پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۳۵
شور و شوق خردسالان در مراسم معنوي شب هاي قدر ديدني است
شب زنده داري كودكانه
004593.jpg
عكس: ساغر اميرعظيمي
زهرا افشار
زمان دوباره برگشت. دوباره به آستانه دري آمد كه ناله الغوث الغوث، سكوت شبانه آن را به لرزه انداخت. اينجا چه بي قرارند مردم! كودكان اين بار به خود مي بالند، چرا كه والدينشان درگذر از جايگاه كودكانه آنها آمده اند تا در كنار هم مظلوميت علي(ع) را معنا كنند.
حقيقت اين است كه هيچ سالي جز امسال خانواده ها در محيط بيرون از خانه، مراسم احيا را به شيوه خانوادگي تجربه نكرده بودند و چه شيرين است لحظه اي كه كودكي از پدر و مادرش مي خواهد با همديگر خلصنا من النار يا رب را برايش معنا كنند.
احياي كودكانه، احيايي دريايي است. احيايي به رنگ سبز و آبي. احياي درياواري بي خواب. احياي خروشان كه نواي زير كودكانه عظمت خروش موج ها را بيشتر و بيشتر مي كند. احيايي كه در خلوت شبانه دل ها مي آشوبد و اشك ها را جاري مي كند. در مجلس صفاي كودكان، هيچ دلي چركين نيست. هيچ كس غرورش را علم نمي كند. اين بار حتي پدران و مادران با هم پيش فرزندانشان گريه مي كنند تا بگويند يكي از آرزوهايشان اين است كه پاك و خالص شوند؛ درست مثل فرزندانشان.
كودكاني با لباس سپيد در رنگ آبي روحاني صحنه فرو مي روند و با وجودي كه هيچ كدامشان عجيب و غريب نيستند، اما پاكي شان دل بزرگسالان را مي لرزاند. در احياي كودكانه معرفت را با آرامش و دعاهايي پرمعنا هجي مي كنند. همه اعضاي خانواده در كنار هم هستند و اين بار حضور كودكان موجب كنترل رفتار پدر و مادرشان شده است؛ يعني درست برعكس روزهاي عادي.وقتي برگزاركنندگان مراسم احيا براي اثبات خلوص نيت خود قرآن كوچكي در دست حاضران مي گذارند، كودكان قرآن را بي درنگ مي بوسند و بر سر  مي گذارند. حتي آنهايي كه نمي توانند نام كتاب آسماني خود را خوب ادا كنند، از افراد راهنماي سالن قربان مي خواهند و ادعا مي كنند آن را مي خوانند!
احياي شب بيست و يكم شايد براي بسياري از خانواده ها خاطره شود. چون شبي بود كه ستايشگران آن نوحه هايي فخر آميز براي علي(ع) مي خواندند و در فضايي كاملا روحاني براي او عزاداري مي كردند.
اگر تا امروز كسي نمي دانست كودكان چه نعمتي هستند، از شب
بيست و يكم رمضان فهميدند كه براي پاك شدن بايد دل را به كودكاني سپرد كه حقيقت آئين سوگواري را خوب مي دانند. برخي از والدين باور نمي كردند كه حضور چند ساعته شان در مراسم احياي كودكان و نوجوانان آنان را به نجف ببرد و بازگرداند، خانه علي(ع) را برايشان به تصوير بكشد و كاشي سفيد و لاجوردي رنگ ايوان خانه مولاي متقيان را در كف دستشان بگذارد تا همگي به نوبت آن را لمس كنند و حيران بمانند. بسياري از پدر و مادرها قسم مي خوردند كه حالا مي دانند كودكان به حقيقت يك رحمت الهي اند كه هيچ غل و غشي در آنان نيست و صداقت را بايد از زبان آنان بياموزند. سارا-م مادر حميد كوچك كه همراه همسر و فرزندش روي صندلي نشسته و آرام گريه مي كند، مي گويد: امشب دانستم كه دعا و راز و نياز حقيقي يعني چه و افتخار مي كنم كه اين موهبت را از فرزندم دارم، چون در كنار خانواده ام گرمي و قداست رمضان را چشيدم .
حاضران دلشان به وسعت يك آسمان گرفته، همه در مجلس احياي علي(ع)، دلشان مثل موم آب شده، فرياد دل هاي بزرگان در قالب سكوت به فضا پرتاب مي شود. اينجا مجريان كساني هستند كه كودكان خوب مي شناسندشان.
وقتي اميرحسين مدرس نوحه مي خواند، همه ساكت مي شوند. بچه ها در تعجب مي مانند و بعد آرام آرام سينه مي زنند. انگار يكي از خودشان با زبان خودشان علي(ع) را صدا مي زند.
در فضاي كوچك سالن كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان لحظه ها غنيمت مي شوند. نيازي به باز شدن كتاب دعا نيست. سطرسطر دعاهاي شب بيست و يكم روي پرده نقش مي بندد و تمام حاضران با صدايي يكدست مي خوانند اللهم اني اسئلك باسمك يا احد يا واحد يا شاهد يا ماجد يا حامد يا راشد يا باعث يا وارث يا ضار و يا نافع... و بعد مجريان از غربت نخلستان علي مي گويند. هيچ چيزي غيرممكن نيست. اينجا همه خالصانه عزاداري مي كنند و مفهوم شهادت را مي فهمند و سرانجام مي دانند چگونه بايد عزادار بود. خشك انديشي در فضاي خانوادگي معنا ندارد. همه در پس ذهنشان به شيوه اي سوگوارند. اينجا همه خود عزاداري مي كنند. در پرده اي ضخيم از سكوت فريادهايي فروخورده، با حذف فريادهايي دردناك و در فرصتي كوتاه به نيت مولايشان شير مي نوشند و دوباره به مجلس باز مي گردند. در احياي كودكان حقيقت ريشه دوانده، شايد براي نخستين بار بنيان سوگواري صحيح براي بزرگسالان نيز با اين شيوه پايه ريزي شده باشد.
حاضران بزرگسال احياي كودكان، هرگز كودكانشان را به سكوت دعوت نمي كنند. آنها مي دانند كه براي دقايقي ديگر بچه ها خود مهر سكوت بر لب مي زنند و آرام روي صندلي مي نشينند تا برنامه اي درست از دين بياموزند.
در مراسم احياي كودكانه هيچ كودكي از تاريكي نمي ترسد،  فضاي تاريك سالني كه تنها با چند فانوس كوچك نيمه روشن شده است، صحنه اي جديد پيش روي كودكان به تصوير كشيده است. صداي ناله دعا، صداي حزن انگيز نوحه و سرانجام لحن مغموم مجريان، موجب آزار كودكان نمي شود. احياي كودكان به شيوه اي نو برگزار شده تا هيچ كس از دين نگريزد. كودكان هم در اين فرصت كوتاه سبحانك يا لا الله الا انت را بخوبي از برمي كنند. شايد براي نخستين بار توانسته باشند تمام نام هاي خداوند را در يك روز به زبان آورند. بزرگسالان بيش از كودكان احساس آرامش مي كنند. همه مي دانند بچه ها هر فضايي را تعديل مي كنند، حتي احياي شبانه رمضان را.

شب هاي زنده 
فضا سياه پوش است، ولي سياه نيست. آبي ملايمي از ميان پارچه ها و لباس هاي سياهي كه ديوارها و آدم ها به تن كرده اند، راهش را باز مي كند. نور فانوس هاي كوچك و روشني شكل كلماتي چون خدا و علي و وصال، اندك روشنايي به نور سالن مي افزايد. نور و انرژي دعاها، استغاثه هاي بي صدا و عاجزانه، فضا را پركرده. بوي عود و جواني از شعرها و مناجات ها به مشام مي رسد. كافي ست نفسي براحتي بكشي تا به آسمان بروي؛ شعرها و مناجات هايي كه شب را زنده مي كند و چشم هايي كه تا سحر،در كانون پرورش فكري آسمان را به جست وجوي استجابت دعايشان مي كاوند.

عدم كنترل نفس، آثار سوئي در رفتار شخصي و اجتماعي انسان دارد
وسوسه، سرابي فريبنده
004626.jpg
شيلا توكلي - وقتي كه احساس مي كني وجداني راحت داري و مدتي ست كه آرامش تمام وجودت را گرفته، اگر با خود به دنبال دليل آن بگردي، حتما به اين نتيجه مي رسي كه كار خطايي انجام ندادي و كمتر تحت تاثير وسوسه قرار گرفتي. اكثر جرائم و كارهاي خطا ريشه در هواي نفس دارند. معمولا مجرمان نسبت به ديگران بيشتر وسوسه مي شوند.
روان شناسان مي گويند كه نفس به معناي خود است و زماني كه كنترل گر آن كه همان وجدان است و وظيفه امر و نهي را به عهده دارد، دچار مشكل شود درصد خودكنترلي فرد پايين آمده و درنتيجه انسان به كار خطا بيشتر تمايل پيدا مي كند.
دكتر مهدي محمدي- روان شناس- مي گويد: وجدان در سنين بسيار پايين- حدود 3 الي 6 سالگي- شروع به شكل گرفتن مي كند. اگر والدين در اين دوره سني كودكان، به طور متوسط نظم و ترتيب را در زندگي اعمال كنند، در آينده فرزنداني خواهند داشت كه از اخلاقيات مناسبي برخوردارند، بنابراين والدين در درجه اول بايد خودشان نظم و ترتيب داشته باشند و به يكسري اصول اخلاقي پايبند باشند و از طرف ديگر اين اصول را در زندگي خود و كودكان اعمال كنند، در غير اين صورت فرزنداني لاابالي و بي بند و بار پرورش مي دهند. وي ادامه مي دهد: به خصوص در دوره پس از آن- كه بين 6 تا۱۰سالگي ست و كودك بزرگترها را مرجع اصلي قدرت مي داند- بايد دقت شود تا با عكس العملي مناسب رفتارهاي اجتماعي آموزش داده شود و در مقابل عكس العمل هاي درست به او پاداش داده شود تا اين حس در او تقويت شود.
دكتر محمدي، افراد جامعه را به سه دسته تقسيم مي كند: افرادي كه داراي خود كنترلي بالا، متوسط و پايين هستند. آنان كه داراي خود كنترلي پايين هستند بيشتر مرتكب خلاف و قانون شكني مي شوند. شخص منحرف به خاطر منافع شخصي خود با آرامش دست به اعمال خلاف قانون مي زند، حال آنكه شاهد افراد زيادي در جامعه هستيم كه نيازمند هستند و در شرايطي مشابه تحت تاثير نفس قرار نمي گيرند، چون خودكنترلي آنان در سطح متوسط و رو به بالاست.
از انواع خلاف هايي كه خودكنترلي پايين يا همان هواي نفس موجب آن مي شود، مي توان از رد كردن چراغ قرمز، جيب بري، كيف قاپي و زورگويي گرفته تا قتل و غارت را نام برد، بنابراين با هم به دادسرا مي رويم، جايي كه مجرمان سعي دارند به بهانه هاي مختلف هواي نفس خود را تبرئه كنند و كودك وسوسه را در محضر قاضي بي گناه جلوه دهند.
عبدالحسين اعلمي، داديار دادسراي شميران براي ما چند نمونه مي آورد. وي از پرونده اي با موضوع سرقت قالپاق اتومبيل مي گويد كه به شعبه او ارجاع شده. متهمان اين پرونده سه نفر جوان كه از خانواده متمول بودند، همگي دستگير و در مقابل محضر وي اعتراف مي كنند كه انگيزه سرقت خوشگذراني بوده و اينكه دچار وسوسه و عادتي بد شده بودند كه قالپاق ها را جدا كرده و براي تفريح از بالاي تپه به پايين بغلطانند. در نمونه عيني ديگر، وي مي گويد: پرونده اي كه با شكايت خانمي مبني بر صدور چك بلامحل در دادسرا تشكيل شد و با تحقيقات انجام شده، ملاحظه شد مردي با اطلاع از مطلقه بودن آن خانم و نياز او به كمك مالي با انگيزه شيطاني و با اين ادعا كه شركت معروفي دارد مبلغي را از وي دريافت مي كند تا با آن كارسازي كرده و ماهانه مبلغ قابل توجهي را به عنوان سود به وي بپردازد. پس از مدتي متوجه مي شود كه عفت و پاكدامني آن خانم مانع از برقراري ارتباط نامشروع با وي است، لذا نه تنها سودي عايد وي نمي كند، بلكه اصل وجه نقد را نيز به او باز نمي گرداند و با اصرار خانم دسته چكي را از جيب بيرون آورده و يك فقره چك امضا مي كند و به او مي سپارد. دارنده چك پس از مراجعه به بانك متوجه مي شود كه حساب جاري و دسته چك متعلق به فرد ديگري بوده است كه احتمالا به صورت اماني نزد وي بوده. با دستگيري فرد محرز شد كه به خاطر عدم كنترل نفس به سوي جرائمي از قبيل تعرض به نواميس، كلاهبرداري و خيانت درامانت سوق يافته است. داديار دادسراي شميران مي گويد:با كمال تاسف بايد گفت كه گاهي ماموران دولتي نيز دچار هواي نفس مي شوند كه در آن هنگام به جاي خدمت شايسته به مردم از مقام خويش سوء استفاده كرده و موجب از بين رفتن حقوق شهروندان مي شوند. از اين قبيل جرائم مي توان اختلاس، ارتشاء، رانت خواري، استفاده غيرمجاز از اموال دولتي، ورود غيرقانوني به املاك مورد تصرف ديگران، بازداشت هاي غيرقانوني و قراردادن اسناد محرمانه در اختيار بيگانگان را نام برد. وي در پايان گفت وگويش يادآوري مي كند كه در اصل سوم قانون اساسي براي جلوگيري از آفات نفساني و رشد فضائل اخلاقي در جامعه، قوانيني نيز وضع شده است. حال ببينيم چه كنيم تا از هواي نفس نجات پيدا كنيم و چگونه مي توانيم آن را كنترل كنيم تا مرتكب خطا نشويم.
دكتر مهدي محمدي مي گويد بهتر است كه از همان سال هاي اوليه زندگي به رشد اخلاق در كودك همت گمارد.
مي توان از طريق تاخير در ارضاي نيازهاي كودكان به رشد اخلاقي آنان كمك كرد و از طريق رفتارهاي والدين و گسترش رفتارهاي اخلاقي آنان به رشد اخلاقي كودك دست يافت، چرا كه كودكان و نوجوانان از والدين به طور اخص و از جامعه به طور اعم الگوبرداري مي كنند. با پاداش دادن و تقويت رفتارهاي اخلاقي دركودكان مي توان آنها را به رفتارهاي اخلاقي و گسترش آنها علاقه مند ساخت. يكي از راه هاي متوقف ساختن رفتارهاي غيراخلاقي و هواي نفس، عدم توجه به آنهاست، زيرا توجه كردن به آنها خود نوعي تقويت كننده به حساب مي آيد و عدم توجه، تقويت كننده منفي ست. به جاي امرونهي كردن بهتر است از طريق ايجاد روابط دوستانه به تصحيح و توسعه رفتار اخلاقي در ديگران بپردازيم. بوي تلخ و تند هواي نفس فضاي روح را پر كرده است، وجدان محبوس شده و احساس خفگي مي كند، وسوسه با تمام قدرتش درها را بسته و كودك روح را سرگرم ساخته، او متوجه نيست كه بزودي از بين خواهد رفت و سرگرم بازي ست. وجدان با تمام قدرتش بر در و ديوار ذهن كودك مي كوبد تا شايد او را از اين مخمصه نجات دهد، ولي او نمي شنود، چون وسوسه هياهو كرده است، كودك روح مي گريد. بازي را به وسوسه باخته، فرياد مي كشد وجدان را مي خواهد، آنقدر فرياد مي كشد تا خسته مي شود و به خواب مي رود؛ به خوابي كه هرگز بعد از آن بيداري نيست. وجدان يكي يكي درها را مي شكند با وسوسه به جنگ برمي خيزد و كودك روح را در آغوش مي گيرد و او را نجات مي  دهد و دوباره عطر شيرين آرامش فضا را پر مي كند. اما اين اتفاق چرا افتاد؟ هواي نفس چگونه فضا را پر كرد؟ وسوسه از كجا داخل اين خانه شد؟ چرا كودك روح نتوانست بازي را ببرد؟ پاسخ آن را مي توانيم از يك روان شناس بپرسيم.

نگاه
هياهوي جوان
004608.jpg
مينا شهني - واژه جوان را همواره شنيده ايم. اينكه جوانان سرپرشوري دارند از جمله ويژگي هاي دوران جواني ست كه گروهي آن را يك امتياز مي دانند و گروهي ديگر به ديد يك خطر جدي به آن نظر مي افكنند. اينكه جواني فرصت است يا تهديد، چالشي ست كه بسياري از جوامع، بويژه كشور ما با آن رو به روست. اگر جواني را يك امتياز مثبت تلقي كنيم، امروز كشور ما در شرايطي آرماني ست، جمعيت زياد جوانان ما امروز پشتوانه اي قوي براي اجراي برنامه  هايي ست كه مي توانند آينده كشور را دگرگون كنند.
سرمايه گذاري در مديريت نيروي جوان امروز از مهمترين دغدغه هايي ست كه مسئولان را به خود مي خواند. شناخت جوانان و تعريف درست جوان در جامعه، شايد اولين گام براي اين برنامه ريزي باشد.
تعاريف گوناگون
جوان، تعاريف متفاوتي دارد. مردم كوچه و بازار همه كساني را كه پر از انرژي و نشاط هستند، جوان مي خوانند.
در اصطلاح مردم معمولي هر كس دلش شاد باشد، جوان است. موي سپيد در اين معادلات مشخصه پير بودن نيست، تنها دليل جواني دل شاد است.
اما در ديدگاه جامعه شناسي براي جوان و دوره جواني تعاريف ديگري وجود دارد.
- جواني، دوره اي در زندگي هر فرد است كه با بلوغ جسمي در حدود 13 سالگي شروع مي شود. دوره جواني پس از دوران كودكي قرار دارد. پس از جواني دوره ميانسالي و سپس دوره كهنسالي مي رسد. اين همان تقسيم بندي ست كه از زمان باستان متداول بوده است.
- جواني، دوره سني 13 تا 25 سالگي است. از ديدگاه جامعه   شناسي، اين دوره به خاطر اينكه همراه با شيوه رفتاري و نگرش خاصي ست، داراي اهميت است.
- جواني مفهومي زيست شناختي ست، اما دوره اي اجتماعي و فرهنگي  نيز هست؛ دوره اي كه فرد شرايط لازم براي كنش مستقل در تمام عرصه هاي زندگي را كسب مي كند.
- جوان يك خرده فرهنگ يا بخشي از يك فرهنگ اجتماعي ست.
- جواني  يك مفهوم ايده آل ارزشي است كه در ميان بسياري از خلق ها و فرهنگ هاي جهان مترادف خوب تلقي مي شود و اشاره بتازگي دارد.
اين موارد نظراتي ست كه برنهارد شفرز در كتاب مباني جامعه شناسي جوان گرد آورده است. او در اين باره مي افزايد: تعيين زمان پايان دوره جواني، از تعيين شروع آن كه با بلوغ جنسي همراه است، دشوارتر است. توافق تنها بر سر اين موضوع موجود است كه در پايان دوره جواني فرد، صاحب هويت اجتماعي و شخصي مي شود. شاخص اصلي ترتيب دستيابي به استقلال اجتماعي، قدرت پرداخت هزينه زندگي و احتمالا تشكيل خانواده هاست .
از نظر شفرز، جواني، ويژگي هاي كاملا خاصي دارد. او با بررسي نظرات جامعه شناسان گوناگون سعي كرده كه تعريف جواني را دقيق تر و كامل تر بيان كند.
نگاه دقيق اين جامعه شناس، تلنگري ست به برنامه ريزاني كه براي جوانان برنامه ريزي مي كنند. ديد دقيق و دقت نظر در تعريف موجوداتي به نام جوان كه سعي در هدايت نيروي آنها داريم، سبب مي شود تا برنامه هايمان از شكست هاي كمتري برخوردار شوند. شكست در برنامه هايي كه تاكنون چندان هم دور نبوده است، طي اين چند سال و با تكيه بر جوانان، هنوز نتوانسته ايم از نيروي اين گروه بزرگ بهره چنداني ببريم. جوانان كشور ما تا رسيدن به مرز پيري فاصله چنداني ندارند، جوان بودن نيروي كشور فرصتي نيست كه همواره در اختيار دولتمردان باقي بماند. بهتر است تا دير نشده، بجنبيم.

دريچه
آموزش پيش از دبستان
فرزانه تاري وردي - آموزش از هنگام تولد شروع مي شود كه به نوبه خود مراقبت هاي دوران كودكي و آموزش هاي اوليه را مي طلبد و اين امور نيز از مجراي خانواده، اجتماع و برنامه ريزي رسمي موسسات انجام مي شود.
آنچه كه بايد در آينده براي پيشرفت امر آموزش كودكان انجام داد، بايد به عنوان رهيافت سنتي به مسئله آموزش ابتدايي كه شروع آموزش را با ورود به مدرسه مقارن مي داند، مطرح كرد.
يكي از اهداف موجود كه در چارچوب فعاليت آموزشي براي كودكان بايد مورد توجه تصميم گيرندگان قرار گيرد، بسط و گسترش مراقبت هاي دوران كودكي و فعاليت هاي موثر در پيشرفت كودك است. نظام هاي آموزشي در واقع نظام هاي مراقبت هستند و بايد به سوي بالا بردن رشد كلي كودكان در سيستم آموزش، پيش بروند.
روند صنعتي شدن، به همراه مهاجرت از روستاها و پديده شهرنشيني، تغييرات مهم و عمده اي در ساختمان و تركيب خانواده به وجود آورده، از جمله كاهش بسط و توسعه خانواده، افزايش خانواده هاي كم جمعيت يا تك فرزندي، نياز به ايجاد مراقبت هاي فراخانگي از كودك و ايجاد تغيير در روند مراقبت و پرورش كودك را مطرح كرده است. همانطور كه مي دانيم با آغاز قرن بيست ويكم، حضور زنان در بازار كار و مشاغل مختلف چشمگيرتر شده است و همين امر توجه مسئولان تمام جوامع را به برنامه ريزي دقيق تر براي مراقبت هاي دوره خردسالي به خود معطوف داشته است و با توجه به اينكه بزرگترين پشتيبان در مراقبت و آموزش خردسالان، والدين هستند مي طلبد بيشترين توجه روي سال هاي پيش از دبستان متمركز و از طريق برنامه هاي آموزشي و بهداشتي، والدين مراحل پيشرفت رواني، اجتماعي و رشد جسمي و عقلي كودكان را در جامعه فراهم و از طريق رسانه هاي ارتباطي به دنبال روابط و پيوندهاي فرهنگي بگرديم، به دنبال تطابق و راحتي باشيم و از آنجايي شروع كنيم كه به مردم ختم مي شود و قدرت هاي دروني و فطري آنان را به كار بگيريم.
شايسته است همواره حول مسائل كودكان،به همكاري با هم بپردازيم.

گوشه و كنار
يادواره اي براي شاهنامه
سنگ مرمري كه مجسمه ميدان فردوسي از آن تراشيده شد، از جمله سنگ هاي گرانبهايي ست كه 12 سال قبل در سراسر دنيا ناياب شد و اكنون به جز چندين مجسمه تزئيني در ساختمان هاي مجلل جهان، چيز ديگري از آن باقي نمانده است. خالق اين پيكره شادروان ابوالحسن صديقي نيز در سال 74 از دنيا رفته است.
سفارش يك اسطوره
ابوالحسن صديقي از سال 1339 براي كسب مهارت بيشتر در مجسمه سازي به ايتاليا رفت. در سال 1347 انجمن آثار ملي تصميم گرفت يك مجسمه بزرگ از فردوسي براي ميداني به همين نام تهيه كند. صديقي در شهر رم مشغول ساخت دو مجسمه از يعقوب ليث و نادرشاه افشار بود. او طرح اوليه مجسمه فردوسي را ارائه كرد كه جزئيات و ملحقات زيادي داشت. براساس اين طرح، بايد فردوسي روي يك صخره بزرگ به عنوان نمادي از قله كوه قاف قرار مي گرفت و از زير پاي او با قرار دادن ورقه هاي سنگي حكاكي شده، اشعار و تصاوير تمثيلي شاهنامه به تمام سطح ميدان گسترش پيدا مي كرد، اما مشكلات مالي سبب شد تا اين طرح به كلي اجرا نشود. در پايين پاي فردوسي، زال به شكل يك كودك ديده مي شود و در كنار زال، حجمي تراش نخورده از يك عقاب كه نماد سيمرغ است. در ساير تصويرسازي ها، سيمرغ را با الهام از طاووس و هدهد و ... نقش مي كنند، در حالي كه اين تصوير ققنوس مانند بيشتر به انديشه هاي چيني و هندي اين اسطوره شباهت دارد.
سازنده مجسمه، طرح سيمرغ شاهنامه را به عنوان مظهر قدرت از روي عقاب امپريا كه قوي ترين پرنده جهان شناخته شده است، كپي كرد.
دانه ريز، دانه درشت
سنگ مرمر پيكره فردوسي با نام كاراكار و از معدني در كوه هاي شمال ايتاليا استخراج شده است. ميكل آنژ در جريان جست وجو براي ساخت آرامگاه دومديسي اين رگه را كشف كرد و تا سال ها به نام خود او مشهور بود. اين نوع مرمر دولوميتي ، فاقد رگه هاي رنگي و قسمت هاي شكننده است و به دو شكل دانه درشت و دانه ريز به دست آمده. مجسمه فردوسي با سنگ دانه ريز ساخته شده است.
جنس گرانيت پايه مجسمه از گرانيت الوند همدان است كه نقوش مشهور گنج نامه نيز در همين سنگ حكاكي شده اند. اين صخره يكي از سه قطعه اي بود كه در اثر انفجار ديناميتي به اين شكل درآمد و تخته سنگ هاي ديگر اين ميدان، سنگ هايي هستند كه به وسيله عوامل طبيعي سائيده شده اند.
يك روز پاييزي
تراش پيكره فردوسي تا سال 1351 به طول انجاميد و پس از آن به وسيله يك كشتي از بندر جنوا به خرمشهر حمل شد. اين مجسمه كه 5/6 تن وزن دارد، با استفاده از تريلرهاي سنگين به تهران رسيد.
از آن روز فردوسي بر بالاي صخره گرانيتي و دور از دسترس كساني كه مجسمه مشابهش خيام را در پارك لاله مصدوم كرده اند، ايستاده. برخي شهروندان تصور مي كنند مجسمه فردوسي را ايتاليايي ها ساخته اند. جالب است بدانيد سال 1348 مجله زن روز، مصاحبه اي با صديقي انجام داد و عنوان نوشته خود را گفت وگو با مجسمه ساز ايتاليايي گذاشت، با وجود اينكه امضاي صديقي در پايين مجسمه ديده مي شود.فرزند سازنده مي گويد: يك بار در همان اوايل حضور اين مجسمه در ميدان، از يك راننده تاكسي پرسيدم: اين چه مجسمه اي ست؟ او جواب داد: مجسمه فردوسي ست كه خارجي ها ساخته اند، ولي به نظر من اصلا شبيه فردوسي نيست .
شش برادر
صديقي مجموعا شش پيكره از فردوسي ساخت. دو اثر از آن در خارج از كشور قرار دارد كه يكي در پارك ويلا بورگز در ميداني به همين نام قرار گرفته و دومي از طرف ايران به شهر رم اهدا شده است. دو اثر ديگر در ايران يكي در ميدان فردوسي تهران و ديگري در آرامگاه اين شاعر در مشهد نصب شده اند. از دو مجسمه باقيمانده يكي كه با ابعاد بزرگ و از جنس گچ مخصوص در سال 1312 ساخته شده بود و در وزارت پيشه و هنر در يك اتاق قرار داشت، فردوسي را سوار بر سيمرغ در حال پرواز نشان مي داد. كاركنان اين وزارتخانه براي جابه جا كردن اين مجسمه از اتاقي به اتاق ديگر، به اين نتيجه رسيدند كه مجسمه را به قطعات كوچكتر تقسيم كنند و در نتيجه آن را كاملا خرد كردند. مجسمه آخر در سال 1314 در وزارت پيشه و هنر يا يكي از موزه ها گم شد و پيگيري براي يافتن آن، به نتيجه نرسيد تا در سال 1334 كپي كامل برنزي آن در عشق آباد پيدا شد كه سارق هنري، اثر امضاي هنرمند را محو كرده بود.
مرحوم ابوالحسن صديقي، فرزند ميرزاباقرخان صديق الدوله از شاگردان كمال الملك و از جمله اولين مجسمه سازان ايران بود كه در سال 1273 در تهران متولد شد و در سن 101 سالگي در همين شهر درگذشت. او در سال 1317 به همراه هنرمندان آن سال ها نظير حيدريان، آشتياني، اوليا، دولتشاهي، عبادي، محمودي و ... دانشكده هنرهاي زيبا را بنيانگذاري كرد و تا پايان عمر، آثار هنري بسياري را از خود به يادگار گذاشت كه عبارتند از:
۱ مجسمه يعقوب ليث صفاري ، در سال 1354 ساخته شد .
۲ - پيكره تمام قد اميركبير به ارتفاع 220 سانتيمتر كه در دارالفنون قرار دارد.
۳ مجسمه نشسته خيام در شمال پارك لاله كه جنس خود و پايه آن مشابه فردوسي ست.
۴ مجسمه اي نيم تنه از مهندس ساعي، دكتر بيات و دكتر حبيبي، استادان كشاورزي نوين
۵ نيم تنه بسيار مشهور ابن سينا در دانشگاه همدان از جنس مرمريت ايراني كه در سال 1329 ساخته و از طرف انجمن آثار ملي به عنوان مبناي تصويري ابن سينا برگزيده شد.
۶ مجسمه سعدي در شيراز كه در سال 1331 در يكي از بهترين ميدان هاي شهر نصب شده.
۷ - مجسمه بسيار بزرگ از نادرشاه افشار كه بر فراز آرامگاهش در مشهد قرار گرفته است.

در شهر
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  در شهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |