سه شنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۸۶
۲۰ پيشنهاد براي مسئولان آموزش و پرورش
مدرسه اي كه دوست داريم
006990.jpg
عكس: صمد صالح طبري
حميدرضا عسگري نژاد
هيچ وقت از درس عربي خوشم نيامد. سال دوم راهنمايي بودم و تصميم گرفته بودم كه سخت عربي بخوانم. آخه هم بيشتر همسايه هاي كشورمان عرب زبان بودند و هم رفت و آمد به آن جا زياد بود. همان روزهاي اول مدرسه بود كه معلم دفترش را باز كرد تا براي پرسش از دانش آموزان اسم كسي را صدا بزند و من هم مثل يك بچه خوب دستم را بالا گرفتم و خواستم خود را در همين ابتداي كار محكي بزنم اما چشمتان روز بد نبيند تا پاي تخته كه آن روزها هنوز سياه بود و به قول امروزي ها تبديل به وايت برد نشده بود، ايستادم و كتاب را جلوي رويم باز كردم، فقط يك لحظه فهميدم كه بي هوش روي نيمكت افتاده ام. پس از چند دقيقه اي خود را در دفتر مديريت يافتم. همه دست پاچه بودند و صورت من كبود كبود. تا از جايم بلند شدم و فكر آقايان راحت شد همگي به من تشر زدند كه چرا معلمت را مسخره مي كردي. من مات ماندم و حالا بماند باقي قضايا و از آن روز بود كه تصميم گرفتم ديگر عربي نخوانم.
خاطرات تلخ و شيرين دوران تحصيل گريبان همه ما را گرفته است. حال عده اي پس از اين دوران و پس از اين كه به قولي معروف به جايي رسيدند با يادآوري اين خاطرات مي كوشند كه تجربه به انجام رسيده را دگرباره تجربه نكنند. يكي از اين افراد اصغر محمدي همداني است كه حالا سمت استادي دانشگاه را با خود دارد. شايد يادآوري خاطراتي از اين دست بوده كه او را به تحقيقي در باب آموزش واداشته و پس از انجام تحقيقاتش 20 پيشنهاد را به مسئولان آموزش و پرورش ارائه كرده است.
اين استاد دانشگاه در چند آيتم پيشنهادي خود از اهميت موضوعاتي سخن گفته است كه چندان بي ربط با خاطره دوران راهنمايي من نيستند: با توجه به اين كه ايجاد انگيزه و علاقه يادگيري در دانش آموزان به عنوان يك اصل در نظام نو آموزشي به شمار مي رود مدير و دست اندركاران امر آموزش با بصيرت و افق ديد وسيع و نگاه روشن به مسئله با اتخاذ تدابير لازم و تنظيم طرح هاي كاربردي و اعمال روش هاي علمي نسبت به بيان صريح هدف هاي آموزشي و ايجاد انتظارات مثبت به نتايج يادگيري و استفاده به موقع با ابزارهاي كاربردي اقدام كنند تا اين اصل اساسي در جايگاه خود نقش آفرين باشد. بهينه سازي فضاي مدارس هم يكي از پيشنهادات اين استاد دانشگاه است كه مي توان در اين راستا از آن نام برد: با بهينه سازي روش ها، بهبودبخشي شرايط يادگيري و ايجاد انگيزه در دانش آموزان فضاي مدرسه را بهينه سازي كنيم.
اما مشكل من و امثال من تنها درس عربي نبود. تحولاتي در هم سن و سال هاي من رخ مي داد كه نمي دانستيم چيست و دانشي نسبت به آنها نداشتيم. هيچ كس هم حاضر نبود نم پس دهد كه اين چه اتفاقي است كه در درون ما رخ مي دهد، نه كسي از اهالي خانه و نه كسي از اهالي مدرسه. گيج و مبهوت مانده بوديم و به دنبال چاره اي بوديم. در آن سال ها هيچ نفهميديم و بعدها كه كمي بزرگتر شديم تازه فهميديم آن تحولات يك بيماري نبوده بلكه طبيعت هر بشري اين گونه است. اما تنها چيزي كه براي ما باقي ماند ندانستن و ندانستن بود. محمدي بلوغ را امري مهم در آموزش و پرورش تلقي مي كند: با مراقبت هاي صحيح، سنجيده و اصولي و با تنظيم رفتار دست اندركاران و مربيان و نيز با ايجاد جو صميميت و رفاقت براي سامان دهي تحركات دوران بلوغ تدابيري بيانديشيم.
در همان راستا آيتم ديگري از پيشنهادات اين استاد دانشگاه را مي توان چنين ديد: با توجه به اضطراب، افسردگي، تعارض هاي مزمن رواني، انزوا و گوشه گيري، غرور، عقده حقارت، حسادت، حساسيت بيش از حد، عواطف نامتعادل، خودآزاري، ديگرآزاري، هيجانات بيش از حد، فشارهاي رواني، انديشه و افكارهاي آزاردهنده و... در بين دانش آموزان، مدير و مربيان و دست اندركاران امر آموزش بايد تمام توان خود را در بهداشت روان دانش آموزان به كار گيرند تا آنان از احساس آرامش و امنيت درون برخوردار باشند. همچنين ذهن، انديشه، تفكر، باورها، هيجان ها، انگيزه ها، احساسات، ادراكات، عواطف آنها از سلامت كامل بهره مند شوند.
اما از همه اينها كه بگذريم بارها از روانشناسان و جامعه شناسان شنيده ايم كه مي گويند شور، نشاط، بازي و شادي اما آيا به راستي در عمل هم مي توان به اين نكته ها رسيد. يادم هست هميشه منتظر زنگ ورزش مي مانديم تا عقده هاي يك هفته خود را در عرض يك ساعت و نيم خالي كنيم اما مگر مي شد. دائم معلم ورزش در سالن تنيس پيدايش مي شد و هي تذكر كه بچه ها ساكت! ديگران كلاس دارند. در حياط هم كه نمي توانستيم بازي كنيم از هر پنجره اي معلمي بود كه سرش را بيرون مي آورد؛ مگر نمي بينيد كلاس داريم و خلاصه اين كه ما نه مفهوم نشاط را مي فهميديم و نه معني بازي و شادي را تا چه رسد به اين كه در مورد رنگ لباس و فضاي مدرسه چيزي بدانيم. شايد اين درصد بالاي افسردگي جامعه ما هم از همان نهاد مدرسه در نهاد ما پي ريزي شده است. حالا اصغر محمدي كه زماني خود اينها را تجربه كرده است به مسئولان آموزش و پرورش پيشنهاد مي دهد كه شور و نشاط را حتي در سرويس هاي اياب و ذهاب هم ايجاد كنند: با توجه به تنوع مطالب و موضوعات كتب درسي و حجيم بودن آنها و سياست هاي استاندارد، اداره تدوين و مقررات اجرايي وزارت آموزش و پرورش كلاس هاي فوق برنامه و اياب و ذهاب سرويس ها را بايد طوري برنامه ريزي كند كه به نشاط و انگيزه دانش آموزان آسيبي وارد نشود.
او در بندي ديگر از پيشنهادات خود مي گويد: فضاي آموزشگاه، رنگ آميزي، تخته و ميزها، انتخاب رنگ لباس ها، سيستم گرمايي و سرمايي، سيستم صوتي مدرسه، محل ورزش، برخورد خوب و با كرامت، برنامه ريزي سنجيده و معقول، مشاركت بهينه دانش آموزان در برنامه هاي جمعي، تشكيل كتاب خانه با كتاب هاي كاربردي در جهت كمك به درس هاي دانش آموزان، ارائه الگوهاي مثبت و تقويت باورهاي ديني، فراهم كردن زمينه امنيت و آرامش رواني، پرهيز از تحقير و كنايه زني و سرزنش اموري هستند كه مي توانند در فراهم شدن شرايط يادگيري براي دانش آموز مفيد باشند و رعايت آنها به دست اندركاران آموزش توصيه مي شود.
محمدي در همين راستا از ورزش به عنوان درسي مهم در دوران مدرسه ياد مي كند: مسئله انرژي متراكم جوانان اهميت فراواني دارد؛ به همين جهت بايد زمينه اي فراهم كرد كه انرژي آنان به طرق صحيح و سنجيده و اصولي و معقول مصرف شود. در اين خصوص مدير و دست اندركاران آموزش بايد ورزش را به عنوان يك درس با اهميت تلقي كرده و مثل بقيه دروس از نظر زمان و مكان و غيره در برنامه مدرسه مورد توجه قرار دهند.
راستش يك جورهايي گيج شده بودم. احتمالا سر شما هم اين بلا آمده؛ هر معلمي روش خاصي را اعمال مي كرد اصلاً فراموش نمي كنم معلمي داشتيم در اول دبيرستان كه به محض ورود به كلاس بدون هيچ سخني، نام، فاميل و درسي را كه مي خواست تدريس كند بر روي تخته سياه مي نوشت. يادش به خير كت و شلواري داشت كه هيچ وقت عوضش نكرد اما نكته جالب توجه جاي ديگري بود. من مردي هستم خشن در عين حال جذاب. به كسي نمره نمي دهم و از دانش آموز تنبل بيزارم. اين كلمات قصار اولين حرف هايي بودند كه پس از معرفي كتبي از زبان آقاي معلم خود را به طرف من و هم كلاسي هايم پرت مي كردند. خب دوران جواني بود و شيطنت هاي خاص خودش. مي مانديم ميان خنديدن و گريستن. اول سال بود و هنوز تب امتحان و نمره نداشتيم و خنده از همه چيز دلچسب تر بود. در مقابل معلم جواني داشتيم تازه از دانشگاه بيرون آمده در همان بدو ورود طرح دوستي مي ريخت و هيچ از نمره نمي گفت. نه از كلاس درسش فرار مي كرديم و نه اضطراب نمره را داشتيم و عجب اين كه بيشتر بچه ها در كلاس درس او نمره خوبي مي گرفتند.
اصغر محمدي هم يكي از آنهايي است كه با ايجاد استرس و اضطراب از بابت نمره سخت مخالف است: مسئله آزمون و نمرات و اضطراب و افسردگي ناشي از آن از جمله معضلات مجموعه دانش آموزان، مربيان، مدير و مجموعه دست اندركاران آموزش است كه در اين خصوص بايد با ارائه راهكار مناسب چاره اي انديشيد به طوري كه آزمون ها و نمرات به عنوان وسيله اي براي ايجاد انگيزه در دانش آموزان موثر باشد و در رابطه با نحوه عملكرد و ميزان يادگيري استفاده شود نه به عنوان ارعاب و تنبيه.
معلم ادبياتي داشتيم با وسواسي بسيار سخت. هرگز به ياد ندارم كه در كلاس را با دستش باز كرده باشد. اگر روميزي تميز نبود تمام وقت دست هايش بالا بود و ناسزا بود كه نثار مبصر كلاس مي كرد. ناسزاهايش فقط مختص مبصر نبود كه هر كسي را دوست داشت از آن بي بهره نمي گذاشت. شايد با خود مي انديشيد با اين كار تلنگري به شاگردش خواهد زد. سال دوم راهنمايي را مردود شدم و يك سالي از اين معلم ادبياتم بي بهره ماندم. سال سوم كه رسيد دوباره چشمم به جمالش روشن شد. تا وارد كلاس شد مستقيم سمت نيمكتي آمد كه من بر آن جا خوش كرده بودم. با تمام توان بر سرم كوبيد و گفت: خاك بر سرت تمام دوستانت در تيزهوشان هستند ولي تو هنوز اينجايي؟ راستش نه شوكه شدم و نه تاثيري مثبت بر من گذاشت. اين گونه بود كه او مي خواست حس رقابت را در من ايجاد كند، اما اين حس هم از نظر محمدي همداني دور نمانده است: مديران و دست اندركاران امر آموزش جهت ايجاد رقابت بين دانش آموزان ضمن استفاده به موقع از تشويق هاي كلامي در شرايط مقتضي (ساده ترين وسيله اي كه در اختيار دست اندركاران آموزش قرار دارد) و مشوق هاي ديگري كه با استانداردهاي جهاني مطابقت دارد از رقابت هايي كه به كسب موفقيت معدودي از دانش آموزان و شكست اكثريت آنها مي انجامد پرهيز كنند. با توجه به اين كه دانش آموزان دبيرستاني با سه تغيير مهم و اساسي؛ جسمي، عاطفي و رفتاري مواجه هستند بايد در ايجاد رقابت علمي بين آنان مسئله توان آنها را جدي گرفت و با اتخاذ روش معقول و برنامه آموزشي قابل اجرا در تعديل رفتار و عواطف آنان كوشيد. مدير و دست اندركاران امر آموزش به جهت تحريك حس كنجكاوي دانش آموزان از محرك هاي تازه و نو، تعجب برانگيز و پرمعني سطح برانگيختگي را افزايش دهند. البته در اين مسئله بايد توانمندي دانش آموزان را در نظر بگيرند. از آن جايي كه اختلاف استعدادها، موانع يادگيري ها، حجيم بودن كتاب ها، تعداد زياد كتاب ها، تنوع مطالب، محدوديت زماني، تدريس دبيران به سبك سنتي و عدم توجه به استانداردهاي جهاني، خستگي بيش از حد، يكنواختي مزمن برنامه هاي تحميلي و ... موجب بي رغبتي و عدم توجه جدي به مسئله يادگيري است، لازم است كه كلاس هاي تقويتي و فوق برنامه به عنوان يك نياز اصلي تدارك ديده شود. دست اندركاران آموزش بايد بسيار معقول و پسنديده و به وسيله مشورت جدي با دانش آموزان و با استفاده از اساتيد مجرب و داراي مقبوليت حتي الامكان به سبك سئوال و جواب و با به كار بردن شيوه هاي نو و بديع آموزشي نسبت به برگزاري كلاس هاي فوق برنامه و تقويتي اقدام كنند.
اما محمدي مشورت با دانش آموزان را تنها در اين مسئله ياد آور نمي شود: دست اندركاران امر آموزش بايد با در نظر گرفتن مجموعه عوامل تاثيرگذار در آموزش، به كارگيري استانداردهاي آموزش، رعايت آخرين يافته هاي جهاني در آموزش، اتخاذ تدابيري در جهت حل و فصل مسايل و مشكلات آموزش، اعمال روش هاي علمي، تعيين اولويت هاي اجرايي، به كارگيري آخرين روش هاي آموزشي، استفاده از نظرات كارشناسان و با مشورت دبيران و دانش آموزان برنامه هاي مدرسه را تدوين كنند. با توجه به اين كه مدير و همكاران مدارس دولتي موظف به رعايت كامل سياست هاي آموزشي اداره آموزش و پرورش هستند ليكن ضمن توجه به اين اصل نيز مي توان با اتخاذ شيوه معقول و سنجيده و با همفكري دست اندركاران و كادر آموزشي مدرسه، استفاده بهينه از توانمنديهاي انجمن اولياء، تعامل با نمايندگان دانش آموزان و اخذ نظر كارشناسان مربوطه كيفيت روش آموزش را بهبود بخشيد.
اين استاد دانشگاه با ذكر اين نكته كه دانش آموزان فهيم ترين و جدي ترين افراد در امر آموزش هستند، از مسئولان آموزش و پرورش مي خواهد كه به اين نكته اساسي توجه داشته باشند تا عوامل بي اعتمادي را از بين ببرند: مدير و دست اندركاران امر آموزش بايد به اين اصل اساسي توجه جدي داشته باشند كه دانش آموزان فهيم ترين و جدي ترين افرادي هستند كه ناظر جدي به عملكرد مجموعه دست اندركاران مدرسه و خانه هستند. مجموعه اعمال و رفتار مدير و معاونان و مربيان و خانه و جامعه را به خوبي مي فهمند. هرگونه پنهان كاري و تحميل افكار بر روابط فيمابين مديريت و دانش آموزان اثر تخريبي خواهد داشت و در نتيجه دانش  آموزان را نسبت به تصميم گيران مدرسه بي اعتماد خواهد كرد و لذا اداره كنندگان آموزشگاه بايد با استفاده از كارشناسان مجرب و زبده نسبت به راهكارهاي اجرايي چگونگي جلب اعتماد دانش آموزان اقدام و در اين خصوص به دور از سياسي كاري با برخورد صادق طرح را اجرا كنند.
006906.jpg
عكس: گلناز بهشتي
او در ادامه پيشنهادات خود از مديران مي خواهد كه معلمان را وادار به ساده گويي كنند: مدير و دست اندركاران امر آموزش، معلمان و مربيان را توجيه كنند كه مطالب آموزشي را از ساده به دشوار ارائه دهند. از مثال هاي ملموس استفاده كنند و علاوه بر توضيح و تشريح مطالب به طور كلامي از شيوه هاي بديع آموزشي استفاده كنند.
حالا كه دانش آموز سابق خود به مقام استادي رسيده است دغدغه هاي مديران را هم مي بيند: شكي نيست كه هزينه سرانه اختصاص يافته به مدارس پاسخ گوي مشكلات فراوان مالي مدرسه نبوده و سازمان بازرسي كل كشور پيرو بخشنامه وزارتي نظارت جدي بر اخذ كمك هاي مردمي در مدرسه دارد. تحميل هزينه هاي برق و آب و گاز و تعميرات و مستخدمان روزمزد و غيره نيز از مسائلي است كه بر نگراني هاي مدير افزوده است. اضافه بر اينها اين كه تهيه كلاس هاي فوق برنامه و تقويتي با مشكلات خاص خود در زمينه برنامه ريزي، امكانات، تدارك اساتيد و ... بر دغدغه ها و اضطراب مدير افزوده است. مدير و دست اندركاران بايد با تهيه راهكار مناسب و عبور از بحران مالي موجود در ايجاد زمينه مناسب برنامه ريزي آموزشي مدرسه آموزشگاه را مساعدت كنند. استفاده از تجارب ديگران هم از ديد محمدي حائز اهميت است: با توجه به اين كه امروزه استفاده از تجارب ديگران در امر آموزش در وسع نظر مديران نقش اساسي دارد، دست اندركاران آموزش بايد در مقام سياست گذار و مسئولان نظام هاي آموزشي اين موضوع را اصل قرار داده و نبايد آن چه كه خود دارند مطلوب و ايده آل جلوه دهند بلكه روزنه هاي فراگيري از تجارب ديگران را به دليل وسعت نظر باز نگه دارند. با بهره گيري از اطلاعات و تجارب كسب شده با گام هاي سنجيده و آگاهي از تدابير ديگران نسبت به تدوين طرح هاي منطقي و سنجيده به منظور پيشرفت و توسعه كمي و كيفي آموزش اقدام كنند.
نه تنها نوآوري حتي كتاب هاي كمك آموزشي هم از نكاتي است كه اين استاد دانشگاه در پيشنهادات خود به مسئولان نظام آموزشي كشور آن را از نظر دور نگه نداشته است: با توجه به بحران جهاني آموزش و پرورش در حال حاضر نسبت به معرفي و ارائه نوآوري هاي آموزشي از جمله استفاده از رسانه هاي گروهي در امر آموزش، بهره گيري از آخرين يافته هاي ديگران از طريق ماهواره هاي آموزش، استفاده از شيوه هاي كانون هاي آموزشي سيار، جذب نظرات دانش آموزان، دست اندركاران و مديران نسبت به تدوين يك برنامه صحيح اصولي اقدام شود تا مشكلاتي از قبيل افت تحصيلي و مسائل ديگر را حل كنند. با توجه به اين كه امروزه كتاب هاي كمك آموزشي به عنوان يك پديده نو در ميان معلمان و دانش آموزان جا باز كرده و در فرآيند برنامه هاي آموزشي و پرورشي داراي نقش است، مدير و دست اندركاران امر آموزش بايد با حساسيت لازم نسبت به طرح سامان دهي كتاب هاي كمك آموزشي اقدام كنند تا بر اساس همان طرح دانش آموزان از مزاياي آن بهره مند شوند.

نگاه امروز
ندانستن و ندانستن
محمد باريكاني
۱ - روانشناسان ذهن كودك را به مينياتوري تشبيه مي كنند كه الگوي رفتاري والدين و جامعه پيراموني هر بار نقشي بر آن مي زند تا نقاشي تكميل شود. در اين ميان آموخته  هاي كودك شخصيت او را شكل مي دهد و در نهايت قالبي مي سازد كه معيار سنجش و ارزيابي شخصيت فرد قرار مي گيرد. آموزش هر اندازه كه بيمار باشد قالب آموخته ها را كج و معوج شكل مي دهد و معماري سست دانش و انديشه جامعه را به ارزش اجزاي ساختمان علم وامي دارد تا روزي همه چيز فروريزد و سهم دانش يك كشور در بازار جهاني به ورطه هولناك ورشكستگي علمي كشيده شود.
۲ - برنامه ريزي آموزش از همان دوران شروع يادگيري رفتارهاي فردي و اجتماعي در خانواده و پس از آن در دوران آموزش هاي علمي در مدرسه و دانشگاه عامل مهمي در تبيين و جهت دهي به دانش علمي جامعه است و به حق انديشمندان و متفكران يك جامعه توسعه يافته به خوبي اهميت برنامه ريزي آموزشي و تكنولوژي تربيتي را يافته اند.
۳ - جامعه آشفته ولي اوضاع ديگري دارد. جامعه اي كه در آن حلقه هاي توسعه  يافتگي در بخش هاي گوناگون به هم ريخته است محصول آموزش نادرست است. جامعه آشفته جامعه سليقه اي است حتي در حوزه دانش علمي و برنامه ريزي آموزشي، كافي است متون كتاب هاي درسي دانش آموزان جامعه مدرن را با كتاب هاي تدوين شده در دست يك كودك جامعه روستايي عقب نگاهداشته شده كه هنوز كلاس هاي درس كپري خود را در كنار زمين هاي چراي گوسفندان تجربه مي كند يا ناچار است براي علم آموزي هر روز در خانه يكي از اهالي روستا ميهمان باشد مقايسه كنيم تا تفاوت هاي دوسيستم آموزشي را دريابيم. نويسندگان متون آموزشي جامعه مدرن آنچنان ذهن مينياتوري دانش اندوزان خود را نقش مي زنند كه همه خطوط داراي يك هارموني هدفمند است. هارموني كه نتيجه آن اختراعات علمي دانش آموزان يك مدرسه ژاپني براي بازارهاي مصرف آسياست. جامعه آشفته ولي باز هم مستثناست. متون آموزش هر دوره بازنويسي مي شود. اين بازنويسي اگر چه با هدف توسعه متون آموزشي در جهت پيشرفت علمي است ليكن نتيجه آن در ميزان بالاي افت تحصيلي دانش آموزان، ترك تحصيل و بي رغبتي به حضور در كلاس هاي درس يا حتي نگاه كردن به صفحات متون تدوين شده است. تدوين گران دوره اي متون آموزشي در جامعه آشفته خود محصول بي دقتي معماران سيستم آموزشي اند كه هيچگاه قادر به فروريختن بنيان سست اندوخته هاي بيمار نيستند.
۴ - همه چيز در حال تغيير به سوي تكامل است. تغييري كه لحظه اي غفلت از آن جامعه را به پسرفت خواهد كشاند و در اين ميان آنها كه آموزه هاي غيرعلمي را مبناي شكل دهي به مينياتور ذهن كودك از طريق تدوين متون بيمار مي دانند بيشترين سهم را در پس رفت علمي يك جامعه خواهند داشت.حالا ديگر همه چيز در حال تغيير است و ندانستن و ندانستن سهم يك جامعه آشفته!

يادداشت
حادثه اي به نام كتاب
محمد مطلق
زماني گوستاو فلوبر گفته بود: زندگاني من آنقدر كوچك و حقيرانه است كه در آن كلمه ها حادثه هايند اين گفته البته تنها يك درد دل ساده نيست و حالا كه جو كتاب و كتابخواني همه جامعه را گرفته مي بينيم كه عبارت دل گير كننده او چقدر قابليت تأويل دارد.
كلمه ها و جمله ها براي مؤلفين كتاب حادثه هاي بزرگي هستند هم براي ناشراني كه موفق به گرفتن غرفه اي در نمايشگاه كتاب شده اند و هم براي دستفروش هاي دوره گرد اطراف نمايشگاه. كتاب و كتابخواني و اتفاق بزرگ سال در اين حوزه اگر براي مؤلفين و ناشران نان نداشته باشد لااقل براي همين دوره گرد ها آب دارد؛
ا- ادكلن، ادكلن... سي.دي اورجينال ... آخرين اجراي ... در دبي. عروس بداخلاق... بدو تمام شد جوراب پاريزين... از توليد به ضرر، از توليد به ضرر و ... آري كلمه ها حادثه هايند و گاه فكر مي كنم شكل دهندگان دوره گرد اين حادثه ها چقدر بهتر از اهالي كلمه و كلام قواعد و مناسبات را مي شناسند.
اصلاً  قرار نيست يادداشتي درباره كتاب يا زنجيره صنعت نشر بنويسم اما بدنيست به چند عدد و رقم كه چيدمان آنها در كنار هم حاصلي جز خنده نخواهد داشت اشاره كنم؛ در كشور ما براي نگاشته شدن تنها يك مجموعه شعر به طور بالقوه امكان 17 هزار مؤلف وجود دارد 7 هزار و اندي ناشر براي چاپ آن 4 هزار فروشنده نيمه حرفه اي و هزار و پانصد خواننده:
۱ - نويسنده ها خودشان هم كتاب خودشان را نمي خوانند.
۲ - ناشران نه دغدغه فروش دارند و نه ورشكست مي شوند.
۳ - كتابفروشي در ايران شغل دوم كتابفروش هاست.
۴ - خوانندگان پولي براي خريدن كتاب ندارند.
در اين بلبشو چه چيزي بهتر از تخمه ژاپني و پيراهن هاي آستين كوتاه 2 هزار و پانصد توماني و جوراب هاي پاريزين كنار نمايشگاه است آن هم از نوع بين المللي. كلمه ها حادثه هايند اما نه براي 17هزار شاعر بلكه براي بن فروش هاي دوروبر ميدان انقلاب كه قواعد حادثه را بهتر از شاعران بلدند.
اشتباه نكنيد نه مي خواهيم دكان نداشته دوره گردها را تخته كنيم و نه اعتراضي به زنجيره صنعت نشر كه هر كدام از حلقه هاي آن را بايد در انباري جست و جو كرد، داريم. موضوع فقط و فقط شناخت قواعدي است كه از كلمه ها برمي خيزند و به حادثه هاي بزرگ منجر مي شوند؛ كتاب يا جوراب؟ و صد البته قاعده جوراب در كشور ما سنجيده تر است از قاعده كلمه اي به نام كتاب.
بافندگان و فروشندگان جوراب در ايران قواعد عرضه و تقاضا را خوب بلدند، يك قاعده ساده كه پايه علم اقتصاد را  پي ريزي مي كند. اما توليدكنندگان كتاب هنوز از عبارت اقتصاد فرهنگ در هراسند عبارتي كه مثل يك حادثه بزرگ مرز ميان توليد فرهنگي و اقتصاد را از بين مي برد و بدون تعرض به ساحت معنوي فرهنگ آن را در جريان چرخه زندگي قرار مي دهد. در اين نظرگاه كتاب هم يك كالاست، كالايي كه نيازمند تبليغ است، بازاريابي، نظرسنجي، توليد فراوان، سود اندك ... و با اين قاعده است كه در سبد خانوار و در كنار صد گرم كره و يك ليتر شير پاكتي سيگار كالايي به نام روزنامه و كتاب هم معنا مي گيرد. به قول دوستي اگر از سبد خانوار تنها پول يك پاكت سيگارش را به ما بدهند چرخه زندگي مان مي چرخد!
اگر از حق نگذريم بايد بگويم باز هم خدا پدر دوره گردها را بيامرزد كه جمعيتي را به دنبال خود به نمايشگاه مي كشند و ديدار با كتاب حتي اگر به هواي فلافل با سس انبه هم باشد خوب است.
* * *
حالا كه قرار است فروش كتاب را با فروش بساطي ها بسنجيم اجازه دهيد مقايسه اي هم داشته باشيم ميان ناشران و نانواها يا لااقل آن دسته از نانواهايي كه ناني سوخته با كناره هاي خمير مي پزند و هيچ وقت هم ورشكست نمي شوند. راستي تا به حال به اين موضوع فكر كرده ايد؟ نانواها با مجوز نانوايي آرد سهميه از دولت مي گيرند و در مقابل متعهد مي شوند تا به عنوان مثال روزي پنج گوني آرد را خمير كنند اما معادله حمايت دولتي مي گويد دو گوني را خمير كن و آن قدر معطل كن تا ساعت كارت تمام شود بعد مي تواني سه گوني آرد را به نرخ تعادلي بفروشي كه سودش همان نان پخته است بدون صرف برق و خرج كارگر. اين طوري هم نانوا راضي است وهم كشاورزي كه وقت خرمن دانه هاي گندمش را به دولت فروخته به نرخ آزاد و حالا آردش را مي خرد به نرخ تعادلي و هم دولت كه مي تواند در بيلان كاري اش درشت بنويسد: يارانه نان داده ايم اين هوا
ناشران هم از اين قاعده مستثني نيستند. آنها سهميه كاغذ و وامشان را از دولت مي گيرند و چه بهتر كه كتاب چاپ كنند هزار دانه، سوخته و با كناره هاي خمير و بقيه كاغذها را در خيابان ظهير الاسلام بفروشند به نرخ آزاد.
به قول دوستي در كشور ما چيزي به نام بحران مخاطب وجود ندارد بلكه بحران كتاب وجود دارد وگرنه شهروند فهيم ايراني خوراك مطالعه خودش را از نمايشگاه كتاب كه نشد از جاي ديگري تأمين خواهد كرد.
در اين زنجيره ناپيوسته نشر مؤلف مي نالد از اين كه نمي تواند كتاب چاپ كند، ناشر مي  نالد از آن كه سيستم توزيع فرسوده است، توزيع كننده گله دارد كه ناشران كتاب روز چاپ نمي كنند و به سليقه مخاطب احترام نمي گذارند، فروشنده مي گويد كتابها گرانند و درصدها پايين و خواننده...
* * * 
برگشتيم سر خوان اول اجازه دهيد جورابمان را بخريم.

جدول كاكورو
006903.jpg
جدول شماره۲۷
با عرض پوزش جدول شماره 27 و حل جدول۲۶ روز يكشنبه به طور اشتباه چاپ شده بود كه صحيح اين جداول امروز به چاپ رسيده است .
كاكورو مانند سودوكو، يك بازي جهاني است. اين بازي در سال 2005 مطرح شد و مدت كوتاهي طول كشيد تا توجه عامه مردم را به خود جلب كند. اين جدول، قبل از اينكه در روزنامه هاي ديگر مطرح شود، اولين بار در روزنامه گاردين به چاپ رسيد. ساختار كاكورو خيلي شبيه جدول كلمات است و مي توان آن را در هر سايزي طرح كرد و تنها تفاوت آن، اين است كه اعداد مورد نظر مرجع ندارند و با جمع اعداد احتمالي در هر ستون و سطر مي توان اعداد مورد نظر را پيدا كرد. اين جدول در بسياري از نقاط دنيا شناخته شده است و علاقه مندان آن معتقدند به زودي زود- مانند سودوكو- در همه جاي دنيا فراگير خواهد شد.
006909.jpg
روش حل جدول كاكورو
راه حل هاي زيادي براي حل اين جدول موجود است و همچنين تكنيك هايي كه به شما كمك مي كنند تا بتوانيد به راه حل دست پيدا كنيد. در اينجا مي خواهيم يك نمونه از حل جدول كاكورو را به شما نشان داده و نكته هايي را به شما گوشزد كنيم.
نكته اول: تركيب حداقلي اعداد- اين جدول اعدادي را در انتها و ابتداي هر سطر و ستون مشخص كرده است كه بايد با جمع اعداد احتمالي از 1 تا۹ بدون تكرار به عدد مورد نظر رسيد. بهترين روش براي حل جدول، جست وجوي خانه هايي است كه حداقل از جمع دو عدد حاصل مي شوند. معمولاً اين اعداد از دو خانه در جدول تشكيل شده است. به اعداد۳و 4 در جدول زير دقت كنيد. به طور مثال براي عدد 3، دو احتمال وجود دارد(2و۱)،(1و۲) (در ضمن مانند جدول سودوكو، از عدد صفر نمي توانيم استفاده كنيم).و براي عدد 4 سه احتمال(1و۳) و(3و۱)و(2و۲) وجود دارد كه احتمال(2و۲) پذيرفته نيست چون در حل جدول از عدد تكراري نمي توانيم استفاده كنيم.
به جدول زير دقت كنيد: احتمالات عدد۳ و احتمالات عدد۴ به شما كمك مي كند تا جدول را حل كنيد و احتمالات جدول، شما را محدودتر مي كند. براي عدد 7 در جدول پايين به طور نرمال مي توان احتمالات:
(5و۲)،(6و۱)يا(2و۵)،(1و۶) در نظر گرفت. از طرفي مي دانيم كه جمع عدد 3 (2و۱) يا (1و۲) است؛ پس قراردادن جمع اعداد(3و۴) و(4و۳) منتفي است.
نكته دوم: اعداد مشترك- متوجه شديم براي جمع اعداد۳ و۴ احتمالات(1و۲) و(2و۱) براي عدد۳ و احتمالات(1و۳) و(3و۱) براي عدد۴وجود دارد.عددي كه بين اين احتمالات مشترك است، عدد يك است.نكته: اعداد بالاي مربع نشان دهنده مجموع اعداد ستون افقي و اعداد پايين مربع نشان دهنده مجموع اعداد ستون عمودي است.
حل جدول شماره۲۶
006900.jpg


گزارش
آرمانشهر
شهر تماشا
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |