شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۸۵ - - ۳۹۵۴
نارمك؛ جزيره مترقي شهرسازي
قطعه گمشده طراحي شهر
003831.jpg
اردشير طيبي
تا به حال شده است وقتي كه صبح از خواب بلند مي شويد و جلو پنجره مي رويد، منظره اي از درختان متراكم را پيش روي خود ببينيد؟! اگر اهل ورزش باشيد (و البته كمي هم سحرخيز) مطمئنم با ديدن اين منظره و مشاهده پرندگاني كه دسته جمعي از درختي به درخت ديگر مي پرند، نمي توانيد خود را در خانه محبوس كنيد، براي چند دقيقه هم كه شده از خانه بيرون زده و در اين طبيعت دلنشين با چند حركت ورزشي ساده خود را براي يك روز ديگر آماده خواهيد كرد.
حدس مي زنم كه با خواندن اين چند سطر پيش خود مي گوييد كه اي آقا تو هم دل خوشي داري! در اين شهرهاي پر دود و آلوده ديگر سال هاست كه اين چيزها فراموش شده است! اتفاقاً مي خواهم كه بگويم در آلوده ترين و پردود و ترافيك ترين شهر ايران منطقه اي وجود دارد كه 420هزار نفري كه در آن سكونت دارند، اكثر روزهاي سال را با چنين مناظري آغاز مي كنند. منظورم ساكنان منطقه نارمك تهران است؛ محله اي در شرق تهران.
طي اين سال هايي كه در نارمك زندگي كرده ام آنقدر به آن عادت كرده ام كه حتي فكر تغيير محل زندگي ام را هم نمي توانم بكنم و هر وقت كه براي ديد و بازديد از اقوام و آشنايان به نقاط ديگر تهران مي روم، دلبستگي ام به اين محل بيشتر مي شود. حتماً تاييد مي كنيد كه ترافيك اعصاب خردكن خيابان جردن، آلودگي وحشتناك تجريش و خيابان بندي هاي گيج كننده ولنجك براي كسي كه تمام عمرش را در محلي زندگي كرده كه هيچ وقت ترافيك نمي شود و به لطف وجود ميادين متعدد و فضاي سبز كافي هواي نسبتاً سالم تري دارد، غيرقابل تحمل است.
هنگامي كه نارمك را با ساير مناطق تهران مقايسه مي كنم متعجب مي شوم. اگر طراحي و ساخت منطقه نارمك خوب بوده پس چرا در ساير مناطق، اين طرح عملي نشده است و اگر طرح اين نقشه اشكالي داشته كه در ساير بخش هاي شهر عملي نشده، آن اشكال چيست؟
اول از همه بايد مي فهميدم كه آيا فقط من هستم كه سبك شهرسازي نارمك را مي پسندم يا اينكه ساير ساكنان هم حس مشابهي دارند. مرد مسني كه در يك سبزي فروشي نشسته بود، دم دست ترين فرد براي چند سؤال بود. او مي گفت وقتي كه از شهر خود به تهران مهاجرت كرده، از ميدان شوش به سمت محله نارمك را با گاري پيموده است. از آن زمان 40سال مي گذرد و او همچنان اينجا ساكن است. از او پرسيدم كه آيا حاضر است در جايي غير از نارمك زندگي كند كه به صراحت جواب منفي داد. علت آن را در اين مي دانست كه وقتي مي خواهد به ميهمانانش آدرس خانه را بدهد، خيالش راحت است كه با يك بار توضيح دادن، به راحتي مسير را پيدا مي كنند.
مردي نسبتاً جوان، دومين فردي بود كه از او راجع به نارمك پرسيدم. او كه مي گفت قبلاً در عباس آباد زندگي مي كرده و پاسخ داد: تازه به اين محل آمده ايم ولي در اين مدت كه من تفاوتي بين اينجا و عباس  آباد نمي بينم. نارمك فقط كمي خلوت تر است. سعي نكردم كه برايش از تفاوت هاي زمين تا آسمان نارمك و عباس آباد حرف بزنم و البته در پاسخ به او جز اينكه بگويم آفرين بر نظر پاك خطاپوشش باد چاره اي ندارم.
مطمئناً شهرداري هر منطقه بايد اطلاعاتي درباره تاريخ آن محل در بايگاني خود داشته باشد. براي همين به پرسه زدن در ميادين نارمك پايان دادم و براي دستيابي به اطلاعاتي مستندتر به شهرداري منطقه 8 رفتم ولي بعد از گذشت دو هفته، ضمن پاس كردن واحد عملي نحوه برخورد ادارات با رسانه ها دست از پا درازتر از ساختمان چهار طبقه شهرداري بيرون آمدم. طي اين مدت كه شاهد و ناظر بالا و پايين رفتن درخواستم در شهرداري بودم، فرصتي شد كه به قصد انجام عمل خداپسندانه صله رحم به منزل يكي از آشنايان در يكي از مناطق مرفه نشين شهر بروم. براي اينكه ببينم افراد مناطق ديگر تهران راجع به محل سكونتشان چه فكر مي كنند، از او در رابطه با خصوصيات مكان زندگي اش پرسيدم.
چشمتان روز بد نبيند. انگار كه منتظر بود كسي را ببيند و غصه دلش را بيرون بريزد. مدام هم بر اين نكته تأكيد مي كرد كه يك محله بايد داراي تعداد مناسبي مركز خريد باشد. او مي گفت در جايي كه خانه اش قرار دارد (ولنجك)  براي خريدن چند عدد نان تازه بايد دو ساعت وقت گذاشت و در اين ترافيك سنگين بايد مسيري نسبتاً طولاني را پيمود تا به يك نانوايي رسيد. خلاصه يك ساعتي او متكلم وحده بود و من هم سراپا گوش.
بعد از اينكه جست وجوهايم در شهرداري به نتيجه نرسيد، دست به دامان اينترنت شدم و كلمه نارمك را جست وجو كردم كه از بين نتايج جست وجو كه اكثر آنها هم مطالبي بود راجع به محمود احمدي نژاد (معروف ترين نارمكي دنيا) به سايت كتاب اول وارد شدم. بنابر اطلاعاتي كه در اين وب سايت وجود داشت، نارمك در گذشته دهي از توابع ري به حساب مي آمده با نام نرمق،  يعني جايي كه انارستان است و از جاهاي خوش آب و هواي ري بوده است و اگر از قوچك به سمت لواسان مي رفتيد، از كنار نارمك كه در آن زمان دهكده اي قديمي به نظر مي رسيد، عبور مي كرديد.
فرهنگ جغرافيايي هم نارمك را بدينگونه معرفي مي كند كه دهكده اي است از توابع شميران در 9 كيلومتري جنوب شرق امامزاده صالح و 5 كيلومتري شمال جاده تهران به دماوند. محصولات عمده اين دهكده غلات و انار و شغل اهالي آن زراعت و باغباني است.
جست وجوهاي بيشتر در تاريخ نارمك نتايج جالب تري را به دست مي دهد. دكتر حسين كريميان در جايي نوشته است: نارمك، آبادي قديمي است كه به تعريب آن را نرمق مي گفتند كه در جاي جاي آن منابع قديمي به چشم مي خورد. سمعاني در كتاب الانساب درباره كلمه نرمق چنين گفته است: اين كلمه نسبت است به نرمق و ديهي است از ديه هاي ري كه احمدابن ابراهيم نرمقي رازي كه از عالمان حديث و روايت بوده و از سهل بن عبدويه سندي روايت حديث مي كرده است، از اين مكان است.
ياقوت حمدي در معجم البلدان آورده است: مردم نرمق كه از ديه هاي ري است را نرمقي گويند و در گذشته مردم قصران از راه آن به دولاب و از دروازه دولاب به ري مي آمدند.
پس در گذشته نارمك بيشتر به مانند يك رويا مي ماند و امروزه ديگر نه از آن درختان انار و كشتزارهاي گندم خبري هست و نه از برج و قلعه هايي كه مورخان ثبت كرده اند. آنچه كه امروز مانده است محله اي است با جمعيتي بيشتر از 400هزار نفر كه در 412 كيلومتر مربع پراكنده شده اند. نارمك از اواخر سال 1320 جزو مناطق شهر تهران شمرده شده است و اراضي اش كه در تملك دولت بوده، در همين سال ها تقسيم و به مردم فروخته شده است. در دوره دكتر محمد مصدق بوده كه نقشه اي مطابق با اصول شهرسازي براي اين محله پايه ريزي شده و كم كم نارمكي كه الان شاهدش هستيم بوجود آمد.
مشخصه بارز نارمك فضاي سبز آن است. براي اطلاع از وضعيت اين منطقه به اداره پارك ها و فضاي سبز شهرداري منطقه۸ رفتم. خوشبختانه ساختمان اين اداره به قدر كافي از ساختمان شهرداري دور بود و بوروكراسي به اين بخش هنوز نرسيده بود. مرد بسيار خوش برخوردي كه معاون اين بخش است، مي گويد: اين منطقه با 150هزار متر مربع فضاي سبز، يكي از سرسبزترين مناطق تهران است. پيمان مكي ادامه مي دهد: نارمك خود به 3منطقه كوچكتر تقسيم مي شود كه متراژ فضاي سبز در هر كدام متفاوت است، اما به طور ميانگين سرانه فضاي سبز آن 3/4 متر مربع به ازاي هر نفر است. معاون اداره پارك ها و فضاي سبز منطقه۸ تهران درباره ويژگي هاي اصلي فضاي سبز اين محله مي گويد: نارمك داراي 64پارك كوچك و بزرگ است كه در كنار 101ميدان سرسبز، اقليم مناسبي را براي زندگي بوجود آورده است. قديمي ترين پارك اين محله پارك فدك است كه تقريباً سال 46 و با مساحتي برابر 36هزار متر مربع احداث شده است. به گفته هاي آقاي مكي اين را نيز اضافه كنم كه منطقه نارمك داراي پنج خانه فرهنگ،  پنج كتابخانه عمومي و تنها يك سينماست.
مهندس صمد ذواشتياق عقيده دارد آنچه كه امروز در محله نارمك ما به عنوان ميدان مي شناسيم در حقيقت ميدان واقعي به معناي فضاي باز و محل اجتماع نيست و بيشتر جنبه ترافيكي دارد. طراح طرح جامع تهران ادامه مي دهد: از ابتدا كه طرح ويژه محل نارمك طراحي مي شد، اصول محلات داخلي آن بر اين اساس بوده كه كوچه ها و واحدهاي مسكوني حول مركزيت يك ميدان كوچك باشند و معبرهاي اصلي خارج از اين مسيرها قرار بگيرند و اگر كسي وارد اين ميادين مي شود، فقط به منظور دسترسي به يكي از واحدهاي مسكوني باشد. به مرور زمان مراكز خدمات شهري مانند سوپر ماركت، ميوه فروشي و ... نيز در اين محلات كوچك شكل گرفت و گسترش يافت، اما اتفاقي كه باعث شد اين ميادين حالت اصلي خود را از دست بدهند، بي توجهي به طرح ويژه اين محله بود. در طرح ابتدايي براي اين محله تراكمي برابر با يك طبقه يا يك و نيم طبقه مد نظر بوده كه به مرور زمان از اين حد تجاوز شده و به اينجا رسيده كه اكنون شاهد ساختمان هايي حتي بالاتر از چهار طبقه هستيم. بنابراين ديگر حجم اين ميادين پاسخگوي محله نارمك نيست و آنچه كه از آن باقي مانده تنها پاركينگ هاي بزرگي است كه كمبود فضاي پاركينگ آپارتمان ها و كوچه ها را جبران مي كند.
البته هدف طراحان طرح اصلي نارمك از ميادين به اينگونه نبوده است كه محلي براي اجتماع مردم باشد و فقط با اين فكر انجام شده كه ترافيك اصلي را از داخل محلات بيرون ببرند و اين محله ها با مسيرهاي فرعي با هم در ارتباط باشند و ارتباط آنها با معابر اصلي حداقل باشد تا اين معبرها كمتر مورد استفاده هاي محلي قرار گيرند.
مهندس ذواشتياق در رابطه با ويژگي هاي ميادين كوچك مي گويد: ويژگي اين ميادين در تمام طرح هاي سنتي در سراسر كشور اين بوده است كه محل تجمعي براي اهالي محله باشد تا آنها براي مراسم مختلف در آنجا اجتماع كنند. البته اينها در سنت هاي جديد شهرسازي حذف شده اند و شكل خود را از دست داده اند. آنچه كه امروزه مي تواند در اين محلات مطرح باشد اين است كه اين ميادين تبديل به پارك كودك شوند و در كنار آن با قرار دادن امكاناتي نظير نيمكت، شرايطي را براي اجتماع ساكنان محلات مهيا كنند.
صمد ذواشتياق ويژگي مثبت محله نارمك را در ترافيك سبك آن مي داند و مي گويد: طراحي نارمك به گونه اي است كه مجموعه هاي مسكوني كاملاً از ترافيك به دور هستند و با وجود اينكه ضريب مالكيت خودرو بالا رفته است و همچنين تراكم در اين منطقه رشد بي رويه اي داشته، اما در داخل اين محلات عملاً ترافيك عبوري چنداني وجود ندارد و ترافيك در خيابان هاي بين محلات جزء قرار مي گيرد.
اما علت اين بي توجهي چيست كه باعث شده محلاتي مثل نارمك، عباس آباد و ... كيفيت خود را از دست بدهند؟! اگر از ابتدا قرار بود كه تراكمي با حداكثر 2 طبقه وجود داشته باشد، پس اين ساختمان هاي سر به فلك كشيده ديگر از كجا پيدا شده اند؟!
مهندس ذواشتياق علت را اينگونه بيان مي كند: دليل اصلي اينجاست كه اين محلات طرح هايي ويژه دارند كه براي آنها خصوصيتي كلي در نظر گرفته شده است. اما با گذر زمان اين طرح ها به فراموشي سپرده مي شوند و به اين مناطق خاص شهر (كه اصولاً بايد از طرحي خاص پيروي كنند) مشابه ساير نقاط شهر تراكم مي دهند، در صورتي كه اين محلات استثنا هستند و اگر هم قرار است برخلاف طرح اوليه با آنها رفتار شود، اين تغييرات بايد همراه با بازنگري دقيق در طرح خودشان باشد. به همين علت است كه شاهد هستيم محلات خوش طرحي چون يوسف آباد، عباس آباد و نارمك كيفيت خود را از دست داده اند و ريشه اين افت كيفيت را بايد در بي توجهي و راحت نگري به ضوابط و مقررات شهري جست . گفته هاي مهندس ذواشتياق اين نگراني را در من بوجود مي آورد كه بدانم آيا مناطقي هستند كه هنوز از طرح اصلي خود زياد فاصله نگرفته اند و آيا راهي براي نجات اين محلات هست؟! وي پاسخ مي دهد: بله، به طور مثال محله شهرك غرب، اين منطقه اكنون به طور جدي تحت خطر قرار دارد ولي هنوز هم دير نشده است و مي توان جلو صدمات وارد بر آن را گرفت.
گفته هاي اين شهرساز خبره نشان مي دهد، محله اي كه به گمان من از شرايط بهتري نسبت به نقاط ديگر شهر برخوردار است، چه مشكلات غيرقابل حلي دارد. اي كاش كه شهرداري تهران به جاي گسترش محله هاي جديد به حفظ و نگهداري مناطق فعلي بپردازد. هنوز هم شايد دير نشده باشد، درختان نارمك كه در بين ساختمان هاي بي قواره گم شده است، فكري به حال شهرك غرب و ... بكنيد.

راه رفته اروپا در مرمت بافت هاي تاريخي
003828.jpg
سيدجعفر حجازي - وجود بافت و بناهاي با ارزش تاريخي در ايران و سابقه طولاني تمدن سازي به خصوص در زمينه هاي شهرسازي و معماري به جاي گذاشته شده، ميراث گرانبهايي است كه حفظ آن نه تنها به ارزش هاي تاريخي و تمدن بشريت بلكه به غرور ملي، فرهنگ و افتخارات كه پشتوانه عظيم علمي براي هر كشوري محسوب مي شوند، هويت مي بخشد. اما به دليل شرايط متفاوت و تأثيرگذار در هر يك از دوره هاي زماني يك قرن اخير در ايران،  حركت به سوي حفاظت و استفاده بهينه از قابليت هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي شهرهاي تاريخي، با تنوع در روش هاي مغاير با اصول ايجاد تمدن ها و نبود سياست هاي پايدار روبه رو بوده است. به طوري كه تحولات شهرسازي، گسترش شهرها و تأثيرگذاري معيارهاي جديد در زندگي ايرانيان، خطري جدي در حفظ و احياي اين گونه شهرها محسوب مي شود.
كشورهاي اروپاي غربي نيز با بهره مندي از تاريخ عظيم معماري و شهرسازي توانسته اند قابليت و ويژگي هاي مثبت تاريخي را در شهرهاي خود شناسايي و نسبت به احياي و بهره برداري از آن به نحو مطلوب اقدام كنند. مراكز شهرها با ويژگي تاريخي و بناهاي سنتي ارزشمندترين آثار از گذشته و هويت اجتماعي - فرهنگي هر شهر و كشوري محسوب مي شوند. حفاظت از اين گونه ارزش هاي سنتي و تاريخي در قالب مرمت و احيا و باز زنده سازي و حفظ اصالت ها در معماري در حقيقت حفاظت از فرهنگ آن جامعه تلقي مي شود. هدف اصلي، حفظ و احياي ساختار فرهنگي از طريق ارزيابي ويژگي هاي بصري و زيبايي شناختي محيط پيرامون تاريخي و معماري است كه به دليل پياده كردن اصول در برنامه ها ضرورت پيدا مي كند.
بافت تاريخي شهرها بخش جدا شده از ديگر بخش هاي يك شهر محسوب نمي شوند و در چارچوب برنامه راهبردي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تمام شهر نقش ويژه اي دارند. استفاده از بازدهي در حفظ و مرمت، از طريق يك برنامه منظم مي تواند در توسعه پايدار اقتصادي تضمين هاي لازم را تامين كند. رسيدن به يك نقطه متعادل در حفظ و احياي بافت تاريخي و تأمين نيازمندي هاي زندگي مدرن اولويت اول برنامه راهبردي مرمت تلقي مي شود.
در زمينه چالش هاي اجرايي موضوعاتي همچون آشنايي با تكنيك ها و روش هاي علمي - كاربردي و شناخت از خاصيت مصالح مصرفي همانند تغييرات فيزيكي و بهبود تكنولوژي در متراكم سازي و استحكام مصالح مصرفي (مصالح با حداقل خوردگي، مصالح متناسب با ذخيره انرژي، مصالح تركيبي از مواد شيميايي، مقاومت بسيار بالا، ميزان قابل قبول پايداري، مقاوم به آتش سوزي و حوادث مشابه، مصالح و سيستم هاي قابل تعويض براي افزايش عمر ساختمان، مصالح تركيبي _ تركيب مصالح متناسب با يكديگر) محدوديت ها در استفاده از سيستم هاي جديد مكانيكي (امكان نصب سيستم هاي خنك كننده و گرم كننده، امكان نصب روشنايي) متناسب با نياز روز را مي توان نام برد. ديگر چالش ها مقاوم سازي در مقابل حوادث و بلاياي طبيعي، كاهش زمان تبديل در بازار ساختمان، ويژگي  صرفه جويي در انرژي و بازسازي با حداقل تخريب را شامل مي شود.
كشورهايي كه در احياي بافت ها و بناهاي تاريخي موفق شده اند، سياست را براساس يكي از سه روش باز  زنده سازي براساس محوريت احياي كالبدي شهر بارسلون اسپانيا، محوريت احياي اقتصادي (بيرمينگهام انگليس و دوسلدورف آلمان) و با محوريت احياي فرهنگي (در آمستردام هلند و بروكسل بلژيك) پايه گذاري كرده اند. نتايج موفق حاصل شده در شهرهاي فوق، تأثير مثبت اقتصادي، كالبدي و فرهنگي را توأمان به دنبال داشته است. در نتيجه انتخاب سياست متناسب با شرايط در هر يك از شهرها و ارايه برنامه جامع راهبردي _ اجرايي مي تواند علاوه بر افزايش كارايي برنامه  استحكام بخشي در تسريع فعاليت ها نيز نقش موثري را ايفا كند.
اتخاذ سياست هاي تثبيت شده مي تواند در افزايش انگيزه در مالكان، بخش خصوصي و عمومي مؤثر واقع شود. به دليل تمركز سياست گذاري و تصميم گيري در مديريت شهري اروپا ضمانت هاي لازم به نحو مطلوب تري به مالكان و سرمايه گذاران اعطا شده است. وجود اختيارات در قوانين، ضوابط و دستورالعمل ها، ارايه خدمات رايگان تخصصي و پشتيباني، دادن يارانه از جمله ويژگي هاي مثبت راهبردي در شهرهاي اروپايي محسوب مي شود و در گسترش فرهنگ استحكام بخشي موفقيت را به دنبال داشته است. موفقيت حفظ و احياي بناهاي تاريخي در گسترش توان تخصص مرمت و باز سازي مؤثر واقع شده است.
مسئوليت استحكام بخشي و احياي بافت و بناهاي تاريخي در كشور ما به عهده سازمان هاي متعدد و بعضا موازي قرار داده شده است. مديريت شهري به عنوان جايگاه اصلي و مدعي حفظ بافت و بناهاي درون شهرها، سازمان نظام مهندسي به عنوان متولي نظارت فني و تخصصي كنترل ساخت وساز و ديگر نهادهاي مشابه، نخستين مشكل در به نتيجه  رسيدن استحكام بخشي محسوب مي شود. در مقايسه شهرهاي اروپايي مسئوليت ها در دولت محلي و مديريت شهري و با حضور نماينده ميراث فرهنگي متمركز شده است تعدد دستگاه هاي متولي در ايران تصميم گيري را مشكل و روند اجراي سياست ها و برنامه ها را مختل مي كند.
مالكيت بناهاي باارزش تاريخي در اروپا و ايران را مي توان به سه دسته تقسيم كرد. دسته اول مالكيت خصوصي كه بيشتر كالبد بافت تاريخي شهر را در برمي گيرد، هر چند به لحاظ كيفيت و ارزش تاريخي در يك سطح قرار ندارند. دسته دوم ساختمان هاي متعلق به دولت مركزي و دولت محلي هستند و غالبا در مقياس بزرگ تر، با ارزش تر، داراي فضاي آزاد در اطراف و استحكام نسبي بيشتري هستند. اين گونه بناها نسبت به ساير بناها كمتر هستند.
دسته سوم ساختمان هاي مذهبي و عمومي شامل مساجد و كليساها، مدارس علميه و آموزشي، حمام عمومي و كاروانسرا هستند. به لحاظ تنوع، مقياس و ارزش هاي تاريخي بيشترين تأثيرگذاري را نيز در جذب گردشگر دارند. تفكيك بناها در مقياس، ارزش تاريخي، ميزان تأثيرگذاري در بافت، قدمت، كيفيت بنا و قابليت هاي تبديل و استفاده، اولويت هاي برنامه ريزي را تعيين مي كند. تفاوت قابل توجه بين مالكيت شهرهاي ايراني و اروپايي نوع بناهاي مسكوني، به طوري كه در اروپا حدود 75 درصد بناهاي مسكوني در اختيار مالكان اصلي قرار دارد و در شهرهاي تاريخي ايران اين رقم به كمتر از 35 درصد مي رسد.
بيشتر ساكنان در اين گونه شهرهاي داراي بافت تاريخي مستاجران از قشر پايين اقتصادي جامعه، مهاجران و كارگران فعال در مركز شهر هستند. در برخي موارد نيز به شكل انبار براي استفاده واحدهاي تجاري بهره برداري مي شوند. در نتيجه مديريت شهري در استحكام بخشي به اين گونه بناها دچار چالش مي شود.
مشاركت مالكان و سرمايه گذاران در تبديل بافت و بناها از طريق مرمت و حفظ ويژگي هاي تاريخي علاوه بر تسريع فعاليت استحكام بخشي موجب حضور مالكان نيز مي شود وجود مديريت يكپارچه در اروپا زمينه مشاركت را با ارايه تضمين هاي لازم فراهم كرده و در نتيجه بيشتر در استحكام بخشي و احياي بناها موفق بوده اند. در اين راستا تمركز اختيارات در مديريت شهري مي تواند مؤثر واقع شود. ارايه كمك هاي حقوقي، فني و اقتصادي به مالكان متناسب با نياز آنها، حمايت قانوني دولت مركزي و اعطاي يارانه در حفظ بناها، ترغيب مردم در تشكيل و سازماندهي نهادهاي مدني به منظور ارتقاي كيفيت و سرعت در مرمت، بهبود شرايط زندگي براي ساكنان و مالكان بناها را فراهم آورده است.
قوانين، مقررات، ضوابط و دستورالعمل ها نيز نقش تعيين كننده اي در كيفيت، سرعت، گستردگي اجرا و ضمانت در موفقيت دارند، هر چند در ايران نحوه تنظيم قوانين و مقررات موجب پيچيدگي، كندي و فرار سرمايه ها مي شود. ضوابط و قوانين در اروپا معيارهايي همچون مقاوم سازي و استحكام بخشي را توسعه و بر آن تأكيد مي كند، اما در عين حال امتيازهاي ويژه اي را نيز براي مالكان همانند معافيت از عوارض، اخذ يارانه اقتصادي، وام بدون بهره بانكي، تأمين كارشناس و نيروي متخصص رايگان و ارايه نقشه هاي مرمت را تأمين مي كند.
منبع:uan.ir

زاويه ديد
خودرو؛ اقليمي كه دو سرنشين در آن نمي گنجد
شهرام جباري زادگان- دو پادشاه در يك اقليم نمي گنجد. اين ضرب المثل قديمي مثال وضعيت موجود تهران و خودروهاي تك سرنشين اين كلان شهر است. به اين ترتيب با زبان حال مي توان گفت: در تهران دو سرنشين در يك خودرو نمي گنجد!
هر وسيله نقليه به طور متوسط امكان جابه جايي پنج سرنشين را دارد. با توجه به پيش بيني رفت و آمد روزانه حدود دو ميليون خودروي شخصي در تهران و با فرض اين كه هر خودرو پنج سرنشين داشته باشد، عملاً امكان جابه جايي ده ميليون نفر از اين طريق وجود دارد. متأسفانه در حال حاضر ارقام بالا صرفاً به صورت فرضيه باقي مانده، چرا كه درصد بسيار بالايي از وسايل نقليه در تهران تنها با يك سرنشين حركت مي كنند و تعداد بسيار زياد خودروهاي تك سرنشين، ميانگين سرنشين هر خودرو را به تنها 5/1 نفر كاهش داده است. هم اكنون هر وسيله نقليه در تهران به طور متوسط فقط 5/1 سرنشين دارد و به جاي ده ميليون نفر، سه ميليون نفر از اين طريق جابه جا مي شوند و به عبارتي براي جابه جايي اين سه ميليون نفر 600 هزار و حداكثر يك ميليون خودرو كفايت مي كند.
اين در صورتي است كه در حال حاضر دو ميليون خودرو به اين منظور به كار گرفته مي شود، به اين معنا كه هر روز شاهد يك ميليون و 400 هزار و حداقل يك ميليون وسيله نقليه اضافه كه به صورت تك سرنشين در سطح شهر تردد مي كنند هستيم.
در روزهاي ابتدايي اجرايي اين طرح تأثير آن بر كاهش مصرف بنزين 20 درصد اعلام و مدتي بعد اين ميزان 10 درصد عنوان شد، چندي پيش گزارش دادند ميزان مذكور به 4 درصد تقليل يافته، در حالي كه در واپسين روزهاي اجراي اين طرح در اسفند ماه سال گذشته اثر آن بر كاهش مصرف بنزين تنها 5/1 درصد برآورد شد.
موضوع فوق تنها نمونه اي از كم رنگ و كم رنگ تر شدن اجراي طرح زوج و فرد با گذشت زمان است در حالي كه به نظر مي رسد اجراي طرحي مانند ممنوعيت ورود خودروهاي تك سرنشين به داخل محدوده اضطرار در مدت زمان معيني از طول روز (مثلاً از ساعت 30/6 تا 30/8 صبح) بركاهش تراكم ترافيك مؤثر خواهد بود.
برعكس اجراي طرح زوج و فرد كه دارندگان وسيله نقليه را از حق طبيعي استفاده از خودروي شخصي در نيمي از ايام هفته محروم مي كند و عملاً ناقض حقوق شهروندي به شمار مي آيد، اعمال محدوديت ورود به محدوده اضطرار در ساعات محدودي از زمان اوج ترافيك نه تنها ناقض حقوق شهروندي محسوب نمي شود. بلكه در شرايط موجود عين عدالت بوده و طرحي در دفاع از حقوق اكثريت شهرونداني است كه حق آنها از سوي اقليتي از شهروندان نقض مي شود.
خواه ناخواه استفاده فرساينده و فزاينده از خودروهاي تك سرنشين با حداكثر مصرف سوخت از يك طرف و حداقل بازدهي و بهره وري از طرف ديگر، به عنوان يك معضل جدي از طريق تحديد محيط زيست شهري، جريان زندگي عادي شهروندان را مورد تهديد قرار داده است كه نياز به چاره جويي فرانگرانه از جانب كليه دستگاه هاي دست اندركار دارد، چالشي كه پيامدهاي پر دامنه آن از جمله تشديد آلودگي هوا و تراكم ترافيك به بحران در جامعه شهري دامن زده است.

از شهر
خطر زلزله در كمين ساختمان هاي كوتاه مرتبه
نتايج مطالعات نشان مي دهد، ساختمان هاي كمتر از 5 طبقه، در برابر زلزله آسيب پذير تر از بناهاي بلند مرتبه هستند.
ابراهيم ضيائي ثاني ، كارشناس شهرسازي با بيان اين مطلب گفت: خلاف گذشته كه تصور مي شد ساختمان هاي بلندمرتبه و برج ها در برابر زلزله آسيب پذيرترند، مطالعات جديد نشان مي دهد بناهاي كمتر از 5 طبقه، به دليل اينكه در ساخت آنها از مصالح نامرغوب استفاده شده، كمتر مقاوم هستند.
وي به دلايل كيفيت پايان اين ساختمان ها اشاره كرد و گفت: وجود ساختمان هاي كوتاه و متوسط به مناطق محروم تر شهر، استفاده از عوامل اجرايي ارزانتر و تخصص كمتر آنها و باورهاي غلط فرهنگي از قبيل اينكه ساختمان هاي كمتر از چهار طبقه نيازمند كنترل براي زلزله نيست. از مهم ترين عواملي است كه موجب كاهش كيفيت اين ساختمان ها شده است. برپايه مطالعاتي كه ما انجام داديم پيش از سال 80 طراحي و اجراي 54 درصد از بناها با خطاي فاحش مواجه بوده و ايمني بسياري از ساختمان ها پايين از حد استانداردها و آيين نامه هاي موجود بوده است. البته كنترل دقيقي نيز طي سال هاي اخير بر نحوه ساخت وسازها انجام نشده است.
او در ادامه روش هاي كنترل ساختمان در ساير كشورها به سه دسته تقسيم كرد و گفت: گروه اول شامل كشورهايي كه كنترل متمركزي بر ساخت وسازها ندارد و نظارت ساختماني از وظايف ايالات و حكومت هاي محلي است كه كشورهاي آمريكا و كانادا جزو اين گروه قرار مي گيرند. گروه دوم كشورهايي هستند كه مقررات ملي ساختمان در سراسر كشور يكسان نيست، ضوابط كلي در متن قوانين عنوان شده و حكومت هاي محلي بر آن اساس عمل مي كنند كه به آن شيوه نيمه متمركز گفته مي شود كه هم اكنون در آلمان، انگلستان و فرانسه اجرا مي شود.
ضيائي كشورهايي همچون ايران و هندوستان را در دسته سوم و در شيوه متمركز جاي داد و گفت: در اين گروه كشورهايي قرار مي گيرند كه تمام مقررات ملي ساختمان توسط دولت مركزي و شهرداري انجام مي شود و مراكز منطقه اي كمترين نقشي در تغيير و تحول در آن ندارند.

شهر آرا
آرمانشهر
شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |