عكس ها:محمد رضا شاهرخي نژاد
ابوجهاد، نماينده جنبش جهاد اسلامي در تهران با نمايي از فتحي شقاقي در پشت سر
محمد باريكاني
تصاوير زيادي از گروه هاي جهادي فلسطيني ديده بودم. مردان و زنان جواني كه در يك مبارزه چريكي با نيروهاي صهيونيست در فلسطين از هيچ اقدامي فروگذار نبودند. مبارزان شهادت طلبي كه با هدف اخراج اسرائيل از سرزمين هاي فلسطين و احقاق حقوق از دست رفته فلسطينيان در مقابل دوربين مي ايستند و در حالي كه پوشش نظامي پارتيزاني به تن كرده اند، چهره شان را با يك چفيه فلسطيني يا با سرپوش هايي كه تنها چشم هايشان را آزاد مي گذارد، پوشانده اند، هشدارهايي را به رژيم صهيونيستي مي دهند و پس از آن در حالي كه بدن هايشان را با بمب پوشانده اند در يك اقدام شهادت طلبانه مواضع و نيروهاي ارتش اسرائيل را در هم مي كوبند.
كسي چه مي داند، شايد آن روز كه آرتور بالفور وزير خارجه دولت ديويد لويد در بريتانيا بيانيه بالفور را كه به موجب آن، دولت پادشاهي انگلستان براي رفاه قوم يهود ايجاد يك محل سكونت ملي براي آنان در فلسطين در نظر مي گرفت، در نوامبر 1917 منتشر كرد، هيچ گاه تصور نمي كرد كه اين بيانيه به پردردسرترين اعلاميه براي خاورميانه تبديل شود.
اگرچه اعتراضات اعراب به موضوع مهاجرت ناگهاني يهوديان به فلسطين ادامه داشت، ولي نخستين كشمكش ميان اعراب و يهودي ها به ماه اوت 1929 باز مي گردد. زماني كه اعراب فلسطيني مشاهده كردند يهوديان به معبد باستاني بيت المقدس وارد شده اند و از ديوار ندبه براي عبادت استفاده مي كنند، فلسطيني ها به يهوديان حمله كردند و از آن پس اقدامات جدي تري براي لغو اعلاميه بالفور از سوي انگلستان صورت دادند.كار به سازمان ملل كشيده شد و اين سازمان در نوامبر 1947 پس از رد پيشنهاد انگلستان از سوي اعراب و يهودي ها كه خواستار ايجاد كشوري با حاكميت محلي شده بود، اعلام كرد كه بايد در فلسطين دو كشور به طور جداگانه عرب و يهودي تشكيل شود و دارالسلام (بيت المقدس) در مرز مديريت بين الملل قرار گيرد.
اگرچه انگلستان با اين درخواست مخالف بود و حتي اعراب نيز به نشانه اعتراض، جلسه را ترك كردند.
***
نخستين اقدام تروريستي در سرزمين هاي فلسطيني از سوي جناح چپ اسرائيل در بيت المقدس صورت گرفت. هتل كينگ ديويد كه قرارگاه دولتي و نظامي انگلستان بود به وسيله تروريست هاي صهيونيست منفجر شد و اين اقدام 76 كشته و 46 مجروح برجاي گذاشت. بدين ترتيب در 14 مه 1948 انگلستان، فلسطين را تخليه و اسرائيل در شهر تل آويو اعلام موجوديت مي كند. ايالات متحده در همان روز و اتحاد جماهيرشوروي سه روز بعد، نخستين دولت هايي بودند كه اين كشور را به رسميت شناختند.
فلسطيني ها كه ديگر حقوق خود را پايمال شده دريافتند، از طريق كنگره ملي اين كشور سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) را ايجاد كردند تا فلسطيني ها را براي نجات سرزمين اشغال شده تجهيز كنند. از بطن اين اقدام گروه هاي جهادي ديگر نيز با نام هاي جنبش فتح، جنبش حماس و جهاد اسلامي پديد آمدند كه هر يك سهم بسزايي در مبارزات مسلحانه ملت فلسطين ايفا كرده اند.
