شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۷۱
سينما آزادي، نماد سينما رفتن در تهران
بازگشت به خانه رؤيا
005631.jpg
عكس: گلناز بهشتي
كلنگي كه در چهارم ارديبهشت ماه 85 به زمين زده شد به 9 سال حرف و حديث درباره مهمترين چاله شهر پايان داد

آزاده بهشتي
،۶ 5، 9 اين اعداد را كه كنار هم بگذاريد و منتظر بمانيد تا خاطره هاي سوخته از زير تل خاكستر بالا بيايد و دوباره همه چيز رنگ تازه اي به خود بگيرد. اتفاق بي خبر مي افتد، مثل سقوط يك هواپيما، مانند افتادن از پشت بام و صدور يك حكم براي هر چيزي. گاهي ورق با يك جرقه ساده برمي گردد و در چرخش روزگار خاطره هايمان لابه لاي خروارها بي دقتي خاكستر مي شود، اما از قديم گفته اند جلوي ضرر را از هر جا كه بگيريد منفعت است مثل عصر يك روز بهاري كه باد بين درختان تازه جوانه زده مي پيچد و كلنگ به دست شهردار مي رسد تا مخروبه هاي خاطره سينمايي ها را به زمين بكوبد و آنها از حسرتي كه در آن مي سوزند با يك ضربه كوچك بيرون بيايند.
سوم ارديبهشت ماه سال 1348 و نمايش فيلم مايرلينگ آن هم به صورت هفتاد ميلي متري و صداي استريوفونيك به وسيله برادران روحاني با نام شهرفرنگ براي آجرهاي سياه و سوخته سينما آزادي كه معلوم نيست در كدام يك از حاشيه هاي تهران رها شده اند روز خاطره انگيزي است مانند خط كشي عابر پياده تقاطع خيابان وزرا و شهيد بهشتي كه عصر روز چهارم ارديبهشت ماه سال 1385- با يك روز فاصله از روز ساخت سينما آزادي - تولد دوباره اين سينما را با گامهاي محكم شهردار شاهد هستند و منتظر مي مانند تا 18 ماه ديگر باز هم همهمه تماشاگران و حاضرين در گوششان بپيچد و عبور دكتر قاليباف از چراغ قرمز كه در آن زمان با كارت دائمي داوري آكادمي سينماي ايران به تماشاي فيلم مي نشيند و هجوم عكاسان و خبرنگاران سينما با فيلمي كه ساخت آن از همين امروز مي تواند براي نمايش در آن روز كليد بخورد را به رخ سايرين بكشند.
سينما آزادي نخستين سينماي ممتاز و چهارستاره كشور كه پس از انقلاب اسلامي و مهاجرت برادران روحاني به كشور آمريكا توسط بنياد مستضعفان و جانبازان مصادره شد و به سينما آزادي تغيير نام داد و در سال 1376 دستخوش يك آتش سوزي شد، دوباره ساخته خواهد شد.
مالكيت سينما آزادي در سال 1369 مجدداً دستخوش تغيير شد و به دستور رهبر انقلاب اسلامي به حوزه هنري رسيد و به همين دليل ساده اما مهم بعدازظهر روز دوشنبه مهندس بنيانيان رئيس حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي در كنار دكتر محمدباقر قاليباف شهردار تهران، مهندس جعفري جلوه معاون سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و دهها هنرمند برجسته عرصه سينماي كشور قرار گرفت تا شاهد كلنگ زني احداث مجتمع سينمايي آزادي توسط شهردار تهران باشد كه از آن به عنوان يك پروژه ملي نام برده مي شود. اين مجتمع مجهز به آخرين دستاوردهاي فني و تجهيزات روزآمد صدا و تصوير است كه در طول 28 سال فعاليت مديريت ده نفر را تجربه كرد كه عبارت بودند از: موريس عسگرزاده، نوذر كاوه (گوينده اخبار)، نقي حاتمي، عباس قاجار (بازيگر سينما)، سعيد وزيري، اصغر نقي زاده، امين زاده، حميد لولايي، حسن رنجبر و عباس رنجبر. تعطيلات تابستان به هنگام آتش سوزي در سالن هاي اين سينما سوخت و اينكه چه فيلمي شانس اولين اكران در اين سينما پس از 9 سال را خواهد يافت هنوز مشخص نيست.
وقتي شهردار كلنگ احداث سينما آزادي را به زمين زد من هم آنجا بودم، فقط كمي از ساعت 5 عصر دوشنبه چهارم ارديبهشت ماه سال 1385 گذشته بود كه كلنگ را بر زمين زدند. همه مي دانند كه با افتادن اين كلنگ تاريخي از آسمان به زمين، نه سال حرف و حديث درباره مهمترين چاله شهر تهران كه بقاياي سينما آزادي و شهر قصه است به يك باره پايان گرفت. ديگر كسي نمي گويد كه سينما آزادي را آتش زدند تا جايش برج بسازند. عصر روز دوشنبه 4 ارديبهشت و پس از پايان مراسم كلنگ زني كنار تقاطع عباس آباد - وزرا سينماي آزادي با دو سالن به مجموعه اي فرهنگي- تجاري با عنوان مجموعه آزادي و 6 سالن نمايش فيلم تبديل شد.
آزادي، نماد سينما رفتن در تهران
مجموعه فرهنگي تجاري آزادي در زميني به مساحت 1938/5 متر مربع و در شش طبقه احداث خواهد شد. در مجتمع جديد يك سالن سينماي مدرن با گنجايش 700 نفر و 4 سالن ديگر با گنجايش هركدام 200 نفر در سه طبقه فوقاني ساخته مي شود. مجتمع هاي تجاري نيز كه حوزه هنري و شهرداري بر سر آن به توافق رسيده اند به همراه ورودي و يك رستوران در طبقات اول تا سوم احداث مي شوند. بام اين مجتمع نيز به يك رستوران تابستاني اختصاص مي يابد و در طبقات زير زمين كه شمار آن به 3 مي رسد تاسيسات، سالن تفريحات سالم (احتمالاً بيليارد) و گالري جاي خواهند گرفت. اين ساختمان هيچ پاركينگي ندارد كه البته خريد زميني در نزديكي مجتمع و تبديل آن به يك پاركينگ طبقاتي در دست بررسي است. ساختمان جنوبي تقاطع عباس آباد متعلق به مركز نظارت همگاني ناجا (197) و همچنين يك زمين ديگر در پشت مجتمع از مهمترين گزينه هاي موجود هستند. از ديگر ويژگي هاي سينماي جديد آزادي پله برقي 8/30 متري است كه گفته مي شود بلندترين پله برقي تهران خواهد بود. براي احداث مجتمع آزادي رقمي بالغ بر 35 ميليارد ريال پيش بيني شده است كه در صورت پرداخت به موقع از سوي مسئولان، آزادي پس از ده و نيم سال مجددا ميزبان سينما دوستان خواهد بود. برآورد اوليه از بهره برداري تا اواخر سال 1386 حكايت مي كند و سرمايه گذاران اميدوارند از طريق فروش واحد هاي تجاري سرمايه و سود سرمايه گذاري را در اين سال به دست آورند. طرح اين مجتمع در سال 1377 و پس از انجام يك مسابقه طراحي از بين 160 طرح ارسال شده برگزيده شد. تجميع كاربري هاي مختلف سينمايي- تجاري- فرهنگي و تفريحي در يك مجموعه به نحوي كه مراجعان به هر يك از فضاي فوق بتوانند به سهولت از ديگر فضاها نيز استفاده كنند از امتيازات اين طرح به شمار آمده است. در واقع طراحي به گونه اي است كه در عين وجود كاربري هاي متعدد و بعضاً متضاد از نظر كاركردي تداخلي مزاحم وجود ندارد. سالن هاي سينما در اين مجموعه در مركز حجم ساختمان قرار گرفته و ارتباط با آنها از طريق استقرار ارتباطات عمودي از قبيل پله هاي برقي و معمولي كه از بيرون مجموعه قابل مشاهده است ميسر مي شود. اين مسئله كمك مي كند حضور انسان و حركت آنها بخشي از نماي بيروني ساختمان را تشكيل داده و در واقع مجتمع از حالت يك سوژه ايستا براي بيننده بيروني خارج و به يك حجم سيال مبدل شود. چيزي درخور شأن و جايگاه سينما آزادي، همچنان كه شهردار تهران نيز از اين مجموعه به عنوان مجموعه اي عظيم و زيبا ياد مي كند كه تنها در دو صورت ممكن است ساخت آن به تاخير بيفتد، در قيد حيات نبود و نبودن به عنوان مديريت شهري . اين سينما شامل چند سالن سينما و چندين بخش فرهنگي ديگر است و محمدباقر قاليباف آن را يكي از دغدغه هاي اصلي شهرداري در طول اين مدت مي داند. اواخر سال گذشته در نشستي كه شهردار تهران با هنرمندان داشت، به بررسي مشكلات آنها پرداخت و در آنجا دريافت كه مشكل اساسي آنها و در كل دوستداران سينما، كمبود سالن هاي سينما در پايتخت است. به گفته شهردار از همين رو و با توجه به اهميت سينما آزادي و تاخيري كه در بازسازي آن در اين چند سال وجود داشت تصميم گرفته شد تا با بازسازي مجدد اين مكان فرهنگي، كمكي به سينماي كشور بشود.
قاليباف همچنين گفت: سينما آزادي يكي از قطب هاي اصلي سينما در كشور محسوب مي شود و به نوعي خاستگاه خاطرات بسياري از هنرمندان و سينماگران بوده و در حال حاضر با هماهنگي هاي حوزه هنري، كلنگ بازسازي مجموعه اي عظيم را خواهيم زد كه شامل چند سالن سينما و چندين بخش فرهنگي ديگر خواهد بود.
نبايد از خاطر برد كه در توسعه جامعه شهري بايد به سمتي حركت كرد كه به تمام محله هاي تهران هويت داد و افقي كه در آينده در ذهن مديريت شهري است و به جايي رسيدن كه در اكثر محله هاي تهران مراكز فرهنگي درخور و قابل توجهي داشته باشيم. شهردار تهران نيز معتقد است پس از اعلام بودجه به شوراي شهر توانستيم شرايطي فراهم كنيم كه مبلغ خوبي نسبت به گذشته به طور مستقيم براي ساخت سالن هاي سينما و نمايش اختصاص بدهيم، اما اين رقم براي توسعه سالن هاي سينما به تناسب جمعيت شهر تهران كافي نيست و براي ايجاد يك تناسب معقول ميان اين دو ناچاريم پاي بخش خصوصي را به ميان بكشيم و از بخش خصوصي بخواهيم تا در توسعه سالن هاي سينما و فضاهاي فرهنگي مشاركت كنند. همزمان با بازسازي سينما آزادي، تابلوي روزشمار افتتاح سينما در محل نصب شد تا با پايان يافتن روزهاي اعلام شده، اين مجموعه افتتاح شود.
چشم هاي منتظر
عمليات اجرايي احداث مجموعه فرهنگي - تجاري آزادي كه از عصر امروز آغاز مي شود در واقع پاياني است بر انتظاري كه از ساعت 14 و 50 دقيقه روز جمعه 29 فروردين ماه 1376 آغاز شده بود. هنگامي كه سينما آزادي (شهرفرنگ و برادوي سابق) پس از 28 سال فعاليت اثرگذار در سينماي ايران كه با فيلم هفتاد ميلي متري مايرلينگ آغاز شده بود به هنگام نمايش فيلم تعطيلات تابستاني ساخته فريدون حسن پور به علت 90 دقيقه آتش سوزي از بين رفت. البته سينما آزادي پيش از اين نيز دو بار در سال 1355 به دليل مشكلات فني در برق و سال 1369 به علت آتش گرفتن آشپزخانه، پذيراي ماموران آتش نشاني بود اما نه مانند آن جمعه سياه كه رئيس عمليات اطفاي حريق از آن به عنوان بي سابقه ترين آتش سوزي پس از انقلاب ياد كرد. چند روز پس از اين آتش سوزي كارشناسان سازمان آتش نشاني به دليل امكان وقوع حوادث احتمالي، تخريب كامل سينما را توصيه كردند كه اين توصيه به دست ماموران شهرداري در عرض چند ساعت به اجرا درآمد تا طي سال هاي بعد از آزادي يادگاري فقط به اندازه يك چاله بماند. آتش سوزي سينما آزادي به سرعت به يك موضوع سياسي تبديل و دنباله رو شايعات شد، آنچنان كه حتي كسي به اظهارات عباس رنجبر مدير وقت سينما در مورد علت حادثه نيز توجه نكرد. وي در اين باره گفت: حوالي ساعت 13/20 بود كه آپاراتچي در حال پخش بوبين اول فيلم داخل كانال هواكش طبقه دوم جرقه هايي مي بيند و به همكارانش اطلاع مي دهد كه برق را قطع كنند و با كپسول آتش نشاني به سمت طبقه دوم مي رود، اما در اين فاصله آتش سمت راست سالن را مي گيرد و فقط امكان اين بود كه مردم وحشت زده داخل سالن را به سلامت خارج كنيم. اظهارات يكي از 150 تماشاگر حاضر در سالن نيز مويد همين نكته است: اوايل فيلم بود كه متوجه آتش در ديوار سمت راست سالن شديم. دود زيادي ايجاد شده بود. اولش فكر كرديم آتش قابل مهار است اما كاركنان سالن ما را از در ورودي اصلي به بيرون هدايت كردند و سالن سوخت. پس از اين واقعه طراحي معماري جديد سالن هاي سينما در زمين سينما آزادي و شهر قصه از سوي موسسه توسعه مراكز فرهنگي سوره به مسابقه گذاشته شد كه البته نام برنده هيچ گاه به صورت رسمي اعلام نشد تا شايعات تبديل زمين سينما آزادي به يك مركز تجاري قوت بگيرد. شايعه اي كه البته چندان بيراه نيز نبود. پيشنهادهاي بسياري براي خريد زمين وجود داشت كه مي توانستند هزينه بالاي احداث مجموعه جديد و مخالفت هاي شهرداري براي صدور مجوز را برطرف كنند. اين ساخت در جريان بود تا هنگامي كه ستاد خبري روابط عمومي حوزه هنري با ارسال نمابري به مطبوعات اعلام كرد حوزه هنري و شهرداري تهران در خصوص ساخت سينما آزادي تهران به توافق رسيدند. توافقي كه البته باز هم اجرايي نشد و به رغم اينكه گفته شد بودجه آن تامين و صندلي ها و دستگاه هاي نمايش نيز از اسپانيا خريداري شده است سينما آزادي باز هم در حد يك چاله ماند. البته اين نخستين وعده نبود كه قبل و بعد از اين نيز بارها چنين وعده هاي بدون ضمانتي ارائه شد چنان كه حتي به هنگام اعلام خبر توافق مجدد شهرداري و حوزه ظرف يك هفته گذشته باز هم كسي باور نكرد. بي اعتمادي وقتي جدي تر شد كه به رغم اعلام شهردار مبني بر كلنگ زني در روز سه شنبه گذشته اين مراسم به تعويق افتاد. حتي برخي واقعه امروز را نيز باور ندارند و معتقدند شنيدن كي بود مانند ديدن .
005550.jpg
سينما آزادي، نماينده فرهنگي كشور
۱۵ سالن سينمايي جديد در تهران تا آخر سال جاري به بهره برداري مي رسد. اين خبر به هنگام آغاز احداث ساختمان جديد سينما آزادي بسيار خوشحال كننده است. شايد اين خبر و مروري بر اخبار گذشته، اهميت سينماي آزادي را نه به عنوان تنها يك مركز فرهنگي بلكه يك ويژگي عمده فرهنگي آشكار كند. سال ها بود كه سينما آزادي سرپا بود و فعاليت فرهنگي اش ادامه داشت. در تمام اين سال ها سينماي كشور، روندي رو به جلو داشت.اما هنگامي كه سينما آزادي ناگهان در آتش سوخت، خيلي زود سينماهاي كشور رو به افول گذاشتند. گويا سينما آزادي نماينده كامل سينماي ايران بود. به تدريج پس از افول سينما آزادي، بيش از 150 سينما در سراسر كشور تعطيل شدند. موجي از نگراني تمام سينمادوستان را در برگرفت و اما هيچ كس به احياي سينما آزادي نيانديشيد. سال ها گذشت. سينما آزادي به مخروبه تبديل شده بود و از سويي ديگر سينماهاي كشور تعطيل مي شدند.اما بالاخره پس از هشت سال با تصميم به ساخت مجدد سينما آزادي از سوي مسئولان، دوباره سينماهاي كشور جاني دوباره گرفتند. همزمان 15 سالن سينما ساخته خواهد شد و بي شك بسياري از سينماهاي كشور، حياتي نو خواهند يافت. سينما آزادي تنها يك سينما نيست. گويا اين سينما، تنها نماينده كل سينماي ايران است كه با مرگش همه مي ميرند و با حياتش جاني دوباره به همگان دميده مي شود؛ سينما آزادي يك ويژگي بارز فرهنگي است.

ديده بان
ما در جهان همچنان پيشتازيم
ماني راد
۱ - آيا بايد بار ديگر به خودمان بباليم يا بايد بار ديگر حلقه اشك شوق كه در چشم هايم گره زده است را با لبخندي از چهره پاك كنيم؟ يا اينكه نگران باشيم و در پي چاره جويي؟ ما بايد چه كار كنيم؟ اين بار ديگر نه خبري از كسب مدال هاي رنگي در المپيادهاي علمي جهاني است و نه ركوردشكني يك قهرمان سنگين وزن رشته وزنه برداري. اين بار، اخبار از موفقيت  هاي ايرانيان چيزي در خود ندارد كه آن را با صداي بلند فرياد بزنيم و يا در برنامه هاي خبري مختلف از شبكه هاي گوناگون بشنويم، بلكه موضوع، چيز ديگري است. اين بار بايد خيلي آرام و آهسته در گوشه اي مثل همين جا با اندكي ترس و لرز اين خبر را بنويسيم. نه گيومه بگذاريم كه جلب توجه كند و نه حتي با حروف درشت تر آن را چاپ كنيم، بلكه خيلي معمولي و عادي نوشته شود. اتفاقاً اين روش خيلي بهتر است، چرا كه بسياري آن را نمي بينند، اما موضوع چيست؟! براساس اعلام سردار رويانيان، معاون راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي ايران، كشته هاي تصادفات به نسبت جمعيت و خودرو 72 كشته در هر شبانه روز است و ما در دنيا اول شده ايم.
البته بيان اين خبر، هيچ افتخاري ندارد و اتفاقاً موجب سرافكندگي است. شايد يكي از دلايل اين اتفاق، اشتياق زائدالوصف ايرانيان براي ربودن مقام اولي در تمامي عرصه ها باشد. حتماً قرار نيست كه در يك مسابقه ورزشي رقابتي شكل گيرد، بلكه حتي در مورد تلفات جاده اي هم ما استعدادهاي بسياري داريم كه مي تواند شكوفا شود. همان گونه كه امسال با تكيه بر آنها توانستيم مقام اول را به دست آوريم. استعدادهايي چون، نبود شبكه راه هاي مناسب وفور خودروهاي فرسوده، بي مبالاتي رانندگان، آموزش هاي فراموش شده راهنمايي و رانندگي و... .
ما براساس جديدترين آمار و با تكيه بر اين امكانات توانستيم امسال به آماري مسحوركننده برسيم. در ايران سالانه 27 هزار نفر در تصادفات كشته مي شوند و بيش از 250 هزار نفر هم مصدوم مي شوند. ما مي توانيم بسيار خوشحال باشيم، حتي اميد فراواني به آينده داشته باشيم.
۲ - خودروهاي فرسوده در اين شهر كم نيست. دادن آمارهاي رنگارنگ و پرطمطراق براي بيان از رده خارج كردن خودروهاي فرسوده كار سختي نيست. ميزان مصرف بنزين، استهلاك، هزينه هايي كه به مالكان خودرو تحميل مي كند، آلودگي هاي زيست محيطي كه به و جود مي آورند و... تمام اين موضوعات مي تواند با اعداد و ارقام هر ذهن منطقي را مجاب كند كه خودروهاي فرسوده بايد تعويض شوند و جاي خود را به نسل تازه اي از همنوعان خود بدهند.
سازمان محيط زيست، به عنوان اولين متولي براي جمع آوري خودروهاي فرسوده، هر چندماه يك بار با اعلام اعداد و ارقام يا وضعيت جمع آوري اين خودروها سعي مي كند طرح جايگزيني خودروهاي نو با كهنه را در حال انجام نشان دهد. چندي پيش هم يكي از مسئولان با اعلام تصويب اين طرح براي سال جديد سخن به شكوه گشود كه: در سال گذشته قرار بود 250 هزار خودرو فرسوده جمع آوري كنيم، اما به دليل تصويب ديرهنگام آن (تيرماه)، نتوانستيم به برنامه برسيم و امسال هم پيش بيني مي شود كه بتوانيم بيش از 270 هزار خودرو فرسوده را از رده خارج كنيم .
حتماً قابل پيش بيني است كه اين طرح تا چه اندازه مي تواند به اجرا برسد و طرح جمع آوري خودروهاي فرسوده چگونه اجرا شود. بسيار قابل انتظار است كه سال آينده همان مقام مسئول اعلام كند كه ما به برنامه سال گذشته نرسيديم و تنها توانستيم 30 درصد از پيش بيني ها را اجرا كنيم .
از سويي ديگر شبكه هاي راههاي كشور، به دليل ناهمواري و نامناسب بودن سطوح و ميزان كم آنها، موضوع ديگري است. متأسفانه پروژه هاي مختلف عمراني، همواره با مشكلات و معضلات بودجه اي، روبه رو هستند و ماجراي پايان يافتن آنها به افسانه اي شبيه شده است.
هر چند ناوگان فرسوده حمل و نقل عمومي نيز يكي از اهرم هاي پيش برنده است كه در اول شدن كشورمان نقش بسزايي داشته، در حالي كه حداكثر سن ناوگان حمل ونقل عمومي جهان كمتر از 10 سال است، ايران با ركوردي بيش از 26 سال مواجهه است. ناوگان حمل و نقل عمومي كشور با 26 سال سن، هزينه هاي بسياري را به دولت و كشور تحميل مي كند. چاره كار چيست؟!
۳ - براساس برنامه چهارم 5 ساله توسعه فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي، دولت مكلف شده است نسبت به حذف كامل نقاط سانحه خيز شناسايي شده در آزادراه ها، بزرگراه ها و راه هاي اصلي كشور، تكميل حداقل 50 درصد شبكه آزادراه و بزرگراه مرتبط كننده مراكز استان ها، تكميل صددرصد شبكه گذرگاه هاي شمال- جنوب، شرق- غرب و بزرگراه هاي آسيايي در محدوده كشور، تكميل حداقل 50 درصد شبكه راه هاي اصلي مرتبط كننده مراكز شهرستان ها، تكميل حداقل 50 درصد راه هاي فرعي مرتبط كننده مراكز بخش ها، تكميل حداقل 70 درصد شبكه راه هاي روستايي مرتبط كننده روستاهايي كه بيش از يكصد خانوار جمعيت دارند، نوسازي ناوگان حمل و نقل عمومي جاده اي (بار و مسافر) با استفاده از وجوه اداره شده- به نحوي كه در پايان برنامه، متوسط سن ناوگان حداكثر به 10 سال برسد- پوشش كامل آزادراه هاي كشور به سامانه كنترل هوشمند I.T.S اقدام كند.
با وجود آن كه در سال هاي پاياني برنامه چهارم هستيم و امسال مي بايست برنامه پنج ساله پنجم آغاز شود، اما هنوز هيچ اتفاقي نيفتاده است. بسيار قابل پيش بيني است كه تا چند سال آينده همچنان به لحاظ تلفات جاده اي، مقام اول را در دست داشته باشيم. چقدر اين رتبه خوشحال كننده مي تواند باشد. به ويژه اين كه بانك جهاني در جديدترين گزارش خود اعلام كرد: در حال حاضر ايران با تصادفات جاده اي بيش از 20 برابر كشورهاي صنعتي و 5 برابر كشورهاي همنوع خود، همچون مصر و تركيه مواجه است.

شهرقصه
روايت ديگري از مسكو
رسول آباديان- رمان دل سگ اثر ميخائيل بولگاكف يكي از آثاري است كه حالا ديگر سر از دنيا درآورده و شايد ميليون ها نفر آن را مطالعه كرده باشند. اين نويسنده از آن دسته نويسندگاني است كه به شدت مناسبات شهري را به سخره گرفته اند و آن را به عنوان گونه اي ادبي به اثبات رسانده اند.
بولگاكف با نوع زندگي منحصر به فردش يكي از افرادي است كه بيش از ديگران مورد اذيت و آزار جوامع شهري قرار گرفته و همين امر باعث شده كه در آثارش به رگه هايي از شهر ستيزي و شهرگريزي بپردازد.
رمان دل سگ كه در ايران هم با اقبال خوبي مواجه شد شهري را به تصوير مي كشد كه دست كمي از دار المجانين ندارد. افراد ساكن در اين شهر اغلب خوي و خصلتي كاسب مآبانه دارند و هيچ چيز بجز كسب مال و كلاهبرداري برايشان اهميت ندارد.
بولگاكف با بغضي كه از اين گونه جوامع دارد با نگاهي كاملاً طنز آميز به ساختن شخصيت هايي مي پردازد كه براي هر خواننده در اقصي نقاط جهان ناآشنا نيستند.
اين نويسنده، دنياي پيرامونش را آنقدر زيبا و سراسر از ايجاد حس باور مي سازد و مي پردازد كه خواننده ا ش بدون هيچ گونه كسالتي اثر را تا آخر مي خواند.
بولگاكف تلاش كرده در اين اثر ،بخشي از روحيه غالب بر مسكو آن دوران را به نمايش بگذارد، نمايشي كاملاً مضحك و در عين حال رقت بار. شخصيت اصلي داستان كه از خوي و خصلت انساني فاصله گرفته و به سگ تبديل شده درگيرودار زندگي سگي اش ديگران را سگ تر از خودش مي بيند. زيرا كه خود او بنا به نوع حساسيت ها و دلمشغولي هاي سگي اش را پذيرفته اما ديگران با تأكيد بر شعارهاي انساني از او سگ ترند.
روانشناسي شخصيت در اين اثر سطح كامل ظاهر شده زيرا كه بولگاكف نه تنها طنز سياهي را خلق كرده كه با وجود فضاي ناهمگونش باورپذير جلوه مي كند بلكه نوعي از روابط بعضي آدم ها را هم به شكلي استادانه پرورش داده است.
آدم هاي دل سگ همگي اسير توهمي هستند كه نامش را انسانيت گذاشته اند، توهمي كه حتي براي يك سگ باهوش و داراي قدرت ادراك هم مسخره و غلو آميز است.
آنچه كه در طول دل سگ مي گذرد فقط دروغ است و نفاق، زيرا اين دو بليه حالا ديگر جزئي از زندگي مردمان ساكن مسكو شده است. دروغ آنقدر در اين شهر رواج پيدا كرده كه حتي خود دروغگو هم دروغ هاي خودش را باور مي كند و نفاق آنقدر ريشه دوانده كه همه دوست دارند به گونه اي خودشان را به قله آن برسانند.
سگ در اين ميانه به داوري روحيه افراد مي پردازد و با اذعان به سگي خود بدون هيچ پيش داوري فقط و فقط نوع مراودات افراد را توصيف مي كند. آنچه كه از زبان سگ شنيده مي شود همان روحيه وجدان افرادي است كه در اطراف و اكناف سرگردانند، آدم هايي كه با شعارهاي ريز و درشت از قبيل انسان دوستي، وجدان محوري و... بر ضد همه آنها عمل مي كنند.
شخصيتي چون شخصيت دكتر و ديگران با همان پرستيژ اجتماعي شايد براي افراد ديگر ناشناخته باشد، اما ما او را از ديد سگ مي بينيم، سگي كه بسياري از اعمال او را به نقد مي كشد و نمي پذيرد.
بولگاكف آنقدر ماهرانه روحيه يك سگ كه اتفاقاً علاقه مند به غذاهاي مطبوع است را به زيبايي ترسيم مي كند كه خواننده او را بيش از آدم نماها مي پذيرد و با او همذات پنداري مي كند.
رمان دل سگ ، حديث نفس انسان هاي دربندي است كه فقط و فقط در زنجير ساخته و پرداخته خود گرفتارند. آدم هايي كه عنصر شهر را به عنوان آخرين پناهگاه و تكيه گاه پذيرفته اند.
سگ در اين ميانه داراي هوش و حواسي منحصر به فرد است، او گاه گاهي به زندگي مرفه آدم ها غبطه مي خورد ،اما خيلي زود به سگ بودنش برمي گردد و ترس از آدم شدن رهايش نمي كند.
ضرباهنگي كه بولگاكف در دل سگ انتخاب كرده ضرباهنگي بسيار تند است، او با اين كار تلاش داشته به خواننده اش بفهماند كه مناسبات زودگذر شهري و تلف شدن عمر انسان ها در شهر مي تواند تا چه اندازه پيش پا افتاده و حقير باشد.
آنچه كه در شهر ساخته ذهن بولگاكف مي گذرد بي اهميت بودن وقت و انرژي و نفس آدم هاست، شهري كه غرق در بي ارزشي هاست و روز به روز هم بدتر مي شود.
آنچه كه در ذهنيت افراد اين شهر مي گذرد مسيري بين خانه و رستوران است. رستوراني كه نمادي از تمام بي خيالي  ها و شكم چراني هاست. هيچ كدام از افراد دل سگ هدفي انساني ندارند و فقط شعارش را مي دهند. تنها عنصري كه اندكي در اين ميان تمايل به انسانيت دارد همان سگي است كه بعضي آدم ها دلش را مي زنند و از خير آدم شدن مي اندازندش.
بولگاكف در ميان همهمه شهري بزرگ و بي در و پيكر تمام توجهش را به عواقب زندگي شهري متمركز كرده است، شهري كه نه دغدغه آينده را دارد و نه گذشته برايش جايگاهي پيدا كرده.
همه اهالي شهر ساخته بولگاكف داراي خلأيي روحي، رواني و عاطفي هستند. همگي آنها به گونه اي گم شده اند يا گمشده اي دارند. شهر ساخته بولگاكف مثل هاشوري است كه از رنگ هاي سرد مختلف ايجاد شده است، رنگ هايي كه به لحاظ چهارچوب هاي هنري در يك رديفند اما گويي كه سال ها از هم فاصله دارند.
دل سگ تصويرگر جهاني سرد است. جهاني كه رابطه انساني در آن فراموش شده و آدم هاي آن فارغ از عواطف و احساسات به روزمرگي مفرط مبتلايند .
شهري پر از هياهو اما فارغ از احساسات.

نگاه امروز
آغاز يك تلاش
علي شيدفر
برنامه بازسازي گودال سينما آزادي پس از 9 سال انتظار هفته گذشته از حرف به عمل رسيد و علي رغم تعويق هاي پي درپي مراسم، سرانجام تلاش مديران فرهنگي شهرداري ثمر نشست و با فرود آمدن كلنگ زرين خاطره تلخ سوختن بهترين سالن هاي سينماي تهران به شيريني گراييد.
شهرداري تهران نخستين بار در بهار سال گذشته و در جريان انتخابات رياست جمهوري پرونده بازسازي و بازگشايي سينما آزادي و تدارك جدي براي ساخت چند مجموعه سينمايي ديگر را اعلام كرد و قرار بود كلنگ بازسازي سينما آزادي پيش از انتخابات زده شود اما با كانديدا شدن دكتر احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري اين برنامه به تعويق افتاد و چندي بعد دكتر قاليباف شهردار بعدي تهران در مراسم گشايش جشنواره فيلم فجر وعده بازسازي قريب الوقوع سينما آزادي را اعلام كرد. از آن زمان به بعد بارها سخنان گوناگون و گاه نااميدكننده اي در اين مورد به گوش مي رسيد كه عقربه هاي زمان را در همان حركت آغازين متوقف نشان مي داد. اما سرانجام در فضايي ترديد آميز، طي مراسمي به يادماندني حصارهاي چوبي برداشته شد و هوايي تازه بر گودال خاكستري سينما آزادي دميد.
عمليات بازسازي به گونه اي آغاز و دنبال خواهد شد كه به گفته مسئولان شهرداري قرار است امسال سينما آزادي ميزبان جشنواره پرشكوه فيلم فجر باشد.
اگر چه اقبال شهرداري و مشاركت جدي اين نهاد براي بازسازي سينما آزادي نشانگر درك صحيح مسئولان شهري از گسترش و بهينه سازي فضاهاي فرهنگي به شمار مي رود اما اين رويكرد نبايد در چارچوب يك طرح با پس زمينه تبليغي محدود شود. احداث و بهينه سازي سالن هاي سينما و تئاتر به دليل ويژگي خاص و نوع هزينه يا بازگشت سرمايه با تعامل جدي نهادهاي شهري و شهرداري هاي نقاط مختلف دنيا صورت مي گيرد. توجه شهرداري تهران در طرح بازسازي سينما آزادي اقدام براي بهره برداري از 5 مجموعه فرهنگي ديگر تا پايان سال جاري، نشانگر وظيفه شناسي و درايت اين نهاد است.
اكنون كه مديريت فرهنگي كشور بسترسازي و احياي سينماي ملي و توجه به مقوله فرهنگ  خودي را در عرصه هاي مختلف به ويژه در سينما دستمايه كار قرار داده است بايد سرمايه مادي و معنوي نيز براي دستيابي به اين آرمان فراهم شود.
سينماي ملي، آرماني دست يافتني است. اكنون كه حمايت منطقي و همراهي مديران مختلف فرهنگي و اهالي سينما چنين اراده اي را نشان مي دهد، بايد از فرصت ها بهره برد و اين اراده را به آمادگي و عزمي ملي بدل كرد. بازسازي سينما آزادي مي تواند سرآغاز اين حركت باشد.

شهر آرا
آرمانشهر
شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |