يكشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۶۶
مزرعه اي كه مجرمان در آن خوب بودن را مي آموزند
جايي براي زيستن
005094.jpg
جواد نصرتي
از انبوه گلوله هايي كه روزگاري با خشم و نفرت بر ديوارهاي بلند و نفوذناپذير زندان ايالتي ال توكورون آراگواي ونزوئلا شليك شده اند، تنها نشانه هايي گاه به عمق يك بند انگشت و گاه به پهناي يك كف دست باقي مانده است. ديوارها زخمي اما، سرپا هستند. آنها در دل دشتي كه درختچه هاي كوتاه و به ندرت درختان بلند، آن را پوشانده اند، به سروي مي مانند كه در كنار يك دسته شب بو فخرفروشي مي كند. نگهبان خسته اي روي برجك شماره شش در ضلع شرقي زندان، اولين پرتو نور خورشيد را مي بيند كه از فراز كوه ها خودنمايي مي كند. در همان حالي كه نگهبان برجك شش در ضلع شرقي زندان از فرط خستگي هذيان مي گويد و به دور از چشم سرنگهبان سيگار دود مي كند، پرتو نور خورشيد، خود را به زندان ال توكورون مي رساند. پرتو نور، روزهايي را به خاطر مي آورد كه زندانيان خشمگين و طغيانگر، گلوله  خشم خود را بر جان لوله تفنگ مي گذاشتند و به ديوار عبوس و بلند زندان فرو مي نشاندند و صبح هايي را به خاطر مي آورد كه در برجك شماره شش، زندانيان را شاد و سرمست از فتح زندان،تفنگ بردوش و سيگار ماري جوانا بر لب،  به جاي نگهبانان هميشه خسته ديده است.
پرتو اينك به زندان رسيده است. ديوارهاي عبوس پابرجا هستند. نگهبان پست خود را به نفر بعدي تحويل مي دهد و زخم هاي روي ديوار هنوز نشانه خشونت طغيانگران زندان هستند؛ اينجا ال توكورون است.
***
ال توكورون با ديوارهاي بلند، برجك هاي متعدد، سلول هاي تنگ و تاريك و نمور و نگهبانان سنگدلش، تفاوت ساختاري چنداني با ديگر زندان هاي ونزوئلا و آمريكاي لاتين ندارد اما نام آن هميشه وحشت به دل هر شنونده اي در ونزوئلا مي اندازد. خشونت هاي داخلي در ال توكورون شش نفر را به كام مرگ فرستاد ، زندانيان خشمگين هشت نگهبان زندان را كشتند ، خشونت در ال توكورون باعث كشته شدن دوازده نگهبان و 7زنداني شد ، يك زنداني در ال توكورون، هم بند خود را به قتل رساند و... . اينها همه اخباري است كه گاه و بيگاه ال توكورون را بر سر زبان ها مي اندازد.
ال توكورون لرزه بر اندام هر زنداني در ونزوئلا مي اندازد. گابريل گارسيا كه به اتهام قتل براي هميشه ميهمان زندان است، در حالي كه بدون ترس از سرنگهبان سيگار مي كشد، در مورد آن چنين مي گويد: اينجا جاي بسيار وحشتناكي است و هر چند وقت يك بار، شورشي در آن اتفاق مي افتد. آخرين شورش به عيد پاك سال 2003 مربوط مي شود . سيگار را به لب هاي سياه و دندان هاي زردش نزديك مي كند و ادامه مي دهد: افراد بسياري كشته شدند . پكي عميق به سيگار مي زند و در حالي كه دود سيگار را بيرون مي دهد، خيره بر يكي از زخم هاي روي ديوار، زير لب زمزمه مي كند: يك حمام خون واقعي بود . در ال توكورون، شرايط بسيار عجيب است. زندانيان مسلح، كنترل بخشي از زندان را بر عهده دارند و از آنجا باندهاي تبهكار بيرون از زندان را اداره مي كنند. هر لحظه امكان دارد اين زندانيان سر به شورش بردارند.
آكوئيلو آرلانا- يكي از مسئولان ارشد زندان- ال توكورون را بدترين زندان در ونزوئلا نمي داند اما صريحا اقرار مي كند شرايط در اين زندان بسيار وخيم است: حتي كشيشاني هم كه براي مراقبت از برخي زندانيان به اينجا مي آيند، در معرض خطر هستند. آنها مرتباً از سوي گروه هاي تبهكار درون زندان تهديد به مرگ مي شوند . ال توكورون بوي مرگ مي دهد.
اما كمي دورتر از ديوارهاي عبوس ال توكورون- به اندازه يك ساعت رانندگي- شرايط، كاملاً متفاوت است. در انتهاي جاده باريكي كه درختان سبزرنگ در دو طرف آن سر به فلك كشيده اند جاي ديگري براي تنبيه زندانيان در نظر گرفته شده است؛ زندانياني خطرناك- هم پايه زندانيان ال توكورون- كه هرخلافي در پرونده آنان ديده مي شود. در انتهاي جاده باريك، مزرعه سانتاترزا محصور در ميان تپه هاي سرسبزي كه ساقه هاي نيشكر عمود بر آنها با وزش با هر باد همسو با هم مي رقصند و موج برمي دارند، قرارگرفته است. سانتاترزا مزرعه بسيار بزرگي است كه در آن نيشكر كشت مي شود و يك كارخانه فرآوري نيشكر، محصولات آن را فرآوري مي كند. اين مزرعه بسيار بزرگ، جايي است كه پروژه آلكاتراز در آن اجرا مي شود. در حدود 300نفر در اين مزرعه دوران محكوميت شيرين خود را سپري مي كنند؛۳۰۰ نفري كه همگي عضوي از باندهاي تبهكار شهرهاي اطراف بوده اند و به تازگي به پروژه آلكاتراز پيوسته اند.
شانس دوم
جيسون لوپز 19ساله دوران كودكي و نوجواني- به آن معنا كه ما مي شناسيم- نداشته است. با وجود سن بسيار كمش، هر خلافي را كه يك خلافكار مي تواند انجام بدهد در پرونده دارد. روي ساقه هاي نيشكر نشسته است و به دور از چشم مسئول مزرعه سيگار مي كشد. وقتي كه مي خواهد گذشته اش را تعريف كند اشك از چشمانش جاري مي شود.
شيره اي كه روي گونه هايش نشسته، راه اشك را سد مي كند. پشت همان دستي را كه سيگار را با آن گرفته است بر گونه اش مي كشد. دستش را روبه روي صورتش مي گيرد و مي گويد: با همين دست، هفت نفر را كشته ام و بسياري را مجروح كرده ام . گريه اش شدت مي گيرد و گونه اش كه با دست شيره اي آن را تميز كرده، چسبناك تر شده است: من عضو يكي از باندهاي تبهكار بوده ام . شدت گريه اش بيشتر مي شود و شانه هايش مي لرزند. با دستمال سفيدي كه روي زمين افتاده و به نظر، تر مي رسد، تمام صورتش را پاك مي كند: هر كاري كه كرده ام بد بوده است . دستمال شيره اي چسبناك صورتش را غيرقابل تحمل كرده است. صورتش را با آب بشكه اي كه در كنار ساقه ها قرار دارد، مي شويد. ديگر گريه نمي كند و صورتش شيره اي نيست. دوباره روي ساقه ها مي نشيند و آرام و شمرده مي گويد: پروژه آلكاتراز شيوه فكركردن مرا تغيير داده است. حالا مي خواهم صدماتي را كه به جامعه وارد كرده ام جبران كنم و به عنوان فردي سالم، دوباره به آن وارد شوم . حالا جيسون كه يك سال است با پروژه همكاري مي كند انسان متفاوتي شده است. به او پس از دستگيري - همانند ديگراني كه در مزرعه سانتاترزا هستند- فرصت دوباره  اي داده شد: يا به زندان برويد يا با پروژه همكاري كنيد. جيسون پروژه را انتخاب كرد. جواناني كه همكاري با پروژه را انتخاب كرده اند، در مزرعه به سختي كار مي كنند تا بدانند مردم ونزوئلا براي اداره زندگي خود چه سختي هايي مي كشند.
كار گروهي
در نگاه اول، جوانان و نوجواني كه در سانتاترزا زندگي مي كنند، هيچ تفاوتي با ديگران ندارند اما پرونده آنها پر است از جرم هاي وحشتناك و گوناگون؛ قتل، قاچاق موادمخدر، سرقت مسلحانه و... . بسياري در جامعه ونزوئلا از جمله پليس و خانواده هاي اين پسران، براي هميشه از آنها قطع اميد كرده بودند اما پروژه آلكاتراز و برنامه هاي مدون آن، به آنها فرصت دوباره اي داده است. در فاز اول اين پروژه كه سه ماه به طول مي كشد، پسران تنها به كشت نيشكر روي تپه ها مي پردازند. در فاز دوم اما، برنامه ها شروع مي شود. تمرين هاي سخت ورزشي و راگبي، برنامه اصلي پروژه در فاز دوم هستند. آلبرتو ولمر- صاحب مزرعه سانتارزا و بنيان گذار پروژه- در اين مورد چنين مي گويد: مربي راگبي به بچه ها ياد مي دهد كه چگونه با هم و به عنوان يك تيم كار كنند تا احساس تجاوزگري كه احتمال داده مي شود هنوز همراه آنان باشد از بين برود. ولمر مردي كوتاه قد و فربه است، كت وشلوار و كفش هاي سفيد بر تن و كلاه لبه دار شيري رنگي بر سر دارد.
سانتاترزا از 300سال پيش در خانواده او نسل به نسل به فرزندان ذكور رسيده استو حالا او مالك آن است. وي در مورد مزرعه صريح صحبت مي كند و مي گويد كه در ابتدا پليس و مسئولان محلي با اجراي چنين پروژه اي شديداً مخالف بوده اند: در ابتدا برخي از مردم محلي از اينكه جوانان خطرناكي در نزديكي محل زندگي آنان اسكان داده شوند بسيار ناراحت بودند اما آمارهاي رسمي نشان مي دهد كه ميزان جرم و جنايت در منطقه طي سه سال گذشته 76درصد كاهش يافته است .
او با صدايي محكم و مطمئن ادامه مي دهد: ما چهار باند بزرگ تبهكار را متلاشي كرده ايم و خيابان هايي كه روزگاري حتي پليس هم جرات نمي كرد پا به آنجا بگذارد امروز محل بازي كودكان شده اند .
بسياري از پسراني كه موفق مي شوند فاز دو را پشت سر بگذارند، وارد فاز سه مي شوند. در اين مرحله آنها در سانتاترزا به صورت تمام وقت كار مي كنند و ماهانه حقوق مناسبي دريافت مي كنند. توماس يكي از آنهاست: بهتر است منطقي فكر كنيم. من با اين پول ثروتمند نمي شوم، اما به آنچه كه به دست آورده ام افتخار مي كنم . او آشپز مزرعه است و غذاي پسراني را كه خسته از تپه ها باز مي گردند، آماده مي كند.
***
پرتو كم جان و نزارصبحگاهي خورشيد، خود را به ال توكورون رسانده است. ديوارها پا برجا هستند اما در برجك شماره شش- در ضلع شرقي زندان دو زنداني سرمست از فتح زندان- قهقهه مي زنند. بي هدف به ديوار زندان شليك مي كنند تا زخمي ديگر بر پيكر زخم خورده و سرد او به يادگار بزنند. پرتو نور بازهم غافلگير شده است. اي كاش سريع تر به سانتاترزا برسد.

تعصب از نوع  آلماني
005088.jpg
آرش نهاوندي - باور كنيد دروغ نمي گويم! اين را خود روزنامه اشپيگل مي نويسد: آلمان ها دروغگو هستند و در برخورد اول ادعا مي كنند كه از زبان انگليسي هيچ نمي دانند.
زبان مهم ترين ابزار ارتباطي ميان افراد و جوامع گوناگون است. انسان ها از طريق ساختن تعدادي از واژگان و ايجاد پيوند ميان آنها در جملات گوناگون رابطه اي لفظي ميان خود ايجاد مي كنند كه كم كم اين رابطه ممكن است تبديل به دوستي و يا برعكس دشمني شود.
در واقع زبان، از ملزومات و ادوات اوليه ارتباطات انساني، نشر افكار و ديدگاه هاي متفاوت و زيربناي ساخت جوامع امروزي است.
البته در عصر حاضر بشر براي ارتباط بين المللي نياز به زبان واحد دارد، تا از طريق آن بتواند خواسته هاي خود را نزد مردم ساير ملل مطرح كند. در عصري كه ما زندگي مي كنيم، زبان انگليسي پس از زبان بومي هر كشوري اغلب در جايگاه دوم قرار گرفته و وسيله اي شده تا مردم اقصي نقاط جهان از طريق آن با يكديگر ارتباط برقرار كنند.اما در برخي از جوامع وضعيت به گونه اي ديگر است و گويي، مردم بعضي از كشورها نمي خواهند فردي از معلومات آنها در زبان انگليسي باخبر شود؛ از جمله اين كشورها، آلمان را مي توان برشمرد كه مردم آن به رغم سواد نسبي در زبان انگليسي، حاضر نيستند از خود خرج كرده و به آن زبان با شماي بيگانه در كشورشان صحبت كنند.
آلماني ها علاقه زيادي دارند كه بگويند از زبان انگليسي چيزي سر درنمي آورند، اما مواظب باشيد، آنها خيلي زيرك تر از اين حرف ها هستند، باورشان نكنيد، زيرا حتي گدايان آلماني نيز تا حدي به زبان خارجي آشنا هستند و مي توانند گليم خود را از آب بيرون بكشند.
در واقع اغلب آلماني ها قادر هستند چندين جمله قابل فهم به زبان انگليسي را ادا كنند. در برخي از مواقع نيز شما از كنار گداياني عبور خواهيد كرد كه در حال گدايي كردن به زبان آلماني هستند و پس از مدتي متوجه خواهيد شد كه آنها با سعي و تلاش بسيار تغيير زبان داده و به انگليسي صحبت مي كنند، يا اين كه مي توانيد از يك كارگر ساختماني آدرس بپرسيد، او تلاش خواهد كرد، شما را در حد امكان با استفاده از زبان انگليسي راهنمايي كند. رانندگان اتوبوس و كارمندان اداره ها از اين قاعده كلي مستثني هستند، آنها تاكنون زحمت يادگيري زبان انگليسي را به خود نداده اند؛ البته جام جهاني و ميزباني آلمان فرصتي پيش آورده تا آنان نيز همانند بسياري از هموطنان خويش، به فراگيري زبان انگليسي روي آورند. در واقع جام جهاني موجبات پيوستن كاركنان بخش حمل و نقل به كاركنان ساير بخش ها- از نظر زباني- را فراهم آورده است.
اما چرا اغلب آلمان ها زماني كه به انگليسي از آنها سئوال مي شود، پاسخ مخاطب خود را نمي دهند؟ آنها در ابتدا شما را دست به سر كرده و سپس به زبان انگليسي مي گويند: من زبان انگليسي را در مدرسه فرا گرفتم؛ اما زياد خوب صحبت نمي كنم.
البته غناي معلومات آلماني ها در علم زبان شناسي، چندان هم تعجب برانگيز نيست و در واقع نتيجه حضور مستمر طي ساليان سال در كلاس هاي زبان است. اكثر دانش آموزان آلماني، فراگيري زبان هاي خارجي را از مقطع تحصيلي ابتدايي آغاز مي كنند. آنها به ويژه در فراگيري زبان انگليسي به دليل متداول بودن و تلفظ آسان تر آن در ميان ساير زبان هاي اروپايي، استعداد بيشتري از خود نشان مي دهند. در همين چارچوب هر روزه هزاران مؤسسه خصوصي زبان انگليسي اساتيد خود را به هزاران شركت آلماني جهت تبيين مفاهيم جديد اقتصادي اعزام مي كنند علاوه بر اين علاقه آلماني ها به موسيقي هاي انگليسي و آمريكايي و كتاب هاي هري پاتر سبب شده است تا آنها به زبان انگليسي روي آورند و با تلاش مضاعف سعي نمايند دايره لغات خود را در اين زبان خارجي گسترش دهند. حتي تعداد زيادي از كمپاني هاي آلماني زبان انگليسي را براي انتشار شعارهاي تبليغاتي خود برمي گزينند. اما براي آلماني ها به ظاهر خجالتي كنار گذاشتن آثار شكسپير و مكالمه به زبان امروزي انگليسي بسيار سخت خواهد بود. در واقع حضور اسكانديناويايي ها در شمال و اسپانيايي، فرانسوي، ايتاليايي زبان ها (در كل لاتين زبان ها) در جنوب سبب شده تا بسياري زبان آلماني را به عنوان يك زبان نادر در ذهن خود تداعي كنند، ناگفته نماند كه اسكانديناويايي ها زبان انگليسي را حتي از زبان خود بهتر صحبت مي كنند و درباره لاتيني زبان ها نيز مي توان گفت كه آن زبان ها خود جنبه جهان شمول پيدا كرده اند، در نتيجه زبان آلماني در اروپا به نوعي مهجور مانده است.به عبارت ديگر هنگامي كه شما قصد داريد چند جمله انگليسي را از زبان ميزبانان آلماني تان بيرون بكشيد، سعي كنيد اين درخواست را با ملايم و مهرباني مطرح كنيد.
منبع اشپيگل

پيشخوان
005106.jpg
عرب نيوز
روزنامه عرب نيوز مانند ساير روزنامه ها و خبرگزاري هاي جهان موضوع برنامه هسته اي صلح آميز ايران را براي عنوان خبر اول خود برگزيده است.اين روزنامه به نقل از جك استراو وزير خارجه انگليس نوشته است: استراو حمله آمريكا عليه ايران را باور ندارد.اين جمله در حالي از سوي جك استراو بيان شده كه رؤساي جمهوري مصر و فرانسه نيز از مخالفت خود با دخالت نظامي آمريكا در ايران خبر داده اند.
005103.jpg
ونكوورسان
روزنامه كانادايي ونكوورسان تصوير جالبي از استيفن هارپر نخست وزير كانادا را براي عكس اول خود انتخاب كرده است. در اين عكس سولومون باستر اسلتار نوزاد شش ماهه در حال فشار دادن دماغ نخست وزير ديده مي شود. اين تصوير درست زماني از استيفن هارپر گرفته شد كه وي در نظر داشت طرح جهاني خويش مبني بر مراقبت از كودكان را طي سخناني اعلام كند. بنابر گزارش ها بخشي از بودجه دولت كانادا به اين طرح اختصاص خواهد يافت.
005097.jpg
واشنگتن پست
روزنامه واشنگتن پست عكس اول خود را به دونالد رامسفلد اختصاص داده است.
اين روزنامه در زيرنويس عكس اول خود به نقل از دونالد رامسفلد نوشته است به درخواست ها براي استعفا پاسخ نخواهم داد. اين اظهارات از سوي وزير دفاع آمريكا اعلام مي شوند كه پيشتر تعدادي از ژنرال هاي بازنشسته ارتش آمريكا درخواست استعفاي وي را به دليل عملكرد نامطلوب در جنگ عليه عراق مطرح كرده بودند.اما در ديگر تحولات در دولت آمريكا اسكات مك كلان سخنگوي كاخ سفيد روز چهارشنبه هفته گذشته از سمت خود استعفا داد.
005112.jpg
پرتغال نيوز
روزنامه پرتغال نيوز خبر اول خود را به طرح ممنوعيت استعمال دخانيات در مجامع عمومي اختصاص داده است.به نوشته اين روزنامه ،حزب حاكم سوسياليست اين پيشنهاد را به عنوان طرحي از سوي دولت در پارلمان مطرح كرده است. البته اين طرح به همراه پاره اي از موارد محدودكننده ديگري ارايه شده است.اين طرح كه توسط وزارت بهداشت پرتغال ارايه شده، در فصل تابستان سال جاري در پارلمان پرتغال به بحث گذاشته خواهد شد.

دريچه
005109.jpg
بازگشت مرد مرده
سرباز ژاپني كه در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم مفقود شده بود، در اوكراين پيدا شد و پس از 6 دهه به كشورش بازگشت. جنگ جهاني دوم در سال 1945 با بمباران هسته اي در شهر ناكازاكي و هيروشيما خاتمه يافت.از جمله تبعات اين نبرد كشته و مفقود شدن بسياري از نيروهاي ژاپني بود. از جمله افراد مفقود شده مي توان ايشينواوانو را نام برد. او كه در زمان پايان جنگ در جزيره روسي ساخالين خدمت مي كرد، چندين سال پس از اين جنگ خانمانسوز ارتباطش را با خانواده اش حفظ كرد. اما از سال 1958 ديگر هيچ خبري از وي به دست نيامد و در نتيجه نام وي نيز رسماً  در ليست اسامي افراد وفات يافته وارد شد.به گفته مقامات ژاپني در سال 2000 اين سرباز قديمي 83 ساله در اوكراين پيدا شد. او در آن كشور ازدواج كرده و صاحب فرزند شده بود.اين كهنه سرباز پس از شش دهه زندگي خارج از مرزهاي كشورش، روز چهارشنبه هفته گذشته به همراه پسرش وارد ژاپن شد و قرار است تا 28 آوريل سال جاري در اين كشور بماند.اما او با پاسپورت اوكرايني وارد كشور شد، زيرا خانواده وي رسماً  نامش را در ليست كشته  شدگان جنگ جهاني دوم به ثبت رسانده و مشخصات وي را از دفتر ثبت خانوادگي پاك كرده بودند.با بازگشت وي به كشورش مجدداً  مقامات ژاپن نام وي را در دفتر خانوادگي به ثبت رسانده اند.
005100.jpg
انگليسي ها عليه صدراعظم
آنگلا مركل صدراعظم آلمان اين روزها در صدر اخبار روزنامه هاي آلمان و انگليس قرار گرفته است. ماجرا از اين قرار است كه خانم صدراعظم حين گذراندن تعطيلات دو هفته اي اش در خليج ناپل، طعمه پاپراتزي ها (عكاسان ماجراجو) شده است و عكس هاي خصوصي او در صفحات اول برخي روزنامه هاي انگليسي به چاپ رسيده اند. اين اقدام روزنامه هاي انگليسي خشم مقامات دولتي آلمان را به همراه داشته است. يكي از سخنگويان دولت آلمان اين اقدام روزنامه هاي انگليسي را به شدت تقبيح كرده است . علاوه بر مقامات مسئول دولتي در آلمان، روزنامه هاي اين كشور هم پاسخ تندي به روزنامه  هاي انگليس داده اند. آنها با اشاره به برگزاري مسابقات جام جهاني فوتبال در آلمان، از هم اكنون شرايط موجود براي تيم ملي انگليس در اين مسابقات را بحراني توصيف كرده اند. انتشار گزارش هاي جنجال برانگيز در مورد آلمان و آلماني ها سنتي قديمي است كه مطبوعات انگليس علاقه اي بسيار زياد به حفظ آن دارند. در اين مورد اخير، هر چند دولت آلمان اين اقدام را شديداً تقبيح كرده است اما گمان نمي رود روزنامه هاي خطاكار را مورد پيگرد قانوني قرار دهد. اما برخلاف دولت، مطبوعات- همان طور كه گفته شد- واكنش هاي تندي از خود نشان داده اند. روزنامه بيلد در گزارش تندي عملكرد مطبوعات انگليسي را به باد ناسزا گرفته است. اين روزنامه اولين نشريه اي بود كه ايده مقابله به مثل با عملكرد مطبوعات انگليسي در جام جهاني را مطرح كرد.
005091.jpg
ميمون در كاخ پادشاهي
اين ميمون بازيگوش، كاخ سلطنتي پادشاه نپال - در قلب كاتماندو - را براي بازي كردن انتخاب كرده است. ميمون ها در كاتماندو مشكلي براي آمد و شد در خيابانها ندارند، اما كاخ سلطنتي - بدليل خلوت بودنش - جاي بسيار خوبي براي بازيگوشي ميمونها است و اصولا ً ميمونها در اين كاخ هر آنگونه كه بخواهند، بدون اعتنا به مردم بازي مي كنند و به زندگي خود مي رسند. البته به تازگي ميمون ما اين فرصت را بدست آورده است كه در خيابانهاي پايتخت بام جهان هم به راحتي اين سو و آن سو بپرد و بدون هراس از مردم در خيابانها پرسه بزند. چون در كاتماندو حكومت نظامي اعمال شده است و معترضين نمي توانند به خيابان بريزند و براي ميمون داستان ما مزاحمت ايجاد كنند. معترضين در اعتراض به عملكرد كساني كه در كاخ پادشاهي بدون اعتنا به مردم به زندگي خود مي رسند به خيابانها مي ريزند و شعار آزادي خواهي سر مي دهند. اين كار آنها باعث مي شود ميمون ها در خيابان ها با مشكل مواجه  شوند و نتوانند به راحتي بازيگوشي كنند. حتي چند روز پيش توريست هاي خارجي هم به جمع معترضين نپالي پيوستند و در خيابان،  همراه با نپالي ها خواستار استقرار آزادي و دموكراسي در نپال شدند. حالا بايد منتظر ماند و ديد خيابانهاي كاتماندو تا چند روز خالي از معترضين خواهد بود و ميمون بازيگوش ما خواهد توانست در آنها به جست و خيز بپردازد،يا نه؟

جهانشهر
شهر تماشا
گزارش
دخل و خرج
نمايشگاه
شهر آرا
يك شهروند
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |