سه شنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره ۳۸۲۸ - Oct 18, 2005
حوادث
Front Page

زني كه شوهرش را به قتل رساند محاكمه شد
005160.jpg
گروه حوادث: محاكمه جنجالي زن جواني كه مدعي بود به خاطر مشكلات اخلاقي همسرش را به قتل رسانده و جسدش را مثله كرده بود، صبح ديروز در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ما، صبح ديروز جلسه اين محاكمه درحالي برگزار شد كه راحله (۲۵ساله) كه متهم به قتل همسرش بود، قبل از شروع جلسه محاكمه با گريه و زاري از اولياي دم تقاضاي بخشش كرد.
جلسه رسيدگي به اين مرگ دلخراش دقايقي بعد با حضور پنج قاضي دادگستري آغاز شد. در ابتدا دلداري _ نماينده دادستان _ به قرائت كيفرخواست صادره از سوي دادسراي اسلامشهر پرداخت و گفت: متاسفانه در اين پرونده راحله ( ۲۵ ساله) فاقد سابقه كيفري، متهم است به مباشرت در قتل عمدي شوهرش به نام محمد (۳۲ ساله) و همچنين جنايت بر ميت و مثله كردن آن پس از قتل.
راحله پس از ۹ سال زندگي مشترك دو فرزند سه و يك ساله دارد. او ساعت۲۱ ۱۶‎/ فروردين ماه سال ۸۴ در اسلامشهر درپي درگيري شديد مرتكب جنايت شده است.
دلداري افزود: زماني كه مقتول درحال استراحت بود متهمه با يك ميله آ هني ضربات متعدد به ناحيه سر وي وارد مي كند. در همان لحظه يكي از فرزندان وي از خواب بيدار مي شود. او با خاموش كردن چراغ اتاق خواب فرزندش را مجددا به اتاق هدايت مي كند. سپس جسد را به حياط مي برد. او در تحقيقات به عمل آمده انگيزه خود را ارتباط شوهرش با زن بيگانه اي بيان مي كند اما اين ادعا در دادسرا اثبات نشده است. او بارها اقرار كرده است كه به چشم خود نديده ام.
با انتقال هشت تكه از جسد به پزشكي قانوني و بررسي بيشتر، علت مرگ شكستگي جمجمه تعيين شد. از طرفي اولياي دم با حضور در دادسرا و اعلام شكايت درخواست قصاص نفس (اعدام) براي وي كردند. بنابراين باتوجه به محتويات پرونده، درخواست صدور حكم قانوني را از دادگاه محترم دارم.
در ادامه پدر و مادر محمد (مقتول) با حضور در جايگاه درخواست قصاص كردند. مادر مقتول درحالي كه گريه مي كرد گفت: اينها باهم اختلافي نداشتند. آنها به هيچ وجه مشكلي نداشتند. من پسرم را مي خواهم. اگر پسرم مشكلي داشت چرا به برادر بزرگش كه در همسايگي او بود چيزي نگفت. او چرا اين كار را انجام داد.
سپس راحله با شانه هايي لرزان ايستاد. خود را به آرامي معرفي كرد. قاضي خطاب به او گفت: شما متهم به مباشرت در قتل عمدي همسرت هستي آن را قبول داري؟
راحله سكوت كرده بود. قاضي مجددا تفهيم اتهام كرد. راحله گفت: برسر مسايل ناموسي بحثمان شده بود. از او پرسيدم چرا زن به خانه آورده اي؟ اما او در طول صحبت هايمان دائما سعي مي كرد مرا آرام كند.
دستانش مي لرزيد و زبانش بند آمده بود. او تلاش مي كرد تا بتواند حرف بزند و افزود: شب حادثه، همسرم به من قرص آرام بخش داد و خودش رفت تا بخوابد. خيلي نگران بودم. دائما فكر مي كردم. ديگر ديوانه شده بودم. ازجايم بلند شدم. به اتاق خواب رفتم. غافل شدم از اينكه او همسرم است. ميله آهني را برداشتم و محكم به سر محمد كوبيدم. چند ضربه پشت سر هم زدم.
راحله ادامه داد: آقاي قاضي او را شكل ديگري مي ديدم. انگار هيولا بود. فقط صحنه اي را كه همسرم زني را در حمام خانه پنهان كرد و اجازه ورود به خانه ام را نداد جلوي چشمانم مي آمد.
در همان لحظه قاضي كوه كمره اي، از او پرسيد: شما آن زن را ديده اي؟
راحله: بله او را ديدم.
قاضي: شوهرت را تنهايي كشتي؟
راحله: بله من تنها انگيزه ام ناموسي بود.
قاضي از راحله خواست تا ادامه حادثه را تعريف كند. او بيان داشت: وحشت كرده بودم. نزديك صبح بود. جسدش را به داخل حياط بردم و مثله كردم. سپس خون ها را پاك كردم تا اثري نماند. حدود ساعت ۱۰ صبح به خانه برادرشوهرم رفتم و جسد مثله شده را در خانه گذاشتم تا به نوعي صحنه سازي كرده باشم. وقتي به خانه برادر شوهرم رفتم به آنها گفتم: محمد ديروز از خانه بيرون رفته و ديگر بازنگشته است. آنها نگران شدند و به پليس خبر دادند.
در ادامه جلسه محاكمه، وكيل تسخيري متهم به دفاع از وي پرداخت. سپس راحله براي آخرين دفاع در جايگاه قرار گرفت. وي از اولياي دم درخواست عفو و بخشش كرد. زماني كه قضات دادگاه ختم جلسه رسيدگي را اعلام كردند، ناگهان اولياي دم، به طرف راحله حمله ور شدند و قصد كتك زدن او را داشتند كه ماموران انتظامي مستقر در دادگاه مانع اين حركت شدند، قرار است حكم درخصوص پرونده ظرف مدت قانوني صادر شود.

اظهارنظر سردار طلايي درباره حادثه خيابان دلگشا:
از وقوع چنين حوادثي متأسفم
گروه حوادث: در حادثه خيابان دلگشا، راننده خودرو، بدون توجه به علامت پليس براي توقف به حركت خود ادامه داده است.
به گزارش خبرنگار ما، سردار طلايي_ فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ _ با اعلام اين مطلب و ابراز تاسف درباره مرگ پسر جوان گفت: از حادثه غم انگيزي كه براي سيد مصطفي جوان ۲۳ ساله اتفاق افتاده ابراز تاسف مي كنم و در اين گونه حوادث نيروي انتظامي تسليم قانون است و هرچه مراجع قضايي حكم كنند، به آن گردن مي نهيم.
سردار طلايي افزود: روز حادثه ساعت ۲۹/۱۶ به مركز ۱۱۰ اعلام شد كه خودرو مزبور مشكوك است بنابراين با شناسايي خودرو، ماموران وي را تحت تعقيب قرار دادند اما نكته مهم اين است كه راننده جوان با اينكه اتومبيل پليس با چراغ گردون، وي را تعقيب مي كرده و به او دستور ايست داده، توجهي نمي كند. تا اينكه ماموران در يك توقف كوتاه از وي مدارك شناسايي درخواست مي كنند كه او در همان لحظه اقدام به فرار مي كند.
ماموران ابتدا سه تير هوايي شليك مي كنند اما مقتول همچنان اقدام به فرار مي كند. پس از تعقيب و گريز ماموران سپس به لاستيك خودرو شليك مي كنند و راننده با خودرو پنچر باز به راه خود ادامه مي دهد تا اينكه در نهايت چنين حادثه اي رخ داد.
فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ در پايان از مردم خواست به محض شنيدن دستور پليس براي ايست، توقف كنند و با پليس همكاري داشته باشند، تا جلوي اينگونه اقدامات گرفته شود.

آن سوي حادثه
فقط ۲۴ساعت فرصت داريد
دختر جوان نشسته است روي صندلي، نحيف است و درهم شكسته. زير چشمش هنوز كبود است. نوشته اش را روي ميز مي گذارد و مي گويد: از من كه گذشت. اينها را چاپ كنيد تا بقيه عبرت بگيرند. ببخشيد اگر نوشته ام درهم ريخته است. مثل خود من است كه مدت هاست آرامش ندارم.
داستان از يك زنگ تلفن آغاز شد. يك كار جديد، بي دغدغه و پردرآمد. حتي نمي تواني فكر كني كه چقدر پول درمي آري. يك كيسه زرمي گيري و به همه يك كيسه زر هديه مي دهي.
پرسيدم: مي شود در مورد اين كار توضيح دهيد؟ جواب داد: اصلا بايد فرد متخصص شما را راهنمايي كند. فردا، سر ساعت ۲ به اين آدرس بيا...
روز بعد، زنگ را كه زدم، بلافاصله در باز شد. هيچ يك از ساكنان آپارتمان را نمي شناختم. نامم را گفتم و پرسيدم: چه كسي من را به اينجا دعوت كرد؟ خانمي قد بلند با شكل و شمايل خاص جلو آمد، دست داد و بدون هيچ مقدمه اي گوشي همراهم را گرفت و خاموش كرد.
من را به سوي مبلي راهنمايي كرد كه آقايي با يك بروشور روبروي من نشست و بقيه اطرافم. گوشي هاي همراه بار ديگر چك شد. در آپارتمان قفل شد. زنگ در قطع شد و با آغاز سكوت مطلق، بدبختي زندگي من آغاز شد. مرد، با تسلط كامل بر موضوع اجازه هرگونه صحبتي را به من نمي داد. او ۹۰ دقيقه تمام صحبت كرد. بروشور را ورق زد. از رقم هاي نجومي گفت تا حرف هاي افسانه اي و جزاير قناري و محاسباتي كه دود از سر من برخاست.هر چند جمله يك بار نيز همه تاكيد مي كردند كه از اين اتفاق براي هيچ كس نبايد حرف زد. لحظه شماري مي كردم كه از آنجا بيرون بروم. نمي دانستم ادامه كار به كجا خواهد انجاميد. با تمام شدن صحبت هاي مرد، بيرون آمدم. نفس راحتي كشيدم به اين خيال كه تمام شد. هنوز از خيابان محل قرار بيرون نيامده بودم كه تلفن همراهم به صدا درآمد: شما من را نمي شناسي. الان در جلسه گلدكوئيست با شما بودم. يادت نرود، ۲۴ ساعت بيشتر وقت نداري. هر طوري هست پول را جور كن. نگذار اين فرصت از دستت برود. يك ساعت بعد، يك تلفن ديگر فردي ديگر. آن هم با جملات و كلماتي ديگر اما در نهايت با همان تاكيد. فقط ۲۴ ساعت فرصت داري.
تا ۲۴ ساعت بعد، پاسخگوي ۲۴ تلفن غريبه بودم. هر يك به نوعي آمادگي كامل داشتند تا به هر طريقي ذهنيت من را در مورد اين شغل جديد تغيير بدهند. در نهايت مجبور شدم بگويم: اگر فردا تا ساعت ۱۱ پول در حسابم بود، مي آيم و پاسخ شنيدم: تو كه اتومبيل شخصي داري، ممكن است پول نداشته باشي؟ روز ۲۸ خرداد ساعت ۱۵/۱۱ باز تماسي ديگر، در جواب گفتم: پول در حسابم نيست و مدتي طول مي كشد تا فراهم شود. اگر پولدار شدم، به شما خبر خواهم داد. و اين بار پيشنهادات شروع شد: پول نزولي، قرض، وام، وام تلفن همراه و ... اگر طلا داري، بدون فاكتور برايت مي فروشيم. اين فرصت را از دست نده. وضع پدرت خوب است، از او قرض كن و ...
و يك ساعت بعد، خانم معرف يك بار ديگر تماس گرفت. پول جور شد. تا يك ساعت ديگر به اين آدرس مراجعه كن. وقت نداريم. به موقع خودت را برسان! پرسيدم: پول از كجا جور شد؟ پاسخ شنيدم: نگران نباش. پدرت از همسر من طلبكار بود. او پول را پرداخت تا از حساب پدرت كسر كند. مانده بودم كه چگونه طلبي كه پدرم در طول يك سال نتوانست وصول كند نقد شد.نفهميدم چگونه كفش هايم را پوشيدم و براي گرفتن پول پدرم راهي آدرس شدم. اما پيش از آن كه بگذارند سئوالي بكنم، من را جلوي مانيتور نشاند و كارشان را انجام دادند. خواستم تا پول را نقد به من بدهند، تا خودم به آن بانك واريز كنم كه فهميدم نه پولي پرداخت مي شود و نه بانكي وجود دارد. چند صفحه اينترنتي باز كردند و چند نام تايپ كردند و آدرس دادند و بعد... خانمها شروع كردند به بوسيدن من كه: تبريك مي گوئيم. تو هم وارد شدي..
مثل يك آدم كور و كر و گيج مات مانده بودم. دوباره از حساب بانكي پرسيدم و جواب شنيدم: با e كارت، پول را به حساب كمپاني ريختيم. كدام كارت؟ كدام كمپاني؟ پاسخم فقط سكوت بود. با بدبختي به زور دو برگ رسيد اينترنتي بي ارزش دريافت كردم.
باز هم از در بيرون نرفته بودم كه تلفن ها آغاز شد. اين بار با شيوه جديدي. آموزش و شيوه هاي دعوت عضويت جديد و ... در مقابل پيگيريهاي مكررشان گفتم من اصلا بي كس و كارم و هيچ كسي را ندارم. نمي خواستم فرد ديگري را بيچاره كنم. خلاصه هر ساعت به يك جلسه دعوت مي شدم.با بررسي هاي فراوان به اين نتيجه رسيدم كه امكان انصراف وجود دارد. اما كو گوش شنوا؟ همه وجود چنين سيستمي را رد كردند. بحث هاي ما ادامه پيدا كرد تا زماني كه فهميديم طبق قانون كشور ما اين فعاليتها غيرقانوني است و ما نمي خواهيم مسائلي را كه در ممالك ديگر آزاد است، بپذيريم. به محض اين كه اين اطلاعات را به آنها گفتم، ديگر تماسها قطع شد. هيچ كس با من كاري نداشت و البته جواب تلفن هايم را هم نمي دادند. حق داشتند، پول من را گرفته بودند، براي خودشان زير مجموعه ساخته بودند و ۵۰۰ دلار هم پورسانت دريافت كرده بودند.
بدين ترتيب دست به دامن قانون شدم. در دادسرا به من گفتند كه اين افراد كلاهبردار هستند و مي توانم از آنها شكايت كنم. اين بار بالا و پايين رفتن از پله هاي دادسرا آغاز شد و رفت و آمد به كلانتري. با ابلاغ نامه كلانتري همراه مامور به منزلشان مراجعه كردم. اما آنها اصلا كتمان كردند كه چنين افرادي آنجا زندگي مي كنند. وقتي متوجه شدند من در اتومبيل مقابل منزلشان هستم، بر سرم ريختند و...
از آ نجا به بعد پايم به دادگاه و پزشكي قانوني و مطب انواع پزشك و جراح باز شد. دچار افت بينايي و شنوايي شدم و جراحات دست و پا و ...
پدرم كه باخبر شد يك ميليون و پانصد و سي و يك هزار و هفتصد تومان را بر باد داده ام، از من رو برگرداند و من ماندم با گلدكوئيستي كه شيرازه زندگي ام را از هم پاشيد. حالا بي خانمان و بي خانواده شده ام.حالا فقط زنگ صداي آنها در گوشم است كه تاكيد مي كردند: فقط ۲۴ ساعت فرصت داري. آري. ۲۴ ساعت فرصت تا بدبختي.

نمايندگان شركت هرمي نوين نت ورك
در خراسان دستگير شدند
فارس: در ادامه برخورد با فعاليت هاي هرمي، نمايندگان يك شركت هرمي به نام «نوين نت ورك» كه در استان خراسان رضوي فعاليت داشتند، دستگير شدند.
در ادامه رسيدگي به تخلفات اينترنتي و جرايم رايانه اي و نيز در تداوم برخورد با شبكه گلدكوئيست ، كارآگاهان اداره علميات ويژه آگاهي خراسان رضوي در پي اطلاع از اين كه شركتي با عنوان «نوين نت ورك» كه با ساختار هرمي فعاليت خود را به صورت گسترده در سطح كشور آغاز كرده نسبت به شناسايي و دستگيري عوامل آن اقدام كردند.
عوامل اين شركت با فروش محصولات رايانه اي سعي در جذب مشتري و كسب درآمد نامشروع داشته و در اين راستا نيز با سوءاستفاده از اوراق جعلي و ممهور به مهر دادگستري طوري وانمود مي كردند كه فعاليت آنها قانوني است.
بر پايه اين گزارش كارآگاهان اداره علميات ويژه آگاهي خراسان رضوي با شناسايي دفتر نمايندگي اين شركت، محل را مورد بازرسي قرار دادند كه علاوه بر آلات استعمال مواد مخدر، تعدادي مجوز غير قانوني و جعلي كشف و ۶ متهم نيز در اين رابطه دستگير و جهت سيرمراحل قانوني به دادگاه معرفي شدند.

پدر به قتل پسرش اعتراف كرد
005157.jpg
گروه حوادث: پدري كه پسر معتاد خود را به قتل رسانده بود، پس از يك سال لب به اعتراف گشود.
به گزارش خبرنگار ما، سوم شهريورماه سال ۸۳ خبر فوت مشكوك يك مرد ۳۵ ساله در منطقه كيانشهر به اطلاع پليس رسيد. جسد با دستور قضايي به پزشكي قانوني انتقال يافت تا آزمايشات لازم براي مشخص شدن علت تامه مرگ صورت گيرد. پدر ۷۶ ساله اين مرد ۳۵ ساله توسط پليس مورد تحقيق قرار گرفت. ولي اين مرد مسن در خصوص علت مرگ پسرش اظهار بي اطلاعي كرد و مرگ او را در اثر مصرف مواد مخدر دانست. اين در حالي بود كه پزشكي قانوني علت مرگ را خفگي تشخيص داده بود.پدر در مراحل بازجويي تكميلي كه يكسال پس از مرگ پسرش بود لب به اعتراف گشود و گفت: پسرم از ۲۰ سال پيش معتاد تزريقي بود. آبروي خانواده به دليل اعتياد او از بين رفته بود. روز حادثه در اثر مصرف نادرست مواد مخدر بر روي زمين بي حال افتاده بود، التماس مي كرد كه نجاتش دهم. به شدت از دست پسرم عصباني بودم. ناگهان كنترل خود را از دست دادم و او را خفه كردم تا بيش از اين آبروي خانواده ام به خاطر اشتباهات اين پسر از بين نرود. بررسي هاي قضايي بر روي اين پرونده جنايي ادامه خواهد يافت.

نگهبان كارخانه قند تبرئه شد
گروه حوادث: نگهبان جواني كه متهم به قتل پسر صاحب يك كارخانه قندسازي بود، پس از برگزاري جلسه محاكمه، از سوي قضات شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان تبرئه شد.
به گزارش خبرنگار ما، رسيدگي به اين پرونده صبح دوازدهم دي ماه سال ۷۹ در پي مرگ مشكوك پسر ۲۷ ساله اي به نام افشين در دستور كار قرار گرفت.
صبح روز ۱۲ دي ماه زماني كه پدر افشين با تلفن وي تماس گرفت و متوجه شد كه پسرش به او پاسخ نمي دهد، نگران شد و از نگهبان كارخانه خواست تا به سراغ فرزندش برود و او را از خواب بيدار كند. وقتي نگهبان شركت به نام عباس به اتاق افشين رفت با جسد بي جان او كه كف سفيدي از دهانش بيرون زده و كنار بخاري گازي افتاده بود، روبرو شد.
او هراسان موضوع را به پليس اطلاع داد. با حضور پليس و بازپرس دادسراي رباط كريم جسد به پزشكي قانوني انتقال يافت و در بررسي هاي اوليه متخصصان پزشكي قانوني علت اصلي مرگ را خفگي در اثر گاز زغال اعلام كردند. به اين ترتيب جسد پسر جوان به خاك سپرده شد.
يك سال بعد از اين حادثه، زماني كه نگهبان جديد شركت در حال عوض كردن لوله بخاري بود متوجه گوني حاوي شكر در داخل لوله بخاري شد. سريع موضوع را به پدر افشين اطلاع داد و او ماموران را در جريان گذاشت. با گزارش موضوع به ماموران احتمال اين كه فرزند صاحب كارخانه به قتل رسيده باشد، قوت گرفت. به اين ترتيب، سرنخ هايي كه مي توانست پليس را به هدف برساند، مجددا بررسي شد. در تحقيقات مشخص شد كه نگهبان قبلي كارخانه با پسر جوان اختلافاتي داشتند و چند ماه پس از مرگ وي از آن جا رفته است.
بنابراين فاروق (نگهبان سابق) در عمليات ويژه دستگير شد و در نخستين بازجويي ها به قراردادن كيسه نايلوني در لوله بخاري اعتراف كرد. اما گفت قصد كشتن افشين را نداشتم بلكه مي خواستم كاري كنم كه او ديگر شبها به كارخانه نيايد. افشين شبها براي خواب به كارخانه مي آمد. او هر بار پس از ورود به كارخانه، مرا به بهانه هاي مختلف براي خريد به بيرون مي فرستاد و در اين مدت همسرم را مورد آزار و اذيت قرار مي داد. شب حادثه پس از خريد وقتي به خانه آمدم همسرم مجددا همين را گفت و هر دو تصميم به خودكشي گرفتيم اما بعدا منصرف شديم. فاروق در تمام مراحل تحقيق و بازجويي به صراحت به قتل اعتراف نكرد. در طول برگزاري جلسه محاكمه نيز منكر هرگونه جنايتي شد و گفت: من از حادثه پيش آمده متاسفم اما من او را نكشته ام. تمامي اظهارات قبلي خود را نيز انكار مي كنم. اين صحبت ها تنها يك سناريو بود كه من در ذهنم پرورانده بودم.
بنابراين قاضي عزيز محمدي و چهار قاضي مستشارش، با بررسي پرونده و اظهارات متهم به قتل، به خاطر عدم وجود دلايل اثباتي براي اتهام وارده به فاروق، وي را تبرئه كرد. حكم صادره براي تاييد به ديوان عالي كشور فرستاده شد.

پسري كه والدينش را به قتل رساند
آسوشيتدپرس: دادستان دادگاه عالي هاستينگ اعلام كرد كه قصد دارد براي پسر نوجواني كه به كمك دو تن از دوستانش نقشه قتل والدينش را كشيده است، تقاضاي اشد مجازات كند. به گزارش دادستان پرونده؛ متوآ نيدر ۱۷ ساله و دو نفر از دوستان وي كه ۱۷ و ۱۸ سال سن داشته اند متهم به قتل والدين متوآ هستند. مادر و پدر متوآ هر دو زمان ارتكاب قتل ۵۲ سال سن داشتند. متوآ به كمك دوستانش و با يك اسلحه كاليبر ۲۲ والدين خود را به قتل رساندند. به گفته پزشكي قانوني متهم چندين گلوله به سمت مادرش شليك كرده بود كه تنها گلوله اي كه به سر مقتول خورده بود علت اصلي مرگ وي بوده است. دادستان در حال حاضر متهمان را با چهار مورد قتل عمد روبه رو كرده است. به اعتراف دوستان متهم اصلي پرونده آنها تنها به طمع به دست آوردن پول هاي مقتولان اقدام به قتل آنها كرده اند. در حال حاضر دادستان پرونده اعلام كرده است كه قصد دارد تمامي متهمان را مانند قاتلان بزرگسال محاكمه كند.

اعدام براي قاتل
آسوشيتدپرس: دادگاه عالي ايالت ايوا و مردي را كه متهم به قتل پنج نفر از جمله دو كودك است به اعدام با تزريق آمپول محكوم كرد. بر اساس اين حكم متهم فوق اولين متهمي خواهد بود كه از ۴۰ سال گذشته تاكنون در اين ايالت اعدام خواهد شد. داستن هونكن ۳۷ ساله تاكنون بارها بر بي گناهي خود تأكيد كرده است. وي در اين خصوص به دادستان پرونده گفت: من گناهان بسياري مرتكب شده ام اما تاكنون هرگز جان انسان بي گناهي را نگرفته ام.
بر اساس آخرين اطلاعات به دست آمده از سيستم قضايي كشور، آخرين اعدام در اين ايالت به سال ۱۹۶۳ بازمي گردد.

پليس شيكاگو مردي را با گلوله از پاي درآورد
ان بي سي: پليس شيكاگو حين خلع سلاح مردي كه با چاقو همسر و پسرش را مورد حمله قرار داده بود، وي را با شليك گلوله از پاي درآورد. پليس شيكاگو ديروز حين خلع سلاح يك مرد ۶۶ ساله آمريكايي به نام «هووارد جونز» كه با ضربات چاقو همسر ۶۵ ساله خود «بوني جونز» و پسر ۳۲ ساله اش را مضروب كرده بود، اقدام به شليك گلوله و كشتن او كرد.بر اساس اين گزارش، «هووارد» ديروز به دلائل نامعلومي همسر و پسرش را در خانه و با ضربات چاقو مصدوم كرده و قصد فرار داشت كه با هوشياري همسايگان، پليس وارد عمل شده و اين امر موجب درگيري پليس و پيرمرد شد. در همين حال تلاش يكي از ماموران كه براي تسليم كردن متهم ناكام مانده بود، او را ترغيب به شليك گلوله به سوي وي كرد.لازم به ذكر است، هووارد پس از اصابت گلوله به سينه اش در دم جان باخت و اين در حالي است كه لحظاتي بعد همسر وي نيز بر اثر شدت جراحات وارده در بيمارستان فوت كرد. در حال حاضر نيز پليس براي تكميل اين پرونده موضوع را تحت بررسي دارد.

دستگيري قاتلي كه همسرش را طعمه مي كرد
گروه حوادث: قاتلي كه با همدستي همسرش اقدام به سرقت مسلحانه و اعمال مجرمانه مي كرد، با تلاش مأموران اداره آگاهي شهرستان ساوجبلاغ شناسايي و دستگير شد.
سرهنگ سعدي بابانژاد، فرمانده انتظامي شهرستان ساوجبلاغ در تشريح نحوه دستگيري اين قاتل مسلح گفت: در پي اعلام مركز فوريت هاي پليسي ۱۱۰ مبني بر مشاهده جسدي در داخل جوي آب واقع در «جاده سهيليه» ، مأموران پاسگاه انتظامي كهريزك جسد مرد حدوداً ۴۰ ساله اي را كه دست ها و پاهايش با طناب بسته شده و در داخل سفره پلاستيكي قرار گرفته بود كشف كردند.
تحقيقات اوليه مأموران آگاهي با توجه به وجود آثار جراحت همراه با سوختگي در پشت (ناحيه قلب) نشان داد قتل متوفي در اثر شليك گلوله صورت گرفته است. وي افزود: بدين ترتيب با آغاز اقدامات تجسسي و اطلاعاتي مأموران دايره مبارزه با جرايم جنايي آگاهي شهرستان ساوجبلاغ و بررسي سوابق ناپديدشدگان در واحدهاي آگاهي شهرستان هاي همجوار هويت جسد به نام «عباس ر» ۳۸ ساله ساكن منطقه مهرويلاي كرج شناسايي و مشخص شد مقتول ساعت ۸ صبح نوزدهم مرداد ماه ۸۴ به منظور رسيدگي به امور اداري خود با خودرو پژو ۲۰۶ به همراه مبلغ دو ميليون و ۷۰۰ هزار تومان وجه نقد و يك دستگاه موبايل از خانه خارج شده و ديگر بازنگشته تا اين كه دو روز پس از فقدان، خودروي نامبرده به صورت بلاصاحب در شهرستان شهريار كشف شده است. وي گفت: يافته هاي ماموران آگاهي همچنين نشان داد كه مبلغ ۲ ميليون و ۷۰۰ هزار تومان وجه نقد و موبايل متعلق به مقتول پس از ارتكاب قتل توسط قاتل يا قاتلين به سرقت رفته است.
سرهنگ سعدي بابانژاد گفت: با شناسايي هويت مقتول، به منظور سرعت بخشيدن به عمليات و دستگيري قاتل و يا قاتلين تيم ويژه اي از افسران زبده و خبره در آگاهي شهرستان تشكيل و تحقيقات خود را با هماهنگي مقام قضايي با رديابي گوشي موبايل به سرقت رفته آغاز كرده و سرانجام در اين راستا فردي به نام «مجتبي . ت» ۱۸ ساله ساكن شهرستان رباط كريم را شناسايي و گوشي تلفن همراه متعلق به مقتول را از وي كشف كردند.
«مجتبي» در جريان تحقيقات اوليه اعتراف كرد كه گوشي تلفن را از داخل خودرو پرايد برادرش به نام «احد» برداشته است.
با اطلاعات كسب شده در جريان عمليات تجسسي و اطلاعاتي ماموران آگاهي و احتمال قوي دست داشتن «احد» در قتل «عباس» و سرقت گوشي موبايل و وجه نقد وي، بر اساس برنامه ريزي  هاي انجام شده محل اختفاي «احد» در شهرستان رباط كريم شناسايي و در يك عمليات ضربتي دستگير شد. وي گفت: در بازرسي از نامبرده يك قبضه اسلحه كمري به همراه ۸ تير جنگي كشف و ضبط شد.
فرمانده انتظامي شهرستان ساوجبلاغ تصريح كرد: «احد» متهم ۳۰ ساله دستگير شده در بازجويي هاي ماموران اداره آگاهي ساوجبلاغ اعتراف كرد: با همدستي همسرش به نام «سمانه» ۲۰ ساله اقدام به سرقت هاي مسلحانه مي كرد. بدين ترتيب كه «سمانه» با سوارشدن بر خودروها راننده خودرو را به بهانه رابطه نامشروع به مكاني كه قبلاً با هم هماهنگ مي كردند انتقال داده و سپس با تهديد اسلحه اقدام به زورگيري و سرقت وسايل راننده خودرو مي كردند و «عباس. ر» را نيز بدين شيوه به منزل مسكوني خودشان در كرج كشانده و با تهديد اسلحه دست و پاهايش را بسته و پس از سرقت وجه نقد و گوشي موبايل، او را با شليك گلوله به قتل رسانده و جسدش را در جاده سهيليه كهريزك رها كردند. پرونده جهت تحقيقات بيشتر در اختيار ماموران اداره آگاهي قرار دارد.

عصر روز يكشنبه
شوهر قاتل خود را تسليم مأموران پليس كرد
005163.jpg
گروه حوادث: مردي كه همسرش را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود بعد از گذشت چند روز از زمان وقوع جنايت خود را تسليم ماموران آگاهي تهران كرد.
به گزارش خبرنگار ما، عصر روز يكشنبه كيان ۴۱ ساله به اداره آگاهي مركز مراجعه كرده و خود را تسليم ماموران كرد.اين مرد هفته گذشته همسر خود به نام سهيلا را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده و سپس سر از بدن مقتوله جدا كرده بود.
كيان كه راننده اتوبوس هاي ولوو بود در جريان بازجويي هاي اوليه پليس درخصوص چگونگي قتل سهيلا و انگيزه خود را از كشتن همسرش گفت: شب قبل از جنايت در سفر بودم و صبح ساعت ۸ از تبريز به تهران رسيدم، بسيار خسته بودم. وقتي وارد خانه شدم سهيلا بيدار بود به محض ديدن من شروع به داد و فرياد كرد كه چرا دير آمدي، كجا بودي و آ نقدر از من سؤالات مختلف كرد كه عصباني شدم و اين سرآغاز درگيري من و او بود. سهيلا با صداي بلند فحاشي مي كرد و سخنان او بر عصبانيت من مي افزود تا اينكه در يك لحظه كنترل رفتار خود را از دست دادم و به سهيلا حمله كردم و يك ضربه محكم مشت بر سرش كوبيدم. سهيلا بر روي زمين افتاد ولي همچنان فحاشي مي كرد. روي ميز آ شپزخانه، يك چاقو قرار داشت. آن را در دستم گرفتم، تنها قصد تهديد سهيلا را داشتم ولي او با صداي بلند گفت: بر پدرت لعنت اگر نزني اين حرف سهيلا مرا تحريك كرد و با چاقو به سويش حمله كردم. وقتي به خود آمدم سهيلا خون آلود بر روي زمين افتاده بود. سرش را بريدم و سپس چاقو به دست از خانه خارج شدم. آلت قتل را كنار خيابان رها كردم و يك عدد نان خريده به خانه برادرم رفتم. صبحانه را آنجا خوردم، سپس به سلماني رفته و اصلاح كردم.ظهر دنبال دخترم ماريا به مدرسه رفتم.
ماريا را به خانه برادرم بردم و خود به خانه برگشتم. جسد سهيلا همچنان بر روي زمين افتاده بود. مدارك خودروام را همراه لباس هاي ماريا و خودم از داخل كمد برداشته و بار ديگر محل جنايت را ترك كردم.
همراه ماريا خانه برادرم را ترك كرديم و به تبريز رفتيم. در آنجا خودروام را فروختم. سپس همراه ماريا به قصرشيرين رفته و از آنجا به كربلا رفتيم. بعد از زيارت به آستارا بازگشتم. از آنجا با برادرم در تهران تماس گرفتم. برادرم از من خواست تا همديگر را ببينيم. او به آستارا آمد و بعد از ديدار يكديگر مرا راضي كرد تا به تهران آمده و خود را به ماموران معرفي كنم. من نيز پيشنهاد برادرم را قبول كردم و به محض رسيدن به تهران ماريا را به برادرم سپرده و به آگاهي تهران آمدم و خود را تسليم ماموران كردم.
روز گذشته تحقيقات از اين مرد در دادسراي امور جنايي تهران توسط بازپرس حسيني صورت گرفت.
ادامه بررسي ها بر روي اين پرونده جنايي در اداره دهم آگاهي مركز ادامه خواهد يافت.

شبكه وسيع تهيه و توزيع مواد مخدر
در قم شناسايي و منهدم شد
گروه حوادث: با تعقيب و مراقبت هاي ويژه پليس و طي يك عمليات ضربتي، شبكه گسترده تهيه و توزيع مواد مخدر در قم شناسايي و با دستگيري حدود ۲۰ قاچاقچي بيش از يك تن انواع مواد مخدر كشف و متلاشي شد.
«سردار طاهري» ، فرمانده انتظامي استان قم صبح ديروز با اعلام اين مطلب افزود: روند دستگيري متهمان و نحوه شناسايي آنان از ابتداي سال جاري در دستور كار ماموران مبارزه با مواد مخدر استان قم قرار گرفت.
«سردار طاهري» افزود: از ابتداي سال جاري ماموران انتظامي استان از طريق منابع اطلاعاتي دريافتند شبكه بزرگ بين المللي مواد مخدر در حد وسيع در قم و چندين شهر كشورمان از جمله تهران، كرج، شهريار، كرمان، سيستان و بلوچستان و ايرانشهر مشغول فعاليت بوده و با در اختيار گرفتن ۷ دستگاه تريلي، ۴ دستگاه اتوبوس، ۵ دستگاه سواري، ۷ دستگاه موبايل، ۹ روستا، ۲ قلعه و ۱۰ باب منزل مسكوني كه ۳ منزل صرفاً در ارتباط با كار قاچاق مواد مخدر از آن استفاده مي شد و بعضاً نيز در همين ارتباط برخي افراد از استان هاي كرمان و خراسان به عنوان گروگان به اين منازل انتقال و در آنجا نگهداري مي شدند، در امر تهيه و جابجايي مواد فعاليت مي كنند.

پليس در تعقيب شش آدم ربا
گروه حوادث : عمليات پليسي براي دستگيري شش مرد كه اقدام به ربودن يك كارآموز وكالت كرده بودند توسط پليس آگاهي تهران آغاز شد.
به گزارش خبرنگار ما، روز گذشته يك كارآموز وكالت با در دست داشتن مرجوعه قضايي به اداره يازدهم آگاهي مركز مراجعه كرد و اظهار داشت: روز شانزدهم مهرماه سال جاري دو نفر از موكلانم به نامهاي محمود و محمد به همراه چهار نفر ديگر من را در يكي از خيابانهاي تهران دزديده و سوار بر خودرو پژو ۲۰۶ به زيرزمين خانه اي كه چند سگ وحشي آنجا حضور داشت، انتقال دادند. شش مرد مذكور با تهديد اسلحه و سرنگ حاوي هوا از من خواستند تا شكايت خود را از آنان كه در يكي از كلانتري هاي تهران بود،  پس بگيرم.
در ابتدا حاضر به اين خواسته آنها نبودم و اين مسئله موجب شد مرا به شدت مورد ضرب و شتم قرار دهند.
در نهايت مغلوب تهديدات آنان شدم. شش مرد مرا به كلانتري انتقال دادند و تهديد كردند اگر حركتي انجام دهم كه موجب شود پليس از ماجرا مطلع شود، خانواده ام را مي كشند. در كلانتري شكايت را پس گرفتم. سپس آنان مرا به شهرستان انزلي انتقال دادند و با همان تهديدات در يك دفترخانه وكالتنامه اي از من گرفتند مبني بر اينكه تمام اموالم و سپرده مالي ام در موسسه مالي اعتباري بنياد را به آنها انتقال داده ام.
اين مرد در ادامه شكايت خود گفت: متهمان مرا در يك خيابان واقع در شهرستان انزلي رها كردند و متواري شدند. جستجوي پليس براي دستگيري اين متهمان در دايره ۸ آگاهي تهران ادامه خواهد يافت.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    دانش انفورماتيك    |    بـورس    |    حوادث    |    خارجي    |
|   سياسي    |    داخلي    |    شهري    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |