نگاه حقوقدان
بهبود حيات با تكاليف اجتماعي
عليرضا صفايي/عضو كانون وكلاي دادگستري مركز
آنچه در گستره جامعه تحت عنوان جرم در قوانين تعريف مي شود (جرم به معناي اعم كلمه شامل هر نوع، خلاف و جنايت) جز با اعمال ضمانت اجراهاي عيني قابل تصور نيست. اغلب جرائم چون به غير از ابزارهاي مطمئن اعمالي مجازات يعني مجازات هاي تعريف شده در قوانين از حمايت اخلاق عرفي حاكم بر جامعه نيز برخوردارند، هنگام وضع و تقنين قانونگذار مورد پذيرش قرار مي گيرند براي مثال قبح عقلي و عرفي جرم سرقت، حتي پيش از وضع قوانين مربوط به مجازات سارقان از سوي عامه مردم پذيرفته شده است، چون سلامت جامعه و نفع شخصي افراد يك جامعه ايجاب مي كند كه حتي اگر قانوني براي مجازات سارقان وضع نشده باشد در شرايط متعارف از ربودن مال ديگري اجتناب كنند. در مقابل در برخي جرائم، ما شاهد سكوت بنيادهاي فكري- اخلاقي هستيم. تخلفات راهنمايي و رانندگي نمونه بارز اينگونه جرائم است. اجبار بستن كمربند ايمني حتي اگر توامان به ضرب و زور جريمه هاي در حكم مجازات متخلفان باشد، اگر در فرهنگ عامه دروني نشده باشد، با مقاومت روبه رو مي شود. اينجا قانونگذار در نقش يك مصلح اجتماعي (كه اقتضاي جوامعي مانند جامعه ايران است) نيست، قانونگذار در ديالوگ عوام مبدل به يك زور از پيش تعريف شده مي شود كه قصد انتقام گرفتن از متخلفان را دارد. برگه هاي جريمه اي كه سياه مي شود و به دست رانندگان داده مي شود ديگر كاركرد واقعي خود، يعني ضمانت اجراي عدم تمكين به نظامات دولتي را از دست مي دهد و تبديل به دست انتقام دولت مي شود. هر جا در اجراي قانون با سكوت اخلاق روبه رو مي شويم دور زدن قانون بيشتر مي شود، داستان بستن كمربند ايمني هم مصداق همين امر است، قانون وضع مي شود، به ظاهر هم اجرا مي شود،اما همه ما مي دانيم كه اين همه، صورت داستان است، رشته لقي كه به عنوان كمربند در زير كاپشن و كت معلق مي ماند و بسته نمي شود و همه ما مثلا فكر مي كنيم كه بسته شده، شايد استعاره اي باشد از نظم گريزي ما. اين رشته آويزان ديگر نه يك كمربند ايمني كه تعليق جامعه ايراني در توليد عمل به قانون وراي اخلاق يا دور زدن آن است و به تعبيري ديگر اين گمراهي مردم در جهل به حقوق خودشان نيز هست (حق زندگي). وقتي فرد در هياهوي ازدحام خيابان و اتوبان و چراغ قرمز فراموش مي كند كه فلسفه بستن اين ريسمان نه تسليم و رضا در برابر قدرت فائقه حكومت است (كه در هيات برگ جريمه متجلي مي شود) بلكه اين تلنگر و شايد هم سيلي سرخي است براي بهبود حيات.
در اين هنگام است كه مقاومت مي كند و سعي در فريب قانون و دور زدن آن دارد. سخن طولاني شد از چه مي گويم در شهري كه اعضاي بدن به مثابه كالا كاركرد اقتصادي دارد، آيا واقعا صحبت از حق حيات و تكاليف اجتماعي، محلي از اعراب دارد.
|