چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۴۰
دربي پولدارها
ذوب آهن و سپاهان اين روزها با حاميان مالي پولدار، مايه حسرت دو تيم استقلال و پرسپوليس شده اند. روزگاري بود كه آرزوي هر بازيكني بازي در دو تيم استقلال و پرسپوليس بود، اما حالا پيشنهادهاي مالي اصفهاني ها آنقدر چشمگير است كه جوانان آرزويشان را فراموش مي كنند و يا سبزپوش مي شوند، يا زردپوش.
اصفهاني ها حالا با نتايج خوبي كه مي گيرند و پول زيادي كه خرج مي كنند حتي توانسته اند براي خود هوادار هم جمع كنند. كسي چه مي داند شايد يك روز اين اصفهاني هاي زيرك (و البته پولدار) توانستند جاي استقلال و پرسپوليس را بگيرند. حداقل تا امروز كه جاي هميشگي اين دو تيم را در صدر جدول به دست آورده اند.
دربي اصفهان از زماني كه دو تيم ذوب آهن و سپاهان نتايج بهتري مي گيرند، هيجاني تر شده است.
رسول كربكندي دروازه بان سالهاي پيش تيم ملي، اكنون سرمربي ذوب آهن است و با تيمش هر سال حداقل تا نيم فصل خوب نتيجه مي گيرد. او گرچه به دفاعي بازي كردن متهم مي شود، اما در هر صورت توانسته است تا امروز نتايج خوبي بگيرد. ديگر تيم اصفهاني البته بعد از يك فصل قهرماني هنوز نتوانسته است مانند گذشته نتيجه بگيرد و عوض كردن چند مربي هنوز نتايج دلخواه را نصيب اين باشگاه نكرده است. آنها امروز با مربي برزيلي شان يكي از تيم هاي صدر جدول هستند.

دربي مدل پايتخت
دربي قاعده ندارد و شايد بي قاعده ترين دربي دنيا در اهواز برگزار مي شود. در روزگاري كه فولاد خوزستان با اتكا به جوانان خوش استعداد و مديريت با فكرش در ليگ آزادگان آقايي مي كرد، استقلال اهواز توانست با نتيجه اي خيره كننده سرخپوشان رقيب را شكست دهد.
آنها كه به اهواز رفته اند، مي دانند از هر ده نفر شايد 8 نفر استقلالي باشد. همين چند سال پيش بود كه مهاجم فولاد خوزستان از برخورد تماشاگران اهوازي با سرخپوشان اين شهر شكايت مي كرد، اما در يكي- دو سال اخير نتايج خوب فولاد اندكي از مشكلات اين تيم كاسته است.
دربي استقلال اهواز و فولاد خوزستان به نوعي مدل كوچكي از دربي پايتخت است. فولاد خوزستان كه روزگاري جنوب نام داشت، پس از تغيير نام و قرار گرفتن تحت پوشش كارخانه فولاد اين استان توانست به يكي از قطب هاي فوتبال ايران تبديل شود. در آن سوي ميدان استقلال اهواز چند سالي ست با مديريت شفيع زاده - جنوبي متمول  فوتبال ايران - وضعيت بهتري نسبت به سالهاي قبل پيدا كرده است، اما همچنان تغيير و تحولات در كادر مربي گري اين تيم ادامه دارد و شايد يكي از دلايل خوب نتيجه نگرفتن اين تيم همين تغييرات باشد.

آن سال ها و اين سال ها
مهدي طاهباز
چند سال پيش: آن سال ها بازي دو تيم پرطرفدار تهراني (چون هنوز در آن زمان واژه دربي اختراع نشده بود، از به كار بردن آن معذورم!) رنگ و بوي ديگري داشت؛ از هفته ها قبل كري خواني دو تيم شروع مي شد. همه منتظر بودند تا روز موعود فرا برسد و پرسپوليس و استقلال رو در روي هم قرار بگيرند. به قول معروف همه بازي هاي فصل يك طرف بود و اين بازي يك طرف. به عقيده خيلي ها برنده شدن در اين بازي اگر از قهرماني در كل فصل بيشتر نبود، چيزي كمتر نداشت. همه چيز به روز موعود و بازي اين دو تيم موكول مي شد. براي بازيكنان دو تيم، تعداد دفعات بازي مقابل رقيب سنتي شان يك افتخار محسوب مي شد، ديگر چه برسد به تعداد گل هاي زده بازيكنان به تيم مقابل. آقاي گلي فصل يك طرف و زدن گل به استقلال يا پرسپوليس يك طرف. آن زمان استقلال و پرسپوليس در اوج بودند. رقابتشان از يك طرف براي كم كردن روي يكديگر در بازي سنتي بود و از طرف ديگر، براي به دست آوردن امتياز براي قهرمان شدن. آخر آن زمان رده هاي اول و دوم جدول يا براي پرسپوليس بود يا براي استقلال.
بازي دوتيم واقعا با ديگر بازي هاي فصل تفاوت داشت؛ حتي دو تيم در اين بازي، پيراهن هاي جديدي بر تن مي كردند. راستي يادش به خير، چقدر اين پيراهن ارزش داشت، چقدر روي آن تعصب داشتند. عوض شدن شكل و طرح پيراهن استقلال يا پرسپوليس در يك بازي، واقعا يك اتفاق بود. دو تيم سعي مي كردند پيراهنشان را روز بازي با رقيب سنتي شان عوض كنند. همه اينها به خاطر اين بود كه آن زمان فوتبال معناي ديگري داشت؛ فقط غيرت بود و تعصب. كسي براي پول درآوردن وارد زمين نمي شد و از همه مهمتر كسي براي پول به استقلال يا پرسپوليس نمي آمد.
خيالتان را راحت كنم؛ يك پرسپوليسي هستم، اما نه از نوع دوآتشه اش كه هر هفته از ديوارهاي استاديوم آزادي بالا بروم! البته آنقدر ها هم شل و وارفته نيستم و در قبال تيم محبوبم تعصب دارم؛ البته بهتر است بگويم داشتم. يادم نمي آيد چه عاملي باعث شد كه پرسپوليس را به استقلال ترجيح دهم. شايد اين انتخاب، عواملي غريزي داشته است. شايد هم عوامل محيطي باعث آن شده اند. به هر حال هرچه بوده باعث شده تا در اين 20 سالي كه فهميده ام فوتبال چيست و پرسپوليس و استقلال چيستند، هفته به هفته بازي هاي تيم محبوبم را دنبال كنم؛ از بردش خوشحال شوم و از باختش غمگين. البته اگر راستش را بخواهيد اين روزها كمي قضيه فرق كرده است؛ دليلش را بعدا مي گويم.
يادش به خير؛ آن روزها سلطان هم سلطان ديگري بود. نمي دانم سلطان طي اين سال ها درجا زده و پس رفت كرده يا فوتبال ما دچار پيشرفت شده. هرچه بود باعث مي شد عده اي بچه متعصب را دور هم جمع كند، با آنها به ميدان برود و دست آخر هم قهرمان شود. خلاصه آن سال ها خيلي چيزها بود و خيلي چيزها ارزش داشت. يادش به خير.
امسال: ديگر از آن كري خواني هاي چند سال پيش خبري نيست. اگر نگوييم اين بازي تفاوت چنداني با بازي هاي ديگر فصل ندارد، حرف عجيبي نزده ايم. شايد حتي بازي هاي حساس تري هم درليگ وجود داشته باشد كه هم نتيجه اش از اين بازي مهمتر است و هم خودش جذاب تر. ديگر كسي تعداد گل ها و بازي هايش مقابل استقلال يا پرسپوليس را نمي شمارد. ديگر عوض شدن طرح پيراهن دو تيم در اين بازي اهميتي ندارد، حتي حساسيت ها آنقدر پايين آمده كه راديو و تلويزيون هم سعي نمي كنند مثل سال هاي گذشته از آن ميهماني هاي مصنوعي بگيرند و بازيكنان را به زور، دوست و رفيق نشان بدهند. از همه بدتر اينكه شوكت سلطاني هم فرو ريخته است.
ديگر از آن تعصب ها خبري نيست. اين روزها بازيكني از هفته ها قبل سر و صدا راه مي اندازد كه مي خواهد به استقلال يا پرسپوليس برود، بعد مدتي براي تمرين هم به يكي از دو تيم مي رود، با حرارت خاصي از آرزوهاي دوران كودكي اش مي گويد و اينكه هر شب خواب اين تيم را مي ديده، اما در كمال تعجب پس از چند هفته يا چند روز مي بيني كه سر از تيم مخالف درآورده، آن هم به خاطر عدم توافق بر سر مسائل مالي! درست كه براي زندگي كردن پول نياز است و با حلوا حلوا گفتن دهان شيرين نمي شود، اما پدر جان، روزگاري اين پيراهن قيمتي داشت كه با هيچ پولي قابل خريد نبود!
هفته هاست كه ديگر برد تيمم خوشحالم نمي كند، از باختش هم چندان ناراحت نمي شوم؛ من هم مثل تيمم شده ام، مثل بازيكنانش؛ بي تعصب، مثل سلطانش كه نمي دانم براي چه تيم را دودستي چسبيده و ولش نمي كند. نكند سلطان هم تعصبش را از دست داده باشد؟ اگر سلطان هنوز هم تعصب گذشته را دارد، پس چگونه مي تواند شاهد اين باشد كه تيمش از ميانه جدول هم پايين تر است؟ چگونه مي تواند روي نيمكت بنشيند و نتيجه هاي عجيب و غريب تيمش را تماشا كند؟ چگونه مي تواند ... نكند سلطان هم ...
چند سال بعد: پرسپوليس و استقلال با هم بازي دارند، بازي بسيار حساس است، بسيار حساس تر از بازي هاي گذشته شان. به هر حال تيم برنده مي خواهد از دسته سوم به دسته دوم ليگ صعود كند. تيم برنده اين بازي به همراه تيم ميخ سازي گنبد دره، راهي دسته دوم مي شود. سلطان در اين بازي قول برد داده. باور نمي كنيد؟

دربي بي هيجان
تا به حال دربي را ديده ايد كه كمتر از 10 هزار نفر تماشاگر داشته باشد؟ اگر نديده ايد هنگام بازي برق شيراز و فجر شهيدسپاسي شيراز سري به شهر سعدي و حافظ بزنيد. انگار شيرازي ها زياد اهل فوتبال ديدن نيستند. شايد هم علاقه اي به تيم هاي شهرشان ندارند. در هر صورت هر دليل و علتي كه داشته باشد، دربي هاي شيراز بسيار خلوت و بي سروصدا برگزار مي شوند. كسي بدرستي نمي داند در شيراز چند آدم مثل غلامحسين پيرواني وجود دارد، اما بي شك او محبوب ترين مربي در خارج از شهرش است. شايد شيراز آنقدر آدم دوست داشتني مثل غلام پيرواني دارد كه ديگر كسي از اخلاق و رفتار و مدل حرف زدن مربي فجرسپاسي ذوق زده نمي شود. پيرواني هر سال با دست خالي جواناني را به ليگ برتر معرفي مي كند كه هر كدامشان در سال هاي بعد ستارگان تيم هاي ديگر مي شوند.
برعكس فجرسپاسي، برق شيراز در سال هاي اخير از مربيان غيربومي استفاده كرده است. اصغر شرفي، محمود ياوري و حالا ايوانكوويچ، هيچ كدام شيرازي نيستند. برق بهترين شرايط را در زمان مربيگري شرفي داشت. شيرهاي نارنجي پوش اين تيم (شيردل و شيري) براي هر تيمي خطرساز بودند، اما برق حالا روزگار چندان خوشي ندارد، حتي با مربي كرواتش، البته فجر سپاسي هم با جوانانش روزگار خوبي را سپري نمي كند. شايد در نيمه فصل دوم، اين دو تيم بتوانند نتايج بهتري بگيرند تا ليگ از نماينده شيرازي محروم نشود.

دربي فراموش شدگان
روزگاري بود كه تراكتورسازي تبريز با تماشاگران انبوه و متعصبش حداقل در تبريز براي هر تيمي خطرناك بود. بسياري از بازيكنان سرشناس فوتبال از اين تيم به تهران آمدند. تراكتور حتي در تهران هم تماشاگر داشت، اما امروزه تراكتورسازي ديگر آن تيم قديمي نيست. روزگاري كه واسيلي گوجا كنار زمين مي ايستاد و كريم باقري و ستار همداني را راهنمايي مي كرد، گذشته است و سرخپوشان تبريز فعلا در حوالي ليگ برتر ظاهر نمي شوند.
ديگر تيم تبريزي، ماشين سازي ست. ماشين سازي گرچه به اندازه تراكتورسازي سابقه ندارد، اما تا همين چند سال پيش تيم بزرگ و موفقي بود. زماني كه ناصر حجازي به عنوان سرمربي تيم بوده و بازيكناني چون سيروس دين محمدي و عليرضا اكبرپور براي ماشين سازي بازي مي كردند، بهترين دوران اين تيم بود.
با وجود اينكه تراكتورسازي و ماشين سازي امروز هيچ كدام در ليگ برتر نيستند و به نوعي جزو فراموش شدگان به شمار مي روند، اما همچنان نزد تماشاگرانشان محبوب هستند. دربي هاي تبريز هنوز پرهيجان برگزار مي شود. تماشاگران زيادي براي ديدن بازي حساس دو تيم همشهري به ورزشگاه 70 هزار نفري شهر تبريز مي روند.
تبريز اكنون نماينده اي در ليگ برتر ندارد و به اين ترتيب فوتبال ايران از حضور يكي از قطب هاي فوتبال محروم شده است.

دربي كشورهاي جهان
پرتغال
بنفيكا - اسپورتينگ

بنفيكا و اسپورتينگ مهمترين و بزرگترين دربي پرتغال را برگزار مي  كنند. اين دو تيم، قديمي  ترين تيم  هاي اين كشور هستند و دربي بين اين دو، سالي چند بار تمام پرتغالي  ها را به هيجان مي  آورد. بنفيكا از سال 1904 و اسپورتينگ از سال 1906 در شهر ليسبون فعاليتشان را آغاز كرده  اند و هر دوي آنها تقريبا به يك اندازه در رقابت  هاي ليگ كشور پرتغال موفق بوده  اند. رقابت ميان بنفيكا و اسپورتينگ غالبا به قدري نزديك به هم است كه در بسياري از موارد، برنده اين دربي، قهرمان ليگ پرتغال خواهد شد. استاديوم اختصاصي بنفيكا، استاديو والوز نام دارد. اين ورزشگاه 65 هزار نفر گنجايش دارد و بزرگترين استاديوم پرتغال است. خوزه دآلوالده ، استاديوم اختصاصي اسپورتينگ ليسبون است و گنجايش آن 53 هزار نفر است. هر دو اين استاديوم  ها در سال 2003 و براي آماده كردن ليسبون براي برگزاري مسابقات يورو 2004 ساخته شده  اند.
از ابتداي سال جاري ميلادي، بنفيكا و اسپورتينگ، چهار بار با يكديگر ديدار كرده  اند كه دو پيروزي سهم اسپورتينگ و يك پيروزي سهم بنفيكا بوده است. يك بار هم ديدار اين دو تيم با نتيجه پرگل 3 بر 3 مساوي به اتمام رسيده است. در حال حاضر بنفيكا با 17 امتياز از 9 بازي و با تفاضل گل 8+ در رده چهارم جدول رده  بندي ليگ پرتغال قرار گرفته، اما اسپورتينگ روزهاي خوبي را در يكي دو ماه گذشته نداشته است و در حال حاضر با 13 امتياز از هشت مسابقه و با تفاضل گل نااميدكننده 1- در رده هشتم جدول فوق قرار گرفته است.

آرژانتين
بوكاجونيورز- ريورپلات

اين دو باشگاه شهر بوئنوس آيرس، 7 كيلومتري از هم فاصله دارند، اما وقتي قرار است به مصاف هم بروند تا چندين روز همهمه و آشوب سراسر شهر را فرا مي گيرد. دليل تمامي اين آشوب ها وجنگ ها تقابل فقير و غني ست. هرچند در ابتدا هر دو تيم در محله فقيرنشين بوئنوس آيرس به نام لابوكا پا به عرصه وجود گذاشتند، اما از سال 1930 كه ريورپلات به محله نونز نقل مكان كرد، تيم مردم در مقابل تيم ميليونرها (اصطلاحي كه خورخه لوئيس بورخس، نويسنده بزرگ آرژانتيني به كار مي برد) شكل گرفت.
امروزه ديدار بين بوكا و ريور مساوي ست با 90 دقيقه فرياد كر كننده هواداران متعصب و درگيري هاي خونين به خاطر يك گل. بورخس، دربي پايتخت را يك مصيبت مي داند، چرا كه اين رقابت فقط براي مردم آرژانتين حياتي نيست و دامنه آن سراسر آمريكاي جنوبي را فرا مي گيرد. بوكاجونيورز در سال 1905 و چهار سال پس از ريورپلات تاسيس شد. بوكايي ها پيراهن زرد و آبي به تن مي كنند. تشابه اين پيراهن با رنگ لباس تيم ملي سوئد به اين دليل است كه بانيان اين باشگاه، عاشق رنگ يك  كشتي سوئدي بودند كه در لابوكا پهلو گرفته بود. ريورپلاتي ها رنگ سرخ و سفيد را برگزيده اند. در ابتدا پيراهن اين تيم سفيد ساده بود. يك شب پس از پايان كارناوالي در شهر، كالسكه اي در نزديكي اين باشگاه توقف كرد. پنج نفر از جوانان تيم براي تفريح روبان قرمزي را كه از پشت كالسكه آويزان بود برداشتند و آن را به پيراهن هاي سفيد خود متصل كردند تا با بقيه شوخي كنند. اين كار آنها با استقبال مواجه شد و ريورپلات براي اولين بار پيراهن تازه خود را در مقابل تيم مالدونادو از شهر پالرمو بر تن كرد. اين بازي با پيروزي ريوري ها به پايان رسيد و خوش يمني رنگ پيراهن باعث شد كه آنها هميشه آن را به تن كنند.
دربي ريورپلات و بوكاجونيورز از سال 1938 آغاز شد و در واقع جنگي طبقاتي بود ميان ميليونرها و فقراي حاشيه نشين آرژانتين. مارادونا - اسطوره فوتبال آرژانتين - نيز از تيم فقرا يعني بوكاجونيورز چهره شد. پس از آن بوكا تبديل به قدرت اول فوتبال آرژانتين شد. هواداران بوكا عمدتا مهاجران ايتاليايي بوده اند. خوان پرون ديكتاتور بزرگ دهه 50آرژانتين حامي ريورپلات بود و مدت ها اين تيم را درصدر نگه داشت. تعصب هواداران دو تيم در جريان بازي هاي تيم ملي نيز مشهود است. در جام جهاني 1978 كه آرژانتين ميزبان بود، طرفداران دوتيم در جايگاه هاي متفاوتي نشسته و عليه هم شعار مي دادند. امروزه طرفداران دو تيم با توجه به كمرنگ تر شدن تفاوت هاي طبقاتي، در تمام سطوح جامعه پراكنده اند. 40درصد فوتبال دوستان آرژانتيني طرفدار بوكا و 32 درصد طرفدار ريورپلات هستند. اين دو تيم دو بار در سال جاري به مصاف هم رفته اند. در ماه مه، بوكا توانست 2 بر يك رقيب خود را شكست دهد. در ماه اكتبر نيز بازي بدون نتيجه پايان يافت. در مجموع بوكاجونيورز 19 بار فاتح ليگ بوده و ريورپلات 27 بار پيروزي را از آن خود كرده است. در عوض بوكايي ها به ريورپلاتي ها لقب جوجه داده اند، چرا كه از دهه 60 تا 70 ريورپلات به مدت 18 سال نتوانست همشهري خود را شكست دهد. طرفداران بوكا ضرب المثلي دارند كه مي گويد: من هيچ دوستي ندارم كه طرفدار ريور باشد .
استاديوم بوكاجونيورز استاديوم آلبرتو آرماندو نام دارد كه عموم آن را لابومبونرا به معني جعبه شكلات مي نامند. دليل اين نامگذاري نيز وضعيت ظاهري استاديوم است. در لابومبونرا جايگاه هاي تماشاگران بسيار پرشيب است و آنها به صورت فشرده در اين فضاي هراس انگيزه و ناامن به تشويق تيم خود مي پردازند. اين استاديوم كه بيش از 60هزار نفر گنجايش دارد، در سال 1940 ساخته شد. ريورپلاتي هاي ميليونر البته وضعيت بسيار مناسب تري دارند. استاديوم ال مونومنتال با بيش از 66 هزار نفر ظرفيت در سال 1938 ساخته شده است.
004944.jpg
ايتاليا
آ.اس.رم- لاتزيو

دربي ميان لاتزيو و رم در هر سال يكي از مهمترين اتفاقات پايتخت ايتالياست. لاتزيو به وضوح، تيم جناح راست ايتاليا محسوب مي شود و از سوي ثروتمندان اين جناح مورد حمايت قرار مي گيرد. در طرف ديگر اين دربي، آ.اس.رم، تيم طبقه متوسط اين شهر است و به نوعي به جناح چپ پايتخت مربوط مي شود. اكثر طرفدارن لاتزيو، ساكنان حومه هاي رم هستند، درحالي كه طرفداران رم را ساكنان مركز اين شهر تشكيل مي دهند و همين موضوع در طول سالها بحث داغ هواداران اين دو باشگاه بوده است. طرفداران لاتزيو، هواداران رم را مهاجراني مي دانند كه از جنوب ايتاليا به اين شهر آمده اند و طرفداران آ.اس.رم مي گويند كه لاتزيويي ها اصلا رمي نيستند!
نكته جالب ديگر، در مورد هواداران اين دو تيم است كه هر دو اين دو دسته از تيم هاي شمالي ايتاليا مثل اينتر، ميلان و تورين متنفرند.
آ.اس.رم سابقه طولاني تري نسبت به لاتزيو دارد؛ اين باشگاه در سال 1900 ميلادي تاسيس شده، در حالي كه رقيب همشهري اش لاتزيو 27 سال بعد به جمع باشگاه هاي ايتاليا پيوسته است. مجموع افتخارات رم و لاتزيو در رقابت هاي سري A ايتاليا تقريبا يكسان است، اما در بازي هاي اروپايي رمي ها افتخارات بيشتري را به دست آورده اند. ورزشگاه رم و لاتزيو استاديوم المپيك رم است. اين ورزشگاه در سال 1952 ساخته شده و ظرفيت 82 هزار تماشاگر را دارد. دربي هاي لاتزيو و رم در بسياري از موارد با خشونت نيز همراه شده است. وينچنزو پاپارلي قرباني اين خشونت ها در دربي سال 1979 اين دو تيم است. او از سوي طرفداران آ.اس.رم مورد حمله قرار گرفت و كشته شد. هر سال به هنگام برگزاري اين دربي، بازيكنان هر دو تيم به اين هوادار قرباني شده لاتزيو اداي احترام مي  كنند.
از سال 1929 تاكنون لاتزيو و رم 145 بار با يكديگر رقابت كرده اند كه سهم رمي ها، 52 پيروزي و سهم لاتزيو 38 پيروزي بوده است. در حال حاضر رم و لاتزيو هر دو با 15 امتياز از 10 مسابقه و به خاطر تفاضل گل بهتر رم، به ترتيب درجايگاه هاي هشتم و نهم جدول سري A ايتاليا قرار دارند.
اينترميلان- آ.ث. ميلان
باشگاه آ.ث.ميلان در سال 1899 ميلادي و توسط گروهي از مهاجران انگليسي شهر ميلان ايتاليا تاسيس شد. در آغاز تاسيس اين باشگاه، تنها بازيكنان انگليسي حق عضويت و بازي در آن را داشتند، اما بعد از گذشت چند سال، اختلاف ميان اعضاي اين باشگاه بر سر اين موضوع بالا گرفت و همين اختلاف ها در نهايت و در سال 1908، زمينه تاسيس باشگاه اينترميلان را فراهم كرد.
اينترميلان از آغاز تاسيس گرايشاتي به جناح راست ايتاليا داشته و دارد و به همين خاطر به آن لقب تازه به دوران رسيده را داده اند، اما درست برعكس اينتر، آ.ث.ميلان به تيم طبقه كارگري ايتاليا تبديل شده است و به همين دليل لقب پيچ گوشتي را براي آن انتخاب كرده اند.
ورزشگاه سن سيرو (جوزپه مئاتزا) ميلان با گنجايش 85 هزار نفر، محل تمرين و برگزاري مسابقات اين دوتيم همشهري ست. سن سيرو در سال 1926 ساخته شده و نامش را از يكي از كليساهاي اطراف آن محل گرفته است. در سال 1980 شوراي شهر ميلان تصميم گرفت تا نام اين ورزشگاه را تغيير دهد و براي آن نام جوزپه مئاتزا، بازيكن افسانه اي سال هاي دور اينتر و آ.ث.ميلان را انتخاب كرد، اما اكثر طرفداران اين دو تيم و بخصوص آ.ث. ميلاني ها هرگز اين ورزشگاه را به اين اسم صدا نمي كنند.
از ابتداي سال جاري تا كنون اين دوتيم 3 بار و در قالب ليگ قهرمانان اروپا و همچنين سري A ايتاليا به مصاف هم رفته اند كه در هر سه اين مسابقات آ.ث.ميلان پيروز اين دربي بزرگ بوده است. اولين ديدار بعدي اين دو تيم در تاريخ 11 دسامبر 2005 و در چارچوب رقابت هاي سري A ايتاليا خواهد بود.
در حال حاضر در جدول رده بندي سري A ، آ.ث.ميلان با 25 امتياز از 10 بازي و با تفاضل گل 13+ در رتبه دوم و رقيبش اينتر با 19 امتياز از همين تعداد بازي و با تفاضل گل 10+ در رتبه چهارم قرار دارد.
004950.jpg
اسپانيا
اتلتيكو مادريد - رئال مادريد

اگرچه اسپانيايي ها در قالب تيم هاي ملي شان چندان موفق ظاهر نمي شوند، اما بدون هيچ ترديدي ليگ فوتبال اين كشور يكي از بهترين ليگ هاي فوتبال دنياست و كلاس بازي هايي كه در آن برگزار مي شود، به مراتب بالاتر از بسياري از كشورهايي ست كه در حوزه تيم هاي ملي، موفقيت هاي بيشتري را نسبت به اسپانيا كسب مي كنند. شايد علت اصلي اين موضوع استفاده نامحدود تيم هاي اسپانيايي از بازيكنان خارجي باشد؛ پديده اي كه امروز مصداق آن را در بزرگترين تيم اسپانيا، رئال مادريد مي بينيم. شهر مادريد دو تيم بسيار مهم و رقيب هايي ديرينه به نام هاي رئال مادريد و اتلتيكو مادريد دارد. هر دو اين تيم ها چه در ليگ اسپانيا و چه در ليگ هاي اروپايي موفقيت هاي فراواني را به دست آورده اند، اما همه طرفداران فوتبال در مورد رئال مادريد هم عقيده اند. اين تيم فوق العاده بازي مي كند! رئال مادريد در سال 1902 فعاليتش را به طور رسمي آغاز كرد، اما تنها بعد از يك سال رقيب سرسختي به نام اتلتيكو را پيش روي خود ديد. با اين حال رئال بندرت تسليم اين تيم شد و حتي در زماني هايي كه اتلتيكو در اوج بود، رئالي ها مغلوب دست و پا بسته اين تيم نبودند. رئال اگر پرافتخارترين تيم اروپا نباشد، يكي از پرافتخارترين هاي اين قاره است. اين تيم قهرماني هايش را از سال 1905 و در قالب جام حذفي باشگاه هاي اسپانيا آغاز كرد. در سال 1932 براي اولين بار قهرمان ليگ فوتبال اسپانيا شد و بعد از آن توفاني را به پا كرد كه تاكنون اگرچه هر از چند گاهي از شدتش كاسته مي شود، اما هرگز فرو ننشسته است. اتلتيكو مادريد هم در حد و اندازه هاي خودش تيم كم افتخاري نيست. اين تيم 18 بار در جام هاي مختلف داخلي اسپانيا به قهرماني رسيده و در سال 1985 فاتح جام قهرمانان باشگاه هاي اروپا شده است، اما اين افتخارات در مقابل 46 بار قهرماني رئال در ليگ و جام حذفي اسپانيا و 11 بار قهرماني آن در جام هاي مختلف اروپايي، قابل صرفنظر كردن به نظر مي رسد.
هر دو اين تيم ها بخش مهمي از افتخاراتشان را مديون تماشاگران و هوادارانشان هستند. اگرچه رئال به اندازه بارسلونا، ديگر تيم بزرگ اسپانيا از محبوبيت برخوردار نيست، اما بعد از آن دومين تيم پرطرفدار اين كشور است. اتلتيكو هم در شهر مادريد طرفداران زيادي دارد كه مسلما تعداد آنها به مراتب كمتر از هواداران رئال است. ورزشگاه اختصاصي اتلتيكو، ويسنته كالدرون نام دارد. اين ورزشگاه گنجايش حداكثر 57 هزار تماشاچي را دارد و در سال 1966 بنا نهاده شده است، اما ورزشگاه اختصاصي رئالي ها مثل خودشان شناخته شده تر از ورزشگاه اتلتيكوست. سنتياگو برنابئو كه يكي از زيباترين استاديوم هاي جهان است از سال 1947 تاكنون شاهد بسياري از افتخارات رئال مادريد بوده است. اين استاديوم زيبا گنجايش 74 هزار نفر تماشاچي را دارد و در كمتر مسابقه اي بوده است كه صندلي هاي آن خالي مانده باشند.
نام اوليه اين استاديوم، خامارتين بود، اما در سال 1955 به سنتياگوبرنابئو تغيير يافت. برنابئو، بازيكن، مربي و مدير سابق رئال مادريد بود كه در سال 1978 درگذشت.
طرفداران اتلتيكو تنها در قالب يك گروه رسمي به نام دوستان اتلتيكو كه در سال 1982 آغاز به كار كرده، فعاليت مي كنند. اما در طرف مقابل رئالي ها چندين گروه هوادار با نام هاي مختلف دارند كه معروف ترين آنها متعصبان جنوب نام دارد. هواداران عضو اين گروه غالبا در قسمت جنوبي سنتياگوبرنابئو به تشويق رئال مي پردازند.
از سال 1995 تاكنون رئال و اتلتيكو 17 بار با هم رقابت كرده اند كه در اين ميان رئالي ها 10 بار و اتلتيكو مادريد تنها 2 بار برنده اين دربي بوده اند. در حال حاضر رئال مادريد با 18 امتياز از 10 مسابقه در رتبه سوم و اتلتيكو با يك بازي كمتر و 13 امتياز در مكان يازدهم جدول رده بندي ليگ اسپانيا قرار دارد.

مصر
الاهلي- زمالك

الاهلي و زمالك مهمترين تيم هاي قاهره، مصر و تمام قاره آفريقا محسوب مي شوند و ديدار آنها حساس ترين ديدار فوتبال در ميان تمام مسابقه هاي قاره آفريقاست. الاهلي در چند سال اخير به قدري قدرتمند و مقتدر در صحنه رقابت ها ظاهر شده كه در سال 2000 توانست عنوان بهترين تيم قرن قاره آفريقا را به خود اختصاص دهد.
دربي الاهلي و زمالك هميشه به قدري حساس بوده كه از سال ها پيش تا كنون قضاوت ديدارهاي اين دو تيم را داوران خارجي بر عهده داشتند. حساسيت اين دربي در اكثر موارد خشونت هايي را در بين بازيكنان و همچنين طرفداران اين دو تيم به همراه داشته و در چندين و چند مورد به دليل همين خشونت ها، ديدارهاي اين دو تيم به صورت نيمه تمام متوقف شده است.
دربي هاي الاهلي و زمالك هميشه در ورزشگاه ملي قاهره برگزار مي شود، اگرچه هر كدام از اين دو تيم، استاديوم اختصاصي جداگانه اي دارند، اما به علت پايين بودن گنجايش استاديوم هاي فوق از يك سو و كم كردن احتمال درگيري ها ميان تماشاگران از سوي ديگر، دربي اين دو تيم در ورزشگاه ملي قاهره برگزار مي شود. اين ورزشگاه در سال 1958 افتتاح شده است و ظرفيت 80 هزار تماشاچي را دارد، اما در ديدار بي سابقه مصر وكامرون در سال 1986 اين ورزشگاه توانست 120 هزار تماشاگر مصري را در خودش جاي دهد.
الاهلي و زمالك نه تنها قدرتمندترين تيم هاي آفريقا هستند، بلكه جزو قديمي ترين هاي اين قاره هم محسوب مي شوند. سرخپوشان الاهلي از سال 1907 و سفيدپوشان زمالك از سال 1911 فعاليت رسمي شان را آغاز كرده اند و اكنون با نزديك به يك قرن سابقه و كوله باري از افتخارات كه البته منحصرا به قاره آفريقا و كشور مصر محدود مي شود، به رقابت با يكديگر ادامه مي دهند. الاهلي و زمالك تاكنون 102 بار با يكديگر رقابت كرده اند كه در اين ميان سهم الاهلي 35 پيروزي و سهم زمالك 27 پيروزي بوده است. دربي اين دوتيم 40 بار هم با نتيجه مساوي به پايان رسيده است. آخرين ديدار اين دو تيم در 16 اكتبر 2005 برگزار شد كه الاهلي توانست آن ديدار را با نتيجه 2 بر صفر به سود خودش به اتمام برساند. بر سر برگزاري اين ديدار هم جنجال هاي زيادي برپا شده بود، چرا كه بازيكنان زمالك برخلاف هميشه از شورت هاي ورزشي سفيد در آن ديدار استفاده كردند و به همين خاطر بازيكنان الاهلي مجبور به عوض كردن لباس هميشگي تيمشان شدند كه اين موضوع اختلافات ميان اين دو باشگاه را به اوج خودش رساند.
004962.jpg
برزيل
واسكو دوگاما- فلامينگو

اگرچه برزيل مهد فوتبال جهان نيست اما شايدنزديك به نيم قرن باشد كه اين كشور هيچ رقيب جدي را در برابر خود نديده است. جداي از تيم ملي اين كشور كه كاملا صاحب سبكي مخصوص به خود است، تيم هاي باشگاهي اين كشور هم نسبت به باشگاه هاي بزرگ دنيا با سبكي كاملا متفاوت بازي مي كنند.
بسياري از تيم هاي بزرگ اروپايي باوجود در اختيار داشتن ستاره هاي فراواني در زمين، اگرچه به نتيجه دلخواه شان دست پيدا مي كنند، اما فوتبال زيبايي را از خود به نمايش نمي گذارند. اما در برزيل همه چيز فرق مي كند و شايد بتوان گفت زيبا بازي كردن در اين كشور بيش از نتيجه براي هواداران تيم ها حائز اهميت است. فوتبال باشگاهي برزيل فاقد ستاره هاي بزرگ است. اما بسياري از بازيكنان بزرگ تيم هاي اروپايي تا مدتي پيش و قبل از اينكه توسط فوتبال اروپا به ستاره تبديل شوند - در تيم هايي چون فلامينگو و واسكودوگاما بازي مي كردند.
واسكودوگاما كه به اختصار آن را واسكو مي نامند به همراه فلامينگو، پرطرفدارترين تيم هاي ريو دوژانيرو هستند و دربي اين دو تيم شايد چندين ميليون نفر را در اين شهر و ديگر شهرهاي برزيل به هيجان مي آورد. واسكو در سال 1923 و براي دومين بار وارد فوتبال برزيل شد. در آن سال ها واسكودوگاما تنها تيم برزيل بود كه از بازيكنان سياهپوست در تركيب اصلي اش استفاده مي كرد و ديگر تيم هاي بزرگ آن زمان مثل فلامينگو بشدت با اين مسئله مخالف بودند، در بدو تاسيس باشگاه واسكو حساسيت چنداني نسبت به اين تيم وجود نداشت. فلامينگو تيم طبقه ثروتمند آن زمان محسوب مي شد و واسكو خطر چنداني براي آن محسوب نمي شد اما دربي بزرگ برزيل زماني آغاز شد كه واسكو براي اولين بار فلامينگو را شكست داد.
واسكو در سال 1898 يعني 3سال بعد از تاسيس باشگاه فلامينگو آغاز به كار كرد و اگرچه همواره جزو بهترين تيم هاي برزيل محسوب شده، اما به اندازه رقيب همشهري اش در كسب جام هاي خانگي و بين المللي موفق نبوده است.
004959.jpg
انگلستان
آرسنال - تاتنهام

تاتنهام هاتسپور و آرسنال از مهمترين تيم هاي ليگ برتر فوتبال انگلستان هستند كه رقابت ميان آنها قديمي ترين دربي پايتخت محسوب مي شود. اين دو، با شناختي به لحاظ جغرافيايي نيز بر ضد يكديگرند، چرا كه محل استقرار تاتنهام در نيمه شمالي لندن و آرسنال در نيمه جنوبي آن قراردارد. باشگاه آرسنال 4سال از تاتنهام جوان تر است، اما با اين حال افتخاراتي به مراتب بيشتر نسبت به رقيب مسن ترش كسب كرده است. آرسنال در سال 1886 و توسط كارگران كارخانه اسلحه سازي بريتانيا تاسيس شده و از آن زمان تاكنون و بخصوص در يك دهه اخير به افتخارات فراواني دست پيدا كرده است. آرسنال و تاتنهام تاكنون 84 بار و در قالب رقابت هاي مختلف به صورت رسمي با يكديگر روبه رو شده اند كه از اين تعداد 36 پيروزي سهم آرسنال و 24پيروزي سهم تاتنهام بوده و 24 بار هم ديدار اين دو تيم با نتيجه مساوي به پايان رسيده است. آخرين ديدار اين دو تيم در همين هفته برگزار شد كه با نتيجه يك بر يك به پايان رسيد. استاديوم هايبوري، ورزشگاه اختصاصي تيم آرسنال است كه گنجايش 38هزار و 500 نفر را دارد. اين ورزشگاه در سال 1913 ساخته شده است. اما وايت هارت لن، استاديوم اختصاصي تاتنهام تقريبا 14سال از هايبوري پيرتر است. اين ورزشگاه در سال 1899 ساخته شده و گنجايش 36هزار و 200 نفر تماشاچي را دارد. اين روزها آرسنالي ها چندان روزگار خوشي ندارند و نتوانسته اند نتايج درخشان سال هاي قبل را تكرار كنند. اين تيم باوجود ستاره هاي بزرگي كه دارد در حال حاضر با 17 امتياز از 10مسابقه و با تفاضل گل 6+ در جايگاه هفتم جدول رده بندي ليگ برتر قرار گرفته است، اما در مقابل، شمالي هاي پايتخت، اين فصل را خيلي خوب آغاز كرده و با 20 امتياز از 10 مسابقه در مرتبه سوم قرار دارند.
منچستر سيتي - منچستر يونايتد
دربي منچستر بزرگترين دربي محلي انگلستان به شمار مي رود. هر دو باشگاه بسيار سنتي، پر از ماجراهاي گوناگون و داراي تشكيلاتي عريض و طويلند. سيتي در دهه هاي 50 و 70 موفق تر عمل كرد و يونايتد در دهه 90 درخشيد. هر دو تيم بسيار موفق عمل كرده اند و طرفدارانشان تقريبا نصف به نصف هستند و بسيار هم متعصب. البته برخي مدعي اند كه چون مردم عادي بيشتر طرفدار سيتي هستند و طرفداران يونايتد برخاسته از طبقات گوناگون و احزاب هستند، تعداد طرفداران سيتي بسيار بيشتر از يونايتد است. تقسيم بندي ديگري نشان مي دهد كه مردم شرق منچستر طرفدار سيتي اند و طرفداران يونايتد غربي هاي اين شهر بندري هستند كه البته بايد مردم سراسر جهان را نيز به طرفداران اين دو تيم اضافه كرد.
منچستري ها سرخ پوش و سيتي  ها آبي پوشند. يونايتد در سال 1878 تاسيس شد. استاديوم اولدترافورد نيز به هنگام بازي هاي اين تيم ميزبان بيش از 67 هزار فوتبال دوست است. نكته اي كه در مورد اين استاديوم جلب نظر مي كند ايستگاه ترن منتهي به آن است. كار اين ايستگاه تنها در روزهاي مسابقه و درست قبل و بعد از بازي صورت مي گيرد. سيتي در سال 1887 تاسيس شد و سيتي او منچستر استاديوم با ظرفيت 48 هزار نفر نيز پذيراي فوتبال دوستان و بخصوص طرفداران سيتي ست. يونايتد 15بار جام قهرماني ليگ انگلستان را به خانه برده و سيتي تنها دوبار موفق به اين كار شده است. در عوض سيتي چهار بار در دهه 70 قهرمان يوفا شده است. امسال اين دو تيم دو بار به مصاف هم رفتند. در ماه فوريه يونايتد توانست 2بر صفر تيم همشهري اش را شكست دهد و ديدار ماه سپتامبر به تساوي يك بر يك انجاميد.
اورتون - ليورپول
اين دربي حساس انگليسي از سال 1894 انجام مي شود. گاهي از اين دربي به عنوان دربي دوستانه ياد مي كنند، چرا كه برخلاف تقسيم بندي هاي هواداران منچستر، اهالي مرسي سايد در بندر ليورپول به طور مسالمت آميزي به تشويق تيم هاي محبوب خود مي پردازند. امروزه در هر خانه اي ممكن است پدر اورتوني باشد و پسر ليورپولي يا برعكس. مرسي سايد شاهد اولين رقابت محلي فوتبال ميان آبي پوشان و قرمزپوشان بوده است. اورتون در سال 1878 و ليورپول در سال 1892 تاسيس شد. مردم شهر و دو تيم با هم رابطه خوبي داشتند تا اينكه در سال 1892 و در زمين مشترك آنفيلدرود درگيري پيش آمد. اين مسئله موجب شد كه بازيكنان و اعضاي اورتون زمين را ترك كرده و به دنبال جايي ديگر براي خود باشند. آنها گوديسون پارك را انتخاب كردند. پس از اين حادثه مسئولان، تيم باقيمانده در آنفيلد را مجبور كردند كه نام خود را از اورتون اتلتيك گراوندز به ليورپول تغيير دهند، چرا كه اورتوني هاي گوديسون پارك نمي خواستند همشهرياني كه با آنها بدرفتاري كرده بودند همنامشان باشند. آنفيلد رود در سال 1884 و گوديسون پارك در سال 1892 ساخته شدند. اما نكته جالب اينكه اين دو استاديوم بسيار به هم نزديكند تا حدي كه مي توان با ضربه اي مهم توپ را از زميني به زمين ديگر پرتاب كرد. به هر حال باوجود اين حادثه، بي تعصبي طرفداران پرشور دو تيم به گونه اي ست كه پس از فاجعه هيلزبورو در سال 1989 هواداران هر دو طرف براي قربانيان طرفدار ليورپول به سوگ نشستند. اورتون 9بار و ليورپول 18بار قهرمان ليگ بوده اند و اين تفاوت باعث شده كه اورتوني ها همواره احساس سرخوردگي كنند.

آلمان
بايرن مونيخ - مونيخ 1860

دربي مونيخ درست مثل رقابت استقلال و پرسپوليس يا اينتر و آث ميلان، دربي آبي ها و سرخ هاست و به همان اندازه براي طرفداران اين دو تيم حساس و پرهيجان است و به همين خاطر است كه در شرايط بد آب و هوايي و در باراني ترين و سردترين روزهايي كه اين دربي برگزار شده است، ورزشگاه آرناي مونيخ همواره مملو از طرفداران اين دو تيم بوده است. بايرن  به نسبت مونيخ 1860 تيم جوانتري ست. اين باشگاه در سال 1900 ميلادي تاسيس شده و از بدو تاسيس اش تاكنون به نوعي نماد ثروتمندان مونيخ و به طور كلي آلمان بوده است، درست برعكس بايرن و مونيخ 1860 است. اين باشگاه  همان طور كه از نامش پيداست در سال 1860 تاسيس شده، اما فعاليت ورزشي اش را از سال 1899 آغاز كرده است. مونيخ 1860 برعكس بايرن باشگاه طبقه كارگري مونيخ بوده و اين اختلاف ميان هواداران اين دو باشگاه نه بشدت گذشته، اما تا به امروز ادامه پيدا كرده است.
مونيخ 1860 تيم چندان پرافتخاري محسوب نمي شود و تنها سه بار و در سالهاي 1942، 1964 و 1966 توانسته است در رقابت هاي فوتبال آلمان به مقام قهرماني دست پيدا كند، اما بايرن كوله باري از افتخارات را با خود به دوش مي كشد. اين تيم بيش از 30 عنوان قهرماني داخلي وشش عنوان قهرماني در مسابقات اروپايي به دست آورده است و جزو پرافتخارترين تيم هاي اروپا و جهان محسوب مي شود، اما با اين حال و اگرچه محبوب ترين تيم آلمان است، اما در شهر خودش، مونيخ نسبت به مونيخ 1860 طرفداران بسيار كمتري دارد. وجه تشابه بايرن و مونيخ 1860 به استقلال و پرسپوليس، علاوه بر رنگ پيراهنشان، يكي بودن ورزشگاه هاي اين دو تيم است. هر دو اين دو تيم در ورزشگاه آرناي مونيخ مسابقاتشان را برگزار مي كنند.
اين ورزشگاه امسال و به علت نزديك شدن به مسابقات جام جهاني 2006 آلمان مورد بازسازي قرار گرفت، البته بهتر است بگوييم كه ورزشگاه قبلي به كلي خراب شد و ورزشگاه ديگري به جاي آن ساخته شد كه گنجايش 66 هزار تماشاچي را دارد و به مدرن ترين تجهيزات ورزشي و امكانات رفاهي مجهز است.
بايرن و مونيخ 1860 از سال 1902 و به طور رسمي تاكنون 47 بار با يكديگر رقابت كرده اند كه حاصل اين مسابقات 27 برد براي بايرني ها و 11 برد براي مونيخي ها بوده است. تلاش اين دو تيم 9 بار هم با نتيجه مساوي به پايان رسيده است. مهمت شول بازيكن آلماني بايرن با هفت گل زده در صدر گلزنان اين دربي قرار دارد. بعد از شول، جيوواني  البر، مهاجم اسبق برزيلي بايرن با 5 گل، زيلكه با 4 گل و صالح حميد زيچ با 3 گل، پر گل ترين بازيكنان اين دربي هستند.
در حال حاضر بايرن مونيخ با 28 امتياز از 11 مسابقه و به لطف حضور بازيكناني چون لوسيو در خط دفاع و اليور كان در درون دروازه اش، با تفاضل گل۱۷+ در صدر جدول بوندس ليگا قرار دارد. مونيخ 1860 هم كه در فصل گذشته به ليگ دسته 2 آلمان سقوط كرد، در تلاش است تا بار ديگر خودش را به بوندس ليگا يك برساند، آخرين بار اين دو تيم در مراسم افتتاح ورزشگاه جديدشان در 2 ژوئن 2005 به ديدار هم رفتند كه آن ديدار با حساب يك بر صفر به سود مونيخ۱۸۶۰ به پايان رسيد.

تركيه
گالاتاسراي - فنرباغچه

دربي شهر استانبول به نوعي رقابت ميان دو قاره آسيا و اروپا به شمار مي رود و دليل آن هم تنگه بسفر است كه به اين تقسيم بندي دامن زده است. گالاتاسراي اسپور كلوبو كه در سال 1905 توسط گروهي از دانشجويان فرانسوي زبان يك كالج تاسيس شد، در بخش غربي واقع شده است و همواره مورد حمايت ثروتمندان و طبقه مرفه قرار گرفته است. اما فنر باغچه آسيايي كه در سال 1907 به دست كارگراني جوان و به صورت پنهاني ساخته شد، همواره در ميان عوام محبوبيت داشته است. با اين حال اين تيم امروزه به حاميان بسيار ثروتمندي  دست يافته است. در زمان عثماني اين تيم از فوتبال محروم بود، اما با روي كار آمدن آتاتورك، شرايط كاملا تغيير كرد.
پيراهن باشگاه فنرباغچه زرد و آبي ملواني و لباس گالاتاسراي قرمز و زرد است. فنرباغچه، قهرمان دو دور گذشته ليگ تاكنون 16بار جام قهرماني ليگ را از آن خود كرده است و همشهري رقيبش 15بار. اين تيم هم اكنون نيز از رقيب خود پيش است و در صدر جدول قرار دارد. در آخرين رويارويي اين دو تيم كه در ماه مي صورت گرفت، فنرباغچه موفق شد يك بر صفر از سد رقيب ديرينه خود عبور كند. فنرباغچه سوكرو ساراكوغلو استاديوم اختصاصي باشگاه فنرباغچه ظرفيتي بيش از 45 هزار نفر دارد (ساراكوغلو پنجمين رئيس جمهور جمهوري تركيه است كه به مدت 16سال رياست اين باشگاه را به عهده داشت) و اگر آن را با استاديوم 25هزار نفري علي سامي ين گالاتاسراي مقايسه كنيم به تعداد بيشتر دوستداران اين تيم مردمي پي مي بريم.
رابطه خصمانه و درگيري هاي پرتعصب اين دو تيم موجب شده كه هرگاه يكي از طرفين به خانه ديگري مي رود، از تونل ماموران پليس عبور كند. اولين بار در سال 1934 اين دو تيم در راستاي انجام يك بازي دوستانه به مصاف هم رفتند، اما به محض شروع بازي هر دو تيم با ارائه بازي تهاجمي و پرزد و خورد تلاش كردند و به هر قيمت شده پيروز شوند. اين بازي به دليل خطاهاي متعدد به كرات متوقف شد. در آخر نيز بازيكنان به جان هم افتاده و به كتك كاري پرداختند. داور نيز زمين را ترك كرد و اين بازي دوستانه بدون نتيجه به پايان رسيد. رقابت بين اين دو همشهري ترك به حدي ست كه در سال 2000 وقتي گالاتاسراي فاتح جام يوفا و سوپر جام اروپا شد، به جاي برپايي جشن و پايكوبي در عزا فرو رفته بود چرا كه فنرباغچه در دو بازي رفت و برگشت پيروز شده بود.
004977.jpg
اسكاتلند
سلتيك گلاسكو - گلاسكو رنجرز

رويارويي سلتيك و رنجرز چيزي بيش از يك مسابقه فوتبال است. اين دربي كه يكي از قديمي ترين هاي جهان به شمار مي رود، جنبه هاي مذهبي را هم در برمي گيرد(درگيري پروتستان ها و كاتوليك ها). هر دو تيم بهترين هاي اسكاتلند هستند و در واقع در اكثر موارد رقابت هاي ليگ اسكاتلند به جنگ ميان رنجرز و سلتيك خلاصه مي شود. گلاسكو كه بزرگترين شهر اسكاتلند به شمار مي رود و هم اكنون مركزي براي تجارت، هنر و تفريح است در سال 1990 توانست جايزه بهترين شهر فرهنگي اروپا را از آن خود كند. در سال 1873 اين شهر شاهد تاسيس باشگاه فوتبال گلاسكو رنجرز با پيراهن آبي (و پيراهن دوم سرخ و سفيد) بود. سلتيك نيز در سال 1888 و با پيراهن سبز و سفيد پا به عرصه گذاشت و دربي گلاسكو آغاز شد. در ابتدا دو تيم رابطه اي نزديك و دوستانه داشتند و بيشترين هواداران و دوستداران فوتبال را به خود جلب كرده بودند. آنها مطمئن بودند كه با همكاري مي توان بيشترين سود را از بابت فروش بليت به دست آورد. اين روند پنج سالي ادامه داشت تا اينكه رنجرز تبديل به قدرتي برتر شد. از آن به بعد همكاري و دوستي جاي خود را به رقابت داد و فصل جديدي در فوتبال اسكاتلند آغاز شد. طرفداران سلتيك در اصل كاتوليك هستند، اما كاتوليك هايي كه ترجيح مي دهند به فوتبال بپردازند تا اينكه وارد نكته هاي ريز مذهبي شوند، اما به هر حال اين تفاوت مذهبي بيش از آنچه بايد، جدي شده است. طرفداران سلتيك همانند اعضاي تيم به ريشه ايرلندي  خود نيز بسيار مي بالند. در عين حال در بسياري موارد به اسكاتلند ابراز علاقه  كرده و آن را خانه خود مي دانند. در مجموع آنها ترجيح مي دهند طرفدار تيم ملي فوتبال ايرلند باشند تا تيم ملي اسكاتلند!
طرفداران رنجرز خود را اسكاتلندي و انگليسي تبار مي دانند. در سال هاي اخير هر بار كه تيم اسكاتلند بازي داشته آنها مايوس شده اند. در اين شرايط هواداران رنجرز به ريشه انگليسي خود برگشته و به حمايت از تيم ملي انگليس مي پردازند. از لحاظ سياسي اين افراد به دنبال حفظ نظام سلطنتي هستند و ترجيح مي دهند اسكاتلند بخشي از پادشاهي انگلستان باقي بماند. رنجرزها پروتستان هستند و با اينكه در عمل بندرت به مذهب علاقه مندي نشان مي دهند گاهي  در بازي ها ديدگاه هاي مذهبي را بشدت لحاظ مي كنند و با تعصب بسيار سعي دارند طرفداران تيم رقيب را در هم بكوبند.
سلتيك و رنجرز صاحب استاديوم هايي اختصاصي به نام هاي سلتيك پارك با گنجايش بيش از 60 هزار نفر و ايبروكس استاديوم با ظرفيت بيش از 50 هزار نفر هستند. هجوم جمعيت و هياهو در اين استاديوم ها در روزهاي دربي باورنكردني ست. سلتيك گلاسكو هم اكنون در جايگاه دوم جدول قرار گرفته و گلاسكو رنجرز جايگاه چهارم را به خود اختصاص داده است. آخرين مصاف اين دو تيم در ماه آگوست بود كه به پيروزي 3 بر يك رنجرزها انجاميد. سلتيك 38 قهرماني ليگ را در كارنامه دارد و رنجرز، قهرمان فصل گذشته 48 بار جام قهرماني را به خانه برده است.
رنجرز در جام هاي اروپايي نيز به مراتب بهتر از رقيب كاتوليك خود ظاهر شده است.

دربي
دربي چيست؟

دربي كلمه اي ست كه شايد بسياري از ما تاكنون چندين وچند بار با آن برخورده و به تجربه فهميده باشيم كه كلمه يا اصطلاحي ست كه به يك رقابت ورزشي حساس گفته مي شود، اما معني واقعي دربي چيست؟ دربي چند معني مختلف دارد كه همگي آنها به نوعي يك مفهوم مشترك را مي رسانند. دربي در اصلي ترين معني اش، نام مسابقه اسب دواني ست كه هر سال در لندن برگزار مي شود و در واقع نام بنيانگذار اين مسابقه هاست. اما اگر كمي بيشتر در اين مورد تحقيق كنيم، خواهيم ديد كه به رويدادها و مسابقه هاي ورزشي مختلفي كه ميان دو تيم همشهري يا هم منطقه اي برگزار مي شود نيز دربي اطلاق مي شود. در واقع در گذشته هايي كمي دورتر، يعني قبل از رواج فوتبال به شكل امروزي اش دربي تنها به مسابقه هاي اسب دواني يا ماهيگيري اطلاق مي شد، اما از اواسط قرن نوزدهم و با گسترش روزافزون فوتبال و طرفداران آن، مسابقات اين ورزش هم به جمع موارد كاربرد دربي اضافه شدند. اولين بار كلمه دربي براي يك مسابقه فوتبال در سال 1866 و به بازي نانتس كانتي و ناتينگهام اطلاق شد و از آن زمان به بعد پاي اين كلمه به جمع اصطلاحات فوتبال باز شد.
با گسترش فوتبال از انگلستان به ديگر كشورهاي جهان، دربي محدوديت كاربردش كه سابقا فقط و منحصرا به بازي هاي دو تيم همشهري گفته مي شد را از دست داد و امروزه به عنوان مثال حتي به بازي دو تيم بارسلونا و رئال مادريد در اسپانيا هم عنوان دربي اطلاق مي شود.
دربي ها علاوه بر حساسيت ورزشي  شان، غالبا حساسيت هاي ديگري نيز در زمينه هايي مثل سياست يا اقتصاد به همراه دارند. به طور مثال بازي دو تيم اينترميلان و يوونتوس در ايتاليا نيز نوعي دربي محسوب مي شود، در حالي كه اين دو تيم حتي در يك منطقه هم نيستند چه برسد به يك شهر، اما آنچه باعث اين نامگذاري شده، زمينه هاي سياسي اين ديدار بوده كه گهگاه به درگيري هاي سياسي ميان جناح هاي طرفدار هر يك از دو تيم منجر شده است.
004935.jpg
قديمي ترين دربي دنيا
به احتمال زياد دربي ناتينگهام اولين دربي تاريخ بوده است. رويارويي دو تيم ناتس كانتي و ناتينگهام فارست با تعصب و چشم  و همچشمي در سراسر شهر همراه بود.
ناتس كانتي قديمي ترين باشگاه فوتبال دنياست كه در سال 1862 پا به عرصه ظهور گذاشته است. ناتينگهام فارست نيز سه سال پس از آن يعني در سال 1865 تاسيس شد. دربي در بهار سال 1866 آغاز شد و فارستي ها با جامه هاي سرخ رنگ خود در مقابل راه راه پوشان خردلي و آلبالويي ناتس كانتي قرار گرفتند. بازي در زمين ناتينگهام فارست انجام شد. در تاريخچه اي كه از اين بازي در باشگاه موجود است قرمزپوشان با تك گل رويس برنده اين ديدار شدند، اما برخي منابع ديگر و بويژه روزنامه هاي محلي برجاي مانده از آن تاريخ نتيجه را تساوي بدون گل ذكر كرده اند. به هر حال نتيجه اين ديدار هر چه كه باشد مهم اين است كه بازي، باعث پايه ريزي ليگ انگلستان شد.
ناتس كانتي جزو 12 تيم موسس ليگ انگلستان است. اولين ديدار رسمي اين دو تيم در ليگ انگلستان نيز در ورزشگاه ترنت بريج در روز 8 اكتبر 1892 و در حضور 18 هزار تماشاگر برگزار شد و كانتي با سه گل حريف خود را شكست داد. اين دو تيم بارها و بارها به جنگ هم رفته اند. هر كدام سرنوشت متفاوتي را تجربه كرده اند، اما آخرين بار در فصل 1994 1993 اين دو با هم رودر رو شدند. در آن زمان هر دو تيم در دسته اول بودند و ناتينگهام يك بر صفر در دور رفت پيروز شد و دو بر يك در دور برگشت شكست خورد.
ناتينگهام اواخر دهه 70 و اوايل دهه 80 با مربيگري برايان كلاف به اوج شهرت و موفقيت رسيد و حتي قهرماني جام باشگاه هاي اروپا را به دست آورد. ناتس نيز تنها توانست قهرماني جام حذفي انگلستان را از آن خود كند. امروزه اين دو تيم با روزهاي موفق قبل فاصله بسياري گرفته اند و معلوم نيست كي و كجا خواهند توانست دوباره به مصاف هم بروند.

شكوه اين بازي
داوود پنهاني
۱۴۱ سال پس از آنكه فوتبال مدرن با تدوين اولين قوانين براي نخستين بار در قالب آئين نامه انجمن  فوتبال در بريتانيا متولد شد، استقلال و پرسپوليس ايراني يك بار ديگر رو در روي هم قرار مي گيرند تا ميليون ها طرفدار سنتي اين بازي را براي چند روزي ديگر گرفتار كند. با اين حال هيچ يك از اين علاقه مندان به خاطر نمي آورد كه چگونه در اكتبر سال 1863، ماهيت اين بازي سنتي در آخرين جلسه از مجموعه جلسات ظاهرا پرهياهويي كه در ميهمانسراي فراماسون واقع در خيابان گريت كوئين لندن برگزار مي شد، تغيير كرد و شكل امروزي تر به خود گرفت. در نتيجه آن جلسه تاريخي و تصميم بر تشكيل انجمني با نام فوتبال بود كه بعدها رويه اين بازي تغيير كرد و تلاش براي معرفي آن به عنوان پرتماشاگرترين ورزش تاريخ به ثمر نشست. بري ريچاردز روانكاو برجسته انگليسي در كتاب مشهور خود روانكاوي فرهنگ عامه در تبيين تاثيرات قوانيني كه به دنبال آن جلسه در بازي فوتبال اتخاذ شد و در آن بر ممنوعيت استفاده از دست و انجام عمل خشونت آميز تاييد شده بود، با الهام از نوربرت الياس آن را فرآيند تمدن آموزي مي نامد؛ فرآيندي كه با رشد شكل هاي مهارشده تر، مدني و غير ويرانگر رفتار همراه مي شود. وي با كاوش در دلالت هاي روان شناسانه به تاثير ماهيت نهي در اين بازي پرداخته، فوتبال را از منظري روان شناسانه و اجتماعي و تاريخي مورد مطالعه قرار مي دهد. در اين بازي  پا به عنوان عضوي ويرانگر در بدن كه همواره با كاربردهاي خشونت آميز همراه بوده، براي نخستين بار از طريق قوانيني كه در اين بازي تدوين شده و ماهيتي نهي گونه دارند، به كنترل درمي آيد. تسخير توپ از طريق پا و عدم استفاده از دست براي كنترل آن در اين معنا به عنوان نشانه يادگيري و به كنترل درآمدن آن خشونتي ست كه از طريق سنتي به پاها به منزله عضوي از اعضاي بدن تحميل شده بود. از اين منظر به اعتقاد   بري ريچاردز شكوه فوتبال را مي توان ناشي از توانايي خاص اين ورزش درالقاي ابهت تمدن در ما دانست. وي با دارا بودن چنين ديدگاهي ست كه به تصريح مي گويد: فوتبال نيروهاي شهواني و تعرض جويانه را در برابر بر ما به كار مي گيرد، اما به شكلي مهار شده. اين بازي همچنين نيروهاي انتزاعي را وارد كارزار مي كند (قواعد بازي، داور و خطوط ترسيم شده روي زمين) كه نيروهاي شهواني و تعرض جويانه هم بايد در مقابلشان تسليم شوند و هم اينكه در چارچوب آنها تجلي يابند . (ريچاردز، 1382 ص 78)
فوتبال را جدا از تحليل هاي روانكاوانه از منظر ديگري نيز مي توان مورد تحليل قرار داد. اين ورزش را به طور كلي مي توان تصويري كامل از مفهوم جهاني شدن به شمار آورد. بازيكناني يكدست، تحت يك قانون جهاني و تحت نظر يك فدراسيون جهاني در تمام دنيا با هم مشغول بازي مي شوند، شايد همين امر است كه اين ورزش را گاه به سياست و حتي اقتصاد نزديك مي كند. مارادونا با حضور در ناپل، جنوب فراموش شده ايتاليا را براي نخستين بار بر شمال ايتاليا و در كل بر كل اروپا برتري بخشيد. ادواردوگاله آنو ، نويسنده اروگوئه اي بدرستي در بررسي پيامدهاي خروج مارادونا از ناپل، آن را براي جنوب فقير به منزله شكست دوباره و خروج از عرصه سروري تازه به دست آمده مي داند. مافيا هيچ گاه مارادونا را به خاطر اين اهمال نبخشيد. فوتبال برگ برنده ناپل بود و مارادونا تنها كسي كه اين برگ برنده را در اختيار داشت. اگر مارادونا بعد از خروج از ناپل، هيچگاه در زندگي روي خوش نديد، چرايي اش را به گفته گاله آنو بايد در ارتباط با اين مسئله جست وجو كرد.
اكنون پس از گذشت 141 سال از تدوين قوانين فوتبال يك بار ديگر دو رقيب سنتي فوتبال ايران در كنار هم قرار مي گيرند. ماهيت تمدن ساز اين ورزش در كنار جو پر رنگ هوا خواهي افراطي از اين دو تيم به فراموشي سپرده مي شود. رنگ ها به تصوير غالب شهر تبديل مي شوند. شكوه بازي در كنار شكوه پيروزي قرار مي گيرد. بچه  هاي فقير با پيروزي تيم محبوبشان براي يك بار طعم پيروزي را در زندگي جشن مي گيرند. آنها در اين پيروزي براي خويش جامعه مطلوبي مي سازند كه فوتبال ترجمان آن شده است.

از زبان يك هوادار
بازار سياه تب 59 درجه
علي اناري
دوباره شروع شد. نبرد پنجاه و نهم از راه رسيد و بازار همه را گرم كرد. بازار كركري خوان ها و دو آتشه ها، سلطان دوست ها و ژنرال پرست ها، شعارسازها و بوقچي ها، بازار پرچم فروش ها و تخمه فروش ها، بازار همه آنهايي كه سالي به دوازده ماه پاي تلويزيون نمي نشينندتا وقت خودشان را براي ديدن فوتبال حرام كنند، اما با رسيدن اين روز، نفر اول صف بليت فروشي استاديوم يكصدهزار نفري هستند، بازار كساني كه به فوتبال كاري ندارند و قصد دارند از حواشي آن پولي به جيب بزنند، مثل شرط بندها و فعالان بازار سياه بليت مسابقه بزرگ سال، حتي بازار همكاران مان در مطبوعات ورزشي هم گرم شده، البته گرم كه چه عرض كنم، هرچه به روز مسابقه نزديك تر مي شويم، احتمال رسيدن دماي آن به نقطه جوش بيشتر مي شود. مگر نه اينكه اكثر ورزشي نويسان، ورزشگاه يكصدهزار نفري را در روز مسابقه به ديگ جوشان آزادي تعبير مي كنند! اصلا تمام عشق بروبچه هاي ورزشي نويس مطبوعات سر رسيدن اين مسابقه تكراري ست. تا حالا نزديك شصت بار با هم روبه رو شده اند، ولي هنوز مثل مسابقه اول تازه به نظر مي رسد. حالا هرچقدر به حاشيه ها گير بدهيم،  از دلخوري هاي سلطان و شهريار گرفته تا لغزخواني ژنرال پشت سر پروفسور همه اش بي فايده است. عشق اصلي همين بازي شصت باره است. بهترين قسمتش هم وقتي ست كه بازيكنان و مربيان دو تيم، مردم را به آرامش دعوت مي كنند و با تاكيد يادآور مي شوند كه اين بازي هم سه امتياز دارد، ولي وقتي وارد زمين مي شوند، استاديوم آزادي همان كوليسيوم روم باستان است و زمين چمن آن آره نا ي پذيراي گلادياتورها. مسابقه سال 72 كه يادتان هست، قرمزها دو گل جلو افتادند و در اواخر نيمه دوم، آبي ها دو گل را جبران كردند، اما بازي به آخر نرسيد. درگيري بازيكنان دو تيم آتشي را روشن كرد كه يكي از اثراتش يعني عدم سوت زدن داور ايراني براي اين بازي تا به كنون ادامه يافته است. ياد قضاوت احمدابهران در آن بازي به خير. يكي از مطبوعات ورزشي در آن زمان نوشته بود، موقعي كه ابهران از دست تماشاگراني كه به زمين مسابقه ريخته بودند مي گريخت، از پله هاي منتهي به راهروي زير استاديوم به پايين غلتيده بود. خدا به او رحم كرد. نه به خاطر اينكه بعد از افتادن سالم مانده بود، بلكه به اين خاطر كه به دست آن تماشاگرها نيفتاد. بعد از آن بازي كذايي، انواع و اقسام داوران خارجي دربي شهر تهران را تجربه كردند.
يكي از اين شايعات كه بعداز آن بازي جنجالي سال 72 همواره تكرار مي شود، توصيه مسئولان فدراسيون به داور خارجي مسابقه براي مساوي خاتمه دادن بازي ست. با اينكه از آن موقع تا كنون بسياري از بازي ها به نفع يكي از طرفين به اتمام رسيده، ولي بازهم با نزديك شدن به مسابقه جديد، اين شايعه بين مردم مي پيچد. ظاهرا ترك عادت موجب مرض است. كساني كه بر طبل اين نوع شايعات مي كوبند، در جواب اين سئوال كه به چه دليل قرار است اين اتفاق بيفتد جواب واحد مي دهند. آنها عقيده دارند، مساوي تمام شدن اين مسابقه مطلوب سران فدراسيون و حتي رده هاي بالاتر است، زيرا احتمال درگيري و تلفات كمتر مي شود و فوقش 200 تا 300 اتوبوس شركت واحد از رده خارج مي شوند، حتي بعضي پا را فراتر از اين گذاشته و خود تيم ها را متهم به تباني براي مساوي كردن مي كنند.
تهيه بليت مسابقه
با توجه به اينكه اصولا سيستم مدون و مناسبي جهت ارائه بليت مسابقه هاي فوتبال در ايران وجود ندارد، اين ضعف شامل حال دربي پايتخت نيزمي شود.با يك مقايسه ساده بين يك بازي ساده در يك كشور اروپايي و بزرگترين مسابقه باشگاهي در كشورمان مي شود نكاتي چند را روشن ساخت. به طور مثال در كشوري مانند آلمان پيش از شروع فصل، بيشتر بليت ها بين علاقه مندان پيش فروش مي شود و هر فرد علاقه مند مثلا مي داند كه در هفته سي ام، چه ساعتي بايد به استاديوم برود و روي كدام صندلي بنشيند، به اين ترتيب حتي كنترل تماشاچيان نيز براي مسئولان امنيتي ورزشگاه آسان تر مي شود.
حالا برمي گرديم به كشورمان و بازي دو تيم پرطرفدار را در نظر مي گيريم. اين بازي به هر دليل در كشور ما هويت يك دربي به معناي واقعي كلمه را ندارد، زيرا اين دو تيم در تمام شهرهاي كشور داراي طرفداران خاص خود هستند كه حق خود مي دانند در جشن رويارويي تيم هاي محبوبشان حضور داشته باشند. حالا تصور كنيد يك جوان اهوازي يا تبريزي يا حتي زابلي براي اينكه بتواند بليت بازي تيم موردعلاقه خود را تهيه كند، بايد چه كار كند؟ خيلي ساده است، بايد روز مسابقه جلوي باجه بليت فروشي استاديوم بزرگ آزادي حاضر شود، به همين راحتي، آن هم بنابر سيستمي كه از سال تولد فوتبال در اين مملكت اجرا شده و ظاهرا حالاحالاها ادامه دارد. كساني كه شب قبل از انجام بازي، گذرشان به حوالي ورزشگاه آزادي افتاده باشد با صحنه اي مواجه مي شوند كه چند سالي ست سوژه دوربين هاي خبري صدا و سيما شده است. حضور انبوه علاقه منداني كه از شهرهاي مختلف آمده اند و در اطراف ورزشگاه با وجود كمترين امكانات مي خواهند شب را به صبح برسانند تا بتوانند بعد از تهيه بليت وارد ورزشگاه شوند. وضعيت فوتبال دوستان پايتخت نشين هم چندان بهتر از آنها نيست. اينان هم از اولين ساعات روز به طرف ورزشگاه به راه مي افتند تا مبادا ظرفيت استاديوم پر شود و پشت ميله ها بمانند. حالا خودتان قضاوت كنيد وضعيت رواني شخصي را كه حدود 10 ساعت زير آفتاب نشسته و تازه بايد به شعارهاي طرف مقابل هم جواب بدهد. يك اشتباه از طرف داور كمترين جرقه براي اين انبار باروت است. اگر در ورزشگاه از ترس ماموران امنيتي كاري نكند، اتوبوس هاي شركت واحد بهترين هدف براي خالي كردن بار رواني يك روز پراز استرس و هيجان است.آيا واقعا شرايط يك تماشاگر آلماني با يك تماشاگر ايراني يكي ست. تنها با يك برنامه ريزي ساده مي توان كاري كرد تا فوتبال دوستان ايراني نيز مانند فوتبال دوستان كشورهاي ديگر، دقايقي قبل از مسابقه وارد استاديوم شوند. شاهكارهايي مانند فروختن بليت مسابقه ها در بانك ها، جوابگوي سيل علاقه مندان فوتبال نيست. با يك برنامه ريزي دقيق در اول فصل و با وجود يك تقويم برنامه ريزي شده، مي توان همانند ديگر كشورها بليت مسابقه ها را به نام فروخت و در مسابقه هاي مهمي همچون بازي پيروزي و استقلال از به وجود آمدن بازار سياه بليت نيز جلوگيري كرد، البته پديده بازار سياه مدتهاست كه هنگام بازي بزرگ تهران رخ مي نمايد و اين مسئله بيشتر براي بليت هاي مربوط به محل جايگاه روي مي دهد. هم اكنون قيمت بليت هاي استاديوم به قرار طبقه دوم، 500 تومان، طبقه اول هزار تومان و بليت جايگاه نيز 2 هزار تومان است. جايگاه استاديوم آزادي به سبب مسلط بودن بر زمين از لحاظ مكاني و همچنين حضور برخي افراد مانند فوتباليست هاي قديمي يا بازيكنان ديگر تيم ها و حتي حضور برخي هنرپيشه هاي سينما و تلويزيون طرفداران خاص خود را دارد و همين موضوع سبب شده عده اي سودجو از فرصت استفاده كنند و با تهيه تعداد زيادي از بليت مخصوص اين محل پس از پايان يافتن فروش رسمي بليت هاي خود را گاه تا پنج برابر قيمت به علاقه مندان عرضه كنند و از اين راه سود هنگفتي به جيب بزنند. مشكل ديگري كه در اين زمينه به چشم مي خورد عدم هماهنگي فدراسيون و مسئولان بليت فروش ورزشگاه است، چون جايگاه در استاديون آزادي به لحاظ موقعيت ويژه اش مورد استقبال افراد خاص قرار مي گيرد و فدراسيون فوتبال و زيرمجموعه هايش نيز ظاهرا تعدادي بليت جايگاه را در اختيار اشخاصي همچون پيشكسوتان فوتبال مي گذارند، در اين ميان بسيارند اشخاصي كه با در دست داشتن بليت مخصوص با جلوگيري ماموران امنيتي قادر به حضور در محل مربوطه نشده اند، زيرا ظرفيت صندلي هاي آن تكميل شده و ديگر جاي خالي ندارد كه اين مشكل نيز تا وقتي ارائه بليت مسابقه ها مكانيزه نشود به قوت خود باقي خواهد ماند. در آخر فقط مي توانيم آرزو كنيم با توجه به همه اين كاستي ها و مشكلات اين بازي كه زمان زيادي تا شروعش نمانده، همانند بازي قبلي اين دوتيم، زيبا و پرگل از كار دربيايد و بازيكنان دو تيم نباختن را به بردن ترجيح ندهند.

جهانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
در شهر
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  در شهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |