پنجشنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۴۶
ايرانشهر
Front Page

چشم هايي كه از برق طلا مي درخشند
005433.jpg
طرح :توكا نيستاني
گزارش اول‎/ مريم پاپي- همه دعوت ها غيرمنتظره اند. دوستي از تو مي خواهد كه در جلسه دوستانه او و همكارانش شركت كني، آنقدر به اين دوست قديمي اطمينان داري كه در مقابل پنهان كاري و مقاومتش هنگام پاسخگويي به سئوالاتت زياد اصرار نمي كني. با او همراه مي شوي، از محله هايي از شهر سر در مي آوري كه در آنها اثري از دفاتر اداري كه قرار است جلسه كاري در آنها برگزار شود، نيست. در يكي از محله هاي قديمي شهر، انتهاي يك كوچه، خانه اي، نشانت مي دهند كه قرار است ميهمان آن باشي.
ميزبان مرتبا در خانه راه مي رود، تماس تلفني مي گيرد و از كسي آن سوي خط مي پرسد كه چه زماني خواهد رسيد، جلسه تا حضور نيافتن همه افرادي كه از قبل تعيين شده اند، شروع نمي شود. بالاخره ميهمانان پوشه به دست مي آيند، پيش از هر چيز، از تو مي پرسند كه تا به حال درباره اين سيستم چيزي شنيده اي؟ پاسخ منفي است. بنابراين از تو مي خواهند كه 45 دقيقه به صحبت هاي آنها كه در دو بخش و توسط دو نفر ارائه مي شود، گوش كني. به جديت يك سخنراني برايت صحبت مي كنند و از عكس ها، نوشته ها و نمودارهاي آن پوشه استدلال مي آورند. با وجودي كه شيوه بمباران اطلاعاتي مخاطب را براي پذيرش صحبت هايشان به كار مي گيرند تا فرصت
فكر كردن به طرف مقابل ندهند، اشتياق عجيب
پولدار شدن آنها كه بيشتر به صحبت كردن درباره يك رويا مي ماند، ذهنت را پر از سئوال مي كند، ولي تا پايان صحبت هاي آنها اجازه پرسيدن نداري و بايد تا پايان 45 دقيقه، منتظر بماني. بعد از روشن شدن موضوع و برطرف شدن همه ابهامات، سئوالي درمورد نظرت نسبت به اين سيستم از شما پرسيده مي شود، ولي هيچ اصراري براي شنيدن پاسخ فوري ندارند. وظيفه اصلي دوستي كه تو را به جمع آنها معرفي كرده از حالا شروع مي شود. او مرتبا تماس تلفني مي گيرد و تصميمت را جويا مي شود، حتي اگر براي خريد اجناس كلكسيوني گلدكوئيست پولي نداشته باشي، حاضر است خودش پول قرض بدهد.
... بيش از يك سال بعد، يكي از آشنايانت كه سال تا سال با هم تماسي نداريد تلفن مي زند، براي اينكه شروعي مناسب داشته باشد، مي گويد كه دلتنگ توست و كاري برايش پيش آمده كه بايد تو را ببيند. به سئوالاتت به هيچ عنوان جواب نمي دهد و حتي تو را تا مرز نگراني پيش مي برد. ميان مشغله روزانه ات به زحمت جايي براي گذاشتن قرار با او پيدا مي كني. تقاضاي حضور در محله اي از شهر را مي كند كه در اين وضعيت ترافيك بايد براي رسيدن به آنجا دو ساعت در راه باشي. تازه لطف كرده و تو را به خانه يكي از دوستانش برده كه از خانه خودشان نزديك تر است. جز مادري خواب آلود، كسي در خانه نيست. بايد منتظر بماني. قانون بازي اين است كه حتي اگر اين انتظار يك ساعت به طول بينجامد، بايد تا رسيدن همه افرادي كه بايد در جلسه حاضر باشند منتظر ماند. در طول اين مدت به هيچ جوابي هم پاسخ مثبت داده نمي شود. حتي اگر اين دم آخر از آنها بپرسي كه گلدكوئيست است جواب منفي مي دهند. بالاخره بعد از انتظاري كه به يك ساعت رسيده است، كسي از راه مي رسد و باز 45 دقيقه از تو وقت مي خواهد.
***
شما به احتمال زياد يك بار هم كه شده از سوي اعضاي گلدكوئيست به جلساتشان دعوت يا به اصطلاح پرزنت شده ايد. اكثر اين جلسات براي امنيت و آسايش بيشتر در خانه ها برگزار مي شود. بعضي از دعوت شدگان با خانه ها و فضاهاي ترسناكي روبه رو شده اند كه در آنها احساس خطر كرده اند، بعضي ها از تلف شدن وقتشان بي نهايت عصباني شده اند و بعضي ديگر به فكر فرو رفته اند كه كم و كيف كار چگونه است. عكس العمل هاي افراد نسبت به اين سيستم بسيار متفاوت است.
روابط دوستانه اي كه بوي پول مي دهند
از قانون گلدكوئيست نبايد تخطي كرد. اين اصلي است كه تا مرز آزرده شدن دوستان نيز بايد به آن پايبند ماند؛ درنظر گرفتن اطلاعات سيستم به عنوان اسرار سري و دراختيار قرار دادن قسمت مشخصي از اطلاعات كه به كار قانع كردن ديگران براي پيوستن به اين سيستم مي آيد. اما گلدكوئيست چرا اعضايش را تا اين حد وفادار مي كند؟
در نگاه اول، پول و وابستگي منافع هر يك از افراد به منافع جمع عامل پيوستگي اعضاي اين سيستم و وفاداري آنها به نظر مي رسد. در واقع اين افراد به پول خود كه در اين سيستم وارد كرده اند تا جنسي را خريداري كنند، وفادار هستند. ولي بعد ديگري نيز در اين رابطه وجود دارد؛ اينكه اعضاي گلدكوئيست روابط عاطفي و دوستانه جدي نيز با يكديگر برقرار مي كنند.ايوب جمشيدي- جامعه شناس- تحليل خود را اينگونه ارائه مي دهد: معناي كار در دنياي امروز عوض شده است. افراد دوست دارند در زمان كم، پول فراوان به دست آورند و شعارهاي سرمايه گذاري براي رفاه و آسايش در آينده دور يا 30 سال كار كردن براي گذراندن پيري در آسايش، معني گذشته را ندارد. ژاك بيده، فيلسوف فرانسوي مي گويد كه كار، ديگر به يك مقوله انسان شناسانه عام تبديل شده كه بدون آن، فرآيند شكل گيري انسان و ويژگي هاي او قابل فهم نيست. از اين ديدگاه، كار جست وجوي نتيجه اي در كوتاه ترين زمان است .
وي درخصوص وفاداري اعضاي گلدكوئيست نيز نظر خاصي دارد: امر شر هميشه جذابيت برانگيز است و وفاداري مي طلبد؛ همين كه فرد احساس كند شايد كاري كه انجام مي دهد مجرمانه بوده و از سوي جامعه قابل پذيرش نباشد، اين حس قوي نيز در او به وجود مي آيد كه بايد به سيستم خود وفادار بماند. به همين دليل اطلاعات خود را به امري درون گروهي تبديل مي كند و سعي مي كند آنها را بروز ندهد .
وي مي افزايد: آرزوي ثروتمند شدن گرايشي دائمي است كه ذهن در اقتصاد پولي تمام عيار دارد. اقتصاد متكي بر پول در تقابل با جوامع گذشته كه ارتباطات دوستانه و صميمانه اي بين اعضاي آنها وجود داشت، جمعيت هاي بي شماري را خلق كرده  كه در آن از اعضا فقط انتظار مشاركت مالي مي رود يا روابط پولي با آنها دارد. در چنين سيستم هايي، فرد با كل شخصيت خود به سازمان متصل نيست بلكه پيوندي اساسا پولي دارد .اما گلدكوئيستي ها علاوه بر اين ارتباطات وابسته به پول، روابط دوستانه و عاطفي نيز دارند.
جمشيدي اين نوع رابطه را شكل جديدي از رابطه اجتماعي مي داند كه قبلا در محيط كار بين همكاران تعريف مي شد و صحبت هايش را چنين پي مي گيرد: با اين حال سيستم گلدكوئيست شبيه محيط كار نيست. بلكه شبيه سازمان هاي سري شكل مي گيرد. اين پديده را مي توان نوعي تقابل با نظام عقلانيت ابزاري در ادارات دانست كه بعد عاطفي انسان ها را ناديده مي گيرد و موجب مي شود در شرايط ديگري مثل عقده بروز كنند .
يكي از نمودهاي اين روابط عاطفي كه اعضاي گلدكوئيست هم بر آن تاكيد مي كنند، اين است كه هر فردي نزديكان و دوستان خود كه به او علاقه مند است و دوست دارد آن فرد به سود برسد را براي دعوت به سيستم انتخاب مي كند.
اين انتخاب نيز وابسته به همان سود جمعي است. چرا كه يك فرد آشنا بهتر مي تواند با آنها در اين كار همسو شود و در صورتي كه او فرد فعالي نبود، كسي كه وي را به سيستم معرفي كرده احساس كند جاي دوري نمي رود اگر كمك كند تا زير مجموعه اين فرد هم پرشود.
ايوب جمشيدي، جامعه شناس، در ادامه مي گويد: اعضاي گلدكوئيست با هم پيوند زنجيره اي دارند. آنچه اين افراد را به هم پيوند مي دهد، صرفا مسئله پول است. پول وحدت اضداد (وحدت فرديت ها) را موجب مي شود.
حضور هر فرد به معناي نفع مادي براي گروه است و در عين حال يك كليت وجود دارد كه منفعت آن وابسته به نفع همه است. به همين دليل كليت مجبور است خودش را از طريق دوستي و برقراري ارتباطات عاطفي حفظ كند. ولي اين اعضا تنها در مورد جلب اعضاي جديد است كه اعتقاد به وحدت دارند و در دريافت سودهايشان، اين تعلق به ديگران و جمع مشاهده نمي شود .
يكي از اعضاي گلدكوئيست كه سكه خود را به صورت اقساط خريداري كرده و دريافت سكه اش به وارد كردن دو عضو ديگر در سيستم وابسته شده است، بعد از گذشت 2 سال هنوز فعاليتي در اين خصوص انجام نداده و سكه اش نيز نزد شركت گلدكوئيست باقي مانده است.
وي از سر گروهي مي گويد كه آنها را تشويق به ورود به سيستم كرده و با تعطيل كردن شركت كامپيوتري خودش و فعاليت دراين زمينه، به سود بالايي دست پيدا كرده است. اما اكنون ماه هاست كه هيچ اثري از اين دوست سرگروه نيست. او همه شماره تلفن هاي خود را نيز تغيير داده است.
دوستاني كه تو را دعوت به پيوستن به گلدكوئيست كرده بودند، حاضر نيستند از پيشرفت كاري شان اطلاعي بدهند و حتي براي تكميل اين گزارش با نقطه نظرات همه افراد همكاري كنند. اين رفتار هم شايد يكي از قوانين گلدكوئيست و نمونه اي بارز از وفاداري اعضاي گلدكوئيست به آن باشد.

يادداشت روز
سوار بر ارابه خيالي خوشبختي
رسالت بوذري
مرض و پيري وجود ندارد... چرخ هاي توليدي به سرعت مي چرخد. دولت همه را و حتي نوع رفتار آدم ها را تحت كنترل دارد، چرا كه وسايلي ابداع شده است كه ... بچه ها را در لوله  آزمايش درست مي كنند و از هر نطفه هر چند عدد آدم كه بخواهند مي سازند. اگر يك كارخانه به تعداد معيني كارگر احتياج داشته باشد سفارش مي دهد و در ظرف مدت كوتاهي آنها را كه يك جور و يك شكل اند، تحويل مي گيرد. اختلاف طبقاتي از بين رفته است، زيرا همه افراد به قسمي تحت عمل قرار گرفته اند كه موضع اجتماعي خود را با جان و دل مي پذيرند .
بچه ها از همان آغاز زندگي در لوله هاي آزمايش، موسيقي هاي خاص و روش هاي دقيق تربيتي، ظرفيت هاي بدني، فكري و رواني خاص متناسب با جدول طبقه بندي مشاغل پيدا مي كنند .
گردانندگان، آلفا هستند و آنها كه كار سياه مي كنند، امگا... هيچ كس از خود اراده اي ندارد و هرگاه شرايط يكنواخت خور و خواب و خشم و شهوت كسي را كسل كند، كافي ست كه يك حب سوما بخورد و تمام غم و غصه او تبديل به شادي و سرور شود .
اين گزاره ها، سه تصوير از زندگي دنياي جديد در مقابل ديدگان ما منقوش مي كند. تصاويري كه آلدوس هاكسلي در دنياي متهور نو از جامعه آمريكايي ارائه مي دهد، تصاويري است كه در آن از فقر و محروميت خبري نيست و اتفاقا آدم ها به جاي آنكه اوقات خود را به كار بپردازند، تحت سيطره اتوماسيون، مي روند تا به زندگي پرفراغتي دست يابند كه بايد در
Lisure times، به سينماها بروند، از سوار شدن بر ارابه هاي بزرگ شهربازي ها لذت ببرند و خودشان را ميهمان يك فنجان قهوه در كافه اي تنگ و تاريك كنند.
احتمالا اگر در اين سيستم، كسي سر به طغيان برداشت و از وضع موجود ابراز نارضايتي كرد، حب سوما هم- كه ملغمه اي است از خواص هروئين، حشيش و  ال اس دي- در دسترس بوده و به كار خواهد آمد. سوما آبي است بر آتش زبانه كشيده انسان متمدني كه از نظم چيره عالم مدرن غربي به ستوه آمده و فرياد برآورده است. اينچنين است كه در دنيايي كه هاكسلي برايمان به تصوير مي كشد، ميزان موفقيت آدم ها در زندگي روزمره، به درصد رهايي آنها از اسارت در كار روزانه پيوند مي خورد و بازهم البته در اين نحوه تلقي، كار به مثابه شري واجب است كه بايد از آن خلاص شد. به اين جملات دقت كنيد:
در اين زمينه اقتصاددان جديد، با اين طرز تفكر بارآمده كه كار را همچون چيزي تلقي كند كه اندكي بيشتر از يك شر واجب است. از ديدگاه يك كارفرما، كار در هر مورد فقط يكي از اقلام قيمت تمام شده است كه اگر نتوان آن را فرضا از طريق خودكاري (automation) به كلي حذف كرد، باري بايد به حداقل، تقليلش داد.از ديدگاه كارگر، كار يك امر مصدع است؛ كار كردن يعني فدا كردن فراغت و آسايش و دستمزد عبارتست از جبراني براي اين فداكاري . سخنان شوماخر در كتاب كوچك زيباست، اقتصاد با ابعاد انساني مقابله و مواجهه جدي با تعريف واژه كار -به عنوان بهترين تفريح- در فرهنگ معنوي ماست. اين نگاه هستي شناسانه انسان مدرن امروز است كه بر مبناي نيازهاي مادي، به چينش زندگي خود مي پردازد و جهت گيري و حركت خود را بر پايه آن استوار مي سازد.
***
بازاريابي شبكه اي يا Network marketing، مدل جديد حركت به سوي زندگي بر مبناي آن چيزي است كه دقيقا در نقطه مقابل مفاهيم ديني و آموزه هاي معنوي ما قرار دارد. سپردن افسار زندگي به شانس و اقبال ، زندگي منفعت طلبانه و سودجويانه با مدل دو سال كار و سي سال بازنشستگي ، روياي ثروتمند شدن يك شبه ، سودجويي بدون تلاش و برنامه ريزي براي زندگي با مدل لاتاري و بخت آزمايي از تبعات حيات و تنفس در اتمسفر بازاريابي شبكه اي است. آرمان فرا راه زندگي انسان مدرن و مدل توسعه به شيوه غربي، ترسيم زندگي بر مبناي حدس و گمان، ثروتمند شدن براي يك عمر و با فراغ بال زيستن است و اينچنين Network marketing با ابزار دلفريب و جذاب اما خانمان برانداز و بنيان كن و اعتقادسوز خود، بر ارابه خيالي خوشبختي سوار مي شود و با تئوري هاي رياضي و ظاهرا توجيه پذير ، آدم هاي قالب خورده و خميري شكل مدرن را به مرداب چرخه ها و بازوهاي يمين و يسار خود مي كشاند.
حضور درچرخه هاي بازاريابي شبكه اي، به معناي پذيرفتن استيلاي فرهنگ و تمدني است كه طي چند قرن اخير با در اختيار گرفتن تكنولوژي و به مدد عقل كاسموسانتريك جزوي خودبنياد، مي كوشد تا نه تنها با غلبه بر فكر و روح، بسط نظري و عملي پيدا كند، بلكه شئون مادي زندگي بشر را نيز در اختيار گيرد و حتي براي اداره ساحات مختلف زندگي انسان، شيوه اي پيشنهاد دهد كه خود، طراح آن است؛ شيوه اي كه در نهايت و در بالاترين نقطه هرم آن تمتع و سودجويي به شكلي مدرن و با مفهوم بشرانگارانه، جا خوش كرده است. اين چنين است كه شبكه ها متولد مي شوند؛ شبكه هايي براي پيوند خوردن دست ها والبته دست هايي كه نه در دوردست، بلكه در همين نزديكي از هم خواهند گسيخت. اما در ايران تسري فعاليت بازاريابي شبكه اي ، به فاصله همين چند سال گذشته محدود مي شود، اما رشد آن رشدي غيرمتعارف و سئوال برانگيز است. و البته بايد پاسخ را در مدل فعاليت آنها جست وجو كرد؛ فعاليتي بر مبناي بهره كشي و سودجويي، آن هم با شيوه اي بومي كه درايران بتوان از آن پاسخي مناسب دريافت نمود.
***
فاجعه فعاليت و گسترش شركت هايي با مدل بازاريابي شبكه اي تا بدان جاست كه برخي از آنان رفتار خود را با تمسك به مفاهيم ديني و شرعي درهم مي آميزند و مدلي التقاطي، براي سودجويي و منفعت طلبي خود مي جويند.
اين جملات را به نقل از يكي از مروجان فعاليت هاي بازاريابي شبكه اي- به دقت از نظر بگذرانيد: مي گويند دين به تعبيري براي اصلاح چند رابطه اساسي آمده است؛ اول رابطه انسان با خود، دوم رابطه انسان با خدا، سوم رابطه انسان با انسان و چهارم رابطه انسان با محيط زيست. تجربه هاي بازاريابي شبكه اي نشان مي دهد كه مي تواند محيطي براي تمرين دينداري باشد! تمريني در پرتو هدايت وحي الهي. همان چيزي كه ما در اسلام ناب سراغ داريم! گونه اي تسليم در برابر اراده بي منتهاي الهي! آنجا كه تصميم مي  گيري هدفمند باشي و مي فهمي اهدافت چيزي نبوده كه تا پيش از آن فكر مي كردي! تازه شايسته مي شوي كه بگويي انشاءالله به آن مي رسم. واقعا آيا حضور در شبكه وهميابي شبكه اي، معني اي جز اصلاح رابطه خود با خود و خود با ديگران دارد؟! با اين تفسير آيا مفاهيم نت وركي چيزي جز معنويت شرقي است؟!
و از اين جملات جالب تر، فعاليت شركتي است كه سي دي هاي قرآني به مردم مي فروشد و از آنان مي خواهد تا با تكميل چرخه و تشكيل بازوهاي راست وچپ خود، تعداد صفرهاي حساب بانكي شان را بيش از پيش كنند.
***
بازاريابي شبكه اي در صورت عدم برخورد، مي رود تا اختاپوسي را شكل دهد كه فرم زندگي مردم را بدل به شيوه فريب و نيرنگ و تن آسايي كند. برخورد شركت هايي كه با مدل هرمي فعاليت مي كنند، براي اصطلاحا پرزنت كردن ، گوياي اين كلاهبرداري پيچيده و مرموز است. آنان به كارآموزان خود در جلسات مختلف و در جزوه هاي آموزشي ياد مي دهند كه چگونه با ميهمانان ناخوانده و تازه وارد مواجه شوند. به آنها مي گويند كه از مشتريان خود با رويي گشاده استقبال كنيد و تا پيش از اولين ديدار با آنها، از ماجرا چيزي به ميان نياوريد! از بستگان نزديك و دوستان و آشناياني كه به شما اعتماد دارند، آغاز كنيد و خود نيك مي دانند كه توجيه اين كلاهبرداري، آن اندازه پيچيده خواهد بود كه براي بيگانه اي ناآشنا قابل پذيرش نباشد.
صاحبان شركت ها به نوآموزان تازه كار مي آموزند كه از فعاليت خسته نشويد، با تماس اول اگر به نتيجه نرسيديد، ادامه دهيد و اگر موفق شديد مغرور نشويد كه تا بازوهاي طرفين خود را كامل نكنيد، به آنچه مي خواهيد، نمي رسيد. محافل دوستانه، تجمعات در روزهاي تعطيل و آن هم در مناطق شمال شهر از ديگر شيوه هاي آنهاست.بهانه جمع آوري زباله از مناطق كوهستاني و با شعار حزب سبز، دوستداران محيط زيست، حافظان سرسبزي و...، پوشش و محملي براي فعاليت شركت هاي بازارياب شبكه اي است و در اكثر موارد، اين محافل دوستانه ره به تركستان مي برد...
بسياري از جوانان را مي شناسم كه با وجود استعداد فراواني كه در وجودشان به وديعت نهاده شده و بازهم با وجود موفقيت هاي علمي و تحصيلي، دست از همه فعاليت هايشان شسته و به آرزوي تحقق روياي ثروتمند شدن بي دردسر، عملا به كار سياه روي آورده و مثل مرغ پركنده به در و ديوار قفس بازاريابي شبكه اي مي كوبند تا بلكه بهشت زميني خود را بنا كنند و از اين اسفناك تر اينكه در ميان هزاران ورقي كه منتشر مي شود، صفحاتي براي ترويج و تبليغ اين فرهنگ اختصاص مي يابد و افسوس و هزار افسوس كه در اين عرصه، غفلت از آنچه مكتوب مي شود، كالايي رايج است.
***
پرونده اي كه پيش رو داريد به قصد آگاهي و تنوير افكار عمومي با موضوعي كه در اين يكي - دو سال، بشدت فراگير و هنوز ابعاد هولناك و خانمان برانداز آن مكشوف نشده، منتشر شده است.اين نخستين گام تحريريه ايرانشهربوده و باب اين پرونده همچنان مفتوح است .

نگاه
005436.jpg
سال هاي بي مشتري
فرشاد علوي- بد نيست در اين نگاه ، تقريبي از نرخ رشد جمعيت جهان به دست آوريم تا بفهميم منافع مادي تا چه حد مي تواند قوه تفكر را مختل و زندگي رويايي آدمها را روي ابرها بنا كند.
محاسبه آماري كوتاه زير گوياي همين دو ادعا است.
جمعيت جهان در سال 1970 ميلادي در حدود 91/3 ميليارد نفر بوده است و در سال 2000 ميلادي در حدود 03/6 ميليارد نفر؛ يعني پس از 30 سال، جمعيت جهان 54/1 برابر شده است. اگر فرض كنيم در طول اين 30 سال هرساله جمعيت، a برابر شده است، داريم: 30a = 54/1
و در نتيجه a مساوي با ريشه سي ام 54/1 است كه تقريبا برابر است با 0145/1.
بعد از چند سال جمعيت دو برابر مي شود؟
براي يافتن پاسخ اين سئوال بايد معادله زير حل شود كه در آن n تعداد سال مورد نظر است.
۲=an
اگر دو طرف را ابتدا به توان 30 برسانيم و سپس لگاريتم بگيريم، n به دست مي آيد:
۴۸(54/1)log/(2)log30=n
يعني در چند دهه اخير، هر 48 سال، جمعيت دو برابر شده است و اين در حالي است كه هرگاه درخت گلدكوئيست يك مرحله رشد كند، تعداد افراد آلوده تقريبا دو برابر مي شود.
كسي كه معتقد است سرعت رشد درخت گلدكوئيست از نرخ رشد جمعيت كمتر است، معنايش اين است كه پيدا كردن دو مشتري به طور متوسط 48 سال طول مي كشد!
بازاريابي يا بازار سازي
اميد نقشينه - واضح است كه فروختن يك جنس به كسي كه هيچ نيازي به آن ندارد، با استفاده از ابزارهاي تبليغاتي، عملي نادرست است، هر چند متعارف باشد و با معيارهاي صرفا اقتصادي براي فروشنده، سودآور محسوب شود. اكنون مي توان ديد كه بازاريابي شبكه اي در خوشبينانه  ترين توصيف، بازارسازي ست نه بازاريابي. در اين سيستم ها افراد به طمع پولدار شدن وارد شبكه مي شوند و به آنها ياد داده مي شود كه ديگران را نيز با همين اهرم وارد شبكه كنند. تقريبا هيچ كدام از صدها هزار عضو شركت  گلدكوئيست يا شركت My7 Diamonds نيازي به داشتن يك سكه كلكسيوني يا يك قطعه الماس نداشته اند و در حالت عادي حاضر نبوده اند پولشان را صرف خريد چنين چيزهايي حتي با نصف قيمت عرضه شده توسط اين شركت ها كنند. به عنوان مثال وقتي بازارسازان اين شركت ها طعمه اي پيدا مي كنند، از وي نمي پرسند كه آيا تو به سكه هاي طلا يا ساعت هاي گرانقيمت احتياج يا علاقه اي داري، بلكه به او مي گويند: آيا مي خواهي يك شغل پردرآمد داشته باشي؟ به علاوه اينكه عموما اجناسي مثل سكه و طلا نياز چنداني نيز به معرفي ندارد كه كسي براي خريدش احتياج به كمك به اصطلاح بازاريابان اين شركت ها داشته باشد. مبلغان اين شركت ها در معرفي بازاريابي شبكه اي مي گويند كه اين شيوه بازاريابي واسطه ها را حذف مي كند تا جنس به طور مستقيم به دست مشتري برسد، ولي حقيقت اين است كه با اين روش نه واسطه ها كه مشتري ها حذف شده اند! به كساني كه از گلدكوئيست خريد مي كنند گفته مي شود مشتري اين سكه ها كلكسيون داراني هستند كه در آينده اين سكه ها را به قيمتي بسيار بالا از شما خواهند خريد؛ يعني شبكه اي كه قرار بود جنس را به قيمت پايين تر و بدون واسطه به مشتري برساند، همه اجناسش را به واسطه هايي فروخته است كه بايد در آينده آنها را به چندين برابر قيمت اولش به مشتري هاي اصلي اش بفروشند!

۱+9 راهي براي جلب توجه شما كه طعمه ايد!
واقعيت هايي كه وارونه مي شوند
005412.jpg
مهرداد رهسپار
شايد خيلي از ما ندانيم، اما گلدكوئيست يك بار در ايران مرد و دوباره جان گرفت؛ اين رستاخيز دوباره معروف ترين و خطرناك ترين سيستم بازاريابي مبتني بر شبكه را بايد مديون افراد خوش فكري بدانيم كه خود، فريب سراب دستيابي به پول با استفاده از بازاريابي شبكه را نخوردند، اما هوشمندانه متوجه كليدهاي عوام فريبي شدند كه مي توانست خيل عظيمي از مردم عادي را جذب خود كند.
در واقع سرمنشاء رسيدن به روش هاي اينچنيني را مي توان دانشجوياني دانست كه مخصوصا در يك سال گذشته وارد گلدكوئيست شدند و با تحريف يا ارائه بخشي از واقعيت هاي مرتبط با گلدكوئيست آن را در نظر افراد كمتر مطلع، راهي قانوني، شرعي، علمي و تضمين شده براي درآمدزايي معرفي كردند.
در ادامه به چند نكته اينچنيني خواهيم پرداخت و واقعيت را از ميان تصوير قلب شده اي كه در جلسات پرزنتيشن به شما ارائه مي شود، بيرون خواهيم كشيد. جملاتي كه با فونت سياه خواهيد خواند، احتمالا در جلسات دعوت به ورود گلدكوئيست قبلا به گوش شما خورده است.
ببين(!) تجارت الكترونيك الان ديگه تو تمام دنيا رايج شده، الان ديگه با اومدن اينترنت همه مي تونن توي خونه جنس بخرن و حتي تجارت كنن. گلدكوئيست يكي از بهترين سرويس هاي تجارت الكترونيكه و با استفاده از اون مي شه به هزاران دلار درآمد رسيد.
واقعيت: راست مي گويند؛ تجارت الكترونيك با مفهوم خريدو فروش و تجارت بدون لمس فيزيكي و مراجعه حضوري به فروشگاه ها و پرداخت پول به صورت الكترونيك از طريق اينترنت يا كارت هاي بانكي، تمام دنيا را در مي نوردد و نسيمش به ايران هم رسيده...، اما قسمت دوم جمله شان هيچ ربطي به قسمت اول ندارد.
كارشناسان تجارت الكترونيك در تمام مدتي كه شما اين جمله را مي شنيديد، نگران بودند كه نكند شما فكر كنيد كه تمام تجارت الكترونيك، يعني كلاهبرداري هاي اين شكلي!
بگذاريد با مثالي بحثم را تمام كنم، قبول داريد كه جمعه بازار يكي از روش هاي تجارت سنتي در ايران بوده؟ حالا اگر يكي در جمعه بازار اسلحه بفروشد نبايد فكر كنيم اصولا جمعه بازار روش بدي است براي تجارت!
با عضويت ايران در سازمان تجارت جهاني WTO موافقت شده؛ به شايعاتي كه در مورد ممنوعيت گلدكوئيست مي شنوي توجه نكن، گلدكوئيست هم جزو اين سازمان است كه دولت ايران حق جلوگيري از فعاليت اين شركت را در ايران ندارد.
همزمان با پذيرفته شدن درخواست عضويت ايران به صورت مشروط در سازمان تجارت جهاني، اين را از زبان گلدكوئيست بازها شنيدم و در مقابل ابتكار آنها براي فريب دادن مردم هاج و واج ماندم.
طبق معمول، قسمت اول جمله درست است، اما تحريف، بعد از آن آغاز مي شود؛ ناآشنايي مردم عادي با اينكه سازمان تجارت جهاني چيست و موافقت نامه اي كه ميان كشورهاي عضو آن اجرا مي شود چه مفادي دارد، دعوت كنندگان حرفه اي را پررو كرده و آنها با اطمينان از اينكه دولت ايران نمي تواند جلوي فعاليتشان را بگيرد، مي گويند.
اما واقعيت چيست؟ موضوع ساده است؛ WTO يك سازمان ناظر بر تجارت در كشورهاي دنيا ست كه به مسائل كلان اين حوزه مي پردازد. هيچ شركتي هم عضوش نيست؛ اتفاقا در قرارداد و موافقتنامه چند ماده اي اش هم اختيارات كافي و وافي به هر كشوري داده شده تا روابطش را با كشورهاي ديگر محدود كند يا سوداگري كالاهايي خاص را ممنوع كند، ساده اش مي شود اينكه ايران همان طور كه طبق مفاد آئين نامه WTO مي تواند هيچ مراوده تجاري با رژيم اشغالگر قدس نداشته باشد و مانند گذشته خريد وفروش مشروبات الكلي را در داخل مرزهايش ممنوع نگاه دارد، براحتي و درصورت نياز مي تواند جلو گلدكوئيست و هر سيستم تجارت شبكه اي ديگري را بگيرد.
( در حالي كه سايت گلدكوئيست را نشان مي دهند) ببين(!) اين علامت كه مي بيني براي پليس اينترنته كه اسمش Veri sign هستش و وجودش تو سايت گلدكوئيست نشون مي ده كه پليس اينترنت كاراي اين شركت رو تاييد كرده و تمام معاملاتش رو تضمين مي كنه.
جل الخالق! اين يكي را ديگر نمي دانم به ذهن كدام شيرپاك خورده باهوشي رسيده؛ نمي دانيد اينجاي جلسه پرزنتيشن كه رسيده ايم، در چشم چند نفر احساس اعتماد و امنيت را ديده ام.پليس، آن هم پليس بين المللي، آن هم پليس بين المللي متخصص و حرفه اي در اينترنت، قرار است از سرمايه گذاري و معاملات شما در اينترنت محافظت كند، خب، پس ديگر چي مي خواهيد؟
اما حالا آماده باشيد تا واقعيت را بشنويد، وري ساين، يك موسسه معتبر امضاي ديجيتال در آمريكاست، اما بايد بگوييم كه يك موسسه امضاي ديجيتال اصلا كار پليسي و امنيتي انجام نمي دهد.
امضاي ديجيتال به اين معني ست كه يك شركت به شما اطمينان مي دهد كه يك موجوديت مجازي (خريدار، فروشنده، فروشگاه الكترونيكي و...) واقعا هماني ست كه ادعا مي كند، همين! اتفاقا، هم در مقابل چند سئوال دقيق و چند دلار پول، اين را براي خيلي ها صادر مي كند، چون كارش همين است!
حالا چطور است كه بخش اعظمي از شنوندگان اين جمله به صرافت اينكه بفهمند آيا اين آقا پليس قلابي واقعا پليس هست يا نه، نمي افتند، پاسخ را احتمالا بايد در كمبود مطالعه مردم ما و از آنطرف هم در حرفه اي بودن دعوت كنندگان دانست.
( باز هم با اشاره به سايت) ببين اينجا چي نوشته! باريكلا! مايكروسافت؛ ببين اين شركت آنقدر معتبره كه سايتش رو مايكروسافت درست كرده؛ مايكروسافت هم كه مي دوني بزرگترين شركت كامپيوتري دنياست و رئيسش بيل گيتس، پولدارترين آدم دنيا! اگه مي خواي به جايي كه اون امروز رسيده برسي، فقط كافيه وارد گلدكوئيست بشي!
از سفسطه اي كه در آخر اين پارگراف راجع به مقايسه طعمه با پولدارترين مرد دنيا وجود دارد مي گذريم و فقط به قسمت اول كه مهر تاييد مايكروسافت بر فعاليت هاي شركت گلدكوئيست است مي پردازيم.
اول اينكه، مايكروسافت شركت بزرگي است و بخشي به نام توسعه وب دارد كه به شركت هاي بزرگ و كوچك و حتي به آدم ها سرويس توسعه وب سايت ارائه مي كند. دوم اينكه، اينكه سايت را مايكروسافت طراحي كرده باشد، اصلا به معناي تاييد آن نيست.
محيط پويا و ديناميك وب و محتواي آن در دنيا امري شناخته شده است و مايكروسافت اصلا محتواي صفحاتي كه هر روز و هر ساعت قابل تغيير هستند را تاييد نكرده و نمي كند. در جلسات دعوت به گلدكوئيست از مايكروسافت بزرگ و نام آشنا، به عنوان مظهر پول و تكنولوژي، استفاده ابزاري مي شود.
اين سكه  ها ارزش كلكسيوني داره، فقط بايد چند سال بگذره و اونوقت اگه بخواي بفروشيشون مي بيني كه چقدر گرون شدن. البته بهت پيشنهاد مي كنم اين كار رو نكني، چون اين سكه ها مي شن يادگاري؛
يادگار هايي كه باهاش پولدار شدي!
كذب محض! سكه ها كمتر از نصف قيمتي كه بابت شان پول پرداخت مي شود ارزش دارند و چرا بايد فكر كنيم هر چيزي كه مثلا تيراژش 100 تا باشد، ذاتا چند سال ديگر ارزش كلكسيوني پيدا مي كند؟
ارزش سكه هاي قديمي و كلكسيوني، فارغ از تعداد، به سال ساخت، محل ضرب و عواملي تاريخي در مورد دلايل ضرب آن سكه بستگي دارد كه در مورد فريب گلدكوئيست مي شود اطمينان داشت اين اتفاق حداقل تا يك هزاره ديگر نمي افتد!
(در يك ميهماني شام كه هيچ كس، هيچ كس را نمي شناسد و همه به دعوت عضو بالادستي شان دعوت شده اند) مي بيني چه شام مفصل و چه مهموني باشكوهيه؟ طرف فلاش آوت شده! يعني تونسته يه هرم 50 تايي رو پايين خودش كامل كنه و اينطوري چند ده هزار دلار هم بوناس (جايزه) گرفته.
ميهماني هاي فلاش آوت، يكي از آخرين روش هاي جذب مشتري هاي گلدكوئيست هستند؛ شما طبق معمول، صاحب خوشبخت ميليون ها تومان درآمد و صاحب ميهماني را نمي بينيد؛ فقط به شما گفته مي شود كه اين ميهماني را كسي ترتيب داده كه در موقعيت خوبي ايستاده و حالا پورسانت هاي او آنقدر زياد شده كه او حاضر است آشنا و غريبه و هر كه را كه به نوعي عضو گلدكوئيست است ميهمان خود كرده و آنها را در شادي خود شريك كند. كافي ست نگاه كنيد و تعداد زياد طعمه ها
در اين جور ميهماني ها را ببينيد تا متوجه شويد كه اساسا كل ميهماني يك نمايش فريبكارانه است؛ شما هيچ وقت آقاي خوشبخت ميليونر را نخواهيد ديد، چون او درست در آستانه همين ريخت و پاش اساسي كاري برايش پيش آمده!
ببين(!) تو لازم نيست كاري بكني؛ فقط كافيه براي پيدا كردن دو نفر مشتري تلاش كني و تمام چيزهايي كه خودت تو اين راه ياد گرفتي رو به اونها هم ياد بدي؛ اينطوري شاخه هات خودشون جلو مي رن و بعد از مدتي بدون هيچ تلاشي به حسابت پورسانت هاي هزار دلاري واريز ميشه.
كاش كسي پيدا شود كه در همين لحظه از گوينده اين جمله بپرسد: خب تو كه دو نفرت را پيدا كردي، براي چي باز داري من رو پرزنت مي كني؟
فريب پول درآوردن بدون زحمت كشيدن، درست ماجراي گربه نره و روباه مكار است كه در داستان پينوكيو با حربه كاشتن سكه ها براي روييدن درخت پول، پينوكيوي ساده لوح را غارت مي كنند.
ببين(!) كي گفته گلدكوئيست كار نيست؟ تو مي توني به صورت حرفه اي وقتت رو بگذاري براي بازاريابي براي گلدكوئيست. اين يه علم روزه و با آخرين متدها مي شه به موفقيت هاي بزرگي رسيد.
جمله اي 180 درجه تفاوت با بند قبل! اين اظهارنظرهاي متناقض را مي توانيد در فاصله هاي كمتر از 5 دقيقه در يك جلسه دعوت بشنويد. قسمت دوم حرف هم درست است؛ بازاريابي اصولا در دنيا حرفه اي در آمدزاست و اصول نوين، آن را جذاب تر مي كنند،اما يك حساب و كتاب ساده، نشان مي دهد كه شما با بازاريابي به معناي واقعي آن ( از فعاليت به عنوان بازارياب مثلا شامپو در سوپرماركت ها بگيريد تا مثلا بازاريابي مطبوعاتي) و با صرف همان وقتي كه روي گلدكوئيست بايد بگذاريد، مي توانيد به درآمدي منظم تر و منطقي تر و واقعي تر برسيد. در گلدكوئيست، شما براي بدبخت كردن ديگران سوداگري و بازاريابي مي كنيد!
گلدكوئيست ارزي از كشور خارج نمي كنه؛ شركت، بخش اعظمي از درآمد خودش رو به صورت سرمايه گذاري در همون كشور باقي مي گذاره.
جواب، واضح تر از اينهاست! ممنون كه پول خودمان را در كشور خودمان سرمايه گذاري مي كنيد!
اما مسئله اين است كه ادعاي فوق، سراسر كذب است. حواله دادن اين سرمايه گذاري به آينده نامعلوم و مبهم، دليل محكمي براي فريبكاري و دروغگويي كساني است كه قصد دارند نگراني شما را از آسيب هاي احتمالي كارتان به اقتصاد كشور مرتفع كنند.

پشت درياي دروغ
اينو ببين(!) اين آقا از راه فعاليت توي سيستم گلدكوئيست، خونه و ماشين و دفتر كار و ...خريده! تازه، همچنان ماهي صدها دلار پورسانت به حسابش مي ره!
گول نخوريد! كمي به آقا يا خانمي كه به عنوان نمونه نشانتان مي دهند دقت كنيد! نمونه هاي خودم ديدم و خودم شنيدم را كنار بگذاريد. دارند به شما يك نمونه واقعي نشان مي دهند! اما مي توانم ثابت كنم او از گلدكوئيست پول در نياورده است، بلكه از حواشي اش درآورده. مي پرسيد چطور؟
او در اين كار سرمايه گذاري كرده؛ به امارات يا كشور ديگري مي رود و به صورت عمده سهم مي خرد، آن را با تخفيف و با دلار 800 توماني مي خرد و خرد خرد به مشتري هاي ايراني با دلاري 1100 تومان مي فروشد. او براي نقد كردن چك پورسانت ( اگر وجود داشته باشد) هم همين رفتار را با شما مي كند؛ پول شما پيش او نشت مي كند!
او بابت برنامه هاي پرزنت گروهي كه در دفتر او انجام مي شود از شما اجاره مي گيرد. او به شدت آدم متقاعد كننده اي است، پس بابت حضور در جلسه دعوت يا حضور به عنوان كسي كه قرار است بقيه را به صورت حرفه اي پرزنت كند، از شما پول مي گيرد. او آدم مهرباني است، پس براي شما سي دي تهيه مي كند، تراكت چاپ مي كند و هر كاري كه براي تبليغ از دستش بر بيايد براي شما انجام مي دهد، اما خب مي دانيد كه تهيه اين مواد تبليغي خرج دارد! غير از دو، سه بار اول كه اين بسته به شما رايگان ارائه مي شود، وقتي مشتري ثابت شديد، بايد با او جدي و دست به جيب صحبت كنيد. او از حاشيه گلدكوئيست پول درمي آورد! هر موضوع حاشيه اي، از پرزنت كردن تا وارد كردن سكه در قالب يك مسافر! آن هم بدون مسئوليت. حربه آدم موفق در گلدكوئيست، از جذاب ترين هاست، اما آيا واقعا شما هم مي توانيد مثل او از گلدكوئيست پول در بياوريد؟

هرم هفت الماس
نيلوفر مهدوي- تمامي حساب هاي شركت هفت الماس متعلق به بانك آف امريكا است و تمامي سپرده هاي خريداران اين قمار جديد، راهي بزرگترين بانك آمريكا و سومين بانك بزرگ جهان مي شود. رئيس مركز مطالعات جهاني شدن نيز معتقد است: اين شيوه ها همان روش بازاريابي هرمي است و با تجارت الكترونيك تفاوت دارد .
البته بازاريابي هرمي نيز در نوع خود موافقان و مخالفاني در ميان اقتصاددانان جهان دارد، ولي آنچه در ايران به طور قطع مي توان گفت، آرا و نظرات اكثر مراجع است كه سودآوري از اين روش را حرام و غير شرعي مي دانند.
رئيس كل بانك مركزي نيز فعاليت شركت هايي مانند گلدكوئيست را كه از طريق اينترنتي اقدام به بازاريابي و جمع آوري وجوه افراد بي اطلاع مي كنند موكدا  غيرقانوني و غيرشرعي مي داند و مي گويد: بانك مركزي، فعاليت شركت گلدكوئيستي را قبلا غيرقانوني و غيراسلامي اعلام كرده و اطلاعيه هاي بانك مركزي درخصوص اين شركت ها از طريق راديو و تلويزيون منتشر شد و اطلاع رساني نيز شده است .
مدير اداره قرض الحسنه ها و صرافي هاي  بانك مركزي نيز نسبت به فعاليت يك شركت هرمي جديد به نام هفت الماس افق هشدار داد. ابراهيم درويشي تاكيد كرد: فعاليت اين شركت و قاطبه شركت هاي گلدكوئيستي، مورد تاييد بانك مركزي نيست، بنابراين به عموم مردم در سراسر كشور اعلام مي شود از سپردن هرگونه وجهي به اين شركت غيرمجاز خودداري كنند . وي اضافه كرد: بانك مركزي در صورت عدم توجه به هشدارها، هيچ گونه مسئوليتي در خصوص از بين رفتن سپرده هاي آنان نخواهد داشت .
درويشي بر اين اساس از مردم خواست: از هرگونه سرمايه گذاري در اين شركت ها و شركت هاي فاركس خودداري كنند و به منظور در امان ماندن از زيان هاي احتمالي، قبل از سرمايه گذاري، مراتب مجاز بودن فعاليت شركت را از بانك مركزي استعلام كنند .
اين شركت ها كه در حقيقت از نوعي روش ماركتينگ يا بازاريابي استفاده مي كنند، با استفاده از روش هرمي اقدام به فروش محصولات خود در كشورهاي ديگر مي كنند و جالب اينجاست كه تمامي فعاليت هاي مالي اين شركت ها در بانك هاي آمريكايي به انجام مي رسد و تمامي سپرده ها نيز در اين مسير، راهي بانك هاي آمريكايي مي شود. استفاده از حمايت چهره هاي سرشناس سياسي و اقتصادي كشورهاي مختلف، از جمله شگردهاي اين شركت ها و كشورهاي غربي در جذب سرمايه و نقدينگي كشورهاي در حال توسعه است، چراكه بيشترين اقبال از اين شركت ها در كشورهايي صورت مي گيرد كه با معضل بيكاري روبه رو هستند. در اين خصوص مي توان به شركت هفت الماس اشاره كرد. اين شركت ملكه اليزابت دوم را يكي از حاميان خود معرفي مي كند و مدعي است كه زيرنظر پليس بين الملل اينترپول فعاليت مي كند. هفت الماس كه دفتر اصلي آن در باهاماس به ثبت رسيده است، مركز آسيايي خود را در سنترال پلاتزا ي هنگ كنگ مستقر كرده و دفتر خاورميانه آن نيز در اينترنت سيتي دوبي مشغول به كار است.
فعاليت اين شركت در ايران به قدري با رونق روبه رو بوده كه هفت الماس دفتري نيز در كيش راه اندازي كرده است.
خود شركت نيز اعلام كرده كه با اين روش، فرهنگ خريد الماس را به كشورها تزريق مي كند.
يك كارشناس رياضي در اين خصوص معتقد است: بيش از 90 درصد افرادي كه جذب شبكه هاي هرمي مي شوند، دچار ضرر و زيان مي شوند و مدت زمان انتظار افراد براي رسيدن به سود، دست كم سه سال و گاهي شش سال است . اين كارشناس ادامه داد: تاكنون از ميان كساني كه به اميد پولدار شدن، عضو شبكه بازاريابي چند سطحي شده اند كمتر از 10 درصد اعضاي شبكه سود برده اند و نصف اعضا به اندازه حداقل 860 دلار ضرر كرده اند و كمتر از پنج درصد آنها 240 دلار دريافت كرده اند، ولي اكثريت اعضا دچار زيان شده اند .
وي با اشاره به اشتغال غير مولد افراد جذب شده به اين شبكه گفت: زيان حاصل از عضويت مردم در شبكه گلدكوئيست حداقل 270 ميليون دلار برآورد شده است .
نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي نيز با اشاره به 240 ميليون دلار ارز خارج شده از طريق شركت گلدكوئيست از كشور گفت: با اين سرمايه مي توان 20 كارخانه خودروسازي كشور را نوسازي، 360 هزار اشتغال مولد ايجاد و سالانه 300 هزار دستگاه خودرو توليد كرد .
كاتوزيان گفت: عملكرد شركت هاي گلدكوئيستي با ساختار هرمي و بازاريابي چند سطحي برخلاف شرايط تجارت منصفانه (fair trade) است .
وي اظهار داشت: يكي از شرايط مبادله و تجارت در دنيا، تجارت منصفانه است، يعني پولي كه در قبال خريد يك كالا يا خدمت پرداخت مي شود، بايد با هم سنخيت داشته باشند و اين قاعده مورد قبول همه سازمان هاي تجاري دنياست، در حالي كه در شركت هاي گلدكوئيستي (شبيه گلدكوئيست)، اين شرط اساسي تجارت منتفي است .
يك پژوهشگر علوم اقتصادي در اين خصوص گفت: دولت بايد با آسيب شناسي مشاركت مردم در شبكه هاي بازاريابي هرمي نظير گلدگوئيست، اي .بي. ال، گلدماين و هفت الماس، نسبت به آگاهي بخشي به آنها، زودتر اقدام مي كرد . آلبرت بغزيان تصريح كرد: عدم ارائه اساسنامه فعاليت هاي شبكه هاي بازاريابي و عدم اطلاع رساني دقيق از سوي دولت باعث شده كه مردم احساس كنند دولت، جبران خسارت آنها را در شبكه هاي غيرقانوني هرمي تضمين كرده است .
وي افزود: نقدينگي افراد در اين نوع شبكه ها به طور واقعي به كار و توليد گرفته نمي شود و چنانچه صاحبان اين نوع شبكه ها بخواهند سرمايه ها را به اشتغال و توليد تخصيص دهند، نيازي به ايجاد شبكه هايي با ساختار هرمي ندارند .
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه اين نوع شبكه ها هيچ نوع مالياتي به دولت پرداخت نمي كنند، تاكيد كرد: اين سيستم هاي بازاريابي كه تضمين پرداخت پول هاي دريافت شده مردم را برعهده نمي گيرند، درصد ميزان زيان آوري افراد حاضر در هرم هاي پايين تر شبكه را دو چندان مي كنند .
وي تاكيد كرد: مشاركت در شبكه هاي بازاريابي شاخه اي و هرمي، بازي با مجموعه صفر است كه اعداد مثبت هميشه بايد اعداد منفي را خنثي كنند، وگرنه قاعده هرم ناقص و افراد بشدت متضرر خواهند شد . اين استاد اقتصاد تصريح كرد: سود مورد انتظار در اين نوع شبكه ها، پولي است كه از طرف ساير افراد زيرمجموعه پرداخت مي شود و هيچ گونه ارزش افزوده اي از طرف صاحبان اين نوع شركت ها روي موجودي افراد از طريق كار ايجاد نمي شود .
وي با تاكيد بر اينكه انگيزه كار با مشاركت در اين شركت ها در جامعه خدشه دار مي شود، افزود: در سيستمي كه در آن تلاشي صورت نگيرد، چنانچه انتظار سود وجود داشته باشد، در نهايت كل سيستم به دليل ناتواني در پراخت و تحقق مطالبات مردم، افراد را متضرر خواهد كرد .

|  آرمانشهر  |   ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |