حميدرضا عسگري نژاد
هيچ وقت از درس عربي خوشم نيامد. سال دوم راهنمايي بودم و تصميم گرفته بودم كه سخت عربي بخوانم. آخه هم بيشتر همسايه هاي كشورمان عرب زبان بودند و هم رفت و آمد به آن جا زياد بود. همان روزهاي اول مدرسه بود كه معلم دفترش را باز كرد تا براي پرسش از دانش آموزان اسم كسي را صدا بزند و من هم مثل يك بچه خوب دستم را بالا گرفتم و خواستم خود را در همين ابتداي كار محكي بزنم اما چشمتان روز بد نبيند تا پاي تخته كه آن روزها هنوز سياه بود و به قول امروزي ها تبديل به وايت برد نشده بود، ايستادم و كتاب را جلوي رويم باز كردم، فقط يك لحظه فهميدم كه بي هوش روي نيمكت افتاده ام. پس از چند دقيقه اي خود را در دفتر مديريت يافتم. همه دست پاچه بودند و صورت من كبود كبود. تا از جايم بلند شدم و فكر آقايان راحت شد همگي به من تشر زدند كه چرا معلمت را مسخره مي كردي. من مات ماندم و حالا بماند باقي قضايا و از آن روز بود كه تصميم گرفتم ديگر عربي نخوانم.
خاطرات تلخ و شيرين دوران تحصيل گريبان همه ما را گرفته است. حال عده اي پس از اين دوران و پس از اين كه به قولي معروف به جايي رسيدند با يادآوري اين خاطرات مي كوشند كه تجربه به انجام رسيده را دگرباره تجربه نكنند. يكي از اين افراد اصغر محمدي همداني است كه حالا سمت استادي دانشگاه را با خود دارد. شايد يادآوري خاطراتي از اين دست بوده كه او را به تحقيقي در باب آموزش واداشته و پس از انجام تحقيقاتش 20 پيشنهاد را به مسئولان آموزش و پرورش ارائه كرده است.
اين استاد دانشگاه در چند آيتم پيشنهادي خود از اهميت موضوعاتي سخن گفته است كه چندان بي ربط با خاطره دوران راهنمايي من نيستند: با توجه به اين كه ايجاد انگيزه و علاقه يادگيري در دانش آموزان به عنوان يك اصل در نظام نو آموزشي به شمار مي رود مدير و دست اندركاران امر آموزش با بصيرت و افق ديد وسيع و نگاه روشن به مسئله با اتخاذ تدابير لازم و تنظيم طرح هاي كاربردي و اعمال روش هاي علمي نسبت به بيان صريح هدف هاي آموزشي و ايجاد انتظارات مثبت به نتايج يادگيري و استفاده به موقع با ابزارهاي كاربردي اقدام كنند تا اين اصل اساسي در جايگاه خود نقش آفرين باشد. بهينه سازي فضاي مدارس هم يكي از پيشنهادات اين استاد دانشگاه است كه مي توان در اين راستا از آن نام برد: با بهينه سازي روش ها، بهبودبخشي شرايط يادگيري و ايجاد انگيزه در دانش آموزان فضاي مدرسه را بهينه سازي كنيم.
اما مشكل من و امثال من تنها درس عربي نبود. تحولاتي در هم سن و سال هاي من رخ مي داد كه نمي دانستيم چيست و دانشي نسبت به آنها نداشتيم. هيچ كس هم حاضر نبود نم پس دهد كه اين چه اتفاقي است كه در درون ما رخ مي دهد، نه كسي از اهالي خانه و نه كسي از اهالي مدرسه. گيج و مبهوت مانده بوديم و به دنبال چاره اي بوديم. در آن سال ها هيچ نفهميديم و بعدها كه كمي بزرگتر شديم تازه فهميديم آن تحولات يك بيماري نبوده بلكه طبيعت هر بشري اين گونه است. اما تنها چيزي كه براي ما باقي ماند ندانستن و ندانستن بود. محمدي بلوغ را امري مهم در آموزش و پرورش تلقي مي كند: با مراقبت هاي صحيح، سنجيده و اصولي و با تنظيم رفتار دست اندركاران و مربيان و نيز با ايجاد جو صميميت و رفاقت براي سامان دهي تحركات دوران بلوغ تدابيري بيانديشيم.
در همان راستا آيتم ديگري از پيشنهادات اين استاد دانشگاه را مي توان چنين ديد: با توجه به اضطراب، افسردگي، تعارض هاي مزمن رواني، انزوا و گوشه گيري، غرور، عقده حقارت، حسادت، حساسيت بيش از حد، عواطف نامتعادل، خودآزاري، ديگرآزاري، هيجانات بيش از حد، فشارهاي رواني، انديشه و افكارهاي آزاردهنده و... در بين دانش آموزان، مدير و مربيان و دست اندركاران امر آموزش بايد تمام توان خود را در بهداشت روان دانش آموزان به كار گيرند تا آنان از احساس آرامش و امنيت درون برخوردار باشند. همچنين ذهن، انديشه، تفكر، باورها، هيجان ها، انگيزه ها، احساسات، ادراكات، عواطف آنها از سلامت كامل بهره مند شوند.
اما از همه اينها كه بگذريم بارها از روانشناسان و جامعه شناسان شنيده ايم كه مي گويند شور، نشاط، بازي و شادي اما آيا به راستي در عمل هم مي توان به اين نكته ها رسيد. يادم هست هميشه منتظر زنگ ورزش مي مانديم تا عقده هاي يك هفته خود را در عرض يك ساعت و نيم خالي كنيم اما مگر مي شد. دائم معلم ورزش در سالن تنيس پيدايش مي شد و هي تذكر كه بچه ها ساكت! ديگران كلاس دارند. در حياط هم كه نمي توانستيم بازي كنيم از هر پنجره اي معلمي بود كه سرش را بيرون مي آورد؛ مگر نمي بينيد كلاس داريم و خلاصه اين كه ما نه مفهوم نشاط را مي فهميديم و نه معني بازي و شادي را تا چه رسد به اين كه در مورد رنگ لباس و فضاي مدرسه چيزي بدانيم. شايد اين درصد بالاي افسردگي جامعه ما هم از همان نهاد مدرسه در نهاد ما پي ريزي شده است. حالا اصغر محمدي كه زماني خود اينها را تجربه كرده است به مسئولان آموزش و پرورش پيشنهاد مي دهد كه شور و نشاط را حتي در سرويس هاي اياب و ذهاب هم ايجاد كنند: با توجه به تنوع مطالب و موضوعات كتب درسي و حجيم بودن آنها و سياست هاي استاندارد، اداره تدوين و مقررات اجرايي وزارت آموزش و پرورش كلاس هاي فوق برنامه و اياب و ذهاب سرويس ها را بايد طوري برنامه ريزي كند كه به نشاط و انگيزه دانش آموزان آسيبي وارد نشود.
او در بندي ديگر از پيشنهادات خود مي گويد: فضاي آموزشگاه، رنگ آميزي، تخته و ميزها، انتخاب رنگ لباس ها، سيستم گرمايي و سرمايي، سيستم صوتي مدرسه، محل ورزش، برخورد خوب و با كرامت، برنامه ريزي سنجيده و معقول، مشاركت بهينه دانش آموزان در برنامه هاي جمعي، تشكيل كتاب خانه با كتاب هاي كاربردي در جهت كمك به درس هاي دانش آموزان، ارائه الگوهاي مثبت و تقويت باورهاي ديني، فراهم كردن زمينه امنيت و آرامش رواني، پرهيز از تحقير و كنايه زني و سرزنش اموري هستند كه مي توانند در فراهم شدن شرايط يادگيري براي دانش آموز مفيد باشند و رعايت آنها به دست اندركاران آموزش توصيه مي شود.
محمدي در همين راستا از ورزش به عنوان درسي مهم در دوران مدرسه ياد مي كند: مسئله انرژي متراكم جوانان اهميت فراواني دارد؛ به همين جهت بايد زمينه اي فراهم كرد كه انرژي آنان به طرق صحيح و سنجيده و اصولي و معقول مصرف شود. در اين خصوص مدير و دست اندركاران آموزش بايد ورزش را به عنوان يك درس با اهميت تلقي كرده و مثل بقيه دروس از نظر زمان و مكان و غيره در برنامه مدرسه مورد توجه قرار دهند.
راستش يك جورهايي گيج شده بودم. احتمالا سر شما هم اين بلا آمده؛ هر معلمي روش خاصي را اعمال مي كرد اصلاً فراموش نمي كنم معلمي داشتيم در اول دبيرستان كه به محض ورود به كلاس بدون هيچ سخني، نام، فاميل و درسي را كه مي خواست تدريس كند بر روي تخته سياه مي نوشت. يادش به خير كت و شلواري داشت كه هيچ وقت عوضش نكرد اما نكته جالب توجه جاي ديگري بود. من مردي هستم خشن در عين حال جذاب. به كسي نمره نمي دهم و از دانش آموز تنبل بيزارم. اين كلمات قصار اولين حرف هايي بودند كه پس از معرفي كتبي از زبان آقاي معلم خود را به طرف من و هم كلاسي هايم پرت مي كردند. خب دوران جواني بود و شيطنت هاي خاص خودش. مي مانديم ميان خنديدن و گريستن. اول سال بود و هنوز تب امتحان و نمره نداشتيم و خنده از همه چيز دلچسب تر بود. در مقابل معلم جواني داشتيم تازه از دانشگاه بيرون آمده در همان بدو ورود طرح دوستي مي ريخت و هيچ از نمره نمي گفت. نه از كلاس درسش فرار مي كرديم و نه اضطراب نمره را داشتيم و عجب اين كه بيشتر بچه ها در كلاس درس او نمره خوبي مي گرفتند.
اصغر محمدي هم يكي از آنهايي است كه با ايجاد استرس و اضطراب از بابت نمره سخت مخالف است: مسئله آزمون و نمرات و اضطراب و افسردگي ناشي از آن از جمله معضلات مجموعه دانش آموزان، مربيان، مدير و مجموعه دست اندركاران آموزش است كه در اين خصوص بايد با ارائه راهكار مناسب چاره اي انديشيد به طوري كه آزمون ها و نمرات به عنوان وسيله اي براي ايجاد انگيزه در دانش آموزان موثر باشد و در رابطه با نحوه عملكرد و ميزان يادگيري استفاده شود نه به عنوان ارعاب و تنبيه.
معلم ادبياتي داشتيم با وسواسي بسيار سخت. هرگز به ياد ندارم كه در كلاس را با دستش باز كرده باشد. اگر روميزي تميز نبود تمام وقت دست هايش بالا بود و ناسزا بود كه نثار مبصر كلاس مي كرد. ناسزاهايش فقط مختص مبصر نبود كه هر كسي را دوست داشت از آن بي بهره نمي گذاشت. شايد با خود مي انديشيد با اين كار تلنگري به شاگردش خواهد زد. سال دوم راهنمايي را مردود شدم و يك سالي از اين معلم ادبياتم بي بهره ماندم. سال سوم كه رسيد دوباره چشمم به جمالش روشن شد. تا وارد كلاس شد مستقيم سمت نيمكتي آمد كه من بر آن جا خوش كرده بودم. با تمام توان بر سرم كوبيد و گفت: خاك بر سرت تمام دوستانت در تيزهوشان هستند ولي تو هنوز اينجايي؟ راستش نه شوكه شدم و نه تاثيري مثبت بر من گذاشت. اين گونه بود كه او مي خواست حس رقابت را در من ايجاد كند، اما اين حس هم از نظر محمدي همداني دور نمانده است: مديران و دست اندركاران امر آموزش جهت ايجاد رقابت بين دانش آموزان ضمن استفاده به موقع از تشويق هاي كلامي در شرايط مقتضي (ساده ترين وسيله اي كه در اختيار دست اندركاران آموزش قرار دارد) و مشوق هاي ديگري كه با استانداردهاي جهاني مطابقت دارد از رقابت هايي كه به كسب موفقيت معدودي از دانش آموزان و شكست اكثريت آنها مي انجامد پرهيز كنند. با توجه به اين كه دانش آموزان دبيرستاني با سه تغيير مهم و اساسي؛ جسمي، عاطفي و رفتاري مواجه هستند بايد در ايجاد رقابت علمي بين آنان مسئله توان آنها را جدي گرفت و با اتخاذ روش معقول و برنامه آموزشي قابل اجرا در تعديل رفتار و عواطف آنان كوشيد. مدير و دست اندركاران امر آموزش به جهت تحريك حس كنجكاوي دانش آموزان از محرك هاي تازه و نو، تعجب برانگيز و پرمعني سطح برانگيختگي را افزايش دهند. البته در اين مسئله بايد توانمندي دانش آموزان را در نظر بگيرند. از آن جايي كه اختلاف استعدادها، موانع يادگيري ها، حجيم بودن كتاب ها، تعداد زياد كتاب ها، تنوع مطالب، محدوديت زماني، تدريس دبيران به سبك سنتي و عدم توجه به استانداردهاي جهاني، خستگي بيش از حد، يكنواختي مزمن برنامه هاي تحميلي و ... موجب بي رغبتي و عدم توجه جدي به مسئله يادگيري است، لازم است كه كلاس هاي تقويتي و فوق برنامه به عنوان يك نياز اصلي تدارك ديده شود. دست اندركاران آموزش بايد بسيار معقول و پسنديده و به وسيله مشورت جدي با دانش آموزان و با استفاده از اساتيد مجرب و داراي مقبوليت حتي الامكان به سبك سئوال و جواب و با به كار بردن شيوه هاي نو و بديع آموزشي نسبت به برگزاري كلاس هاي فوق برنامه و تقويتي اقدام كنند.
اما محمدي مشورت با دانش آموزان را تنها در اين مسئله ياد آور نمي شود: دست اندركاران امر آموزش بايد با در نظر گرفتن مجموعه عوامل تاثيرگذار در آموزش، به كارگيري استانداردهاي آموزش، رعايت آخرين يافته هاي جهاني در آموزش، اتخاذ تدابيري در جهت حل و فصل مسايل و مشكلات آموزش، اعمال روش هاي علمي، تعيين اولويت هاي اجرايي، به كارگيري آخرين روش هاي آموزشي، استفاده از نظرات كارشناسان و با مشورت دبيران و دانش آموزان برنامه هاي مدرسه را تدوين كنند. با توجه به اين كه مدير و همكاران مدارس دولتي موظف به رعايت كامل سياست هاي آموزشي اداره آموزش و پرورش هستند ليكن ضمن توجه به اين اصل نيز مي توان با اتخاذ شيوه معقول و سنجيده و با همفكري دست اندركاران و كادر آموزشي مدرسه، استفاده بهينه از توانمنديهاي انجمن اولياء، تعامل با نمايندگان دانش آموزان و اخذ نظر كارشناسان مربوطه كيفيت روش آموزش را بهبود بخشيد.
اين استاد دانشگاه با ذكر اين نكته كه دانش آموزان فهيم ترين و جدي ترين افراد در امر آموزش هستند، از مسئولان آموزش و پرورش مي خواهد كه به اين نكته اساسي توجه داشته باشند تا عوامل بي اعتمادي را از بين ببرند: مدير و دست اندركاران امر آموزش بايد به اين اصل اساسي توجه جدي داشته باشند كه دانش آموزان فهيم ترين و جدي ترين افرادي هستند كه ناظر جدي به عملكرد مجموعه دست اندركاران مدرسه و خانه هستند. مجموعه اعمال و رفتار مدير و معاونان و مربيان و خانه و جامعه را به خوبي مي فهمند. هرگونه پنهان كاري و تحميل افكار بر روابط فيمابين مديريت و دانش آموزان اثر تخريبي خواهد داشت و در نتيجه دانش آموزان را نسبت به تصميم گيران مدرسه بي اعتماد خواهد كرد و لذا اداره كنندگان آموزشگاه بايد با استفاده از كارشناسان مجرب و زبده نسبت به راهكارهاي اجرايي چگونگي جلب اعتماد دانش آموزان اقدام و در اين خصوص به دور از سياسي كاري با برخورد صادق طرح را اجرا كنند.
او در ادامه پيشنهادات خود از مديران مي خواهد كه معلمان را وادار به ساده گويي كنند: مدير و دست اندركاران امر آموزش، معلمان و مربيان را توجيه كنند كه مطالب آموزشي را از ساده به دشوار ارائه دهند. از مثال هاي ملموس استفاده كنند و علاوه بر توضيح و تشريح مطالب به طور كلامي از شيوه هاي بديع آموزشي استفاده كنند.
حالا كه دانش آموز سابق خود به مقام استادي رسيده است دغدغه هاي مديران را هم مي بيند: شكي نيست كه هزينه سرانه اختصاص يافته به مدارس پاسخ گوي مشكلات فراوان مالي مدرسه نبوده و سازمان بازرسي كل كشور پيرو بخشنامه وزارتي نظارت جدي بر اخذ كمك هاي مردمي در مدرسه دارد. تحميل هزينه هاي برق و آب و گاز و تعميرات و مستخدمان روزمزد و غيره نيز از مسائلي است كه بر نگراني هاي مدير افزوده است. اضافه بر اينها اين كه تهيه كلاس هاي فوق برنامه و تقويتي با مشكلات خاص خود در زمينه برنامه ريزي، امكانات، تدارك اساتيد و ... بر دغدغه ها و اضطراب مدير افزوده است. مدير و دست اندركاران بايد با تهيه راهكار مناسب و عبور از بحران مالي موجود در ايجاد زمينه مناسب برنامه ريزي آموزشي مدرسه آموزشگاه را مساعدت كنند. استفاده از تجارب ديگران هم از ديد محمدي حائز اهميت است: با توجه به اين كه امروزه استفاده از تجارب ديگران در امر آموزش در وسع نظر مديران نقش اساسي دارد، دست اندركاران آموزش بايد در مقام سياست گذار و مسئولان نظام هاي آموزشي اين موضوع را اصل قرار داده و نبايد آن چه كه خود دارند مطلوب و ايده آل جلوه دهند بلكه روزنه هاي فراگيري از تجارب ديگران را به دليل وسعت نظر باز نگه دارند. با بهره گيري از اطلاعات و تجارب كسب شده با گام هاي سنجيده و آگاهي از تدابير ديگران نسبت به تدوين طرح هاي منطقي و سنجيده به منظور پيشرفت و توسعه كمي و كيفي آموزش اقدام كنند.
نه تنها نوآوري حتي كتاب هاي كمك آموزشي هم از نكاتي است كه اين استاد دانشگاه در پيشنهادات خود به مسئولان نظام آموزشي كشور آن را از نظر دور نگه نداشته است: با توجه به بحران جهاني آموزش و پرورش در حال حاضر نسبت به معرفي و ارائه نوآوري هاي آموزشي از جمله استفاده از رسانه هاي گروهي در امر آموزش، بهره گيري از آخرين يافته هاي ديگران از طريق ماهواره هاي آموزش، استفاده از شيوه هاي كانون هاي آموزشي سيار، جذب نظرات دانش آموزان، دست اندركاران و مديران نسبت به تدوين يك برنامه صحيح اصولي اقدام شود تا مشكلاتي از قبيل افت تحصيلي و مسائل ديگر را حل كنند. با توجه به اين كه امروزه كتاب هاي كمك آموزشي به عنوان يك پديده نو در ميان معلمان و دانش آموزان جا باز كرده و در فرآيند برنامه هاي آموزشي و پرورشي داراي نقش است، مدير و دست اندركاران امر آموزش بايد با حساسيت لازم نسبت به طرح سامان دهي كتاب هاي كمك آموزشي اقدام كنند تا بر اساس همان طرح دانش آموزان از مزاياي آن بهره مند شوند.