سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۱۸
خانه خدا
بنفشه نگارنده
رويكرد سينماي ايران به مضامين مذهبي در سالهاي مختلف شكل هاي متفاوتي داشته است
روز واقعه؛ يكي از نمونه هاي شاخص توليدات مذهبي در سينماي ايران
001356.jpg
قواعد تثبيت شده
علي حسيني- شايد كمي خوش باورانه باشد اگر رويكرد نخستين فيلم هاي تاريخ سينماي ايران را به مضامين تاريخي، حاصل نگاه درست و درك اهميت اين  گونه سينمايي بدانيم.
فردوسي بر پايه يك سفارش شكل گرفته و ليلي و مجنون ، چشم هاي سياه و شيرين و فرهاد ، بيشتر هدف به تصوير كشيدن يك داستان از پيش آماده را داشته اند تا رنگ بخشيدن به يك تاريخ چند هزار ساله. اگر ما امروز براي زير سؤال بردن هر محصول تاريخي از عبارت همانند محصولات پارس فيلم استفاده مي كنيم و اگر نمي توانيم به آثار خلق شده تاريخي در سينماي پيش از انقلاب، به عنوان محصولاتي جدي نظر افكنيم، بيشتر به دليل همين بازيچه بودن سوژه هاي تاريخي در دست استوديوها و فيلمسازان آن زمان است.
از معدود نمونه هاي شاخص سينماي پيش از انقلاب همچون ستارخان اگر بگذريم، در سال هاي پس از انقلاب هم، سينماي تاريخي ما لقمه چندان دندان گيري ندارد. اگر در آن دوره، عظمت دروغين فيلم هاي تاريخي كشورهاي همسايه، چشم خيلي از استوديوها را بر واقعيت هاي تاريخي مي بست، در سال هاي پس از انقلاب نيز، سينماي تاريخي در دست افرادي قرار گرفت كه اين سينما را به دليل راحتي در طرح مضامين بيشتر در فضايي شبه فلسفي نياز داشتند.
اما در اين ميان اتفاقي نيز افتاد كه شايد، يكي از خجسته ترين دستاوردهاي چندين سال عمر سينماي فارسي بود. تولد ساب ژانري با تم مذهب و بيوگرافي هاي مذهبي كه هر چند در ظاهر دنباله روي ژانر تاريخي مي نمود اما در اصل، راهي بود براي نگاهي عميق تر به آنچه كه تاريخ مي نامندش. اگر آثاري همچون سفير را ناديده بگيريم، كارهاي تاريخي‎/ مذهبي ما از تلويزيون راهشان را آغاز كرده اند و بعد به سينما آمده اند. هنوز هم به دليل هزينه هاي بسيار بالاي يك توليد تاريخي‎/ مذهبي اين گونه آثار با مشاركت تلويزيون ساخته مي شوند، اما آنچه كه سينما براي اين گونه كارها به ارمغان مي آورد، عظمت تصاويري است كه در تلويزيون هرگز اين چنين نماد نداشته اند. تفاوت مريم مقدس  اي كه در سينماها به دليل همين عظمت، فروش خيره كننده اي داشت، با نسخه پخش شده از تلويزيون در همين موضوع بود.
سينماي مذهبي ايران با همه بايدها و نبايدها و با همه اما و اگرها يكي از با هويت ترين ژانرها و تقريبا تنها موردي است كه در ايران براي خودش قواعد ژانري تثبيت شده دارد؛ سينمايي كه مي تواند حتي مخاطبين گريزپا را هم به سالن هاي خالي از تماشاگر بازگرداند.

سينماي جهان، سينماي مذهبي جهان، ورسيون هاي مختلف زندگي عيسي(ع) و مريم(س) تا ده فرمان، محمدرسول الله(ص)، آهنگ برنادت، انجيل به روايت متي و... را دارد، سينماي ما چه؟!
* * *
راجع به سينماي قبل از انقلاب كه اصلاً نمي توان چيزي گفت. توجه افراطي آن سينما به فيلم هاي گيشه دار و عامه پسند، هرگز زمينه را براي پرداختن به سينمايي با مضمون دين و مذهب، فراهم نمي كرد.
شايد تنها نمونه شاخص اين سينما، فيلم مستند خانه خدا باشد كه اثري مستند به كارگرداني ابوالقاسم رضايي بود و به كمك و همكاري جلال مقدم موفقيت هايي به دست آورد.
اين فيلم كه در استوديو ايران فيلم و شركت فيلم يك توليد شد، مراسم و مناسك حج را از ابتداي ورود زائران تا پايان مراسم به تصوير مي كشيد.
نمايش اين فيلم با اقبال سينماگران مواجه شد تا جايي كه آنها علاوه بر عدم نمايش آگهي هاي تجاري، سالن هاي انتظار را هم با تصاوير مراسم حج آراستند. اين فيلم تنها اثر مستند سينماي ايران بود كه دوبله شد و در تعدادي از كشورهاي ديگر به نمايش درآمد.
با وجود ايرادات ساختاري كه به فيلم وارد بود، خانه خدا شايد همچنان تنها اثر حائز اهميت پيش از انقلاب باشد.
* * *
سالهاي اوايل انقلاب، سالهايي كه در سردرگمي سينماگران مي گذشت، بيشتر به سينماي انقلاب تعلق داشت. اين سينما كه به مضمون انقلاب مي پرداخت و از نام هاي مذهبي چون (ليله القدر، حماسه قرآن، سرباز اسلام و...) بهره مي برد، به شكل مستقيم به مفاهيم و مضامين ديني توجهي نداشت تا سال 1361 كه فيلم هاي سفيد و ابراهيم در گلستان ساخته  شدند، اولي فيلمي با بازي فرامرز قريبيان و كارگرداني فريبرز صالح  بود و دومي فيلمي عروسكي ساخته ايرج امامي.
ابراهيم در گلستان براي اولين بار سرگذشت يك پيامبر بزرگ را در سينماي ايران به تصوير مي كشيد هر چند كه به خاطر فيلمنامه غير جذاب و ايرادات عروسك گرداني و... خيلي مورد استقبال قرار نگرفت و سفيد داستان قيس ، فرستاده امام حسين(ع)، كه وظيفه پيدا مي كند نامه اي را از سوي حضرت به كوفه ببرد و در راه دستگير مي شود و پس از طي ماجراهايي، وفاداري او به امام ثابت مي شود و سينماي ايران از اينجا با مضمون سينماي مذهبي كم كم آشنا مي شود.
* * *
سال 1362، سال ورود محسن مخملباف به سينماي ايران است. محسن مخملباف كه فعاليت خود را از حوزه  هنري سازمان تبليغات اسلامي فعلي آغاز كرده، بدون تجربه ساخت يك فيلم كوتاه، دستياري و تحصيل در سينما و تنها به واسطه آنكه سينما را هنري تأثيرگذار مي داند، به فيلمسازي رو مي آورد و سه فيلم توبه نصوح ، استعاذه و دو چشم بي سو از او به نمايش درمي آيد.
قصه توبه نصوح ، قصه لطفعلي خان ،كارمند با سابقه بانك است كه هنگام تشييع جنازه، اطرافيان او متوجه زنده بودنش مي شوند.
لطفعلي خان در زندگي جديد خود سعي در توبه دارد و تلاش مي كند از همه حلاليت بطلبد. استعاذه قصه انساني را كه در پنج چهره با شيطان درگير است، به تصوير مي كشد و شفاي فرزند نابينايش را از حضرت مي گيرد.
گرچه دو فيلم دوچشم بي سو و توبه نصوح نمايش گسترده اي داشتند، اما هر سه فيلم در كارنامه سينماي ايران و البته محسن مخملباف به شمار نمي آيند!
* * *
بين سالهاي 1363 تا 1367، هيچ اثر قابل توجهي در اين موضوع در سينماي ايران توليد نشد. اما در سال 1368، فيلم شب دهم با نگاهي به ايام عزاداري محرم در حاشيه جنگ تحميلي از جمال شورجه به نماش درآمد.
در سال 69، ساموئل خاچيكيان، در چاووش قصه عمو هاشم شكارچي روستايي را روايت مي كند كه سعي دارد با شكار يك گوزن، هزينه سفر به مشهد و زيارت حضرت رضا(ع) را فراهم كند، اما در نهايت راه ديگري را براي رفتن به اين سفر انتخاب مي كند. اين فيلم هم مانند شب دهم اثر چندان با اهميتي تلقي نمي شود.
***
در سال 1372، ايوب پيامبر ساخته فرج الله سلحشور اكران مي شود كه نگاهي به زندگي حضرت محمد(ص) داشت.
هبوط احمدرضا معتمدي هم ساخته شد، زمين آسماني هم همان سال به كارگرداني محمدعلي نجفي ساخته شد كه آن هم مانند ايوب پيامبر با موفقيت چنداني روبه رو شد. داستان فيلم درباره فيلمسازي بود كه مي خواهد فيلمي درباره ساخته شدن كعبه به دست حضرت ابراهيم(ع) بسازد و... .
در سال 1373 روز واقعه كه از فيلمنامه بهرام بيضايي بهره مي برد، توسط شهرام اسدي ساخته شد. همان قصه عبدالله جوان نصراني كه به تازگي اسلام آورده بود و در مراسم ازدواج خود با راحله، ندايي مي شنيد كه او را به ياري مي طلبد و سپس بيابان به بيايان به دنبال ندا مي رود تا زماني كه عصر عاشورا، به صحراي كربلا مي رسد، فيلمي كه گرچه اثر ايده آلي در مقايسه با نمونه هاي خارجي نبود، اما به خاطر استفاده از عوامل مناسب و فيلمنامه خوب با استقبال مردم و هيأت داوران جشنواره فيلم فجر و منتقدان روبه رو شد.
***
بين سالهاي 1376 تا 1380 هم عمده ترين فيلم هاي مورد بحث را مريم مقدس و مسافر ري تشكيل مي دهند كه اولي ورسيون سينمايي- سريالي به همين نام ساخته شهريار بحراني است و در سال 79 به نمايش درآمد و مسافر ري هم اثري سينمايي درباره مقطعي از زندگي حضرت عبدالعظيم(ع) در مسير رسيدن به ري. اين فيلم توسط داوود ميرباقري ساخته شد. هر دو فيلم اين سالها با استقبال تماشاگران مواجه شدند و ارزش هاي نسبي خود را داشتند.
هر چند كه مريم مقدس به واسطه تبليغات وسيع تلويزيون با استقبال روبه رو شد و دومي(مسافر ري) به دليل زمان طولاني فيلم و تبليغات كم، خيلي زود از پرده سينما ها كنار رفت و مورد توجه عامه واقع نشد. سال 1381، سال تولد يك پروانه (مجتبي راعي)، بالهاي سپيد(مهدي و اصغر هاشمي) و مريم مقدس(حميد جبلي)، بوي كافور- عطر ياس، زيرنور ماه، خانه اي روي آب بود و سال 82، سال قدمگاه و استقبال منتقدان و تماشاگران اين فيلم، سال 83، خيلي دور، خيلي نزديك بهترين فيلم جشنواره مي شود و جوايز زيادي را به خود اختصاص مي دهد. امسال در جشنواره فجر هم فيلم هايي با مضمون مذهبي و ديني به نمايش درآمد كه مي توان به به آهستگي مازيار ميري با فيلمنامه اي از پرويز شهبازي اشاره كرد.

از صبح تا شب
حميدرضا پورنصيري
همان طور كه پيش از اين گفته بودم شبكه تهراني ها برخلاف تجربه هاي ديگر شبكه ها براي اين روزها، تصميم گرفته اند فيلم هاي داستاني را نمايش دهند.
اولين قسمت اين مجموعه فيلم هاي داستاني ـ كه نام كل مجموعه نمايش زخم است ـ هم جمعه هفته گذشته با عنوان بلند گريه كن از اين شبكه پخش شد و تا پايان روزهاي عزاداري ديگر قسمت هاي آن هم پخش خواهد شد.
يكي ديگر از قسمت هاي اين مجموعه كه قرار است فردا در حوالي ساعت 13 پخش شود فيلمي ست با عنوان بالا بلند كه مسعود تكاور آن را ساخته و شيوا بلوريان، مريم سلطاني و فلور نظري در آن بازي كرده اند.
ما هنوز زنده ايم و تنها خودت مانده اي هم دو بخش ديگر اين مجموعه هستند.
نكته جالب هم اين جاست كه قرار است چند قسمت ديگر از اين مجموعه هم در اين يك ماه و نيم مانده به عيد توليد شوند تا در آن روزها هم از شبكه تهران به نمايش درآيند.
البته مشابه اين تجربه را شبكه تهراني ها چند سال پيش هم داشتند كه مجموعه باران عشق به نويسندگي و كارگرداني احمد اميني در همين حال و هوا و قالب آماده شده بود.
آن مجموعه به خاطر حضور اميني ـ كه نام معتبري در سينما و مطبوعات است ـ و همچنين بازيگران مطرحش تجربه موفقي بود و طرفداران زيادي هم پيدا كرد، اما اگر نظر من را بخواهيد بعيد مي دانم نمايش زخم بتواند تجربه آن مجموعه را تكرار كند.
در اين چند روز تعطيلي احتمالا فيلم هاي ديگري هم از شبكه هاي مختلف كه متناسب با حال و هواي اين روزها باشد خواهيد ديد كه به احتمال زياد يكي از آنها روز واقعه (ساخته شهرام اسدي) خواهد بود.
بهترين گزينه اي هم كه مي توانم در ميان مجموعه هاي داستاني پيشنهاد بدهم سريال شانس زندگي به كارگرداني بيژن ميرباقري است كه هر شب ساعت 20 از شبكه 3 به نمايش درمي آيد.
روزهاي اعتراض هم ساعت 21:30 از شبكه 2 پخش مي شود و اگر مشتاق ديدن چه كسي به سرهنگ شليك كرد؟ هستيد حواستان باشد كه هر شب ساعت 10 شبكه اول را تماشا كنيد.
راستي، گفته بودم كه اگر در ساعت 20:50 مجموعه پايان پادشاهي را نگاه نكنيد چيزي از دست نداده ايد؟ حالا كه صحبت مان روي اين مجموعه هاي شبانه گل انداخته است بد نيست به طرفداران مجموعه شب هاي برره هم كه پخشش از دهم بهمن ماه متوقف شده بگويم كه قرار است از 27 بهمن مجددا اين برنامه پرطرفدار از شبكه 3 نمايش داده شود.
همان طور هم كه قبلا گفته بودم 35 قسمت ديگر هم به آن اضافه شده و تا شب عيد مي توانيد آن را تماشا كنيد.
البته طبيعي ست كه 15 قسمت ديگر هم به اين 35 قسمت اضافه شود تا در تعطيلات سال نو، از برره اي ها بي نصيب نمانيم.با توجه به توضيحاتي هم كه درباره سريال هاي مناسبتي اين روزها دادم حتما متوجه شده ايد كه در اين چند روز خبري از مجموعه هاي هفتگي شبكه هاي مختلف نيست و تنها شايد از شبكه تهران بتوانيد مجموعه هاي مانند هشدار براي كبرا 11 و مظنونين و ژان مولن را تماشا كنيد.آخر هفته هم بعيد مي دانم فيلم مطرحي از سيما پخش شود، فقط اگر خوش شانس باشيد مي توانيد پنج شنبه بعدازظهر در حوالي ساعت 15 تكرار سينما چهار را ببينيد كه اختصاص دارد به نمايش دو قسمت از مجموعه 10فرمان . 10 فرمان سريال ده قسمتي است كه كريستف كيشلوفسكي فقيد چندين سال پيش براي تلويزيون لهستان ساخت و هر قسمتش يك شاهكار سينمايي است، چه به لحاظ مضمون و محتوا و چه از نظر فرم و كارگرداني.اگر يكي از آثار كيشلوفسكي را ديده باشيد مي دانيد كه از چه سخن مي گويم.

ويليام كلارك گيبل
ستاره برباد رفته هاليوود
001314.jpg
ماهور نبوي نژاد- تصويري كه از ويليام كلارك گيبل بازيگر سينماي كلاسيك هاليوود در ذهن ها حك شده، بازي او در فيلم محبوب برباد رفته است. فيلمي كه تبديل به شاهكار سينماي هاليوود شد و با اين موفقيت بازيگرانش كلارك گيبل و لوين لي را هم به شهرت و محبوبيت رساند.
مرد مغرور ولي خوش قلب و مهربان فيلم هاي برباد رفته در اول فوريه سال 1901 ميلادي در شهر كاديز در ايالت اوهايو به دنيا آمد. او اولين فرزند پدر و مادر جوانش بود و تنها فرزند آنها ماند چون هفت ماه پس از تولد كلارك مادرش، آدلين هرشلمن درگذشت و بزرگ كردن كلارك را پدر و مادربزرگش بر عهده گرفتند. كلارك 2 ساله بود كه پدرش دوباره ازدواج كرد و با خانواده جديدش به شهر ديگري در ايالت اوهايو مهاجرت كرد. مادرخوانده كلارك، جني دانلپ بود كه كلارك كوچك را بي اندازه دوست داشت و او را مانند فرزند خودش بزرگ كرد. كلارك نيز بسيار شيفته مادرخوانده خودش و محبت هاي او بود و بعدها درباره اين زن گفت: يكي از مهربانترين و بشردوست ترين انسان هايي بود كه در زندگيم شناختم.
كلارك سال سوم دبيرستان با اصرار پدرش براي كار كردن در يك شركت در شهر آكرون، مدرسه را رها كرد و در همان زمان و در شهر جديد كلارك به تئاتر نه تنها علاقه مند بلكه واله و شيفته اين هنر شد. او يك اجرا از نمايش پرنده خوشبختي را در خانه تئاتر محله ديد و نقش كوچك و كوتاهي را بدون دريافت دستمزد در اين نمايش بر عهده گرفت.
چيزي از اولين حضور هنري كلارك نگذشته كه خبرهايي از خانه رسيد. مادرخوانده اش در بستر بيماري به سوي مرگ مي رفت و در نتيجه كلارك به خانه برگشت تا در آخرين روزها در كنار مادرش باشد.
با مرگ اين بانوي مهربان دوران تلخي در زندگي كلارك جوان آغاز شد چون در 17 سالگي بدون هيچ حامي و راهنمايي مانده بود و زني را از دست داده بود كه او را براي رفتن به دنبال علايق و خواسته هاي قلبي اش تشويق مي كرد. پدرش هم با حضور كلارك در تئاتر و بازيگر شدنش به سختي مخالفت مي كرد و معتقد بود كه كلارك در اين عرصه فقط وقت خودش را تلف مي كند و با همين استدلال از بازگشت كلارك به آكرون خودداري كرد. و كلارك را با خودش به اكلاهما برد كه در منطقه نفتي كار كند، در حالي كه كلارك از اين شغل متنفر بود و هنوز روياي بازيگر شدن را در سر داشت.
كلارك در بيست و يكمين سالگرد تولدش مقداري پول از پدربزرگش هديه گرفت و با اين هديه توانست راه رسيدن به روياهايش را در پيش بگيرد.
پدر كلارك از اين اتفاق و تغيير راه و زندگي فرزندش بسيار عصباني شد، آنقدر كه حدود ده سال حتي حاضر به صحبت كردن با پسرش نشد.
از زمان ترك خانه، كلارك مشاغل مختلفي چون فروشندگي، انبارداري و كار در شركت تلفن را تجربه كرد در حالي كه نااميدانه عاشق هنرپيشه جوان فرانز درفلر بود.
اين زوج جوان سريع نامزد كردند و كلارك براي زندگي پيش خانواده فرانز رفت. كلارك با وجود آن كه فرانز را دوست داشت ولي به دليل بي پولي قادر به ازدواج با او نبود و در نتيجه فرانز هم با يك گروه تئاتر در سفر همراه شد و كلارك را ترك كرد.
تنهايي كلارك بعد از رفتن فرانز باعث شد بار ديگر به فكر كار حرفه اي بيفتد و در كلاسهاي بازيگري ژوزفين ديلون ثبت نام كرد. در اين دوره كلارك به سرعت رشد استعداد خودش را نشان داد و تبديل به مهمترين هنرآموز اين دوره شد.
در آن زمان كلارك در ظاهر چندان شايسته و مناسب بازيگري سينما به نظر نمي آمد ولي ژوزفين ديلون توانايي ستاره سينما و تئاتر شدن را در كلارك ديده بود. در همين ايام كلارك 23 ساله با مربي خود ژوزفين 37 ساله ازدواج كرد.
تمامي شواهد و قرائن واضح و گويا بود كه اين ازدواج از سر عشق و تعلق قلبي اين زوج نبوده است و سال ها بعد، كلارك اين حرف را تأييد كرد و گفت: ژوزفين نقش بسيار مهمي در زندگي وي داشته است. وارد كردن كلارك به سينماي هاليوود كار مؤثر و مهمي در زندگي او بود كه ژوزفين آن را تحقق بخشد. حتي ژوزفين بود كه به كلارك پيشنهاد كرد به جاي استفاده از نام كاملش از نام كلارك گيبل در سينما استفاده كند.
ژوزفين از روابط و آشنايي هاي خودش براي تثبيت موقعيت كلارك استفاده كرد و چندين نقش در فيلم هاي صامت به او سپرد.
در سال 1928 كلارك از ژوزفين جدا شد و به نيويورك رفت. كار در نيويورك سخت تر بود. كلارك در نيويورك در چندين نمايش بازي كرد و با چندين گروه تئاتر در سفر همراه شد تا در نهايت بخت به او رو كرد. در يكي از سفرهايش به هوستون با يك گروه تئاتر با زن ثروتمندي به نام ريا لنگمن آشنا شد. اين زن حمايت ها و پشتيباني هايي از كلارك كرد كه ژوزفين از انجام آنها سرباز زده بود.
سال 1930، سال بزرگي براي كلارك بود. در آن سال با ريا ازدواج كرد، نخستين نقش مهم و اصلي هنري خود را در نمايشي به نام آخرين مايل بازي كرد. كه تحسين منتقدان را برانگيخت و توجه كارگردانان سينما و تئاتر را جلب كرد.
در سال 1931، يك استوديو فيلمسازي با كلارك براي بازي در فيلم كوير رنگ شده قرارداد بست و هفته اي 750 دلار به او مي پرداخت. چيزي از اين حضور كلارك در سينماي هاليوود نگذشته بود كه از يك هنرپيشه ناشناخته تبديل به يك سوپراستار شد. در همان سال كلارك به تنهايي 12 فيلم ساخت.
حال آن پسر مزرعه هاي اوهايو تبديل به مرد مشهور و مطرحي شده بود. به جز چند فيلم خاص او در بيشتر كارهايش با استوديو ام جي ام همكاري كرد.
همكاري كلارك با استوديو فيلم كلمبيا، يكي از بزرگترين موفقيت هاي زندگي اش را براي او به همراه آورد.
او در فيلم يك شب اتفاق افتاد به كارگرداني فرانك كاپرا بازي كرد كه اين فيلم در سال 1934، 4 اسكار از آن خود كرد. يكي از اين جوايز، اسكار بهترين بازيگر فيلم مرد به كلارك گيبل به خاطر بازي در فيلم يك شب اتفاق افتاد بود.
با اين موفقيت حقوق كلارك در استوديو ام جي ام به هفته اي 4000 دلار ارتقا پيدا كرد. بعد از اين موفقيت ريا و كلارك از هم جدا شدند در حالي كه كلارك به شدت سرگرم سينماي هاليوود و ايفاي نقشهاي مختلف بود. او به طور متوسط سالي 2 فيلم مي ساخت تا سال 1939 كه در نقش رت باتلر در فيلم برباد رفته ظاهر شد.
اندكي پس از بازي در اين فيلم با كارول لومبارد ازدواج كرد. اين ازدواج گرچه سومين ازدواج كلارك بود ولي برخلاف 2 ازدواج قبلي كلارك اين بار عاشقانه همسر خود را انتخاب كرده بود.
بازي در فيلم برباد رفته؛ موفقيت و شهرت اين فيلم كلارك را به پادشاه هاليوود تبديل كرد ولي عمر اين شادكامي هاي كلارك كوتاه بود چون همسرش كه به او عشق مي ورزيد در حادثه سقوط هواپيما درگذشت.كلارك در غم از دست دادن همسر، به نيروي هوايي ارتش پيوست تا شايد رنج از دست دادن همسر را التيام بخشد.در سال 1945 پس از 2 سال باز به هاليوود بازگشت، در فيلم جستجوگر بازي كرد ولي هيچ وقت موفقيت  سا ل هاي قبل را به دست نياورد.
در سال 1949 براي چهارمين بار با سيلويا اشلي ازدواج كرد، ازدواجي كه پس از 18 ماه به جدايي انجاميد.
در دهه پنجم زندگي كلارك همچنان ساليانه 2 فيلم مي ساخت و در جولاي 1955 با كي اسيركلس ازدواج كرد با اين ازدواج كلارك براي اولين بار خانواده را تجربه كرد. كي از ازدواج قبلي خود 2 فرزند داشت كه كلارك مسئوليت آنها را بر عهده گرفت. در 16 نوامبر 1960 بر اثر يك حمله قلبي درگذشت، او حتي آخرين فيلمش را هم ناتمام گذاشت.

خبرسازان
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
در شهر
عكاس خانه
علمي
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  عكاس خانه  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |