چهارشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۸۵ - - ۳۹۶۳
شهر آرا
Front Page

ساماندهي تابلوهاي مغازه ها و نماي ساختمان هاي نيمه كاره
خط كش  نظم بر تبليغات شهري
004884.jpg
عكس: گلناز بهشتي
شهره مهرنامي
اينكه تهران شهر شلخته اي نام بگيرد شايد خيلي به حق و به جا باشد به عنوان شهروندان تهران بايد بپذيريم كه در شهر شلخته اي زندگي مي كنيم كه عامل شلختگي و به هم ريختگي آن ما ساكنان تهران هستيم. تهران شهر شلوغي هاست و شايد باعث بيش از۵۰ درصد از شلوغي اين شهر من و شما باشيم، ما خود مسبب ناهنجاري هاي بصري ابرشهر ايرانيم و دائماً در انتظاريم كه كسي از راه برسد و كاري براي آن انجام دهد.
ما فراموش كرده ايم كه شايد با بازكردن گره ترافيك تهران چهره پايتخت زيبا خواهد شد ولي اين تنها بخش بسيار كوچكي از ناهنجاري  بصري تهران است. فرض كنيد گره ترافيك هم باز شد وقتي از خيابان هاي خلوت تهران رد مي شويم با ديدن ساختمان هاي متروك كه حالا بيشتر هم به چشم مي آيند چه حسي به شما دست مي دهد، يا ساختمان هاي نيمه كاره كه جلوي آنها پر از آجر و سنگ و تيرآهن است و از هر طبقه كارگري به پايين نگاه مي كند.
نظرتان در مورد برچسب هاي زرد و قرمز و آبي لوله  بازكني و تخليه چاه چيست، يا تبليغ فلان آژانس مسكن كه با اسپري سياه و قرمز روي ديوار سيماني خانه ها خودنمايي مي كنند چه حسي را در شما زنده مي كنند، تازه اگر از يادگاري و خاطره نويسي جوانان شهر بر ديوارهاي بي آزار و بي صدا هم بگذريم با آگهي هاي آموزشگاه هاي كنكور، گل چيني و زبان و غيره و و غيره چه كار بايد كرد. اگر اين دروديوارها زبان داشتند باور كنيد بدترين انتقادها را نصيبمان مي كردند خدا به فريادمان رسيده اگر دست و پايي هم داشتند من و شما الان استخوان سالم در بدنمان نداشتيم.
حالا از آنجا كه سازمان زيباسازي شهرداري تهران به اين نتيجه رسيده كه من و شما به فكر شهرمان نيستيم و دلمان حتي براي چشمان خودمان هم نمي سوزد كه شاهد اين آثار زشت و كريه باشد و فراموش نكرده كه ما انسان ها لايق زيباترين ها هستيم دلش برايمان سوخته و تصميم گرفته حالا كه نمي توان براي ترافيك بسته تهران كاري كرد حالا كه نمي توان فضاي سبز زيادي براي آن ايجاد كرد حالا كه نمي توان قد ساختمان هاي بلند بدقواره را هم قد ديگر ساختمان ها كرد، همين را كم داريم كه به بهترين وجه برايمان بسازد تا وقتي شب خسته از كار روزانه به خانه بازمي گرديم چشمانمان را به اميد ديدن رويايي زيبا ببنديم و وقتي صبح در ترافيك دقايق را مي شماريم از ديدن محيط اطراف لذت ببريم. چگونه؟! عرض مي كنم.
اگر به مناظر تهران دقت كرده باشيد متوجه شده ايد كه تصاوير جديدي به آنها اضافه شده كه در گذشته جاي آنها تصاوير زشت سياه رنگي بوده كه چشم را آزار مي داده. بله! در مورد پرده هاي سفيد و يك دست تبليغاتي كه شب ها با نورافكن ها جلب توجه بيشتري مي كنند صحبت مي كنم. همان هايي كه پشت سر آنها يك دنيا سياهي است،  يك دنيا سياهي و يا ساختمان هاي نيمه ساز متروكه كه گذر زمان حتي رنگ آجرهاي آن را دود آلود و فرسوده كرده است. سازمان زيباسازي شهرداري تهران تصميم گرفته تا با پنهان كردن منظر كريه ساختمان هاي متروك و يا نيمه ساز در پشت اين پرده هاي تبليغاتي گامي در جهت ديد شهروندان و جيب شهرداري بردارد.
البته پيش از اينكه اين پرده هاي بزرگ تبليغاتي به جمع بيلبوردهاي موجود اضافه شود فضاي بيلبوردهاي تجاري مورد استفاده شركت ها 8540 فقره به متراژ تقريبي 20374 متر مربع، پيشاني پل ها 253 فقره با متراژ تقريبي 1778 مترمربع بوده است كه البته و صد البته تابلوهاي فرهنگي يا همان پروتابل هاي در اختيار سازمان زيباسازي نيز 300 عدد در متراژ تقريبي 3600 متر مربع بوده است.
خوب نبايد فراموش كرد كه اين فضاي تبليغاتي شهري و محيطي با وجود تمام در و ديوارهاي شهر است كه خوب اين پرده ها هم به آن اضافه شده است كه خوب هر چه باشد بهتر از منظر زشت و سياه ساختمان هاي متروكه تهران است. تازه شكايات زيادي هم بوده از كارگران ساختماني كه گاهي مردم آزاري مي كردند و از بالاي ساختمان سنگ ريزه به سر مردم مي انداختند و من خود شاهد يكي از اين موارد بودم كه سر خانمي در حال عبور به خاطر اين شوخي نابجا آسيب ديد و عمليات ساختماني تا مدتي متوقف شد.
رئيس سازمان زيباسازي شهرداري تهران در اين زمينه مي گويد: يكي از وظايف سازمان زيباسازي رفع آلودگي هاي بصري در فضاي تهران است چه مشاع باشد چه عمومي.
حجت الله ملاصالحي ادامه مي دهد: ما از همه ابزار استفاده مي كنيم تا آلودگي هاي بصري را در سطوح، احجام و غيره از بين ببريم براي مثال ساليانه تنها چند ميليارد براي پارك كردن برچسب هاي تبليغاتي لوله بازكني و تخليه چاه كه روي درب منازل مي چسبانند هزينه مي كنيم. چرا كه قانون در رابطه بسيار قديمي است و ما طبق قانون تنها مي توانيم تلفن اين مراكز را براي مدتي قطع كنيم كه البته در اين زمينه توانسته ايم يك لايحه به شوراي شهر بفرستيم كه طبق اين لايحه چاپ اين برچسب ها ممنوع است تا زماني كه محل نصب آنها مشخص و اعلام شود كه هنوز جوابي از سوي شوراي شهر دريافت نكرده ايم.
او در مورد ساختمان هاي نيمه كاره مي گويد: پيش از اين قرار بود وقتي ساختماني در حال ساخت است اطراف آن را با گوني بپوشانند تا كار آن به اتمام برسد كه البته در اين مورد ساختمان هاي متروكه كه زياد صادق نيست حالا سازمان زيبا سازي به شركت هاي تبليغاتي اجازه داده است تا از صاحبان ساختمان هاي نيمه ساز و در حال ساخت و يا آنهايي كه متروك مانده آگهي تبليغاتي بگيرد و آن را روي پرده بزرگي كه تمام نماي ساختمان را مي پوشاند نصب كن و عوارض آن را به سازمان زيباسازي بپردازد. اين امر به زيبايي بصري تهران كمك بسياري مي كند اما در برخي از مسيرها نمي توانيم از اين پرده ها استفاده كنيم چرا كه نصب اين پرده ها از لحاظ ترافيكي براي ديد راننده خطرناك است و احتمال تصادف را زياد مي كند.
ملاصالحي اضافه مي كند، البته اين كار تازه شروع شده و ساز و كار آن كاملاً آماده نيست. خصوصاً در مورد ساختمان هايي كه سالهاست ساخت آنها شروع شده و نيمه كاره مانده نياز به راه كارهاي بهتر و بيشتري دارد كه بايد براي آنها فكري كرد.
او مي گويد: فضاي عمومي شهر تهران متعلق به شهرداري تهران است و مي تواند هر تصميمي را كه به صلاح باشد در مورد آن بگيرد و از آنجا كه تمام نماي فضاي منقول از قبيل خودروها و غيرمنقول ديوار خانه ها جزو دارايي شهرداري است سازمان زيباسازي به نيابت از مردم تصميم دارد تا فكري براي زيبايي تهران بكند.
يكي ديگر از دلايل بدشكل شدن تهران همين تابلوهاي مغازه هاست كه هر كدام شكل و اندازه دلخواه خود را دارد و هيچ هماهنگي با ديگر تابلوها در خيابان هاي تهران ندارد و هر مغازه داري طبق سليقه خود به نصب آنها اقدام كرده براي مثال تابلوهاي خيابان جمهوري با وجود آن ويترين هاي شلوغ و درهم بازار شامي است كه آدم با تماشاي آنها سرگيجه مي گيرد و يا تابلوهاي فلكسي كه ابعاد آن گاهي اوقات از سردر مغازه يا فروشگاه بسيار بزرگ تر هستند عابر هوشيار را به خنده مي اندازند كه ملاصالحي با تأ كيد بر غيرقانوني بودن نصب تابلوهاي تبليغاتي بزرگ در شهر مي گويد: اين امر علاوه بر نازيبا كردن چهره شهر، ناهمگوني هاي بعدي در پي داشته و مشكلاتي را براي شهروندان به وجود مي آورد.
او مي گويد: هر مغازه داري سعي دارد تابلوي بزرگ تري نسبت به مغازه مجاور خود نصب كند كه با گسترش اين عادت نادرست مشكلات بعدي بسياري در تهران ايجاد شده و بايد با محدوديت روبرو بوده كه در صورت نصب تابلوهاي تبليغاتي خارج از اندازه هاي استاندارد بايد هزينه تابلوهاي خود را بپردازند.
وي در پاسخ به اين سئوال كه مورد قانوني اين تابلوها كدام است و متخلفان چه جريمه اي را بايد بپردازند، مي گويد: سياست سازمان زيبا سازي در اين زمينه مطالعه طرح جامع يكسان سازي فضاهاي تبليغاتي مثل تابلوهاي تبليغاتي استندها و تابلوهاي مغازه است چرا كه تابلوها بخشي از مبلمان شهري تهران را تشكيل مي دهند.
ملاصالحي ادامه مي دهد: بنابراين هنوز استاندارد خاصي براي اندازه تابلوها مشخص نشده و در دستور كار شوراي شهر است و اگر صاحبان اين تابلوها از استانداردهاي ياد شده پيروي كنند، براي تشويق از پرداخت عوارض معاف خواهند شد. در حال حاضر قانوني تصويب شده ولي هنوز به مرحله اجرا گذاشته نشده، پيش از اين تنها كساني عوارض پرداخت مي كردند كه علاوه بر اسم فروشگاه خود تبليغ كالاي ديگري را نيز روي تابلوي خود داشتند. كه اگر اين قانون را رعايت كنند از پرداخت همين عوارض هم معاف خواهند بود.
رئيس سازمان زيباسازي ساماندهي تابلوها را تنها بخشي از وظايف اين سازمان ذكر كرده و مي گويد: در اين راستا، پياده راه بين طالقاني تا انقلاب با رعايت تمام استانداردهاي معماري از لحاظ معلولين، حفاظت از درختان، چراغ ها، سطل زباله ، دستگاه هاي تلفن، پست، برق و حتي زيباسازي منظر بخشي از اين كار بوده و قرار است در سال 85 تمام مسير پياده راه تجريش تا راه آهن كه 40 كيلومتر پياده راه است مجاري شده و تمام جداول بازسازي شود كه البته حفاظت درختان و تابلوهاي مغازه ها هم جرئي از اين كار خواهد بود.
تصورش را بكنيد بهار آينده ديگر دوست نداريد با خودروي سواري خط سبز تهران را طي كنيد و با علاقه فرار از ترافيك از پياده راه هاي زيباي خيابان وليعصر لذت خواهيد برد و در حالي كه زير سايه درختان تنومند اين خيابان قديمي تهران عبور مي كنيد به روياهاي شيرين زندگي فكر خواهيد كرد و وقتي به خانه رسيديد آرزو مي كنيد كه اي كاش بار ديگر گذرتان به خيابان وليعصر بيافتد، تا از زيبايي آن بهره مند شويد و با خود مي گوييد پياده خواهم رفت و ناخودآگاه با دستان خود گره ترافيك تهران را باز مي كنيد.

فرستاده شهردار
آرامش در هيجان سايل
004788.jpg
رضا ولي زاده- فرستاده خيالي شهردار پس از يك ماه استراحت در وطن دوباره به فرانكفورت برگشته است تا گزارشات خود را از اروپا براي شهردار فرضي بفرستد. اولين گزارش سال جديد اين فرستاده را مي خوانيم. سايل با آنكه پر جنب و جوش ترين نقطه شهر فرانكفورت است آرامش عجيبي دارد. البته تلفظ صحيح آن سايل نيست. بايد به جاي حرف سين حرف چ را از نوك زبان و در حالي كه پشت دندان هاي بالايي كشيده مي شود تلفظ كرد. چندبار تمرين مي كنم و در فضاي پرهيجان و در عين حال آرام بخش سايل، آدم ها را مرور مي كنم.در سايل اصلي ترين فروشگاه ها و مراكز خريد فرانكفورت كنار هم رديف شده اند. عبور ماشين ها در اين منطقه ممنوع است.
خيابان عريض سايل كه سنگفرش شده، رديفي از درخت و نيمكت است كه به جاي ماشين و موتور فقط كبوتر مي بيني كه سنگفرش ها را تك مي زنند و گاه از پيش پاي عابران پر مي كشند و چند قدم دورتر دوباره تك زدنشان روي سنگفرش ها آغاز مي شود. بايد براي شهردار از اين كبوترها بنويسم؛ از آرامش سايل؛ از اينكه مي توان پرجمعيت ترين و تجاري ترين نقطه شهر را به محيطي آرام و ديدني تبديل كرد.
مي نشينم روي يكي از نيمكت ها و به دسته كبوترهايي كه گاه خلاف جهت عابران و گاه پا به پايشان راه مي روند، زل مي زنم. دختري كه 20 سال بيشتر ندارد نشسته روي نيمكت روبه رويي و آكاردئون مي زند. چند قطعه از سمفوني 9 بتهوون كه لابه لاي آن صداي جيرينگ سكه اي هم شنيده مي شود.دوچرخه اي كه اتاقكي به آن وصل شده، از كنارم مي گذرد. زن و مردي توي اتاقك نشسته اند و خريدهايشان را در آن اتاقك دونفره جلوي پايشان گذاشته اند. از آنجا كه ماشين ها حق ورود به سايل را ندارند و فقط دوچرخه ها مي توانند آزادانه از محوطه سايل عبور كنند. به همين خاطر ناوگان حمل ونقل عمومي آلمان حتي از ظرفيت دوچرخه ها هم براي جابه جايي شهروندان چشم پوشي نكرده است. آنها كه خسته اند يا باري سنگين دارند مي توانند سوار دوچرخه هاي اتاقك داري كه در واقع تاكسي به شمار مي آيند، شوند.
اين تاكسي ها از قرار معلوم هزينه  چنداني ندارند. بي سروصدا مي آيند و مي روند. بلند مي شوم و تا انتهاي سايل قدم مي زنم. مي رسم به ايستگاه دوچرخه هاي اتاقك داري كه تاكسي هاي سايل محسوب مي شوند. كنار هم صف كشيده اند و منتظر مسافرند. جمعيت راننده هاي زن بيشتر از مردهاست. به يكي از راننده ها كه دارد بند كشف هايش را مي بندد سلام مي كنم. سراپايم را برانداز مي كند و سلامم را خيلي گرم جواب مي دهد.
شما زير نظر تاكسي راني كار مي كنين ديگه؟
سرش را به علامت تأييد چند بار تكان مي دهد و مي گويد: گِن ناو! (دقيقا) همه ما زير نظر دويچه بان (ناوگان حمل ونقل عمومي آلمان) فعاليت مي كنيم؛ از قطار بگيرين تا دوچرخه.
سيستم محاسبه نرخ كرايه تون چطوريه؟
با انگشت سبابه اش به كيلومترشماري كه روي فرمان دوچرخه نصب شده اشاره مي كند و مي گويد: با تاكسي متر محاسبه مي شه.بند كفش هايش را بسته  است و حالا به زن بارداري كه به جمع ما اضافه شده است نگاه مي كند. جلوي زن تعظيم مي كند. زن، ورودي سايل را با انگشتانش نشان مي دهد و مي گويد لطفا مرا ببريد به ورودي سايل. مرد از من خداحافظي مي كند و روي دوچرخه اش مي نشيند، پا مي زند و چند لحظه بعد ميان آدم ها و كبوترها گم مي شود. بايد براي شهردار نامه اي بنويسم.

نگاه نو
نقش تراموا در گره ترافيك
004791.jpg
محمدرضا زرگر/كارشناس كارتوگرافي- ماشين دودي نامي بود كه به نخستين ترامواي متصل كننده تهران - شاه عبدالعظيم داده بودند. ايجاد راه آهن و بهر ه برداري از اين وسيله نقليه در سال 1261 توسط يك مهندس فرانسوي به نام مسيو بواتان صورت پذيرفت و يك شركت بلژيكي امتياز آن را از ناصرالدين شاه گرفت.
ماشين دودي كه در اصل اولين ترامواي تهران به شمار مي آيد، داراي دو ايستگاه بود كه ايستگاه مبدأ در ميدان قيام فعلي و ايستگاه مقصد در محل فعلي پارك زكرياي رازي در ميدان شهر ري ايجاد شد و طول آن حدود 5/8كيلومتر بود.
ترامواي تهران شاه عبدالعظيم به دليل عدم فرهنگ سازي جهت استفاده از اين وسيله حمل و نقل ريلي و نبود مديريت دلسوز و توانا در سال هاي دهه 30 با توجه به استقبال كم مردم، تعطيل شد.
تراموا وسيله نقليه ريلي است كه در قطعات نسبتاً كوتاهي از مسير و در نقاط حساس ترافيكي به ويژه در محدوده مركزي شهرها در كنار ديگر سيستم هاي حمل و نقلي با تبعيت از آيين نامه راهنمايي و رانندگي در سطح خيابان عبور مي كند.
مزاياي تراموا
* تراموا با توجه به داشتن ريل هايي با سطحي صاف، كمترين اصطكاك را با چرخ هاي ترن ايجاد كرده و به همين علت به راحتي حركت مي كند و در نتيجه از لحاظ مصرف انرژي بسيار مقرون به صرفه است و در شرايط كاري مناسب يك ترن براي حمل مسافر نسبت به حمل و نقل شهري يا جاده اي حدود 60 درصد كمتر انرژي مصرف مي كند.
يكي ديگر از مزاياي تراموا اشغال فضاي كمي از سطح خيابان است كه به اندازه فاصله دو ريل از يكديگر محدود مي شود و با عنايت به حجم كارايي تراموا نسبت به فضاي اشغال شده حكايت از كارامدي آن دارد. به طور مثال يك تراموا با دو سري ريل مي تواند به اندازه يك جاده چهاربانده مسافر جابه جا كند.
* ديگر مزيت تراموا نسبت به ساير وسايل نقليه جاده اي و شهري، ضريب ايمني بالاي آن است. يكي از بزرگترين معضلات حمل و نقل با اتومبيل، ضريب كم ايمني آن به شمار مي آيد كه در اين ارتباط هر روزه شاهد تصادفات بي شمار و به دنبال آن ورود خسارات هنگفت مالي و جاني به شهروندان مي باشيم. علاوه بر آن ايجاد ترافيك هاي طولاني و در نتيجه استرس و عصبانيت در بين مسافران از ديگر نتايج اجتماعي ايمني كم اين گونه وسايل است.
با اين توضيح درمي يابيم كه تراموا به عنوان يكي از ايمن ترين و مطمئن ترين وسايل نقليه در جهت حفظ مال و جان همه ما در سفرهاي درون شهري محسوب مي شود.
* تراموا به عنوان يكي از پاك ترين و كم مصرف ترين وسايل نقليه نسبت به بازدهي آن به شمار مي آيد. يك واگن تراموا حدود 115 نفر گنجايش مفيد دارد، يعني هر واگن تراموا معادل حدود 77 اتومبيل مسافر جا به جا مي كند، چرا كه طبق  آمارهاي موجود سرنشين هر اتومبيل شخصي در تهران حدود 5/1 نفر است و با اتصال چند واگن به يكديگر ميزان تاثير تراموا در مصرف سوخت، حفظ محيط زيست و كاهش آلودگي هوا مشخص مي شود.
* البته برتري ديگر تراموا را مي توان امكان استفاده گسترده از نيروي انساني و مالي بخش خصوصي در اجراي طرح هاي شهري برشمرد.
تراموا در سال هاي اخير
پس از گذشت بيش از يك قرن از راه اندازي ماشين دودي، راه اندازي مجدد آن تحت عنوان تراموا در زمان مسئوليت مهندس الويري در شهرداري تهران از ميدان بهارستان به ميدان جمهوري اسلامي مطرح شد كه با مطالعات كارشناسي صورت گرفته مسير آن به دليل وجود تقاطع هاي فراوان مردود اعلام شد.
در دوره مسئوليت دكتر احمدي نژاد در شهرداري تهران اين موضوع دنبال شد و با طرح مسير ميدان امام حسين(ع)، خيابان 17 شهريور، ميدان شوش و ميدان راه آهن به منظور راه اندازي تراموا، اين محور نيز به علت طولاني بودن مسافت، كمي عرض خيابان هاي طول مسير و كاربري نامناسب منطقه، از نظر كارشناسي مورد تاييد قرار نگرفت.
... و اما طي روزهاي اخير كه دكتر قاليباف در شهرداري تهران مسئوليت دارند بر راه اندازي تراموا بار ديگر صحه گذاشته شد، با اين تفاوت كه ترامواي مورد نظر ايشان به محدوده منطقه 12 محدود بوده و از محور خيابان هاي شهيد مصطفي خميني و 15 خرداد عبور مي كند.
به نظر مي رسد اين مسير بهترين محل براي آغاز فعاليت ترامواست، چرا كه با توجه به حجم زياد رفت و آمد مسافران و خودروها در محدوده بازار اثر فراواني بر كاهش ترافيك منطقه و در نتيجه شهر تهران داشته باشد.
نگاهي به يك خط تراموا
در اين مجال اهميت يك خط تراموا در يكي از مناطق شهر تهران در بهبود بار ترافيكي آن منطقه و شهر تهران بيان مي شود.
به عنوان مثال با ايجاد خط تراموا در يكي از مناطق مركزي و پرتردد شهر تهران و با به كارگيري هفت دستگاه ترن كه هر دستگاه ترن تعداد دو واگن با ظرفيت هر واگن 115 نفر و با متوسط سرعت حركت حدود 20 كيلومتر در ساعت داشته باشد و همچنين با ايجاد مسير ويژه عابر پياده و اعمال محدوديت عبور و مرور بعضي از وسايل نقليه مانند وانت بارها مي توان سرعت حركت وسايل نقليه در شهر تهران را به ميزان يك درصد افزايش داد و حال اينكه افزايش سرعت در سطح منطقه داراي تراموا به ميزان 5/1 درصد است و علاوه بر آن تعداد خودروهاي شخصي در شهر تهران به ميزان 8/1 درصد و در سطح منطقه مذكور به ميزان 43/4 درصد كاهش خواهد يافت.
اجراي اين پروژه نسبت زمان سفر آزاد در شهر تهران را براي وضعيت هاي حركتي آزاد و روان افزايش و براي وضعيت هاي حركتي مناسب، كند و بحراني كاهش خواهد داد و در سطح منطقه داراي تراموا علاوه بر كاهش 6/7درصدي وضعيت حركتي كند، باعث افزايش 17درصدي وضعيت حركتي مناسب خواهد شد.
جمع بندي
طبق دستورالعمل دولت، حمل و نقل عمومي بايد 75درصد آمد و شد درون شهري را در برنامه چهارم به عهده گيرد، در حالي كه اين رقم در حال حاضر حدود 50درصد است و اين هدف بدون ايجاد شبكه حمل و نقل عمومي قوي مانند تراموا و ديگر وسايل نقليه جمعي مشابه محقق نخواهد شد.
پيش از اينكه بخواهيم شبكه گسترده اي را بر مبناي تراموا طراحي كنيم، مي بايست آن را در مسيرهاي كوتاه و بخش هاي قابل توجيه با استفاده از نظرات برنامه ريزان شهري و با رعايت كليه مسائل زيست محيطي، اصول ايمني، استانداردهاي فني، حفاظت از ابنيه تاريخي و عدم تخريب و تضعيف بناهاي شهري و نيز با لحاظ كردن كليه امور رفاهي براي شهروندان به صورت آزمايشي راه اندازي كنيم و در صورت موفقيت طرح و رضايت مندي عمومي نسبت به توسعه و گسترش آن در نقاط مختلف شهر اقدام كنيم.

زاويه ديد
خرق عادت است اين انگار
ماني راد- ديگر عادت كرده بوديم. بعد از آن كه سينما آزادي، مهمترين سينماي پايتخت، به آرامي در شعله هاي آتش لغزيد و در زير تلي از خاكستر پنهان شد، تمام سينمادوستان و دست كم كساني كه هر سال در جشنواره فيلم فجر، از مشتريان پر و پاقرص سينما  آزادي بودند، در مورد آن نوشتند. بعد از آن بود كه سريال نه چندان خوشايند و اتفاقاً هم ناميمون شروع شد، يك سريال بسيار تأسف بار. موجي از تعطيلي سينماها در كشور به راه افتاد. هفته اي نبود كه در روزنامه اي خبر از تعطيلي سينمايي در كشور منتشر نمي شد. البته سينماهايي كه تعطيل شدند، نه در آتش سوختند و نه بر اثر زلزله يا هر اتفاق ديگر طبيعي ويران شدند. بلكه به مرور از چرخه فرهنگي خارج شدند آن هم به دليل عدم توجيه اقتصادي. اما حكايت سينما آزادي كه ناخودآگاه به نوعي شروع كننده اين جريان بود، چيزي ديگر است. يك سينماي خوب و با كيفيت مناسب كه در نزد سينمادوستان پايتخت از اهميت ويژه برخوردار بود بر حسب اتفاق و به دليل يك آتش سوزي خاكستر شد.
اگرچه در همان زماني كه اين سينماي خاطر ه انگيز در شعله هاي آتش مي سوخت، بسياري از مسئولان وقت از اهتمام ويژه براي بازسازي آن يا افتتاح چهره جديد اين سينما در تاريخ هاي مشخص سخن به ميان آوردند و حتي خبر از تصويب بودجه اي ويژه براي ساخت آن خبر دادند. اما پس از آن كه شعله هاي سينما  آزادي فروكش كرد، گويي به يكباره آب سردي بر تمام ماجرا ريخته باشند، همه چيز خاموش شد حرارت هاي آغازين، جاي خود را به توجيه ها داد و حركت دادن در دالان هاي تو در توي مسائل اداري تنها پاسخي بود به سؤال هاي بي شمار پيرامون بازسازي اين سينما.
***
ما عادت كرده ايم. هر ساله به هنگام جشن خانه سينما يا افتتاحيه و اختتاميه جشنواره فيلم فجر بود كه يكي از هنرمندان به پشت تريبون مي رفت و سوگواره اي درباره سينما آزادي مي گفت و ذهن ها را به آن سمت مي كشاند و بعد تمام ماجرا به كلي در هياهوي جشنواره ها و جشن ها گم مي شد. ما هم ديگر عادت كرده بوديم كه به هنگام اين مراسم لحظه اي خودمان را براي حسرتي آماده كنيم و بعد هم دل به اتفاقاتي ديگر بدهيم.
اما چه شد كه سينما آزادي بيش از هشت سال در انبوهي از خاكستر فراموشي ما مدفون شد و كسي سخني از آن نگفت چه شد كه اين مهمترين مركز فرهنگي پايتخت، در گوشه اي از خيابان شهيد بهشتي فراموش شد و تنها نرده هاي رنگارنگ چوبي، ما را به سال هايي مي برد كه هنوز سينما آزادي برپا بود.
واقعيت اين است كه جايي مثل سينما آزادي، في نفسه ممكن است براي عده اي از سينما دوستان، جايي خاطره انگيز بوده باشد. اما ارزش چنداني ندارد. اينكه مسئولان فرهنگي و شهري، بيش از هشت سال از كنار اين ماجرا به سادگي بگذرند و هركس موضوع را به جايي خارج از حيطه مسئوليتش پرتاب كند، ديگر به يك رويه تبديل شده است و ما هم عادت كرده ايم. مهم نيست كه سينما آزادي چه جايگاهي داشته. مهم نيست كه آيا هر ساله افتتاحيه ها يا اختتاميه هاي جشنواره فيلم فجر در كجا برگزار مي شده حتي آمار و ارقام جذب مردم و پر كردن اوقات فراغت آنان با يك فعاليت فرهنگي هم بي اهميت به نظر مي رسد. تنها چيزي كه داراي اهميت است، اين است كه چرا ما همواره با مسائل جدي، اين گونه برخورد مي كنيم. يك سينما در دل پايتخت و در قسمتي از شهر كه به لحاظ اماكن فرهنگي چندان هم غني نيست، به يكباره از بين مي رود و حضور مسئولان فرهنگي، جز ناظراني ساكت چيزي نيست. سينما آزادي، بيش از آن كه كاركرد فرهنگي اش مورد نظر باشد، در اين سالها به يك نماد تبديل شده. يك نماد براي ارزيابي تلاش مسئولان در مورد مسائل فرهنگي.
آمار نشان مي د هد كه پايتخت به لحاظ فعاليت فرهنگي و حضور مراكز فرهنگي فقير است. استانداردهاي جهاني بسيار بيشتر از آن چيزي است كه هم اينك در شهري مثل تهران با جمعيت بسيارش مراكز فرهنگي معدودي وجود دارد. در اين ميان به آرامي موضوع ساخت و بازسازي بسياري از سينماها به حاشيه رانده شده و  آنچه كه بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد، پيچ و خم هاي اداري، سازمان هاي مربوطه است. اين نگاه نه تنها در مورد سينما آزادي كه در مورد بسياري از مراكز ديگر هم رخ داده. اين اتفاق تازه اي نيست، گفتيم كه... ما عادت كرده ايم.
***
در مراسم افتتاحيه جشنواره فيلم فجر در سال گذشته، به يكباره اتفاق عجيبي افتاد. در ميان ازدحام جمعيت و حضور انبوهي از هنرمندان، ناگهان شهردار تهران، بدون هيچ اطلاعي، به سالن افتتاحيه آمد و در رديف جلو و در كنار هنرمندان صاحب نام نشست. آقاي شهردار به بالاي سن رفت و با لبخند هميشگي اش از حضور در جمع هنرمندان ابراز خوشحالي كرد. در آنجا اتفاقي افتاد كه سينمادوستان بالاخره توانستند پس از هشت سال اميدوار شوند، آقاي شهردار گفت كه خيلي زود سينما آزادي را خواهد ساخت. او در باب توجه به مسائل فرهنگي صحبت كرد و از اهميت ويژه مراكز فرهنگي و تأثير آن بر جامعه. او با اين خبر شايد بزرگترين هديه را به هنرمندان داد. حتي خوشبين ترين ناظران هم نمي توانستند فكر كنند كه كمتر از سه ماه كلنگ احداث سينما آزادي به زمين زده شود. چرا كه هزار توي قوانين اداري،  بسيار پيچيده تر از آن است كه در اين مدت اقدامي عملي صورت گيرد. اما نه. سينما آزادي دوباره زنده شد. كلنگ احداث آن زده شد و اين ماجرايي بود كه ما به آن عادت نكرده ايم. اصلاً قرار نيست كه شهرداري در كمتر از سه ماه برنامه هايش را به كرسي بنشاند و حرف هايش را به عمل تبديل كند.
حالا مهم نيست كه چه اندازه از فضاي سينما آزادي با كاربري تجاري، چه اندازه اش با كاربري فرهنگي احداث خواهد شد. مهم اين است كه بالاخره اين طلسم كهنه شكسته شود.

|  شهر تماشا  |   گزارش  |   جهانشهر  |   دخل و خرج  |   زيبـاشـهر  |   نمايشگاه  |
|  سلامت  |   شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |