فلسطين ، خاطره سازترين خيابان پايتخت چگونه ساخته شد؟
با صداي بي صدا
|
|
عكس: راهب هماوندي
بنيامين صدر
با نگاه به نقش درهم و برهم كافه ترياي كوچيني ، ناگهان تصوير سياه و سفيد مي شود؛ درست مثل رنگ هاي غالب بر ديوار و صدايي خسته، در گوش مي پيچد، با صداي بي صدا...
درشكه ها و كالسكه ها يا حتي رولز رويس سياه سلطنتي، روي سنگفرش اين خيابان مهم و خاطره انگيز قديمي به حركت درمي آيند.
اينجا خيابان كاخ سابق، فلسطين امروزي ست؛ خياباني با چنارهاي بلند، پياده روهاي همگون با جوي آبي كه ميان پياده رو و خيابان دو خط موازي يكسان كشيده است.
هرچند كه ديگر در خيابان هاي پايتخت شلوغ و دودآلود ما، كمتر اثري از زيبايي هاي بصري به چشم مي خورد، ولي خيابان كاخ سابق يا همان فلسطين امروزي از معدود خيابان هاي اين پايتخت خاكستري ست كه هنوز يادآور شب هاي پرستاره تهران است.
خيلي وقت ها از خيابان فلسطين گذشته ايم؛ خياباني كه ميدان فاطمي را به خيابان جمهوري و پاستور پيوند مي دهد و از دو بخش شمالي و جنوبي تشكيل شده؛ خياباني آرام كه هياهوي خيابان انقلاب و وليعصر (عج) تهران از دل آن مي گذرد و ميداني با نام فلسطين رابط بين خيابان شمالي و خيابان جنوبي ست.
بافت فرهنگي - تاريخي اين خيابان هنوز هم پابرجاست و تعدادي از ساختمان هاي زيباي قديمي در ميان بناهاي ناهمگون و غيرهم سطح فعلي به زيبايي خودنمايي مي كنند.
هرچند وجود چندين و چند مدرسه، پاساژ، شركت و دو دانشكده بزرگ بايد ناآرامي را براي خيابان فلسطين ترسيم كند، اما خيابان فلسطين هنوز نشاني از آرامش تهران قديم و معماري آن را در خود نگاه داشته است. جوي هاي كم عمق و پهن، پياده رويي پروسعت، درختان چنار و ساختمان هاي بلند همه با هم از هجوم زندگي خشن ماشيني و مقاومت جانانه جلوه هاي معماري خلاقانه قديم خبر مي دهد. شايد فكر كنيم ترسيم چهره قديمي اين خيابان محال باشد، اما تا وقتي بناهاي خاطره انگيز در كوچه پس كوچه هاي خيابان فلسطين به چشم مي خورند، اين اميد نيز زنده است.
سال ساخت خيابان به اوايل سلطنت پهلوي اول بازمي گردد كه طرح توسعه خيابان هاي پايتخت مطرح شد و اين طرح بيشتر محدوده ميدان انقلاب فعلي يا همان اراضي جلاليه را تا خيابان وليعصر (عج) دربرگرفت.
شايد مهمترين دلايل اين امر، فكر ساخت و گسترش پرديس دانشگاهي باشد كه بعدها به دانشگاه تهران با چندين و چند دانشكده تخصصي معروف شد و همچنين ساخت، توسعه و تكميل مجموعه كاخ مرمر و ساختمان هاي دولتي اطراف آن كه به دست پرتوان استاد معماري نوين ايران، مرحوم لرزاده انجام شد. گنبد زيباي كاخ مرمر از يادگاري هاي اوست.
خيابان فلسطين در ابتدا سنگفرش بود؛ به اين دليل كه اين خيابان در مسير كاخ سلطنتي مرمر قرار داشت و محل گذر رضاشاه و بعدها پسرش بود.
اهالي قديمي خيابان فلسطين جنوبي مي گويند آن وقت ها بيشتر فضاي محله مسكوني بود. به گفته چند نفر از اهالي قديمي خيابان فلسطين جنوبي، در دهه 40 تعداد زيادي پزشك در اين خيابان زندگي مي كردند و دليل سكونت آنان نزديكي به دانشگاه تهران بود، اما اكنون بسياري از پزشكان قديمي از خيابان فلسطين نقل مكان كرده اند و ديگر اثري از آنان به چشم نمي خورد، جز تعدادي تابلوي پزشكي قديمي.
آخرين سنگر مقاومت
بناها، يادآور خاطره ها و تهران، پايتخت وسيع و مهمترين كلانشهر ايران، مركز ثقل تحولات سياسي، اقتصادي و فرهنگي 150 سال گذشته است؛ شهري كه روزگاري، دهي گمنام و خوش آب و هوا در شمال ري و جنوب منطقه پروسعت قصران بوده است.
در اين ميان و در سراسر خيابان فلسطين امروزي يا كاخ ديروزي كه خياباني كوچك از صدها خيابان پايتخت تاريخي ماست، بناها و ساختمان هايي به چشم مي خورند كه هركدام گوشه اي از تاريخ پرفراز و نشيب ايران را براي مردمانش روايت مي كنند.
شايد جالب باشد كه بدانيم چندين واقعه و تحول مهم اجتماعي، سياسي و حتي هنري در اين خيابان به وقوع پيوسته است و بسياري از مراكز مهم تصميم گيري نظام نيز در اين خيابان قرار دارد. از حال كه بگذريم و به گذشته برگرديم بسياري از رجال نام آور ايران در اين خيابان ساكن بوده اند. شايد مشهورترين شان مردي باشد كه از خانه اش با نام آخرين سنگر مقاومت ياد مي شود؛ دكتر محمد مصدق كه اسناد و كتاب ها خانه او را شماره 109 خيابان كاخ (فلسطين جنوبي) و در چند قدمي مجموعه كاخ هاي مرمر مي دانند. صاحب اين خانه احمد مصدق، پسر دكتر مصدق بود كه چون فرزندي نداشته، آن را وقف دانشگاه كرده و اكنون بخشي از خوابگاه فعلي دانشگاه هنر است. خانه يكي از تاريخ سازترين مردان ايران پس از انقلاب در اختيار گروه موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد قرار مي گيرد و مدتي بعد نيز گروه نقاشي دانشگاه هنر در آنجا مستقر مي شوند. تا آن هنگام دو عمارت در باغي به مساحت 2 هزار و 500 متر جاي گرفته بود؛ يكي عمارتي كه اكنون خوابگاه دانشجويان دانشگاه هنر است و ديگري عمارتي بزرگتر كه همان هسته اصلي خانه دكتر مصدق در آنجا بود، تا اينكه اواسط دهه 60 بخش شرقي باغ و عمارت اصلي آن از سوي فردي خريداري مي شود و به جايش چند طبقه آپارتمان بي قواره به جاي چنارهاي كهن قد مي كشند.
حالا نزديك به 20 سال است كه خاطره مقاومت در زير اين پيكره هاي سيماني بي هويت دفن شده است و آنچه از خانه مصدق باقي مانده، ساختمان و حياطي ست به مساحت 500 متر مربع. در واقع اينجا خانه احمد مصدق، فرزند مرحوم دكتر مصدق است كه بي هيچ ديواري در كنار منزل او قرار داشت و در روز 28 مرداد 1332، مورد حمله و غارت مزدوران كودتا قرار گرفت. عكس هايي كه از روز كودتا در دست است، همين ساختمان را نشان مي دهد كه شيشه هايش شكسته و قاب پنجره هايش ازجاي درآمده است. دو دانگ اين خانه بعدها از سوي مرحوم احمد مصدق به دانشگاه تهران بخشيده شد و چهار دانگ ديگرش مدعي بسيار پيدا كرد تا شد آنچه نبايد مي شد و بخش هايي از آن باغ بزرگ، در عبور زمان تفكيك شده و به فروش رسيد. امروز هم بناهاي باقيمانده آن حياط قديمي در حال تخريب است!
چرا كاخ، فلسطين شد؟
تغيير نام خيابان كاخ به نخستين سالهاي پس از پيروزي انقلاب بازمي گردد. درست در روزهاي اوج انقلاب و همزمان با سفر ياسر عرفات ، رهبر سازمان آزاديبخش فلسطين به ايران نام كاخ از اين خيابان رخت بربست و جاي خود را به نام سرزميني داد كه روي اغلب نقشه هاي جهان به ناروا با نام ديگر شناخته مي شود.
اين تغيير نام در آن نقطه جغرافيايي از تهران بيشتر به اين دليل صورت گرفت كه پيش از آن و در زمان پهلوي دوم، سفارت رژيم صهيونيستي در خيابان كاخ تهران قرار داشت و عرفات پس از تعطيلي سفارت رژيم اشغالگر قدس در بدو ورود به تهران، بعد از ديدار با سران انقلاب و حاميان جنبش هاي آزاديبخش مردم فلسطين، به سفارت سابق رژيم صهيونيستي رفت و با تسخير نمادين آنجا، پرچم فلسطين را بر فراز ايوان سفارت به اهتزاز درآورد. زين پس اين سفارتخانه به سفارت فلسطين تغيير نام يافت.
بعد از آن شهرداري وقت تصميم گرفت كه براي حمايت از منافع فلسطينيان نام خيابان كاخ را به فلسطين تغيير دهد و چنين كرد، هرچند كه قسمتي از خيابان كاخ شمالي به جويبار تغيير نام يافت، اما كماكان با نام كاخ شمالي شناخته مي شود. سفارت فلسطين نيز همچنان در خيابان فلسطين قرار دارد. حالا همه خانه ها، كاخ مرمر، كافه ترياي كوچيني و جوان هايي كه دراين خيابان زندگي مي كنند، خبري از گذشته پرفراز و نشيب آن ندارند. كاش تابلويي بر اين خيابان نصب مي شد و تاريخ زندگي مردم آن را به تصوير مي كشيد؛ تصويري سياه و سفيد تا از گذشته ها حرف بزند.
|