چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۲۲
تفاوت ده ساله آنها زمين تا آسمان است
روزي، روزگاري فرهنگسرا
001512.jpg
عكس:هادي مختاريان
ماني راد
راستش را بخواهيد ما گم شده ايم در انبوهي از آهن و سيمان و دود، فرو رفته ايم و نمي دانيم كه چرا هر روز عبوس تر از پيش به خيابان مي رويم و عصباني مي شويم. ما راه را اشتباه رفته ايم و خودمان نمي دانيم. شهري مثل تهران كه تا چندي پيش، به دليل هواي پاك و دامنه سرسبزش شهره خاص و عام بود، امروزه تبديل شده است به انبار آهن و سيمان و البته دود. آنچه كه رهاورد اين تغيير و تحول است، بي ترديد، دگرگوني شهرونداني است كه در چارچوب هاي فلزي شب را به صبح مي رسانند و جز در جعبه جادو نشاني از درخت و گياه نمي بينند. در واقع فرو رفتن در هياهوي شهر و زندگي ماشيني به جزء لاينفك زندگي شهري تبديل شده است. نه ديگر از آن حياط هاي پر درخت خانه هاي قديمي خبري هست و نه حتي دل و دماغي براي پرورش گل ها و گياهان. اگر حرفي از درخت و باغ و باغچه است، يا در سخنان پدر بزرگ پير مي توان يافت يا در كتاب هايي كه به منظور آموزش و ترويج باغباني نوشته مي شود. اگر نه در اين شهر پر آهن و دود، تنها چيزي كه ردي از آن نيست، طبيعت است و باغ و درخت.
گام هايي به جلو
در سال 1380 سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران به منظور هدفمند كردن فعاليت فرهنگسراها و توجه به فعاليت هاي محوري آنان، اقدام به حركتي جديد كرد. براساس اين طرح، فرهنگسراها، براساس فعاليت هاي محوري شان نامگذاري شده و فعاليت هايشان سازماندهي شد. بسياري از فرهنگسراها كه تا به آن روز بيش از 22 واحد بود، تغيير نام يافت. فرهنگسراي خاوران به جوان، فرهنگسراي بهمن به ورزش، فرهنگسراي سرو به بانو و فرهنگسراي انديشه به مدرسه تغيير نام يافت.
بر مبناي اين سياست، قرار شد تا هر فرهنگسرا در كنار فعاليت هاي عمومي خود، در يك زمينه خاص نيز به طور تخصصي به فعاليت بپردازد و علاوه بر شهروندان ساكن منطقه محل استقرار فرهنگسرا، شهروندان ساير مناطق شهر نيز از برنامه هاي تخصصي و هويتي آن بهره مند شوند.
بر اين اساس و با توجه به معيارهايي چون زمينه فعاليت، تجربيات قبلي، بافت فرهنگي و اجتماعي مناطق، زير ساخت هاي جغرافيايي و... هر فرهنگسرا صاحب هويتي خاص شد و نام آن نيز با توجه به هويت آن تغيير يافت.
البته در آن روزها، بسياري براين باور بودند كه هويت دهي فرهنگسراها هرچند بستري مناسب براي فعاليت هاي تخصصي فراهم مي نمايد، اما به تدريج هدف نهايي شكل گيري فرهنگسراها كه همان گسترش فرهنگ در مناطق مختلف و پركردن اوقات فراغت مردم مغفول مانده و آنان را از هدف اصلي شان دور مي كند. به رغم اين تصور، امروزه پس از گذشت چهار سال از اجراي سياست جديد، شايد چندان بيراه نباشد كه فعاليت آنان را مثبت ارزيابي كنيم و در رسيدن به برنامه هاي پيش بيني شده، موفق بدانيم.
در پيچ و خم روزمرگي
ما وقت نداريم. زندگي در شهري مثل تهران، ما را در انبوهي از مشكلات فرو برده و كمتر به اطرافمان توجه مي كنيم. وقتي كه خسته از كار روزانه و بعد از چند شيفت كار و تلاش به منزل مي رويم، كودكانمان را نمي بينيم و به آرامي به خواب مي رويم. حتي وقتي هم نمي ماند تا به سراغ پدر و مادر پيرمان برويم و حالي از آنان بپرسيم. اين شهر ما را به غريبه اي تبديل كرده كه تنها در ميان ميز هاي كارمان گم مي شويم و جز چهره خسته و نگران، از ما چيزي برجا نگذاشته است. در اين شهر، ما فراموش كرده ايم كه بايد پدري مهربان باشيم براي فرزندانمان و فرزندي سر به راه براي پدر و مادرمان. ما تنها در بزرگراه ها، نگران ترافيك هاي طولاني هستيم و اگر وقتي يا ساعتي يافت شود، جز به استراحت نمي گذرد.
ما در اين شهر در كنار اقواممان زندگي مي كنيم، اما فرسنگ ها از آنان دوريم. تنها يك مفهوم همواره ما را به پيش مي برد؛ كار همين و بس. قرار نيست كه وظايف متعددي كه خانواده و جامعه به دوش ما مي گذارد را درك كنيم و به آنان عمل كنيم. بي ترديد، حق هم با ماست. در تهران زندگي كردن، يعني در بزرگراه ها و در صفوف خودروها گم شدن، در انبوهي از دود و سرب غوطه خوردن، اما...
ما خودمان را فراموش كرده ايم و نمي دانيم كه فرزندانمان چند سالشان است و آيا به مدرسه مي روند يا دبيرستان؛ اين هم از مزاياي زندگي شهري است، در كنار هم اما سال ها دور، سال ها دير...
بارقه هاي اميد
شايد از همان سال هاي 74 كه براي اولين بار بارقه هاي تشكيل فرهنگسراها جان مي گرفت و بارور مي شد، هيچ كس فكر نمي كرد كه اين مراكز به همراه خانه هاي فرهنگ متعدد، بتوانند جاي خالي بسياري از مسائل ناشي از زندگي شهري را پر كنند. اما خيلي زود فرهنگسراها در مناطق مختلف و در ميان مردم جا باز كردند و محلي شدند براي فعاليت هاي فرهنگي مردم. بعد از آنكه سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران به منظور تمركز فعاليت ها، اقدام به هويت بخشي به آنان كرد، بيش از پيش اين مراكز در خانواده ها راه يافت و تبديل به مركز فعاليت عمده فرهنگي خانواده ها شد. فرهنگسراي سالمند، خيلي زود مركزي شد براي اجتماع سالمندان. افراد سالخورده اي كه در خزان عمرشان نياز به احساس حيات دارند، در اين فرهنگسرا جاني دوباره گرفتند. آنان با فعاليت هاي مستمر، جمع هاي متعدد تشكيل دادند و از قشري منفعل به جماعتي فعال تبديل شدند و درصدد انتقال تجربه به نسل هاي بعد برآمدند. از سويي فرهنگسراهايي چون خانواده، سعي به اجراي برنامه  هايي كردند كه در جهت تعميق روابط خانوادگي بود. محور فعاليت اين فرهنگسرا عنصر خانواده بود كه علاوه بر فعاليت هاي معمول، اقدام به طرح و اجراي برنامه هايي با محوريت خانواده كرد. از سويي ديگر فرهنگسراي اشراق كه سال ها در زمينه فعاليت هاي فرهنگي كارهاي مناسبي انجام داده بود، از سال 80 و با تغيير نام به طبيعت عمده فعاليتش را در اين راستا سازماندهي كرد و تبديل شد به مركزي براي اجتماع طبيعت دوستان.
اين سرنوشت بسياري از فرهنگسراها بود. آنان با تمركز بر فعاليتي خاص، خيلي زود به مركزي مستقل براي انجام فعاليت هاي فرهنگي تبديل شدند.
پايان ماجرا
شهري مثل تهران اگرچه امكانات فرهنگي بسياري را در اختيار دارد و به عبارتي علاوه بر پايتخت سياسي، پايتخت فرهنگي كشور نيز محسوب مي شود، اما به دليل دغدغه هاي زندگي و معيشتي، همواره براي بسياري از شهروندان، شهري براي كار قلمداد مي شود؛ شهري كه از اماكن فرهنگي بي بهره نيست، اما كمترين توجه شهروندان، به كالاهاي فرهنگي است. با نگاهي گذرا به آمار فروش فيلم در سينماها يا تئاترهاي مختلف، يا نگاهي به كالاهاي فرهنگي در سبد خانوار، مي توان بيشتر به اين واقعيت پي برد. در واقع دغدغه مسكن و معيشت، دو عامل اساسي زندگي در كلانشهر، باعث شده تا بسياري از خانواده ها، بدون توجه به امكانات فرهنگي، تنها به فكر كسب مايحتاج خود باشند و در اين راه آنچه كه موجب نگراني است، بي توجهي به اقتضائات نسل هاي بعدي است.
شايد اقدام مديريت شهري در احداث فرهنگسرا از اين منظر بسيار حائز اهميت باشد. به عبارتي فرهنگسراها بستري براي استفاده و بهره مندي نسل هاي آينده از امكانات فرهنگي را به وجود آورده و در اين راه، هر روز راهي نو پوييده است.بي ترديد امروزه فرهنگسراها به اماكني تبديل شده تا نقاط كور زندگي شهري را به درستي روشن كنند و قسمت هاي فراموش شده را برايمان بزرگ نمايي كنند. اين تلاش به ويژه بعد از هويت بخشي به فرهنگسراها آهنگي تندتر يافته و هر روز دريچه هاي نو به عرصه پرفراز و نشيب فرهنگ گشوده است.بسياري از مسئولان فرهنگسراها از حضور پر تعداد مخاطبان پس از هويت بخشي به آنان سخن مي گويند و معتقدند كه اين اقدام علاوه بر تمركز فعاليت، موجب بروز نوآوري هاي فراوان مي شود.

ديده بان
ماجراي هواي فراموش شده
001509.jpg
يك
گاهي اوقات آدم متعجب مي شود. شگفتي تمام وجود آدم را فرا مي گيرد. راستش ماجرا، همان داستان قديمي است. قسم حضرت عباس و دم خروس... چه شهري است اين تهران كه همه جور اتفاقي در آن پيدا مي شود.
اگر امسال به  زور بارش هاي مكرر باران و برف، هواي آلوده دست از اين شهر نمي كشيد، نه تنها طرح زوج و فرد خودرو كه هيچ راهكار ديگري نمي توانست گره كور اين مشكل را حل كند. باز هم خدا را شكر هر از گاهي آسمان به داد شهروندان تهراني مي رسد. فقط كافي است كه فكر كنيم اگر برف و باران نمي باريد، معلوم نبود كه چه اتفاقي مي افتاد. آلودگي هواي تهران به يك معضل لاينحل تبديل شده كه نه تنها مديريت شهري در برابر آن دست و پا بسته است، بلكه حتي دولتمردان را هم به اين صرافت انداخته كه بايد راه حلي پيدا كرد. در اين ميان، ما هميشه خدا را شكر مي كنيم كه هيچ گاه او آسمان تهران را از ياد نبرده و هرگاه كه كار پيچيده مي شود، باران و برف در كارند تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري.
دو
چه كسي تصور مي كرد كه در اولين روز كاري سال 74 هيأتي از دانشمندان و متخصصين هواشناسي و مسائل شهري ژاپني، به تهران بيايند و به اميد حل معضل آلودگي هوا، تنها چند ماهي در كوچه و خيابان ها بگردند و بدون كمترين اقدام عملي، دوباره راهي كشورشان شوند كه آفتاب هاي تابان دارد و ما را در حيرت ديدن آسماني آبي و آفتابي نيمه تابان بگذارند. 14 فروردين 1374 اعلام شد كه: با ورود نخستين هيأت مطالعاتي سازمان همكاري هاي بين المللي ژاپن به تهران، مطالعات طرح جامع كنترل آلودگي هواي تهران آغاز شد.
در روز هفدهم فروردين ماه همان سال نخستين جلسه اين هيأت تشكيل شد و شيوه هاي علمي كاهش آلودگي هواي تهران را بررسي كردند.
درست در 4 ارديبهشت بود كه طرح جامع كنترل آلودگي هواي تهران ارايه شد. اگرچه اين اخبار در روزهاي آغازين سال 74، بسياري از شهروندان تهراني را اميدوار و دلگرم مي كرد، اما ماجرايي در پس تمام اين حرف ها نهفته بود؛ ماجرايي تكراري اما نگران كننده. طرح جامع كنترل آلودگي هواي تهران نام طرح جامعي بود كه به رغم عريض و طويل بودن نامش و ايجاد انتظارات فراوان، تا چه اندازه توانست كار كند. همه به ياد دارند كه خيلي زود، تابلوهاي بزرگي بر چند ميدان اصلي شهر، جلوه گر شد كه از قرار، نمايانگر ميزان وجود آلاينده هاي مختلف در هواي تهران بود. اما آيا طرح جامع كنترل آلودگي هواي تهران همين بود؟!
سه
در اوايل دي ماه 1374 و در پي آلوده شدن هواي تهران، كودكان تهراني در گردهمايي خود در مقابل سازمان حمل ونقل و ترافيك شهرداري تهران، خواستار مبارزه جدي مسئولان با آلودگي هواي تهران شدند. هنوز تهران در لايه اي از دود و سرب و دي اكسيد كربن دست و پا مي زد و مردم از ترس آلودگي هوا، از خانه هاي خود بيرون نمي آمدند، در اقدامي شگفت انگيز، خبري روزنامه ها را پر كرد. سي ام بهمن ماه، روزنامه ها، بر سر و سينه زنان، خوشحال خبري را منعكس كردند كه هر شهروند تهراني را خوشحال مي كرد: از سوي سازمان بهداشت جهاني، تهران به عنوان شهر سالم براي زندگي بهتر برگزيده شد.
راستش بسياري از شهروندان بي درنگ به فكر طرح جامع افتادند و از اين كه اين طرح توانسته تهران را به مقامي شايسته برساند خوشحال بودند. هنوز خبر دهان به دهان مي چرخيد كه شهرداري در طرفه العيني آمار و ارقامي را آشكار كرد كه موجب امتنان همگان شد. در 24 اسفند شركت كنترل هوا (و البته شهرداري تهران) اعلام كرد: 13 طرح اساسي براي كاهش آلودگي هواي تهران اجرا شده است.
حتماً شهروندان تهراني در حالي كه غرق در دود و منواكسيد كربن، روزنامه ها را ورق مي زدند و سرفه كنان اين اخبار را مي خواندند، از اين كه در شهري سالم و تميز و بدون كمترين آلودگي زيست  محيطي زندگي مي كردند، خوشحال بودند.
چهار
يك زن كه در سواحل پولاد مي دويد
فرياد زد خدا
خدا
خدا
تو چرا آسمان تهران را از ياد برده اي؟!
حتماً هواي تهران تميز است. حتماً طرح جامع كنترل آلودگي هوا، موجب تميز شدن هواي تهران شده و ما متوجه نشده ايم. حتي آن روز هم كه عده اي كودك جلوي سازمان حمل ونقل و ترافيك شهرداري تهران اجتماع كرده بودند، نه به خاطر آلودگي هوا، كه براي ساماندهي به خطوط عابر پياده جمع شده بودند، ما باور كرده ايم كه هواي تهران پاك است، فقط مي دانيد گاهي اوقات عكاسان، بدون آن كه لنز دوربين شان را تميز كنند و به فكر طرح جامع كنترل آلودگي هواي تهران باشند، سهل انگارانه و از روي بي حوصلگي عكس هايي مي گيرند كه آدم تعجب مي كند كه اين تصوير آيا متعلق به تهران است يا نه وگرنه ما به طرح جامع باور داريم و مي دانيم كه هواي تهران پاك است و اتفاقاً براي نفس كشيدن، جان مي دهد.

راپورت خبرنگار
روزهايي به سامان تر
ايوب شميراني- وارد ايستگاه مترو هفت تير كه مي شوم و پله ها را پايين مي روم، تصميم مي گيرم كه اين بار ديگر يك عدد كارت اعتباري تهيه كنم تا ديگر مجبور نباشم هر بار در صف خريد بليت بايستم. وقتي كه چشمم به صف جلو باجه فروش بليت مي افتد، مصمم تر مي شوم كه حتماً اين كار را انجام بدهم و به سمت باجه خلوت تر مي روم به اين تصور كه بليت اعتباري تهيه كنم، اما هنوز چند قدمي به باجه مانده كه مي فهمم زهي خيال باطل ! يك برگه پشت شيشه باجه چسبانده شده به اين مضمون كه صدور كارت نداريم، فقط شارژ . با كلافگي يك برگ اسكناس 500 توماني به فروشنده مي دهم و مي گويم: هرچند تا بليتي كه مي شود، بدهيد . سه برگ بليت دو سفره و يك برگ بليت تك سفره مي دهد و دو تا سكه كوچولوي زرد رنگ 100 ريالي. برمي دارم و به سمت ورودي ها مي روم. تا حالا با چنين صحنه اي مواجه نشده بودم؛ پشت هر كدام از ورودي ها چند نفر ايستاده اند، به طوري كه يك ديواره انساني با قطر دو- سه متر تشكيل شده است. ظاهراً مترو به زودي حركت مي كند كه اينقدر همديگر را هل مي دهند. هر چه سعي مي كنم آرام تر و مواظب تر باشم، كمتر موفق مي شوم. چتري كه دست نفر پشت سري است زير كلاه شاپوي من مي خورد و كلاهم مي افتد. به عصايم تكيه مي دهم و خم مي شوم كه تا كلاهم زير پاي همشهريان عزيز له نشده آن را بردارم ولي نفر بعدي كه او هم به اندازه ديگران تعجيل دارد بدون اينكه متوجه باشد با پايش زير عصاي من مي زند تا با مخ به دستگاه كارت زني بخورم و روي زمين ولو شوم. چشم هايم سياهي مي رود. فقط حواسم به اين است كه زير دست و پا نمانم. مأموران ايستگاه خيلي سريع سراغم مي آيند و از زمين بلندم مي كنند و كلاه و عصايم را به دستم مي دهند، لباس هايم را مي تكانند و به هر ترتيبي كه شده از ورودي ردم مي كنند و بالاخره وارد ايستگاه مي شوم. وقتي حواسم جمع مي شود، حس راپورت در من گل مي كند و به محاسبه زمان تلف شده شهروندان در صف  هاي بليت و پشت ورودي ها فكر مي كنم و به اينكه شايد اگر امثال من مي توانستند خيلي راحت بليت هاي اعتباري تهيه كنند، قدري از زمان تلف شده در صف خريد بليت كم مي شد، خصوصاً حالا كه ديگر با طرح هاي جديدي كه در دست اجراست و همه مسافران بايد كارت هايشان را به دستگاه تحويل بدهند و دوباره تحويل بگيرند، وقت بيشتري لازم است.
روي ميزي كه آن طرف تر از ورودي قرار داده شده، يك دسته قطور از بروشورهايي طولاني خودنمايي مي كند كه اتفاقاً بسياري از مسافران هم با عجله و بدون توجه از كنار آن مي گذرند. سراغ بروشورها مي روم و يكي از آنها را برمي دارم؛ درباره تغييرات جديد و نحوه محاسبه مسافتي كرايه مترو است. تازه يادم مي افتد كه احتمالاً فروشنده بليت ايستگاه، پول بليت ها را زياد محاسبه كرده است. به سمت سالن سوار شدن مي روم. در تمام مسير رفت و برگشت، سعي مي كنم بروشور را با دقت مطالعه كنم و مواردي كه بايد را به خاطر بسپارم و البته يكي- دو سئوال هم برايم پيش مي آيد. سئوال اول اينكه مگر قرار نبوده طرح محاسبه مسافتي كرايه مترو از پانزدهم بهمن ماه آغاز شود و البته پاسخ اين سئوال را از يكي از مسئولان مترو مي شنوم؛ به دليل برگزاري آيين هاي محرم و دهه فجر و شلوغ بودن احتمالي مترو، اجراي طرح به روز بيست و سوم بهمن ماه موكول شد.
سئوال دوم من اما قدري مهم تر است؛ آيا بهتر نبود حالا كه مسئولان مترو اين همه زحمت كشيدند، دستگاه هاي كارت خوان را به نحوي طراحي مي كردندكه اگر كسي خواست از يك كارت اعتباري مبلغ دار براي افرادي بيش از يك نفر استفاده كند، اين امكان را داشته باشد؟ لازم به توضيح است كه در شكل فعلي يك كارت اعتباري مبلغ دار فقط براي استفاده يك نفر است و مثلاً اگر كسي خواست به همراه همسرش از مترو استفاده كند، بايد براي او نيز بليت يا كارت جداگانه اي تهيه كند. از پاسخ اين سئوال دوم هم كه بگذريم، يادآوري چند نكته لازم است؛ اول اينكه بهتر است مسئولان از همين الان به گونه اي به فكر ترافيك انساني كه در ورودي ها و خروجي ها (موقع استفاده از دستگاه هاي كارت خوان) پيش مي آيد باشند. با توجه به اينكه الان كار اين دستگاه ها بيشتر شده و هر شهروندي ملزم به دو بار استفاده از آنها در هر سفر است بهتر است از همين الان بررسي هاي كاملي به عمل بيايد تا در آينده نه چندان دور وقت زيادي از مردم گرفته نشود. البته شهروندان عزيز هم يادشان بماند كه حالا ديگر بايد براي هر دستگاه يك صف مرتب تشكيل بدهند تا مشكلات خاصي به وجود نيايد.
اما يك خواسته ويژه، بهتر است در هر ايستگاه يك دستگاه، تنها به سالمنداني از قبيل من اختصاص داده شود تا با خيال آسوده بتوانيم وارد و خارج شويم و با توجه به مشكلات جسمي مجبور نباشيم بيش از حد توان در صف هاي ورودي و خروجي معطل بمانيم.
نكته ديگري كه بسيار ضروري مي نمايد، لزوم آموزش كافي به شهروندان است. اكتفا به بروشورهاي چاپ شده مسلماً باعث خواهد شد كه پس از اجراي طرح، در خروجي ها با مشكلات عديده اي مواجه نشويم به طوريكه در هر خروجي به حضور يك نفر مأمور جريمه نياز باشد. براي جلوگيري از ايجاد چنين وضعيتي، بهتر است آموزش دقيق تر شهروندان از طريق ساير رسانه ها (خصوصاً صدا و سيما) مد نظر قرار گيرد تا مشكلات به حداقل، كاهش پيدا كند.
بي ترديد مترو به عنوان بهترين، مطمئن  ترين و سريع ترين وسيله حمل و نقل شهري در تهران نقش بسيار زيادي در سامان يافتن تهران دارد و هر چه درصد كارايي مترو افزايش يابد، شهر به سامان تر خواهد شد. در لزوم اجراي طرح محاسبه مسافتي كرايه ترديدي نيست ولي از همين امروز بايد همه كاستي ها را برطرف كنيم. يكي از اين كاستي ها، باجه هاي فروش كارت هاي اعتباري است. شايد نيازي به تذكر نباشد كه از اين به بعد لازم است در هر كدام از ايستگاه ها شرايطي مهيا باشد كه قابليت صدور و شارژ كارت هاي گوناگون اعتباري به وجود بيايد. اين سختي ها حتماً باعث آسودگي بيشتري خواهد شد.

اعداد اساسي
۵۰۰ 56
نمي گوييم كه ديگر قرار نيست كنار خيابان يا در ايستگاه اتوبوس مدت ها منتظر بمانيد شايد سيماي اميد بخش آنها را ببينيد. حتي قرار هم نيست كه هنوز پايتان به خيابان نرسيده سوار يكي از خودروهاي نارنجي دوست داشتني- البته رنگ هاي زرد و سفيد را هم به آن اضافه كنيد- شويد و برويد سراغ كارتان. تنها مي توانيد اميدوار باشيد، كه لااقل در سال آينده، زمان كمتري را براي گير آوردن تاكسي يا پيدا شدن سروكله يك اتوبوس مي گذاريد. سيد مناف هاشمي، مديركل برنامه و بودجه سازمان شهرداري ها و دهياري هاي كشور، از اضافه شدن 56 هزار و 500 دستگاه وسيله نقليه عمومي به ناوگان حمل ونقل همگاني كشور طي سال آينده خبر داد. او در ادامه اين خبر مسرت بخش گفت: 5600 دستگاه از 56 هزار وسيله نقليه عمومي اضافه شده به ناوگان حمل ونقل عمومي كشور، مربوط به اتوبوسراني است و۵۰ هزار وسيله باقي مانده به تاكسيراني اختصاص دارد. بي ترديد اين تعداد وسيله نقليه عمومي در كاهش معضلات شهري و حمل ونقل عمومي شهرهاي كشور مؤثر است و در صورت تأمين اعتبار تبصره 13 لايحه سال 85 دولت، شهرداري هاي كشور مي توانند تسهيلات مورد نظر را براي شهروندان به وجود آورند.
001506.jpg
000/000 /100
ظرفيت توليد بنزين تا سال آينده صد ميليون ليتر در روز افزايش مي يابد. حالا مي دانيد كه چرا عدد 100 ميليون ليتر با اهميت است. به هر حال در صورت تحقق برنامه هاي پيش بيني شده در خصوص احداث پالايشگاه هاي جديد و همچنين توسعه و بهسازي پالايشگاه هاي فعال كنوني، ميزان توليد بنزين از 40 ميليون ليتر فعلي به 140 ميليون ليتر در روز افزايش خواهد يافت.
هرچند رشد توليد بنزين تا حدي سبب كاهش وابستگي ايران به واردات بنزين خواهد شد اما اين اقدام نمي تواند از هزينه هاي هنگفت مصرف فزاينده اين فرآورده نفتي در كشور جلوگيري كند.
به روز كردن توليد خودرو، خروج خودروهاي فرسوده و توسعه ناوگان حمل ونقل خودروهاي گازسوز در كشور همگي مي تواند موجب كاهش آهنگ رشد مصرف بنزين در كشور شود.
در حالي كه مصرف بنزين در اغلب كشورهاي توسعه يافته رشدي بين 2 تا 5/2 درصد در سال را تجربه مي كند، رشد مصرف بنزين در ايران سالانه به حدود 10 درصد مي رسد.
۶‎/۰۰۰‎/۰۰۰
در حالي كه مصرف روزانه بنزين در سال جاري چيزي در حدود 2/10 درصد افزايش يافته و از مصرف روزانه 22 ميليون و صد هزار ليتر به چيزي در حدود 23 ميليون و هشتصد هزار ليتر رسيده است، از سوي مهندس كاشفي، مدير عامل شركت ملي پخش  فرآورده هاي نفتي ايران، اعلام شد كه توسعه جايگاه مصرف سوخت CNG از اهميت ويژه اي برخوردار است.
به گفته وي هم اكنون تعداد 103 ايستگاه CNG در كشور فعال است و پيش بيني مي شود تعداد جايگاه ها را به 400 جايگاه برسانيم. كاشفي در ادامه افزود:  از اين ميان تعداد 188 جايگاه دو منظوره خواهد بود و 212 ايستگاه هم به طور مستقل توسط سازمان بهينه سازي در سال آينده به بهره برداري خواهد رسيد. با اين اقدام، تصور مي رود كه ميزان قابل توجهي از مصرف بنزين كاهش يابد. براساس آمار اعلام شده از سوي مدير عامل شركت ملي پخش فرآورده هاي نفتي ايران،  با بهره برداري از اين ايستگاه هاي CNG ميزان مصرف بنزين به طور متوسط 6 ميليون ليتر در روز كاهش خواهد يافت. بي ترديد با حسابي سرانگشتي مي توان به اعداد بزرگتري رسيد كه ميزان صرفه جويي ماهيانه يا ساليانه خواهد بود.
۴‎/۰۰۰‎/۰۰۰‎/۰۰۰
وقتي مجوز فاينانس تصويب شد، تازه كارهاي كارشناسي بين ما و طرف خارجي شروع مي شود بعد نوبت بانك ها مي رسد، توافقات بانك هاي دو طرف هم بايد در ايران تاييد شود. تا آن موقع يكي دو سالي از توافق اوليه با شركت خارجي گذشته است و وقتي طرف ايراني اعلام مي كند كه آماده است تا خارجي ها كار را شروع كنند، آنها مي گويند كه قيمت فرق كرده است. قيمت دو سال پيش كجا و قيمت امروز كجا و دوباره روز از نو روزي از نو. كاريش نمي شود كرد. رسم روزگار همين است. اين را گفتم كه بدانيد اختصاص بودجه يا تصويب مجوز دريافت فاينانس براي كارهاي عمراني يا نظير آن تازه اول كار است. البته هميشه اولين كارها سخت ترين كارهاست. مجوز دريافت 4 ميليارد دلار تسهيلات فاينانس از منابع مالي خارجي براي توسعه حمل و نقل عمومي و خروج خودروهاي فرسوده از چرخه حمل و نقل صادر شد.
اين مجوز كه از سوي هيات وزيران در قالب لايحه بودجه سال آينده صادر شده است، درصورت تصويب مجلس قابليت اجرايي خواهد يافت.
هدف از صدور اين مجوز دستيابي به توسعه پايدار شهري جهت حفظ محيط زيست عنوان شده است.
همچنين با موافقت دولت و درصورت تصويب مجلس، مقرر است يك ميليارد و پنجاه و دو ميليون و ششصد هزار دلار نيز از منابع حساب ذخيره ارزي صرف اين اقدام شود.
به اين ترتيب در كل 5 ميليارد و پنجاه و دوميليون و ششصد هزار دلار اعتبار براي توسعه حمل و نقل عمومي و خروج خودروهاي فرسوده هزينه خواهد شد.
اين اعتبار در راستاي توسعه حمل و نقل ريلي شهري، توسعه ناوگان اتوبوسراني و تاكسيراني شهري هزينه خواهد شد.

شهر آرا
ايرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
زيبـاشـهر
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |