عكس:محمد رضا شاهرخي نژاد
ف. عباسي
شهر در سكوت شب آرميده است. كوچه، پس كوچه ها را براي يافتن راهي به دامنه كوه پشت سر مي گذارد. هوا گرم است و لبهايش از تشنگي خشكيده. اما چيزي شبيه برف، نه، مهي غريب كه چون هاله اي تمام وجودش را فراگرفته، امانش را بريده. صداي ممتد سرفه هايي كه از پشت پنجره هاي خانه هاي شب به گوش مي رسد، آزارش مي دهد. مي خواهد بگريزد، از شب، از مه، از تشنگي، نمي داند، فقط قدمهايش را تندتر مي كند كه ناگهان سايه اي رعب انگيز كه بالاي سرش اين سو و آن سو مي شود، قلبش را به ديوار سينه مي كوبد. شايد دستان ديوانه اي در تاريكي شب پاهايش را گرفته اند، اما نه ريشه هاي برآمده درختي در ترنّم آب جاري پاهايش را به دست دارند. رطوبتي دل انگيز كف پاهايش را غلغلك مي دهد. كمي آسوده تر مي شود، مي خواهد سرش را در آب كند و تمام وجود تشنه اش را سيراب، اما بوي نامطبوع آب او را پس مي زند. همان جا مي افتد، همان جايي كه شايد دامنه كوه باشد.
***
خورشيد از پشت كوه بي بي شهربانو، آرام آرام بالا مي آيد و ناوك تشعشعات خود را از ميان غبار آشنا در تن خسته شهر فرو مي برد. ساكنان شهر دوباره از خانه ها بيرون مي زنند و در غبار لحظه هايي كه قرار است با آن همراه شوند، به دنبال روزي ديگر، كوچه، پس كوچه ها را مي پيمايند؛ يكي كركره مغازه را بالا مي زند، الهي به اميد تو... ديگري به زمين زراعي همان حوالي مي رود و يكي ديگر در ايستگاه، دقايقي چند منتظر اتوبوس مي شود تا او را از حاشيه به شهر برساند و يكي ديگر راهي كارخانه سيمان و شايد كارخانه ذوب فلزات مي شود كه همان نزديكي است. مهم اين است كه امين آباد روزي ديگر را آغاز مي كند و قرار است ساكنان آن يك روز ديگر زندگي كنند يا زنده بمانند!
اگر سه راه ورامين، آغاز مسير ما باشد و جاده ورامين را كمي جلوتر برويم تا امين آباد راه زيادي نيست. امين آباد؛ نامي آشنا در گفت وگوهاي روزمره كه هر وقت مي خواهيم درباره كسي سخن به ميان آوريم يا او را مورد خطاب قرار دهيم كه به زعم ما از وضعيت طبيعي به دور است با طعن و كنايه و حتي پرخاشگرايانه مي گوييم؛ فلاني را بايد در امين آباد بستري كنند. اما نه، نبايد اشتباه كرد، امين آباد منطقه اي به وسعت بيمارستان رواني رازي نيست، منطقه اي است با سابقه طولاني زراعت كه هنوز آثاري از آن در دو طرف جاده از لابه لاي كارخانه هاي جورواجوري كه ايجاد شده اند گاهي خودي نشان مي دهند. اگر به موازات كوه بي بي شهربانو كه همگام با ما، در مسير حركت مي كند، از پل رودخانه تقي آباد (فاضلاب تهران) عبور كنيم و بيمارستان رواني رازي را يك ايستگاه پشت سر بگذاريم به امين آباد خواهيم رسيد. از اتوبوس كه پياده مي شوم در اين ديار ناآشنا كه به دنبال آشنايي براي گفت وگو مي گردم، همان روبه رو به يك مغازه خواربارفروشي قدم مي گذارم. بوي گذشته هاي دور مي دهد، گذشته هايي كه در آن از سوپرماركت هاي آن چناني و مغازه هاي رنگارنگ خبري نبود؛ مردم اين منطقه كم توقع هستند يا حاج احمد افشار بي انگيزه، نمي دانم اما نشستن روي صندلي و حضور در جمع چند نفر از ساكنان پر درد اين منطقه، حقايق و دقايقي از مسائل و مشكلات را روشن مي كند كه نمي توان به راحتي از كنار آن گذشت.
آب منطقه امين آباد از آن رموز ناگشوده روزگار است كه بي شك درد همه مردماني است كه وقتي سخن از مشكل به ميان مي آيد، بدون فوت وقت، صحبت از آب به ميان مي كشند. كودكان اين منطقه با واژه آب پيش و بيش از هر كودك دبستاني آشنا مي شوند. نه براي تمرين هجاي آن بلكه براي به دست آوردن آنچه مي گويند، مايه حيات است. حاج احمد افشار۷۰، ساله كه پدرش نيز در سالهاي دور ساكن روستاي امين آباد بوده، شغل اصلي اش كشاورزي است. او درباره مشكل آب منطقه مي گويد: 22سال پيش آب تهران تا بيمارستان رازي لوله كشي شد، اما از آنجا به بعد آبي كه ما استفاده مي كنيم، آب منبع است، منبعي كه بالاي كوه نصب شده و اگر به داخل آن نگاه كني، از شدت خزه و كثافات جرأت نمي كني به آن دست بزني. آب خوراكي هم كه هر هفته جمعه ها توزيع مي شود و بابت هر دبّه 20 ليتري آن 100 تومان مي پردازيم كه به خدا حاضرم 100 تومان هم بدهم، تا كسي پيدا شود و آب را تا خانه ام ببرد.
گرچه مشكل عمده ساكنان امين آباد و مناطق اطراف آن آب است اما آنچه بيش از آن موجب نگراني مردم است سند اماكن مسكوني، تجاري و اراضي حاشيه است. اگر بگوييم امين آباد شهر خانه هاي بي سند است به خطا نرفته ايم، چون هيچ يك از املاك اين منطقه به گفته ساكنان سند ندارند. يكي از ساكنان بازنشسته كارخانه سيمان كه در اين جمع حاضر است در اين باره مي گويد: خواهش مي كنم ما را هم جزو ليست اين مملكت به حساب آوريد، وزارت كشاورزي چند سال پيش به 80 درصد اراضي زراعي ما سند داد اما سازمان زمين شهري از سوي ديگر مدعي شد كه مالكيت زمين ها با اين سازمان است و وزارت كشاورزي هم نتوانست راه به جايي ببرد. حاج احمد افشار اضافه مي كند: مشكل عمده ما بين ده يا شهر بودن ماست.
يك جا مي رويم، ما را به عنوان منطقه كشاورزي و روستايي مي شناسند و جاي ديگر مي گويند به منطقه اي كه از 400 خانوار بيشتر جمعيت داشته باشد، ده اتلاق نمي شود و امين آباد داراي 4 هزار خانوار است، پس ده نيست. قضيه ما، قضيه شترمرغ است، مي گويند: پرواز كن! مي گويد: شترم. مي گويند: بار ببر! مي گويد: مرغم. امين آباد كمربند سبز منطقه ري امروزه در رقابت با كارخانه هايي كه در جاي جاي اين تابلوي سبز طبيعت، لكه هاي تاريكي به جاي گذاشته اند، بيش از هر چيز از حضور دودكش هاي كارخانه سيمان و كارخانه ذوب فلزات در رنج است. ريه هاي اين منطقه هر روز از هوايي پر و خالي مي شود كه آثارش در بيماري هاي تنفسي، ريوي و پوستي ساكنان به چشم مي خورد.
خاور عباسي كه 35 سال ساكن امين آباد است مي گويد: وقتي ايستگاه تصفيه اين كارخانه ها خراب مي شود، دود تمام منطقه را فرامي گيرد، اگر يك لباس مشكي را شب روي طناب پهن كنيم فردا صبح انگار يك لايه برف روي آ ن نشسته. به بركت كارخانه سيمان هوايمان سفيد و به بركت كارخانه ذوب فلزات كه گاز گوگرد توليد مي كند، هوا سياه مي شود و در حالي كه سرفه مي كند، ادامه مي دهد: سالهاست بيماري آسم دارم، شوهرم هم از همين درد مرد. يك بار دچار يك سرماخوردگي ساده شد و از پا افتاد. وقتي به بيمارستان برديمش تا بعدازظهر دوام نياورد، دكترها گفتند، ريه هايش كاملاً از بين رفته است. همه اين اتفاق ها در حالي به وقوع مي پيوندد كه كارشناسان سازمان محيط زيست معتقدند، وضعيت تصفيه و تهويه دودكش هاي كارخانه هاي منطقه در حد استاندارد است و هيچ مشكلي وجود ندارد. در حالي كه اهالي اين منطقه گاه گاهي با آسمان سفيد يا سياهي روبه رو مي شوند كه منجر به بستن كامل در و پنجره حتي در روزهاي گرم تابستان مي شود. يكي از امين آبادي هايي كه به گفته خودش براي پيگيري مشكلات منطقه سالهاست دوندگي كرده و با وجود يك پرونده 5 كيلويي از اداره ها و سازمان هاي مختلف، راه به جايي نبرده، مي گويد: اصولاً هر كارخانه اي وقتي در منطقه اي احداث مي شود، چند درصد از سود آن به همان منطقه و ساكنانش تعلق مي گيرد، چون مواد اوليه از آنجا تأمين مي شود. ما كه زورمان نرسيد اين كارخانه ها را تعطيل كنيم، حداقل چند درصد از سود آنها را به منطقه اختصاص دهند كه به خدا امين آباد، امين شهر مي شود.
|
|
***
دامنه كوه بي بي شهربانو، خانه ها و اراضي بي سند، كمربند سبز ري، همسايه كارخانه سيمان و همدم كارخانه ذوب فلزات، سرزمين دودهاي سفيد و سياه را در حالي ترك مي كنم كه اتوبوس از جاده اي كه به گفته ساكنان با وجود تردد ماشين هاي سنگين به دليل عرض كم، هر سال قربانيان زيادي داده از حاشيه شهر مي گذرد. اتوبوس از مقابل بيمارستان رواني رازي، پس از پل رودخانه تقي آباد (فاضلاب تهران) عبور مي كند. هنوز تعدادي از كودكان كنار اين رودخانه؟! به بازي ايستاده اند. خورشيد آرام آرام در انتهاي مسير رودخانه، رنگ كبود خستگي به چهره مي گيرد تا فردايي ديگر از پشت كوه بي بي شهربانو بر ساكنان دامنه آن نويد دهد؛ فردايي را كه كودكان دبستاني براي تكرار واژه آب از جاده كم عرض امين آباد عبور خواهند كرد و شب را در هاله اي از دودهاي سياه و سفيد به صبح خواهند رسانيد.
تعريف
حاشيه نشيني را از چند نظر مي توان تعريف كرد. جامعه شناسان در تعريف افرادي كه در حريم شهرها سكونت دارند، مي گويند: معمولاً حاشيه نشينان را كساني تشكيل مي دهند كه در شهرها زندگي مي كنند، اما به عنوان يك شهروند از امكانات و خدمات شهري بهره نمي برند. اين افراد با وجود اينكه در دل يا حاشيه شهرها جاي دارند، اما فرهنگ روستايي را همچنان حفظ كرده اند و در عين حال خود را شهري مي دانند.
همچنين در انسان شناسي نيز حاشيه نشين به فرد يا گروهي گفته مي شود كه فرهنگ اوليه خود را بدون اينكه فرهنگ ثانويه را جايگزين كند، از دست داده است يا در عالم برزخ قرار مي گيرد.
زمين
در امين آباد مردم به دنبال فرياد رسي هستند كه آن ها را از اين وضعيت نجات دهد. وقتي به محل مي رويم همه به سرعت مي فهمند كه خبرنگاريم. شايد از دوربين عكاسي مان و شايد از اين كه ناباورانه به اوضاع مي نگريم و سوال مي كنيم. هركس به ما مي رسد گله اي مي كند از آنچه بر مردم مي رود. از مشقت فراوان براي تامين آب قابل شرب تا نبود سيستم فاضلا ب.
يكي از آن ها فرامرز قلي زاده نايب قهرمان كاراته جهان است كه پس از سال ها زندگي در امين آباد حالا به جاي ديگري رفته ولي همچنان به فكر مردم منطقه است. او مي خواهد يك باشگاه ورزشي تاسيس كند اما با مشكلات فراواني روبرو شده است. مي گويد 250 متر زمين به شهرداري داده تا بتواند مجوز ساخت يك باشگاه را بگيرد. با اين حال هنوز نتوانسته است به نتيجه مشخصي برسد. اين در حالي است كه در كل منطقه هيچ باشگاه ورزشي وجود ندارد و اعتياد و بيكاري فراوان ديده مي شود. قلي زاده مي گويد: هنگامي كه مي خواهند پول بگيرند ما را ساكنان شهر به حساب مي آورند ولي وقتي مي خواهند امكانات بدهند، روستايي هستيم!
شغل بيشتر مردم كشاورزي است. گويا زمين هاي كشاورزي اين منطقه پيش از انقلاب متعلق به دونفر به نام هاي طوسي و شاهزده بوده است. اكنون اين زمين ها در اختيار مردم هستند. البته شنيده مي شود گروهي قصد دارند شرايط را به پيش از انقلاب بازگردانند!
پيدايش
حاشيه نشيني چگونه پديد آمد؟ با سير مهاجرت انسان ها از روستاها و مناطق كمتر توسعه يافته به شهرها و مناطق توسعه يافته، شهرها با افزايش جمعيت و تورم انساني مواجه شدند كه اين امر مقامات مسئول در شهرها را بر آن داشت كه به دليل عدم امكان اسكان اين تراكم جمعيتي، بخشي از جمعيت را به حاشيه شهرها برانند. البته در اين بين، تقسيم عادلانه ثروت و امكانات نيز به درستي صورت نگرفت. رسول خادم، رئيس كميسيون فرهنگي- اجتماعي شوراي شهر تهران مدتي پيش در مصاحبه اي، تعداد حاشيه نشينان ايران را 5ميليون نفر اعلام كرد.
چندي پيش نيز برخي از مسئولان وزارت كشور از تدوين سند ملي حاشيه نشيني خبر دادند.