پنجشنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۴۶
گفت و گو با بازپرس پرونده گلدكوئيست
پورسانت ها را صدقه بدهيد
005445.jpg
عكس:علي اكبر شير ژيان
ساناز الله بداشتي
اواخر سال 82 دادستاني تهران، مسئول رسيدگي به پرونده فعاليت
غير مجاز شركت گلدكوئيست شد؛ پرونده اي كه امروز پس از گذشت دو سال از آن تاريخ با 4هزار شاكي، يكي از بزرگترين پرونده هاي دادسراي كاركنان دولت شد. واحد تخصصي و تيم عملياتي دادستاني از آن تاريخ تا امروز با جمع آوري اطلاعات و شناسايي سرشاخه هاي اصلي اين شركت، با همكاري وزارت اطلاعات، 30 متهم اصلي پرونده را به شعبه بازپرسي رسيدگي كننده به اين پرونده معرفي كرده است؛ پرونده اي كه بازپرس شعبه سوم معتقد است ظرف يك ماه آينده، پس از صدور كيفرخواست، و پايان مراحل دادرسي مختومه مي شود.
حميد طايفي، رئيس شعبه سوم دادسراي كاركنان دولت كه از خرداد ماه امسال مسئوليت رسيدگي به اين پرونده را برعهده گرفته است، برگزاري جلسات و حتي پايان رسيدگي به اتهامات را راهي براي پرداخت خسارت مالباختگان نمي داند: امكان پرداخت خسارت به مالباختگان عملا غير ممكن است و افرادي كه شكايت كرده اند، احتمالا در آينده و پس از ختم رسيدگي و صدور راي دادگاه به پولي نخواهند رسيد .
او تاكنون شكايت 4هزار مالباخته را دريافت كرده است. تعدد مراجعه مالباختگان به شعبه آنچنان زياد است كه بيرون در ورودي شعبه موارد طرح شكايت را براي مالباختگان مشخص كرده اند؛ كاغذي كه بالاي آن با ماژيك قرمز نوشته است گلدكوئيست ؛
- حضور شاكي كه زير مجموعه نباشد و پورسانت نگرفته باشد، الزامي ست .
- تاريخ خريد و مبلغ واريزي قبل از شهريور 83 باشد.
- مبلغ واريزي در تهران باشد.
- به همراه داشتن برگ خريد يا Tc يا اصل و كپي شناسنامه الزامي ست. البته در انتهاي اين كاغذ يادآوري شده است: كليه دادسراهاي سراسر كشور ملزم به دريافت شكايت مالباختگان گلدكوئيست مي باشند .
اين يعني اينكه پرونده سنگين شعبه سوم دادسراي كاركنان دولت فقط مالباختگان شهر تهران را در برگرفته است.
***
به غير از شرايطي كه بيرون شعبه به مالباختگان توضيح داده شده است، شكايت هاي ديگر پذيرفته نمي شود؟
شكايت كساني كه فريب خورده اند و وارد مجموعه شده اند نيز پذيرفته مي شود.
تاكنون چند شكايت پذيرفته شده است؟
حدود 4هزار نفر شاكي پرونده هستند.
تا آنجا كه مي دانم، رضايت چند شاكي جلب شده است.
بله، در مراحل ابتدايي تشكيل پرونده براساس تعهد و تفاهمي كه انجام شده بود، رضايت 1500 شاكي جلب شد.
رضايت چگونه كسب شد؟
شركت گلدكوئيست براساس تفاهمنامه اي كه با قوه قضائيه منعقد كرد، متعهد شد كه مبلغي را به مالباختگان پرداخت و رضايت آنها را كسب كند، اما متاسفانه شركت كه خسارت مالباختگان را به صورت اقساط پرداخت مي كرد، نه تنها فعاليت خود را در ايران متوقف نكرد بلكه از شيوه پرداخت اقساط به مالباختگان به عنوان تبليغ استفاده و اقدام به عضوگيري جديد كرد.
پس در حقيقت پرداخت هم متوقف شد؟
شركت متعهد بود كه مبالغ را يكجا پرداخت كند، اما به تعهدات خود به قوه قضائيه عمل نكرد و با تلف كردن زمان پرداخت، مالباختگان در مدت طولاني به بخشي از خسارات خود دست مي يافتند كه اين خلاف تعهد ميان شركت گلدكوئيست و قوه قضائيه بود.
تاكنون چند متهم در پرونده شناسايي شده اند؟
30 متهم در پرونده تهران شناسايي و دستگير شدند كه با پرداخت وثيقه هاي سنگين تا تعيين تكليف پرونده آزاد شدند.
وثيقه سنگين يعني چقدر؟
يك ميليارد تومان وثيقه تعييني سرشاخه هاي اصلي بود كه پس از دو ماه بازداشت موقت تامين شد.
چندي پيش خبري در مورد فرار چند متهم اصلي پرونده منتشر شد.
خير، خبر صحت نداشت. حتي خبري نيز در مورد حضور سران شركت گلدكوئيست در ايران براي مذاكره با مقامات قوه قضائيه منتشر شد كه اصلا صحت نداشت.
بنابراين متهمان پرونده، فعالان داخلي هستند؟
بله، همه فعالان داخلي و سرشاخه  هاي ايراني و اداره كنندگان موسسات و شركت هاي آنها هستند.
سرشاخه ها چگونه شناسايي شدند؟
پس از تقديم شكايت شكات از سرشاخه ها، تيم هاي تخصصي دستگاه هاي اطلاعاتي با همكاري حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي و پليس آگاهي تهران، جلسات و مراكز تشكيل جلسه را شناسايي و سپس سرشاخه ها را شناسايي و دستگير كردند. در واقع واحد تخصصي عملياتي دادستاني مركز دقيقا برموضوع اشراف دارد و با بررسي دقيق شاخه ها و شناسايي افراد فعال سايت ها پس از بررسي كارشناسي، آنها را معرفي مي كند.
و شما در بازجويي ها چه اتهامي را به آنها تفهيم كرديد؟
اخلال در نظام اقتصادي از طريق مشاركت در خروج غيرقانوني ارز از كشور، ورود كالاي غير مجاز، اخذ مال نامشروع و فريب دادن به عنوان كلاهبرداري به متهمان تفهيم شد .
با اتهام اخلال در نظام اقتصادي، آيامفسد في الارض هم در متهمان پرونده گلدكوئيست شناسايي شده است؟
خير، قانونگذار تاكيد كرده است كه اخلالگر نظام اقتصادي كه قصد براندازي و مقابله با نظام را داشته باشد، مفسد في الارض است، اما تاكنون قصد براندازي در هيچيك از متهمان براي دادستاني اثبات نشده است. بنابراين اتهام مفسد في الارض وارد نيست. البته اين در مورد متهمان شناسايي شده است، ممكن است تحقيقات بيشتر و شناسايي سران شركت،وضع را تغيير دهد.
بنابراين به اتهام متهمان در كل پرونده رسيدگي مي شود يا هر سرشاخه در پرونده اي مجزا مورد بررسي قرار مي گيرد؟
خير، اتهامات از رديف اول تا پايان در پرونده گلدكوئيست رسيدگي مي شود.
مراحل صدور كيفرخواست چگونه است؟ آيا قرار است با اين تعداد همچنان كيفرخواست صادر نشود؟
خير، به نظر مي رسد با اين تعداد متهمان و شكايت هاي مطرح شده در پرونده، كيفرخواستي صادر شده و رسيدگي به پرونده آغاز شود.
صدور كيفرخواست چقدر طول مي كشد؟
احتمالا در روزهاي آينده كار نگارش كيفرخواست آغاز شود.
بنابراين پذيرش شكايت متوقف مي شود؟
خير! شكايات پذيرفته مي شود و نمي توان زماني را براي پايان شكايات پيش بيني كرد، زيرا باوجود اطلاع رساني هاي انجام شده، شبكه همچنان عضوگيري و برخلاف تعهد اعضاي شركت باقوه قضائيه اقدام به صدور E- card مي كند. البته پس از مصوبه مجلس و اطلاع رساني هاي انجام شده و فراخوان قوه قضائيه براي دريافت شكايات مالباختگان، ورود اعضاي جديد به شبكه هاي عضوگيري در كل كشور به 10 درصد رسيده است.
مصوبه مجلس در روند رسيدگي به پرونده تاثير داشت؟
به هر حال مجلس با اين مصوبه، قانون مبارزه با اين اخلالگران در نظم اقتصادي را شفاف  تر و جامع تر كرد و ترديدهاي مردم را براي برخورد با اينگونه شركت ها از بين برد.
قرار است كه رسيدگي به شكايات مالباختگان گلدكوئيست توسط دادستاني هاي سراسر كشور انجام شود. آيا فكر نمي كنيد تجميع پرونده بهتر باشد؟
گستردگي شبكه بسيار زياد است و فعلا هم ابلاغ ويژه اي در خصوص تجميع پرونده صادر نشده و اگر شكايتي هم مطرح شود، رسيدگي به آن به دادسراها سپرده مي شود. با توجه به حجم شكايات كه بر اساس برآوردها در تمام كشور در شهرستان ها، حجم پرونده  از تهران هم بيشتر است، بهتر آن است كه پرونده تجميع نشود.
با اين حجم پرونده، فكر مي كنيد شركت قابليت پرداخت خسارت را داشته باشد؟
با توجه به اينكه شركت به تعهد اوليه خود با قوه قضائيه عمل نكرده است، عملا امكان پرداخت خسارت به مالباختگان غيرممكن است و افرادي كه شكايت كرد ه اند احتمالا در آينده به پولي نخواهند رسيد.
اموالي در ايران به نام شركت وجود نداشته كه با توقيف آن بخشي از خسارات پرداخت شود؟
خير، اموال قابل توجهي وجود نداشته است.
امكان پرداخت خسارت با شكايت به منابع بين المللي وجود ندارد؟
مراجع بين المللي فقط قابليت رسيدگي به شكايت دولت ايران در خصوص اخلال در نظام اقتصادي ايران را دارند و شكايات شخصي
قابل طرح نيست.
خسارت برآورد شده دولت چقدر است؟
۳۰۰ تا 400 ميليون دلار از كشور خارج شده كه متاسفانه بدون نظارت بانك مركزي انجام شده است، علاوه بر آن تعداد زيادي سكه و قطعات طلا هم بدون نظارت مراجع قانوني وارد شده كه ضرر فراواني را به اقتصاد داخلي وارد كرده است.
در بررسي و شناسايي سرشاخه ها آيا از مسئولان دولتي كسي شناسايي شده است؟
خير! از مسئولان كسي شناسايي نشده است، اما متاسفانه استادان، كارمندان دولت و معلمان، بخشي از سرشاخه هاي اين شبكه ها هستند.
مجازات كارمندان دولت متفاوت است؟
در مصوبه جديد مجلس شوراي اسلامي،  كارمندان دولت اگر عضو يا تاسيس كننده اين شبكه ها باشند از كار دولتي منفصل مي شوند.
طبق قانون جديد، اينگونه مجرمان به حبس از 6 ماه تا 3 سال پرداخت جزاي نقدي به ميزان دو برابر اموالي كه از اين طريق به دست آورده اند محكوم مي شوند و كساني  كه اقدام به عضوگيري كنند يا سرشاخه ايجاد كنند نيز به 6 ماه تا يك سال و نيم حبس محكوم مي شوند. در كنار اين افراد كساني كه تشكيل جلسه داده و تبليغ اينگونه شركت ها را بكنند نيز مجازات مي شوند و البته بر اساس قانون، رسيدگي به جرائم آنها در صلاحيت دادگاه انقلاب اسلامي ست.
فعاليت شركت هاي هرمي فقط در حوزه خارج از مرزهاي ايران نيست؛ اكنون چندين شركت ايراني نيز با اين ساختار در حال فعاليت هستند. آيا شما به فعاليت غيرمجاز اين شركت ها نيز رسيدگي مي كنيد؟
فرقي نمي كند، چه داخلي و چه خارجي. فعاليت شركت هاي هرمي ممنوع است و تاكنون چند پرونده نيز در مورد شركت هاي داخلي تشكيل شده است.
گردانندگان آنها شناسايي و دستگير شده اند؟
بله، دستگير شدند؛ البته با توجه به امكان فراهم آوردن خسارت شكات، تا حدودي توانستند رضايت شكات را جلب كنند.
اتهامات اين شركت ها با شركت هاي خارجي متفاوت است؟
بله، مسئله خروج و ورود ارز و قاچاق كالا در اين پرونده ها مطرح نيست و مهمترين اتهام، اخلال در نظم اقتصادي كشور است.
با توجه به اين شرايط، اما همچنان عضوگيري در شبكه ها ادامه دارد. نظر شما در مورد اعضاي جديد چيست؟
با اطلاع رساني هاي شفافي كه در اين زمينه انجام شده است، افراد نبايد در اعمال غيرقانوني و مجرمانه كشور مشاركت داشته باشند و باعث گرفتاري و متضرر شدن اقتصاد كشور و اشغال كردن ظرفيت قوه قضائيه شوند. افرادي كه به نحوي فريب اعضاي اين شركت را خورده و عضو شده اند بايد هر چه سريع تر، ضمن مكاتبه با شركت، انصراف خود رابه شركت اعلام و تقاضاي ابطال عضويت و مسدودشدن TC كنند و چنانچه پورسانتي دريافت كرده اند، اين مبلغ را به افرادي كه به شبكه وارد كرده اند بازگردانند يا به افراد كف شاخه بپردازند و در صورتي كه امكان شناسايي تمامي افراد را ندارند، مبلغ پورسانت را صدقه بدهند و به موسسات خيريه واريز كرده و فيش را همراه داشته باشند و چنانچه زير گروه فعالي دارند، از وي شكايت كنند تا با شناسايي او فعاليت زير گروه هاي فعال متوقف شود. در غير اين صورت فعاليت زيرگروه ها مشكل دارد و خلاف است.

يادداشت روز
زير بار هرم سودجويي
احسان جاويد- از كنار خيلي چيزها گذشته  ايم. سرمان را دربرابر خيلي چيزها پايين انداخته  ايم و با بي  تفاوتي يا افسوس گذرايي رد شده  ايم. مدت  هاست، سالهاي سال است كه خيلي چيزها را پذيرفته  ايم و با اين قضيه كنار آمده  ايم كه از خيلي جهات عقب افتاده  ايم و اوضاعمان بهتر از اين نمي  شود و همين  طور كه بوده  ايم، مي  مانيم و بعد هم مي  ميريم. در طول زمان ياد گرفته  ايم كه به خيلي چيزها فقط بخنديم يا اگر دلمان از خيلي چيزهاي ديگر پر است و خنده  اي نمي  آيد، نگاه كنيم و بگذريم و همه چيز را بسپاريم به دست زماني كه بايد بيايد و برود و همه چيز را درست كند؛ زماني كه قرن  هاست پشت دروازه  هاي كشورمان مانده و راهش را به داخل باز نمي  كند، مگر از گذرهايي كه از عمق وجودمان نقب زده مي  شوند و روز به روز تهي  ترمان مي  كنند.
از كنار خيلي چيزها گذشته  ايم. چشم  هايمان را به وسعت تمام چيزهايي كه ديده  ايم، بسته  ايم و زبانمان را به پهناي تمام حرف  هايي كه زده  ايم، فرو خورده  ايم. پذيرفته  ايم كه نقش صدا و تصوير را در ارتباط با وجود خودمان ناديده بگيريم. به همان اندازه كه ناديده و ناشنيده گرفته مي  شويم، به همان اندازه هم نبينيم و نشنويم. اگر مي  دانيم كه چه بلايي به سرمان مي  آيد يا فقط سكوت كنيم يا بخنديم و خودمان را راضي از آنچه كه بر سرمان مي  آيد، جلوه دهيم يا آن  طور كه يادمان داده  اند، با سيلي صورتمان را سرخ نگه داريم كه نه اين خوب است و آن بد، اصلا نيست.
ما اين  طور رشد پيدا مي  كنيم و از دنيا مي  رويم و من هم نه قصد به هم زدن اين چرخه عظيم را دارم و نه توانايي  اش را. من هم مثل همه آدم  هاي ديگري كه دوروبرم هستند، نه غم جامعه را دارم و نه اگر دارم، اميدي به اصلاح آن بسته  ام. من هم ياد گرفته  ام كه فقط بخندم، به همه چيز بخندم و جوابي ندهم و اگر هم حالا چيزي مي  گويم، باز نه به خاطر پشت پا زدن به ايده و نتيجه  اي ست كه به آن رسيده  ايم، بلكه صرفا موقعيت كودكي را دارم كه در كمدي گير افتاده باشد؛ مي  دانم كه بيرون از كمد هستند كساني كه مي  توانند صدايم را بشنوند، اما در لحظه  اي كه محبوس مانده  ام، احساس مي  كنم كه همه آنها به مسافرتي دور رفته  اند و من براي هميشه اينجا مي  مانم... در اين لحظات حبس، فقط به كودكان ديگري فكر مي  كنم كه در كمدهاي ديگري احساس من را تجربه مي  كنند و اگر چيزي مي  گويم فقط براي ترس از تنهايي و سكوت است، نه ميل به نجات، چون عميقا اعتقاد دارم كه اين مشكل من، براي اشتباهي ست كه فراموشش كرده  ام... ترس من مثل ترس آدمي ست كه به او مي  گويند دوباره آبله همه  گير شده؛ ترسي ست همراه با تعجب از اينكه چطور در اين دوره و زمانه آبله دوباره پيدا شده و آدم   بايد چقدر بدبخت باشد كه حالا آبله بگيرد!
مشكل اقتصادي اجتماعي جديدي هم كه دامن ما را گرفته، كمتر از همين نيست كه بگويند در عصر همه  گيري ايدز، حالا در سرزمين ما آبله فراگير شده، در حالي كه سيستمي به نام MLM در همه جاي دنيا (به جز جهان سوم) از بيخ و بن چيده شده، آيا تلخ و دردناك نيست كه ما تازه از كشف آن شگفت  زده مي  شويم؟ و آيا ناراحت  كننده نيست كه بخواهيم درباره مصائب و مضرات چيزي كه همه دنيا آن را به عنوان بيماري شناخته، حرف بزنيم و بكوشيم تا ثابت كنيم كه نه، ببينيد، اين ماجرا هيچ حسني ندارد!
اما ظاهرا بايد اين كار را كرد. بايد دوباره گروه  هاي امدادرساني را عازم روستاهاي دورافتاده كشورمان كنيم كه در طرحي عظيم و طولاني  مدت براي مردم راه  هاي پيشگيري از اين مشكل را باز بگويند، توصيه  هاي بهداشتي كنند و يادآور شوند كه با عدم رعايت مراقبت  هاي شخصي چه بر سرشان مي  آيد. بايد دوباره مثل هميشه با چندين دهه تاخير، جار بزنيم كه اين سيستم حدود 60 سال است كه به عنوان يك سيستم معيوب و بيمار شناخته شده و به جز ضرر هيچ چيز ديگري براي مصرف  كنندگانش ندارد.
***
مي  توان ماجرا را اين  طور خلاصه كرد؛ بازاريابي چندسطحي پس از چند سال فعاليت در غرب، به دليل اختلال عمده  اي كه در سيستم اقتصادي ايجاد مي  كرد، با درهاي بسته مواجه شد و تمام انواع اين بازاريابي ممنوع شدند، اما سيستم پس از تجربه شكستي موقت، تصميم به احياي خود در كشورهاي جهان سوم گرفت، اما اين بار با چهره  اي تازه  تر. بازاريابي چندسطحي تحت پوشش نام بازاريابي شبكه  اي به خورد مردمي داده شد كه نه چيزي از آن مي  دانستند و نه مي  خواستند بدانند و تنها يك چيز در اين فراخواني بود كه براي دربند كشيدنشان كفايت مي  كرد؛ اين وعده كه در اين طرح همه بسرعت پولدار مي  شوند.
روياي پول درآوردن بي  دردسر كه بخشي از خيالپردازي  هاي همه جوامع بازمانده و عقب  افتاده بود، دشت فراخي را تسطيح كرد كه تخم هر خيال خامي در آن براحتي بارور مي  شد. جلسه  هاي پرزنت شروع كردند به تبليغ سيستم جديدي كه آمده تا همه را خوشبخت كند، واسطه  ها را از ميان بردارد و كالا را به قيمت واقعي  اش در خدمت مصرف  كننده قرار دهد و اين شركت توليدكننده آنقدر فداكار و بخشنده است كه علاوه بر فروش اجناس به قيمت واقعي، سود كلاني را هم نصيب خريداران خود (كه البته بعدا به اجبار بازارياب  هايش هم مي  شوند) خواهد كرد.
تا اينجا درست، يعني نيمه اول اين معرفي درست، اما اين تعريف برمي  گردد به سيستمي به نام بازاريابي شبكه  اي نه بازاريابي چندسطحي و هيچ ربطي به كالايي كه قصد ارائه آن هست، ندارد، ولي براي مخاطب بهت  زده  اي كه با مثال  هايي عيني از ثروتمند شدن كوتاه  مدت افراد، هيپنوتيزم شده و دارد در ذهنش براي خرج كردن پول هايش نقشه مي كشد و راه هاي دعوت ديگران براي خريد را در ذهنش هموار مي كند، نه مهم است كه چه بر سر پول خودش و ديگران مي آورد و نه برايش مهم است كه عاقبت اين چرخه به كجا منتهي مي شود.
او اگر اين دستگاه را به رسميت شناخته باشد فقط به يك چيز فكر مي كند؛ اينكه سرمايه لازم براي خريد كالاي موردنظرش را فراهم كند و بعد از آن هم، به اينكه هرچه بيشتر افراد ديگري را به اين سيستم دعوت كند.
شايد به من و هيچ كس ديگري مربوط نباشد كه شخصي كه مي خواهد در اين سيستم كالايي بخرد، پولش را هدر مي دهد يا نه، جنس موردنظر را برخلاف آنچه كه به او گفته شده چند برابر قيمت مي خرد يا نه و اينكه از اين پول مي تواند استفاده شرافتمندانه تري هم داشته باشد يا نه... هيچ كدام از اينها به ما مربوط نمي شود و فقط به خود او مربوط است. تا اينجا ما با همان چيزي روبه رو هستيم كه ياد گرفته ايم در برابرش ساكت بمانيم؛ اين مال كس ديگري ست كه باخته مي شود و به ما مربوط نيست. اما در ازاي اين پولي كه در مجموع بابت فروش اين اجناس از كشور خارج مي شود، چه ميزان از آن بازمي گردد؟ خيلي كمتر از آنچه كه از دست رفته. درواقع به ازاي هر مبلغي كه بابت فروش اجناس به پايين دستي هاي شخص بازارياب از كشور خارج مي شود، فقط ميزان بسيار بسيار اندكي از آن به شخص بازارياب تعلق مي گيرد. تا اينجا هم مي شود گفت كه خب، سرمايه كشور خارج مي شود؟ باز هم به ما ربطي ندارد... اما از اينجا به بعد با مسئله ديگري روبه رو مي شويم؛ بالاخره جايي اين سيستم به پايان مي رسد. آيا آدم هاي روي زمين پايان ناپذيرند؟ مطمئنا به همين دليل جايي سيستم به پايان مي رسد و به اندازه تمام آدم هايي كه در ته هرم واقع مي شوند بازنده داريم. اينها آدم هايي هستند كه سرمايه خود را از دست مي دهند و بعيد نيست كه يكي از اين آدم ها خود ما باشيم. پس آيا همين يك دليل نمي تواند توجيهي براي رد كردن كل سيستم شود؟
اما مسئله تلخ تر اينكه با وجود تمام معايب و مضراتي كه اين سيستم از نظر اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي با آن مواجه شده (من در اينجا قصد پرداختن به آنها را ندارم و پيشنهاد مي كنم كه براي آشنايي كامل با دلايل مربوط، به صفحات ديگر اين پرونده مراجعه كنيد) هنوز هم نه تنها مخالفت جدي و پيگيري با اين روند ديده نمي شود، بلكه روزبه روز تبليغات پيرامون آن هم گسترده تر مي شود. از شايعات دهان به دهان ميان مردم كه آرزوهاي تحقق نيافته خود را در قالب برنامه اي به نام بازاريابي شبكه اي (!) براي هم تعريف مي كنند گرفته تا مجلاتي كه اين آرزوها را براي مردم مي سازند، همگي همان شبكه اي را در فضاي زندگي روزمره مردم مي تنند كه به تعداد تمام شخصيت هاي خيالپرداز، بازو براي جذب و به دام انداختن دارند.
عموما مجلاتي كه به صورت تخصصي در اين حوزه منتشر مي شوند، صرفا نگرشي تبليغي نسبت به موضوع دارند و با پوشيده نگه داشتن تمام معايب و مشكلات مربوط به اين موضوع و برجسته كردن سودهاي احتمالي و به بيان ديگر كاذب آن، تصويري آرماني از آن به دست مي دهند و در اين راستا نقل قول هايي تحريف شده را هم به چاپ مي رسانند. يكي از اين نشريات، ماهنامه اي ست به نام همه چيز كه شماره 11 و 12 خود را با نقل قولي از دكتر احمدي نژاد آغاز مي كند: احمدي نژاد معتقد است تجارت Network Marketing براي جوانان بسيار جذاب است و نبايد سرمايه هاي انساني اين كار را به باد استهزا و تحقير گرفت . مشخص نيست كه اين نقل قول از كدام بخش سخنراني آقاي احمدي نژاد گرفته شده و كدام قسمت هاي انتقادآميز آن حذف شده است، اما همين مسئله با گزارشي از شوراي اسلامي شهر تهران و موضوع Network Marketing ادامه مي يابد و به گونه اي پيش مي رود كه خواننده آن احساس مي كند اين پديده اكتشاف سودمندي بوده كه تا به حال از آن بي خبر مانده و بايد در اسرع وقت، عقب افتادگي خودش را جبران كند.
بخشي از مقالات مجله بدون نام نويسنده به چاپ رسيده اند و برخي ديگر هم با نثر شكسته و عاميانه. هزينه مصرف شده در اين كار را به سرمايه گذاري تعبير كرده و آن را براي كشور سودمند قلمداد مي كند، اما مگر نه اينكه با اين به اصطلاح سرمايه گذاري، فقط چند برابر سود حاصله (كه درواقع همان سرمايه داخلي هم هست) از كشور خارج مي شود؟!
از سوي ديگر، براي منحرف كردن ذهن مخاطبان، بخشي از تبليغات ارائه شده پيرامون اين موضوع به ارتباطاتي اشاره مي كند كه حول اين بازاريابي ايجاد مي شوند، گويي كه اصلا چنين پديده اي خلق شده تا آدم ها بهتر با هم ارتباط برقرار كنند و بيشتر همديگر را دوست داشته باشند: واقعا آيا حضور در شبكه و هميابي شبكه اي، معني جز اصلاح رابطه خود با خود و خود با ديگران دارد؟ با اين تفسير، آيا مفاهيم نت وركي چيزي جز معرفت شرقي ست؟ اوضاع به گونه اي ست كه خواننده دچار شك مي شود كه شايداصلا چيزي از ذات شرقي اش نمي داند.
اكثر صحبت هايي كه در حمايت از بازاريابي شبكه اي مطرح مي شوند، نادانسته و از روي يك شور لحظه اي بيان مي شوند، برخي ديگر هم صرفا براي سودآوري هاي شخصي، اما وقتي مي بينيم كه رسانه اي به صورت ماهنامه و صرفا در جهت حمايت و تبليغ اين قضيه انتشار پيدا مي كند، چه حدسي مي زنيد؟ آيا چيزي كه اساسا نادرست و مضر است، جايي براي تبليغ دارد؟ اگر ماهنامه اي در حمايت از دروغگويي انتشار پيدا كند، چه تصويري از مسئولان و دبيران آن در ذهن شما شكل مي گيرد؟
در جامعه ما بديهي ترين اشكال زيان رساني مورد تبليغ قرار مي گيرند و هيچ مخالفتي با آنها نمي شود. هيچ اقدام جدي عليه جريان صورت نمي گيرد. اين هرم بزرگ روزبه روز بزرگتر مي شود تا آدم هاي بيشتري را زير فشار خود له كند. به پايان ساخت آن چيز زيادي نمانده و بايد منتظر باشيم كه تا مدتي ديگر با سكوت دلپذير و لبخندي كه روي لبمان كاشته ايم، سنگيني آن را بر دوشمان احساس كنيم و زير بار بي توجهي ها و منفعت طلبي هاي ديگران خرد شويم. بهتر است زير بار اين سنگيني هميشگي، لبخندمان را فراموش نكنيم.

جامعه شناسان از دلايل گسترش سريع بازاريابي شبكه اي مي گويند
تا كي مي خواهي از ميله اتوبوس آويزان شوي
005418.jpg
محمد مطلق
جوان كوتاه قدي با دو آلبوم بزرگ و عجيب و غريب وارد دفتر مي شود، با لهجه جنوبي سلام مي كند و بسيار مودب و متشخص، يكي از آلبوم ها را باز مي كند و توضيح مي دهد. فيگورها و ژست ها بسيار رويايي و بورژوايي است؛ درست مثل مديرعامل يك شركت بزرگ چندمليتي، به شكل غلوآميزي خوش پوش به نظر مي رسد، اما تمامي اين فيگورها و ژست ها هنوز نتوانسته اند چهره رنج كشيده اش را مخفي كنند:
توجه داشته باشيد كه ارزش افزوده اين سكه ها بسيار بالاست، چون ضرب آنها محدود و... تمامي حركات دست ها و چشم ها حساب شده است، اما اين حساب شدگي در همان جلسه اول ختم مي شود و در جلسه چهارم وقتي هنوز متقاعد نشده اي، ديالوگ ها
رنگ و بوي ديگري به خود مي گيرد. تا كي مي خواهي از ميله اتوبوس آويزان بشوي بدبخت!
سوداي پولدار شدن يك شبه، بد سودايي است، اما آيا اين سودا خاص جوانان حاشيه نشين شهر است يا جوانان طبقه متوسط؟ اصلا اين سودا و اين رويا از كجا مي آيد؟
دكتر محمد مراد بيات - كارشناس مسائل اجتماعي و مدرس دانشگاه - در اين باره مي گويد: در تحليل
جامعه شناختي اين سودا، يعني پولدار شدن يك شبه، مي توانيم بگوييم ريشه هاي آن در ناكامي هاي اقتصادي- اجتماعي نفهته است، به عبارتي وقتي نابساماني هاي اقتصادي و ناكامي ها افزايش پيدا كرد و بستر فعاليت هاي اقتصادي ناسالم شد، مردم هم به ناچار از مسيرهاي ناسالمي عبور خواهند كرد؛ يعني اينكه به جاي كار و تلاش، راه رويا و توهم را پيش خواهند گرفت .
وي در ادامه مي افزايد: براساس سوابقي كه ما از اين شركت ها داريم و همين طور براساس قواعد بازار، كاملا روشن است كه عملكرد آنها به نوعي رويا و توهم شبيه است، آنها مردم را متوقع مي كنند و براساس همين توهم، بيشترين استفاده را از ناكامي ها مي برند. شايد بتوانيم گرايش مردم را به توهم پولدار شدن در همين سرمايه گذاري اندك حساب هاي قرض الحسنه هم ببينيم؛ يعني تخيل و روياي برنده شدن جوايز
۱۰۰ ميليوني كه ريشه گرايش ها يكي است، اگرچه عملكردها كاملا متفاوت است .
ما افرادي را مي شناسيم كه برنده جوايز 100ميليوني حساب هاي قرض الحسنه شده اند؛ لااقل بانك ها اسامي اين افراد را روي تابلوهاي اعلانات خود نصب مي كنند و مطبوعات و تلويزيون گاه و بي گاه با آنها مصاحبه هايي ترتيب مي دهند كه نشان مي دهد همه چيز واقعيت دارد، اگر چه اين واقعيت اندكي بوي رويا دهد، اما آيا شما مي توانيد آدرس چند نفر از كساني را كه يك شبه از طريق شبكه هاي گلدكوئيست پولدار شده اند به ما بدهيد؟ دكتر بيات در اين زمينه مي گويد:  اصلا جامعه آدرسي از اين افراد ندارد. اگر راست مي گويند، مثل آموزشگاه هايي كه براي تبليغ، عكس و نام كنكوري هاي موفق خود را در فهرست مي كنند، آنها هم آدرس چندنفر را ليست كنند .
وي روياي پولدار شدن را از زاويه اي ديگر هم بررسي مي كند: متاسفانه در جامعه ما، پولدار شدن به يك ارزش تبديل شده و كسي كه پول بيشتري داشته باشد، به درست يا غلط از جايگاه بهتري هم برخوردار است، حتي الان در دانشگاه هاي ما، دانشجويي كه هر روز بتواند گوشي تلفن همراهش را مدل به مدل عوض كند، با ماشين به دانشگاه بيايد و لباس هاي آنچناني بپوشد، بيشتر چشم ها را خيره خواهد كرد، در حالي كه دانشجويي كه نمرات بهتري دارد به نسبت او كمتر چشم ها را خيره مي كند. به هر حال، اين آفتي ست كه در جامعه ما وجود دارد؛ يعني آن ارزشي كه يك روز مي گفت علم بهتر از ثروت است اكنون جابه جا شده .
كلاهبرداري هاي متعدد شركت گلدكوئيست و شكايت ها و ورشكستگي هاي پي درپي افراد در اين سال ها آنقدر بالا مي گيرد كه كار به انعكاس مشكلات در خبرگزاري هاي خارجي هم كشيده مي شود و تحليلگران وكارشناسان ديگر كشورها نيز به اظهارنظر مي پردازند.
در گزارشي درد دل يكي از افراد، اينگونه منعكس شده است: روزهاي اول آنقدر براي انجام كار اميدوار بودم و انرژي داشتم كه خودم هم باور نمي كردم. تقريبا هر روز جلسات آموزشي برگزار مي شد و طي آن به من ياد مي دادند كه چطور با روش هاي مختلف روان شناسي دو نفر از دوستان يا اقوام را به شبكه وارد كنم.
در آموزش، بخشي هست كه به افراد گفته مي شود ليستي از اهداف و آرزوهاي  زندگي شان تهيه كنند و زمان رسيدن به هر كدام را تخمين بزنند. امروز كه به آن ليست نگاه مي كنم، نمي دانم بايد بخندم يا گريه كنم؟!
حسين گل محمدي - روزنامه نگار و كارشناس مسائل اجتماعي- موضوع سوداي پولدارشدن و شركت گلدكوئيست را اينگونه تحليل مي كند: اين شبكه تنها در ايران فعاليت نمي كند و در همه كشورها وجود دارد، اما گلدكوئيست به عنوان يكي از شركت هاي شبكه زنجيره اي بازاريابي در ايران فعال تر از شركت هاي ديگر است. به هر حال به اعتقاد من بحث اصل گرايش مردم بويژه جوانان همان مشكلات اقتصادي است؛ يعني اگر زمينه هاي اشتغال سالم براي جوان وجود داشته باشد تا او را با واقعيت ها عجين كند، جوان هم كمتر به دنبال روياها و آرزوهاي دست نايافتني خواهد بود .
وي در ادامه مي افزايد: زماني اين موضوع خود را در قالب مشاغل كاذب و مشاغل سياه  نشان مي داد، اما امروزه آن مشاغل اندكي مدرن تر شده و به نوعي وجاهت اجتماعي به خود گرفته است .
متاسفانه مي بينيم كه موضوع عضويت در اين شبكه ها در ميان دانشجويان بيش از ساير اقشار مطرح است. آماري وجود دارد كه نشان مي دهد نيمي از دانشجويان، عضوگلدكوئيست هستند و البته طبيعي است، چون اكثريت اين قشر در تامين حداقل مايحتاج زندگي درمانده اند . وي در ادامه مي افزايد: اگر يك اشتغال نسبي هم براي جوان وجود داشته باشد او هرگز به سمت شكلي از سرمايه گذاري كه بسيار متكي به شانس و اقبال است نمي رود؛ البته شانس و اقبالي هم وجود ندارد. آمارها مي گويند هر فردي كه وارد اين شبكه شده تقريبا
۸۰۰ دلار متضرر شده است؛ البته در مقابل، 3درصد از افراد هم وجود دارند كه با توسل به ابزارها و شيوه هايي از بازاريابي كه بي شباهت به نوعي كلاهبرداري نيست، توانسته اند مقداري سود جمع كنند .
براي پيشگيري و مبارزه ريشه اي با اين شركت ها چه بايد كرد؟ گل محمدي در اين باره مي گويد: متاسفانه هيچ چاره انديشي و قانون از پيش تعيين شده اي وجود ندارد و مبارزه اي هم كه صورت مي گيرد در واقع مبارزه با معلول است، درحالي كه تبعات عملكرد چنين شبكه هايي تنها برون رفت سرمايه يا متضررشدن عد ه اي از جوانان نيست؛ موضوع اصلي اين است كه سرمايه هاي ذهني و فكري جوانان به سمت و سوهاي انحرافي كشيده مي شود؛ يعني پتانسيلي كه بايد چرخ هاي جامعه را به حركت درآورد تبديل به نوعي انرژي منفي شده و در دراز مدت نتايج بسيار خطرناكي را رقم خواهد زد و مطمئن باشيد تا زماني كه به شكل ريشه اي برخورد نشود اگر فردا شيوه ديگري از خارج تزريق شود بازهم جوانان به سوداي پولدار شدن به آن سمت وسو خواهند رفت، بنابراين احساس مي كنم بايد:
۱ - حوزه هاي فعاليت اقتصادي جوانان از قبيل
N G Oهاي سالم اقتصادي فعال تر شود و مراكزي همچون سازمان ملي جوانان از محل بودجه هاي بين بخشي و اعتبارات ويژه خودشان مي توانند در اين زمينه ها اقدامات مناسبي انجام دهند.
۲ - زمينه  اشتغال سالم براي جوانان فراهم شود.
۳ - به لحاظ فرهنگي بايد اقدامات موثري شكل گيرد تا جوانان با هر بهانه اي جذب شيوه هاي ناسالم كسب درآمد نشوند.
شايد بتوان جواناني را كه جذب شبكه هاي گلدكوئيستي مي شوند به چند دسته تقسيم كرد؛ بخشي از اين جوانان جزو طبقه متوسط جامعه هستند و شايد اشتغالي نسبي با درآمدي نسبي هم داشته باشند؛ درآمدي كه با
چشم فروبستن به نابرابري ها و برنامه ريزي و قناعت مي تواند زندگي متوسطي را هم سامان ببخشد، اما اين جوانان به محض آنكه توان خود را در برابر مشاهده نابرابري ها از دست بدهند جذب چنين شبكه هايي خواهند شد؛ ابتدا حوزه جديد فعاليت اقتصادي را كار دوم خواهند پنداشت اما آرام آرام روياها عنان خرد را در دست گرفته و فرد را به سرزمين هاي دور و دست نيافتني خواهند كشاند. آن زمان ديگر كار اول و كار دوم معنايي ندارد. اصلا زندگاني معنايي ندارد؛ بايد به هر روشي متصل شد تا امتياز پولدارشدن را كسب كرد و اين همان گردابي است كه هر چه فرو مي روي، بيرون جستن از آن دشوارتر خواهد بود. دسته دوم، جواناني هستند كه اساسا فاقد شغلند و از همان ابتدا عنان خرد را به دست آرزوهاي بلند مي دهند. ما آدرسي از آنها كه يك شبه دنيا را فتح كرد ه اند نداريم؛ شما اگر آدم هايي از اين دست را مي شناسيد به ما هم معرفي كنيد!

تحليل رياضي از رشد باينري
آنها هيچ وقت پول نمي گيرند
005397.jpg
005394.jpg
اميد نقشينه-تا قبل از توقيف، ممنوعيت و تحت پيگرد قرار گرفتن، گلدكوئيستي هاي ايران در شبكه هايي فعال بودند كه با شيوه 5 و 5 پورسانت مي گرفتند.
در اين روش هر شبكه به شكل لايه هايي در نظر گرفته مي شود.هر عضو جديد در يكي از اين لايه ها قرار مي گيرد.
در بهترين شرايط عضوگيري، لايه ها به شكل همزمان و دو طرف چپ و راست آن به شكل متعادل پر مي شود. تعداد اعضاي هر لايه دو برابر تعداد اعضاي لايه قبلي ست.
اگر مرتبه سرگروه را صفر در نظر بگيريم، لايه يكم داراي دو عضو است و لايه دوم داراي چهار عضو و لايه سوم داراي هشت عضو و الي آخر.
اگر شبكه اي تا nلايه توسعه يافته باشد، تعداد اعضاي لايه nام برابرn 2 است (دو به توان n).
مثلا در لايه 10ام، تعداد اعضاي اين لايه 2 به توان 10، يعني 1024 نفر خواهد بود.
باتوجه به اينكه شرط دريافت پورسانت در اين شيوه توسعه يافتن، جذب پنج عضو در سمت راست و پنج عضو در سمت چپ است، هنگامي پورسانت به دست مي آيد كه عضوگيري تا سه لايه بعد از عضو اتفاق افتاده باشد، به عبارتي سه لايه پايين تر نمي توانند پورسانت بگيرند و هرگاه در اين سه لايه پاييني اعضا به تعداد مناسبي جذب شوند، به نفر بالادستي (چهار لايه بالاتر) پورسانت داده مي شود (يك فقره).
تعداد اعضاي هر لايه = n
تعداد اعضاي شبكه اي كه n لايه دارد=
1- ((1+n)2)
تعداد اعضاي سه لايه آخر
= (2-n)2+(1-n)2+n2=(2-n)2*۷
توجه: گفته شد اعضاي سه لايه آخر هيچ پورسانتي دريافت نمي كنند.
نسبت اعضاي سه لايه آخر به همه اعضاي شبكه=
(1-(1+n)2)/((2-n)2*۷)=A
حداقل درصد اعضايي كه پورسانت نمي گيرند از مجموعه اعضاي شبكه= درصد۱۰۰*A
حداكثر درصد اعضايي از شبكه كه پورسانت مي گيرند= درصد۱۰۰* (A-1)
توجه: اعضاي چهارمين لايه بالاتر (نسبت به پايين ترين لايه) فقط يك بار پورسانت مي گيرند.
حداكثر اعضايي كه بالاخره يك پورسانت مي  گيرند
= (3-n)2
نسبت اعضايي از كل شبكه كه بالاخره يك بار پورسانت مي گيرند= (1-((1+n)2))/(3-n)2=B
درصد اعضايي از كل شبكه كه بالاخره يك بار پورسانت مي گيرند=درصد۱۰۰* B
درصد اعضايي از كل شبكه كه بيشتر از يك بار پورسانت مي گيرند= درصد۱۰۰* ((B+A)-1)
سئوال
اگر شبكه اي بسيار زياد پيشرفت كند، چند درصد اعضا پورسانت نمي گيرند؟
جواب
كافي است كه از مقدار A وقتي n بسيار بزرگ مي شود، حد بگيريم:
۸۷۵‎/۰= ((1-(1+n)2)/((2-n)2*۷)Lim
يعني حداقل 5/87 درصد اعضا هيچ وقت پورسانت دريافت نمي كنند.
به همين شكل اثبات مي شود كه كمتر از 25/6درصد اعضا فقط يك بار پورسانت مي گيرند و حداكثر 25/6درصد اعضا هستند كه شايد بيشتر از يك بار پورسانت بگيرند.
البته به علت نامتقارن پر شدن شبكه ها، عملا افرادي كه پورسانت مي گيرند از درصدهاي گفته شده بسيار كمتر است.

نگاه
بانك مركزي و شبكه هاي بازاريابي شبكه اي
در ميان مكاتبات بانك مركزي و آيات عظام در مورد فعاليت شركت هاي بازاريابي شبكه اي، نامه اي وجود دارد كه در آن بانك مركزي خطاب به آيت الله العظمي مكارم شيرازي با تشريح نحوه فعاليت يكي از شركت هاي خارجي، سياست هاي كلي خود براي مقابله با فعاليت چنين شركت هايي را به استحضار آيت الله العظمي مكارم شيرازي رسانده است. از نكات بسيار مهم اين نامه، قيد اسامي چند شركت داخلي است كه كمتر به آنها پرداخته مي شود. متن اين نامه به شماره نب 2064 و به تاريخ 25/4/84 از قرار زير است:
بسمه تعالي
دفتر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي دامت بركاته
سلام عليكم؛
بازگشت به مرقومه مورخ 6/3/84 آن دفتر محترم در خصوص شركت گلدكوئيست و شركت هاي مشابه، مراتب زير به استحضار مي رسد:
در سالهاي اخير عواملي از قبيل وجود سرمايه هاي سرگردان و محدود بودن زمينه هاي سرمايه گذاري در بخش خصوصي، عدم وجود قانوني صريح و شفاف در ارتباط با نحوه برخورد سريع با اينگونه شركت ها، عدم اطلاع رساني به موقع و شفاف از سوي رسانه هاي همگاني و عوامل ديگر موجب شده است تا شركت هايي از قبيل پنتاگون، گلدكوئيست، پرايم اسميت و داياموند 2000 و ... با منشا خارج از كشور و شركت هايي با منشا داخلي مانند شركت خيرانديشان جوان و شركت خدماتي سيناكرمانشاه و... نفوذ قابل توجهي را در مردم به دست بياورند كه از ميان اين شركت ها به عنوان مثال چگونگي عملكرد شركت گلدكوئيست را به عرض مي رساند.
عمده فعاليت شركت مزبور كه در سال 1988 تاسيس شده و مقر اصلي آن در هنگ كنگ است، در امر بازاريابي شبكه اي جهت خرده فروشي سكه هاي طلاي تاريخي و يادگاري و سوق دادن مردم به زنجيره بازاريابي به عنوان عضوي از شبكه جهاني است. در اين مجموعه فرد داوطلب در ازاي خريد يك سكه (يا ساعت يا گردنبند يا نقش خاص) به مبلغ 860 دلار (800دلار قيمت سكه و 60دلار هزينه حمل) كد مخصوص دريافت مي كند كه در واقع مركز درآمد شخصي وي مسحوب مي شود( توضيح اينكه قيمت واقعي سكه حدود 230 دلار است ليكن شركت ادعا مي كند كه به دليل تعداد محدود هر سكه ضرب شده و باتوجه به يادگاري بودن آن، قيمت سكه ها در آينده نيز بسيار بالاتر خواهد بود). در اين مجموعه هر فرد خريدار سكه، چنانچه در دو بازوي راست و چپ خود هركدام 5 نفر را به خريد سكه ترغيب نمايند، 400 دلار به عنوان حق بازاريابي دريافت مي نمايند كه دريافت وجه مي تواند از طرق چك يا پول الكرونيكي باشد كه در حال حاضر چك ها در ايران قابل وصول نيست و معالا افراد پول الكترونيكي را به متقاضيان بعدي سكه ها مي فروشند. لازم به ذكر است كه بررسي بازرسان اين بانك در مقاطع مورد نظر نيز حاكي از آن است كه چك ها از طريق سيستم بانكي وصول نگرديده است. بديهي است در اين ميان سودسرشاري به جهت اختلاف قيمت اصل سكه و قيمت فروش آن نصيب شركت خواهد شد. برخي شركت هاي ياد شده نيز از طريق آگهي و واريز وجه نقد به حساب آنان يا فروش كارت، مشتريان خود را جذب و براساس قواعد مشابه، جوايزي را به مشتريان خود مي دهند.
براساس بخشنامه نب‎/۳۷۵۹ مورخ 22/6/82 اين اداره به كليه مديران عامل بانك هاي دولتي و خصوصي ضمن ارسال نامه دبير محترم هيات دولت مبني بر جلوگيري از فعاليت هاي غيرقانوني شركت هاي پنتاگونا، گلدكوئيست يا داياموند 2000، به آنها ابلاغ گرديده كه از افتتاح هر نوع حساب و ارائه خدمات بانكي به شركت هاي مذكور و شركت هاي مشابه، خودداري نمايند. ضمنا در اين بخشنامه مقرر گرديد كه در راستاي مقابله با مفاسد اقتصادي و مبادلات پولي مشكوكي مواجه شدند، براساس فصل پنجم از مقررات پيشگيري از پولشويي در موسسات مالي، موضوع بخشنامه شماره نت /3513 مورخ 22/8/81 اين بانك اقدام نمايند.
در خصوص شركت هاي داخلي مانند شركت خيرانديشان جوان و خدماتي سينا كرمانشاه كه به ترتيب با توزيع فرم هايي تحت عنوان طرح مشاركت تلاش و طرح مشاركت مالي همياري مردم را به شركت در طرح هاي مذكور ترغيب مي كرده اند نيز براساس بخشنامه نب /2100 مورخ 20/4/84 به بانك هاي دولتي و خصوصي ابلاغ گرديد،كه از افتتاح هرگونه حساب و انجام خدمات بانكي براي اين قبيل شركت ها و افرادي كه در اين طرح ها مشاركت مي كنند امتناع كرده و ترتيبي اتخاذ گردد تا چنانچه اين قبيل شركت ها پس از افتتاح حساب اقدام به فعاليت هاي غيرقانوني نمودند، فعاليت حساب مربوطه را متوقف و مراتب را كتبا به بانك مركزي اعلام كنند.
ضمنا در طول مدتي كه اين شركت ها فعاليت خود را آغاز كرده اند، اين بانك از طريق انتشار اطلاعيه هاي مختلف در جرايد، هشدارهاي مورد لزوم را به مردم داده است.
در مجموع بانك مركزي بنا به دلايلي از قبيل ايجاد اختلال در سيستم پولي كشور وخروج ارز و مسائل مربوط به پولشويي، فعاليت شركت هاي مذكور را برخلاف مقررات و مصلحت كشور تشخيص داده و هيچ گونه مجوزي بابت ضرب سكه ها و افتتاح حساب در بانك هاي دولتي و خصوصي صادر نموده است .
به پيوست همين نامه بخشنامه هاي مربوط هم توسط بانك مركزي به دفتر حضرت آيت الله العظمي ارسال شده است. با بررسي دقيق اين نامه مي توان براحتي فهميد بانك مركزي شديدا با فعاليت چنين شركت هايي مخالف است.
005442.jpg
تفاوت بين تجارت الكترونيك و بازاريابي شبكه  اي
تمامي سيستم  هاي بازاريابي شبكه  اي براي مشغول كردن ذهن افراد و مدرن نشان دادن كارشان در جلسات پرزنت، حـــرف از تجارت الكترونيك يا e-commerce مي  زنند، درصورتي كه خوانندگان محترم و حتي افراد عضو چنين شبكه  هايي بايد بدانند كه اين دو مقوله كاملا جدا از هم هستند. حتي سالها قبل از ايجاد تجارت الكترونيك، سيستم  هاي بازاريابي شبكه  اي وجود داشتند و تجارت الكترونيك هيچ ربطي به اين موضوع ندارد. تنها ويژگي مشترك آنها استفاده از اينترنت است. اينترنت تنها كار سيستم  هاي بازاريابي شبكه  اي را آسان كرد. حال اگر بياييم و ادعا كنيم كه بازاريابي شبكه  اي و تجارت الكترونيك همسان هستند، كار صحيحي نيست (البته فريب خوبي براي افراد كم  اطلاع است كه تفاوت بين اين دو را نمي  دانند). اين تفاوت را به تفصيل براي شما مي  گوييم.
تجارت الكترونيك يا e-commerce مخفف دو كلمه Electronic commerce است. در صنعت تكنولوژي ارتباطات (IT)، فعاليت  هاي تجارت الكترونيك به عنوان تبادلات تجاري، شناخته مي  شود و از طرف ديگر، تجارت الكترونيك شامل خريد، فروش، بازاريابي و خدمات براي توليدات در شبكه  هاي كامپيوتري ست. البته بسط اين موضوع، حواشي بسياري دارد كه در حال حاضر در جهان مدرن حتي بسياري از مبادلات اطلاعات يا سيستم  هاي خودكار جمع  آوري اطلاعات نيز جزو تجارت الكترونيك محسوب مي  شود. اگر بخواهيم پيشينه آن را بررسي كنيم، مي  توانيم به زمان اختراع تلگراف برگرديم كه در آن زمان حتي بعضا معاملاتي از طريق آنها انجام مي  شد، ولي با پيشرفت تكنولوژي و با همگاني شدن اينترنت در سال 1994، تجارت الكترونيك، رشد بسيار سريعي داشت؛ به طوري كه طبق تحقيقات انجام شده پژوهشكده فورستر، درآمد تجارت الكترونيك در سال 2003 بيش از 2/12 ميليارد دلار بوده است،در صورتي كه بازاريابي شبكه  اي (Network Marketing)، موضوعي كاملا متفاوت با تجارت الكترونيك است. در اصل در بازاريابي شبكه  اي يا بازاريابي چندسطحي (MLM) شركت، افرادي را انتخاب مي  كند تا كالايش را بفروشد و بعد از آنها مي  خواهد كه در نقش بازارياب برايش كار كنند تا سودي به آنها تعلق گيرد. تا اينجا كه مشكلي وجود ندارد، ولي اين شركت  ها براي سودجويي بيشتر و درواقع براي ايجاد يك شبكه كلاهبرداري، طرح  هايي را به بازاريابان ارائه مي  دهند و آنها را متقاعد مي  سازند كه در اين صورت شما سود بيشتري مي  بريد و جالب  تر اينكه هر فردي كه پس از شما بيايد نيز سود مي  برد.
اين شبكه  ها كارشان را از مدت  ها پيش و به گونه  هاي مختلف ادامه مي  دادند، ولي از زماني كه اينترنت همگاني شد، كارشان سهل شد و بعد از جذب افراد، آنها مي  توانستند به صورت مستقيم، زيرگروه  هايشان را ببينند. اين ارتباط فايده  اي داشت كه با نظارت شركت، ديگر از تقلب  هايي كه در سيستم  هاي بازاريابي شبكه  اي گذشته مانند پنتاگونا كه با رواج برگه  هايي توسعه مي  يافت خبري نبود و از طرف ديگر، بسيار راحت  تر مي  توانستند اطمينان افراد را جلب كنند و به آنها اطمينان دهند كه شما مي  توانيد از تمام امكانات سايت استفاده كنيد.
ولي متاسفانه اين اطمينان  ها باعث افزايش فعاليت سيستم  هاي بازاريابي شبكه  اي شد، در حالي كه اين عمل في  نفسه اشكال دارد. در بازاريابي شبكه  اي، افراد خريدار موظف هستند تا افراد ديگري را جذب كنند و اين سيستم  ها به صورت هرمي يا باينري با سرعت جذب تصاعدي افزايش پيدا مي  كنند و پورسانت  ها براساس ميزان فروش پرداخت نمي  شود، بلكه براساس تعداد افرادي كه در زيرگروه آنهاست، پول مي  گيرند.
اين سيستم  ها درواقع چرخه  هاي فقيركننده اي هستند كه از تجمع اموال ديگران استفاده كرده و افراد بسيار معدودي در آن به سود مي  رسند. با نگاهي اجمالي به شيوه گسترش باينري آنها مي  توان دريافت كه سود اساسي را شركت مي  برد و حتي چندين سوپاپ اطمينان مانند Flash out را براي خودشان قرار مي  دهند تا اگر روزي قرار شد حق واقعي افراد (حداقل براي يك بار) پرداخت شود، اول شركت سود خود را بخورد، بعد اندكي نيز بين افراد پخش كند.
همان  طور كه از تعاريف پيداست، بازاريابي شبكه  اي هيچ ارتباط مستقيمي با تجارت الكترونيك ندارد، ولي مروجان طرح  هاي بازاريابي شبكه  اي آنچنان اين موضوع را به يكديگر ربط مي  دهند كه افراد فكر مي  كنند بازاريابي شبكه  اي، زيرمجموعه  اي از تجارت الكترونيك است و حتي بعضي فكر مي  كنند كه تجارت الكترونيك زيرمجموعه  اي از بازاريابي شبكه  اي ست.
به نظر مي  رسد تنها دليل بيان ارتباط بين بازاريابي شبكه  اي و تجارت الكترونيك، استفاده امروزي بازاريابي شبكه  اي از ابزار موجود در تجارت الكترونيك است؛ مانند استفاده از كارت  هاي اعتباري (Credit Card) يا وجود يك دفتر كار مجازي در اينترنت براي فعاليت.
اين هم يكي ديگر از فريب  هاي سيستم  هاي بازاريابي شبكه  اي در ايران است كه با استفاده از عدم آگاهي مردم ايران، اين دو مقوله را به هم ارتباط مي  دهند و ذهن افراد را به سمت قانوني بودن و مدرن شدن سوق مي  دهند. كلاهبرداران براي رسيدن به سود از هر راهي استفاده مي  كنند.

گفت وگو با حميدرضا كاتوزيان، طراح قانون ممنوعيت بازاريابي هرمي و چند سطحي
پول هنگفت براي حرف هاي گزاف
005439.jpg
آيدين جهانبخش
تجارت الكترونيك، بحث چندان جديدي در كشور ما نيست، اما اين نوع تجارت با ورود بازاريابي شبكه  اي (Network marketing) مدتي ست مباحث و مجادلات فراواني را برانگيخته است. براساس آمارهاي غيررسمي، روزانه حدود 320 نفر در ايران جذب شبكه  هاي بازاريابي مي  شوند. اخبار خروجي از مجلس حاكي از آن است كه نمايندگان هم وارد اين مجادله  ها شده  اند. بهتر است در ابتدا بدانيم، نمايندگان از چه ابعادي به اين بحث پرداخته و چه نتايجي به دست آورده  اند.
تجارت يكي از اجزاي جدايي  ناپذير از زندگي امروزه انسان  هاست، چراكه انسان از دوران ماقبل تاريخ براي تامين مايحتاج روزانه  اش مجبور به تبادل كالا بود. تاريخ تجارت با مبادله پاياپاي شروع مي  شود و با پيشرفت علوم و تكامل زبان وارد دوره پول مي  شود. ادامه اين روند در زمان حاضر و با ورود تكنولوژي  هاي نوين  تر به تجارت الكترونيك (Network marketing   (e-commerce رسيده است و گمانم اين است كه نه در مجلس، نه در مجموعه نظام و نه در دولت، كسي مخالف استفاده از اين ابزار جديد در انجام دادوستد و معاملات نيست، بلكه حتي به دليل اينكه اين فن  آوري باعث افزايش سرعت و بهره  وري معاملات شده و همچنين احتمال تقلب را كاهش مي  دهد، سعي در تقويت و گسترش آن داريم. توجه داريد كه ويژگي  هاي تجارت الكترونيك، هم هزينه  هاي واسطه  اي را كاهش مي  دهد و هم به بهبود حق انتخاب و دسترسي ما مي  انجامد. هرچند اين وسيله هنوز دوره بلوغ خود را طي مي  كند، اما همچون هر وسيله ديگري اين ابزار هم مي  تواند مورد سوء استفاده قرار گيرد؛ چنانچه امروزه عده  اي آن را به ابزار چپاول اموال مردم تبديل كرده  اند؛ يعني با سخنوري و دادن وعده  هاي واهي، كالايي را به مردم مي  فروشند كه ارزش آن معادل پول هنگفتي كه فرد در قبالش پرداخت مي  كند، نيست. مجموعه اين مسائل باعث شد كه ما در مجلس، قوانيني را تدوين كنيم تا جلو اين سوء استفاده را بگيريم. هدف ما هم جلوگيري از اين سوء استفاده  هاست، ولي با اصل تجارت الكترونيك و حتي بازاريابي شبكه  اي كه ابزارهاي سودمندي هستند، مخالفتي وجود ندارد. در ضمن اين يك اصل بديهي ست كه هر توليدكننده  اي حق داشته باشد عده  اي را با عنوان بازارياب براي فروش كالاهايش استخدام كند و اين افراد محصول توليدشده را تبليغ و در اختيار مصرف  كننده قرار داده و به ازاي تعداد فروششان از توليدكننده مبلغي را به عنوان پورسانت دريافت كنند. صنعت بيمه نمونه بارز اين سيستم است. عمل در قالب اين سيستم نيز نه غير قانوني ست و نه حرام، بلكه يك روش ارتزاق حلال نيز محسوب مي  شود.
در حال حاضر برخي شبكه  هاي بازاريابي به وجود آمده  اند كه پورسانت  هايشان، خارج از تصورهاي عادي ست، يعني در وضعيت معمولي امكان كسب چنين سودهايي در صنعت  ها و خدمات ديگر وجود ندارد (حداقل در نگاه اول)، اما مسئله اين است كه واقعا برخي  ها به اين سودها مي  رسند و اين پول  ها را هم مي  گيرند.
درست است. ويژگي بازاريابي شبكه  اي در وضعيت معمولي حذف عوامل واسطه، كاهش هزينه  هاي تبليغات و درنهايت ارزاني محصول براي مصرف  كننده است؛ مفهومي كه در اصطلاح از توليد به مصرف را به صورت مدرن باز توليد كرده است. حساسيت ما و ديگر كشورها در اين خصوص به بحث سوء استفاده  ها از اين بازاريابي ست. بر همين اساس هم تلاش مي  كنيم با تصويب قانون، جلوي آن را بگيريم؛ يعني مي  خواهيم شفاف  سازي كنيم كه كدام نوع از بازاريابي شبكه  اي مجاز است و كدام غيرمجاز. متاسفانه در حال حاضر فعاليت  هايي تحت عنوان بازاريابي شبكه  اي صورت مي  گيرد كه در حقيقت بازاريابي براي فروش كالا نيست، بلكه فقط عضوگيري ست. بر اين اساس ما با دو شيوه بازاريابي شبكه  اي مواجهيم؛Describing- commerce
و Recording-commerce
D بازاريابي معمول و كارش توزيع يك كالاست كه در آن كسي بيشتر سود مي  كند كه كالاي بيشتري توزيع كند، اما روشي كه از آن سوء استفاده مي  شود R است؛ يعني به استخدام درآوردن و جذب كردن. در اين روش هدف فروش كالا نيست. بازارياب در اين سيستم به جذب افراد مي  پردازد، يعني شركت مي  گويد كه من از شما اينقدر پول مي  گيرم و درعوض آن، به شما يك گواهينامه مي  دهم، با گواهينامه هم اين امكان در اختيارتان قرار مي  گيرد كه افراد ديگر را بياوريد و جذب شبكه كنيد و در ازاي تعداد افرادي كه شما مي  آوريد، من به شما پورسانت مي  دهم. مي  بينيد كه نه كالايي وجود ندارد و نه چيزي ديگر. اين سيستم  ها هرمي محسوب مي  شوند و ممنوع هستند.
برخي شبكه  ها مدعي هستند كه سيستم آنها هرمي نيست، بلكه باينري ست. برخلاف هرمي كه از پايين به بالاست، سيستم آنها از بالا به پايين بوده و در اين شبكه  ها حتي كالا هم رد و بدل مي  شود...
بحث ما اصلا اين نيست كه باينري هستند، هرمي هستند يا كس كيت سريالي هستند، ماهيت اين كار براي ما مهم است تا نحوه شكل  گيري. شركت گلدكوئيست، هم باينري ست و هم كالا در آن جابه  جا مي  شود، ولي با اين حال ما استدلال  ها و دلايلي داريم كه اين سيستم را هم ممنوع مي  دانيم. در بقيه كشورها (مثل اروپاي غربي و آمريكا) هم بحثي بر سر هرمي، باينري و ... نيست، شيوه و رفتار شبكه و ماهيتي كه دارد مسئله  ساز است. در اين شبكه  ها هميشه 70 تا 80 درصد كساني كه در پايين قرار دارند يا هنوز هيچ  كسي را جذب نكرده  اند، متضرر هستند. اين شبكه  ها هميشه اين افراد متضرر را دارد و اتفاقا اگر اين افراد متضرر نباشند، راس شبكه به پول و ثروت نمي  رسد. ثروت ايجاد شده براي برخي افراد در اين شبكه، به ازاي فقير شدن ساير اعضاست. در سيستم  هاي باينري هم كه شما گفتيد و اتفاقا كالا هم ردوبدل مي  شود، بايد توجه داشت كه كالاي مورد مبادله، ارزش پولي كه مشتري پرداخته را ندارد. خودشان هم اين را مي  دانند و نمي  گويند كه ما اين كالا را به شما مي  فروشيم، چون همه مي  فهمند كه اين حرف باطلي است، مي  گويند اين كالا هديه  اي است كه شركت به شما مي  دهد. همچنين اساس اين شبكه  ها بر تعادل استوار است؛ يعني بايد تعادل سمت چپ و راست شما وجود داشته باشد كه به پول برسيد، يعني باز همان جذب افراد براي شبكه است، چراكه اگر مبنا فروش كالا است، چه نيازي به تعادل و .... اگر دقت كنيد، مي  بينيد ماهيت همه اينها يكي است؛ يعني اساس دريافت پورسانت وابسته به جذب افراد است.
اتفاقا پيش از مصاحبه با شما جزوه آموزشي يكي از اين شبكه  ها به دستم رسيد و توانستم بخش  هايي از آن را مطالعه كنم. در اين جزوه مطرح شده كه كالا ارزش افزوده دارد يا كالايي كلكسيوني است و قيمت آن پس از گذشت مدت زماني افزايش پيدا مي  كند يا استدلال  هايي درباره عيار و قيمت ضرب سكه و ....
اتفاقا تمام كلك قضيه هم همين  جاست. من كالايي با ارزش 500 دلار را به شما مي  فروشم 2 هزار دلار و استدلالم اين است كه اين كالا به تعداد محدودي توليد مي  شود، بنابراين آن را نگه دار تا مثلا بعد از سه سال قيمت آن 6 هزار دلار شود، يعني سه برابر پولي كه به من مي  دهي. اين حرف  هايي است كه اصطلاحا روي هواست ، نمي  شود به آنها تكيه كرد و اصلا معلوم نيست چه اتفاقي بيفتد. اصلا ممكن است بعد از مدتي مثلا اعلام كنند كه اصولا نگه داشتن چنين چيزي مضر است، لذا شما سرمايه  تان را جايي ذخيره كرده  ايد كه در آينده نسبت به اينكه بتواني به طور قطع حتي به اصل پولت هم برسي، جاي ترديد وجود دارد. الان فقط روي حرف من حساب مي  كني، اگر به اين شركت  ها بگويند كه شما به جاي اين كالاها برنج بفروشيد، هرگز حاضر نيستند اين كار را بكنند. دليلش اين است كه الان با حرف  هايشان كالاي 500 دلاري را به شما 2 هزار دلار مي  فروشند و اما آيا حاضري به خاطر برنج كيلويي يكهزار و 500 تومان، 4 هزار تومان بپردازي؟ نه!
وقتي حاضر مي  شوي اين قيمت را بپردازيد كه موضوع برايت ملموس و مكشوف نيست، يعني نوعي فريب در آن وجود دارد. به اصطلاح فرنگي  ها، اين حرف شكرپاشي شده ، يعني اصلا معلوم نيست كه درست باشد، اما آنقدر رويش شكر پاشيده و شيرينش كرده  اند كه پذيرفتني شده است. تعدادي از شركت  هايي كه الان مشغول عضوگيري هستند، الان به افراد طلا مي  دهند، اما دليلش چيست كه حاضر به فروش برنج به جاي طلا نيستند؟
آقاي كاتوزيان، آنها خودشان هم مي  گويند كه محصول يا كالا در بازاريابي ما جايگاهي ندارد، بلكه تاكيد روي پورسانت  هاست. محصول، فرد را به سود نمي  رساند، پورسانت است كه سود را فراهم مي  كند.
بله! اما پورسانت بابت چي؟ دقت كنيد كه پورسانت براي جذب افراد پرداخت مي  شود. حالا جذب افراد به شبكه براي چيست، براي گرفتن پول  هاي هنگفت (چهار يا پنج برابر كالايي كه به فروش مي  رسد) و اگر نه همان  طور كه گفتم در صورت فروش مثلا برنج هيچ وقت چنين پورسانتي پرداخت نمي  شود و اصلا امكان آن وجود ندارد. شما ببينيد ما چقدر تاجر برنج در اين كشور داريم، كدامشان توانسته  اند به اين ثروت هنگفتي برسند كه آقايان رسيده  اند.
دليل اينكه يك  دفعه تكاثر ثروت رخ مي  دهد، اين است كه يك عده يك  دفعه فقير مي  شوند. حالا نه اينكه به خاك سياه بنشينند؛ به اين معني كه پول زيادي را از دست مي  دهند و همين از دست دادن پول توسط اين عده باعث پولدار شدن بالاسري  ها مي  شود. بالاخره پولي كه از جيب من خارج مي شود بايد وارد جيب كسي ديگر بشود ديگر! به هوا كه نمي رود.
 اشتغال، مسئله مطرح شده ديگر توسط اين شركت هاست. برخي شركت ها مدعي اند كه با اين اقدام، اشتغال ايجاد كرده اند. قبلا اشاره كردم كه مي گويند محصول، شما را به سود نمي رساند، بلكه (به اصطلاح خودشان) وقت و انرژي مصرف شده، شما را به سود مي رساند و سرمايه اصلي شما در اين فعاليت، اين دو عنصرند. آنها مي گويند، اين كار (شغل) به سرمايه كلان و دفتر و دستك هم نياز ندارد. به نظرم يكي از دلايل رشد برخي شبكه هاي اينچنيني هم، همين است.
در برابر اين ادعاها بايد گفت: اولا اشتغال ايجادشده اشتغال موثر نيست. اشتغال موثر يعني اشتغالي كه عده اي مشغول كار شوند و بتوانند ارزش افزوده مالي ايجاد كنند و رزق حلال به دست بياورند و شايد عده اي ديگر را هم مشغول كنند؛ نمونه اش كشاورزي است. يك كشاورز هم توليد ايجاد مي كند و هم با به كارگيري ديگران براي آنها شغل ايجاد مي كند. اين اشتغال موثر است و براي كشور، ارزش افزوده ايجاد مي كنند، والا اينكه همه كارهايمان را كنار بگذاريم، بياييم با افراد صحبت كنيم تا حاضر شوند كالايي را به قيمت چند برابر بخرند و خودشان هم بروند از عده اي ديگر پول بگيرند كه آنها را هم وارد سيستم كنند و شبكه به صورت هرمي توسعه پيدا كند و هميشه دو رديف پاييني كه 75 درصد اعضا را تشكيل مي دهند، جيبشان خالي شود، اشتغال موثر نيست.
مجموع افرادي كه در چنين شبكه هايي مدعي موفقيتند، با افرادي كه مالباخته محسوب مي شوند، قابل قياس نيست. شايد كمتر از 5 درصد اعضاي شبكه، واقعا به سودهاي ادعايي مي رسند و بقيه هرگز به اين پول ها دست پيدا نمي كنند. ببينيد وقتي كسي با فرض اينكه تعادل چپ و راستش به وجود بيايد (يعني 6 نفر را جذب شبكه كرده) 100 دلار پورسانت مي گيرد، در حالي كه خودش 800 دلار داده (بر فرض) اين شاخه بايد مدام ادامه پيدا كند و چندين مرحله جلو برود تا تازه فرد به اصل پولش برسد؛ آن هم با حفظ تعادل. بعد از رسيدن به اصل پولش، آنچه مي گيرد را مي شود پورسانت به حساب آورد. نكته اينجاست كه دريافت پورسانت هم حدي دارد و فرد نمي تواند مثلا پورسانتي بيش از يكهزار دلار در هفته بگيرد، يعني يك جايي به اشباع مي رسد و ديگر نمي شود بيشتر از آن بگيرد، حالا چه كسي اين پول هاي اضافه تر را دريافت مي كند، كس يا كساني كه در راس هرم هستند (سازمان دهندگان) و صاحبان اصلي شبكه، آنها به اين پول هاي هنگفت مي رسند.
نكته اي به نظرم رسيد راجع به سازمان دهندگان؛ شايعاتي مطرح است كه برخي شخصيت هاي سياسي، هنري و... خود چنين شركت هايي را ايجاد كرده يا عضو آن هستند، در اين مورد اطلاعاتي داريد؟
بله! در برخي موارد اينها افراد مشهوري را نام مي برند، از شخصيت هاي كشوري، لشكري و... كه مثلا جزو سران هرم هستند. اينها بيشتر شايعه است تا واقعيت. اعضاي شبكه مي روند پيش يك ورزشكار مشهور يا هنرپيشه، اصطلاحا پرزنتش مي كنند و مي گويند كه ما اين كارها را انجام مي دهيم، اين طوري افراد را جذب مي كنيم و اين جوري پول مي دهيم، فرد را بخصوص اگر خالي الذهن هم باشد، جذب مي كنند و به او مي قبولانند كه كار خوبي مي كنند. ممكن است هديه اي هم به او بدهند، بعد همين مسئله را مي گذارند منشا اينكه بله، فلان آقا هم با ماست...، اما من با برخي از اين افراد كه نامشان مطرح است تماس گرفتم، بندگان خدا اعلام مي كردند كه ما نه عضو اين شبكه ايم و نه همكاري با آن داريم. طرح اين قبيل موارد براي آن است كه قبح فعاليت خودشان را كه الان در جامعه به صورت وسيعي مطرح شده، از بين ببرند. اين بحث ها با هدف جلب اعتماد، مطرح مي شود والا بيشتر شايعه است تا واقعيت.
سيستم، سيستم بسيار هوشمندي است. مي دانيد كه فقط بحث پورسانت و سوددهي مطرح نيست، بلكه سعي مي كند به ساير نيازهاي اعضا هم توجه كند و با ايجاد جذابيت هايي، ديگر افراد را به ورود به شبكه تشويق كند. درجامعه ما بحث شادي و تفريح دسته جمعي و... وجود دارد، مسئولان هم چند سالي است در اين زمينه مسائلي را مطرح مي كنند، در كل در اين زمينه مشكلات يا كمبودهايي داريم. به نظر مي رسد علاوه بر وعده هاي اقتصادي، تعريف كاركردهاي اينچنيني خود به رشد شبكه كمك مي كند. مي خواهم بگويم كه ما مشكل اشتغال داريم، كمبود سرمايه داريم، مباحث اجتماعي داريم و... همه دست به دست هم مي دهند و به اين فعاليت كه شما آن را غيرقانوني مي دانيد كمك مي كنند.
دقيقا همين طور است. ما نمي توانيم از خلاءها و فقدان برخي مسائل در جامعه مان چشم پوشي كنيم. همين مسائل هم باعث گرايش برخي افراد به اين شبكه ها شده است. مثلا فكر مي كنيد چرا دانشجويان، يكي از گروه هاي اصلي هدف اين سيستم ها هستند. تامين معاش براي دانشجو يك دغدغه اصلي است. كار نيمه وقت و... هم سخت گير مي آيد، در نتيجه گرايش پيدا مي كنند كه با اين قبيل شركت ها همكاري كنند.
برخي فعاليت هاي اين قبيل شركت ها جنبه فرهنگي هم پيدا مي كند؛ البته به معناي منفي اش. در اين جلسات به اصطلاح فان (fun) كه برگزار مي كنند، فضاي متعارفي وجود ندارد. من در دانشگاه تدريس مي كنم و با دانشجويان سر و كار دارم، در اين محيط ارتباط سالمي ميان دانشجويان خانم و آقا وجود دارد، ما اينها را مي بينيم و اصلا هم اشكالي ندارد، اما عده اي در جامعه ما هستند كه ممكن است اين ظرفيت ها برايشان وجود نداشته باشد. شايد برايتان جالب باشد، بدانيد برخي ها به اين دليل حاضر به پرداخت پول به اين شركت ها مي شوند كه در آن جلسات مختلط شركت كنند. اين اتفاق در حال رخ دادن است، حتي در برخي تبليغات يكي از شركت هايي كه كساني از آن شكايت كرده بودند، عنوان شده بود كه تو اينقدر پول بده و ما فلان خلاءهايي كه در زندگي تو هست و تو نمي تواني در اين جلسات شركت كني را پر مي كنيم. چه جوري مي خواهي وارد اين جلسات بشوي؟ اين پول را بده تا به جلسات ما راه پيدا كني . اين سوءاستفاده ها وجود دارد. من شنيدم حتي جلساتي در كوه برگزار مي كنند، روشي كه برخي گروه هاي سياسي در گذشته پيگيري مي كردند. اينها زنگ خطر هايي است كه بايد دقت كنيم تا از يكسري خلاءها و كمبودهاي موجود در جامعه سوءاستفاده نشود.
برخي مواقع بحث هايي هم درباره خروج ارز از كشور در اين باره مطرح مي شود. شما در اين مورد اشكالي وارد مي دانيد؟
چندان كاري به اين مسئله ندارم.
پس كمي درباره طرح تازه در مجلس توضيح دهيد و ويژگي ها و احيانا مجازات هاي آن.
طرح ما در مجلس مبتني بر اين است كه شركت ها و موسسه هاي فعال در اين زمينه بايد چند ويژگي را داشته باشند تا فعاليتشان مجاز شناخته شود، اول اينكه توسعه موسسات نبايد هندسي و مبني بر پورسانت باشد، يعني بنده به عنوان بازاريابي كه براي اين شركت ها كار مي كنم نبايد بر مبناي جذب افراد پورسانت بگيرم، بلكه بايد براساس فروش كالا يا خدمات، پورسانت را دريافت كنم؛ اين قانون در اروپا و آمريكا هم هست.
مسئله ديگر اين است كه افراد مجبور نباشند براي همكاري در اين مجموعه ها حق عضويت بدهند، مجبور نباشند كالا بخرند. يعني بازارياب خودش مجبور نباشد كه حتما كالا را بخرد، يعني فروش اجباري كالا براي ورود به شبكه ممنوع است، چون وقتي مي گوييم جذب افراد نبايد مبناي پورسانت باشد بلكه فروش كالا مبناست، ديگر وقتي كسي مي آيد و مراجعه مي كند كه آقا من مي خواهم برايت كالايي يا خدمتي بفروشم و به مردم عرضه كنم، نبايد بگويند كه تو زماني مي تواني وارد سيستم ما بشوي كه خودت از كالاي ما بخري؛ اينكه مي گوييم حق عضويت نگيريد، همين است. متاسفانه برخي شركت هاي ايراني هم به اين عرصه وارد شده اند. مبنا، ميزان پول پرداختي هم نيست، چون همين شركت هاي ايراني مدعي اند كه ما پول خيلي كمي مي گيريم (مثلا 5 هزار تومان). ما در طرح عنوان كرده ايم كه حق دريافت يك ريال هم نداريد، كسي كه مي خواهد به عنوان بازارياب با شما كار كند (مثل بيمه ها) بايد يكسري حداقل هايي از نظر قابليت هاي بازاريابي داشته باشد تا در شبكه شما مشغول شود.
شما چطور و با چه ابزارهايي سيستم بازاريابي شبكه اي را وادار به پذيرش اين شرايط مي كنيد. مي دانيد كه اين شبكه بر عناصر مدرن شكل گرفته و از ابزارهاي بسيار پيشرفته استفاده مي كند و براي مقابله با آن بايد ابزارهايي در حد همان ها تعريف شود، فرض كنيد سايت آنها در اينترنت فيلتر شده، مسلما روش هاي ديگري را به سرعت جايگزين آن خواهند كرد...
اولين و اساسي ترين ابزار ما، رسانه ها يعني همين مطبوعات و راديو و تلويزيون هستند كه بايد اين آگاهي را به مردم منتقل كنند كه همه كس نمي تواند بازارياب موفقي براي اين شركت ها باشد. شما برويد و به افرادي كه در قوه قضائيه عليه اين شركت ها شكايت كرده اند، مراجعه كنيد و ببينيد آنها كه مال باخته شده اند، قابليت بازارياب خوب را نداشته اند. اين مسئله البته عيب نيست. بازاريابي هنر و فن است و ممكن است فردي فاقد اين استعداد باشد، ولي در زمينه ديگر مستعد باشد. استعداد توانايي هاي متفاوت انسان ها پخش است .
بعد از آگاهي چه؟ مسلما تنها آگاهي دهي به مردم نمي تواند ابزار اجراي قانون باشد.
بله، آگاهي دهي تنها يكي از ابزارهاي ماست و البته به نظرم مهمترين آن. ابزارهاي ديگري هم در قانون پيش بيني كرده ايم مثل پلمپ دفاتر اين شركت ها، ندادن مجوز به آنها و بررسي دقيق نوع فعاليت شان قبل از ثبت  رسمي آنها و... اينها روش هاي معمولي و امكانات موجود است، اما مي رسيم به اينترنت، اگر سايتي در اينترنت وجود داشته باشد كه با فعاليتش قوانين ملي ما را نقض كند ما مي توانيم به دادگاه ها و ديوان هاي داوري بين المللي شكايت كنيم. الان چرا شركت هايي چون گلدكوئيست و... نمي توانند در آمريكا فعاليت كنند، چون فعاليت اينترنتي آنها غيرقانوني اعلام شده و حتي افرادي كه با آنها همكاري مي كنند، مجرم محسوب مي شوند.
نكته اي را هم بايد به اين مباحث اضافه كنم و آن اينكه ممكن است از افرادي اعلام كنند كه اين پول مال خودم است و اگر پولم را باخته ام، خودم باخته ام، ولي اگر ما نگاه حكومتي داشته باشيم و مي بينيم كه اين فعاليت آثار اجتماعي دارد و جامعه را دچار صدمه مي كند. پولي كه در جيب شماست ثروت ملي كشور است. آيا مثلا 500 هزار نفر از مردم اين كشور مي توانند پول هايشان را بريزند، در جايي كه آتش بزنند و حكومت آن را مجاز بشمارد . بله ممكن است عده اي براي تفريح و ... به خارج از كشور بروند و پول خرج كنند، اين امر طبيعي و حق انتخاب آنهاست، ولي اگر قرار باشد كه كسي فريب توهمات و آرزوهاي خيالي را بخورد، پولش را در جايي سرمايه گذاري كند كه هيچ راه بازگشتي ندارد، اين پول به خارج از كشور هم برود و تجمع آن مبلغ بزرگي هم باشد، اخلال در 16 نظام اقتصادي كشور است.
اين مسئله هم مطرح است كه برخي از اعضا شبكه مي گويند، چون دولت امكان نظارت بر اين سيستم را براي دريافت ماليات ندارد با آنكه مخالفت مي كند. اگر امكان وضع ماليات بر فعاليت اين افراد وجود داشت چه برخوردي با آن مي شد؟
اصلا بحث ما نه در قانون و نه پژوهش ها و ... بحث  ماليات نبوده و نيست، دليل مطرح شدن طرح در مجلس هم شكايات متعدد مردم به قوه قضائيه بود. وقتي ماهيت اين شركت ها را بررسي كرديم به اين نتيجه رسيديم كه به مردم ظلم شده و آنها را متضرر مي كند و اگر نه. آنها الان مشكلي ندارند كه ماليات بدهند. بحث حاكميتي و دفاع از حقوق شهروندان است.
همچنان اين سئوال براي من باقي ماند كه قانوني  كه شما تصويب كرده ايد، چقدر ضمانت اجرا دارد و آيا ابزارهايي كه گفتيد، قدرت مقابله با اين شبكه ها را دارند يا نه؟
ما اگر يك فعاليت را غيرقانوني اعلام كنيم، به اين معني نيست كه به هيچ وجه آن فعاليت در كشور اجرا نمي شود. خيلي چيزها داريم كه ممنوع هستند، حتي حرمت شرعي دارند و در جامعه هم مذموم هستند، ولي آيا كسي مي تواند بگويد اين رفتار يا اخلاق يا مسائل ديگر اتفاق نمي افتد! مثال من مشروبات الكلي ست كه همه موارد از جمله ممنوعيت  قانوني، 17 حرمت شرعي و مذموم بودن اجتماعي را دارد. شما نمي توانيد قانون شكني را از جامعه محو كنيد، قوانين خودشان ضمان اجراي خودشان نيستند.
اما اگر قانوني تصويب شود كه ضمانت اجرا و ابزارهاي اجرائي مناسب نداشته باشد، قانون جايگاه خودش را از دست مي دهد.
ولي به هر حال ما بايد قانون را داشته باشيم. نمي توانيم قانون را نداشته باشيم، چون ممكن است خوب اجرا نشود.
گفتيد كه در قوانين كشورهاي ديگر از جمله آمريكا و اروپاي غربي را براي تدوين قانون مطالعه كرده ايد، چه استفاده هايي از قوانين آنها كرده ايد؟
بله اين مطالعات صورت گرفته، بخشي از مسئوليت برخورد بر اساس قانون جديد بر عهده تشكيلات كشوري خواهد بود، مثلا بانك مركزي، وزارت بازرگاني و وزارت اطلاعات، اينها موظفند موضوع را پيگيري كنند و اگر چنين اتفاقاتي رخ مي د هد با آن برخورد كنند. بخشي از مسئوليت نيز برعهده نيروي انتظامي خواهد بود. تا اگر خانه ها يا جلساتي تشكيل مي شود، موظف به برخورد هستند. بخش ديگر هم همان برخوردهاي اينترنتي و جلوگيري از فعاليت سايت هاي اين شركت ها در ايران خواهد بود. ثبت و شركت، اعطا نمايندگي و ... را هم توضيح دادم و در نهايت اگر مواردي از قانون نقض شود، مراجع ذي  ربط به شكايات رسيدگي خواهند كرد. همچنين موسساتي مثل بانك جهاني هم نسبت به فعاليت هاي اين قبيل شركت ها حساس هستند و آنها هم به اين نتيجه رسيده اند كه اين نوع فعاليت ها، مخل پيشرفت اقتصادي و توسعه انساني كشور هاست و موجب توسعه فقر مي شود. بنابراين از طريق اين مراجع هم مي شود اين شركت  ها را تحت فشار قرار داد كه فعاليت هايشان در كشور ما محدود شود.
مجازات هاي در نظر گرفته شده براي فعالان در اين شركت ها چيست؟
طرحي كه ما داريم در واقع مي شود ذ قانون مجازات اخلال گران نظام اقتصادي (يعني بند آخر اين قانون) و در نتيجه تمام مجازا ت هايي كه در قانون اخلال گران نظام اقتصادي مطرح است در مورد اين افراد نيز جاري ست، اما بستگي به نوع فعالتي دارد. براي افرادي كه در اين شركت ها فعالند در قانون جديد بين 6 ماه تا 3 سال مجازات حبسي پيشنهاد شده و همچنين بازگرداندن دو برابر پولي كه دريافت كرده اند.
بر اساس عرف قانوني، قانون مشمول افرادي مي شود كه پس از تصويب و ابلاغ آن اقداماتي برخلاف قانون انجام دهند. تعداد زيادي از افراد پيش از اين و در زمان حاضر به اين شبكه پيوسته يا مي پيوندند، تكليف آنها چه خواهد بود؟ در مورد آنها چه پيش بيني هايي كرده ايد؟
از زمان ابلاغ قانون تمام فعاليت ها از اين دست ممنوع است و بررسي و تعيين مجازات و ... طبق اين قانون جديد خواهد بود، اما پرونده هايي كه تاكنون در قوه قضاييه تشكيل شده بر اساس قوانين قبلي قابل رسيدگي است. حتي شخصا معتقدم نياز به همين قانون جديد هم نبود و همان قانون مجازات اخلالگر اقتصادي براي برخورد با اين فعاليت ها قابل استفاده بود. قوه قضاييه هم مي تواند مطابق با قوانين گذشته با اين افراد برخورد كنند.
بر اساس قوانين جديد احتمال دارد كه عده اي متضرر شوند. قانون جديد چه پيش بيني درباره آنها كرده است؟
شش ماه است كه ما داريم راجع به اين موضوع حرف مي زنيم و فكر مي كنم جامعه و افرادي كه درگير اين فعاليت هستند به آن درجه از هوشمندي رسيده اند كه خودشان بدانند چه اتفاقي در حال رخ دادن است. مسئوليت اين نوع بازاريابي برعهده خودشان است. مدت زيادي هم هست كه راديو، تلويزيون، مطبوعات و ... در اين باره روشنگري كرده اند. دوستان ما در مجلس و حتي مسئولان قوه قضاييه هم بارها اين فعاليت را غيرقانوني اعلام كرده اند و دفاتر اين شركت ها را تعطيل كرده اندو ... فكر مي كنم به اندازه كافي در اين زمينه اطلاع رساني شده است و ديگر ضرر و زيان افراد برعهده هيچ كس نيست.
آخرين سئوالم اين است كه اين همه در اين خصوص اطلاع رساني و بحث شده، اما همان طور كه خودتان هم اشاره كرديد، يكي از گروه هاي اصلي كه در اين زمينه فعال شده اند و هدف شركت ها هم البته بوده اند، دانشجويان هستند، دانشجويان يكي از اقشار نخبه كشورمان را تشكيل مي دهند، چرا اين همه استدلال و بحث  و جدل  نتوانسته آنها را قانع كند كه دست از اين فعاليت بكشد، شايد همان كاركردي كه مطرح كرديم، دليل اين موضوع است و بايد ابزارهاي ديگر اما قانوني و سالم را وارد اين معادله كرد كه اين قشر از اين فعاليت ها خارج شوند، به نظرم مي رسد تنها حرف زدن و احيانا تصويب قوانيني با ضعف ضمانت اجرا به اندازه كافي نخواهد توانست جلو اين موج را بگيرد. در نظر داشته باشيد كه اين قشر و طراحان آن بسيار هوشمندند و خود را بسرعت به روز مي كنند. همچنان كه با تصويب قانون، فعاليت شركت ها همچنان ادامه دارد.
بالاخره يك سري از اين فعاليت هايي كه هست را نمي توان كنترل كرد. مثل اينكه شما بگوييد چت كردن از طريق اينترنت ممنوه است، اصلا امكان ندارد، زيرا فعاليت هاي متداولي از طريق اينترنت صورت مي گيرد كه نمي توان كنترل صد درصد روي آنها داشت. همه اين سايت ها را هم كه فيلتر مي كنند، ممكن است يكي از طريق ديش به اينترنت وصل شود. اين هم از همان فعاليت هايي ست كه برايتان مشروبات الكلي را مثال زدم. هيچ وقت خود قانون را نمي توانيم ضمانت اجراي خودش بگيريم. عمده ترين مسئله آگاهي اجتماعي ست و همه ما تلاش مي كنيم كه اين اطلاع رساني و آگاهي دهي صورت بگيرد. هر چه بيشتر بتوانيم سطح آگاهي مردم را در اين زمينه بالاتر ببريم، معرفتشان را بيشتر كنيم. همراهان بيشتري براي اجراي اين قانون خواهيم داشت. اگر كسي حاضر نباشد با اين شركت ها كار كند،  حتي اگر مجوز هم داشته باشند و سايت شان هم باز باشد، باز نمي توانند در ايران مشتري جذب كنند يا اخلالي به وجود آورند. آگاهي عمومي عمده ترين ابزار ماست.

سود،سود و به هر قيمت سود
بازاريابي را مي توان به عنوان نوعي فراگرد مبادله بين دو يا بيش از دو طرف در نظر گرفت كه فراگرد را برآورده كننده نيازهاي فردي خويش مي بينند (kotler,1972). بازاريابي البته شاخه هاي متعددي دارد. معروف ترين شاخه بازاريابي، همان بازاريابي تجاري ست كه هدف اصلي آن، ايجاد بازار، فروش محصول يا خدمات و در نهايت كسب سود است. منفعت ريشه اين نوع فعاليت محسوب مي شود. برنامه ريزي براي جلب رضايت مشتري و توجه به نيازهاي او نيز همه براي سود بيشتر است و بس. تكنولوژي و روش هاي نوين نيز از ديگر ابزارهاي اين بازاريابي براي كسب سود است.بازاريابي شبكه اي با تكيه بر ابزار اينترنت نيز ابزار جديد اين سودجويان است. اين نوع بازاريابي در درون خود شاخه هاي مختلفي پرورش داده كه برخي از شاخه ها مخالفان سرسختي دارد.در گفت وگو با حميدرضا كاتوزيان، يكي از سرسخت ترين مخالفان بازاريابي تجاري شبكه اي (از نوع چند سطحي) آنجا كه او براي جذب همراهان براي پيشبرد اهدافشان براي جلوگيري از فريب مردم تاكيد مي كند، درمي يابم كه آنچه او و همفكرانش در حال اجراي آن هستند نيز خود نوعي بازاريابي است، اما شاخه اي ديگر از آن با نام بازاريابي اجتماعي . كوتلر بازاريابي اجتماعي را كاربرد اصول و فنون بازاريابي براي پيشبرد يك هدف، انديشه يا رفتار اجتماعي تعريف مي كند. بازاريابي اجتماعي در حقيقت طراحي، اجرا و كنترل برنامه هايي است كه مقصود از آنها افزايش مقبوليت يك هدف، انديشه يا رفتار است.علماي اجتماعي ويژگي هاي اين بازاريابي در برابر بازاريابي تجاري را اينگونه عنوان كرده اند: وجود رقابت كمتر، مشترياني كه هميشه مجبور نيستند هزينه محصولات يا خدمات را بپردازند، اغلب با گروه هاي ذي نفع قدرتمند مقابله و كشمكش صورت مي گيرد، محصول يا رفتاري كه ترويج آن مدنظر است گاه موافق خواست گيرنده نيست و تقاضاي زياد ممكن است به دليل فقدان منابع، كاركرد نامطلوب داشته باشد.

بازاريابي كوتلري در برابر تافلري
دكتر كاتوزيان در تلاش است تا با تشريح آنچه فعاليت بازاريابي هاي چند سطحي و هرمي بر سر جامعه مي آورد، به تغيير اجتماعي دست يابد. او البته دانسته يا ندانسته همان چهار مرحله تغيير اجتماعي كوتلر (تغيير شناختي، تغيير كنش، تغيير رفتاري و در نهايت تغيير ارزشي) را دنبال مي كند. اينها همه در قالب پيكارهاي ارتباطي و نظريه هاي ارتباط جمعي بحث و بررسي مي شوند.جالب تر آنكه مروجان و مدافعان بازاريابي چندسطحي نيز براي پيشبرد اهداف و تشريح نوع فعاليت هاي خود به اين نظريه ها متوسل شده اند. نظريه موج سوم آلوين تافلر، اساس مباني نظري آنها براي شكل گيري سيستم بازاريابي شان است. تافلر در نظريه خود سه انقلاب را در طول تاريخ زندگي بشر تشريح مي كند؛ انقلاب كشاورزي، انقلاب صنعتي و انقلاب الكترونيك.فعالان شبكه اي بازاريابي در ايران مدعي اند كه تافلر در كتاب شك آينده مستقيما به ساختار مديريت شبكه اي در اداره جوامع اشاره كرده و نتيجه مي گيرند كه ما هم اكنون سوار بر موج تكنولوژي در حال پيشروي به سوي آينده هستيم و اگر خود در اين مسير حركت نكنيم، در سالهاي آينده، بازارهاي هدف و مصرف كشورهاي توسعه يافته خواهيم شد و اين نحوه تجارت بر ما تحميل مي شود . (به نقل از جزو آموزشي يك شركت بازاريابي چند سطحي)آنها نحوه كسب درآمد خود را ناشي از حاكم شدن عناصر موج سوم تافلر مي دانند.در ميان اين استدلال ها و مجادلات، به نظر مي رسد نوعي آلودگي اطلاعات نيز رخ داده است، اين پديده وقتي پيش مي آيد كه پيام هاي بيشماري، محيط فرد را آشفته مي كنندو تراكم اطلاعات به وجود مي آيد (Rogers and Rogers1976).آنچه مي خوانيد حاصل گفت وگوي دوساعته با دكتر حميدرضا كاتوزيان، نماينده مجلس و است براي شفاف سازي و آلودگي زدايي اطلاعات عرضه شده درخصوص فعاليت هاي بازاريابي چند سطحي و شبكه اي.

شهر آرا
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |