دولت عشق
|
|
امروز، فردا و پس فردا نوازنده چيره دست خواهد نواخت. استاد جلال ذوالفنون هر جا سه تارش را دست مي گيرد آنجا جاي سوزن انداختن نيست.
سعيده امين وقتي نواي تارش با دف و چغانه هم آوا شود، دولت عشق خواهد آمد و آن زمان بهار دلنشين خواهد گفت: وقت طرب نزديك است. از امروز تا روز پنج شنبه كنسرت جلال ذالفنون به همراه آرمان نهرور و آرش زنگنه در سالن خليج فارس فرهنگسراي نياوران برگزار مي شود.
در اين اجراي سه روزه قطعات فانتزي ژيلا، چهارگاه و راپسودي اصفهان ساخته زنده ياد جواد معروفي، رنگ اصفهان ساخته زنده ياد درويش خان، بهار دلنشين ساخته زنده ياد روح الله خالقي، پيش درآمد شور، تصنيف آيين باران، وقت طرب و دولت عشق تنظيم شده توسط جلال ذوالفنون نواخته خواهد شد.
همچنين قطعاتي از پيش درآمد دشتي، چهار مضراب دشتي و بختياري ابوعطا كه به دست ذوالفنون و نهرور تنظيم شده در اين كنسرت اجرا خواهد شد.
وقتي نام ذوالفنون مي آيد آدم ياد سر و صدايي كه كنسرت هايش به مناسبت بزرگداشت مولانا در قونيه راه انداخته بود مي افتد. تلاش او براي تلفيق سازهاي اصيل ايراني و سازهاي غربي به جايي رسيده كه حالا كنسرتي با همراهي نواي دف و چغانه، پيانو و سه تار برگزار مي شود. ذوالفنون 20سال قبل براي اولين بار يك اثر تلفيقي از سازهاي گيتار، طبل، ساكسيفون و ني هندي را شنيده بود و از همان زمان تصميم گرفت تا با تلفيق سازها از كشورهاي مختلف شيوه هاي جديدي را پايه بگذارد.
او در سال 1316 در آباده فارس متولد شد. وقتي در كودكي همراه خانواده اش به تهران آمد بلافاصله به فراگيري موسيقي پرداخت. او تار را در محضر استاد موسي خان معروفي آموخت و ويولن و سه تار را در هنرستان موسيقي. ذوالفنون يكي از اولين هنرجويان رشته موسيقي دانشگاه تهران بود. برداشت تازه اي كه در اين ايام در او شكل گرفت نقطه عطفي بود كه به كمك استادان نورعلي خان برومند و دكتر داريوش صفوت عملي شد. اما ذوالفنون از سال 1346 فعاليت خود را روي سه تار متمركز كرد. او در مركز حفظ و اشاعه موسيقي ايراني از راهنمايي هاي استادان بزرگي چون يوسف فروتن و سعيد هرمزي بهره مند شد. موضوع پايان نامه او درويش خان بود. اما او در زمينه آناليز و بررسي قطعاتي از درويش خان، آموزش موسيقي ايراني براساس تكنيك تار در چهار جلد همراه با نوار و مقاله هاي پراكنده اي در زمينه سه تار و بررسي موسيقي ايراني از نظر تاريخي و اجتماعي تاليفاتي داشته است. شنيدن آثار تلفيقي نقطه عطف زندگي هنري جلال ذوالفنون بود. او به همراه داريوش خواجه نوري كنسرت هاي تلفيقي تازه سه تار و گيتار را تجربه كرده است. از نظر او، تنها هنرمندي مي تواند آثار تلفيقي را درست انجام دهد كه ذهنيت بداهه نوازي يعني روحيه شاعرانه موسيقي را داشته باشد. به همين دليل ذوالفنون كنسرت اخير خود را با تلفيقي از سه تار، تار ، پيانو، چغانه و دف همراه ساخته است. در اين كنسرت آرمان نهرور و آرش زنگنه او را همراهي مي كنند.
آرمان نهرور هنرمند 39 ساله، شاگرد استاداني چون مرحوم جواد معروفي، انوشيروان روحاني و استاد بقا بوده و در نواختن پيانو چيره دست است. او كار تدريس موسيقي را از سال 70 آغاز كرد و از سال 1377 تهيه و تنظيم آهنگ را آغاز كرد كه حاصل آن آلبومي از موسيقي الكترونيك با نام سمر باران است. او هم اكنون انتشار كتابي در سه جلد با نام آهنگ هاي آرام و ملايم جهت استفاده نوآموزان موسيقي را در دستور كار خود دارد.
نهرور به زودي آلبوم دوم خود را روانه بازار خواهد كرد.
آرش زنگنه را هم اغلب با مركز موسيقي تماشاگه راز مي شناسند. اجراي موسيقي تبادل فرهنگ هاي مشرق زمين و ضبط اثر رقص بسمل به كارگرداني مظفر علي خان پاكستاني از آثار اوست. او چند سال قبل سرپرستي گروه دف نوازان جرس را برعهده داشت. زنگنه قرار است كه در اين كنسرت، ذوالفنون و نهرور را همراهي كند. دف و چغانه از اجراهاي اخير او در اين كنسرت هستند. چغانه، سازي سفالين و كوزه مانند است كه در موسيقي قومي با نام كوزه معروف است.
ذوالفنون فرهنگسازي و احياي اين ساز را يكي ديگر از هدف هاي كنسرت امروز خود مي داند. چغانه از سازهاي قديمي ايراني و از خانواده سازهاي كوبه اي است، اما به مرور زمان به فراموشي سپرده شده و تنها در حالتي كم رنگ در شرق ايران يعني سيستان و بلوچستان باقيمانده است. چغانه همچون ساز كوبه بلوچ هاست، اما قدش كوتاه و گودي آن بيشتر است؛ البته كوبه بلوچ ها صداي خيلي تيزتر و چغانه صداي بم تري دارد.
|
|
مائدهاي زميني
ماهي سفيد كبابي
از اين پس بنا را بر اين گذاشته ايم كه حداقل هفته اي يك نوع غذاي دريايي را در اين ستون معرفي كنيم. مي گويند پروتئين دارد.
ساراي قشقايي ماهي سفيد يكي از مقوي ترين انواع غذاهاي دريايي محسوب مي شود، اما به دليل قيمت بالاي آن چندان در دسترس خانواده هاي ايراني نيست. خود اهالي شمال از اين ماهي فقط در اوايل پاييز و بهار استفاده مي كنند، چون اين دو فصل زمان صيد اين ماهي است. طبخ ماهي سرخو يا سفيد به صورت كبابي است، زيرا هم از هدر رفتن مواد داخل آن جلوگيري كرده و هم آن را بسيار خوشمزه مي كند. ماهي سفيد در نوع خود بسيار لذيذ است، به خاطر همين در طبخ آن كمتر از مخلفات و چاشني هاي غذايي استفاده مي كنيم. براي درست كردن اين غذا ابتدا مواد اوليه آن را كه به غير از ماهي سفيد همه ارزان است، تهيه مي كنيم.
ماهي سرخو يا سفيد متوسط: يك عدد، كره يا روغن زيتون: يكصد گرم، حلقه ليموترش و گوجه فرنگي: به مقدار زياد براي تزئين، آبليمو: = فنجان، نمك و فلفل: به مقدار كافي
براي درست كردن اين غذا ابتدا فلس هاي ماهي را مي گيريم و شكمش را پاره مي كنيم و محتويات آن را خارج كرده، تميز مي شوييم و با كارد يا اره مخصوص آن را از وسط دو نيم مي كنيم، به طوري كه به شكل دو عدد ماهي دربيايد. كره آب كرده و آبليمو و نمك و فلفل را مخلوط كرده و دو طرف قطعات ماهي را با اين سس آغشته مي كنيم و در فر ابتدا به مدت 45 دقيقه با درجه حرارت 250 درجه سانتي گراد مي گذاريم، سپس از فر خارج مي كنيم و روي آن را كمي روغن زيتون يا آبليمو مي كشيم و دوباره در فر با درجه حرارت 200 درجه سانتي گراد به مدت 30 دقيقه مي گذاريم تا خوب پخته شود. ماهي ها را در ظرف متناسبي قرار مي دهيم و با حلقه هاي ليموترش و گوجه فرنگي و جعفري تزئين مي كنيم. فكرش را بكنيد كه سر ميز غذا نشسته ايد و بسيار گرسنه هستيد، بعد اين غذا را با اين شكل و شمايل اشتها آورش جلو شما بگذارند، در اين صورت چكار مي كنيد؟
|
|
درشهر
تصويري ديگر از هنرشرق
در اينكه به جز ايران، همواره هنر شرق دور و البته هند مورد توجه غربي ها بوده، شكي نيست، ولي هنر اين كشورها براي ما هم جذابيت هاي ويژه اي دارد. اگر سري به موسسه فرهنگي - هنري صبا بزنيد، اين موضوع را بهتر درمي يابيد.
علي حسيني موضوع اين است: هنر طبيعت گرا از منظر هنرمندان آسيايي و جزئيات بيشترش مي شود اينكه مجموعه اي از كتاب هاي مصور با موضوع هنر 3 كشور تاثير گذار در هنر شرق كه شامل 308 كتاب است، به نمايش درآمده است. كارها هم گويا درست و حسابي است، چون با همكاري سفارتخانه همان كشور ها جمع آوري شده است؛ چين، ژاپن و هند.
هنر شرق، از سوي غربي ها هميشه به عنوان هنري پر از راز و رمز ارزيابي شده و در هنر اين سه كشور به طور ويژه، اين رموز بيشتر به چشم مي آيد؛ هنري كه ريشه در مذهب، آداب و سنن كشورهاي يادشده دارد.
در بخش مربوط به چين 171 كتاب به نمايش گذاشته شده كه در واقع بخش اصلي نمايشگاه است. موضوع هاي اين بخش هم چنين چيزهايي است؛ ادبيات، سراميك، فيلم و اپرا، تاريخ هنر، لباس، معماري سنتي و نمايش عروسكي. در قسمت ژاپن، آثار ارائه شده 87 كتاب است. نقاشي ژاپني، معماري مدرن، مجسمه سازي، چاپ، گل آرايي، باغ سازي، تئاتر سنتي و شاهكارهاي هنر گذشته؛ اين چند موضوع زمينه كارهاي ژاپني هاست.
در مورد هند، اما از سينما خبري نيست. قضيه كمي جدي تر است. پارچه هاي هنري، آيين هاي مذاهب مختلف و نقاشي هاي سنتي و مدرن، موضوع 50 كتابي است كه از سوي هندي ها به نمايشگاه ارائه شده.
نمايشگاه چند روزي است كه آغاز شده، اما اگر براي ديدنش كنجكاو شده ايد، هنوز زمان داريد. محل آن موسسه فرهنگي هنري صباست و 15 دي ماه، آخرين مهلت بازديد از نمايشگاه.
|
|
نظر
حق در قرآن، پرچم زيبايي است
امروز دومين و آخرين روز همايش زيباشناسي دين است كه توسط مركز مطالعات و تحقيقات هنري معاونت امور هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار مي شود. طاهره صفارزاده - مترجم قرآن و شاعر- در گفت وگو با ستاد خبري اين همايش به مباحثي در اين حوزه پاسخ گفته است....
در بررسي زيبايي شناسانه دين، اولويت با قرآن است يا سيره نبوي يا مباحث اخلاقي؟
قرآن كلام حق است از سوي حق مطلق كه حق تعالي است. حق هم جميل است و هم جمال، حق در قرآن، پرچم زيبايي است كه ضدباطل، ضد زشت و زشتي و نادرستي قيام جاودانه دارد. در قرآن حدود 240 آيه با مباني بنيادي عدل و درستي و معروف، جايگاه اصلي حق را به اراده خالق حق معرفي مي كنند. بنابراين سيره نبوي و اخلاقي ديني، وابستگان به زيبايي حق و تعليمات قرآن مجيدند. اگر قرار باشد مرتبه اي يا به قول شما اولويت قائل شويم، ترتيب همان جدايي ناپذير بودن اين مقامات از حق مطلق است.
كدام جنبه يا جنبه ها از قرآن مي تواند بيشتر بيانگر زيبايي هاي اين متن مقدس باشد؟
تحقق وعده هاي الهي، معجزات واقع شده شگفت انگيز، جهاني، سرمدي بودن حكمت ها و كمال در آفرينش هاي آسماني و زميني، سلسله نشانه هايي است كه هر كدام جنبه اي از جنبه هاي حق را كه مظهر زيبايي است، نمودار شده اند.
در تبيين و بررسي زيبايي هاي قرآن، تا چه اندازه تحقيقات جدي و عميق صورت گرفته است؟
هر وقت خود قرآن خوانده و دانسته شود، شناخت يا معرفت هاي گوناگون آن را به دنبال خواهد داشت. اما هنوز در سواد قرآني حتي از حد درك معاني ساده و متعارف و ظاهري توفيقي عمومي نداشته ايم. چرا كه تاكنون بيش از 90 درصد مسلمانان ما به روخواني در ماه رمضان بسنده كرده اند. بنابراين درخواست همگاني كه مشوق پژوهش است، پس از دانشوري همگاني حاصل مي شود، تاكنون علماي اهل تفسير در اين زمينه توفيقاتي داشته اند، اما به سبب عدم دسترسي مردم به آثار سنگين وزن اين بزرگان، تعامل ذوقي اندك بوده، به نظر مي رسد كه اخيرا به ترجمه و تفسير توجه بيشتري شده است.
آيا داستان نويس هاي مسلمان از لحاظ ساختار مي توانند از داستان هاي قرآن الگو بگيرند؟
در داستان نويسي و پردازش طرح ساختار، قوه تخيل داستان نويس، به شدت عمل مي كند. حتي ممكن است نويسنده در اثر توجه تكنيكي به ظاهر اثر و قالب بيان از مقصد اوليه قصه قدري دور شود، در كم و زياد كردن مطلب هم بدهكاري چنداني به خواننده احساس نمي كند. در داستان هاي قرآن، حقايق الهي سيال تحت امر وحي نازل مي شوند و به عبارت ديگر نزد صاحب كلام حق، پيام و محتوا مقام اول را دارند.
همايش زيباشناسي دين چگونه مي تواند در تشريح اين مقوله اثرگذار و موفق باشد؟
نتيجه را قبل از تجربه نمي توان ارزيابي كرد، ولي اميدوارم با اين همايش از بينش پژوهشگران بهره مند شويم.
|
|
سينماي خانگي
از روزگار رفته حكايت
فرامرز قريبيان سال ها بازيگر سينماي كيميايي بوده و سليقه و نگاه مشتركي با او دارد. اين را مي شود به خوبي در سومين ساخته اش حس كرد. چشم هايش يك حديث نفس صادقه از اين بازيگر - كارگردان قديمي است.
شهاب مهدوي- سومين ساخته بلند فرامرز قريبيان ارتباطي با سينماي امروز ايران ندارد؛ چشم هايش بازگشت به گذشته هاست و ماجراهايش هرچند به ظاهر در تهران امروز رخ مي دهد اما در واقع همه چيز در دهه 40 مي گذرد. آن رفاقت ها و زخم خوردن ها، آن محله هاي قديمي، زورخانه، بدمن نالوطي، خيانت در رفاقت، عشق هايي كه مكتوم مي مانند و به زبان نمي آيند و آن فرامرز قريبيان كه انگار مستقيم از گذشته، سينماي گذشته و فيلم هاي سياه و سفيد آمده، همه و همه نشان از اين دارد كه چشم هايش فيلم روزگار ما نيست.
نگاه فرامرز قريبيان در اين اقتباس آزاد از داش آكل ، به اين دوران سپري شده، ملموس، نوستالژيك و تاثيرگذار است؛ شايد به اين دليل كه قريبيان خود بچه خيابان ري و كوچه دردار بوده، در اين فضا رشد كرده ، نمونه هاي عيني آدم هاي دربه در قديمي را ديده و لمس كرده و مهمتر از همه اينكه ، سال هاي سال در كنار سينماي كسي كه حال و هواي اين محله ها را بر پرده منعكس مي كرد، نفس كشيده است. واقعيت اين است كه نمي توان تاثير سينماي كيميايي را بر اين ساخته فرامرز قريبيان انكار كرد. هرچند شايد عده اي معتقد باشند كه اشتراك منابع باعث اين شباهت هاي ناگزير شده... . به هر حال اينكه شخصيت ها و موقعيت هاي داستاني فيلم يادآور سينماي كيميايي است، چيزي از ارزش هاي فيلم قريبيان كم نمي كند.
چشم هايش يك حسن بزرگ دارد و آن شناخت دقيق فيلمساز از آدم هايش است؛ آدم هاي عتيقه اي كه سال هاست روزگارشان سپري شده و در اين دوره وزمانه ديگر كسي دركشان نمي كند. ويژگي ديگر فيلم از جنس سينما بودن آن است. آن پالتو بلند سياه فرامرز قريبيان و آن اسلحه اي كه در دست دارد، راه رفتنش در خيابان، فصل اصلاح صورت و آن تصويري كه فيلم از محله هاي قديمي ارائه مي دهد، همه و همه به شدت سينمايي اند. قريبيان در سال 79 چشم هايش را ساخت. اگر فيلم را ببينيد شايد فقط در يك صحنه متوجه اين نكته شويد؛ جايي كه فرامرز قريبيان براي خريدن سيگار به سراغ يك دكه روزنامه فروشي مي رود و بعد دوربين مكثي بر روزنامه ها و تيترهايشان مي كند. اين تنها نشانه اي است كه فيلم از جامعه معاصر ارائه مي دهد و خيلي زود به مسير آشنايش باز مي گردد؛ به محله ها و آدم هايي كه سال هاست روزگارشان سپري شده است. چشم هايش با آنكه در جاهايي يادآور سينماي كيميايي است اما فيلم قريبيان است( و فراموش نكنيم كه قريبيان هم در چند فيلم مهم كيميايي نقش تاثيرگذاري داشته). فيلم به شدت مديون قريبيان كارگردان و بازيگر است. قريبيان كارگردان به لطف شناختش از فضا و آدم ها همه چيز را ملموس از كار درآورده ( به جز آن اكشن كاري آخر كار) و قريبيان بازيگر، با اجراي درك شده اش يكي از نقاط قوت فيلم را رقم زده است.
|
|
آب وهوا
پايان بارش
در روزهايي كه منتظر برف از آسمان هستيم، دريغ از چند قطره باران. اگرچه دماي هوا همچنان رو به كاهش است، اما از برف خبري نيست.
توده هواي سرد و مرطوبي كه بارش هاي خوبي را به همراه داشت از آسمان كشور خارج شد، اما سردي هوا همچنان ماندگار خواهد بود و امروز بارش هاي پراكنده اي را نيز خواهيم داشت.
|
|
نگاه
روياي تو كابوس من است
مسعود پويا
يك
فيلم استاد الحمدالله دارد خوب مي فروشد. تيم محبوب، بهتر از قبل بازي مي كند. هوا هم كمي بهتر شده. براي آدم هاي كم توقعي مثل ما، همين چيزها هم براي خوشحالي كافي است به شرطي كه كابوسي به نام جشنواره چنين اجازه اي به ما بدهد. تيتر يك بيشتر صفحات فرهنگي روزنامه ها، صحبت هاي دبير جشنواره فجر است؛ جشنواره اي كه امسال قرار است 12 روز زودتر برگزار شود. براي كسي كه كارش نوشتن درباره سينماست، اين خيلي خبر خوشحال كننده اي نيست. در ايام جشنواره فجر، حجم كار سينمايي نويس ها چند برابر مي شود.در خيلي از روزنامه ها، آنها همين چند روز را عزيز هستند؛ به خصوص وقتي كه قرار باشد صفحات ويژه جشنواره دربياورند و از حجم كار بقيه سرويس ها بكاهند. وقتي به خاطرات جشنواره پارسال فكر مي كنم، عزاي جشنواره امسال را مي گيرم. اينكه يك پايت در روزنامه باشد و يك پايت در سينما صحرا و اينكه آنقدر حجم كار زياد باشد كه ديدن خيلي از فيلم ها را از دست بدهي و اينكه از 24 ساعت تنها بتواني 4 ساعت بخوابي. مهمتر از همه اينكه، امسال كمي خسته تر و پيرتر از سال قبلي و همين طور بي حوصله تر.
دو
خب، ويژه نامه هاي جشنواره، گزارش و يادداشت و گفت وگو مي خواهد. فلان فيلمساز حاضر نيست با تو حرف بزند، چون هنوز نقد منفي كه پارسال بر فيلم قبلي اش نوشتي را در خاطر دارد. براي نوشتن گزارش توليد يك فيلم ديگر رسما هيچ اطلاعاتي نمي تواني به دست بياوري. فيلمي كه در سكوت خبري ساخته شده و هيچ يك از عوامل به دستور كارگردان اجازه ندارند هيچ نوع اطلاعاتي به تو بدهند.فيلم دوست عزيزي را در يك نمايش خصوصي ديده اي و اگر بخواهي نقد واقعي ات را درباره اش بنويسي، يكي از دوستانت كم شده و به خيل دشمنانت مي پيوندد. به فيلم شاخص يك كارگردان باتجربه هم نمي شود خيلي پرداخت، چون پخش كننده فيلم قبلي اش خوش حساب نبوده و پول آگهي هايي را كه به روزنامه ها داده بوده را نپرداخته.از همه بدتر برخي از دوستان منتقد از خود متشكر هستند كه خود را قطب عالم روشنفكري و مركز جهان مي دانند. از ديد آنها تو يا فحاشي يا چاپلوس؛ حد وسط هم ندارد. نكته ديگر كيفيت خود فيلم هاي جشنواره است. هر علاقه مند پيگير جشنواره و سينماي ايران مي داند كه نبايد انتظار معجزه داشته باشد. از سي و چند فيلم ايراني كه به نمايش درمي آيد، در نهايت بايد به همان چند فيلم دلخوش كرد. تعارف كه نداريم، آن هم در جشنواره اي كه تعداد نام هاي بزرگش كمتر از سال هاي گذشته است.سينماي رسانه ها هم يك معضل اساسي است. چون نه رفت و آمد به آنجا آسان است و بنا به تجربه سال گذشته، نه مي تواني در آنجا برخوردهاي محترمانه داشته باشي.مجموعه اينها شرايطي نامطلوب را برايت رقم مي زند.
سه
فقط يك چيز مي تواند كابوس جشنواره را به رويايي دلپذير مبدل كند و آن ديدن فيلمي است كه مدت هاست نديده اي؛ فيلمي كه با همه وجود، دوستش داشته باشي و بتواني تمام مسير سينما تا خانه را به آن فكر كني، بي آنكه به هياهوي اطرافت توجهي داشته باشي و به روزگار غدار بينديشي.
|
|
عكس روز
نجواگر اسب
در آرژانتين هنوز رام كنندگان اسب - كه به نجواگر اسب هم شهره اند- يكي از جذاب ترين كارهاي دنيا را انجام مي دهند. فرناندو نوايس از مطرح ترين آدم هاي اين حرفه، مادريد اسب 5ساله اش را براي يورتمه به مزرعه اي در كابررا مي برد.
Photo:AFP/pedro Armestre
|
|
سينما تئاتر
مكس ( سامان مقدم)
سينماهاي كانون، قدس، جوان، قيام، عصر جديد،۲ ماندانا، پارس 1، جمهوري، ايران 3
هشت پا( عليرضا داوود نژاد)
آفريقا، آستارا، شهر تماشا،۱ كارون، ميلاد، پايتخت، فلسطين 2، فرهنگ،۲ شاهد، اروپا، تهران،۲ جي،۳ ايران،۱ آسيا
يك بوس كوچولو
(بهمن فرمان آرا)
بلوار، عصرجديد،۱ صحرا، جي،۱ فرهنگ،۱ سپيده،۲ ايران،۲ مركزي 3، مركزي۱
پيشنهاد پنجاه ميليوني
(مهدي صباغ زاده)
بهمن 1، حافظ، شيدا، فردوسي، استقلال، شهرتماشا،۲ شهر قشنگ، فلسطين،۳ دهكده المپيك
حكم (مسعود كيميايي)
فلسطين،۱ ناهيد، مركزي 2، رودكي، شقايق، سعدي، شيرين، موزه سينما، جي 2، گلريز،۱ پيام انقلاب، سپيده 1
يك زن، يك مرد(آزيتا حاجيان)
تئاترشهر، تالار اصلي
|
|
۲۳روز با غدير
از مدينه تا غدير خم
دكتر عدنان درخشان
۲۳روز ... به عيد غدير خم، برترين عيد الهي باقي است۱.
شنبه 25 ذيقعده سال 10 هجري قمري۷، اسفند
سال 10 هجري شمسي، 23 فوريه سال 632 ميلادي۲
اينجا مدينه است. چندي است جارچيان كه با صداي بلند در بازار و گذر خبرها را اعلان مي كنند، از حج رسول خدا(ص) سخن مي گويند.از اين سفر نه تنها اهل مدينه كه ساكنان ديگر شهرها و آبادي ها نيز آگاه شده اند. به دستور آن حضرت ، منادياني به اطراف مدينه رفته اند تا همگان بدانند و پيامبر رحمت را همراهي كنند۳ چه اين اولين و آخرين حج پيامبر(ص) است.
اينك كاروان بزرگ حج، به قافله سالاري برترين مخلوق آفرينش، به سوي مكه حركت مي كند.به دستور آن حضرت مردم لباس احرام برداشته اند.آن بزرگوار خود نيز غسل كرده و كاروان را هدايت مي فرمايند.
كاروانيان افتخار همسفري با اهل بيت پيامبر، صديقه كبري فاطمه زهرا(س) و حسنين(ع) را خواهند داشت.
قافله عظيم حج، از مدينه خارج مي شود و جمعيتي بالغ بر هفتاد هزار نفر پياده و سواره، در هفت كيلومتري مدينه و 486 كيلومتري مكه در محلي به نام ذوالحليفه يا آبارعلي۴ جايي كه امروزه مسجد شجره ناميده مي شود، متوقف شده و به دستور پيامبر(ص) احرام بسته اندو به سوي حرم امن الهي راهي مي شوند۵ تا آداب حج را بياموزند و بدانند كه در نبود پيامبرشان، خداوند چراغ هدايت خويش را همچنان روشن و درخشان نگاه خواهد داشت و تا قيام قيامت، كساني در ميان مردمان خواهند بود تا حلقه اتصال زمينيان با آسمان باشند... .
----------------------------
-1 اشاره به حديث نبوي(ص) كه فرمودند: روز غدير خم برترين عيد امت من است. امالي شيخ صدوق/ ص 76
-2 ر.ك . كتاب گاه شماري ايراني / ص،۳۱۷ تاليف احمد بيرشك؛ بر طبق روايات اهل بيت(ع) روز عيد غدير خم مقارن نوروز است. بر اساس محاسبات كتاب گاه شماري ايراني روز عيد غدير مقارن۲۸ اسفند ماه و پايان مراسم سه روزه بيعت، نوروز بوده است. متن اصلي كتاب بر اساس قول اهل بيت(ع) است.
-3 بحارالانوار/ ج۳۷ / ص۲۰۱
-4 آبار جمع بئر به معني چاه است.آبار علي اشاره به چاه هايي است كه حضرت امير مومنان(ع) آنها را در اين منطقه حفر كرده اند. امروزه اين منطقه همچنان مورد بازديد و توجه حجاج ايراني است.
-5 الغدير/ ج۱/صص۹-10 ؛ عوالم العلوم/ ج۱۵/ صص۱۶۷ و 297؛ بحارالانوار/ج۲۸/ص۹۵
|
|
از صبح تا شب
حميد رضا پور نصيري
اين روزها مثل اينكه بازار مستندسازي در صدا و سيما گرم است و تقريبا هر روز مي توان يكي-دو مستند متفاوت را از شبكه هاي مختلف ديد و اين در حالي است كه تا همين چند ماه پيش، تنها اميد طرفداران سينماي مستند به شبكه 4 بود و مستندهاي گاه به گاهي كه پخش مي كرد. دليل نوشتن اين چند خط هم انتشار خبري بود درباره ساخته شدن مستندي به نام زخم هاي زيبايي با موضوع جراحي هاي زيبايي در ايران. اين مستند كه موضوعش يادآور مستند ديگري ساخته مهرداد اسكوئي با نام دماغ به سبك ايراني است، توسط فرشته حالي كارگرداني مي شود و آرش شهيدي تهيه كنندگي آن را برعهده دارد و قرار است به زودي از شبكه 3 به نمايش درآيد، اما براي اينكه دست خالي برنگرديد پيشنهاد مي كنم امروز در حوالي ساعت 17:45 مستند لژيونرها را از شبكه 2 تماشا كنيد كه خودتان مي دانيد درباره زندگي بازيكنان ايراني شاغل در اروپاست. البته هم زمان با اين مستند از شبكه 4 هم مستند ديگري پخش مي شود با عنوان گلادياتورهاي جنگ كه آن هم پيشنهاد جالب توجهي ا ست. درباره سريال هاي امشب هم قبل از هرچيز بايد بگويم كه متاسفانه كار از كار گذشت و مجموعه پليسPSI جايگزين ماموران پرونده هاي راكد شد و قرار است از اين به بعد هر سه شنبه، در حوالي ساعت 20:45 از شبكه 3 به نمايش درآيد. باور كنيد تحملش سخت است و ديگر حتي نوشتن اين ستون هم دردي را دوا نمي كند. تنها مي توان به پرستاران دل خوش كرد كه امشب در ساعت 22:10 از شبكه يك پخش مي شود و بايد اميدوار بود به اين زودي ها يك مجموعه بي نام و نشان عربي جايگزين اش نشود. از ميان ديگر مجموعه هايي هم كه مي شود امروز تماشا كرد مي توانيد در حوالي ساعت 13:40 تكرار گارد ساحلي را از شبكه 3 ببينيد يا ساعت 15:10 به تماشاي تكرار اولين قسمت از مجموعه راز نرگس از شبكه يك بنشينيد.
اما از اين حرف ها هم كه بگذريم، مي توانيد در ساعت 21 از شبكه 2، يك فيلم سينمايي ببينيد كه خبري از عنوانش نيست، اما از همين شبكه در حوالي ساعت 23:30 برنامه سينماي حرفه اي پخش مي شود، هرچند كه اگر از طرفداران مجموعه هاي پليسي ـ از نوع ايتاليايي اش ـ باشيد احتمالا نشسته ايد پاي اولتيمو كه ساعت 23 از شبكه تهران پخش مي شود و ديگر فرصتي براي تماشاي سينماي حرفه اي نداريد.
|