مشهد، دومين شهر بزرگ كشور؛شهري كه آنقدر سرعت ساخت وساز و مهاجرت در آن بالاست كه در يك محاسبه براي توزيع خانه به خانه نشريه، 230هزار خانواده به حساب نمي آيد، كلانشهري مذهبي- توريستي كه در هر سال ميزبان چندين ميليون گردشگر و زائر است، در حال تبديل شدن به تهراني ديگر است. اگرچه اين دو شهر ويژگي هاي متفاوتي با يكديگر دارند، اما روند سريع رشد مشهد باعث شده است تا مشكلاتي مشابه با مشكلات پايتخت، نظير ترافيك، آلودگي هوا، از بين رفتن هويت تاريخي، لطمه خوردن به محيط زيست اطراف، ساخت وسازهاي بي رويه و بدون مجوز، زمين خواري، آسيب پذيري بافت هاي فرسوده و... به سراغ اين شهر بيايد. دو روزنامه سراسري خراسان و قدس كه در مشهد منتشر مي شوند تقريبا با اقبال عمومي روبه رو هستند، بخصوص روزنامه خراسان كه با سابقه چندين دهه انتشار و حدود تيراژ 80هزار نسخه در روز مخاطبان بسياري را پوشش داده و از سطح تاثيرگذاري مناسبي برخوردار است، اما هيچ يك از اين دو روزنامه جاي يك نشريه شهري و محلي را بخوبي و به طور كامل پرنكردند.
از آنجا كه هزاره سوم به عصر ارتباطات شهره است و جهان بسرعت به سمت تبديل شدن به دهكده جهاني برپايه توده ها پيش مي رود، رسانه به عنوان ابزار برنده عصر ارتباطات مي تواند با كاركردها و رويكردهاي متفاوت به تقويت و تضعيف ارتباطات فردي و گروهي و هويت ها و اصالت ها نقش مهمي ايفا كند و روزنامه اي محلي(Local) نيز به عنوان يكي از موثرترين رسانه ها در برقراري ارتباط دوسويه با مخاطبان مي تواند نقش مهمي داشته باشد.
همشهري محله به عنوان نشريه هفتگي مناطق 22 گانه تهران از اسفندماه سال 83 به جهت گسترش فرهنگ متعلق جمعي در محدوده محله و گرايش به احوال همسايه و ايجاد علاقه به محله و گرم تر شدن روابط انساني آغاز به كار كرد. اين نشريه محلي پس از يك سال فعاليت توانست با انتشار مرتب و منظم 17470 صفحه در پيشبرد اهداف تعريف شده فعاليت كند. هم اكنون هم همشهري محله به عنوان يكي از نشريات موفق محلي به صورت هفتگي و منظم منتشر مي شود و يكي از عوامل جذب مخاطبان و بالا بردن تيراژ روزنامه همشهري بوده است.
هفته نامه شهرآرا هم نشريه محلي مردم مشهد است كه به همت معاونت اجتماعي و فرهنگي شهرداري مشهد منتشر و در تيراژ 400هزار نسخه، در 16صفحه به صورت هفتگي و به روش اهداي خانه به خانه توزيع مي شود.
در واقع شهرآرا همان هدفي را دنبال مي كند كه همشهري محله درصدد نهادينه كردن آن است؛ يعني نشريه اي محلي براي گسترش فرهنگ تعلق جمعي . اين نشريه بيش از هرچيز توزيع و تثبيت فرهنگ شهروندي به عنوان مشخصه اصلي جامعه توسعه يافته را وجه همت خود قرار داده است.
بنابه آنچه گفته شد، اولين شماره صفحه شهرآرا كه تصادفا هم نام هفته نامه محلي شهرداري مشهد است، به مطالبي در مورد اين نشريه اختصاص دارد.
نام مهندس فياضي براي روزنامه نگاران يك نام شناخته شده است؛ از قدس تا شهرآرا . دو استكان چاي داغ كه رفته رفته سرد شد، بهانه اي بود براي اين گفت وگو كه پيش روي شماست. منتظر ماندم تا فياضي به خبرنگار هفته نامه نخست بقبولاند كه مشهد، بزرگ ترين كلانشهر مذهبي دنياست و سپس از هفته نامه اي بپرسم كه قرار بود فقط بولتن شهرداري مشهد باشد و حالا به خانواده مطبوعات پيوسته است.
اين هم خانوادگي ربطي به سياست ندارد؟!
مگر مي شود ربطي به سياست نداشته باشد؟ زماني شهرآرا ابزار شوراي شهر سياست زده مشهد بود، البته از شوراي اول حرف مي زنم. حالا نگاه ما از دريچه ديگري مي بيند. ما شهر را يك موجود زنده مي دانيم و شهرآرا با روح اين شهر يعني شهروند سر و كار دارد. اجازه بدهيد خيالتان را راحت كنم. شهرآرا به هيچ وجه ارگان شهرداري مشهد نيست، ما شهرآرا را سخنگوي مديريت شهري مي دانيم.
البته با تابلوي ورود سياست جناحي اكيدا ممنوع!
همين طور است. به همين خاطر خيلي هزينه كرده ايم تا پيشينه منفي شهرآراي سياست زده را از ذهن ها پاك كنيم و نتيجه اين هزينه ها يعني شمارگان 400 هزار نسخه اي؛ اين باعث افتخار ماست.
آقا فياضي! به نظر مي رسد وظيفه معاونت فرهنگي شهرداري، ترويج فرهنگ شهرنشيني و شهروندي باشد،اما گويا شهرداري ها كمي بيراهه رفته اندو در بخش كلان فرهنگي متمركز شده اند.
من با اين عقيده موافقم. در اكثر شهرهاي معتبر جهان، شهرداري هامتولي فرهنگ شهر به حساب مي آيند. از آنجا كه در كشورما بخش عظيمي از فرهنگ ما با دين رابطه تفكيك ناپذير دارد، ما نمي توانيم بي تفاوت باشيم، اما هدف اصلي ما ترويج فرهنگ شهري ست و در بخش كلان، فقط نقش حامي را ايفا مي كنيم، البته در اين بخش هم تمام توان خود را به حمايت مالي تخصيص نداده ايم و حمايت معنوي را هم در دستور كار خود قرار داده ايم.ولي براي مثال برپايي جشنواره شعر عاشورايي با هزينه صددرصد شهرداري در اين تعريف نمي گنجد. ما در حوزه فرهنگ عاشورايي متولي نيستيم، اما در سكوت محض متوليان ناچاريم وارد عرصه شويم. من از موازي كاري خوشم نمي آيد.
با فياضي معاون فرهنگي شهردار- موقتا وداع مي كنيم و با فياضي مديرمسئول شهرآرا- گپ مي زنيم. از خانواده شهرآرا حرف بزنيد.
شهرآرا مال مردم است و ما فقط اين آينه را به آنها هديه كرده ايم تا خودشان را بهتر ببينند. نمايندگان همين مردم در شوراي 400 نفره خوانندگان با ما ارتباط دارند. عكس ها و تيترها اكثرا مردمي ست و من تصور مي كنم در اين زمينه گام هاي بلندي برداشته ايم؛ البته اگر مشكل هميشگي توزيع اجازه بدهد. مشكل توزيع يك درد مشترك است. با اين همه ما براي اولين بار سيستم توزيع خانه به خانه را راه انداختيم. تجربه آساني نبود. متاسفانه از همان اول مشكلات ساختاري آزارمان داد. براي مثال نهادهاي آماري از مشهد 350 هزار خانواري خبر مي دادند، اما در عمل با مشهد 580 هزار خانواري روبه رو بوديم. توزيع كنندگان ما هم سازماندهي خاصي نداشتند و مثل ما اولين تجربه شان را سپري مي كردند. حالا به خاطر حل اين مشكلات به تيراژ 600هزار نسخه اي فكر مي كنيم.
ولي مي توانستيد از شهرداري استعلام كنيد و لااقل خانه هاي مشهد را شمارش كنيد.
اين كار غيرعملي بود. در مميزي اخيري كه اتفاق افتاد، فهميديم كه 230 هزار واحد فاقد پروانه ساخت و پايان كار در مشهد شناسايي شده اند.
بعضي از شهروندان مشهد از دريافت شهرآرا محروم مانده اند و برخي ديگر چند شهرآرا دريافت مي كنند.
متاسفانه همين طور است. تنها ملاك شناسايي ما، زنگ خانه هاست. در اين حال ممكن است تعداد خانوار از زنگ كمتر يا بيشتر باشد. بعضي از پلاك ها دو در دارند، اما با اين همه درصد خطاي توزيع ما كمتر از 5 درصد است.
شهروندان از توزيع منطقه اي شهرآرا بشدت گلايه دارند.
اين گلايه را به ديده منت مي پذيريم، اما انتظار داريم كه فعلا محدوديت هاي ما را در نظر داشته باشند.تا پايان سال 83 مناطق 10 و 8 محروم بودند و از سال 84 توزيع شهرآرا در مناطق 5 و 6 قطع شد، اما تا رسيدن به تيراژ ايده ال راه زيادي نمانده است.
ما در وضع فعلي توانسته ايم مشكل مناطق باقي مانده را حل كنيم و نشريه را به دست همه شهروندان برسانيم.
شهرآرا را چقدر حرفه اي مي دانيد و اصولا به اعتقاد شما يك نشريه محلي چقدر به تيم حرفه اي نياز دارد؟!
ما يك تيم صددرصد حرفه اي هستيم. ما ادعا مي كنيم كه در تمامي بخش ها اعم از تحريريه، فني و حتي اداري، حرفه اي هستيم و غيرحرفه اي ها پل بين ما و مردم هستند. هر روز هم به طرف حرفه اي تر شدن پيش مي رويم.
به نظر مي رسد با تمام اين حرف ها، هنوز در جذب نخبگان مشهد چندان موفق نيستيد؟
رويكرد ما جذب نخبگان است، اما هنوز به موفقيت لازم نرسيده ايم. اولين دليل اين عدم توفيق، نوپا بودن ماست. ما اميدواريم كه نخبگان مشهد خيلي زود باور كنند كه ما در كار رسانه اي جدي هستيم.
مردم بشدت از هزينه اي كه شهرآرا بردوش شهرداري مي گذارد، گلايه دارند. اين هزينه ها را چگونه توجيه مي كنيد؟!
ما سرمايه گذاري در عرصه فرهنگ را هزينه نمي دانيم. ما معتقديم كه سرمايه گذاري فرهنگي، نوعي انسان سازي ست و انسان سازي، محور توسعه به حساب مي آيد. من تعجب مي كنم كه برخي از مردم ساخت يك خيابان را سرمايه گذاري تلقي مي كنند، اما فرهنگسازي را سرمايه گذاري نمي دانند.براي بالا رفتن سطح مطالعه، يك عزم ملي لازم است. بايد يارانه بدهيم. هر چند ما شهرآرا را با يارانه اداره نمي كنيم. با وام كار خودمان را پيش مي بريم. ما در تماس هاي شهروندان به اين نتيجه رسيديم كه بسياري از شهروندان مشهدي هيچ نشريه اي را ورق نمي زنند و شهرآرا تنها رسانه مكتوب در سبد مطالعه آنهاست. ما اين فاجعه را كم رنگ كرده ايم و به خودمان مي باليم.
ولي ظاهرا رقباي رسانه اي شما در مشهد دل خوشي از شما ندارند و به هر بهانه اي به شهرآرا حمله مي كنند.
ما اين رقبا را دوستان خود مي دانيم. اين عزيزان ما را نقد مي كنند، حتي گفته اند كه ما شهرآرا را كيلويي توزيع مي كنيم؛ با اين وجود ما بازهم آنان را دلسوز خودمان مي دانيم. حتي برخي ادعا كرده اند كه راه اندازي شهرآرا و پايين آمدن سهميه اتوبوس هاي مشهد با هم ارتباط دارند، اما ما همين كم لطفي ها را هم به پاي دلسوزي آنها مي نويسيم. حتما كار بزرگي كرده ايم كه همه نگاه ها به طرف ماست.
در عصر سايبروژورناليسم، ظهور رسانه هاي محلي پديده قابل تاملي به نظر مي رسد. با اين همه تلفيق اين دو مي تواند جالب تر باشد، البته منظورم عقب مانده ترين برخورد با سايبرژورناليسم يعني فايل PDF نيست.
قدس هم يك روزنامه محلي بود وحالا سايت پرطرفداري دارد، هر چند كه از همان مشكل نوع برخورد با فضاي سايبر كه به آن اشاره كرديد، رنج مي برد. ما بزودي به معني واقعي كلمه، ديجيتالي مي شويم.
شهرآرا را در چهار كلمه خلاصه كنيد.
فرهنگي، اجتماعي، شهري، مشهدي.
فرداي شهرآرا را پيش بيني كنيد.
شهرآرا به صورت محله اي منتشر مي شود.
يعني از غفلت رسانه هاي فراگير در جذب مخاطب محلي استفاده مي كنيد؟
ببينيد من رسانه هاي محلي را از رسانه هاي سراسري بيشتر دوست دارم. در نشريه سراسري حس شهرت طلبي روزنامه نگاران ارضا مي شود، اما من حس ديگري را دوست دارم و آن هم حس رفاقت با مردم است.
مردم مي گويند شهرآرا خوب است، اما بزودي سياسي يا جناحي مي شود.
من بشدت تكذيب مي كنم. ما كوچك ترين شبهه را در اين خصوص قابل بخشش نمي دانيم و برخورد مي كنيم. ما حتي در تبليغات قانوني كه حق همه رسانه هاست، ترديد داريم.
اميدوارم در اين حوزه كوتاه نياييد.
با غرور تمام از قول من بنويسيد كه شهرآرا هرگز جناحي نمي شود.
شهرآرا؛ رقيب نشريات كلانشهرها
اعتراف مي كنم كه دلم مي خواست از نزديك ببينمش. يك هفته پيش از ملاقات من با مهندس بني هاشمي، آقاي شهردار در صدر اخبار جنجالي بود، مي گفتند در حوالي مشهد با زمين خوارها دست به يقه شده و كتك كاري كرده است. وقتي سر قرار حاضر شد و تعارف كرد كه بنشينم، دو صندلي آن طرف تر نشستم و با احتياط قضيه كتك كاري را پيش كشيدم. بعد از خنده مفصلي، گفت: زد و خورد آنچناني در كار نبوده ومن فقط يك سيلي آبدار به گوش يك واسطه زمين خوار نواخته ام تا برود براي رفقايش تعريف كند كه از دست شهردار كشيده خورده است. مي خواستم بيشتر بدانم، اما افسوس كه براي روايت ماجراي كتك كاري به دفتر آقاي شهردار نرفته بودم.
شهرآرا چقدر از دردسرهاي شهرداري در خصوص پاسخگويي به مردم كاسته است؟
ما شهرداري را از جنس مردم مي دانيم و اين ارتباط متقابل را پاس مي داريم. رسانه شهرآرا نقش يك پل دوطرفه را بازي مي كند. در واقع اين رسانه، شكل ارتباط را تعريف مي كند و مردم را به نهاد مردمي پيوند مي زند.
شايعات و گذر از موج شايعه چقدر در راه اندازي نشريه شهرآرا دخالت دارد؟
به نكته جالبي اشاره كرديد، حقيقت اين است كه وقتي شايعات زياد مي شود واقعيت قرباني خواهد شد. آثار مخرب شايعه هميشه باقي مي ماند و مردم متضرر مي شوند. اطلاع رساني و نقد بايد در كنار هم باشند. بخصوص رسانه كه تا حدود زيادي تخصصي ست، مثل شهرآرا كه رسانه اي تخصصي در حوزه شهري ست.
نمي خواهيد كه ادعا كنيد رسا نه اي بي نقص در اختيار داريد؟!
ابدا! ترديدي نيست كه ضعف هاي زيادي داريم. دليل اولش نوپايي ماست و از طرفي در مشاركت با مردم هم كلي مشكل داريم. مردم بايد بيشتر در نشريه حضور داشته باشند.
چرا ستون پرسش از شما، پاسخ از شهردار و ستون هايي نظير آن را در شهرآرا ناديده گرفته ايد؟
البته مشابه آن را داشته ايم اما باتوسعه اين قبيل ستون ها موافقم. اين ديگر هنر روزنامه نگاران است كه اين ستون ها را طراحي كنند. براي مثال من خودم شخصا صندوق هاي انتقادات مردمي را باز مي كنم و به ابهامات آنها پاسخ مي دهم. مكالمه شهرداري و شهروند يك اتفاق خوشايند است و دليلي ندارد از اين گفتمان بهراسيم.
يعني ممكن است پروژه اي را به خاطر انعكاس رسانه اي مردمي متوقف كنيد؟
صددرصد، ما هر زمان كه احساس كنيم مردم از ما ناراضي هستند شيوه هاي خود را عوض مي كنيم، البته به آدم هاي بدبين اهميتي نمي دهيم.
مشهد با شهرآرا چقدر قد مي كشد و بزرگ مي شود؟
ما هرچقدر در خصوص مسائل فرهنگي هزينه كنيم بازهم كم است. ما قصد داريم به كمك رسانه هايي مثل شهرآرا با كلانشهرهاي ديگر رقابت كنيم.