آلساندرا استنلي/ ترجمه: ليلي نيكونظر
با فيلم هايي چون كوهستان بروك بك و تصادف ، سال 2005 پرشده از فيلم هايي كه پيام هاي ويژه دارند اما اين پيام ها را به معناي فرهنگ سازي هم نگيريد. پيام اصلي تمام اين فيلم ها يك چيز است؛ پيغامي از سوي آكادمي با لحني خودپسندانه از هاليوود به مقصد هاليوود: ما مي توانيم. جرأتش را داريم.
***
جان استوارت به نظر كمي عصبي مي رسد. او با لطيفه اي كه در مورد آنجلينا جولي و نسبتش با يتيمان جهان سوم مي سازد، هاليوود را به گرفتن يك چهره حق به جانب متهم مي كند و هاليوودنشينان ليبرال را برج عاج نشيناني غيرقابل دسترس مي نامد. استوارت به اندازه كريس راك- مجري مراسم سال گذشته- حاضران را به سخره نگرفت ولي جرج كلوني تصميم گرفت به محضي كه روي سن مي رود، يك پاسخ صريح و دندان شكن به شوخي هاي جان استوارت بدهد و چنين هم مي كند: آره. ما در دسترس نيستيم. و بعد حرفش را تكميل مي كند: قبل از همه هاليوود در باره ايدز حرف زد و سنگ حقوق مدني اين آد م ها را به سينه زد. ما در خيلي چيزها اولين بوده ايم. و بعد در ميان تشويق هاي مداوم و كف زدن هاي مكرر ادامه مي دهد: افتخار مي كنم عضوي از اين جامعه برج عاج نشين هستم.
|
|
ريچل وايز هم كه هفت ماهه باردار است، با ژستي ناصحانه از مردماني كه زندگي شان را در راه عدالت مي بازند، قدرداني مي كند، منتها مشكل اين است كه او يكي از همان زنان ستاره هاليوود است و كسي حرفش را چندان جدي نمي گيرد. درست مثل كتي شولمن تهيه كننده تصادف كه وقتي براي دريافت اسكار بهترين فيلم روي صحنه رفت از تمام كساني كه فيلم حقيقت و تحمل [او تصادف را اين چنين توصيف كرد] را در سراسر جهان به تماشا نشسته اند و مي نشينند، تشكر كرد.
***
بيش از همه اين سال ها، منتخبان آكادمي با چهره هاي مطرح تر و ستارگان هاليوودي مقايسه مي شوند. در فهرست منتخبان، ستاره ها خيلي بزرگ نيستند.
شب اسكار اما فقط متعلق به ستارگاني نيست كه جلوي تماشاگران شيك پوش اين مراسم آفتابي مي شوند. بيش از اينها اين شب متعلق است به تماشاگران و ناظراني كه مراسم را قضاوت مي كنند و البته به متخصصان چند صنعت؛ دكترهاي پوست، جراحان و آرايشگران. همان ها كه بلدند تمام ويژگي هاي طبيعي يك صورت را به مصنوعي ترين شكل ممكن تغيير دهند و از اسكار مراسمي بسازند پر از چهره هاي غيرانساني، صورت هايي كه به آدميزاد شباهت ندارد.
شب اسكار متعلق است به تحليلگران تلويزيوني و مجريان ويژه برنامه هاي اسكار و مصاحبه گران فرش قرمز كه كوچكترين حساسيت و كنجكاوي راجع به صنعت سينما و فيلمسازي ندارند و تنها اشتياق سيري ناپذيرشان رصد كردن طرح لباس هاست و اين كه ببينند هر كدام از ستاره ها خودشان را چه شكلي كرده اند. با اين حال وسواس دامن گير اسكار است كه مردم را مي نشاند پاي بيسكويت خوردن و گپ زدن راجع به مراسم و ستاره ها و خيلي چيزهاي ديگر...
***
جان استوارت به اندازه نمايش روزانه [برنامه اي كه به سبب اجراي آن مجري مراسم شده بود] با مزه نبود ولي به هر حال برخي شوخي هايش از جمله شوخي با كابوي هاي كوهستان بروك بك هوشمندانه بود.
صحنه مراســــم، خاطره انگيز و نوستالژيك طراحي شده بود، با رنگ هاي تيره و سنگين؛ با اين حال سعي شده بود فضاي مراسم، سرد و بي روح نباشد. هر چند لباس ها هم اغلب در رنگ بندي، رسمي و تيره بودند. بيشتر ستارگان سعي داشتند بحث ها را از موضوعاتي مثل مد، آرايش و جراحي پلاستيك به سوي مباحثي كمي عميق تر منحرف كنند. براي همين نائومي واتس بازيگري كه به جاي ليموزين هاي گران قيمت هميشگي، ماشين ارزان قيمت تر خود را به سالن برگزاري مراسم رساند، مي گويد: هركدام از ما بايد به نوعي سعي كنيم اطرافمان را تغييردهيم و در وضع موجود تغييراتي ايجاد كنيم.
***
براي پايان چنين مقاله اي، حرف هاي رابرت آلتمن بهترين گزينه است. مهم ترين سخنراني شب اسكار از سوي يكي از مهم ترين فيلمسازان حاضر در مراسم؛ كسي كه بيش از چهل فيلم ساخته است. او وقتي پشت تريبون رفت گفت: فيلمسازي مثل ساختن خانه روي شن است و قول دادن اين موضوع كه همين كار را تا ابد ادامه خواهي داد.