تمركززدايي از فعاليت هاي شهري براي حل معضل ترافيك
نفوذ به قلعه ماشيني
|
|
عكس: ساغر اميرعظيمي
آناهيتا گودرزي
با مطرح شدن بحث مسائل پيچيده كلانشهر تهران و از جمله معضل ترافيك، يكي از مهم ترين و اساسي ترين علل آن، تمركز بيش از حد و اندازه فعاليت هاي گوناگون (در سطح كل شهر تهران) و سهم بالاي آن از كل كشور، جلب توجه مي كند. شهر تهران بيش از حد اشباع شده است و در مقابله با مسائل و مشكلات گوناگون از جمله ترافيك پيچيده شهر روز به روز كمتر به راه حل هاي مقطعي پاسخ مي دهد؛ تدابير مسئولان تنها التيام هايي كوتاه مدت بر پيكره شهر به حساب مي آيد.
جالب اينكه بخش عمده اي از فعاليت هاي اقتصادي در سطح كشور در مركز آن يعني تهران متمركز است. از جمله در بخش صنايع، 30 درصد صنايع كشور در استان تهران قرار گرفته و از طرفي در خود شهر تهران اكثر فعاليت هاي تجاري، اداري، سازمان ها و مراكز سياسي در مركز شهر تهران متمركز است. تهران خود از متمركز بودن سهم بالاي فعاليت ها در آن رنج مي برد و هم خود در درون خود اين معضل را پرورده است. البته بخشي از معضل ترافيك را به طور ماهوي مي توان منبعث از سياست هاي كلي سال هاي گذشته و تداوم امروزين آن سياست ها دانست و از جمله به موارد زير مي توان اشاره كرد:
الف- فروش تراكم در سال هاي اخير (و متأسفانه ادامه آن) كه به دليل فقدان بودجه كافي شهرداري براي ارائه خدمات به شهر و شهروندان و گردش امور جاري به وقوع پيوست. اگرچه در اين باب بسيار گفته شده، اما به سبب اثرات ديرپاي اين سياست هرچه بگوييم از مصداق سخن نامكرر است. اگرچه تراكم خود به عنوان يكي از مؤلفه هاي شهرسازي با رويكرد صرفه جويي در منابع و هزينه هاي زير ساخت ها ابزاري جهت بهره مندي حداكثري از فضا و در خدمت توسعه پايدار شهر محسوب مي شود، متأسفانه شاهد بوده ايم (عليرغم هشدار بارها و بارهاي صاحبنظران و كارشناسان شهر) در غياب يك ساز و كار مالي مناسب و پايدار، در سال هاي قبل به دلايل پيش گفته درصد غالب بودجه مورد نياز شهر از اين رهگذر تأمين شده و جالب توجه است كه پس از آسيب شناسي هاي متعدد در حال حاضر نيز به روايت گزارشات هنوز هم ناگزير اتكا شهرداري به درآمد ناشي از فروش تراكم باقي است و تنها ميزان آن از 90 درصد به 70 درصد كاهش يافته و اين مسئله را مديران از جمله موفقيت هاي خود به حساب مي آورند.
روشن است سياستي كه خارج از چارچوب هاي مصوب شهر به اعطاي تراكم مسكوني و همچنين مجوزهاي تجاري و اداري در جاي جاي شهر اقدام كرد چه حاصلي مي توانست داشته باشد به جز انبوهي و فشردگي و بي معنايي در نقاط مختلف شهر كه اگر از تبعات ناگوار آن بر اقتصاد شهري و بروز ارزش افزوده هاي كاذب املاك بگذريم، تراكم بالاي جمعيت به تبع افزايش تراكم مسكوني با توجه به ساختار معين و مشخص محدوده و فضاي شهر مسئله تأمين خدمات لازمه و خصوصاً معابر شهري متناسب با اين افزايش امروزه از جمله چالش هاي جدي مديريت شهري است.
ب- عدم محدوديت ورود اتومبيل هاي جديدي كه روزانه به چرخه خيابان هاي شهر اضافه مي شوند. دركمبود و عدم پاسخگويي مناسب معابر شهر، مديران شهري ناگزيرند دائماً در انديشه گسترش سطح معابر و بزرگراه هاي شهري بوده و گاه در راستاي اتخاذ سياست هاي مقطعي محدوديت هايي در محدوده هاي مركزي شهر اعمال مي كند كه صرفنظر از هزينه هاي اعمال اين سياست ها و محدوديت ها، ميزان موفقيت آنها نيز مورد ترديد است.
سؤال اين است كه واقعاً تا چه زمان مي توان به شمار اتومبيل هاي شخصي و سهم بالاي آن در ترددهاي درون شهري افزود و آن گاه حل مشكل ترافيك را در احداث معابر و بزرگراه هاي جديد جست وجو كرد.
ج- عدم اختصاص و در اختيار داشتن بودجه مناسب جهت تقويت بخش حمل و نقل عمومي (از جمله اخيراً شهرداري تهران عنوان كرده است كه برنامه جامع و كافي براي حل معضل ترافيك دارد اما فاقد بودجه لازم است).
د- توجه كافي نداشتن به تدابير و رويكردهاي موفقي كه در سال هاي اخير توسط ديگر كلانشهرهاي جهان مورد استفاده واقع شده است و تلاش جهت بومي سازي آن (با لحاظ ويژگي ها و شرايط خاص كلانشهر تهران).
اما صرفنظر از موارد برشمرده هم اكنون چه بايد كرد؟ به نظر مي رسد يكي از مؤثرترين راهكارهايي كه مي توان در راستاي حل معضل ترافيك مطرح كرد، كاهش تقاضاي سفرهاي درون شهري است.
كاهش تقاضاي سفر با مديريت مؤثر تقاضا
معمولاً عدم تعادل در عرضه و تقاضاي سفر از عواملي است كه موجب بروز ترافيك و نابساماني در حمل و نقل شهري مي شود. برنامه ريزي شهري براي آنكه بخواهد در گذر زمان و افق آينده موفق بوده و با مشكلات غيرقابل مهاري روبه رو نباشد، لازم است پيوند مناسبي مابين كاربري هاي شهر اعم از مسكوني و غيرمسكوني با تراكم اعمال شده و شبكه هاي ارتباطي توامان برقرار كند. اين در حالي است كه مجموعه عوامل سه گانه ياد شده را بايد در بستر شناخت عواملي چون اقتصاد، جغرافيا، فرهنگ بومي و جهاني در نظر گرفت كه بدون شك انسجام برنامه اي بيشتري را به دنبال خواهد داشت.
در سال هاي اخير با مطرح شدن مفهوم توسعه پايدار و ضرورت به كارگيري سياست هاي لازم توسط دولت ها و مديريت هاي محلي، اصولاً در هر برنامه ريزي سنجش ميزان موفقيت بستگي به موازنه هزينه ها و دستاوردها دارد و اينكه با كمترين هزينه بيشترين بهره وري حاصل شود.
در اين راستا اين نيز درست است كه جهان امروز جهان سهولت دسترسي هاست، اما نه اينكه دائماً به معابر و بزرگراه ها بيافزايند. دسترسي ها ديگر لزوماً از جنس دسترسي هاي حركتي نيست بلكه امروزه با استفاده از امكانات گسترده فناوري ارتباطات الكترونيكي به شبكه هاي دسترسي شهروندان افزوده مي شود.
در بحث مديريت كاهش تقاضا اين مسئله مطرح مي شود كه در جهت كاهش ميزان تقاضا براي سفرهاي شهري و تردد در سطح شهر چه تدابيري را بايد پيش رو قرارداد؟ در اين راستا به موارد زير اشاره مي كنيم:
گسترش و تقويت ارتباطات الكترونيكي
بدون شك كاهش آمد و شد كه در راستاي كاهش نياز به وجود مي آيد، از ميزان حركت ها و جابه جايي ها در سطح شهر خواهد كاست. پس يكي از راه ها مي تواند گسترش ارائه خدمات رساني سازمان ها و مؤسسات دولتي و خصوصي از طريق استفاده از:
الف- سيستم پاسخگويي فعال الكترونيكي مانند تلفن گويا (كه شهروندان بتوانند با ارائه كد و يا شماره مشخصات خود از مراحل كاري خود اطلاع كافي به دست بياورند)
ب- استفاده از ارتباطات سريع پستي (از قبيل پيك بادپا و...) كه تقريباً امروزه مديران شهري ما از آن استفاده مي كنند. اميد است با اطلاع رساني و كار فرهنگي توجه هر چه بيشتر مردم را نيز به آن جلب كرد.
در سال هاي گذشته تجربه جالبي در بعضي از مناطق شهرداري وجود داشت و آن اينكه با تلاش در جهت مكانيزه كردن مراحل صدور گواهي هاي مختلف اعم از پايان كار- پروانه ساختماني و عدم خلاف- سعي شده بود كه زمان صدور انواع گواهي ها را به حداقل كاهش داده شود. (حدود يك هفته) ماموران شهرداري خود مدارك را در اسرع وقت در منازل شهروندان تحويل مي دادند. مي توان الگوهايي از اين دست را مجدداً مورد بازنگري قرار داده و براساس مدل كاري هر سازمان برنامه ريزي كرد.
ج- تقويت و ارتقاي نقش روابط عمومي ها. روابط عمومي هاي سازمان ها و مؤسسات مي توانند جهت برقراري ارتباط پويا مابين مردم و سازمان امكان اطلاع رساني هاي رايانه اي و همچنين برقراري ارتباطات زنده تلفني با كارشناسان ذي ربط را برنامه ريزي كرده و به اطلاع شهروندان برسانند تا در صورت نياز و ضرورت دريافت اطلاعات بيشتر امكان ارتباط و دريافت اطلاعات جزئي تر براي مردم ميسر باشد.
از طرفي روابط عمومي ها قادرند علاوه بر بهره گيري از دستاوردهاي نوين اطلاع رساني عام به شهروندان در خصوص وظايف و مراحل كاري هر سازمان با دريافت نظرات مردم سازماندهي مناسبي در ساختار سازمان پيشنهاد كنند كه مي توانند با پشتيباني مديريت به اجرا در آيد.
استفاده از راهكارهاي فوق نه تنها موجب كاهش وزن و حجم ترافيك مي شود، بلكه ضمن صرفه جويي در زمان، رضايت و آرامش شهروندان را نيز به دنبال خواهد داشت. ولي بايد توجه داشت كه موفقيت در اين مقوله اولاً نياز به جلب اعتماد و اطمينان شهروندان جهت مشاركت و همكاري فعال آنان و ثانياً برقراري آموزش هاي مداوم و پيوسته شهروندي توسط مديريت شهري از مجاري گوناگون ارتباطي (از جمله رسانه هاي جمعي) دارد.
تمركززدايي از فعاليت هاي واقع در سطح شهر تهران
يكي از اثرات بارز كاهش تمركز را مي توان كاهش تقاضاي سفر دانست.
با توجه به اينكه طرح هاي جامع و تفصيلي گذشته (منظور طرح جامع سال 49) بر طبق الگوي سال هاي 1960 تنها وظيفه پيش بيني شبكه معابر و دسترسي ها را در افق هاي 20 يا 30 ساله براي خود در نظر گرفته بودند، عملاً شاهد برقراري پيوند مناسب و ارگانيكي مابين كاربري ها و شبكه معابر (رابطه متقابل پاسخگويانه) نيستيم. (صرفنظر از اينكه همين پيش بيني ها هم به علل مختلف تحقق نيافت.)
اما در حال حاضر همگام با مديريت مؤثر تقاضاي سفر مي توان به تمركززدايي از فعاليت ها در سطح و در رويه اصلي شهر تهران توجه كرد.
از منظر نگاه آسيب شناسانه بخش عمده اي از فعاليت هاي گوناگون واقع در سطح شهر تهران در مناطق مركزي شهر از جمله مناطق 6 و 7 و 11و 12 واقع شده است و در نگاهي به سفرهاي روزانه درون شهري مشاهده مي كنيم كه اكثر ادارات و سازمان هاي دولتي در مناطق مركزي شهر متمركز است؛ خيل كارمندان و كسبه و صاحبان مشاغل آزاد اعم از تخصصي و غير تخصصي از مناطق مختلف به سوي مركز شهر روان هستند و بيشترين ترافيك عبوري را در بزرگراه ها و مبادي آن از شمال و شرق و غرب به سمت مركز و جنوب مشاهده مي كنيم.
در سال هاي پيشين، طرح ساماندهي پيشنهاد تقسيم تهران به 5 حوزه مطرح شده بود كه براساس آن هر حوزه با توجه به پتانسيل ها و قابليت هاي محتمل مناطق ذي ربط در افق آينده داراي يك رويكرد عمده بود مثلاً حوزه غرب عنوان ورزشي- تفريحي، حوزه مركز عنوان تاريخي - فرهنگي و ... را دارا بودند. در حال حاضر مي توان با الهام از اين الگو 22 منطقه شهري را به 5حوزه تقسيم و در هر حوزه يكي از مناطق به عنوان مركز حوزه تعيين شود. مراكز دولتي و ادارات و سازمان هايي كه بيشترين مراجعان مردمي را به خود اختصاص مي دهند (مراكز عمده جذب سفرهاي درون شهري) از جمله وزارت دارايي، ثبت، دادگستري و... داراي مراكزي در اين 5 حوزه باشند به نحوي كه اين مراكز حوزه پاسخگوي جامع و كامل مراجعان ساكن در مناطق ذي ربط باشند. به عنوان مثال اگر حوزه غرب را مناطق 2 و 5 و 22 در نظر بگيريم، شعب اصلي ادارات نامبرده در منطقه 5 به عنوان مركز حوزه مستقر شده و پاسخگوي تام و تمام شهروندان ساكن در سه منطقه فوق باشد.
از طرفي در خصوص سفرهاي كاري مي توان با يك برنامه ريزي جامع كوتاه و ميان مدت اقدام به توزيع كاركنان ادارات براساس حوزه هاي محل سكونت كرد. در برنامه كوتاه مدت با برقراري تسهيلات براي كاركناني كه داوطلبانه خواستار انتقال به حوزه مرتبط با محل سكونت خود مي باشند، تشويق و انگيزش ايجاد كرده و در برنامه ريزي ميان مدت با ارزيابي كيفي و كمي نيروي انساني در هر سازمان با توجه به محل هاي سكونت، نيروي انساني شاغل را به تناسب مابين حوزه ها تقسيم كرد.
در خصوص سفرهاي مربوط به خريد نيز با عنايت به اينكه مناطق مركزي شهر به علت ديرپايي و سابقه تجمع صنوف مختلف جاذبه زيادي جهت جذب شهروندان براي خريد دارا هستند با امكان سنجي هاي مختلف براساس محل هاي استقرار بازارهاي محلي- فصلي از يكسو و بازارهاي دائمي از سوي ديگر امكان تأمين همه مايحتاج مردم را فراهم كرد. لازم است جهت تثبيت اين بازارها در 5 حوزه شهري همزمان با اولويت دادن هويت تاريخي- فرهنگي منطقه 12 و محدوده بازار تهران، سياست تمركززدايي اين محدوده را دنبال كرد. (هم اكنون طرح هايي در محلات مختلف اين منطقه به صورت موضعي تدوين شده است كه غالباً رويكرد هويتي و تاريخي دارد).
به هر روي در حال حاضر كه در مراحل پاياني تهيه طرح هاي جامع و تفصيلي جديد شهر تهران هستيم، اميد است كه در حد مقدورات موجود (چون به هر حال شهر شكل گرفته است) سياست هايي در جهت هدايت و سامان كاربري هاي شهر با هدف كنترل و مديريت مؤثر حمل و نقل شهري ارائه شود.
|