خداحافظ مدرسه
خانه كودك ناصر خسرو از سال 80 تاكنون زيرنظر انجمن حمايت از حقوق كودكان فعاليت كرده است
|
|
فريبا منتظرظهور
آتش گردان را تند مي چرخاند. آتش گردان شتاب مي گيرد و آتش درون آن شعله ور مي شود. مي ترسم از دستان كوچكش رها و به سوي رهگذران پرتاب شود. 7 يا 8 سال بيشتر ندارد. نگاهم را مي بيند. سرعت آتش گردان را كم مي كند. اسپند را درونش مي ريزد. اسپند دود مي شود و به هوا برمي خيزد.
پا در منطقه اي مي گذاري كه بايد زود عبور كني. صداي دارو...دارو... را از هر كسي كه كنار خيابان ايستاده مي شنوي. از هر كسي كه به يقين حتي سواد خواندن و نوشتن ندارد. اما اين بار خيابان شكل ديگري به خود گرفته است. وزارت بهداشت و نيروي انتظامي نمايشگاه مبارزه با قاچاق دارو و اعتياد در ناصر خسرو برپا كرده اند. داروهاي غيرمجاز و تقلبي را جمع كرده و به نمايش گذاشته اند. كسي به نمايندگي از آنها پشت تريبون صحبت مي كند. از خطرات داروهاي تقلبي مي گويد. از اين كه بعضي پزشكان از كمپاني هاي بزرگ پورسانت مي گيرند تا اين داروها را در نسخه بنويسند. مردم ازدحام كرده اند. مردي مي پرسد نظام پزشكي چرا مجوز چنين پزشكاني را لغو نمي كند؟! سؤال بي جواب مي ماند. چرا...چرا... به گوش مي رسد. مي پرسم اين مبارزه ادامه دار است يا خير؟ مي گويد نمايشگاه چند روزي بيشتر نيست اما اين كنترل ادامه خواهد داشت.
وقتي فقر و اعتياد گره مي خورند
مشكل اين منطقه فقر نيست بلكه اعتياد است. اگر با منطقه اي فقط فقيرنشين روبه رو بوديم مشكلات به اين اندازه پيچيده نبود، اما وقتي پدر خانواده معتاد است نه تنها تمام درآمدش صرف اعتياد مي شود بلكه مهر و محبت از آن خانه رخت بر مي بندد و امنيت حتي در خانه نيز وجود ندارد.
اسفندماه سال جاري شهردار تهران در بازديد از منطقه 12 و در جمع معتمدين اين منطقه با بيان اين كه اگر امروز هركدام از آسيب هاي اجتماعي را كه در شهر تهران به وقوع مي پيوندد، بررسي كنيد آغاز يا انتهاي آن به منطقه 12 بازمي گردد پرده از حقيقت مهمي برداشت.
خانه اي براي كودكان
بهمن ماه سال 80 خانه كودك ناصر خسرو زير نظر انجمن حمايت از حقوق كودكان با هدف توانمندسازي افراد محله، كار فرهنگي خود را در اين منطقه شروع كرد.
5 نفر از اعضاي انجمن داوطلب راه اندازي خانه كودك شدند و بر آن بودند در مدت 2 سال كار توانمندسازي افراد محله را به نتيجه رسانده و خانه كودك را به افراد محلي بسپارند. اما در عمل متوجه شدند مشكلات اين منطقه كاري بسيار طولاني مدت مي طلبد. آنها در گام اول 3 كميته كاري مددكاري، بهداشت و آموزش تشكيل دادند.
بگشاي در
مددكاران براي گرفتن آمار و مشخص كردن بافت خانواده ها و وضعيت كودكان منطقه وارد عمل شدند. با مراجعه به خانه ها مشخص شد خانواده ها صددرصد مهاجر (افغان، عراق، ايران و هند) هستند. خانه هايشان اتاق هاي 6 تا 12 متري است و در هر خانه چندين خانواده در اتاق هاي كنار هم با يك دستشويي و شير آب مشترك زندگي مي كنند. 70 درصد افراد منطقه 7 تا 16 ساله هستند. 40 درصد كودكان منطقه داراي سوءتغذيه، 45 درصد وضعيت نامناسب تغذيه و 15 درصد در سطح متوسط هستند. 80 درصد اين كودكان توسط پدر، مادر، خواهر و يا برادر بزرگتر خود تنبيه بدني مي شوند. 30 درصد كودكان كار هستند و 45 درصد از سرپرست هاي خانواده معتاد هستند و 90 درصد كودكان افغان بدون شناسنامه، زندگي مي كنند.
آمار حياتي در ابهام
آمار و وضعيت بهداشتي به دست آمده تأسف بار بود. به گفته داوطلبين خانه كودك، اولين تابستاني كه خانه كودك راه اندازي شد، شپش بين بچه ها بيداد مي كرد. در منطقه فقط يك حمام قديمي 40 ساله بدون بازسازي وجود داشت كه در دو شيفت زنانه صبح تا عصر و مردانه عصر تا شب كار مي كرد. به دليل فقر فرهنگي و مالي بچه ها هر دو يا سه هفته يك بار از اين حمام استفاده مي كردند. خانه كودك تا دو سال هزينه حمام كودكان را بر عهده گرفت و بعدها با مساعدت وزارت بهداشت حمام بهداشتي در منطقه ساخته شد.
بچه ها چون اغلب در خانه ها به دنيا آمده بودند كارت واكسن نداشتند و واكسينه نشده بودند. با كمك مركز بهداشت شرق بچه ها واكسينه شدند و 112 كودك واكسن هپاتيت دريافت كردند. كميته بهداشت آموزش اصول اوليه بهداشت به بچه ها و خانواده ها را آغاز كرد.
سال 83 پس از يك سال ونيم پي گيري كميته بهداشت، مركز بهداشت شرق تهران با استقرار پايگاه بهداشت در خانه كودك موافقت نمود.
طبق قرارداد بين انجمن حمايت از كودكان و بهداشت شرق تهران مي بايست واكسيناسيون و پايش رشد كودك در اين پايگاه انجام شود، اما مسئولان خانه كودك مي گويند پايگاه هميشه با كمبود واكسن مواجه است و مسئولان خانه كودك به سختي واكسن تهيه مي كنند.
در طول هفته 3 روز يك كارشناس مامايي در پايگاه مستقر است. مسئولان خانه كودك معتقدند با توجه به شرايط خاص بهداشتي منطقه حضور كارشناس در تمام روزهاي هفته و به طور منظم ضروري به نظر مي رسد. وقتي زنان منطقه دوبار مراجعه كنند و در پايگاه بسته باشد، ديگر نمي آيند. حتي برايشان به خاطر سپردن اين كه چه روزهايي پايگاه باز است نيز دشوار است. از سويي پايگاه بهداشت فاقد هرگونه امكانات دارويي است.
در مدتي كه پايگاه راه اندازي شده هيچ گونه امكاناتي مانند باند يا سرنگ يا دارو از بهداشت منطقه به اين مركز داده نشده است.
طبق تجويز پزشك مركز، بچه ها بايد 4 ماه از سال قرص آهن بخورند كه با گذشت 6 ماه از تجويز، هنوز امكان ارائه قرص به آنها فراهم نشده است. همه كودكان بايد تست انگل بدهند. يكي از بچه ها سال گذشته دچار شكستگي لگن شده و پلاتين گذاشته اند. حالا بايد پلاتين را از پاي او بردارند كه خود هزينه دارد. همه مشكوك به اختلال در كاركرد غده تيروئيد هستند. براي انجام آزمايشات مسئولان خانه كودك چندين بار به امور پزشكي كميسارياي عالي پناهندگان مراجعه كردند اما بي نتيجه بوده است.
كميسارياي عالي پناهندگان
كميسارياي عالي پناهندگان را پيدا مي كنم. از نگهبان سراغ امور پزشكي را مي گيرم. در ورودي ايرانيان را نشان مي دهد. در ورودي پناهندگان مجزاست. در مقابلش افغان ها و عراقي ها صف كشيده اند. بچه هاي كوچك شان روي پله هاي گوشه و كنار كوچه، بي توجه به اطراف كيكي، تكه ناني را گاز مي زنند. مردي در صف زمزمه مي كند: مي گويند اين شهر ده ميليون باشنده دارد/ با اين همه، ما را جايي نيست/ نازنين!/ ما را جايي نيست.
عبور مي كنم. مسئول امور پزشكي مرا به سهولت مي پذيرد. خانم دكتر فرجاد در مقابل درخواست حمايت مالي جهت تهيه دارو براي بچه ها و انجام آزمايشات لازم از كودكان مي گويد: اين سازمان بودجه اي جهت پرداخت هزينه دارو و درمان به بيماران سرپايي ندارد. ما طبق ضوابط تنها مي توانيم در طول يك سال فقط يك بار به هر فردي كه در شرايط اورژانس قرار داشته باشد 130 هزار تومان كمك مالي بدهيم. در شرايط خاص نيز كه بيمار در بيمارستان بستري شود سازمان 30 درصد از مخارج را به عهده مي گيرد. خانم دكتر در مورد جهاني بودن معضل فقر صحبت مي كند و من گوش مي كنم.
دستم را تو بگير
سياوش 7 ساله يكي از بچه هاي خانه كودك توسط پيرزن و پيرمردي براي تبادل مواد استفاده مي شد. پيرمرد و پيرزن خود را پدر و مادر او معرفي كرده بودند. مسئولان خانه كودك به سختي متوجه مي شوند آنها پدر و مادرش نيستند و سياوش را تحويل بهزيستي دادند.
كودك 7 ساله تصور مي كرد رد و بدل كردن مواد وظيفه اوست و چون پدر و مادرش بيمار هستند بايد انجام دهد. از مهمترين تلاش هاي خانه كودك آگاه كردن و آشنا كردن كودكان با حقوق اوليه و انساني آنها است.
فاطمه عباس فر معلم علوم خانه كودك ناصر خسرو مي گويد: تمام تلاش اين مركز اين است كه اين بچه ها احساس كنند داراي شخصيت و حقوق انساني هستند و در اين راستا مركز موفق بوده است.
يك وعده غذاي گرم
از حاميان خوب و دلسوز كودكان ناصرخسرو و شوش، معاونت اجتماعي فرهنگي شهرداري منطقه 12 است. شهناز راز مسئول مشاركت هاي مردمي اين سازمان در مورد همكاري هايش با خانه كودك ناصرخسرو و شوش مي گويد: خانه كودك ناصرخسرو و شوش هر دو در يك راستا و زير نظر يك انجمن فعاليت مي كنند. حضور هر دو خانه كودك در منطقه بسيار براي بچه ها مفيد بوده است. ما به هر دو يكسان و در حد توانمان كمك مي كنيم. پيش از اين كه خانه كودك ها فعال شوند اين بچه ها در خيابان ها سرگردان بودند. اهميت زيادي داشت كه اين بچه هاي خيابان شناسايي شده و در يك جا گرد هم آيند. مسئولان خانه كودك اين مسئوليت را پذيرفته بودند، آقاي محمد باصري معاونت اجتماعي فرهنگي منطقه 12 كه توجه خاصي به كودكان دارد، دو ساختمان يكي در شوش و ديگري در ناصرخسرو در اختيارشان قرار داد. از جمله ساير كمك هاي ما پرداخت قبوض خانه كودك ها، كمك هايي در برخي مراسم مذهبي و بازديد ها و ارائه مقداري لوازم تحرير روز اول مهر، تهيه مقداري مواد غذايي و پوشاك نزديك عيد به بچه ها است كه البته به صورت مداوم نبوده است. اميدواريم عمري باشد و اين كمك هاي كوچك را ادامه دهيم. البته اين كمك ها كافي نيست. ما هميشه آرزو مي كنيم افراد خيري باشند و كمك كنند تا اين بچه ها حداقل روزي يك وعده غذاي گرم بخورند و اول مهرماه لباس فرم داشته باشند.
اي كاش دولت بودجه اي به اين امر اختصاص دهد تا بچه ها در اين فضا بتوانند باسواد شده و حرفه بياموزند و در آينده جذب بازار كار شوند.
خداحافظ مدرسه
در سال 81 آموزش رسمي منطبق با كتب آموزش و پرورش ايران در نوبت صبح خانه كودك شروع شد. 35 دختر و پسر كه همه مهاجر و بدون شناسنامه بودند و امكان رفتن به مدارس دولتي را نداشتند در مقاطع اول دبستان تا اول راهنمايي به تحصيل پرداختند. با موافقت كميسارياي عالي پناهندگان افغان، كارنامه رسمي تأييد شده به آنها داده شد.
در سال تحصيلي 83-82 تعداد دانش آموزان صبح به۸۸ نفر رسيد. مدير خانه كودك ناصرخسرو مي گويد: با وجود اين كه تعداد بيشتري كودك نيازمند به آموزش در اين منطقه بودند اما به دليل محدوديت امكانات ما تنها پاسخگوي همين تعداد بوديم. تا اين كه در سال 83 يونيسف اعلام كرد كه تا سال 2009 طرحي به نام آموزش در تمام جهان دارد. ما طرح آموزش دختران افغان را به ايشان پيشنهاد داديم و آنها پذيرفتند؛ به اين صورت كه مقداري از هزينه آموزش 100 دختر افغان را متقبل شدند و ما از طرف انجمن حمايت از كودكان، آموزش را برعهده گرفتيم. تعداد دانش آموزان صبح در سال 84_83 بعد از طرح يونيسف به 146نفر رسيد. سال گذشته و سال جاري همكاري خوبي بين ما و يونيسف وجود داشت؛ به طوري كه آنها در جريان تمام جزئيات قرار مي گرفتند. اما دي ماه سال جاري پس از گذشت 4 ماه از سال تحصيلي ناگهان همكاري خود را با ما قطع كردند. اين موضوع براي ما يك مشكل جدي است. حتي به تعطيل كردن خانه كودك فكر كرديم. چون به واسطه تعهدي كه آنها دادند ما كودكان بيشتري پذيرفتيم. اكنون انجمن سعي دارد به هر نحو ممكن بچه ها تا انتهاي سال تحصيلي بمانند، اما سال آينده با چنين روندي مجبوريم تعدادي از كودكان را ثبت نام نكنيم. در حالي كه مي دانيم خانه هاي اين بچه ها خانه اي امن نيست و در كوچه و خيابان سرگردان خواهند بود. اين كودكان بهره هوشي خوبي دارند. در اين مدت كوتاه 8 نفر از بچه هاي اينجا به دانشگاه رفتند. ما عميقاً متأسفيم كه مجبور شويم آنها را در خيابان هايي كه هزار خطر در كمين شان است رها كنيم تا بدون هيچ آموزش و دلخوشي عمر بگذرانند.
يونيسف در گزارش وضعيت كودكان جهان در سال 2006 نوشته است: كودكان مي توانند نامرئي بشوند و از ديد خانواده، جامعه محلي و دولت ها، سازمان هاي اهدا كننده، جامعه مدني، رسانه ها، بخش خصوصي و ساير كودكان محو شوند. دليل نامرئي شدن ميليون ها كودك نقض حق محافظت از آنهاست. پسرك هنوز كنار خيابان ناصرخسرو نشسته و آتش گردان را مي چرخاند.
اهداف و برنامه ها
اهداف:
۱ - بقا، رشد، سلامت، حمايت و مشاركت كودكان و نوجوانان محل
۲ - برقراري ارتباط دوسويه با خانواده هاي كودكان و نوجوانان محل
۳ - فراهم نمودن شرايط نسبي براي آماده سازي ذهني و عملي كودكان و نوجوانان محل
۴ - آشنايي كودكان و نوجوانان با ابتدايي ترين حقوق خود
۵ - ارتقاء توانمندي ها و استعدادهاي كودكان و نوجوانان محل در قالب فعاليت هاي فرهنگي، آموزشي، ورزشي و...
برنامه هاي اجرايي:
برنامه هاي اجرايي در خانه كودك ناصرخسرو در دو نوبت صبح و عصر انجام مي شود.
نوبت صبح: از تيرماه 1381، مدرسه صبح با هدف آموزش به كودكان ايراني و مهاجر افغاني و عراقي بدون شناسنامه آغاز به كار نمود.
نوبت عصر: با حضور حداقل 30 داوطلب ثابت در طول هفته، برنامه هايي در زمينه هاي زير انجام مي گيرد:
- ورزشي ( شطرنج، پينگ پونگ، بدمينتون،فوتبال، شنا،كوهنوردي و...)
- آموزشي ( تشكيل كلاس هاي تقويتي و رفع اشكال در طي سال تحصيلي، كلاس مشق و زبان انگليسي هفته اي دو روز در سطح مبتدي و بالاتر، قصه خواني و قصه گويي، موسيقي( دف، سرود وفلوت)، كلاس تقويتي (رياضي و علوم)، حرفه آموزي( كمك هاي اوليه، حسابداري، خوشنويسي، آرايشگري، سوزن دوزي و خياطي)، كلاس مهارت هاي زندگي و سوادآموزي)
- هنري، آموزشي ( نقاشي و طراحي، تئاتر و نمايش و نمايش فيلم)
- بهداشت(دادن تغذيه به كودكان در دو نوبت صبح و عصر(شير گرم و... )، گرفتن ويزيت مجاني از درمانگاه محل، بردن كودكان به حمام، كنترل واكسيناسيون كودكان، آموزش پيشگيري از بيماري هايي مانند انگل روده اي، تشكيل كلاس بهداشت و تنظيم خانواده جهت مادران و دختران، تهيه مسواك و خميردندان و دهان شويه، صابون، شانه و ليوان براي كودكان، پي گيري بيماري هاي خاص مانند كم خوني و... و معرفي اين كودكان به بيمارستان ها، ويزيت ماهانه كودكان توسط پزشك و تهيه دارو، آموزش بهداشت محيط و معرفي افراد به پايگاه هاي بهداشت)
- مددكاري ( بازديد از منازل و تشكيل پرونده، مشاوره هاي فردي و گروهي، مشاوره با والدين، بررسي مشكلات درماني و ارجاع به پزشك، تلاش براي تحت پوشش قراردادن واحد شناسنامه براي برخي خانواده ها و كودكان)
- برگزاري جشن ها و مناسبت هاي ويژه(روز جهاني كودك، روز ترافيك، روز كودك و نوجوان، روز محيط زيست و... )
- كتابخانه ( كتابخانه خانه كودك تحت نظارت و سرپرستي شوراي كتاب كودك با 1060 جلد كتاب اهدايي شكل گرفت)
|