اين مسئله بوده و از اين تغييرات كه مسلما در راه مثبت و رشد جامعه شهرنشيني است، حمايت معنوي و مادي قابل توجهي را برقرار سازند تا بتوانند سياست هاي كلي شهرسازي را در چارچوب اين اصول طراحي كنند.
از زمان پايتخت شدن تهران تاكنون حدود دوقرن مي گذرد، اما در همين مدت كوتاه تقريبا كمتر اثر باستاني باقي مانده است . عمارات تاريخي تهران يكي پس از ديگري در حال نابودي هستند و اگر اين روند ادامه يابد، تا چند سال ديگر تهران شهري بدون تاريخ خواهد بود.
بد نيست به ياد داشته باشيم كه معماري ايراني داراي چه ريشه ها و قدمت طولاني و قابل تقديري ست و در پي اين قدمت قابل توجه چه سرمايه اي از تجربيات مختلف به دست آمده و چه زيبايي ها و چه ريزه كاري هايي به ديدگان تمامي بينندگان و هنرمندان اين زمينه وارد شده است.
نمونه ها بسيارند:گنبدها، مقرنس ها، نقش هاي زيباي اسليمي و بسياري از...
همه خوشحالند كه گنبدهاي زيباي ميدان حسن آباد ماند، اميدواريم نگذارند بقيه هم فراموش شوند.
|
|
|
خونخواهي امامزاده
امسال نيز مانند هر سال هزاران نفر از مردم مشهد اردهال به خونخواهي امامزاده علي بن محمد باقر(ع) آئين سنتي قاليشويان را اجرا كردند. چوب ها در فضا مي گشت و مردان و زنان بر سر و روي خود مي زدند.
بنابر يك سنت هزار ساله، مردم مشهد اردهال از ساعت 9صبح نزديك ترين جمعه به 17مهرماه در بقعه امامزاده علي بن محمد باقر(ع) گردهم مي آيند.
امسال 200 اتوبوس از كاشان، مردم غير بومي را به سمت اردهال برد. تمام مردم فين كوچك و بزرگ هر سال در اين مراسم شركت مي كنند و از شهرهاي اطراف مانند كاشان، آران، بيدگل، اصفهان و... نيز به مشهد اردهال مي روند.
فيني ها اولين شب جمعه مهر ماه ، يعني يك هفته مانده به شروع قاليشويان ، با اجراي مراسم آئين جار در مساجد جامع فين و كاشان و در محلي به نام پانخل در ابتداي بازار بزرگ كاشان ، با خواندن دسته جمعي اشعار مخصوص اين آئين از مردم براي شركت در مراسم قاليشويان دعوت مي كنند. آئين جار، صبح اولين روز جمعه مهر ماه هم تكرارمي شود و پس از اين دعوت عمومي ،مردم خود را براي عزيمت به اردهال آماده مي كنند و به مرور ، تا صبح دومين جمعه مهر ماه ، خود را به اردهال مي رسانند و با تهيه يك چوبدستي بلند براي اجراي مراسم آماده مي شوند.
صبح دومين جمعه مهرماه، اهالي فين كه حق انحصاري برگزاري مراسم قاليشويان را متعلق به خود مي دانند، با چوب دستي هاي نقش و نگارداري كه برخي از آنها صدها سال است در يك خانواده فيني نسل به نسل و دست به دست در مراسم قاليشويان گردانده شده، در كنار چشمه آبي كه در كنار بقعه شاهزاده سلطان علي قرار دارد و محل شستن قالي ست، گرد هم مي آيند و حسين حسين گويان به طرف صحن صفاي بقعه سلطان حسين حركت مي كنند.
با وارد شدن فيني ها به صحن، مراسم رسمي شروع مي شود، معتمدان و كدخدايان روستاي خاوه بنابر يك رسم وسنت قديمي ، در ايوان جلوي حرم قالي دستباف و مقدس را طي آئين و مراسم خاصي به قاليشويان كه از ريش سفيدان و بزرگان فين هستند تحويل مي دهند و فيني ها قالي لوله شده را در پناه چوب دستي هاي خود و در حالي كه الم و كتل هاي هيات هاي عزاداري پيشاپيشش در حركت است، به طرف چشمه مي برند.
قالي لوله شده نمادي از پيكر امامزاده سلطان حسين است و پس از آنكه به آب انداخته شد و با چوب هاي نمناك خيس شد، در پناه مردان چوب به دست به امامز اده برگردانده مي شود و در ايوان سرداري (در ورودي حرم) به خدام تحويل داده مي شود.اوج مراسم هنگام تحويل قالي ست كه قاليشويان با شور و هيجان بر سر و روي خود مي زنند و دلشان به دادن قالي كه نماد جسدي ست كه مي خواهند به خاك بسپارند، رضا نمي دهد.
در طول مراسم حمل قالي، غير از اهالي فين هيچ كس ديگري حق دست زدن به قالي را ندارد و جمعيت تنها با عزاداري و سينه زني مي توانند قاليشويان را همراهي كنند.
|
|
|
ما... خدا و اهل بيت
التماس مي كنم...
سيد محمدسادات اخوي
۱ - يك روز گذشت.
حالا بيش از ديروز، دل ام شور مي زند. پيش از اين، هر وقت دل نگران مي شدم، يا مهمان مي رسيد يا خبر بدي را مي شنيدم. حالا مي دانم كه نه مهمان خواهد رسيد و نه خبري. براي گوشه نشين تنها ، رمضان و ماه هاي ديگر، مساوي اند؟... نمي دانم. ولي اين را مي دانم كه سفره ي افطار آدم هاي تنها، هميشه هم راه باران و دريا ست؛ باران چشم ها و درياي خاطره. ربنا... ي پيش از اذان، براي آدم هاي تنها، بال پرواز مي شود؛ چون ياد شان مي آيد كنار شان، جز خدا هيچ نيست.من... خيال دارم (با همه ي بدي هايم)، به همه ي آدم هاي تنها التماس كنم دعايم كنند. خدا، آدم هاي تنها را دوست دارد، آدم هايي كه شكستن هاي بسيار، را تجربه كرده اند و آن قدر ظريف اند كه به اشاره يي كوچك، پرده ي دل شان مي لرزد...
آدم هايي كه نمي توانند رنج ديگران را ببينند و به روي خود شان نياورند...
اهل بيت را مي گويم؛ براي همين هم مي خواهم گوشه ي عباي آرام بخش ششمين عضو اين خانواده را بگيرم.
۲ - عقوبت ، اگر از عاقبت آمده باشد؛ ساخته ي خود آدم هاست. يعني كاري مي كنند و انجام آن كار، به چيزي ختم مي شود كه تغيير كردني نيست. نمي شود سنگي را به شيشه يي زد و از شيشه خواهش كرد شكسته نشود. وقتي دروغ مي گويم، بايد منتظر رسوايي باشم، اين قانون كارخانه ي خلقت است.با اين اوضاع، لازم است كمي هواي زبان و كارهاي مان را داشته باشيم. قلب هاي شكسته يي كه پشت سر ما تل انبار شده اند، مهم ترين مانع ما براي رسيدن به عمق رمضان اند. براي حرف ام دليلي جز سنگيني دل ام ندارم؛ خدا مي داند كه راست مي گويم.
۳ - دانايان ما مدام مي گفتند:
- دعا كنيد عاقبت به خير باشيد!
عاقبت به خيري چه بود كه تا اين اندازه براي دانايان قديمي ارزش داشت؟... يا آدم هايي را ديده بودند كه پس از سال ها دين داري و دم زدن از خدا و اهل بيت، در مسير دنيا و احتياج هاي زندگي، بريده بودند و دست آخر هم بي خدا، مرده بودند... يا خود قديمي ها هم تعريف درستي از عاقبت به خيري نداشتند و فقط دعا مي كردند تا دعايي كرده باشند .
اولي منطقي تر به نظر مي رسد.
به دور و بر خودمان نگاه كنيم، آدم هاي زيادي را مي بينيم كه پس از سال ها آشنايي با خدا و اهل بيت، آرام- آرام از راه، دور شده اند. آدم هايي كه اول، الاهي بوده اند و بعد دور شده اند؛ وجدان معنوي شان نمي گذارد از بيخ و بن، منكر همه چيز بشوند؛ اما وقتي از دور به رفتارشان نگاه مي كنيم، نمي توانيم بپذيريم كه درون كسي، خدا را دوست داشته باشد و بيرون اش، هيچ نشانه يي نداشته باشد (يا نشانه هايي ضد درون اش داشته باشد). نمي توانم قاطع بگويم كه آدم هاي اين گونه، از خدا دور اند... يا آدم هاي مقابل شان (كه غرق آداب ديني مي شوند) حتمي به خدا نزديك اند؛ اما يك چيز را مي دانم. اين را كه هيچ كدام از اهل بيت، دوستي شان را با خدا، از مردم پنهان نكرده اند. هرگز نگذاشته اند آدم ها، رفتاري خلاف قرآن را از آنان ببينند (... و البته اين دردسر را هم داريم كه وقتي حتا يك بار ترجمه ي قرآن را از اول تا آخر نخوانده ايم؛ چه طور مي توانيم راه را پيدا كنيم؟!).
پيام بر(ص) بارها فرمود:
- هركس به هر چه از دين مي داند عمل كند، خدا ياري اش مي كند تا آن چه را كه نمي داند، بداند.
۴ - بعضي از دعاها، براي ما نيست اند... نه اين كه نبايد بخوانيم شان، منظور ام اين است كه سهم ما، مفهوم اين دعاهاست نه شيوه ي خواندن شان. وقتي شيوه ي اهل بيت را مي خوانيم يا مي شنويم، از نحوه خواندن دعاهاي مفاتيح الجنان شرمنده مي شويم.
به دعاي كميل اشاره مي كنم... وقتي مي گوييم: الاهي!... و ربي!... مَن لي غَيرُك! (خدايا!... اي كه مرا پرورش دادي!... جز تو، هيچ كس را ندارم) ، راستِ راست مي گوييم؟!...
... وقتي گرفتار مي شويم، در و ديوار را نمي كوبيم تا راهي را پيدا كنيم؟...
... هميشه دم آخر ياد خدا نمي افتيم؟
۵ - پدر، وقتي اشتباهي از فرزنداش سر مي زند، ميان دو حس، گرفتار مي شود.
از سويي نمي خواهد او را تنبيه كند و از سوي ديگر، مي داند كه تنبيه نكردن، سبب تكرار اشتباه مي شود. پدر ، از تكرار اشتباه هم نمي ترسد؛ نگران است كه دفعه ي بعد، سر و كار فرزنداش با كسي مانند او نباشد و اشتباه، سبب شود كه ديگران با فرزنداش برخوردي شكننده داشته باشند. اين باغبان، كنار شاخه ي نهال اش، چوب تكيه گاه مي گذارد تا نهال اش را – كه در ايستادن، محكم نيست - كسي لگد نكند... خدايا! اين باغبان را تو محبت بخشيده يي... چه گونه باور كنم كه تنبيه ما را دوست داري؟... افسوس!... قانون هايي را ميان تكه هاي هستي گذاشته يي كه ابزارها، چه بخواهند و چه نخواهند، چه طرف شان را بشناسند و چه نشناسند، به صورت خودكار، كار خودشان را مي كنند. فقط تو مي داني كه كليد نگه داشتن اين كارگاه عظيم، پشت پرده ي كدام دعاي شبانه يا زير سايه ي كدام سحر رمضان است.مي دانم كه وقتي سنگ گناه را به آينه ي قلب مان مي كوبيم، صفحه ي آيينه ي رحمت را مي شكنيم؛ اما چه كنيم... گاهي هرچه تلاش مي كنيم، نمي شود.
۶ - شروع دعاها را نگاه كنيد!
گاهي با سلام شروع مي شوند و گاهي با توصيف و گاهي با درد دل. اما من، به زعم خودم دعاهايي را مي شناسم كه اسم شان را گذاشته ام دعاهاي پريشان!... چون هروقت در به در و پريشان مي شويم و حال هيچ مقدمه يي را نداريم؛ به دادمان مي رسند.دعايي كه امام سجاد(ع) به ابوحمزه ي ثمالي ياد داده، به گمانم از همين دعاهاي پريشان است. يعني بايد هر جاي شب و روز رمضان كه هستي، زانو بزني، دلهره ات را بگذاري پيش رويت و با ترس از رخ دادهايي كه قرار است پشت سر كارهايت پيش بيايند، با شتاب، خدا را صدا كني و همان اول دعا، فقط بگويي:
- الهي!... لاتََُؤَدِبني به عُقوبَتِِك!
فارسي اش مي شود:
خدايا!... اشتباه كردم... كاري كرده ام كه نبايد مي شد. حالا هم مي ترسم آتش نتيجه اش، لباس روح ام را بسوزاند. خودات كاري كن نتيجه ي كار ام، دامن ام را نگيرد!
۷ -آمين!....
|
|
|