گروه الفتح، بزرگترين گروه كماندويي فلسطيني بود كه در اردن مستقر شده بود و پس از فشار اسرائيل به اين كشور مبني بر اخراج اين گروه، آنها از اردن رانده شدند.در ژوئيه 1982 عرفات، سندي را امضا مي كند كه بر اساس آن تصميمات سازمان ملل را در مورد حق حيات اسرائيل مورد قبول قرار مي دهد، اين اقدام در حضور 6 سناتور آمريكايي كه از لبنان ديدار مي كردند، صورت مي پذيرد.
پس از آن جنگ آشكاري ميان ساف و نيروهاي مبارز كه مخالف فرماندهي عرفات هستند و طرفداران آن درمي گيرد. جهاد اسلامي و حماس اعلام موجوديت كرده اند و مخالفت صريح خود را با هر گونه مذاكره و سازش از سوي عرفات اعلام مي كنند.
اختلاف نظر گروه هاي جهادي با تشكيلات خودگردان فلسطين به رهبري ياسرعرفات، رفته رفته آنها را به در پيش گرفتن سياست انتقادي - اعتراضي به تشكيلات خودگردان وادارا ساخت و البته سازمان آزاديبخش فلسطين كه به تاسيس تشكيلات خودگردان اقدام كرده بود، بتدريج گروه هاي مقاومت را از سهم بردن سياسي در تصميم گيري ها محروم كرد.
بدين ترتيب گروه حماس پس از آنكه دريافت سران اخوان المسلمين كه ديگر مبارزه جدي و مقاومت را كمرنگ كرده و تنها به جنبه هاي ديني و مذهبي توجه دارد و براي آسيب نرسيدن به موسسات اسلامي و تعطيل نشدن آن حتي به اخذ مجوز قانوني از سوي اسرائيل تن داده است و حتي در انتقاضه ملت فلسطين نيز حضور چنداني ندارد،اعلام موجوديت كرد.
پس از اين اعلام جهاد اسلامي كه مولود يك انشعاب تازه از اخوان المسلمين بود و حاصل انشعاب جوانان انقلابي عضو اخوان المسلمين در غزه بود اعلام موجوديت كرد. آنها با سازمان فتح روابط خوبي برقرار كردند و اعضاي فتح حتي به آنها آموزش نظامي دادند، ولي پس از مدتي آنها سران سنتي اخوان المسلمين را به باد انتقاد گرفتند و پس از آن در فاصله سالهاي 86 و 87 ميلادي چندين عمليات نظامي عليه نيروهاي اسرائيل براه انداختند كه مهمترين آن در اكتبر سال 1987 در غزه به وقوع پيوست و زمينه قيام دسامبر 1987 را فراهم ساخت. پايه گذار اين جنبش انقلابي جديد، دكتر فتحي شقاقي بود كه تحت تاثير انقلاب ايران قرار گرفت. مخالفت جهاد اسلامي با ساف پس از مواضع ياسرعرفات در اجلاس 1988 ژنو و به رسميت شناختن اسرائيل از سوي او، شدت بيشتري يافت. عبدالعزيز عوده در 1989 به ايران آمد و در اين كشور ساكن شد. اين اقدام باعث شد تا جنبش هاي انقلابي نزديك به عراق و مخالفان انقلاب اسلامي ايران، همچنين طرفداران عربستان سعودي، به تلاش براي منزوي ساختن جهاد اسلامي بپردازند.
حالا در تهران نمايندگان دو گروه مقاومت و جهاد، دفاتري را احداث كرده اند كه بسيار متفاوت با آن چيزهايي ست كه از گروه هاي شهادت طلب فلسطيني از دوربين هاي تلويزيوني ديده مي شود.
عبدالمعطي، نماينده جنبش حماس در تهران به همراه پسر كوچكش احمد
دكتر عبدالمعطي مسئول دفتر حماس در تهران كه يكي از بزرگترين و تاثيرگذارترين گروه هاي جهادي در فلسطين، بويژه نوار غزه است، در ساختمان چهار طبقه اي در شمال شهر تهران زندگي مي كند. سربازي كه به نظر مي رسد از نيروهاي پليس ديپلماتيك در تهران است در كيوسك مقابل ساختمان، حفاظت از ساختمان را برعهده دارد با اين وجود تمام پنجره هاي ساختمان با نرده هاي فلزي پوشيده شده اند تا از دستبرد در امان بمانند.
عبدالمعطي به عادت مسلمانان، معتقد به خواندن نماز اول وقت است؛ عبدالمعطي در سال 1964 ميلادي در فلسطين متولد شده و در سن 16 سالگي در بدو تاسيس جنبش مقاومت اسلامي به عضويت جنبش درمي آيد و پس از يك سال فعاليت، دستگير و به زندان هاي اسرائيل منتقل مي شود، پس از آن در چند مرحله بار ديگر دستگير و زنداني مي شود تا جايي كه مي گويد نزديك به چهار سال و نيم از زندگي اش را در زندان هاي اسرائيل گذرانده است. در سن 23 سالگي ازدواج مي كند و در فلسطين به دانشگاه مي رود تا در رشته روان شناسي به تحصيل بپردازد.
پس از آن به سودان مهاجرت مي كند و دكتراي روان شناسي و امور تربيتي را از دانشگاه خارطوم به دست مي آورد. او حالا نزديك به سه سال است كه مسئوليت دفتر حماس در تهران را برعهده گرفته و همراه با همسر و شش فرزندش در تهران و در ساختماني به سر مي برد كه يك طبقه پايين تر از او، دفتر حزب الله لبنان واقع شده است.
عبدالمعطي علاقه ويژه اي به دكتر عبدالعزيز رنتيسي كه در حملات تروريست هاي اسرائيلي به شهادت رسيد، دارد و پوستر بزرگي از رنتيسي و شيخ احمد ياسين بر ديوار پشت سر خود نصب كرده است. در حالي كه با دست به تصوير رنتيسي اشاره مي كند، مي گويد: دو هفته پيش از شهادت، اقدام به جمع آوري كمك ها و هداياي مردمي كرد. تنها 3 ميليون دلار از نوار غزه كه مردم آن به تنگدستي مشهور هستند، جمع آوري شد .
مسئول دفتر حماس در تهران اگرچه معتقد است كه پس از مرگ عرفات و در دوره تشكيلات جديد خودگردان به رياست محمود عباس ، سرزمين هاي كمتري نسبت به دوران عرفات در دست تشكيلات خودگردان است، ولي مي گويد كه اشغالگران به محمود عباس اجازه نخواهند داد كه دولتي بيش از آنچه در غزه دارد، داشته باشد. از سوي ديگر مساحت نوار غزه چيزي فراتر از 5 درصد كل مساحت كرانه باختري نيست و حتي كمتر از يك درصد مساحت كل فلسطين است .
او معتقد است كه عقب نشيني اخير اسرائيل از نوار غزه به دليل گفت وگوهاي سياسي تشكيلات خودگردان نگرفته است، بلكه تنها از طريق اقدامات جهادي و عمليات مبارزان فلسطيني صورت گرفته است. عبدالمعطي به اين امر اشاره مي كند كه اساسا هيچ دولت فلسطيني در كار نيست، چون معتقد است كه تشكيلات خودگردان نيازمند ثبات براي اقامه دولت است.
اين اظهارات در حالي ست كه جورج بوش، رئيس جمهوري آمريكا در ديدار هفته گذشته خود با محمود عباس عنوان داشته است كه گمان نمي كند دولت فلسطيني زودتر از سال 2009 قابل استقرار باشد.
رئيس دفتر حركت مقاومت اسلامي (حماس) در تهران تاكيد مي كند كه اظهارات بوش بدين معناست كه هيچ جايي براي توقف مقاومت نيست، بلكه بايد براي ايجاد دولت از طريق مقاومت فعاليت كرد .
او معتقد است كه عمليات استشهادي و شهادت طلبانه، اقدامات قهرمانانه اي ست كه موجوديت رژيم صهيونيستي را به لرزه درآورده و نقش بسزايي در تسليم و عقب نشيني صهيونيست ها از غزه داشته است. عبدالمعطي اميدوار است كه اين استراتژي (عمليات قهرمانانه) در آزادسازي كرانه باختري نيز نقش خود را ايفا كند.
هرچند اختلاف نظر با تصميمات عرفات، دوران اوج اقدامات استشهادي و مبارزات رهايي بخش گروه هاي جهادي بوده است، ولي به نظر مي رسد با روي كار آمدن محمود عباس، گروه هاي مبارز، سكوت معناداري را آغاز كرده اند.
عبدالمعطي مي گويد: تا زماني كه اشغال وجود داشته باشد، مقاومت بنيادين و مشروع و ماندگار باقي خواهد ماند و متوقف نخواهد شد، مگر با زوال اشغالگري .
نماينده حماس در تهران، موافق كمرنگ شدن نقش گروه هاي جهادي در دوران جديد تشكيلات خودگردان نيست و كاهش عمليات مسلحانه بر ضد رژيم صهيونيستي را نشانه كمرنگ شدن مقاومت نمي داند.
عبدالمعطي مي گويد: كاهش اقدامات مسلحانه به دليل پيمان و توافقي ست كه ميان گروه هاي فلسطيني در اجلاس قاهره بسته شد تا اوضاع در سرزمين هاي اشغالي كمي آرامتر شود و اين توافقنامه تا اواخر سال جاري ميلادي به پايان خواهد رسيد .
از اظهارات مسئول دفتر حماس در تهران برمي آيد كه آنها روش ديپلماتيك را هم نوعي روش رهايي از اشغال و آزادسازي فلسطين مي دانند، ولي معتقدند كه به دليل تجربيات سياسي گذشته اين روش قادر به پيشبرد اهداف عالي فلسطينيان نبوده است. گروه هاي جهادي معتدل تر، همچون حماس بر اين باورند كه راهكارهاي ديپلماتيك و سازوكارهاي مربوط به آن بايد در چارچوب يك برنامه فراگير ملي ارائه شود تا با محترم شمردن مقاومت گروه هاي فلسطيني بر اصول و ارزش هاي فلسطين نيز تاكيد داشته باشد.
نماينده حماس بر تحقق وحدت فراگير ملي در مقاومت از مسير ديپلماتيك تاكيد مي كند و البته با كنايه مي گويد: اينكه برخي تكروي كنند و فقط راه سياسي را به عنوان يگانه راه آزادي فلسطين قلمداد كنند آن را اشتباهي بزرگ مي دانيم، چون تجربه به ما نشان داده است كه اين روش به مصلحت نيست و چيزي جز سراب عايد ما نخواهد كرد .
گروه هاي جهادي فلسطيني مستقر در تهران، مقاومت و پايداري را كوتاه ترين راه براي رفع اشغالگري و نابودي اشغالگران مي دانند.
ابواسامه بر اين موضوع تاكيد مي كند كه درپيش گرفتن روش ديپلماتيك از زمان شكل گيري تشكيلات خودگردان و قبل و بعد از آن مطرح بوده است حتي زماني كه سازمان آزاديبخش فلسطين در اسلو پاي ميز مذاكره رفت، بر مسئله توقف تمام اشكال عمليات نظامي توافق شده بود، بنابراين روش ديپلماتيك موضوع تازه اي نبوده و مختص محمود عباس هم نيست .
مسئول دفتر حماس در تهران اعتراض جدي خود و حركت مقاومت اسلامي را به روش تشكيلات خودگردان فلسطين و جنبش فتح به اين دليل مي داند كه اتكا به مشي ديپلماتيك به عنوان تنها راه حل، اشتباه بزرگي ست كه به افزايش شهرك هاي يهودي نشين، غصب بيشتر سرزمين هاي فلسطيني، تداوم بناي ديوار نژادپرست حائل، يهودي سازي فلسطين و درنهايت تضييع هرچه بيشتر حقوق فلسطينيان منجر مي شود .
گروه هاي جهادي در پاسخ به سهم گيري سياسي از تشكيلات خودگردان و تمايل اين تشكيلات بر مشاركت دادن گروه هاي جهادي در تصميم گيري هاي سياسي اينگونه پاسخ مي دهند كه فرآيند سياسي مدنظر مقاومت، مشاركت دادن جهاد و حماس در وزارتخانه و موسسات نيست، بلكه ما به عنوان نيروي مقاومت، سلاح بر دوش مي گيريم و در برابر اشغالگران مي ايستيم. در عين حال فرآيند سياسي را بي فايده مي دانيم و همين اقدام ما به خودي خود يك عمل سياسي ست .
ابواسامه مي گويد: هدف از مقاومت، تحقق يك هدف سياسي ست و ما - حماس - در اين راستا خود را در كانون فرآيند سياسي مي دانيم، اگرچه سهمي در وزارتخانه هاي تشكيلات خودگردان و نهادهاي آن نداشته باشيم .
مسئول حماس در تهران، اقدامات اين گروه جهادي فلسطيني در آينده را اينگونه تشريح مي كند كه در مرحله آتي تلاش خواهيم كرد ساختار سياسي فلسطين براساس اصول نوين پايه ريزي شود و اين مهم را از طريق شركت در انتخابات پارلماني كه قرار است در 25ژانويه 2006 برگزار شود تحقق مي بخشيم تا با بازسازي ساختاري ساف ساير گروه هاي فلسطيني نيز امكان ورود به اين تشكيلات را پيدا كنند .
ابواسامه از فرآيندي سياسي سخن مي گويد كه در آن به كارگيري از سلاح نيز لحاظ شده است و در حالي كه عينك طلايي خود را برچشم مي زند و با قلمي كه در دست گرفته است، خط هاي عمودي كوچكي بر صفحه كاغذي مقابل خود مي كشد، در پاسخ به دولت هايي كه آنها را در رديف گروه هاي تروريستي قرار داده اند مي گويد: خشونت ممكن است منجر به قرباني شدن افراد غيرنظامي شود، ولي بايد اين اتهام به ستمگران اشغالگر صهيونيست زده شود كه ملت فلسطين را آواره كرده اند، سرزمين ما را غصب كرده و روزانه جناياتي عليه ملت بي دفاع فلسطين مرتكب مي شوند .
عبدالمعطي مي گويد: از بدو انتفاضه الاقصي نزديك به 4هزار فلسطيني شهيد و حدود 45هزار مجروح برجاي مانده است كه بيش از 90 درصد از آنها غيرنظامي بوده اند. در كنار آنها ده ها هزار خانه ويران شده اند و ميليون ها اصله درخت زيتون و مركبات ريشه كن شد وحالا اين صهيونيست ها هستند كه بايد در مورد جناياتشان در حق غيرنظاميان فلسطيني مورد سئوال واقع شوند، چون مقاومت ما مشروع است و براي كسب استقلال و آزادي و زندگي با كرامت است .
او بار ديگر نقبي به مذاكرات سياسي و روش هاي مسالمت آميز مي زند و در حالي كه لبخند تلخي بر لب دارد مي گويد: تمام اين مسائل در حالي اتفاق مي افتد كه رژيم صهيونيستي حتي حاضر به همكاري با روش سياسي مسالمت آميز تشكيلات خودگردان نيست. تشكيلات خودگردان از بدو ورود راه سياسي را در پيش گرفت، ولي چه چيزي از جانب صهيونيست ها عايدش شد، من مي گويم هيچ و تنها دستاوردي كه داشت كشتار روزانه فلسطيني ها و قتل افراد غيرنظامي، ويراني مزارع و خانه و كاشانه فلسطيني ها و يهودي سازي مقدسات فلسطين بود .
ابواسامه اتهامات مربوط به جنگ طلب بودن گروه هاي جهادي را بشدت رد مي كند و مي گويد كه اهداف مقدسي از مبارزه دارند.
گروه حماس از جمله گروه هاي تاثيرگذار در نوار غزه است كه ابواسامه تامين مالي اين گروه را از سوي ملت سخاوتمند فلسطين مي داند. او مي گويد: بارها گفته ايم كه ملت فلسطين يك ملت سخاوتمند است و همان طور كه براي مقاومت و جهاد، جان خود را پيشكش مي كند، خيلي راحت مال خود را هم تقديم مي كند. از سوي ديگر فلسطينيان ساكن كشورهاي خليج فارس و كشورهاي اسلامي و اروپا نيز منبع ديگري براي كمك مالي به گروه جهادي حماس هستند. علاوه بر اين، منبع عظيم تري داريم كه ملل عرب و مسلمان هستند كه در كنار ملت فلسطين ايستاده اند و از آنها حمايت مي كنند .
***
خيابان دوازدهم در منطقه متوسط نشين تهران، واقع شده است؛ خانه اي دوطبقه كه تا چند سال پيش رنگ تمام در و پنجره فلزي و نرده هاي محافظ آن با رنگ آبي استخري تزئين شده بود و از همان ابتداي خيابان در ميان تمام آن خانه هاي مسكوني ديگر به شكل عجيبي توجه رهگذران را جلب مي كرد. رنگ خانه حالا كاملا تغيير كرده و به رنگ طوسي روشن كشيده شده است. يك ديش زنگ زده ماهواره اي بر بام خانه دوطبقه، درست نزديك به كوچه نصب شده است و براحتي از كوچه مشاهده مي شود. اين تنها بشقاب ماهواره اي خيابان است كه از بيرون پيداست.
محمد ابوجهاد را يك بار نزديك به پنج سال پيش ديده بودم و با او بر سر مسائل روز فلسطين سخن گفتيم، ولي اين بار اگرچه ابوجهاد همچنان مواضع راديكال خود را درخصوص مسائل فلسطين و لزوم تداوم مقاومت حفظ كرده، ولي نسبت به دادن اطلاعات شخصي بسيار محافظه كار شده است.
گروه ابوجهاد از پايه گذاران عمليات هاي استشهادي ست و تعجبي نيست كه تزئينات اتاق كار ابوجهاد در طبقه بالاي ساختماني دوطبقه كه خانواده اش در طبقه پاييني آن زندگي مي كنند، تصاويري از نخستين شهداي عمليات هاي شهادت طلبانه و دكتر فتحي شقاقي كه او درگير كارهاي مربوط به بزرگداشت پايه گذار جهاد اسلامي فلسطين بوده، نصب شده است. اتاق كار او برخلاف اتاق كار مسئول پيشين حماس در تهران، هيچ تغييري نداشته و هنوز همان دو پرچم بزرگ فلسطين و جهاد اسلامي در دو سوي كاناپه اي قرار گرفته اند كه او روي آن تكيه مي زند.
محمد ابوجهاد در سال 1958 ميلادي در فلسطين متولد مي شود و تا 12 سالگي در فلسطين به سر مي برد، پس از آن از اين كشور خارج شده و در مصر زندگي مي كند. ابوجهاد، مهندسي فيزيك و شيمي را در دانشگاه مصر مي خواند و مدتي پس از تاسيس مقاومت، به اين جنبش مي پيوندد. يكي از آخرين اقدامات گروه جهاد اسلامي علاوه بر مقاومت استشهادي، سازماندهي يك راهپيمايي مسلحانه با حضور 4 هزار و 12 عضو خود در يك ماه و نيم گذشته در سرزمين هاي اشغالي بوده است. راهپيمايان مسلح هر يك با نام يكي از شهداي انتفاضه در اين مراسم شركت كردند.
ابوجهاد همچنان بر اين موضوع پافشاري مي كند كه ياسر عرفات، رهبر تشكيلات خودگردان فلسطين با پوشش و چتر حمايتي آمريكا و به منظور تحميل اراده شارون، ترور شده است.
او اگرچه معتقد است كه راه سازش، هيچ دستاوردي براي ملت فلسطين در بر نداشته است، ولي تاكيد مي كند: اين تنها راه مقاومت است كه دستاوردهاي زيادي دربرداشته است .
به اعتقاد ابوجهاد، مقاومت به عنوان تنها راه اصلي منجر به خروج اسرائيل از نوار غزه شده و معتقد است كه اين اقدام، گام نخست آزادي فلسطين بوده و راه طولاني همچنان باقي ست.
جهاد اسلامي نيز همچون گروه هاي ديگر جهادي در اجلاس قاهره، توافقنامه آرام سازي را امضا كرده است و در حالي كه حماس مي گويد اين توافقنامه تنها به دليل آرام سازي اوضاع بوده، ولي ابوجهاد، نماينده جهاد اسلامي در تهران مي گويد: با امضاي اين توافقنامه خواستيم به تشكيلات خودگردان ثابت كنيم كه از راه مذاكره قادر به رسيدن به دستاوردها نيست، چون تشكيلات، بارها بر ما خرده گرفت كه اجازه نمي دهيد، راه مذاكره و سازش به نتايج ملموس برسد و ما به دليل ثابت كردن اين موضوع كه تشكيلات در اشتباه است، توافقنامه را امضا كرديم .
محمد ابوجهاد البته تاكيد مي كند كه آرام سازي اوضاع براساس توافقنامه به معناي كنار گذاشتن سلاح نبوده است و هرگاه صهيونيست ها تجاوزاتي را صورت دادند، مجاهدان نيز به آن پاسخ دادند .
او آرام سازي اوضاع را تنها مرحله كوچكي از يك تاكتيك مي داند كه به معناي از ميان رفتن مقاومت نيست.
ابوجهاد بشدت طرفدار سياست ضربه به اسرائيل است و مي گويد كه رژيم صهونيستي هرگز بدون وارد آوردن فشار و ضربات از سوي نيروهاي مقاومت، حاضر به اعطاي امتياز به فلسطينيان نبوده است .
ابوجهاد مي گويد: از همان ابتداي مبارزه سعي داشتيم يك مرجعيت عالي براي انجام سياستگذاري هاي مشترك و ارائه راهكار به ملت فلسطين، در صورت بروز اختلاف براي حل مشكل مطرح شود و در عين حال ملت فلسطين را از جنگ هاي احتمالي داخلي مصون دارد. درمقابل، تشكيلات خودگردان سعي داشت مرجعيت و تصميم گيري را به خودش اختصاص دهد و سرنوشت ملت را خودش تعيين كند و در مذاكرات هم سرزمين فلسطين را بفروشد، ولي ما اينجا اعلام مي كنيم كه اجازه فروش فلسطين را به هيچ تشكيلاتي نخواهيم داد .
او از توطئه بزرگي عليه فلسطين سخن مي گويد و اينگونه استناد مي كند كه بوش در ديدار با عباس، گروه هاي مبارز فلسطين و جهادي را باندهاي كشتار و آدم كشي خوانده است.
ابوجهاد مي گويد: باندهاي كشتار حقيقي از نظر ما كساني هستند كه تجهيزات كشتار جمعي را در اختيار اسرائيل قرار مي دهند و باتوجه به اينكه بوش اعلام كرده است كه نماينده شخصي خود را به منظور سركوب آنچه كه او تروريزم در سرزمين هاي اشغالي مي نامد، يعني گروه هاي جهادي به محمود عباس معرفي كرده است، بنابراين زمينه اي براي همسويي با تشكيلات جديد در اين شرايط وجود ندارد .
او مي گويد: زماني كه احساس كنيم عباس برخلاف خواست ملت فلسطين و اهداف عاليه مردم اين سرزمين عمل مي كند، همانگونه كه در روش سازش اسلو مخالفت خود را اعلام كرديم، در برابر او هم مخالفت خواهيم كرد، چون وطن، مقدسات و زمين چيزي نيست كه بتوان بر سر آن معامله كرد .
ابوجهاد با اشاره به موضوع خلع سلاح گروه هاي جهادي از سوي تشكيلات خودگردان تاكيد مي كند: از همين جا اعلام مي كنيم كه اگر واقعا رژيم اسرائيل از نوار غزه به طور كامل خارج شود و اين نوار، استقلال كامل پيدا كند، ما هم آمادگي داريم كه ديگر در داخل اين نوار دست به فعاليت هاي نظامي نزنيم، ولي اين به معناي تحويل دادن سلاح نخواهد بود، بلكه به صورت مخفيانه نگهداري خواهد شد تا در صورت تجاوز احتمالي اسرائيل بار ديگر به كار گرفته شود .
ابوجهاد درخصوص اتهامات غرب مبني بر تروريست بودن گروه هاي جهادي مي گويد: ما شبه نظاميان تحت اجاره و مزدور نيستيم كه از كشورمان به جاي ديگري برويم و براي آن كشور بجنگيم، بلكه به عنوان يك جنبش جهادي اسلامي اقدام به آزادسازي سرزمين مان از دست اشغالگران مي كنيم، حتي جنگ ما با آمريكا هم بيشتر تبليغاتي و سياسي ست، ولي اگر او هم به فلسطين بيايد و در فكر اشغال سرزمين مان باشد، با او هم خواهيم جنگيد .
اظهارات گروه هاي جهادي در تهران اگرچه وجه اشتراك مقاومت و جهاد را در خود دارد، ولي آنها تاكيد مي كنند كه هدفشان، ضربه زدن به ارتش اسرائيل و مراكز نظامي و در كنار آن، شهرك نشينان است.
آنها معتقدند كه در عمليات استشهادي، هدف، غير نظاميان نيستند، ولي مي گويند كه غيرنظاميان اسرائيلي كه سلاح به دست مي گيرند و فلسطيني ها مي كشند، ديگر غيرنظامي نيستند.اين اظهارات بيانگر آن است كه اسرائيل برپايه امنيت استوار شده است؛ امنيتي كه فلسطينيان را به قهقرا مي كشاند و زندگي يهوديان را بهبود مي بخشد.
نيرو هاي جهاد فلسطيني معتقدند كه اسراييل ، نه يك دولت بلكه ارتش بزرگي است كه هدفش سركوب فلسطينيان و كشتار بي رحمانه است .
سرزميني جالب توجه
فلسطين، سرزمين عجيبي ست و عجيب تر از آن وضعيت مردمي ست كه در شرايط بسيار سخت به سر مي برند؛ مردماني كه ناچار به زندگي در اشغال هستند و كودكاني كه زندگي روزانه شان با هراس مرگ اعضاي خانواده، ويراني خانه و كاشانه و آوارگي گره خورده است.با اين وجود، هرچه كودكان فلسطيني بزرگتر مي شوند، جنبش هاي آزاديبخش و مبارز، نيروي بيشتري مي گيرند. آنها به نهضت هاي مقاومت مي پيوندند و مبارزه با اشغالگراني كه بيش از نيم قرن زندگي سهمگيني برايشان رقم زده اند را در سرلوحه فعاليت هاي مبارزاتي خويش قرار مي دهند. آنها مانند پدران و مادران مبارزشان، به جبهه نبرد داخلي با اشغالگران وارد مي شوند تا سرزمين هاي اشغالي را ضميمه خاك سرزمين مادري خويش كنند.
كودكان فلسطيني اين را هم مي دانند كه ممكن است سرنوشتي شبيه لويي سعدي، فرمانده كل گروه هاي قدس شاخه نظامي جهاد اسلامي كه در درگيري با نظاميان صهيونيست در طولكرم به شهادت رسيد پيدا كنند.
تروريسم دولتي
تروريسم دولتي از سال هاي نزديك به جنگ جهاني دوم در جهان شكل گرفت؛ آنچه كه هيتلر در آلمان در جريان هولوكوست انجام داد يا آنچه كه در شيلي و كشورهاي آمريكاي لاتين از سوي دولتمردان انجام گرفت و در جريان آنها، انسان هايي سوزانده شدند، مردماني ربوده و با گذشت مدتي تبديل به جسدي بي روح شدند. آنجا دموكراسي ها همچنان سكوت كردند و حالا در فلسطين اشغالگران، جنايات روزانه اي را عليه فلسطيني ها مرتكب مي شوند و باز هم دموكراسي ها ساكتند. حال شما بگوييد آيا به جاي متهم كردن جنبش هاي رهايي بخش نبايد انگشت اتهام به سمت تروريسم دولتي صهيونيسم نشانه رود؟
جنبش هاي جهادي فلسطين در سال هاي اخير با اتهاماتي از سوي غرب و آمريكا مواجه شده اند. آنها خود را جنبش هاي رهايي بخشي مي دانند كه تنها براي نجات كشور خود از اشغال صهيونيست ها مي رزمند.با اين وجود اتهامات غرب نسبت به اين جنبش ها همچنان باقي است.