|
|
مجموعه تلويزيوني «شبانه» از آن روي بر دل نشست كه از دل برمي آمد. مجموعه اي متنوع با ضرباهنگي تند و شكيل و هوشمندانه با جسارتي برخاسته از انصاف. تيزي برنده شمشيري كه به قول نور ي زاد، كاستي ها را مي زدود و بيماريها را جراحي مي كرد. حدود سي و سه قسمت از مجموعه شبانه، گاه ساعت ۱۰ شب، گاه ۹ و اين اواخر ۳۰/۸ دقيقه شب از شبكه دو سيما پخش شد و طيف وسيعي از مخاطبان خود را با دقت و نظمي كه با خود آراسته بود، همراه كرد. شبانه، در ميان همه برنامه هاي سيما، يك سرافرازي بود و هست. نه از آن روي كه به سبك و سياق برنامه هاي پست مدرن و موج نويي مخاطب را غافلگير ضرباهنگ خود مي كرد، بلكه از آن روي كه اين مجموعه، صدا و سيما را به جايگاه بنيادين و حتمي خود باز برد و به همگان فهماند كه يك برنامه هوشمند، مي تواند از خط قرمزهاي آزاردهنده و بي دليل عبور كندو مطلقاً بر قامت نظام، آسيب نزند، بلكه با دانش و درايت خود، به بسياري از سؤال هاي بي جواب جامعه پاسخ بگويد و كنكاش گرانه و حق به جانب، و از سوي مردم و به نمايندگي از آنان، مسئولين را مورد عتاب قرار دهد. در زير به صحبتي شتابزده با محمد نوري زاد نويسنده و كارگردان اين مجموعه بسنده مي كنيم و گفته ها و نكته هاي مفصل تر را به فرصتي ديگر موكول مي كنيم!
* آقاي نوري زاد، مجموعه شبانه ، بخصوص آنجا كه روي سخن با مسئولين و مديران بود، تند و گزنده مي نمود. به نحوي كه برخي از خود ما حتي فكر مي كرديم اين تندگويي، يك جور قابليت معلقي است في ما بين يك برنامه ساز مثل نوري زاد و مسئولين صدا و سيما...
- قابليت معلق؟
* شفاف تر بگويم؟
- چرا كه نه؟
* يك جور طراحي با برش هاي از پيش تعيين شده...
- چرا راحت حرف نمي زنيد؟
* ناراحت نمي شويد اگر بگويم يك برداشت جزيي شايد از شبانه شما اين باشد كه صدا و سيما در پي گشايش بود و اين مجموعه را به شما سفارش داد؟
- برداشت كلي تر چه؟
* برداشت كلي تر همان است كه در بين مردم دهان به دهان مي شود. يك جسارت بي بديل و بي تعارف!
- و شما چه اصراري داريد به برداشت جزيي تري تأكيد كنيد كه اساس و بنيادي ندارد؟نه از خوي و خصلت من اين برمي آيد كه كاري سفارشي بپذيرم و نه واقعيت قضيه اين بوده است. شايد داستان از اينجا شروع شد كه طرحي دادم به گروه معارف اسلامي شبكه دو. با ساختاري متفاوت و براي پخش شب به شب. با صحبت هايي كه با مدير گروه جناب آقاي گيلاني نژاد داشتم، اين طرح پذيرفته و پخته تر شد. ابتدا تصورم بر اين بود كه شبكه دو با ۳۶۵ قسمت آن موافقت خواهد كرد. مدير گروه به دليل تجربه اي كه داشت، گفت فعلاً نود قسمت باشد و بعد كار بالا گرفت، آقاي دكتر پورحسين با ساخت سي قسمت آن موافقت كردند و بستر ماه مبارك رمضان را پيشنهاد دادند و ما هم بلافاصله دست به كار شديم. در حالي كه جداً دو ماه و نيم بيشتر فرصت نداشتيم و زمان به سرعت مي گذشت و كمترين تعلل، ما را به عقب مي راند و از آنتن جا مي مانديم.
* پس آن همه موضوعات متنوعي كه در شبانه يكي پس از ديگري واكاوي و مطرح مي شوند، پرداخته ذهن خودتان بود و سفارشي در كار نبود؟
- تعجب مي كنم از اين كه شما همچنان بر اين واژه اصرار مي ورزيد. من رنج برده و مي برم از اين كه بديهي ترين حق مردم از آنان دريغ شد. در شبانه تلاش كردم به اين حق دست پيدا كنم. حق آگاهي و برخورداري از صدا و سيمايي مردمي كه مردم، خود را و خواسته هاي خود را و رنجهاي خود را در آن ببينند و بشنوند و باور كنند.
* به بخش هاي اصلي شبانه بپردازيم. ايده «۱۶ سال بعد» چگونه پديد آمد و چگونه عملياتي شد؟ مسئولين تلويزيون با اين بخش كه بسيار اساسي و تند و گزنده بود، مشكلي نداشتند؟ چون تا به حال، يك چنين مفاهيمي امكان پخش پيدا نمي كرد.
- در بخش «۱۶ سال بعد» ما نمايندگاني از جامعه امروز خودمان را در ۱۶ سال بعد واكاوي مي كرديم. يك روز از خودم پرسيدم اين بلبشويي كه در اغلب حوزه ها مثل موريانه روان ما را مي جويد، كي و چه وقت اصلاح خواهد شد؟ سعي كردم پاسخ اين سؤال را نه از وجه آرماني بلكه با واقعيتي كه همين امروز ما را احاطه كرده، رصد كنم. ديدم يك افق پانزده ساله شايد فرصت معقولي باشد و اين گونه بود كه عددگرد شده ۱۴۰۰ به دست آمد. در اصل ما آيينه اي آورديم و جلوي مديران و مسئولان امروزمان گذارديم و گفتيم خودتان را ببينيد. آيندگان ممكن كه نه، قطعاً شما را اين گونه سؤال پيچ خواهند كرد.
* البته همه آنهايي كه از يخچال بيرون مي آمدند، مدير و مسئول نبودند...
- درست است، ما يك بار، يك انسان رنج ديده و مستضعف را از يخچال درآورديم. يك بار يك آدم هفت خط را، يا يك قاچاقچي مواد مخدر يا مافياي دارو را.
* يك بار هم يك مسئول خوب را درآورديد.
- بيشتر از اين جهت كه نشان بدهيم اطراف ما را فقط پليدها و پليدي ها پر نكرده اند. انسانهاي شريف و زحمتكش نيز هستند. حتي در شأن يك مسئول.
* شايد همان قسمت كه شما يك مسئول خوبي را از يخچال به در آورديد.
- ادبيات رايج هر فرد يا هر گروه، طبيعي است كه معرف اوست. ادبيات دوم خردادي ها با ادبيات جناح موسوم به راست متفاوت است. صريح و صادقانه بگويم كه ما در مجموعه شبانه، وامدار هيچ صنف و گروهي نبوديم و همه جريانهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي را مورد نقد قرار داديم. تعارفي هم در ميان نيست. فرصتها مثل برق از كف ما رفته اند. جمهوري اسلامي ايران اولين كشور مصرف كننده مواد مخدر در دنياست. اين يعني چه؟ اين رتبه اولي عرق شرم بر پيشاني ما مي نشاند. چگونه است كه هيچ مسئولي، از وزير گرفته تا وكيل و نماينده و قاضي و روحاني و غيرروحاني، مسئوليت اين گوي آتشين را در دست نمي گيرد؟
فاجعه خنده دار خيابان ناصر خسرو، به صورت يك لقلقه متداول بين مسئولان ذيربط درآمده. اين همه داروي غيرمجاز و غيراستاندارد و مرگ آور در مركزي ترين خيابان پايتخت جمهوري اسلامي ايران دست به دست مي شود. جلوي چشم مأموران و مسئولان، چگونه مي شود باور كرد كه دست خيلي ها در كار نباشد؟
* عجبا كه برنامه شما با اين همه تنوع در نقد و اعتراض و پرسه زدن در حوالي خط قرمزها، به ورطه نااميدي در نيفتاد. آدم يك جور شوق عايدش مي شود تا افسردگي. راز اين خصلت بطئي شبانه در چه بود؟
- هر چه باشد ما اهل اين انقلابيم. ساكن اين نظام و سرباز اين انديشه ايم. منتهي سربازي كه به قدر بضاعت، هر آنچه را كه مي بيند، از خطر و نفوذ و نامردمي، فرياد مي كشد. سربازي كه در عين فرياد كشيدن، موضع نگهباني اش را ترك نمي كند. سربازي كه به شأن سربازي خود واقف است و به آن افتخار مي كند. مجموعه شبانه، يك سمتش فرياد بود، سمت ديگرش دعوت! دعوت به درستي، به پاكي به نيك بودن و فرياد از نامردمي ها و بي لياقتي ها و نفوذها.
* داستان زير پل يادگار امام چه بود؟ اين بخش كه بسيار ساده نيز بود، خيلي سر و صدا كرد.
- در هيچ كجاي دنيا، زير يك پل، ابنيه تجاري و غيرتجاري نمي سازند. مديران هوشمند ما، لابد براي اينكه هوشمندي خود را به رخ جهانيان بكشند، تمام فضاي زير پل يادگار امام را به واحدهاي تجاري فروخته اند.
ابتدايي ترين انگيزه امنيتي مي گويد زير پل ها بايد عاري از هرگونه ساخت و ساز باشد. يا اگر قرار است چيزي در زير پلها احداث شود، بايد اداره پليس و مأمورين آگاهي، بر پنهاني ترين زواياي آن اشراف داشته باشند، اما در زير پل يادگار امام، شما جز بي كفايتي و بزن برو چيزي نمي بينيد. اگر يك روز، به هر علت، يا شيطنت، يا يك اتفاق مثل آتش سوزي و انفجار گاز، يكي از مغازه هاي زير پل بالا برود، مي تواند انبوهي از اتومبيل هاي بالاي پل را درو كند. بماند.
* پخش شبكه دو چگونه با شبانه كنار آمد؟
- خيلي خوب. البته اين را بگويم كه من همه اين سعه صدر و آرامش را ناشي از مديريت آقاي ضرغامي مي دانم. اگر چه شخصاً به برخي از گزينش ها و تصميم هاي ايشان در حوزه رسانه صدا و سيما انتقاد دارم و يكي دوبار رسماً به خود ايشان بازگفته ام، اما از باب شهامت و جرأتي كه مي بايد اين رسانه اساسي از آن برخوردار باشد، سهم آقاي ضرغامي تعيين كننده و در اصل، محوري است. كافي است آقاي ضرغامي ، از شهامت و جسارت درست برخوردار نمي بود، سي سال ديگر هم شبانه پخش نمي شد. من شخصاً از اين بابت، خود را مديون و مرهون بزرگواري اين عزيز مي دانم. اما اين را نيز بگويم بدبختي ما را ببين كه اين همه سال از انقلابي ترين انقلابهاي دنيا و فرهنگي ترين انقلابهاي فرهنگي دنيا سپري شده و ما اين گونه از پخش دو سه نكته انتقادي داريم پايكوبي مي كنيم! من در شبانه، در برابر حق مردم سينه سپر كرده ام و از اين حق حتمي صيانت كرده ام و لاغير.
* شبانه از يك ضرباهنگ تند بهره مند بود. به طوري كه اين مجموعه را شبيه كارهاي پست مدرن كرده بود. چه تعمدي در اين گونه تدوين نقش داشت. آيا نمي شد ملايم اما وزين به بازگفتن همين مفاهيم پرداخت؟
- شبانه درست در شرايطي پخش مي شد كه شبكه هاي تلويزيون، در يك ماراتن پخش سريالهاي داستاني، هيچ مفري براي هيچ برنامه قائل نبودند. اين گرايش طبيعي مردم است كه وقتي سريالي داستاني پخش مي شود؛ همو را ببينند. شبانه درست در حد فاصل دو سريال كه پنج دقيقه با هم فاصله داشتند، پخش مي شد. پنج دقيقه به ده شب. درست در اين پنج دقيقه كه سريال قبلي تمام شده و هنوز سريال بعدي شروع نشده، ما مي بايستي مخاطب خود را به چارستون برنامه مان متمايل مي كرديم. به همين علت، بسياري از مخاطبان ما، در عين حال كه سطح برنامه ها كمي رو به مخاطب خاص داشت، از ميان بينندگان همين سريال ها بودند. قسمت ۱۶ سال بعد، مخاطب را در همان ابتداي برنامه ميخ كوب و رشته علاقه او را به بخشهاي بعدي برنامه مي سپرد. به هر تقدير، در جذب مخاطب خاص و عام، شبانه، موفق بود و اگر سريالي در كار نبود، قطعاً شبانه يكي از پرمخاطب ترين ها بود. ريتم تند و به قول شما پست مدرن، يك انتخاب هوشمندانه بود نه اين كه خواسته باشيم كاري فانتزي كرده باشيم. اين ريتم، باعث مي شد ما از اندازه حوصله مخاطب، خارج نشويم و ذوق و سليقه او را براي تماشاي برنامه اي متفاوت ارتقا بخشيم.