چرخش كامل
كسي از اسپايك لي انتظار يك فيلم پرفروش را ندارد ولي خودي يك فيلم استوديويي با ستارگان فراوان است كه گيشه موفقي هم دارد
|
|
كارمن جيمز/ ترجمه: ماهور نبوي نژاد
سرقت از بانك، موضوع فيلم جديد اسپايك لي يعني خودي است. در واقع اين فيلم چندان اسپايكي نيست و ويژگي ساخته هاي قبلي اسپايك را با خود ندارد. ساخت اين فيلم در يك كمپاني و بر اساس فيلمنامه اي انجام شده كه نوشته شخص اسپايك نيست. فيلم پرهزينه خودي داستان هميشگي و آشناي موش و گربه را با بازي كلايو اوون در نقش موش يا سارق بانك و دنزل واشنگتن به عنوان گربه يا همان كارآگاه روايت مي كند. از آنجايي كه اين فيلم مشخصه فيلم هاي قبلي كارگر دانش را ندارد، اسپايك سعي كرده با به جا گذاشتن چند جاي پا هويت خودش را به فيلم جديدش تزريق كند. مثلاً تمركز داستان فيلم بر روي گروگانگيري دزدهاست و گوشه هايي از فيلم به خوبي نشان مي دهد كه فيلمساز در نمايش رقابت، قدرت و طبقات جامعه بسيار قانونمندتر و هوشمندانه تر از ساير فيلمسازها عمل مي كند.
زمان تماشاي فيلم نبايد تعجب كنيد كه خودي بيش از ساير ساخته هاي اسپايك در فضاهاي استوديويي مي گذرد. در سال هاي اخير اسپايك ديگر آن فيلمساز سياسي و مخالف نظام حاكم نبوده است. اسپايك 20 سال پيش با ساخت فيلم او عادت كرده وارد سينما شد و موقعيتي به دست آورد كه فيلمي به بزرگي مالكوم ايكس و فيلمي به كوچكي دختر شماره 6 را در كارنامه خودش داشته باشد. او از زمان ورودش به عرصه سينما چه با استفاده از نظرات ديگران و چه با تكيه بر افكار خودش دائماً پيشرفت كرده است. با همه آنچه گفته شد، شيوه اسپايك در ساخت فيلم به گونه اي از ساير همكارانش متمايز و متفاوت است كه حتي يك بيننده عادي با ديدن فيلم خودي مي گويد: فيلم بايد نوشته خود اسپايك باشد.
به عنوان نمونه در صحنه اي از فيلم بازرس پليس كه نقش او را دنزل واشنگتن بازي مي كند به گروگاني كه از زنداني بودنش خسته و شاكي است مي گويد: شرط مي بندم مي توني يك تاكسي بگيري.
نكات ديگري هم در فيلم جلب توجه مي كند: جايي كريستوفر پلامر عكسي از خودش با رئيس جمهور بوش اول و باربارا بوش نشان مي دهد كه اين صحنه يكي از بازي هاي سياسي اسپايك لي است! درست مانند آنچه براي كسب اعتبار جهت آخرين فيلمش، او از من متنفر است انجام داد. در آن فيلم او چهره جورج بوش پدر را روي يك اسكناس 3 دلاري نشان داد.
در ساخته هاي اسپايك بايد انتظار چندين اشتباه را هم داشته باشيد كه در چنين كار حساس و گسترده اي قابل بخشش است. به عنوان نمونه ساخت بد فيلم او از من متنفر است الگويي است براي اين كه چگونه فيلم نسازيم. از طرف ديگر، فيلم هاي اسپايك لي عموماً در دومين تماشا تأثيرگذارتر و جذابتر از بار اول هستند.
فيلم كار درست را انجام بده با آهنگ هدفمند آغازينش با قدرت بجنگ از پابليك انمي، احتمالاً همچنان لازمه فيلم اسپايك لي است، اگرچه امروز واقعي تر به نظر مي رسد. در اين فيلم خشم و عصبانيت ميان سياهان و ايتاليايي هاي آمريكايي تبار وجود دارد، ولي با اين كه بعضي از شخصيت ها به طرز احمقانه و خشونت باري عصباني اند، فيلم چنين نيست. اين فيلم تصويري از مشكلات بدون جواب هاي آسان است، با شخصيت هاي سفيدپوستي چون صاحب مشكوك ايتاليايي آمريكايي پيتزافروشي (دني آيلو) و پسر سراپا نفرت نژادپرستش و شخصيت هاي سياه پوستي كه از آدم هايي شديداً سياسي تا كاملاً بي اطلاع از سياست در ميان آنها پيدا مي شود. امروزه، اين فيلم كمتر از آن كه يك جدال به نظر آيد اثري از رئاليسم اجتماعي درباره شخصيت هاي بدون قدرتي است كه نمي دانند چگونه و يا حتي با چه كسي بجنگند. تب جنگل احتمالاً به خاطر صحنه تكاندهنده اش در خانه اي ويران به ياد مي ماند. فضايي غار مانند كه با شخصيت هايي گيج و تحت تأثير مواد مخدر پر شده است. شخصيت هاي اصلي توسط ساموئل ال جكسون و هالي بري كه آن زمان ناشناخته بود بازي شد كه بازي آنها مشكل را به شدت واقعي نشان داد. اكنون عجيب است كه يادآور شويم اين صحنه در صحنه نهايي فيلمي كه درباره عاشقانه يك معمار سياه پوست و يك زن ايتاليايي- آمريكايي است، آورده شده است.
تفاوت هاي طبقاتي و نژادي، بخش عمده داستان هاي اسپايك لي است. فيلم هاي اسپايك لي بسيار هدفمند هستند. گاهي با صحنه اي نامربوط آغاز مي شوند. به دليل طرح مسايلي كه او به آنها مي پردازد، گاه غافلگيركننده اند.
وقتي او به سراغ نبايدها مي رود و شكست مي خورد، شكست او بزرگ است. او از من متنفر است مانند 3 فيلم ديگرش است كه هركدام از ديگري وضعيت بدتري دارند. داستان فيلم نوشته مايكل ژنه است كه در امتياز نمايش فيلم با اسپايك شريك هستند. فيلم با طنزي نسبتاً جذاب از فساد مالي شروع مي شود كه در آن مديري در حال پيشرفت به نام جك به يك تيرانداز تبديل مي شود ولي به يكباره همه چيز از دست مي رود.
ولي چنين شكستي بخشي از فعاليت هاي بدون توقف لي است و ضرري اندك در قبال همه موفقيت هاي هنري اش مثل ساعت بيست و پنجم (2002) كه در آن ادوارد نورتون ايفاگر نقش مردي است كه قبل از رفتن به زندان از دوستان و خانواده اش در نيويورك خداحافظي مي كند. اين فيلم مانند خودي نوشته شخص اسپايك نيست و بر اساس رماني از ديويد بي لف ساخته شده است، ولي داستان با علايق و نگاه او به شهر كاملاً همخواني دارد.
در حالي كه خودي ممكن است تلاش او با يك هدف مشخص باشد و با وجود پرفروش بودن آن اسپايك شخصيت سياسي خود را از دست نداده و فيلم بعدي او به نام زماني كه ليوايز ورشكست شد، مستندي درباره قربانيان طوفان كاتريناست كه قرار است در ماه آگوست از شبكه HBO پخش شود. زماني كه بسياري از مردم كم توجهي دولت را به سبب مسايل نژادي، متهم مي كردند، هيچ كس نمي توانست اين وضعيت را با تركيبي از تفكر، تحول و نفرت به تصوير بكشد به جز اسپايك، هرچند اين توانايي هاي اسپايك در آثار اوليه او به چشم مي آيد.
منبع: نيويورك تايمز
|