۱+9 راهي براي جلب توجه شما كه طعمه ايد!
واقعيت هايي كه وارونه مي شوند
|
|
مهرداد رهسپار
شايد خيلي از ما ندانيم، اما گلدكوئيست يك بار در ايران مرد و دوباره جان گرفت؛ اين رستاخيز دوباره معروف ترين و خطرناك ترين سيستم بازاريابي مبتني بر شبكه را بايد مديون افراد خوش فكري بدانيم كه خود، فريب سراب دستيابي به پول با استفاده از بازاريابي شبكه را نخوردند، اما هوشمندانه متوجه كليدهاي عوام فريبي شدند كه مي توانست خيل عظيمي از مردم عادي را جذب خود كند.
در واقع سرمنشاء رسيدن به روش هاي اينچنيني را مي توان دانشجوياني دانست كه مخصوصا در يك سال گذشته وارد گلدكوئيست شدند و با تحريف يا ارائه بخشي از واقعيت هاي مرتبط با گلدكوئيست آن را در نظر افراد كمتر مطلع، راهي قانوني، شرعي، علمي و تضمين شده براي درآمدزايي معرفي كردند.
در ادامه به چند نكته اينچنيني خواهيم پرداخت و واقعيت را از ميان تصوير قلب شده اي كه در جلسات پرزنتيشن به شما ارائه مي شود، بيرون خواهيم كشيد. جملاتي كه با فونت سياه خواهيد خواند، احتمالا در جلسات دعوت به ورود گلدكوئيست قبلا به گوش شما خورده است.
ببين(!) تجارت الكترونيك الان ديگه تو تمام دنيا رايج شده، الان ديگه با اومدن اينترنت همه مي تونن توي خونه جنس بخرن و حتي تجارت كنن. گلدكوئيست يكي از بهترين سرويس هاي تجارت الكترونيكه و با استفاده از اون مي شه به هزاران دلار درآمد رسيد.
واقعيت: راست مي گويند؛ تجارت الكترونيك با مفهوم خريدو فروش و تجارت بدون لمس فيزيكي و مراجعه حضوري به فروشگاه ها و پرداخت پول به صورت الكترونيك از طريق اينترنت يا كارت هاي بانكي، تمام دنيا را در مي نوردد و نسيمش به ايران هم رسيده...، اما قسمت دوم جمله شان هيچ ربطي به قسمت اول ندارد.
كارشناسان تجارت الكترونيك در تمام مدتي كه شما اين جمله را مي شنيديد، نگران بودند كه نكند شما فكر كنيد كه تمام تجارت الكترونيك، يعني كلاهبرداري هاي اين شكلي!
بگذاريد با مثالي بحثم را تمام كنم، قبول داريد كه جمعه بازار يكي از روش هاي تجارت سنتي در ايران بوده؟ حالا اگر يكي در جمعه بازار اسلحه بفروشد نبايد فكر كنيم اصولا جمعه بازار روش بدي است براي تجارت!
با عضويت ايران در سازمان تجارت جهاني WTO موافقت شده؛ به شايعاتي كه در مورد ممنوعيت گلدكوئيست مي شنوي توجه نكن، گلدكوئيست هم جزو اين سازمان است كه دولت ايران حق جلوگيري از فعاليت اين شركت را در ايران ندارد.
همزمان با پذيرفته شدن درخواست عضويت ايران به صورت مشروط در سازمان تجارت جهاني، اين را از زبان گلدكوئيست بازها شنيدم و در مقابل ابتكار آنها براي فريب دادن مردم هاج و واج ماندم.
طبق معمول، قسمت اول جمله درست است، اما تحريف، بعد از آن آغاز مي شود؛ ناآشنايي مردم عادي با اينكه سازمان تجارت جهاني چيست و موافقت نامه اي كه ميان كشورهاي عضو آن اجرا مي شود چه مفادي دارد، دعوت كنندگان حرفه اي را پررو كرده و آنها با اطمينان از اينكه دولت ايران نمي تواند جلوي فعاليتشان را بگيرد، مي گويند.
اما واقعيت چيست؟ موضوع ساده است؛ WTO يك سازمان ناظر بر تجارت در كشورهاي دنيا ست كه به مسائل كلان اين حوزه مي پردازد. هيچ شركتي هم عضوش نيست؛ اتفاقا در قرارداد و موافقتنامه چند ماده اي اش هم اختيارات كافي و وافي به هر كشوري داده شده تا روابطش را با كشورهاي ديگر محدود كند يا سوداگري كالاهايي خاص را ممنوع كند، ساده اش مي شود اينكه ايران همان طور كه طبق مفاد آئين نامه WTO مي تواند هيچ مراوده تجاري با رژيم اشغالگر قدس نداشته باشد و مانند گذشته خريد وفروش مشروبات الكلي را در داخل مرزهايش ممنوع نگاه دارد، براحتي و درصورت نياز مي تواند جلو گلدكوئيست و هر سيستم تجارت شبكه اي ديگري را بگيرد.
( در حالي كه سايت گلدكوئيست را نشان مي دهند) ببين(!) اين علامت كه مي بيني براي پليس اينترنته كه اسمش Veri sign هستش و وجودش تو سايت گلدكوئيست نشون مي ده كه پليس اينترنت كاراي اين شركت رو تاييد كرده و تمام معاملاتش رو تضمين مي كنه.
جل الخالق! اين يكي را ديگر نمي دانم به ذهن كدام شيرپاك خورده باهوشي رسيده؛ نمي دانيد اينجاي جلسه پرزنتيشن كه رسيده ايم، در چشم چند نفر احساس اعتماد و امنيت را ديده ام.پليس، آن هم پليس بين المللي، آن هم پليس بين المللي متخصص و حرفه اي در اينترنت، قرار است از سرمايه گذاري و معاملات شما در اينترنت محافظت كند، خب، پس ديگر چي مي خواهيد؟
اما حالا آماده باشيد تا واقعيت را بشنويد، وري ساين، يك موسسه معتبر امضاي ديجيتال در آمريكاست، اما بايد بگوييم كه يك موسسه امضاي ديجيتال اصلا كار پليسي و امنيتي انجام نمي دهد.
امضاي ديجيتال به اين معني ست كه يك شركت به شما اطمينان مي دهد كه يك موجوديت مجازي (خريدار، فروشنده، فروشگاه الكترونيكي و...) واقعا هماني ست كه ادعا مي كند، همين! اتفاقا، هم در مقابل چند سئوال دقيق و چند دلار پول، اين را براي خيلي ها صادر مي كند، چون كارش همين است!
حالا چطور است كه بخش اعظمي از شنوندگان اين جمله به صرافت اينكه بفهمند آيا اين آقا پليس قلابي واقعا پليس هست يا نه، نمي افتند، پاسخ را احتمالا بايد در كمبود مطالعه مردم ما و از آنطرف هم در حرفه اي بودن دعوت كنندگان دانست.
( باز هم با اشاره به سايت) ببين اينجا چي نوشته! باريكلا! مايكروسافت؛ ببين اين شركت آنقدر معتبره كه سايتش رو مايكروسافت درست كرده؛ مايكروسافت هم كه مي دوني بزرگترين شركت كامپيوتري دنياست و رئيسش بيل گيتس، پولدارترين آدم دنيا! اگه مي خواي به جايي كه اون امروز رسيده برسي، فقط كافيه وارد گلدكوئيست بشي!
از سفسطه اي كه در آخر اين پارگراف راجع به مقايسه طعمه با پولدارترين مرد دنيا وجود دارد مي گذريم و فقط به قسمت اول كه مهر تاييد مايكروسافت بر فعاليت هاي شركت گلدكوئيست است مي پردازيم.
اول اينكه، مايكروسافت شركت بزرگي است و بخشي به نام توسعه وب دارد كه به شركت هاي بزرگ و كوچك و حتي به آدم ها سرويس توسعه وب سايت ارائه مي كند. دوم اينكه، اينكه سايت را مايكروسافت طراحي كرده باشد، اصلا به معناي تاييد آن نيست.
محيط پويا و ديناميك وب و محتواي آن در دنيا امري شناخته شده است و مايكروسافت اصلا محتواي صفحاتي كه هر روز و هر ساعت قابل تغيير هستند را تاييد نكرده و نمي كند. در جلسات دعوت به گلدكوئيست از مايكروسافت بزرگ و نام آشنا، به عنوان مظهر پول و تكنولوژي، استفاده ابزاري مي شود.
اين سكه ها ارزش كلكسيوني داره، فقط بايد چند سال بگذره و اونوقت اگه بخواي بفروشيشون مي بيني كه چقدر گرون شدن. البته بهت پيشنهاد مي كنم اين كار رو نكني، چون اين سكه ها مي شن يادگاري؛
يادگار هايي كه باهاش پولدار شدي!
كذب محض! سكه ها كمتر از نصف قيمتي كه بابت شان پول پرداخت مي شود ارزش دارند و چرا بايد فكر كنيم هر چيزي كه مثلا تيراژش 100 تا باشد، ذاتا چند سال ديگر ارزش كلكسيوني پيدا مي كند؟
ارزش سكه هاي قديمي و كلكسيوني، فارغ از تعداد، به سال ساخت، محل ضرب و عواملي تاريخي در مورد دلايل ضرب آن سكه بستگي دارد كه در مورد فريب گلدكوئيست مي شود اطمينان داشت اين اتفاق حداقل تا يك هزاره ديگر نمي افتد!
(در يك ميهماني شام كه هيچ كس، هيچ كس را نمي شناسد و همه به دعوت عضو بالادستي شان دعوت شده اند) مي بيني چه شام مفصل و چه مهموني باشكوهيه؟ طرف فلاش آوت شده! يعني تونسته يه هرم 50 تايي رو پايين خودش كامل كنه و اينطوري چند ده هزار دلار هم بوناس (جايزه) گرفته.
ميهماني هاي فلاش آوت، يكي از آخرين روش هاي جذب مشتري هاي گلدكوئيست هستند؛ شما طبق معمول، صاحب خوشبخت ميليون ها تومان درآمد و صاحب ميهماني را نمي بينيد؛ فقط به شما گفته مي شود كه اين ميهماني را كسي ترتيب داده كه در موقعيت خوبي ايستاده و حالا پورسانت هاي او آنقدر زياد شده كه او حاضر است آشنا و غريبه و هر كه را كه به نوعي عضو گلدكوئيست است ميهمان خود كرده و آنها را در شادي خود شريك كند. كافي ست نگاه كنيد و تعداد زياد طعمه ها
در اين جور ميهماني ها را ببينيد تا متوجه شويد كه اساسا كل ميهماني يك نمايش فريبكارانه است؛ شما هيچ وقت آقاي خوشبخت ميليونر را نخواهيد ديد، چون او درست در آستانه همين ريخت و پاش اساسي كاري برايش پيش آمده!
ببين(!) تو لازم نيست كاري بكني؛ فقط كافيه براي پيدا كردن دو نفر مشتري تلاش كني و تمام چيزهايي كه خودت تو اين راه ياد گرفتي رو به اونها هم ياد بدي؛ اينطوري شاخه هات خودشون جلو مي رن و بعد از مدتي بدون هيچ تلاشي به حسابت پورسانت هاي هزار دلاري واريز ميشه.
كاش كسي پيدا شود كه در همين لحظه از گوينده اين جمله بپرسد: خب تو كه دو نفرت را پيدا كردي، براي چي باز داري من رو پرزنت مي كني؟
فريب پول درآوردن بدون زحمت كشيدن، درست ماجراي گربه نره و روباه مكار است كه در داستان پينوكيو با حربه كاشتن سكه ها براي روييدن درخت پول، پينوكيوي ساده لوح را غارت مي كنند.
ببين(!) كي گفته گلدكوئيست كار نيست؟ تو مي توني به صورت حرفه اي وقتت رو بگذاري براي بازاريابي براي گلدكوئيست. اين يه علم روزه و با آخرين متدها مي شه به موفقيت هاي بزرگي رسيد.
جمله اي 180 درجه تفاوت با بند قبل! اين اظهارنظرهاي متناقض را مي توانيد در فاصله هاي كمتر از 5 دقيقه در يك جلسه دعوت بشنويد. قسمت دوم حرف هم درست است؛ بازاريابي اصولا در دنيا حرفه اي در آمدزاست و اصول نوين، آن را جذاب تر مي كنند،اما يك حساب و كتاب ساده، نشان مي دهد كه شما با بازاريابي به معناي واقعي آن ( از فعاليت به عنوان بازارياب مثلا شامپو در سوپرماركت ها بگيريد تا مثلا بازاريابي مطبوعاتي) و با صرف همان وقتي كه روي گلدكوئيست بايد بگذاريد، مي توانيد به درآمدي منظم تر و منطقي تر و واقعي تر برسيد. در گلدكوئيست، شما براي بدبخت كردن ديگران سوداگري و بازاريابي مي كنيد!
گلدكوئيست ارزي از كشور خارج نمي كنه؛ شركت، بخش اعظمي از درآمد خودش رو به صورت سرمايه گذاري در همون كشور باقي مي گذاره.
جواب، واضح تر از اينهاست! ممنون كه پول خودمان را در كشور خودمان سرمايه گذاري مي كنيد!
اما مسئله اين است كه ادعاي فوق، سراسر كذب است. حواله دادن اين سرمايه گذاري به آينده نامعلوم و مبهم، دليل محكمي براي فريبكاري و دروغگويي كساني است كه قصد دارند نگراني شما را از آسيب هاي احتمالي كارتان به اقتصاد كشور مرتفع كنند.
پشت درياي دروغ
اينو ببين(!) اين آقا از راه فعاليت توي سيستم گلدكوئيست، خونه و ماشين و دفتر كار و ...خريده! تازه، همچنان ماهي صدها دلار پورسانت به حسابش مي ره!
گول نخوريد! كمي به آقا يا خانمي كه به عنوان نمونه نشانتان مي دهند دقت كنيد! نمونه هاي خودم ديدم و خودم شنيدم را كنار بگذاريد. دارند به شما يك نمونه واقعي نشان مي دهند! اما مي توانم ثابت كنم او از گلدكوئيست پول در نياورده است، بلكه از حواشي اش درآورده. مي پرسيد چطور؟
او در اين كار سرمايه گذاري كرده؛ به امارات يا كشور ديگري مي رود و به صورت عمده سهم مي خرد، آن را با تخفيف و با دلار 800 توماني مي خرد و خرد خرد به مشتري هاي ايراني با دلاري 1100 تومان مي فروشد. او براي نقد كردن چك پورسانت ( اگر وجود داشته باشد) هم همين رفتار را با شما مي كند؛ پول شما پيش او نشت مي كند!
او بابت برنامه هاي پرزنت گروهي كه در دفتر او انجام مي شود از شما اجاره مي گيرد. او به شدت آدم متقاعد كننده اي است، پس بابت حضور در جلسه دعوت يا حضور به عنوان كسي كه قرار است بقيه را به صورت حرفه اي پرزنت كند، از شما پول مي گيرد. او آدم مهرباني است، پس براي شما سي دي تهيه مي كند، تراكت چاپ مي كند و هر كاري كه براي تبليغ از دستش بر بيايد براي شما انجام مي دهد، اما خب مي دانيد كه تهيه اين مواد تبليغي خرج دارد! غير از دو، سه بار اول كه اين بسته به شما رايگان ارائه مي شود، وقتي مشتري ثابت شديد، بايد با او جدي و دست به جيب صحبت كنيد. او از حاشيه گلدكوئيست پول درمي آورد! هر موضوع حاشيه اي، از پرزنت كردن تا وارد كردن سكه در قالب يك مسافر! آن هم بدون مسئوليت. حربه آدم موفق در گلدكوئيست، از جذاب ترين هاست، اما آيا واقعا شما هم مي توانيد مثل او از گلدكوئيست پول در بياوريد؟
|