|
|
|
|
|
|
فقط جهان سومي ها اسير تجارت شبكه اي هستند
اين سكه هم دو رو دارد
|
|
آرش برهمند
باور كردن اينكه گاهي اوقات يك تلفن ساده مي تواند تا اين حد موجب اضطراب يا عصبانيت شما بشود، دشوار است، ولي وقتي بار آخر به سبب دروغ آشكار يكي از دوستان در جلسه مشابهي گرفتار شديم و از شدت ناراحتي بعد از مراسم معارفه ماشين مان را به يك تاكسي كوبيديم (!) ديگر حتي كوچك ترين جذابيت اين قضيه هم از ميان رفت.
توجه كنيد در اين نوشته سعي نشده تجارت شبكه اي مذموم شمره شود، بلكه فقط بعضي دلايلي كه موجب گسترش تجارت هايي چون گلدكوئيست، EBL، گلدماين، هفت الماس من و... در جهان سوم و بويژه خاورميانه شده، مورد اشاره قرار گرفته است. همانگونه كه در ادامه خواهيد خواند، چه بسا اين فرآيند داراي كاركردهاي مثبتي هم باشد كه به صورت غيرمستقيم يا ناخواسته به وجود بيايند. دلايل در سه سرفصل اقتصادي، سياسي و فرهنگي طبقه بندي شده اند.
از ماست كه برماست
آخرين كشوري كه در آن گلدكوئيست ناچار به خزيدن در زيرزمين شد در نزديكي ما نبود، بلكه سرزميني بود كه ما آن را با ساق هاي طلايي بازيكنانش مي شناسيم؛ برزيل.
حدودا سه سال پيش، دولت ريودوژانيرو ناچار شد به سبب حجم فزاينده شكايت هايي كه تحت عنوان كلاهبرداري و فريب، از يك شبكه بسيار گسترده تجارت شبكه اي موسوم به گلدكوئيست مي شد، طي سه دادگاه پياپي راي به غيرقانوني بودن فعاليت و تعطيلي دفاتر شبكه يادشده بدهد. اگرچه اين كشور فقير بيش از آن دست به گريبان مشكلات اقتصادي بود كه رسانه هاي جهاني اهميت به بروز يك وقفه اقتصادي در آن بدهند، ولي بنگاه خبرپراكني بريتانيا (BBC) در گزارش نسبتا مفصلي به نتايج دادگاه هاي سه گانه پرداخت.
در گزارش بي. بي. سي خبرنگار راجر تامپسون از گلدكوئيست تحت نام يك شبكه مجهول الهويه ياد كرد و نوشت: نتوانسته است اطلاعات بيشتري از اين بنياد تجارت شبكه اي كسب كند. در آن زمان تازه براي اولين بار با گلدكوئيست، آشنا (Present) شده بودم و اين برايم بسيار عجيب بود كه چطور شبكه اي كه معرفي كننده پشت آن اسامي بسيار بزرگ و دهان پركني از سازمان تجارت جهاني گرفته تا يك شركت ضرب سكه در آلمان را رديف كرده بود، توسط خبرنگار سمج بريتانيايي ناشناخته معرفي مي شد. بحث برسر دروغ بودن يا نبودن آن اطلاعات نبود. تامپسون در كشورش حتي اسم آن را هم نشنيده بود؛ كشوري كه رابطه اي بسيار نزديك با مستعمره پيشينش، هنگ كنگ به عنوان يكي از پايگاه هاي اساسي گلدكوئيست دارد. واقعا چه عاملي سبب مي شد كه يك شركت جهاني دامنه فعاليتش فقط به نواحي جهان سوم محدود شود.
شايد اولين و نزديك ترين جواب مربوط به ساختار اقتصادي بيمار اگر نگوييم فاسد- اين كشورها باشد. ساختاري كه در آن فرصت هاي كم و بيش مساوي كسب ثروت براي همگان وجود ندارد.
درسال گذشته ميلادي مجله مشهور فوربس forbbes در تحليلي كه بر حاشيه فهرست صد مرد ثروتمند جهان نوشته بود به نكته ظريفي اشاره كرد: در فهرست صد نفر مرد ثروتمند بريتانيا، همه ساله به طور ميانگين 30 درصد تازه وارد هستند. اگرچه بندرت اين تازه واردان در بدو ورود براي خود جايي ميان نفرات دو رقمي باز مي كنند، ولي همين آمار 30 درصدي حكايت از فرصت هايي قابل قبول براي كسب ثروت در ميان عامه مردم دارد .
واقعا اگر در كشوري يك فرد بداند بي شك با كاري سخت، مداوم و خطرپذير خواهد توانست ظرف يك زمان منطقي به هدف مالي خود دست بيابد، ديگر انگيزه اي براي پرداختن به يك حرفه پرترديد، فاقد وجه اجتماعي يا تسهيلات بديهي چون تجارت شبكه باقي خواهد ماند كه در آن از يك بيمه بهداشتي ساده يا اندك افتخار بيروني خبري نيست؟
با اين سئوال بايد اين نظريه را اضافه كرد كه وقتي فساد اقتصادي- سياسي با گسترش دادن طبقه اي نوكيسه كه صاحب اصطلاح باب روز ثروت هاي بادآورده هستند و يك شبه ره صدساله پيموده اند، موجب مي شود شكاف اجتماعي عميق تر و از نگاه طبقات فرودست امكان كسب سريع امتيازات مالي رويايي افزوده شود. ديگر به دشواري مي توان در برابر تجارت هايي كه قول هاي دندانگيري به مردم مي دهند مقاومت كرد. حالا مي خواهد اين تجارت مضاربه اي باشد يا شبكه اي.در پايان اين سرفصل اقتصادي بايد به بيماري ضعيف تر، ولي همه گيرتر اشتغال به حرفه هاي دوم اشاره كرد كه سبب شده حريم ساير مشاغل هم از سوي بسياري كه در ساعت غيركاري خود به دنبال تجارت شبكه اي هستند مورد تهديد قرار بگيرد. چند نفر را مي شناسيد كه از مبلغ دستمزد خود كاملا راضي بوده، ولي به سراغ واسطه گري شبكه اي چون گلدكوئيست رفته اند؟ ارتباط مستقيم ميان پايين بودن درآمد سرانه و بالا رفتن حيطه فعاليت تجارت شبكه اي انكار نشدني است. خاورميانه را نيز نمي توان از اين معايب مبري دانست.
حساب، حساب است
اگرچه تاكيد بر غلبه احساسات شرقي بر عقل كاربردي، از زمان اقبال لاهوري و جنبش بيداري اش شدت فراوان به خود گرفته، ولي كمتر فردي را مي توان ساكن مشرق زمين ديد كه از اين جريان احساس نارضايتي كند.
باوجود آنكه در غرب هم هر فرد عضو جوامع پايه اي چون خانواده، گروه دوستان و تشكل حرفه اي است، ولي در عمل كشورهاي در حال توسعه به سبب زيرساخت هاي فرهنگي - همچون نوع تربيت- تعلق خاطري بسيار عميق تر به خانواده و دوستان پيدا مي كنند؛ جايي كه اصطلاحاتي چون تعارف داشتن، رفيق بازبودن و چشم و هم چشمي ريشه مي دواند و اغلب تاثيري نامطلوب برجاي مي گذارد. جوامع خرد چون خانواده و دوستان چنان در ايران و ساير كشورهاي خاورميانه قدرتمند است كه كوچكترين تلاشي براي مستقر كردن سفرهايشان با رنگ ها و برچسب هايي چون بي رحمي و بي مهري مواجه خواهد شد. پس در نهايت اگر يك فعاليت اقتصادي راه خود را به اين دره هاي كوچك خانوادگي يا دوستانه كه گاه چهره اي زندان گونه مي يابند باز كند، از امتيازات يك نظام فرهنگي كه عضويت در گروه را كم و بيش تحميل مي كند، بهره خواهدبرد.
اگر در جلسات عمومي يا نيمه عمومي شبكه هايي مانند گلدكوئيست شركت بكنيد با انبوهي از اعضا مواجه خواهيد شد كه با هم نسبت فاميلي دارند و از طريق دوستان به تمامي عضو ها يا حتي غير عضوها معرفي شده اند، پس هميشه درخواست يك نفر كه با شما رابطه عاطفي دارد ناچارتان مي سازد دست كم با فعاليت يك تجارت شبكه اي آشنا شويد.
منطقي به نظر نمي رسد در كشورهاي غربي كه فرزندان از سنين 17 يا۱۸ سالگي وادار به جدا كردن زندگي يا حداقل جدا كردن معاش خود از والدين مي شوند و به ازدواج - به عنوان صميمي ترين حالت دوستي- فقط به چشم يك همكاري نزديك نگاه مي شود، بتوان از رابطه عاطفي براي مقاصد مالي سوء استفاده كرد. نمي خواهم اين زندگي كم و بيش خالي از محبت را تكريم كنم ولي اينكه مانند يك لندني اصيل به يك برزيلي كه پشت تلفن خواهش مي كند در مراسم معارفه گلدكوئيست شركت كنيد، بگوييد، It,s your bussines كار را براي آنان كه در يك جزيره كوچك به كمين پولتان نشسته اند، بسيار دشوار مي كند. شايد شما هم مثل من شور و شوق برزيلي ها هنگام جشن سامبا را بسيار بپسنديد، ولي اين حرارت گاهي هم سوزاننده است.
دهان را نمي توان بست
خاطره تاريخي ايرانيان و ساكنان مناطق در حال توسعه چون خاورميانه، آلوده به نوعي فاصله ذهني ميان مفاهيم دولت و ملت است. حتي تقويت نهادهاي مردم سالاري در كشورهايي چون ايران ظرف چند دهه اخير نتوانسته اين سايه تيره را كه چندين قرن استعمار، حاكمان دست نشانده و دولتمردان مستبد بر سر ملت ها انداخته اند، به طور كامل بزدايد و از همين شكاف، آسيب هايي جدي به جان كشورهاي جهان سوم نفوذ مي كند كه يكي از رايج ترين و شايد پيش پا افتاده ترين آنها، گرمي بازار شايعات حكومتي است.
رواج شايعات دولتي سبب مي شود پاي اتهام عليه دولت يا هر شخصيت حقيقي و حقوقي نزديك به آن به فعاليت هاي عامه پسند از فوتبال گرفته تا تجارت شبكه اي باز شود. به اين ترتيب درست همانطور كه در بازي هاي مقدماتي جام جهاني پيشين پس از شكست مقابل بحرين و حذف ناشي از آن شاهد يك كوه اتهامات سياسي بي پايه و اساس بوديم و اين شايعات تا حد ناآرامي هاي عقيم و پراكنده پيش رفت؛ اكنون شنونده يك مشت آسمان و ريسمان بافي هاي نامعقول هستيم كه از سرگروهي تك دختر فلان رجل گردن كلفت سياسي در يك شبكه نام آشنا گرفته تا رياست يك كانديداي ناكام رياست جمهوري ؟؟؟؟ تازه تاسيس تجارت شبكه اي نرم افزار دلالت دارد. گويي نمي توان يك شبكه گسترده واسطه گري را حتي اگر زيرزمين هم باشد و بدون حكايت يك رانت دولتي حفظ كرد! حتي اگر احتمال ضعيف عضويت آن افرادي كه نامشان بر سر زبان هاست را بپذيريم. اين اعضاي سرشناس نه تنها حاشيه امني براي كل شبكه به وجود نمي آورد، بلكه آن را بيشتر در معرض كينه ورزي هاي سياسي و حتي جناحي كه تعداد آنها در كشورهاي جهان سوم هم كم نيست قرار مي دهد. جالبتر از همه آنكه گرفتن ژست منتقد حكومت يا در مفهوم بازاري اش اپوزيسيون همواره به شرط كم خطر بودنش يك سرگرمي جالب و وسوسه كننده براي طبقه متوسط ايران بوده و به اين ترتيب شركت در ميتينگ پول دوستانه يك شبكه ممنوعه چون گلدكوئيست مي تواند با افزودن كمي آدرنالين به خون راكد طبقه بورژوا و خرده بورژوا زندگي آنها را در حد قابل قبولي هيجان انگيز كند!
تقويت شفافيت رسانه اي و پرهيز از فعاليت مطبوعاتي غير حرفه اي در اين زمينه مي تواند بسيار كارگشا باشند.
اين نيز بگذرد
فرصت پرداختن به ساير دلايل عمده رواج تجارت شبكه اي در خاورميانه يا ساير مناطق عضو گروه جنوب در اين فرصت ؟ نيست، ولي گستره وسيع تمامي آن آسيب هايي كه در بالا درباره آنها نوشته شده، اين اميدواري جدي را به وجود مي آورد كه تب تجارت شبكه اي بزودي در ايران و همسايگانش نيز فروكش خواهد كرد. چنان كه در برزيل و ساير كشورهاي آمريكاي لاتين، اين تب يك سالي است به عرق نشسته است. حتي اين اميدواري وجود دارد كه درس عبرت آنان كه از اين رهگذر زيان مي بينند، سبب شود دير يا زود با نسل اصلاح شده مواجه شويم كه تسليم ناملايمي اقتصادي نمي شوند، از اسارت فرهنگي مي گريزند و علاقه اي به شايعات حكومتي ندارند.
|
|
|
وقتي كار نكردن ارزش مي شود
ميثم قاسمي- غول بازاريابي شبكه اي همچنان مي تازد. شايد در ابتدا كسي گمان نمي كرد اين مسئله تا به اين حد گسترش يابد. نمونه هاي قبلي چنين مسائلي بسيار زود از گردونه خارج شدند و از رونق افتادند، اما اين دفعه قضيه فرق مي كند. شركت گلدكوئيست در آغاز ورودش به ايران طبقات پايين جامعه به لحاظ سواد اجتماعي و اقتصادي - را هدف قرار داد. مردم عادي جامعه كه اطلاع چنداني از اصطلاح علمي مورداستفاده اعضاي شبكه نداشتند، براحتي وارد بازي شدند و از آنجا كه بدرستي نمي دانستند بايد چه كنند، اكثرا ضرر كردند. اين ضرر به شكايت آنها از شركت گلدكوئيست و اعضاي اصلي اش در ايران منجر شد و قوه قضائيه در اولين برخورد، دستور فيلتر سايت هاي اينترنتي اين شركت و دستگيري اعضاي اصلي و سر شاخه هاي آن را صادر كرد. گلدكوئيستي ها براي مدتي از سر و صدايشان كم كردند و در خفا به جلساتشان ادامه دادند. زخم ها بايد ترميم مي شد و بازنگري در روش ها و جامعه هدف، لازم بود. پس از مدتي دوباره فعاليت شديد علني آغاز شد. اين بار جوان ها مورد هجوم قرار گرفتند. روش ها تغيير كرد و علمي تر شد. دانشجويان كه پيشتر از طريق روش هاي علمي و استدلال هاي منطقي كار شبكه را مردود اعلام مي كردند، اين دفعه خود تبديل به مبلغان شركت گلدكوئيست شدند و سرانجام كار به آنجا رسيد كه نبايد. اين روزها كمتر جواني يافت مي شود كه پرزنت نشده باشد. همه مي دانند كه اگر دوستي پس از مدت ها با شما تماس بگيرد و بگويد كار مهمي با شما دارد، حتما مي خواهد پرزنت تان كند. بگويد دستي كه در آن است خيلي سريع پيش مي رود، همه 3uv (سه يو وي) هستند و... .
به اين قضيه چند مدل و از چند زاويه مي توان نگاه كرد؛ يكي از اين زوايا، ديدگاه پيشگيرانه است. چه بايد مي كرديم تا كار به اينجا نكشد؟
موضوع چندان هم پيچيده نيست. جامعه ما پر است از آدم هايي كه مي خواهند يك شبه پولدار شوند و در چشم به هم زدني ره 100 ساله بروند. مدت هاست كه پول، جاي بسياري از ارزش هاي اخلاقي را گرفته و كعبه آمال شده است. ظهور نوكيسه ها در شهرها، مردم را هوايي كرده است. همه فكر مي كنند، مي شود كار نكرد و پول داشت. هرجا بحث باشد، حتما يكي هست كه بگويد فلاني با يك تلفن ميليون ميليون پول جابه جا مي كند. بهماني در خانه نشسته است و سر برج، ميليوني پول به حسابش مي ريزند و قس علي هذا. گويي كار نكردن در جامعه ما ارزش شده است. از سوي ديگر، فقر و تورم و بيكاري آنچنان عرصه را بر مردم كوچه و بازار تنگ كرده كه همه طاقتشان را از دست داده اند و به دنبال مفري مي گردند. اينجاست كه هر كس بيايد و بگويد شش ماهه ميليونر مي شوي، يك ساله ميلياردر، حتما همه به سمت او جذب خواهند شد. طبيعتا قوانين و احكام هم نمي توانند جلو مردم را بگيرند قانونگذار هم اين را مي داند- بايد خيلي زودتر از اينها به فكر مي افتاديم. به قول قديمي ها، علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. نبايد مي گذاشتيم به اسم سياست تعديل اقتصادي، نوكيسه ها متولد شوند و پول داشتن جاي كار كردن را بگيرد. پول داشتن موضوع بدي نيست، اما چگونه پولدار شدن، مهم است. ايجاست كه متوليان فرهنگي كشور بايد مورد سئوال قرار گيرند. بگير و ببندهاي قانوني، آخرين مرحله است. پيش از آن بايد زمينه هاي وقوع جرم را از بين برد. همه زمينه هاي مجرم سازي هم اقتصادي نيستند. همه فقرا به بهانه فقر دست به دزدي نمي زنند. اين كه جامعه طبقاتي شده است و جمع وسيعي از مردم فقيرند غيرقابل انكار است، اما توجيه مناسبي براي ورود به عرصه هاي غيراخلاقي نيست.
مشكل بيشتر از هنگامي شروع شد كه ارزش هاي جامعه دگرگون شدند و دستگاه هاي متولي فرهنگ كه سالانه صدها ميلياردتومان پول از بودجه كل كشور مي گيرند، به اموري ديگر سرگرم شدند.
در ابتداي ورود گلدكوئيست به ايران همه ورودش را ناديده گرفتند و از همه بيشتر صدا و سيما. شايد اولين باري كه راديو و تلويزيون به اين موضوع پرداخت زماني بود كه قوه قضائيه براي اولين بار با اين شبكه برخورد كرد. از آن زمان تاكنون جسته و گريخته برنامه هايي از صدا وسيما در اين رابطه پخش مي شود، اما بسياري شان تاثير زيادي ندارد. اين عدم تاثيرگذاري معلول چند علت است.
اولا ساعت پخش اين برنامه ها چندان مناسب نيست. گويي مديران صدا وسيما به اهميت موضوع و مخرب بودن اين مسئله پي نبرده اند. تاثيري كه گلدكوئيست بر اقتصاد و آينده اين كشور باقي مي گذارد قطعا آنقدر هست كه لزوم پرداختن به مسئله را در ساعات پربيننده تلويزيون اثبات كند. مي توان اندكي از حجم تبليغ چيپس و پفك و شكلات كم كرد و به آموزش مردم در موضوعي پرداخت كه آينده كشور را در معرض نابودي قرار داده است. مي توانيم كلاس هاي رنگارنگ كنكور را زيرنويس كنيم، اما نمي توانيم هشدار به مردم را در دستور كار قرار دهيم؟
ثانيا حجم برنامه هايي كه به گلدكوئيست و شبكه هاي اقماري اش مي پردازد چندان فربه نيست. هنگام انتخابات از مدت ها قبل تبليغات براي شركت گسترده مردم آغاز مي شود. استدلال اين است كه انتخابات بر آينده كشور تاثير مستقيم دارد كه البته استدلال درستي است- اين موضوع هم به آينده ربط دارد. دانشجويان، يكي پس از ديگري از كارهايشان استعفا مي دهند، مرخصي تحصيلي مي گيرند و مشروط مي شوند تا براي گلدكوئيست بازاريابي كنند. هر عقل سليمي گواهي مي دهد كه اين وضعيت، آينده اسفباري را براي كشور رقم خواهد زد. به گفته بسياري از كارشناسان داخلي و خارجي، ايران در آستانه يك جهش علمي قرار دارد. منحرف كردن دانشجويان از علم اندوزي در دراز مدت اثري مخرب تر از جنگ در كشور باقي خواهد گذاشت.
پس از هشت سال جنگ ويرانگر كه بر ما تحميل شد، اين جوانان تحصيلكرده بودند كه كشور را دوباره ساختند. افتخار امروز ما، مدا ل هاي رنگارنگ المپيادهاي علمي و جوانان مخترع و مكتشف و نوآور هستند. مي خواهيم با سهل انگاري، تمامي اين اندوخته ها را از دست بدهيم؟
ثالثا: گلدكوئيستي ها اكنون با سلاح استدلال و منطق وارد مي شوند. از علم رياضيات و اقتصاد حرف مي زنند و كار خود را يكي از شاخه هاي اقتصاد معرفي مي كنند. در مخالفت با اقدامات آنها تنها نمي توان به حرف هاي كلي بسنده كرد. بيشتر برنامه هايي كه در اين رابطه از صدا و سيما پخش مي شوند، به كلي گويي اكتفا مي كنند. به جزئيات نمي پردازند و از كارشناسان خبره اي سود نمي برند. وقتي كسي با سلاح علم وارد كارزاري مي شود بايد با همان سلاح به مبارزه اش رفت؛ تكيه بر قانون و مجازات و تهديد نتيجه نمي دهد.
دير شده است. سيستم هاي بازاريابي شبكه اي، جامعه و جوانانش را آلوده كرده و از كنار اين شبكه گسترده چندين و چند شبكه داخلي كه حتي برخي، صاحبان ايراني دارند بيرون آمده است؛ زخم ناسور شده. عضو فاسد را نمي توان براحتي از پيكره اصلي جدا كرد. بايد در درمان زخم كوشيد. دستگاه هايي كه بودجه و امكانات بيشتري در اختيار دارند قطعا بايد در اين پروسه درماني سهم بيشتري داشته باشند.
|
|
|
روزي روزگاري گلدكوئيست
پيشينه بازاريابي شبكه اي به حدود 10 سال پيش برمي گردد، البته اگر بخواهيم شيوه هايي به سان آن را ريشه يابي كنيم، مي توانيم حتي به نگاهي به فعاليت پديده هاي مشابهي سال 1910 ميلادي به نام بهمن در روسيه يا در سال 1920 ميلادي پديده گلوله برفي در فرانسه بيندازيم.
البته بازاريابي شبكه اي به اين شيوه و گستردگي، از سال 1994 ميلادي شروع شد. شركتي به نام فيوچر استراتژي در شهر مودناي ايتاليا آغاز به كار كرد. اين شركت بعدها به نام پنتاگونه معروف شد. گفته مي شود كه اولين واردكنندگان و فروشندگان اين كارت ها در داخل كشور، دو خانواده در مشهد بودند كه در سال 1379 هجري شمسي از طريق يكي از بستگان خود در كشور امارات متحده عربي با آن آشنا شدند.
پنتاگونه، كارت اعتباري سوپرما را براي اعضايش مي فرستاد كه تخفيف هايي را مي توانستند از موسسه هاي وابسته و طرف قرارداد بگيرند؛ البته اين مسئله تنها ادعايي ست كه هرگز ثابت نشد. پس از آن شركت كوئست اينترنشنال در سال 1998در انگلستان آغاز به كار كرد. البته در انگلستان كه اجازه بازاريابي شبكه اي به اين شيوه را نداشت، بنابراين در هنگ كنگ مستقر شد و اكنون در دبي نمايندگي رسمي دارد. اين شركت براي اولين بار در ايران فعاليتش را از لار در شيراز و از سال 1379 هجري شمسي شروع كرد. محصولاتش سكه هاي كلكسيوني، گردنبند و ساعت طلا و ... با عيار 24 است كه اكثر محصولاتش توسط شركت هاي بي اچ مايرزمانت (B.H.Mayer’s Mint) و ضرابخانه سلطنتي استراليا توليد مي شود. گسترش شركت هاي بازاريابي شبكه اي باعث شد تا ديگر كشورها نيز فرصت را غنيمت شمرند و هرچه زودتر براي غارت و كلاهبرداري كشورهاي جهان سوم تصميم بگيرند. در همين راستا شركت هفت الماس من در سال 2000 ميلادي در اتريش آغاز به كار كرد. محصولش الماس (البته درحد نگين انگشتري) است كه متاسفانه ادعاهاي كذب اين گروه اعم از اينكه در 120 كشور جهان فعاليت دارند و تمام علما آن را تاييد و درآمدش را حلال دانسته اند، باعث سرعت بالاي عضويابي شد.حربه بعد، شركت گلدماين بود كه در سال 2000 ميلادي در نروژ تاسيس شد، ولي آنها هنگامي كه ديدند بعضي افراد توانايي پرداخت هزينه بالاي شركت هاي گلدكوئيست و هفت الماس را ندارند، محصولاتي شبيه به گلدكوئيست با پيش پرداخت هاي پايين قيمت 30 و 60 دلاري را عرضه كردند تا افراد را آسان تر به سمت خود جذب كنند و موفقيت هاي بسياري را از اين حربه كسب كردند.با نگاهي اجمالي به محل تاسيس هركدام از اين شركت ها كه در انگلستان، ايتاليا، نروژ و اتريش برپا شده اند، آيا تاكنون از خود سئوال كرده ايد كه چرا شركت گلدكوئيست در خود انگلستان اجازه انجام فعاليت هاي بازاريابي شبكه اي به اين شكل را ندارد يا در نروژ و اتريش يا هر كشور اروپاي غربي و آمريكا چرا از زمان ها قبل تمام آنها غيرقانوني شناخته شده اند.شايد آنها به دليل علاقه اي كه به جوانان ايران داشتند(!) مي خواستند ميزان بيكاري را در اين جامعه پايين آورند يا مي خواستند كه آنها همگي به سود برسند تا درحدود يك سال به تمام آرزوهايشان برسند.به مركز فروش شركت ها و كشورهاي فعال توجه كنيد. اكثرا مركز فروش اروپايي و كشورهاي فعال از كشورهاي جهان سوم يا در حال توسعه هستند، ما بايد اين را بدانيم كه اين شركت ها براي كلاهبرداري آمده اند، نه اينكه آينده ملت و جوانان ما را تضمين كنند. با رشد بيشتر اين چرخه هاي باينري، ديگر به كسي سودي نخواهد رسيد (براي روشن شدن اين موضوع به مطلب علمي اين پرونده در مورد رشد درختي با زبان رياضي رجوع كنيد). ما بايد ريشه چنين شركت هاي كلاهبرداري را كه بتازگي چندين مدل ايراني آنها نيز آغاز به كار كرده از بين ببريم و اولين قدم، فرهنگسازي صحيح در قبال اين تهاجم است كه مسئوليتش را رسانه ها برعهده دارند.
|
|
|
ديدگاه
به تعداد دلارهاي سود خود عرق بريزيد
بيانيه كميسيون فدرال تجارت ايالات متحده آمريكا
در مورد فعاليت هاي بازاريابي چند سطحي
ترجمه: اميد نقشينه
مدعاي مروجان و طرفداران طرح هاي بازاريابي شبكه اي در جلسات پرزنت، قانوني بودن اين فعاليت ها به همين شيوه در كشورهاي پيشرفته، از قبيل ايالات متحده آمريكاست. مقاله زير متن بيانيه كميسيون فدرال تجارت ايالات متحده آمريكا(FTC) در مورد فعاليت هاي بازاريابي چند سطحي است كه در اكتبر سال 2000 منتشر شد. همان طور كه در اين بيانيه آمده است، بازاريابي چند سطحي تحت شرايط سختگيرانه اي سالم و قانوني شناخته مي شود. باتوجه به اين شرايط هيچ كدام از شركت هاي شناخته شده اي كه در حال حاضر در كشور ما فعاليت مي كنند مصداق آن نيستند. اين كميسيون تنها فعاليتي را سالم و قانوني مي داند كه توزيع كنندگان تنها براي فروش كالا يا خدمات مورد نياز به مشتري و مصرف كننده نهايي و با قيمت واقعي و رقابتي بازار عادي، پورسانت دريافت كنند نه براي وارد كردن اعضاي جديد، براي فروش كالايي به قيمتي بيش از مقدار واقعي كه مشتري بدان نيازي ندارد.
كميسيون فدرال تجارت ايالت متحده آمريكا(FTC) چيست؟
كميسيون تجارت فدرال، يك آژانس دولتي مستقل است كه كنگره آمريكا در سال 1914 آن را تاسيس كرد. هدف اصلي اين نهاد پاسداري و نظارت بر وجود بازار رقابتي آزاد در جهت حمايت از مصرف كننده است. اين هدف نيازمند وجود رقابت بين توليدكنندگان و وجود اطلاعات شفاف در اختيار مصرف كنندگان است تا بهترين محصولات با پايين ترين قيمت و بيشترين ميزان بهره وري و خلاقيت در جهت اقتصاد سالم توليد شوند. قسمتي از وظايف اين نهاد اطمينان حاصل كردن از عدم وجود اطلاعات غلط و فريب دهنده در بازار و در دسترس مصرف كنندگان است. متن زير بيانيه كميسيون تجارت فدرال است كه در اكتبر سال 2000 جهت بالا بردن سطح آگاهي عموم مردم و مصرف كنندگان منتشر شد.
ماهيت طرح هاي بازاريابي چند سطحي
طرح هاي بازاريابي چند سطحي (multilevel) يا شبكه اي (Network) راهي براي فروش كالاها يا خدمات از طرق توزيع كنندگان است. برخي از طرح هاي بازاريابي چند سطحي، قانوني هستند، هرچند برخي ديگر طرح هاي هرمي (pyramid schemes) غيرقانوني اند. در طرح هاي هرمي پورسانت ها بر پايه تعداد توزيع كنندگان به خدمت گرفته شده است. عموما بيشتر فروش محصول به اين توزيع كنندگان است نه به مصرف كنندگان. كالاها و خدمات مربوط، از ويتامين ها گرفته تا كرايه اتومبيل ارائه مي شود تا طرح ها را قانوني جلوه دهند.
اگر توزيع كننده اي به شما مي گويد به قيمت لوازم اوليه فهرست موجودي و دستورالعمل فروش
(start-up ,kit of inventory and sales literature) و گاهي الزام براي فروش ميزاني معين از كالا يا خدمات در هر ماه، در مسير ثروتمندشدن قرار خواهيد گرفت، شك كنيد. اغلب مصرف كنندگان پول زيادي را براي پايه گذار تجارتشان با شركت در برنامه هاي آموزشي، خريد دستورالعمل فروش يا خريد خود محصولات صرف مي كنند. اغلب، اين خريدها از ديد آنها تماما براي سرمايه گذاري هايشان است.
مسئوليت هاي شما
اگر شما تصميم داريد يك توزيع كننده شويد، قانونا مسئول ادعاهايي كه در مورد شركت، محصولاتش و فرصت شغلي كه پيشنهاد مي كند هستيد. همچنين در قبال تكرار ادعاهايي كه در بروشور شركت يا برگه تبليغاتي مي خوانيد مسئوليد. كميسيون فدرال تجارت (The Federal Trade Commission) به شما توصيه مي كند براي هرگونه ادعايي در مورد يك كالا، پيش از تكرار آن ادعا براي يك مشتري بالقوه تحقيق كنيد.
به علاوه، اگر توزيع كنندگان جديدي را جذب مي كنيد، مسئول ادعاهايي هستيد كه درباره درآمد بالقوه يك توزيع كننده مي كنيد. مطمئن شويد كه فرصت شغلي را صادقانه معرفي مي كنيد و از دادن وعده هاي واهي بپرهيزيد. به خاطر داشته باشيد اگر آن وعده ها اتفاق نيفتد، ممكن است مسئول شناخته شويد.
ارزيابي يك طرح
FTC پيشنهاد مي كند وقتي فرصت بازاريابي چند سطحي را ارزيابي مي كنيد عقل سليم خود را به كار ببنديد و براي تصميم گيري اين نكات را در نظر بگيريد.
۱ - از هرگونه طرحي كه شامل پرداخت پورسانت ها برپايه به استخدام درآوردن توزيع كنندگان اضافي مي شود بپرهيزيد؛ احتمالا يك طرح هرمي غيرقانوني است.
۲ - از هر طرحي كه از توزيع كنندگان جديد درخواست خريد كالاها و ابزار بازاريابي با قيمت گران مي كنند اجتناب كنيد. اين طرح ها احتمالا طرح هاي هرمي تغيير قيافه داده هستند.
۳ - در برخورد با طرح هايي كه ادعا مي كنند شما با رشد زيرمجموعه خود يعني تعداد توزيع كنندگاني كه به خدمت مي گيريد، پول سازي مي كنيد، محتاط باشيد.
۴ - از طرح هايي كه ادعا مي كنند محصولات معجزه آسا مي فروشند يا وعده درآمد هنگفت مي دهند اجتناب كنيد. از مروج طرح بخواهيد ادعاهايش را ثابت كند.
۵ - مراقب در دام افتادن در طرح هايي كه در آن به اعضا پول داده مي شود تا در مورد درآمدشان از طرح، اغراق كنند، باشيد.
۶ - در جلسات يا هرگونه موقعيت تحت فشار، پولي نپردازيد و از امضاي هر قراردادي خودداري كنيد. براي گرفتن زماني براي تصميم گيري اصرار كنيد. با اعضاي خانواده، دوستان، حسابداران يا حقوقدانان مشورت كنيد.
۷ - وظايف خود را انجام دهيد! با دايره محلي تجارت برتر (LocalBetter Business Bureau) و با وكيل امين ايالت خود در مورد هر تجارتي كه در نظر داريد مشورت كنيد، مخصوصا وقتي ادعا در رابطه با محصولات يا درآمد، بالقوه بيش از آن است كه واقعي به نظر برسد.
۸ - به ياد داشته باشيد كه تفاوتي نمي كند كالا تا چه حد خوب باشد و تا چه حد يك طرح بازاريابي چند سطحي قابل اعتماد باشد، شما بايد به اندازه دلارهاي سود حاصل از سرمايه گذاري عرق بريزيد.
|
|
|
نگاه
اين سرمايه به كجا مي رود؟
احسان عالي پور- در ميان شركت هاي بازاريابي شبكه اي فعال در ايران، نام چند شركت ايراني هم به چشم مي خورد. اين شركت ها بيشتر فعاليت هاي منطقه اي دارند و فعاليت خود را بيشتر در يك يا دو استان متمركز مي كنند. نكته مهم اينجاست كه اكثر بانيان اين شركت ها از افرادي هستند كه پيشتر در شركت هاي مشابه خارجي فعاليت داشته اند و از طريق اين فعاليت به مبالغ قابل توجهي دست يافته اند. از اين رو طبيعتا اين شركت ها از شركت هاي بازاريابي شبكه اي خارجي الگوبرداري كرده اند با اين تفاوت كه اين بار عنوان مي شود هيچ ارزي از كشور خارج نمي شود و پولي كه از طريق مردم به چرخه مالي شركت وارد مي شود، صرف افزايش توليدات داخلي مي شود؛ البته در اين بين فقط يك شركت صريحا عنوان كرده است كه مبالغ دريافتي را براي ايجاد خط توليد محصولات داخلي خرج خواهد كرد. نكته مهم اين است كه اين شركت ها هيچ گونه پشتيباني مالي دولتي ندارند و تمامي مبلغ به حساب هاي شخصي واريز مي شود. از ديگر تفاوت هاي اين شركت ها با نمونه هاي مشابه خارجي، كم بودن مبالغ دريافتي براي عضويت در آنها و به تبعيت آن، كم بودن ميزان پورسانت ها يا همان كارمزدهاست. اكثر اين شركت ها، كالايي را هم به عنوان ثمن معامله معرفي مي كنند كه در برخي شركت ها اين ثمن از كالا به ارائه خدمات اينترنتي تغيير پيدا مي كند و جالب اينجاست كه حتي در برخي شركت هاي داخلي برخلاف ديگر شركت هاي داخلي و خارجي، هيچ كالايي به اعضا داده نمي شود و در كمال وقاحت، عضويت در اين شبكه را منفعت صرف دانسته و فقط مبلغي به عنوان حق عضويت دريافت مي شود. در كنار تمام اين ها، يكي از شركت هاي داخلي جديد، تسهيلات ديگري را هم براي اعضاي خود در نظر گرفته است، به اين صورت كه اعضاي اين شركت مي توانند با در اختيار داشتن كارت خدمات گردشگري اين شركت، از هتل ها و مراكز سياحتي اين جزيره با هزينه كمتري استفاده كنند. البته ارائه چنين تسهيلات جانبي كه بعضا به آن اشانتيون هم گفته مي شود، مقوله جديدي در ايران نيست، چون طي چند سال گذشته، شركت هاي بازاريابي خارجي فعال در ايران هم، چنين كارت هايي را به اعضاي خود مي دادند. براي نمونه، يكي از اين كارت ها، كارت تخفيفي بود كه از سوي شركت ها عنوان مي شد با آن مي توان از اكثر خطوط معتبر هوايي دنيا با هزينه اي كمتر استفاده كرد و حتي با استفاده از اين كارت مي شود در هتل هاي بزرگ دنيا با صرف هزينه هاي بسيار كمي اقامت گزيد.
به هر حال، اين شركت هاي وطني با توجه به نگراني هايي كه در مورد ادامه فعاليت شركت هاي خارجي وجود دارد، توانسته اند افراد زيادي را به خود جذب كنند و از اين طريق به سود سرشاري دست يابند، اما نبايد فراموش كرد كه اين شركت ها هم فقط عده معدودي را به سود پيش بيني شده مي رسانند و اكثر اعضاي آن، مالباختگان بالقوه آينده نزديك هستند. البته ذكر اين مورد ضروري است كه برخي از اين شركت ها قبلا توسط وزارت اطلاعات شناسايي شده و اين وزارتخانه با هماهنگي مسئولان ذي ربط، از ادامه فعاليت آنها جلوگيري كرده است. برخي از آنها هم پس از مشاهده فتاواي آيات عظام، داوطلبانه فعاليت خود را متوقف كرده و به بازپرداخت پول اعضا طبق جدول زمانبندي مشخص- اقدام كرده اند. اما نگراني هنوز از ايجاد شبكه هاي جديد بازاريابي شبكه اي كه متاسفانه تعداد آنها كم هم نيست، احساس مي شود و مسئولان بايد هرچه سريع تر نسبت به برخورد قانوني با آنها اقدام كنند.
|
|
|