ضرب آهنگ نوازنده هاي خياباني در شهر
صعود اصوات در شلوغي خيابان ها
|
|
عكس:ساغر امير عظيمي
محبوبه يافتيان
شايد اگر وقت و جاي ديگري بود هيچ يك از ما فكر نمي كرديم چنين شغلي داشته باشد؛ در يكي از ميدان هاي شلوغ تهران، در ابتداي شب؛ جواني ست با چهره تيره، قدي تقريبا متوسط و لباسي روشن و چشم و ابروي مشكي. اگر ساز(آكاردئون) نداشت، هيچ كدام از ما فكر نمي كرديم كه چنين شغلي داشته باشد.
سعيد، مردي جوان كه از يكي از شهرستان هاي جنوبي آمده و در حاشيه جنوب تهران ساكن است، صاحب دو فرزند است كه براي سيركردن شكم آنها ناگزير بايد كار كند. كار كه قحط نيست؛ نوازندگي خياباني هم از آن كارهاست. مرد گاهي در حال رقص صورت خود را جلو پنجره اتومبيل ها برده و برخي از رانندگان يا مسافران آنها، اسكناس هاي 50توماني۱۰۰،توماني يا 1000توماني را به دهان او مي دهند. درهمين حال به حركات موزون بدن خود ادامه مي دهد تا بقيه هم تشويق شوند و به او پول بدهند. بچه هاي داخل ماشين ها هم با درخواست پول از والدينشان، مي خواهند به مرد سازنواز مبلغي را كمك كنند . از كارش راضي ست و درآمدش براي سيركردن شكم زن و فرزندش كافي.
دلنشين در ميان بوق هاي گوشخراش
موسيقي صعود اصوات است، از سكوت مطلق به سوي ارتعاشات پيوسته سريع تر تا مراحلي كه گوش بتواند نسبت سنجش موزيكي آنها را درك كند. پيدايش موسيقي از زماني آغاز شد كه بشر با درك زيبايي از طبيعت الهام گرفت و با تقليد اشكال و آهنگ هاي طبيعي و انعكاس اين آثار، هنر را كه يكي از عوامل ابراز احساسات و بيان زيبايي ست، به صورت هاي گوناگون منعكس كرد. غم و شادي و عواطف و احساسات انساني مفاهيم واحدي ست؛ اختلاف در طرز بيان و توصيف آن است. طبيعي ترين وسيله آواز، سينه و حلقوم طبيعي انساني و ساده ترين وسيله وزن، دست هاي آدمي ست.
توي تمام خيابان هاي شلوغ و پر سروصداي تهران- شهري كه مردمش شبانه روز دنبال كسب درآمد بيشتر مي دوند- شنيدن صداي ساز(موسيقي) نظر آدم را ناخودآگاه به خودش جلب مي كند؛ صدايي كه هنگام گذر از كوچه پس كوچه هاي شهر و گاهي داخل وسايل نقليه عمومي- توسط نوازندگاني كه با آلات موسيقي براي سرگرم كردن مردم و براي گذران امورات زندگي خود تلاش مي كنند- شنيده مي شود. اين روزها نوازندگان دوره گرد يا خياباني را در هر جايي از كشور مي شود ديد؛ جاهايي مثل پارك ها، خيابان ها، گذرگاه هاي جاده اي نظير ايستگاه پليس راه، كافه ها و رستوران هاي بين راهي و بعضي اوقات در تالارهاي كنسرت.
نوازندگان خياباني ايران به لحاظ توانمندي هاي موسيقايي در مقايسه با رقيبان اروپايي خود، سطح خيلي پايين تري دارند. تقريبا هيچ كدامشان با خط نت آشنايي ندارند و حتي موسيقي خود را بدرستي نمي شناسند و تنها به اتكاي ذوق و پشتكار خودشان است كه چند قطعه بخصوص را مي نوازند. اين آهنگ ها معمولا وجه مشترك نوازنده و شنونده است. نوازنده ها بلافاصله آهنگ هاي خاطره انگيز مردم را پيدا مي كنند و سعي مي كنند صدايي شبيه آنها از سازشان خارج كنند. گاهي حتي پولي كه مي گيرند از روي دلسوزي ست نه به خاطر آهنگي كه نواخته اند.
قاسم يكتاپرست جامعه شناس و پژوهشگر علوم اجتماعي درباره زمينه گسترش چنين مشاغلي در جامعه مي گويد: وقتي شما براحتي مي توانيد يك چهره شهري را از روستايي تشخيص دهيد و هنگامي كه تفاوت ميان قشر مرفه و طبقه فراضعيف به اندازه اي ست كه اختلاف سطح از لحاظ درآمد، مسكن و در كل معيشت، كاملا آشكاراست، مي توان دريافت كه اينگونه گدايي هاي مدرن در قالب تحريك احساسات مردم در يك سطح بي سابقه در كشور رواج پيدا مي كند.
يكتاپرست درباره مشخصات اصلي اين ناهنجاري مي گويد: جوانان نيازمند به حاشيه
رانده شده كه روزگاري با فن و هنر به صورت ابتدايي آشنا بوده اند و پس از رانده شدن به حاشيه، ماوا و اعتبار حقيقي شان را از دست مي دهند و در زمره طبقات فراپست به اصطلاح هنرمندي جاي مي گيرند، براي تهيه نان و مواد مصرفي مورد نيازشان به ناچار به اينگونه اعمال روي مي آورند. او عامل فقر را فاكتور اساسي دانسته و مي گويد: ساير كساني كه در اين وادي فعال هستند،دوره گردهاي نيازمندي هستند كه از فقر و نداري به اين كار روي مي آورند.
شأن نوازندگان خياباني يا دوره گرد در حدي نيست كه با موسيقيدانان مقايسه شوند، منتها ناتواني گروه هاي حرفه اي در جلب نظر مخاطب خود، چنين فرصتي را در اختيار نوازندگان خياباني مي گذارد تا استفاده اي بيشتر و بهتر ببرند. علي .م كه نگاه مثبتي نسبت به نوازندگان خياباني دارد، مي گويد: قيمت كنسرت ها آنقدر گران است كه مردم عادي نمي توانند از آنها استفاده كنند، بنابراين نوازندگان خياباني به تنها رابطه آنها با موسيقي زنده تبديل مي شوند. اما اين اظهارنظر جالب تر است.
بعضي ديگر از شنوندگان وقتي از برنامه داخل تالارهاي كنسرت ناراضي باشند و هنگام خروج از تالار با اين نوازندگان روبه رو شوند با رغبت به آنها پول مي دهند!
آنها با در اختيار داشتن چنين فرصتي دست به اجراي كنسرت هاي خياباني با گروه هاي دو نفره يا 4نفره مي زنند اما اين نوازندگان خياباني يا دوره گرد چطور مي آموزند؟ در پاسخ بايد از زبان خود آنها بگوييم كه اين نوازندگان نه به كلاس رفته اند و نه زير نظر استاد خاصي آموزش ديده اند. بلكه پدرانشان را استادان خودشان مي دانند كه اين هنر را نسل به نسل فرا گرفته و به شما عرضه مي كنند. يعني از آنها به صورت في البداهه ياد گرفته اند و تنها به خاطر ذوق و پشتكار خود توانسته اند قطعات را بنوازند. چهره هاي سوخته و كثيف و لباس هاي مندرس وجه مشترك همه آنهاست. اگر ابزار آلات موسيقي برگردن آنها آويزان نبود، تصور نمي كرديم كه نوازنده باشند، ولي بايد اعتراف كرد كه روحيه اكثر ما با ديدن آنها و شنيدن نواي موسيقي شان تغيير مي كند؛ نواختني كه چه شاد و چه غمگين يادآور خاطرات يكايك ماست.
مريم -ع مي گويد كه مردم به اين نوازندگان كمك مي كنند، چون لحظه اي از لحظه هاي زندگيشان شاد مي شود.
همسفر با موزيك اتوبوس
در اتوبوس شركت واحد خط بهارستان جمهوري در اين روزهاي پاييزي جايي براي ايستادن نيست، چه برسد براي نشستن. با هزار و يك زحمت سوار شدم. هنوز اولين ايستگاه را رد نكرده بوديم كه دو تا بچه با گونه ها و دستان قرمز سوار شدند.
كودكاني كه دست هاي كوچكشان آنقدر سرخ بود كه به كبودي مي زد. در دست يكي از آنها ويلن و در دست ديگري آكارئوني بود كه از خود بچه بزرگتر بود. هنوز سوار نشده، شروع به زدن كردند؛ با وجود كوچكي آنقدر خوب مي نواختند كه انگار از بدو تولد نوازنده بوده اند؛ جالب اينكه آنها آهنگ هاي جديد خواننده ها را مي زدند. آنها بايد سر كلاس هاي درس مي بودند نه اينجا. ميدان تجريش پايين تر از پاساژ قائم ساعت 10 صبح، پيرمردي به يكي از ميله هاي چراغ خيابان تكيه داده و در حال نواختن ني است. نواي غمگيني كه آدم هاي قديمي (پدربزرگ ها و مادربزرگ هايمان) را به ياد خاطرات گذشته شان مي اندازد. با هر پولي كه از عابران مي گيرد شروع به دعا كردن مي كند و بعد نواي شاد سر مي دهد. اين روال تا ظهر ادامه دارد ؛ با شنيدن اذان دست از نواختن مي كشد و به سوي امامزاده حركت مي كند و بعد از نماز ديگر ديده نمي شود. حال وقتي كه تعداد اين افراد در سطح جامعه زياد مي شود، به اين فكر مي افتيم كه وجود آنها پديده مثبتي ست يا اينكه جزو آسيب هاي اجتماعي ست؟
به هر حال از زبان همين نوازندگان خياباني مي شنويم كه دل غمزده و گرفتار را شاد مي كنند و خنده اي بر لب هاي آنها مي نشانند و از همين راه، امورات زندگي خود را نيز مي گذرانند.
بدون شك يكي از عوامل رواج اين شغل، درباره كساني كه به صورت ناآزموده نوازندگي مي كنند، بيكاري و فقر اقتصادي ست؛ هر چند جواد آرين منش - نايب رئيس كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي - عنوان هنرمند خياباني را براي كساني كه در كوچه و خيابان به نواختن آهنگ موسيقي مي پردازند، مفيد ندانسته و اظهار مي دارد: هنرمند ارزش هنر را از ارزش هاي دنيوي بالاتر مي داند، ولي چه خوب مي شد، همان طور كه تئاتر خياباني توسط مسئولان، سازماندهي و نظارت مي شود، نوازندگان خياباني واقعي هم
سر و ساماني پيدا كنند .
نوستالژي موزيكال
بيشترين خاطره را از آنها داريم ،گاهي كه در خيابان،اتوبوس،مترو يا پارك راه مي رويم يا نشسته ايم و در افكار دور ودراز خود غرق شده ايم از راه مي رسند؛ با ساده ترين ابزار موسيقايي كه در عمرمان ديده ايم، با صدايي كه شش دانگ نيست اما در نخراشيدگي آن لطف و صفايي نهفته است كه نمي توان آن را نشنيده گرفت. در همان حال و هوا ناخواسته برايت موزيكي را
مي نوازند كه در پس آن خاطراتي نهفته است. اشكي به چشمانت مي آيد و شايد لبخندي گوشه لبت بنشيند كه دوست داشتني است
|