شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
اجتماعي
Front Page

چگونه نوجوان خود را بشناسيم
000360.jpg
آيا احساس مي كنيد كه فرزندتان با شما غريبه شده است؟ با استفاده از ۵ روش زير شما همچنان مي توانيد روابط دوستانه اي با فرزند خود داشته باشيد.
بسياري از والدين فكر مي  كنند كه فرزند نوجوان خود را در داخل و خارج از خانه كاملاً مي شناسند. اما اگر از نوجوانان بپرسيد كه آيا والدينشان واقعاً مي دانند كه در زندگي روزمره آنها چه مي گذرد، معمولاً جواب منفي است. يكي از كارشناسان از بيست هزار فرد ميانسال آمار گرفته كه آيا والدين آنها در مورد نيات و آن چه در زندگي شان اتفاق مي افتاد اطلاعي داشته اند يا نه، يك سوم آنها اظهار كردند كه والدينشان هيچ شناختي از دوستانشان نداشتند، نمي دانستند كه پول و وقتشان چگونه صرف مي شود و حتي در مهماني ها چه اتفاقاتي مي افتاد و...
بنابر اين با توجه به آمار گرفته شده، منطقي ترين كار ارتباط برقرار كردن با فرزندانمان است قبل از اين كه خيلي دير شود. والدين بايد به اين مسئله به صورت يك مشكل خاص توجه كنند، به طور كلي ما به فرزندانمان در سن ۱۳-۱۲ سالگي بيشتر از قبل آزادي عمل مي دهيم يا به عبارتي نوجوانان در اين سن به صورت قابل توجهي با مشكلات رفتاري و خطراتي از قبيل معتاد شدن به مواد مخدر و يا مشروبات الكلي، مواجه هستند.
بنابر اين والدين بايد به صورت يك مسئله حياتي و سرنوشت ساز به اين موضوع بنگرند كه در زندگي فرزندانشان چه مي گذرد و آنها چه كار مي كنند، ولي براي اين كار بايد درست وارد عمل شوند و راهي پيدا كنند تا بتوانند به جاي جاسوسي، حامي و پشتيبان آنها باشند.
اين نكته نيز حائز اهميت است كه واقعاً فرزندانمان در مشكلاتشان به كمك ما نياز دارند. بعضي اوقات، ممكن است نوجوانان عملي انجام دهند كه نمي خواهند شما از آن بويي ببريد.
به طور كلي، با استفاده از پنج روش زير مي توانيد بدون هيچ گونه تحميلي، رابطه دوستانه خود را با فرزندتان همچنان مستحكم نگاه داريد:
۱- به طور واقعي و عيني محبت خود را نسبت به آنها نشان دهيد.
كودكان در سن ۱۳ سالگي از محبت كردن والدين در جمع، احساس حقارت مي كنند ولي ممكن است آنها در خانه هنگام خواب از مادرشان بخواهند كه پشتشان را ماساژ دهد. در مجموع والدين بايد بدانند كه چگونه به فرزندانشان محبت كنند حتي زماني كه آنها ديگر بچه نيستند و كاملاً بزرگ شده اند. تحقيقات نشان داده است وقتي كه والدين به طور واقعي و عملي نسبت به فرزندانشان ابراز علاقه مي كنند، بچه ها تمايل و آمادگي بيشتري دارند. به خاطر داشته باشيد كه در آغوش گرفتن و بوسيدن خيلي براي فرزندان خوشايندتر است وقتي كه در منزل خود باشند. هرگز فرزند خود را در جلوي مدرسه هنگام خداحافظي نبوسيد.
۲- در درس و مدرسه فرزندتان نظارت داشته باشيد.
اكنون مهمترين زمان براي حضور هميشگي شما در مدرسه فرزندتان است. دنياي فرزندان ۱۳-۱۱ساله، مدرسه آنها است، شما بايد با دنياي آنها بيشتر آشنا شويد(با معلم ها، بچه ها و والدين دانش آموزان) و اين ساده ترين راه براي شناختن و يا حل كردن مشكلات رفتاري است.
۳- به آنها ياد دهيد كه چگونه مشكلاتشان را حل كنند.
وقتي كه نوجوانان با والدينشان در مورد مسائل عادي نظير كارهاي مدرسه يا گرفتاري هاي جامعه صحبت مي كنند، بسياري از ما وسوسه مي شويم تا به آنها كمك كنيم و به همين صورت بحث بالا مي گيرد. كودكان در اين سن مي خواهند كه دريابند چگونه مي توانند بر مشكلاتشان فائق شوند چون مي خواهند ياد بگيرند كه چگونه اعتماد به نفس قوي داشته باشند. بهترين روش طرح مسائلي است كه به فرزندتان كمك مي كند تا چگونه بر مشكلاتش پيروز شود. به عنوان نمونه، به جاي اين كه بگوييد رفتار قلدرانه دوستش را ناديده بگيرد، بگوييد: او واقعاً كار بدي انجام داده، لطفاً روش هايي را انتخاب كنيد كه سبب بهتر شدن رفتار او شود. سپس براي رسيدن به اهداف بهتر كار دسته جمعي انجام دهيد. اين گونه مكالمات و صحبت ها نه تنها راه ارتباطي بين فرزندان و والدين را هموار مي كند بلكه باعث مي شود والدين دريابند كه در مغز فرزندشان چه مي گذرد.
۴- به طور مخفيانه و با دقت تمام مواظب رفتار آنها باشيد.
امور شخصي كودكان در اين سن خيلي مهم است و والدين در هر زمان بايد آن را مورد توجه قرار دهند. اگر فرزندتان به مدت چند هفته كارهاي عجيب و غريبي مي كند، شما به عنوان يك فرد مسئول بايد علت آن را بيابيد، حتي اگر مجبور باشيد براي يافتن آن اتاق خواب فرزندتان را تفتيش كنيد.
فراموش نكنيد كه شما با اين كار تمام دار و ندار او را مورد بازرسي قرار مي دهيد و بايد كاملاً خود را براي كشف يك سري از اطلاعات آماده كنيد. اگر در مورد آن چه كه متوجه شده ايد با عصبانيت با فرزندتان برخورد كنيد، ممكن است تمام پل  هاي ارتباطي بين شما و فرزندتان خراب شود. در عوض، سعي كنيد در بهترين موقعيت با كمال آرامش درباره رفتار عجيب و سؤال برانگيز او صحبت كنيد. در نهايت، به خاطر داشته باشيد كه مهم ترين مسئله، حمايت شما از فرزندتان است.
۵- بدون اين كه فرزندتان متوجه شود مانند سايه او را دنبال كنيد.
در جست وجوي موقعيت هايي باشيد كه بتوانيد به راحتي مكالمات فرزندانتان را بدون هيچ گونه شباهتي به استراق سمع بشنويد. آنها را تشويق كنيد تا از دوستانشان در گردش هاي خانوادگي دعوت كنند و حتي گاهي اوقات به عنوان راننده خصوصي، فرزندتان و دوستانش را در اطراف شهر بگردانيد چون هيچ جايي بهتر از اين نيست كه متوجه شويد در زندگي اجتماعي فرزندتان چه مي گذرد. به نحوي كه، زماني كه چشمانتان به جاده است و لب هايتان بسته و راديو روشن است، بچه ها فراموش مي كنند كه شما هم آنجا هستيد و با خوشحالي تمام در مورد همه كس و همه چيز صحبت مي كنند.
به كمك اين تست به راحتي مي توانيد نوجوان خود را امتحان كنيد و بعد از آن، در كنار فرزندتان بنشينيد و در مورد نتايج آن صحبت كنيد: (تست فرزندشناسي)
۱- فرزند شما در يك هفته چقدر پول خرج مي كند؟
۲- در ايام هفته و مدرسه چه ساعتي مي خوابد و ايام تعطيل چطور؟
۳- سه نفر از بهترين دوستان او عبارتند از...
۴- نام والدين بهترين دوستان او عبارتند از ...
۵- اوقات فراغت خود را چگونه مي گذراند؟
۶- براي تكاليف مدرسه چند ساعت وقت مي گذارد؟
۷- او از چه فيلم هايي خوشش مي آيد و از چه فيلم هايي نفرت دارد؟
۸- آيا فرزندتان تاكنون بدون اجازه شما به مهماني رفته است؟
۹- در چه زمينه هايي در مدرسه بهترين است؟
ترجمه: رزيتا شاهرخ

مهارت هاي زندگي براي نوجوانان
اشاره: امروزه خانواده ها در پرورش هوش و استعداد كودكانشان قدمهاي محكم تر و مؤثرتري نسبت به گذشته برمي دارند و انتظاراتشان در زمينه كارآمدي فرزندانشان نيز بالاتر رفته است. آنان دريافته  اند كه براي دستيابي به اين مهم كه همانا داشتن قدرت و توانمندي بيشتر در راه رسيدن به اهداف عالي تر است بايد تفكر و انديشه كودكان و نوجوانان را در سطوح بالاتري پرورش داد.
بايد به آنان بياموزيم كه در برابر مسائل و مشكلات زندگي چگونه برخورد كنند كه آسيب پذيري كمتري داشته باشند. به عنوان مثال هنر ارتباط برقرار كردن و گفت وگو با ديگران از مهارت هاي اوليه اي هستند كه چنانچه فردي به آنها مجهز باشد مي تواند بسياري از هيجانهاي مخرب را از خود دور كند. حال به ذكر تعدادي از مهارت هاي اساسي و مهمي كه در موقعيت كودكان، نوجوانان، جوانان و والدين در عرصه زندگي نقش شايسته اي دارند، مي پردازيم.
000357.jpg

مهارت اول؛ اعتماد به نفس
وقتي بچه ها كوچكند، چندان مشكل نيست كه به آنان كمك كنيم تا اعتماد به نفس به دست آورند. كارهاي كوچك مي توانند تأثيرات بزرگي داشته باشند. اعتماد به نفس مانند يك رودخانه پس رفت و يا جريان پيدا مي كند اين رودخانه هميشه داراي جريانات تندي نيست. بايستي به كودكان مسئوليت انجام برخي از فعاليتها را واگذار كرد، البته بايد در نظر داشته باشيم كه فعاليتها در حد توان كودك باشد و پس از انجام كار، كودكان تشويق شوند.
معلمان مدارس بايستي زمينه گفت وگو با دانش آموزان را فراهم كنند تا ترس و خجالت از صحبت كردن در دانش آموزان از بين برود. همچنين معلمين مي توانند از تجربيات خود براي آنان صحبت كنند، بچه ها ياد مي گيرند كه تلاش كنند، تلاش به آنان اعتماد به نفس مي دهد. بايد به آنها بگوييم كه فوق العاده اند اما اين به تنهايي كافي نيست. وقتي بچه ها و بزرگترها به خود به عنوان شخص اول عمل نگاه كنند توانايي انجام كارهاي بيشتري در خود ايجاد مي كنند.
مهارت دوم؛ انگيزه
بچه هاي با انگيزه چنين نشانه هايي دارند:
مي خواهند كارهايي انجام دهند و مشتاق به يادگيري هستند. تكاليف مدرسه و كارهاي خانه را بدون آنكه خيلي نق بزنند انجام مي دهند.
آنان براي فردا يا هفته بعد برنامه هايي دارند، آنان بيشتر بله مي گويند تا نه. كودكان با انگيزه به دنيا مي آيند نه با كسالت و خستگي. آنان مشتاق، جست وجوگر و كنجكاو به دنيا مي آيند و اين همان حالتي است كه ما مي خواهيم آنان براي هميشه حفظ كنند.
آموزش انگيزه:
معلمها و والدين مانند مربيان زمين بازي هستند (تشويق مي كنند و گاهي بچه ها را هل مي دهند). بچه ها بايد خودشان مسير خود را پيدا كنند. اما ما مي توانيم براي ايجاد اين شور و حرارت مسير را به آنان نشان دهيم.
تقويت انگيزه:
گام اول: فكر كردن و تقويت حافظه و تفكر. به كودكان بياموزيم در مورد اهدافشان تفكر كنند.
گام دوم: گفت وگو و آموزش مهارت هاي گوش دادن.
گام سوم: به پايان رساندن كار. وقتي بچه ها ببينند مي توانند روي كار تمركز كنند و آن را تا آخر انجام دهند بيشتر مشتاق انجام كارها مي شوند.
گام چهارم: تشويق و تحسين . تشويق مي تواند به صورت يك هديه، يك امتياز يا حق انجام دادن يك كار، كلمه تحسين آميز يا يك بوسه باشد. به هر صورت تشويق هميشه شيرين است.
مهارت سوم؛ تلاش
واضح است كه تلاش كردن ناخوشايند نيست و انسان براي تلاش كردن به وجود آمده است. دانش آموزان بايد بدانند كه حتي انجام تكاليفشان مي تواند لذت بخش باشد، فرزندان ما بايد بدانند كه تلاش راه دستيابي به موفقيت است و موفقيت بزرگترين لذت زندگي همه انسانها است.
مهارت چهارم؛ مسئوليت پذيري
سعي كنيد كه كودكانتان را مسئوليت پذير كنيد. وقتي به بچه هايتان مي گوييد:
- مي توانم به تو اميدوار باشم.
- تو قابل اتكا و اعتماد هستي.
- وقتي چيزي به من مي گويي، مي توانم حرفت را باور كنم و...
با اين جمله ها در واقع شما فرزند مسئوليت پذير خود را تحسين مي كنيد. آموزش مسئوليت پذيري به بچه ها، شامل پيدا كردن راههايي است تا به آنان كمك كنيم احساس لياقت و شايستگي داشته باشند، بدانند چه چيزي درست است و به آنچه درست است عمل كنند.
مهارت پنجم؛ خلاقيت
خلاقيت در بچه ها فرصت علاقه مند شدن و تمرين براي عملي كردن فكرهاي خوب را ايجاد مي كند. خلاقيت اساس علوم را تشكيل مي دهد. وقتي براي بچه ها محيطي را فراهم مي كنيم كه در آن به تحقيق بپردازند، سؤال كنند و در مورد آن فكر كنند و متحير و سردرگم شوند، پايه هاي علاقه به علوم را در آنان ايجاد مي كنيم. چه بچه هايمان بخواهند يك دانشمند شوند و چه يك شخص معمولي بايد از جمله انسانهايي باشند كه هميشه مي گويند:
«مي خواهم بدانم اين وسيله چگونه كار مي كند؟»
مهارت ششم؛ پشتكار
دانش آموزاني كه هميشه رختخواب خود را مرتب مي كنند و يا كارهاي منظمي را در خانه انجام مي دهند، در مدرسه موفقيت زيادي كسب مي كنند. موفقيت تحصيلي بستگي به اين دارد كه شخص تمام كردن يك كار را در نظر داشته باشد. هرچه سريعتر بچه ها اين مهارت را ياد بگيرند، زودتر مصمم خواهند شد تا هميشه هر كاري را به پايان برسانند و از انجام آن لذت ببرند.
مهارت هفتم؛ توجه به ديگران
علاقه  آنها را به هم پيوند مي دهد و به كودكان حس اجتماعي بودن را هديه مي كند، بچه هاي در حال رشد، خودشان و نيازهاي خودشان را مي بينند، اما والدين و معلمان مي توانند به بچه ها در هر سني توجه و علاقه را با روشي معنادار بياموزند.
مهارت هشتم؛ كارگروهي
اغلب بين كار فردي و گروهي به ويژه در مدارس موازنه درسي برقرار نيست. دانش آموزان بيشتر انتظار دارند به صورت فردي كار كنند، نمره بگيرند و با هم رقابت كنند نه آن كه با هم كار كنند. معلمان بايد هرچه بيشتر به كار گروهي تأكيد كنند.
مهارت نهم؛ عقل سليم
تدبير داشتن چندان همگاني نيست. يكي از دلايلي كه بچه ها ممكن است با تدبير باشند اين است كه اين صفت مادرزادي نيست، بلكه از طريق تجربه و تمرين به دست مي آيد؛ برخلاف مهارت مطالعه يا رياضيات، فراگيري عقل و تدبير، برنامه آموزشي ندارد.
بهترين كاري كه مي توانيم انجام دهيم اين است كه مواقعي را پيدا كنيم كه عقل و تدبير مورد نياز است و بعد راههاي كسب آن را تمرين كنيم.
مهسا احمدي

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |